برای تو می نویسم

وضعیت
موضوع بسته شده است.

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
روزگاریست در این شهر غریب

بین آدمهایی که زِ تنهاییِ خود می ترسند

وز پسِ آینه از دیدنِ خود میترسند،

من تو را پاک ترین یافته ام!

آن قدر پاک، که اگر آب نبود

من تو را "آب" صدا می کردم...!
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من به اندازه ی چشمان توغمگین ماندم
و به اندازه ی هر برق نگاهت نگران
تو به اندازه ی تنهایی من شاد بمان....
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
به جاده چشم دوخته ام منتظرم تا بیایی
بیایی و نامم را صدا بزنی
چهار فصل گذشته و تو هنوز نیامدی
هنوز فصل زندگیم همان فصلی مانده که تو رفتی هنوز هم تغییر نکرده
ماه و سال گذشته ولی نشسته چشم به راهت
به انتظار امدنت
تا بیایی و تماشا کنم تو را انگاه پاهایم جانی دوباره میگیرد
برای بلند شدن و تو را در اغوش گرفتم و ارام بوسه ای بر تو زدن
 

maryam**n

عضو جدید
مرسی که هستی
و هستی را رنگ می آمیزی...
هیچ چیز از تو نمی خواهم!
فقط باش
فقط بخند
فقط راه برو...
نه
راه نرو
می ترسم پلک بزنم
و دیگر نباشی...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
از تو نوشتن کاریست سخت
اخر تو برایم خود زندگی هستی
و همین باعث ارامشم میشود
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بعضی آدم ها را نمیشود داشت.
فقط میشود یک جور خاصی دوستشان داشت !
بعضی آدم ها اصلا برای این نیستند که برای تو باشند یا تو برای آن ها !
اصلا به آخرش فکر نمی کنی ..
آنها برای اینَند که دوستشان بداری!
آن هم نه دوست داشتن معمولی نه حتی عشق !
یک جور خاصی دوست داشتن که اصلا هم کم نیست ...

این آدم ها حتی وقتی که دیگر نیستند هم،

در کنج دلت تا ابد یه جور خاص دوست داشته خواهند شد...
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من هنوز،
گاهی،

یواشکی خواب تو را می بینم ،
یواشکی نگاهت می کنم ،
صدایت می کنم ...

بین خودمان باشد ،
اما من هنوز ...
یواشکی دوستت دارم !

(ناظم حکمت)
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو فرق داری با همه دنیا...من عاشق این حس تبعیضم

(روزبه بمانی)
 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز
خوش به حالِ پنجره ای که هر روز به رویِ تو باز می شود!

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
برایت مینویسم اما نمیدانم چگونه بنویسم از دلتنگیم از بی تابیم
نمیدانم چه بنویسم تنها
مینویسم چشم به راهتم
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
من !

سخاوتمندانه "تو" را به قلبم هدیه میدهم..

و سخت لرزانم از هدایه ای چنان با شکوه!!

ای بهانه ی زیبای زنده بودنم :

سطرهای جا مانده از از شور و احساس قلبم را به تو تقدیم میکنم ..

و برای تو مینویسم..


برای تویی که تنهایی هایم پر از یاد توست ..

برای تویی که قلبم منزلگه عـــشـــق توست…

برای تویی که تمام هستی ام در عشق تو غرق شد…

برای تویی که هر لحظه دوری ات برایم مثل یک قرن است..

برای تویی که احساسم از آن وجود نازنین توست…

برای تویی که چشمانم همیشه به راه تو دوخته است..

برای تویی که عشقت معنای بودنم است..

برای تویی که آرزوهایت آرزویم است ..


دوستت دارم تا ..

نه!

دیگر برای دوست داشتن هایم تایی وجود ندارد..

بی حد و مرز دوستت دارم..
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هر چه کردم نشوم از تو جدا ،

بدتر شد
گفته بودم بزنم قید تو را ،

بدتر شد
مثلا خواستم این بار موقر باشم

و به جای “تو” بگویم که “شما”،

بدتر شد
آسمان وقت قرار من و تو ابری بودتازه،

با رفتن تو وضع هوا بدتر شد
چاره دارو و دوا نیست

که حال بد من
بی تو با خوردن دارو و دوا بدتر

شد
گفته بودی نزنم حرف دلم را به کسیزده ام

حرف دلم را به خدا، بدتر شد
روی فرش دل من

جوهری از عشق تو ریخت

آمدم پاک کنم عشق تو را ، بدتر شد
 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز
خـــودتان را محکم بچسبید ... قـــدر خودتان را بدانید ...
ارزان نـــفروشید خـــودتان را ؛ به لبخندی ، به حرفی ،
به نقلی ، به هدیه ای ، به اندک توجهی ... بگذارید تلاش کند .
بگذارید برای به دست آوردنتان هـــزار راه را امتحان کند .
بگذارید قـــدرتان را بداند . بگذارید بـــهایتان را بپردازد .
آدمها چیزهای مفت به دست آمده را مفت هم از دست می دهند !
گـــــــران باشید ...
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دیــگـر هـوایِ بــرگــردانـدنـت را نــدارم . . .

هــرجــا کــه دلــت مــیـخــواهــد بــُـرو . . . !!!

فــقــط آرزو مــیـکـنـم وقـتـی هــوایِ مـَـن بـه سـرت زد

آنــقـدر آســمــانِ دلــت بــگــیــرد کـه بــا هــزار شــب گــریــه


چــشــمــانــت بــاز هــم آرام نــگــیــرد . . .
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
مینویسم از احساسی ناب از دوست داشتن از لبخند
اری مینویسم
از تمام لحظاتی که فراموش کردیم به یه لبخند ساده
قلبی را بدست بیاوریم فراموش کردیم واژه دوستت دارم
عظیم هست هر کسی لایق شنیدنش نیست
فراموش کردیم روزگار اگر تلخ بخواهد میگذرد و اگر هم شیرین بخواهد میگذرد
فراموش کردیم خدایی ان بالاست و هر کاری دلمان میخواهد جلوی چشمانش انجام میدهیم
انگاه باز هم فراموش میکنیم ستار هست و بجای انکه به سویش بازگردیم تنها میگوییم خدا دیگر نگاهمان نمیکند
هنوز نفهمیدیم اگر خدا بخواهد نگاه پر مهرش را از ما بگیرد زندگیمان پوچ میشود حتی پوچتر از وقتی که کسی که دوستش داریم ما را ترک میکند
 

nazila_sh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
هر روز و هر شب دعا میکنم و میدانم یک روز، یک جایی ،یک وقتی به یادم می افتی و میگویی ای کاش یکبار دیگر میدیدمش.
 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز
من مانند هم سن و سال های خودم نیستم که هر روز یک آرزویی دارند برای آینده
من تنها یک آرزو دارم و آن این است که شبی بخوابم و دیگر بلند نشوم
تا نشنوم
تا نبینم
تا نشکنم
تا هر روز چندین بار نمیرم …
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
برای تو مینویسم
که هر لحظه ام بوی تو را میدهد
نگاهم به دنبال نگاه توست
تو که معنای زندگی هستی برایم
تو را دوست میدارم
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سیب از درخت افتاد

ستاره از آسمان

تو از چشم من

گاهی فرقی نمیکند از کجا ؟

سرنوشت مشترکی است سقوط …
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهی در میان حوالی دلم قدم میزنی
انگاه تمام وجودم بوی تو را میگیرد
نمیدانی با این بوی همیشگی
چقدر مست میشوم
اری ارام میگویم به دلت
دوستت دارم
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یادته زیر گنبد کبود٬ تو بودی و کلی آدمای حسود؟

تقصیر همون حسوداست که حالا

هستی ما شده

یکی بود ٬ یکی نبود...
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا