برای تو می نویسم

وضعیت
موضوع بسته شده است.

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
میدانی
وقتی میخواهم بنویسم
باید تو باشی
ولی وقتی نباشی
این نوشتنها
هیچ میشوند
اصلا باید بخندی
اشکهایت هر چند زیباست
ولی خنده ات زیباتر است
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

تا امروز از تو نوشتم .

امشب از عشقت انصراف میدهم !

سخت است دوست داشتن تو

خسته ام !!!

می خواهم کمی استراحت کنم

شاید فردا دوباره عاشقت شدم ...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
هر لحظه
میان هر واژه
نگرد
تو را بی هیچ
شعر و ترانه ای
دوست میدارم
 
آخرین ویرایش:

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هر لحظه ز چهره آتشی افروزی
تا جان من سوخته‌دل را سوزی
چون دوست نداری تو بدآموزان را
ای نیک، تو این بد ز که می‌آموزی؟
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
فکـــــر تنـــــ ـــــم را ;

از ذهنـــــت بیـــ ــرون کـــــن ...!

تنهـــــا لحظــــــ ـــه ای !!!

حالـــــادوبــ ـــاره بگـــــو ...

بـــ ـــاز هــــــــم دوستــــــ♥ــــم داری ..........؟!!!

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
حریم بازوانت
که امنیّت می بخشد
و نزدیک قلبت
که عشق می ورزد
خاطراتِ آغازُ ترس از پایان
در آغوشت فرو می ریزد
و دستهایت
که وعدۀ خوشبختی ست
دلم را چون گلی صبحگاهی
به آب می دهند
و ابدیّتی که با خود می برد مرا
به چشمانت می نگرم
دلت می تابد تا افق های دور
زیبائی می درخشد
و مرا به سفرۀ نوری می خواند
که تو با من عشق را
در بشقابی از گلُ لبخند
قسمت می کنی
و خوشبختی از آنِ من است
وقتی
به زیبائی رؤیاهایم ایمان دارم
و
چه کسی تنهاست ؟!
وقتی لحظه های من از تو
مدام بارانی ست
و در طراوت حوالی ِ تو
قدم می زند دلم
زیباگر من !
چه قدر کم است
که تنها بخواهم
دوستت بدارم !
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
کـسـی چـه مـی دانــد ؟
شاید روزی بیاید که حال من هم خوب شود …
هــوا خـــوب شـــود …
عــشــق خــوب شــود …
و تـــــو …
خــــوب مــن شـــوی !
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
برایت و ان یکاد میخوانم و آیت الکرسی

این‌ها هم که نباشند سلامت خواهی ماند ، نگاه عاشق دعاست . . .
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
میدانی این روزها با کسانی اشنا شدم که عاشق هستند و معشوقشان کنارشان جالب انجاست که نه من و نه انها هیچ یک همدیگر را نمیفهمیم ولی بیخیال انها مهم ان هست که تو در قلبی و کنارم نیستی ولی نه هستی حتی نزدیک تر از همه به من
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
.!اينجا سرزمين مجازي من است در قلمرو من كه پا ميگذاري احترام بگذار
به تمام قانون هاي نانوشته اش به تمام ساكنين بي ساكنش
به تمام وجب به وجب خاك مجازيش اينجا كه مي آيي آرام و بي صدا
اگر مي آيي همانطور آرام و بي صدا هم تركش كن
از اين سرزمين غريب و غم گرفته چيزي نصيبت نمي شود
اگر مي آيي كه خنجري باشي بر دل غم گرفته اش
نيامدنت را به بودن و حك شدن اسمت ترجيح مي دهد
اينجا سرزمين من با تمام بدي ها و خوبيهايش آرامگاهي براي قلب خسته
و زخم خورده ي من است..
بگوشه ای پناه میبرم از دست دنیایی پر از ریاء و دروغ
شاید بهترین پناهگاه برای معصومیتم رواندازی از خاک باشد
که مرا بدور از هر گناهی نگه میدارد...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
در گوشه دنج مجازی خویش ارامم انجا میتوانم به راحتی از دوست داشتنم و یا اتفاقات زندگی بنویسم که مال من هم نیست بلکه مال بقیه است
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از آن سوی جاده ها که موهایت را گیره زده ای،
خواستم انگشتانم را دراز کنم که کامیونی پر از آجر خستگی اش را روی مرز دوست داشتنم در کرد!
من ماندم با یک جعبه پرتقال خونی روی دست که روزها برایت پوست می کندم.
شبها چشمهایت را با آواز نشان ماه می دادم.
شهاب سنگها در دسته های پنج تایی وارونه به دریا سقوط می کردند!
حالا تو الفبای قرمزی با نبضی به تندی پرواز که هزار ییلاق آغوش، هزار قشلاق دلتنگی به حسابم نوشته ای.
فقط زحمتی اگر نیست،
به دکترها بگو
بیخودی تلاش نکنند؛
روی نوار قلبی ام قله های بزرگی ست که باید عبور کنم.
جاده که صاف شد،
حتماً به دیدنت می آیم!

(بهرنگ قاسمی)
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یه وقتایی که دلت گرفته . . .

بغض داری, آروم نیستی ,دلت براش تنگ شده. . .
حوصله ی هیچکس رو نداری!
به یاد اون لحظه ای بیوفت که بی قراری هاتو دیداما چشماشو بست و رفت .
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
ان هنگام که برای خنده هایت
گلهای رز را نقاشی میکنم
لحظاتی که دلتنگ میشوم
شروع میکنم
به نگاشتم
نوشته هایی
شاید تسکین یابد دلتنگیهایم
شاید اینگونه
قلبم اندگی ارام گیرد
هر چند میدانم
تمام گیرها قلبم کجاست
ولی همیشه مجبورم
ساکتش کنم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عشق من . .
.حالـــــــا حرفـــــــهایمان بمـــــــاند برای بعد …
دلخوری هـــــــایمـــــــان …
دلـــــــتنگی هـــــــایمـــــــان …
و تمـــــــام اشکـــــــهای مـن …
تنها به من بگو …
با او چـــــــگونـــــــه میگـــــــذرد
کــــــه با
مـن نمی گذشت . . . ؟

. ؟

 
  • Like
واکنش ها: ros.

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حجـــمِ نـــبودن هایـــت

سنــگ شــده افتاده تــویِ سرم

آنقدر سنگـــینم کــه توانِ راه رفتنم نیست. زمین از زیرِ پایم در می رود

سر به بیــایان که نــه

سر بر رویِ بالشتم که بگذارم

چشمانم که خواب را لمس کند

همین که از خوابم گذر کنی قدرِ یک چشم بر هَم زدن

بی هیچ حرفی،

نفس میکشم تمامت را

آنقدر عمیق، که سنگِ تویِ سرم

گُل میکند!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=2][/h]
برای آن مینویسم که...

برای آن عاشق بی دل می نویسم که حرمت اشکهایم را ندانست

برای آن مینویسم که معنای انتظار را ندانست،

چه روزها و شبهایی که به یادش سپری کردم

برای ان مینویسم که روزی دلش مهربان بود

می نویسم تا بداند دل شکستن هنر نیست

نه دگر نگاهم را برایش هدیه میکنم ، نه دگر دم از فاصله ها میزنم

و نه با شعرهایم دلتنگی ها را فریاد می زنم

می نویسم شاید نامهربانی هایش را باور کند..

 
  • Like
واکنش ها: ros.
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا