[FONT=arial,helvetica,sans-serif]این یک نوشته استعاری است .که منظور نویسنده چیز دیگری بوده.
میشه برداشتتان را بنویسید .
بنظرتان معنای این داستان چی بوده؟
چون سفر کردم با برادر خود عاصم
از دیار ماوراء النهر
سوی بلاد مغرب
تا صید کنیم گروهی از مرغان دریای سبز را[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]پس بیافتادیم ناگهان در دهی که اهل او ظالم اند
یعنی مدینه قیروان[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]پس چون از قدوم ما آگاه شدند
و بدانستند که ما پسران شیخ هادی ابن الخیر الیمانی ایم [/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]بگرفتند ما را و بستند به سلسله ها و اغلال ،
و بزندان کردند ما را
در چاهی که قعر آن را نهایت نیست .[SUP]۱[/SUP][/FONT]
میشه برداشتتان را بنویسید .
بنظرتان معنای این داستان چی بوده؟
چون سفر کردم با برادر خود عاصم
از دیار ماوراء النهر
سوی بلاد مغرب
تا صید کنیم گروهی از مرغان دریای سبز را[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]پس بیافتادیم ناگهان در دهی که اهل او ظالم اند
یعنی مدینه قیروان[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]پس چون از قدوم ما آگاه شدند
و بدانستند که ما پسران شیخ هادی ابن الخیر الیمانی ایم [/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]بگرفتند ما را و بستند به سلسله ها و اغلال ،
و بزندان کردند ما را
در چاهی که قعر آن را نهایت نیست .[SUP]۱[/SUP][/FONT]
