برای تو می نویسم

وضعیت
موضوع بسته شده است.

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

من هميشه ترا مي ستودم

من هميشه بهار را در چشمان تو مي ديدم
من هميشه از دوريت رنج مي بردم
من هميشه در کنارت دنيا را زيبا مي ديدم
من هميشه محو تماشاي نگاهت بودم
من هميشه مشتاق شنيدن صدايت بودم
من هميشه ، همه جا فقط ترا مي ديدم
من هميشه در التهاب ديدارت مي سوختم
من هميشه برايت بهترين ترانه ها را مي سرودم
افسوس که تو هميشه با همه اينها بيگانه بودي
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=Tahoma,sans-serif]گاه گاهي[/FONT][FONT=Tahoma,sans-serif]
در سكوت كلماتم كه پر از فرياد بودن توست،
مي توان شعرهايي
شنيد
از جنس اشك
هر چند ثانيه ها تمام مي شوند؛
اما قدم گاهِ نگاه من
همان ثانيه هايي ست
كه هميشه در گذرند
نگاهي كه خشكيده مي رقصد
ازدحام
[/FONT]
[FONT=Tahoma,sans-serif]هزاران سؤال بي پاسخ،[/FONT][FONT=Tahoma,sans-serif]
در هجوم سخت ترين كلمات،
و در فراواني رساترين
فريادهاي بي صدا
من همچنان مي نگرم. بي آنكه لب از لب بگشايم
و نگاه
لرزانم
نگران به افق نبودن توست
چرا که من خودمیدانم که چه کردم
ترس
ازنبودنت درکنارم، الهه ی عشقم
و ای پروردگار مهربانم، تنم رابه لرزه
میاندازد
وای به روزی که تو رهایم کنی
[/FONT]
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وقتی رفتی آسمون قلبم تاریک شد
رنگ زندگی پیشم رنگی نبود جز رنگ سیاهی شب
چرا رفتی با حرف مردم عشقمو کشتی اما ندیدی و نخواستی که ببینی من بعد تو چی می کشم
آخه بی وفا منم دل دارم دل منم تنگ می شه واست بیا و دوباره مثل گذشته با هم و پیش هم باشیم.
من نمی خوام تو این تنهایی وجودم پیر شم و بشکنم
می دونم دوستم داری اما...............
من می گم برگرد پیشم تو هم مثل من ....فراموش کن.
من می گم بی تو سرابم تو می گی نیا به خوابم آخه مگه من......
می دونم آخرش بر می گردی اما اون وقت دیگه من حالشو ندارم اگه نازتو بکشم دیگه عشقت رنگی نداره رنگ عشقمون رنگ جدایی رنگ سیاهی را به خودش گرفته .
اما با این همه بدی اینو بدون بازم من...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز




به تو فکر می کنم و تو همیشه در عجیب ترین زمان

و غریب ترین مکان به فکر من می آیی

چه احساس زیبایی است

که ناگهان

با فکر زیبای تو

غافلگیر شوم

.

.

.

!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=Arial,sans-serif]ای آسمانی ترین ستاره ی هستی[/FONT] [FONT=Arial,sans-serif]
با تو
جرقه های عاشق شدن ، در آتشکده ی متروک قلبم شعله کشید
و
ترانه های عاشقانه ام
با تو
به حقیقت رسید
و با تو
و وجود گرم توست که میخواهم بمانم
و تا همیشه و همیشه
در کلبه ی عشقم
میزبان نفسهای عاشقانه ات خواهم بود [/FONT]
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
""سرآغاز نامه عاشقانه ، با نام تو مینویسم صادقانه..ای هم نفس من...هم قفس من...
از عشق مینویسم ،از محبتهایت ، تا پای جان مینشینم چشم به راهت،ای همه بهانه..
مینویسم یک کلام ، عاشقانه : دوستت دارم...
یک نفس در این نامه ، بی بهانه فریاد میزنم که تا آخرین نفس همنفس تو هستم..


می نویسم تا شاید اندکی بکاهد از اندوه بی پایان قلبم را..
مینویسم این نامه عاشقانه را که بگویم همیشه به یاد ت هستم ، ای نازنین!
با قلمی از جنس محبت ، با احساسی به قشنگی عشق ، با یک دنیا حرفهای عاشقانه از قلب مهربان تو مینویسم بی بهانه ، که بی نهایت تا قیامت دوستت دارم...
اینک که از تو مینویسم ، برای تو مینویسم ،به یاد تو مینویسم... نامه از قطره های اشکم خیس خیس شده ، جای قطره های اشکم مانده و چشمهایم بهانه گیر شده ....بهانه چشمهایت را دارد..
دلتنگت هستم عزیزم ، دلتنگی را از جملاتی که برایت در نامه نوشته ام میتوان حس کرد...نامه ام پر از بهانه است.... ای تنها بهانه برای بودنم....


سراسر نامه حس کن درد دل مرا...چقدر تنهایم...بی چشمهایت تنهایم...


بهانه دستهایت را دارد این دستهایم...


ای بهونه من ....
مواظب دلت باش ای بهترینم ...


دلتنگی بد دردیست!"""
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
می خواهم برایت بنویسم

از دودلی هایِ خودم


و دوگانگی هایِ تو


از تمامِ تردیدهایی که بینِ من و تو فاصله انداخته تا من کنارت نباشم


می ترسم از اینکه سهمِ من فقط زمزمه ایی از دوست داشتن هایِ پوچ باشد


به کائنات قسم دلواپسِ لبخندهایِ فردایِ تو هستم


می بینم یک نفر در کمین است تا این عشق را فریب دهد


و کلاغ ها سیاه بپوشند و جار بزنند


در این نزدیکی ها فاصله بیدادِ


بیداد می کند

. . . .
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=2][/h]
گاهــے فعل هـــا
چنــان سریع ماضــے مــے شوند

کــه باور نمــے کنـــے

مــے گوینــد...مـے گفت

مــے شود...شــد

مــے رفت...رفت

و رفت

و دیگر هیچ گــــــاه

بـــاز نخواهـــد گشتــــ

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کاش فقط یک بار
عُمق چشم هایم را
نگاه میکردی و میدیدی که
من"تورا کم ندارم"
من فقط وجود مردی را کم دارم که
بگوید:
چرا دیگـر چشمهایت سگ ندارد ؟؟؟
چرا دیگــر صدایت شوق ندارد؟؟
چرا...
چرا...
و
من تنها بگویم
توبگو
که چرا این "من دیگر تو را ندارد "؟؟
گریه کردم،
برای داشتنت
برای بودنت
برای خندیدنت
برای خیانت کردنت
برای دوری بودنت
برای با مـن بودنت
برای با من نبودنت . . .
حالا فقط بگذار تنهایی هایم را بر روی دوشت اَشک بریزم
من حالا فقط
شده ام نگاه و دیگـر هیچ. . .

کافیه نه ؟
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من هنوز منتظرم

مگر می ‌شود بی تو بمانم ؟

چشم به‌ راهت می‌ مانم

چون برایم سخت است دل کندن



شوق دیدار تو

آتش به جان و روح من می‌کشد

برای تو اینگونه می‌ سوزم

برای تو اینگونه می ‌خوانم ...

بهارم همچو خزان زرد و بی ‌روح است

خودت بهتر می ‌دانی که بی ‌تو دلگیر و افسرده‌ام

تنها مانده‌ام ،


داغ دوری از هم

مرا پیر کرده است ...

تا زمانی‌ که خیالت آتش به جان من می ‌زند ،

برایت اینگونه خواهم خواند ...
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به تو می اندیشم
ای سراپا همه خوبی
تک و تنها به تو میاندیشم
همه وقت
همه جا
من به هر حال که باشم به تو می اندیشم
تو بدان این را تنها تو بدان !
تو بیا
تو بمان با من تنها تو بمان !
جای مهتاب به تاریکی شبها تو بتاب
من فدای تو به جای همه گلها تو بخند
تو بخواه
پاسخ چلچله ها را تو بگو !
قصه ابر هوا را تو بخوان !
تو بمان با من تنها تو بمان
در دل ساغر هستی تو بجوش
من همین یک نفس از جرعه جانم باقی ست
آخرین جرعه این جام تهی را تو بنوش !
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تـو چـه میدانی؟

از حال روز کسی که

دیگــر هیــچ نـِگاهی

دلش را نمیلرزاند ...


 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
لباس هایم که تنگ میشد می بخشیدم به این و آن …

ولی دل تنگم را ، حالا چه کسی می خواهد ؟



 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یکی هست تو قلبم که هر شب واسه اون می نویسم و اون خوابه
نمیخوام بدونه واسه اونه که قلب من این همه بی تابه

یه کاغذ یه خودکار ، دوباره شده همدم این دل دیوونه
یه نامه که خیسه ، پر از اشکه و کسی بازم اونو نمیخونه




یه روز همین جا ، توی اتاقم ، یه دفعه رفت آره میره
چیزی نگفتم آخه نخواستم دلشو غصه بگیره
گریه میکردم ، درو که می بست ، میدونستم که می میرم
اونم عزیزم بود نمیتونستم جلوی راهشو بگیرم





میترسم یه روزی برسه که اونو نبینم بمیرم تنهاا
خدایا کمک کن نمیخوام بدونه دارم جون میکنم اینجا
سکوت اتاق رو داره میشکنه تیک تاک ساعت رو دیوار
دوباره نمیخوام بشه باور من که نمیاد انگار







 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]حسادت زنانه ام
بسیار دور اندیش است:
خیالِ زنی دیگر
سر به روی سینه ی تو
انگشتان ظریفش به موهای سینه ات موج میدهد
و تو دلت غنج میرود!
میترسم...
کسی بوی تنت را بگیرد
نغمه دلت را بشنود
و تو خو بگیری به ماندنش!!!
چه احساس ِخط خطی و مبهمیست
این عاشقانه های ِحسود من...
[/FONT]
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]آدم ها لالت می کنند؛ بعد هی می پرسند:
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] "چرا حرف نمی زنی؟ !"[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif] این خنده دار ترین نمایشنامه دنیاست ... !! [/FONT]
[/FONT]
[/FONT]
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز





تـ ــ ــو که مـ ــ ــی دونــ ــ ـی همـ ــه ی عـ ــ ــ ـمرمـ ــو اونـ ـجا گذاشـ ــ ـتم و رفتــ ــ ــ ــ ــم
تــ ــ ـو کـ ـهــ ــ می دونــیـ ــ ــ ــ ــ بجــ ـــ ـــ ـز آغـ ــــوش تـ ــ ــو جایــ ــ ـی نداشتــ ــم و رفــ ـــتم



اگه رفــ ـــ ـــ ــــتم و تو سراغمــ ـــ ـــو نمـ ـــ ــی گــ ـــ ـیری هنـ ــــ ــوزم کــ ـــ ـه هنـ ــوزهــ ــ ـــ ...
اگـهــ ــ بــ ــ ـــ ــجز خــ ـــ ــودم کســـ ـــ ـــ ـی نیـسـ ـــ ــت که دلــ ــ ــش برای مــ ــ ـن بسـ ــ ـوزه




تـ ــ ــو که مـ ــ ــی دونــ ــ ـی همـ ــه ی عـ ــ ــ ـمرمـ ــو اونـ ـجا گذاشـ ــ ـتم و رفتــ ــ ــ ــ ــم



تــ ــ ـو کـ ـهــ ــ می دونــیـ ــ ــ ــ ــ بجــ ـــ ـــ ـز آغـ ــــوش تـ ــ ــو جایــ ــ ـی نداشتــ ــم و رفــ ـــتم



اگه رفــ ـــ ـــ ــــتم و تو سراغمــ ـــ ـــو نمـ ـــ ــی گــ ـــ ـیری هنـ ــــ ــوزم کــ ـــ ـه هنـ ــوزهــ ــ ـــ ...



اگـهــ ــ بــ ــ ـــ ــجز خــ ـــ ــودم کســـ ـــ ـــ ـی نیـسـ ـــ ــت که دلــ ــ ــش برای مــ ــ ـن بسـ ــ ـوزه



نه نمـ ــ ــ ــی دونــ ـــی آخــ ــ ـه هــ ـــمه ی غــ ــ ــ ـم هامـ ــ ـــو به تـ ـــ ـــ ــو نگـ ـــفـ ــ ــتم
نه نمی دونیـ ـــ ـــ ـــ ـــ آخهــ ـــ ـــ نخــ ــواستم از چشـ ــــ ــــ ــــم تــــ ــ ــو بیافــ ـــ ـــتم



نه نمی گفـــ ــ ـــ ـــ ــتم آخهــ ـــ تحمــ ــ ـــل غـــ ـــ ـــ ـــم منو نــ ـــ ــ ـداری
نه نمـ ـــ ـــی گفتـــ ــ ـــم آخـ ـــ ــه می ترسیـ ـــ ـــ ــ ـدم بری تنهام بـ ــ ــ ــذاری ...



بــ ــ ــ ـگو فهمیدیـ ــ ـــ ـــ وقـ ــ ـتی می رفتـ ـــم نگـــ ــ ــرون خودمــ ــ ـــ ــ نــــ ــ ــ ــبودم
غــ ـــ ـــم آیندت بـ ــ ــ ــدجوری نشــ ــ ـــسته بــ ــ ـــود توی همه یـ ــ ــ ــ ـ وجـ ـــ ـــ ـــ ـودم




اگـ ــ ــ ـــه تصویـ ـــ ـــ ــری که ازم تو ذهنـــ ـــ ـت بود و خـ ــ ــ ــرابش کـ ـــ ــ ـردم



بــ ـــ ـــ ــخاطر خـــ ـــودت دیــ ــ ـــ ــگهـــ ـــ ازمـ ـــ نخـ ــ ـــواه که پیــ ــ ـــش تــ ــ ـو بـ ــرگردم ...



نه نمـ ــ ــ ــی دونــ ـــی آخــ ــ ـه هــ ـــمه ی غــ ــ ــ ـم هامـ ــ ـــو به تـ ـــ ـــ ــو نگـ ـــفـ ــ ــتم



نه نمی دونیـ ـــ ـــ ـــ ـــ آخهــ ـــ ـــ نخــ ــواستم از چشـ ــــ ــــ ــــم تــــ ــ ــو بیافــ ـــ ـــتم



نه نمی گفـــ ــ ـــ ـــ ــتم آخهــ ـــ تحمــ ــ ـــل غـــ ـــ ـــ ـــم منو نــ ـــ ــ ـداری



نه نمـ ـــ ـــی گفتـــ ــ ـــم آخـ ـــ ــه می ترسیـ ـــ ـــ ــ ـدم بری تنهام بـ ــ ــ ــذاری ...


 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مــ ــرد كه تــ ــــو باشي
زنـ ــ بودن خوبـ ــ است

از ميـ ــان تمام مذكـ ــــر هاي دنيـ ــا

فقط كافيـــ ـــست پـ ـاي تو در ميـــ ــان باشـ ـــد
نميدانـ ـي براـ ــي تو خـ ــانم بودن
چه كيــ ــفي دارد....!

 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]هرگز به دست اش ساعت نمی بست

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]روزی از او پرسیدم

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]پس چگونه است [/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]که همیشه سر ساعت به وعده می آیی؟[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]گفت:[/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]ساعت را از خورشید می پرسم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]پرسیدم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]روزهای بارانی چطور؟[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]گفت[/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]:روزهای بارانی [/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]همه‌ی ساعت ها ساعت عشق است[/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif] [/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]راست می گفت[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]یادم آمد که روزهای بارانی[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif][FONT=arial, helvetica, sans-serif]
[/FONT]
[/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]او همیشه خیس بود[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif][FONT=arial, helvetica, sans-serif]
[/FONT]
[/FONT]
[/FONT]
[/FONT]
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چطــــور بگویم که بفهمـــی ؟؟


ببین !!

تلخ ترین حالتــ ممکن را هم که فرض کنـــی

باز هم ، هق هق هــ ـای من تلخ تـــر استــ ...

اصلــا

هق هق من ، تلخ ترین اتفاق دنیاستــ .

و تــو

از تنهــــا چیزی که سر در نمی آوری شعـــــر استـــ !!

حالا فرض کن این شعـــر

گریه پوشیده به تَــن از دستــ تو

و خـــودتـــ را بزن

به هـــر راهی که دلتــ خواستــ !!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
""سرآغاز نامه عاشقانه ، با نام تو مینویسم صادقانه..ای هم نفس من...هم قفس من...
از عشق مینویسم ،از محبتهایت ، تا پای جان مینشینم چشم به راهت،ای همه بهانه..
مینویسم یک کلام ، عاشقانه : دوستت دارم...
یک نفس در این نامه ، بی بهانه فریاد میزنم که تا آخرین نفس همنفس تو هستم..


می نویسم تا شاید اندکی بکاهد از اندوه بی پایان قلبم را..
مینویسم این نامه عاشقانه را که بگویم همیشه به یاد ت هستم ، ای نازنین!
با قلمی از جنس محبت ، با احساسی به قشنگی عشق ، با یک دنیا حرفهای عاشقانه از قلب مهربان تو مینویسم بی بهانه ، که بی نهایت تا قیامت دوستت دارم...
اینک که از تو مینویسم ، برای تو مینویسم ،به یاد تو مینویسم... نامه از قطره های اشکم خیس خیس شده ، جای قطره های اشکم مانده و چشمهایم بهانه گیر شده ....بهانه چشمهایت را دارد..
دلتنگت هستم عزیزم ، دلتنگی را از جملاتی که برایت در نامه نوشته ام میتوان حس کرد...نامه ام پر از بهانه است.... ای تنها بهانه برای بودنم....


سراسر نامه حس کن درد دل مرا...چقدر تنهایم...بی چشمهایت تنهایم...


بهانه دستهایت را دارد این دستهایم...


ای بهونه من ....
مواظب دلت باش ای بهترینم ...


دلتنگی بد دردیست!"""
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

ای نـــا رفیـق.. بــه کــدامیــن گُنـــاه نــاکـــرده..

تـــازیـــانــه زدی بــر اعتمـــادمـ

زیـــر پـــایـمـ را زود خـــالـــی کــــردی . ســلام پـُـــر مهــــرتــ

را بــــاور میکــــردمـ. یــــا پـــاشیــدن زَهــــر نـــامَـــردیـتــ را

خنجــری از پشـت در قَلبـــمـ فــــــرو رفـــت

پُشـــت

ســـــرمـ را نگـــــــاه کــــــردم .. کســـــی جـــــــز تــــــو نبــــود
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کاش بودی و می دیدی کار من به کجا کشیده ...
مدتیست این ادمهای اطرافم از من خواسته ی غیر ممکن دارند...

از من می خواهند تو را فراموش کنم...فراموش...

اصلا من نمی دانم فراموشی یعنی چی؟...
اینها نمی دانند نفسهای من وابسته به نفسهای توست...
اگر تو را فراموش کنم...دیگر نفس های من باز دمی نخواهد داشت...

من که گله ای ندارم...از این دلتنگی...از این دوری...از این نخواستن ها....


من که به بودن تو قانع ام...به نفس کشیدنت...به خندیدنت...به خوب بودنت...
خوشبختی تو رو خواستن خواسته ی زیادیست عزیز من؟......
من با تو به خدا رسیده ام...حال از من می خواهند فراموشت کنم...خنده دار است...


فراموش کردن تو یعنی فراموش کردن خدا.......
سهم من از عشق تو رسیدن به خدا بود..چه چیزی بالاتر از این...
این روزها من همچنان دوستت دارم...

بیشتر از دیروز...کمتر از فردا...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کنار پنجره اتاقم می شینم و به ستاره های آسمون خیره می شم ...
بدون اینکه خود بفهمم اشکام گونه هامو خیس می کنه ، چشمام یه جا و دلم یه جای دیگه ....
از این زندگی خسته و دلگیر ام ....

می خوام برم ... برم به یک ناکجا آباد .... جایی که مقصدشم معلوم نیست ....

عميق ترين درد زندگي مردن نيست ...
ناتمام موندن قشنگترين داستان زندگيه که مجبوري آخرش رو با جدایي به سرانجام برسوني
عميق ترين درد زندگي مردن نیست ...

به فراموشي سپردن قشنگ ترين احساس زندگيه ....

بازم دلتنگی ... بازم گریه های شبانه ..... سخت دلتنگم ، بيقرار و بي تاب ...

كجاست اون لبخندهاي عاشقونه ات تا باز ديونه شم ....
چرا ديگه درد دلي براي گفتن نداري

چرا قلب عاشقم و در انتظار چشمهات مي سوزوني .....

اونقدر دلتنگ چشمهاتم كه نمي تونم تو هيچ چشم ديگه ای نگاه كنم ....

اونقدر بيقرارم كه هيچ اتفاقي ، دل غمگينم و شاد نمي كنه ....

براي گريه ، شونه هاتو كم دارم ، شونه هايي كه بارها و بارها تو خواب و خيال ، تكيه گاه دل عاشقم بود

براي عاشقي ، نگاههاي زيباتو كم دارم ، نگاههايي كه تنها دليل زنده موندنم شد ....

چرا ديگه براي غصه ها ، اشكها و دلتنگي هام جوابي نداري ...

شب دراز و من هنوز هم تو انتظار نسيم صبحم ....

اي دل ديوانه ي من با غم هات بساز و با اشك هات بسوز ،
ولی ..... دم نزن ........
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

"دلـــــــم تــــــنــــــگ شـــــــــده"

برای عکس هایی که پاره کردم و سوزانـدمشان...

برای دفتر خاطراتم که مدتهاست دیگر چیزی در آن نمی نویسم...

حــتــی برای آدمهای حسودی که دورو برم می چرخیدند و خــیــلــی دیــــــر شناختمشان...!

برای بـی خـیـالــی و آرامشی که مدتهاست که دیگر ندارمش...

برای کســی که این روز هــا عجـــیب نبــودش را حــــس میکـنم...

خنده هایی که دارم فراموششان می کنم

و برای خــــــودم که حالا دیگـر خیلی عوض شده ام !!!

برای oOo
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من باختمرقيب پيروز شد
قهرمان تو بودي
همه را به بازي گرفتي
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بـــــــرو و پشت سرت را هم نگاه نکن ، از تو بیـــــزارم ، بهانه هایت را برایم تکـــــرار نکـــن

حـــرفـــی نزن ، بی خیال ، اصلا مقصر منم ، هر چه تو بگویی ، بــی وفــــا منـــم!

نگو میــــروی تا من خــوشبخــت باشم ، نگــو میـــروی تا من از دست تو راحت باشم…

نگو که لایقـــم نیستــــی و میــــروی ، نگو برای آرامـــش مــــن از زندگی ام میروی….

این بهـــــانــه هــــا تکــــراریسـتـــ ، هر چه دوست داری بگو ، خیـــــــــالـــی نیســــتـــ….

راحت حرف دلت را بزن و بگو عــــــاشقــت نیستـــــــم ، بگو دلـــت بـــا مــــن نیســتـــ و دیگر نیستم!

راحت بگو که از همان روزاول هم عــــاشقــــم نبــــودی ، بگو که دوستــــم نــداشتـــی و تنهــــــــا با قلــــب مــــن نبودی

برو که دیگر هیچ دلخوشی به تو ندارم ، از تو بدم می آید و هیــچ احســــاســی به تو ندارم

سهم تو، بی وفـــایـــی مثل خودت است که با حـــــرفهــــایـش خامت کند، در قلب بی وفایش گرفتارت کند ،

تا بفهمی چه دردی دارد دلشکستـــن!

بـــــــرو، به جای اینکه مـــرحمـی برای زخــــم کهنــــه ام باشی ،درد مرا تازه تر میکنی !

حیف قلــــب مـــــن نیست که تــــو در آن باشی ،تمام غمهای دنیا در دلم باشد بهتر از آن است که تو مال من باشی….

حیف چشمهـــــــای مــــن نیست که بی وفایی مثل تو را ببینند ، تــــو لایقــــم نیستـــی ، فکرنکن از غم رفتنت میمیرم!

بـــــــــرو و پشــت سرت را هم نگـــــاه نکـــن ، بــــــــرو و دیگر اســــم مــــرا صدا نکن

بگذار در حـــال خــــودم بــــاشم ، بگذار با تنهــــایــی تنهــــا باشم …

مــــن بـــا همــــه ی اینهـــــا هنـــوز هــــم خــــوشـــم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من باختمرقيب پيروز شد
قهرمان تو بودي
همه را به بازي گرفتي
دیروز سرمو گذاشتم رو میز...(یادش بخیر قبلا شونه های محکمت جایگاه سرم بود)...هی....سرمو گذاشتم رو میز.چشمامو بستم.به این فکر کردم که من چرا زنده ام؟من بی تو نباید زنده باشم.مگه میشه؟ من ، بی تو ، زنده؟ نه من زنده نیستم. من ، اون منِ سابق نیستم. احساس من مرده. همه احساس من تو بودی و تو رفتی و... احساس من هم رفت.من موندم. یه منِ تنها. یه منِ بی احساس.تو این مدت که ازم دوری خودمو به هزار در زدم تا یه وقت یاد آغوشت نیوفتم.نمی دونم که چرا کلمه ای تو جهان نیست که بتونه آغوش تورو توصیف کنه؟ در قلبم رو هر چی مَرده بسته م.خیلی ها بهم گفتن : دوستت دارم ، عاشقتم. اما من نخواستم بشنوم . میخواستم دوستت دارم های زندگیم فقط با صدای تو تو خاطرم بمونه.
اشکام روی صورتم جاری شدند.کسی نیست پاکشون کن.آخه این روزا من خیلی تنهام.خیلی ها خواستن باهام باشن اما من بودن رو فقط با تو میخوام. سیل اشک از چشمم می اومد...یادش بخیر قدیما وقتی با هم بودیم وقتی حتی یه قطره اشک از گوشه چشمم می اومد زود با نوک انگشتت پاکشون میکردی.اما حالا کجایی که ببینی مهتاب تک و تنها ، نشسته و صورتش از اشک خیسه خیسه.
رو میز پر از قطره های اشک بود.با اشکهام اسمتو نوشتم.گفتم شاید با دیدنش آروم بگیرم. تو با بخار شیشه نوشتی و من با اشک.وقتی اسم قشنگتو دیدم... تو یه لحظه همه ی خاطره های اون یه سال اومد جلو چشمم.سرمو گذاشتم رو اسمت....چه آرامشی....چشمامو بستم و بهت فکر کردم... نیم ساعتی تو همون حالت بودم وقتی سرمو بلند کردم اشکها خشک شده بود و خبری از اسمت نبود...مثل خودت که دیگه خبری ازت نیست...
چه تلخه
که
موهام رو
قیچی کنم
تا نوازشهات رو
از من نخوان
دستام رو
بچسبونم به بخاری
تا گرمی دستات رو
از من نخوان
چشمام رو
بدوزم به عکس چشمات
تا چشمات رو
از من نخوان
و نوبت به قلبم که رسید، غیر اشک ،چاره ای براش نداشته باشم.
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دیروز سرمو گذاشتم رو میز...(یادش بخیر قبلا شونه های محکمت جایگاه سرم بود)...هی....سرمو گذاشتم رو میز.چشمامو بستم.به این فکر کردم که من چرا زنده ام؟من بی تو نباید زنده باشم.مگه میشه؟ من ، بی تو ، زنده؟ نه من زنده نیستم. من ، اون منِ سابق نیستم. احساس من مرده. همه احساس من تو بودی و تو رفتی و... احساس من هم رفت.من موندم. یه منِ تنها. یه منِ بی احساس.تو این مدت که ازم دوری خودمو به هزار در زدم تا یه وقت یاد آغوشت نیوفتم.نمی دونم که چرا کلمه ای تو جهان نیست که بتونه آغوش تورو توصیف کنه؟ در قلبم رو هر چی مَرده بسته م.خیلی ها بهم گفتن : دوستت دارم ، عاشقتم. اما من نخواستم بشنوم . میخواستم دوستت دارم های زندگیم فقط با صدای تو تو خاطرم بمونه.
اشکام روی صورتم جاری شدند.کسی نیست پاکشون کن.آخه این روزا من خیلی تنهام.خیلی ها خواستن باهام باشن اما من بودن رو فقط با تو میخوام. سیل اشک از چشمم می اومد...یادش بخیر قدیما وقتی با هم بودیم وقتی حتی یه قطره اشک از گوشه چشمم می اومد زود با نوک انگشتت پاکشون میکردی.اما حالا کجایی که ببینی مهتاب تک و تنها ، نشسته و صورتش از اشک خیسه خیسه.
رو میز پر از قطره های اشک بود.با اشکهام اسمتو نوشتم.گفتم شاید با دیدنش آروم بگیرم. تو با بخار شیشه نوشتی و من با اشک.وقتی اسم قشنگتو دیدم... تو یه لحظه همه ی خاطره های اون یه سال اومد جلو چشمم.سرمو گذاشتم رو اسمت....چه آرامشی....چشمامو بستم و بهت فکر کردم... نیم ساعتی تو همون حالت بودم وقتی سرمو بلند کردم اشکها خشک شده بود و خبری از اسمت نبود...مثل خودت که دیگه خبری ازت نیست...
چه تلخه
که
موهام رو
قیچی کنم
تا نوازشهات رو
از من نخوان
دستام رو
بچسبونم به بخاری
تا گرمی دستات رو
از من نخوان
چشمام رو
بدوزم به عکس چشمات
تا چشمات رو
از من نخوان
و نوبت به قلبم که رسید، غیر اشک ،چاره ای براش نداشته باشم.

می نویسم،می نویسم از تو
می نویسم تا تن کاغذ من جا دارد
با تو از حادثه ها خواهم گفت
گریه این گریه اگر بگذارد
گریه این گریه اگر بگذارد
با تو از روز ازل خواهم گفت
فتح معراج ازل کافی نیست
با تو از اوج غزل خواهم گفت
می نویسم،همه ی هق هق تنهایی را
تا تو از هیچ،به آرامش دریا برسی
تا تو در همهمه همراه سکوتی باشی
به حریم خلوت عشق تو تنها برسی
مینویسم،می نویسم از تو
...تا تن کاغذ من جا دارد
می نویسم همه ی با تو نبودن ها را
تا تو از خواب مرا به با تو بودن ببری
تا تو تکیه گاه امن خستگی ها باشی
تا مرا باز به دیدار خود من ببری
...می نویسم،می نویسم از تو
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا