برای تو می نویسم

وضعیت
موضوع بسته شده است.

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
کاش

از من طلب جان می*کردی

تا جانبازی می*کردم

و راحت می*شدم از غم.

غم عشقت

سبک نيست

غم عشقت.

ديگر طاقت ندارم.

زمين گذاشتن چنين باری

نه در مرام ماست

نه تحملش

در توان ماست.

مرا اميدی فرست

تا جانی دوباره گيرم
 

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
اینکه دلتنگ توام اقرار می‌خواهد مگر؟

اینکه از من دلخوری انکار می‌خواهد مگر؟

وقت دل کندن به فکر باز پیوستن مباش

دل بریدن وعده دیدار می‌خواهد مگر؟

عقل اگر غیرت کند یک بار عاشق می‌شویم

اشتباه ناگهان تکرار می‌خواهد مگر؟

من چرا رسوا شوم یک شهر مشتاق تواند

لشکر عشاق پرچم‌دار می خواهد مگر؟

با زبان بی‌زبانی بارها گفتی برو:

خانه دیوانگان دیوارمی‌خواهد مگر؟
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم برای تو که نه, ولی برای روزهای باهم بودنمان تنگ شده
برای تو که نه,ولی برای "مواظب خودت باش" شنیدن تنگ شده
برای تو که نه
ولی برای نگاهی که تا پیچ سرکوچه تعقیبم میکرد تنگ شده
برای تو که نه
... ... ... .........ولی برای دلی که نگرانم میشد تنگ شده
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
وقتی تو نیستی

وقتی تو نیستی نه هست های ما چونان که بایدند

نه باید ها
مثل همیشه آخر حرفم و حرف آخرم را با بغض میخوانم
عمریست لبخند های لاغر خود را در دل ذخیره میکنم
باشد برای روز مبادا
اما در صفحه های تقویم
روزی به نام روز مبادا نیست
آن روز هرچه باشد
روزی شبیه دیروز
روزی شبیه فردا
روزی درست مثل همین روزهای ماست
اما کسی چه میداند
شاید امروز نیز روز مبادا باشد
وقتی تو نیستی
نه هست های ما چونان که بایدند
نه باید ها
هر روز بی تو روز مباداست
آیینه ها در چشم ما چه جاذبه ای دارند
آیینه ها که دعوت دیدارند
دیدارهای کوتاه
از پشت هفت دیوار
دیوارهای صاف
دیوارهای شیشه ای شفاف
دیوارهای تو
دیوارهای من
دیوارهای فاصله بسیارند
آه..
دیوارهای تو همه آیینه اند
آیینه های من همه دیوارند


شعر از قیصر امین پور



 

sepantaaa

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]دیدی که سخت نیست تنها بدون من[/FONT] [FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif] و صبح می شود شب ها بدون من[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]این نبض زندگی بی وقفه می زند[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif] فرقی نمی کند با یا بدون من[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]دیروز هرچه سخت امروز هم گذشت[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif] طوری نمی شود فردا بدون من[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]گاهی گرفته ام اینجا بدون تو [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif] تو چی؟چگونه ای؟آنجا بدون من[/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]

[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]حسین خسروی[/FONT]
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
و صدای باران ، و سکوتی دلگیر

و نوایی که تو را می خواند : آه ای همدم ِ من زود بیا

یاد ِآن روز بخیر ،یاد ِ آن روز ِ سپید

یاد آن روز که دیدار ِ تو شد قسمت ِ من

یاد آن روز که نقاش ِ زمان

طرح ِ چشمانِ تو را،ساخت اندازه ی دیوار دلم

یاد آن روز بخیر....
 

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
می‌خواستم تو
در انتهای خیابان نشسته باشی
من عبور کنم
سلام کنم
لبخند تو را در باران می‌خواستم
می‌خواهم
تمام لغاتی را که می دانم برای تو
به دریا بریزم
دوباره متولد شوم
دنیا را ببینم
رنگ کاج را ندانم
نامم را فراموش کنم
دوباره در آینه نگاه کنم
ندانم پیراهن دارم
کلمات دیروز را
امروز نگویم
خانه را برای تو آماده کنم
برای تو یک چمدان بخرم
تو معنی سفر را از من بپرسی
لغات تازه را از دریا صید کنم
لغات را شستشو دهم
آنقدر بمیرم
تا زنده شوم…
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
حرف‌هایی از جنس خواهش
که در زمانه‌ی شب
می‌دانند نگاه ما
روزهاست که مثل ما شده
از جنس حرف‌های نگفته.

آهسته‌تر
تصویر بساز
از حرف‌های نگفته‌ات.
حرف‌های تلخ
بیشتر زنده‌اند.

 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلم خيلي واست تنگ شده
واسه صدات
نگاهت
ديدنت
با تو بودن
.
.
.
.
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
دل فقــــط دل تـــــو!!
دل مــن کـــه دل نیـــست...
یـا میشـکنــه یـــا میگیـــره یـــــا تـــنگ مـــیشـــه
 

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دیشب در خلوت تنهاییم آهسته بی تو گریستم...

کاش صدای هق هق گریه ام را باد به تو می رساند.

تا بدانی "بی تو" چه می کشم.

کاش قاصدک این پیغام را به تو میرساند که امید و آرزوهایم بی تو

آهسته آهسته در حال فرو ریختن است
 

sana b

عضو جدید
ای آنکه از دیار من آخر گریختی
چون شد که از تو باز نیامد نشانه ای؟
از بعد رفتنت نشناسم جز این دو حال
رنج زمانه ای و گذشت زمانه ای
بیچاره من،بلازده من، بی پناه من
کز ماجرای عشق توام جز بلا نماند
از من گریختی و دلم سخت ناله کرد
کان آشنا برفت و مرا آشنا نماند
 

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
[h=1]برگرفته از وب آقای بهنام آقایی[/h]


گفتم بمان ، نماند و هوا را بهانه کرد

بادی نمی وزید و بلا را بهانه کرد



می خواستم که سیر نگاهش کنم ولی

ابرو به هم کشید و حیا را بهانه کرد



آماده بود از سر خود وا کند مرا

قامت نبسته دست ِ دعا را بهانه کرد



من صاف و ساده حرف دلم را به او زدم

اما به دل گرفت و ریا را بهانه کرد



اما ، اگر ، نداشت دلش را نداد و رفت

مختار بود و دست قضا را بهانه کرد



گفتم دمی بخند که زیبا شود جهان . . .

پیراهن سیاه عزا را بهانه کرد



می خواستم که سجده کنم در برابرش . . .

سجاده پهن کرد و خدا را بهانه کرد



می رفت سمت مغرب و اوهام دور دست

صبح سپید و باد صبا را بهانه کرد



او بی ملاحظه کمرم را خودش شکست . . .

حال مرا گرفت و عصا را بهانه کرد



بی جرم و بی گناه مرا راند از خودش

قابیل بود و روز جزا را بهانه کرد
 

كندو

عضو جدید
کاربر ممتاز
آری، آری، زندگی زیباستزندگی آتشگهی دیرینه پابرجاستگر بیفروزیشرقص شعله اش در هر کران پیداستورنه، خاموش است و خاموشی گناه ماست
 

كندو

عضو جدید
کاربر ممتاز
صداي چک چک اشکهايت را از پشت ديوار زمان مي شنوم و مي شنوم که چه معصومانه در کنج سکوت شب ‌، براي ستاره ها ساز دلتنگي مي زني و من مي شنوم مي شنوم هياهوي زمانه را که تو را از پريدن و پرکشيدن باز مي دارد آه ، اي شکوه بي پايان اي طنين شور انگير من مي شنوم به آسمان بگو که من مي شکنم ! هر آنچه تو را شکسته و مي شنوم هر آنچه در سکوت تو نهفته
 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
مهربانیت را که کم می آورم

بهشت گم میشود...

روبرویم نیستی

مهربان

همچنان که زلالت را از من دریغ نمیکنی

مرا ببخش

شاید

کودکانه هایم تو را دلگیر میکند...
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
آسمان بی وقفه می باردُ
ابرها خسته از باریدن
و من هر چه می روم
این کوچه باران خورده را
به تو محتاج تر می شوم
... به اندازه تمام باران های نباریده
غافل از اینکه
بــا عــشــق
تا سر کوچه هم
نمی شود رفت
بــی تــو
 

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
باران که ببارد...

با تمام وجود زمزمه ات خواهم کرد...

و با تمام وجود خواهم شکست...

و نبودنت را

با باران

خواهم بارید.....
 

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
وقتی که تنگه غروب بارون به شیشه میزنه
همه غصه های دنیا توی سینه ی منه
توی قطره های بارون میشکنه بغض صدام
دیگه غیر از یه دونه پنجره هیچی نمیخوام
 

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
لاف عـشق و عـاشقی را وه چه آسان می زنیم
خــود خـزانـیـم و دم از شــوق ِ بـهاران می زنیم
بر زبان جاری همه مهر است و عهد است و وفا
لـیـک جـمـلـه در عمل خنجر بـه یـاران می زنیم
 

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
من به اندازه ی چشمان توغمگین ماندم…
و به اندازه ی هر برق نگاهت نگران
تو به اندازه ی تنهایی من شاد بمان
 

Paydar91

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
مینویسم
مینویسم دفتری با اشک و اه
در شبی تاریک وغمگینو سیاه
مینویسم
مینویسم خاطرات از روی درد تا بدانی دوریت با من چه کرد.!:gol:
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
اصلا چرا دروغ، همین پیش پای تو

گفتم که یک غزل بنویسم برای تو

احساس می کنم که کمی پیرتر شدم

احساس می کنم که شدم مبتلای تو

برگرد و هر چقدر دلت خواست بد بگو

دل می دهم دوباره به طعم صدای تو

از قول من بگو به دلت نرم تر شود

بی فایده ست این همه دوری ، فدای تو!

دریای من ! به ابر سپـردم بیـاورد :

یک آسمان ، بهانه ی باران برای تو

ناقابل است ، بیشتر از این نداشتم

رخصت بده نفس بکشم در هوای تو


 

شهرام 59

عضو جدید
کاربر ممتاز
اینجا بجز درد و دروغ هم خانه ای با ما نبود
در غربت من مثل من هرگز کسی تنها نبود

عشق شعور اعتبار کالای بازار کساد
سوداگران در شکل دوست
برنارفیقان شرم باد


هجرت سرابی بود و بس خوابی که تعبیری نداشت
هرکس که روزی یار بود اینجا مرا تنها گذاشت اینجا مرا تنها گذاشت.
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
چندسال از امشب بگذره تا من فراموشت كنم؟
تا با يه دريا تو خودم خاموش خاموشت كنم؟


 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
هستی و دارم می بینم ..بودنت رو
دیدنت رو
داشتنت رو
رفتی و حالا می بینم
رفتنت رو..
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
دست خودم نیست

اگر می بینی عاشق تو هستم ، دیوانه تو هستم ، و تمام فکر و زندگی من تو شده ای
به خدا بدان که این دست خودم نیست!

اگر میبینی چشمانم در بیشتر لحظه ها خیس است و دستانم سرد است و اگر میبینی همه لحظه های دور از تو بودن اینهمه سخت و پر از غم و غصه است بدان که این دست خودم نیست!

دست خودم نیست که همه لحظه ها تو را در جلو چشمانم میبینم و به یاد تو می باشم.

دست خودم نیست که دوست دارم همیشه در کنارت باشم ، دستانت را بگیرم ، بر
لبانت بوسه بزنم و تو را در آغوش خودم بگیرم!

به خدا دست خودم نیست که هر شب به آسمان نگاه می اندازم و ستاره ای درخشان را میبینم و به یاد تو می افتم!

دست خودم نیست که هر سحرگاه به انتظارت مینشینم تا در آسمان دلم طلوعی دوباره داشته باشی
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا