برای قصه تکراری تبدار تو گوشی ندارم..راهی که رفتم پایانش هیچ بود و پوچ

Mʀ Yᴀsɪɴ

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این متن رو تو یکی از سایت ها دیدم فک کردم قشنگه بذارم شما هم بخونید

نشستی توی یه جمع..دختر خاله و دختر دایی..با هم صحبت میکنین.دختر خالت داره از دوست پسر جدیدش تعریف میکنه که چه جوری با هم دوست شدن که چقد خوشتیپه که چقد پولداره..وسط حرفاش مدام زنگ اس ام اس گوشیش صدا میکنه..حرفاشو قطع میکنه و به گوشیش نگاه میکنه..همینطور که داره حرف میزنه جواب اس ام اس رو هم میده..میخنده و میگه وای دست بردار نیست امروز رسیده دبی هی ازم میپرسه سوغاتی چی میخوای برات بیارم؟؟به نظرت بگم چی بیاره؟

تو دانشگاه با چندتا از دوستات بین ساعت کلاسات دارین با هم تو محوطه می پلکین،میاد از کنارتون رد میشه دوستت غش و ضعف میره و میگه وای چه خوشگله..تو کنجکاو میشی نگاه میکنی ببینی کیو میگه؟

دختر عموت شب میاد پیشت بمونه تا نصفه شب میخواد با دوست پسرش حرف بزنه ازت میپرسه صدا بیرون نمیره که عمو بشنوه؟باز با دوست پسرش شروع میکنه به صحبت..وقتی تلفنو قطع میکنه ازاون برات تعریف میکنه...خیلی خوشگله اما من میخوام اذیتش کنم میگم خیلی زشتی..چند وقت پیش اومد دم خوابگاه دنبالم،گوشی دوستم پیشم مونده بود دوست پسرش هی زنگ میزد،دوست پسرم گوشیو جواب داد تا دید پشت خط پسره چنان عصبانی شد که نذاشت بگم گوشی مال من نیست هر چی غذا خریده بود از شیشه ماشین انداخت بیرون و یه چک زد تو صورتم که دهنم خون افتاد بعد افتاد به گریه که چرا با من اینکارو میکنی؟
(وقتی داره میگه زد تو گوشم چنان با اشتیاق تعریف میکنه که انگار از اون سیلی نهایت حظ رو برده.)
یادت میفته به حرفی که از یکی شنیدی:اگه میخوای دختره فکر کنه دوسش داری روش غیرت نشون بده..دختره میره تو هپروت که حتما میخوایش.

امروز با دوست پسرم قرار دارم..امروز با سعید کافی شاپ بودم کلی مسخره بازی دراورد،خیلی باحاله..دیشب امیر بهم کادو تولد داد..امروز با سینا رفته بودیم گردش واسه همین نتونستم کلاس صبح رو بیام..دیشب علی اینو گفت..فردا با ارمین قراره بریم..

شاید اگه قبلا بود تو هم میرفتی تو هپروت و وسوسه میشدی...

امروز دختر خالت رو دوباره میبینی.حال و احوال میکنین.ازش میپرسی چه خبر؟با دوست پسرش چیکار کرد؟داغ میکنه میگه احمق عوضی زن داشته..3روزپیش زنش بهم زنگ زد خیلی پاچه پاره بود کلی حرف بهم زد..به خودش زنگ میزنم میگه مزاحم من نشو من زن دارم..اه میکشه و میگه اما
امروز شماره یه پسر و گرفتم اسمش نیماست..ورزشکاره..خیلی وقت بود دنبالم بود تا شمارشو بگیرم...

دختر عموت رو میبینی ازش میپرسی چه خبر؟؟میگه هیچی پسره بیشعور با دوستم کیمیا رو هم ریختن..دیشب یه اس اشتباهی بهم فرستاد فهمیدم.

دوستت رو میبینی که شکست خورده و مایوس از دردی که بهش وارد شده برات میگه.

و این سیر ادامه داره...مگه اینکه خود تو خود من و خود مایی که به تبع سنمون و دور و برمون تحت تاثیر قرار میگیریم این سیر رو بشکنیم...
به دوستمون به دختر خالمون و به گذشته خودمون نگاه کنیم و پامون سست نشه...

اخر قصه رو همون اولش ببینیم و چشمامونو باز کنیم.
دیگه گوشات بسته است وقتی دختر خاله و دوست و دختر عمه و همه و همه از دوست پسراشون میگن.از اتفاقای هیجان انگیزی که براشون افتاده..

امتحان کن..میتونی بشنوی و ببینی اما تحت تاثیر قرار نگیری چون اخر قصه رو خوب بلدی..میتونی دیگه وسوسه نشی..میتونی



 

مریم زارعی

عضو جدید
من تونستم اما دلم به حال دخترخاله دخترعمه و دایی وعمو میسوزه که چشاشون بستستو نمی خوانن باز کنن وببینن با اینکه کلی تجربه کسب کردن
 

70arezu

عضو جدید
فکر کنم بتونم چون تا حالاش تونستم اما نمی خوام ادعا کنم چون آدما جایزالخطان

اما خودم همیشه اونقدر برا انجام ندادن یه کار بیهوده برا خودم دلیل میارم وخودمو قانع کنم که کار درستی نیست
 

شهلای تنها

عضو جدید
خب راحته این که منم میتونم.راستی اونجوریم که میگی نیستش ها من شخص خودم پسر رگ دستشم بزنه باورش ندارم چه برسه به این مسخره بازیا
 

elin.j

عضو جدید
ولی پسر داریم تا پسر...همه عین هم نیستن....همونجوری که دخترا عین هم نیستن...

ولی یه سوال؟؟؟؟
چرا ادمها خصوصا دخترا میشینن در مورد این پسر واون پسر حرف میزنن.؟؟؟؟؟
قحطی حرف؟؟؟!!!
 
بالا