** براي من نوشتي براي تو نوشتم**

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آینه ات می شوم
من پژواک طنین صدای قلبت می شوم
آنگاه که لبریزی از محبت...
من همانندت می شوم...
به یاد آور

مرا فراموش نكن

مرا که با عشق تو زنده ام

پس هروقت آمدی زیر آسمان آبی و ستاره ای دیدی

مرا به یاد آور که همیشه کنارتم

وقتی که خورشید را دیدی

به یاد آور که آتیش عشق تو وجودم را فرا گرفته است

وقتی ماه را دیدی به یاد آور

که عشق تو روشنایی را در دل من قرار داده است

وقتی دریا را دیدی به یاد آور

که عشق تو در دریای پرتلاطم قلب من نا

خدای کشتی شکسته من است
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به یاد آور

مرا فراموش نكن

مرا که با عشق تو زنده ام

پس هروقت آمدی زیر آسمان آبی و ستاره ای دیدی

مرا به یاد آور که همیشه کنارتم

وقتی که خورشید را دیدی

به یاد آور که آتیش عشق تو وجودم را فرا گرفته است

وقتی ماه را دیدی به یاد آور

که عشق تو روشنایی را در دل من قرار داده است

وقتی دریا را دیدی به یاد آور

که عشق تو در دریای پرتلاطم قلب من نا

خدای کشتی شکسته من است

یادت یار بماند
که نگاهم نگران سوی تو است
گرچه تو دور از من بیدل باشی
گرچه خاطرم را ز خاطر ببری
گرچه چشمم به نگاهت گره ای خط نخورد...
آرزوی تو برایم دعای نیمه شب است...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یادت یار بماند
که نگاهم نگران سوی تو است
گرچه تو دور از من بیدل باشی
گرچه خاطرم را ز خاطر ببری
گرچه چشمم به نگاهت گره ای خط نخورد...
آرزوی تو برایم دعای نیمه شب است...
تو میروی و من فقط نگاهت میکنم تعجب نکن چرا گریه نمیکنم بی تو .....،

یک عمر فرصت برای گریستن دارم اما برای تماشای تو ......،

همین یک لحظه باقی است و شاید همین یک لحظه

اجازه ی زیستن در چشمان تو را داشته باشم.
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو میروی و من فقط نگاهت میکنم تعجب نکن چرا گریه نمیکنم بی تو .....،

یک عمر فرصت برای گریستن دارم اما برای تماشای تو ......،

همین یک لحظه باقی است و شاید همین یک لحظه

اجازه ی زیستن در چشمان تو را داشته باشم.

حواسم بهت هست که دلواپسی
میدونم شبام صاف و پر نور نیست
بزار با همین حس نگاهت کنم
خدا شاهد چشم من شور نیست
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حواسم بهت هست که دلواپسی
میدونم شبام صاف و پر نور نیست
بزار با همین حس نگاهت کنم
خدا شاهد چشم من شور نیست
امروز هر چقدر بخندی و هر چقدر عاشق باشی
از محبت دنیا کم نمی شود پس بخند و عاشق باش
امروز هر چقدر دل ها را شاد کنی
کسی به تو خورده نمی‌گیرد پس شادی بخش باش
امروز هرچقدر نفس بکشی
جهان با مشکل کمبود اکسیژن رو به رو نمی‌شود
پس از اعماق وجودت نفس بکش
امروز هر چقدر آرزو کنی چشمه ی آرزوهات خشک نمی‌شود پس آرزو کن
امروز هر چقدر خدا را صدا کنی خدا خسته نمی‌شود
پس صدایش کن
او منتظر توست
او منتظر آرزوهایت
خنده هایت
گریه هایت
ستاره شمردن هایت
و عاشق بودن هایت است
امروز امروز است
[/B]
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
امروز هر چقدر بخندی و هر چقدر عاشق باشی
از محبت دنیا کم نمی شود پس بخند و عاشق باش
امروز هر چقدر دل ها را شاد کنی
کسی به تو خورده نمی‌گیرد پس شادی بخش باش
امروز هرچقدر نفس بکشی
جهان با مشکل کمبود اکسیژن رو به رو نمی‌شود
پس از اعماق وجودت نفس بکش
امروز هر چقدر آرزو کنی چشمه ی آرزوهات خشک نمی‌شود پس آرزو کن
امروز هر چقدر خدا را صدا کنی خدا خسته نمی‌شود
پس صدایش کن
او منتظر توست
او منتظر آرزوهایت
خنده هایت
گریه هایت
ستاره شمردن هایت
و عاشق بودن هایت است
امروز امروز است
[/B]

امروزم را در خاطراتم درشت تر می نویسم...
من تو امروز
خاطره ای که تکرارش دل پذیر است...
و مرورش حلاوت دارد برایم...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
امروزم را در خاطراتم درشت تر می نویسم...
من تو امروز
خاطره ای که تکرارش دل پذیر است...
و مرورش حلاوت دارد برایم...
بهترین حرفی که بهم زدی یادته؟
هیچوقت از یادم نمیره
همیشه توی گوشمه
تو مگه قلب منی که صدای نفسهات هر جا هستی با منه



گفتی عشق مثل پروانه است که اگه سفت بگیریش میمیره اگه هم شل بگیری از دستت میپره میره
من ترسیدم که بمیره شل گرفتم
بی تو چه کنم؟؟؟؟؟؟
رفتنت موج غریبی است که دل میشکند



میدونم مغروری
هیچگاه به خودت اجازه فرود نمیدی
پرواز رو دوست داری
دوست نداری دستمو بگیری یادم بدی چطور میشه پرواز کرد؟
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بهترین حرفی که بهم زدی یادته؟
هیچوقت از یادم نمیره
همیشه توی گوشمه
تو مگه قلب منی که صدای نفسهات هر جا هستی با منه



گفتی عشق مثل پروانه است که اگه سفت بگیریش میمیره اگه هم شل بگیری از دستت میپره میره
من ترسیدم که بمیره شل گرفتم
بی تو چه کنم؟؟؟؟؟؟
رفتنت موج غریبی است که دل میشکند



میدونم مغروری
هیچگاه به خودت اجازه فرود نمیدی
پرواز رو دوست داری
دوست نداری دستمو بگیری یادم بدی چطور میشه پرواز کرد؟

من و تو بنده آن خدای عرش نشینیم که هر شب به خلوت تنهایی مان سر می زند...
پس غرور را نیاموخته ام...
نیاموختی...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

من و تو بنده آن خدای عرش نشینیم که هر شب به خلوت تنهایی مان سر می زند...
پس غرور را نیاموخته ام...
نیاموختی...
ببین غمگین،

ببین دلتنگ دیدارم...

ببین

خوابم نمی آید،

بیدارم...

نگفتم تا کنون، اما کنون بشنو:

تورا بیش از همه کس دوست میدارم
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ببین غمگین،

ببین دلتنگ دیدارم...

ببین

خوابم نمی آید،

بیدارم...

نگفتم تا کنون، اما کنون بشنو:

تورا بیش از همه کس دوست میدارم

تمام من حرفهای ناگفته ام است...
و من بسیار از ناگفته هایم برای تو گفته ام!
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهی بعضی حرفها را نمیشود زد
همچون
لحظاتی که
دل تنگی سراغت میاید
نمیتوانی سخن بگویی
و گاهی
اوقات تمامت چشم میشود
ان لحظه که
بعد از یه
دل تنگی طولانی مدت میبینیش
اونوقت حرف نمیزنی
فقط میشینی
نگاهش میکنی
و تنها دلت میخواد
محکم بغلش کنی
تو اغوشش دوباره گریه سر بدی تا
تلافی تمام لحظاتی که
تو تنهایی اشک ریختی
دربیاری
تا اینطوری نشونش بدی
چقدر دوستش داری
و چقدر دوری برات سخت هست
و شاید از خوشحالی دیدن دوباره اش
اشک بریزی اونوقت نمیدونم
باید چی گفت
گاهی
اشک شوق خیلی دردناک میشه
حتی دردناکتر از اشک غم
اخر بی اختیار چشمانت بارانی میشود
ان هم از خوشحالی
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهی بعضی حرفها را نمیشود زد
همچون
لحظاتی که
دل تنگی سراغت میاید
نمیتوانی سخن بگویی
و گاهی
اوقات تمامت چشم میشود
ان لحظه که
بعد از یه
دل تنگی طولانی مدت میبینیش
اونوقت حرف نمیزنی
فقط میشینی
نگاهش میکنی
و تنها دلت میخواد
محکم بغلش کنی
تو اغوشش دوباره گریه سر بدی تا
تلافی تمام لحظاتی که
تو تنهایی اشک ریختی
دربیاری
تا اینطوری نشونش بدی
چقدر دوستش داری
و چقدر دوری برات سخت هست
و شاید از خوشحالی دیدن دوباره اش
اشک بریزی اونوقت نمیدونم
باید چی گفت
گاهی
اشک شوق خیلی دردناک میشه
حتی دردناکتر از اشک غم
اخر بی اختیار چشمانت بارانی میشود
ان هم از خوشحالی
به رسم پاییز که سرما زده گرمایش را به رنگ هایش می بخشد...
گرمایم را به واژه هایم می بخشم...
عشق را پیشکشت می کنم،
عشقی رسیدنی در شعر حافظ
گرم و بی انتها...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
به رسم پاییز که سرما زده گرمایش را به رنگ هایش می بخشد...
گرمایم را به واژه هایم می بخشم...
عشق را پیشکشت می کنم،
عشقی رسیدنی در شعر حافظ
گرم و بی انتها...

رسمی بلد نیستم
حتی
نمیدانم
رسمها را چگونه باید بلد بود
تنها میگویم
دوست داشتنت زیباست
اری
دختر مهربان
دوست داشتنت زیباست
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به رسم پاییز که سرما زده گرمایش را به رنگ هایش می بخشد...
گرمایم را به واژه هایم می بخشم...
عشق را پیشکشت می کنم،
عشقی رسیدنی در شعر حافظ
گرم و بی انتها...

من دلم تنگ می شود
برای تو
برای هرآنچه که تکانم می دهد
تـــــا تــامل خـــویش
بـــــــرای خاطراتمان
چیزهایی که تو، توهم می خوانیشان
دلــم کــه تنـــگ می شــود
پای لحظه های خالی از تو
بــساط اشک پهن می کــنم
گوش خیالم را به گذشته می چسبانم
صدایت را از امواج پراکندهی زمان جمع می کنم
پژواک صدایت بر دیوار ذهن می کوبد
پر از آواز می شوم از تو
مگرغیر از این است
که توهم هم وجود دارد؟
باشد ...
به خودم دروغ نمی گویم!
اما به حقیقت دقایق پریشان عاشقی سوگند
دلم برای این توهم تنگ می شود
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من دلم تنگ می شود
برای تو
برای هرآنچه که تکانم می دهد
تـــــا تــامل خـــویش
بـــــــرای خاطراتمان
چیزهایی که تو، توهم می خوانیشان
دلــم کــه تنـــگ می شــود
پای لحظه های خالی از تو
بــساط اشک پهن می کــنم
گوش خیالم را به گذشته می چسبانم
صدایت را از امواج پراکندهی زمان جمع می کنم
پژواک صدایت بر دیوار ذهن می کوبد
پر از آواز می شوم از تو
مگرغیر از این است
که توهم هم وجود دارد؟
باشد ...
به خودم دروغ نمی گویم!
اما به حقیقت دقایق پریشان عاشقی سوگند
دلم برای این توهم تنگ می شود

باورت می کنم که پا به پای تو
کمی دور و کمی دیر می آیم...
دلتنگت می شوم که می خوانمت و گاهی تاییدت می کنم...
فقط تکلیفم را با این دل مشخص کردم!
که وبال لحظاتت نباشد...
که اگر گفتی برو نمیرد بی تو...
این است که به خیالی خوش است...
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
رسمی بلد نیستم
حتی
نمیدانم
رسمها را چگونه باید بلد بود
تنها میگویم
دوست داشتنت زیباست
اری
دختر مهربان
دوست داشتنت زیباست

رسم به تعبیر من تکراری پذیرفته شده است...
آموختن نمی خواهد،
حتی رسم های ریاضی هم پر از تکرار خطوط صاف و منحنی...

صاف مثل دل تو
منحنی مثل من از غم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
رسم به تعبیر من تکراری پذیرفته شده است...
آموختن نمی خواهد،
حتی رسم های ریاضی هم پر از تکرار خطوط صاف و منحنی...

صاف مثل دل تو
منحنی مثل من از غم
اومدم بگم

دلتنگم ........

بگم بازم هواي رفتن کردي و آسمون رو بغض گرفت

بگم که کوله بارت رو که بستي تا بري

آسمون بازم بغض کرد اما اونو نشکست

چون موندنت رو باور داشت

چون نمي خواست مثل من رفتنت رو باور کنه
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
باورت می کنم که پا به پای تو
کمی دور و کمی دیر می آیم...
دلتنگت می شوم که می خوانمت و گاهی تاییدت می کنم...
فقط تکلیفم را با این دل مشخص کردم!
که وبال لحظاتت نباشد...
که اگر گفتی برو نمیرد بی تو...
این است که به خیالی خوش است...
حس غریبی دارم این روزها، و پرم از تضادهای رنگ وا رنگ!

هم آرامم؛ هم بی قرار... هم شادم؛ هم غمین... هم صبورم و هم بی تاب...!

و بیش از همه ی این ها دلتنگم... !

روزها می گذرند و من، «فقط» بی قرار می شوم ... و دلتنگ...

چیزی ست در من، که فریاد می زند تمام «وجودم» را ... اما... این بغض ِ در گلو

نشسته،

دلتنگم برای همه ی لحظه هایی که چه زود «خاطره» شدند... و چه زود از

من گذشتند...
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حس غریبی دارم این روزها، و پرم از تضادهای رنگ وا رنگ!

هم آرامم؛ هم بی قرار... هم شادم؛ هم غمین... هم صبورم و هم بی تاب...!

و بیش از همه ی این ها دلتنگم... !

روزها می گذرند و من، «فقط» بی قرار می شوم ... و دلتنگ...

چیزی ست در من، که فریاد می زند تمام «وجودم» را ... اما... این بغض ِ در گلو

نشسته،

دلتنگم برای همه ی لحظه هایی که چه زود «خاطره» شدند... و چه زود از

من گذشتند...

گاهی نمی بینمت و نامت نامی که نمی دانم واقعی است یا نه پر رنگ می شود در ذهنم...
قبلا خلوت من مهمان نداشت
من بودم و خدایِ من و گاهی تفالی به حافظ
این روزها منم و تو و خدای من و تو...
با آخرین تفالم به حافظ...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهی نمی بینمت و نامت نامی که نمی دانم واقعی است یا نه پر رنگ می شود در ذهنم...
قبلا خلوت من مهمان نداشت
من بودم و خدایِ من و گاهی تفالی به حافظ
این روزها منم و تو و خدای من و تو...
با آخرین تفالم به حافظ...
دست من نیست گر از باغِ دلت

، خوشه ی عشق تو را میچینم

یا اگر زود به زود خواب چشمان

ِ تو را میبینم

من صبورم اما

بی دلیل از همه ی فاصله ها

می ترسم

بی دلیل از همه ی تیرگی تلخ غروب

و چراغی که تو را از شب متروک دلم

دور کند

من صبورم اما..

دل تنگی ِ من صبر چه میداند چیست؟...!
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دست من نیست گر از باغِ دلت

، خوشه ی عشق تو را میچینم

یا اگر زود به زود خواب چشمان

ِ تو را میبینم

من صبورم اما

بی دلیل از همه ی فاصله ها

می ترسم

بی دلیل از همه ی تیرگی تلخ غروب

و چراغی که تو را از شب متروک دلم

دور کند

من صبورم اما..

دل تنگی ِ من صبر چه میداند چیست؟...!

حال من بهتر نیست...
من فقط حرف دلم با تو یکی است
که سخن کمتر اگر می گویم...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حال من بهتر نیست...
من فقط حرف دلم با تو یکی است
که سخن کمتر اگر می گویم...
قلم شکست...

از بس مشق کردم نگاهت را...

اشکم در آمد...

از بس خیره شدم به باد...

این جا هیچ کس نمیداند که من

در پی صدایی آواره شدم،

فقط صدایت مانده در خاطرم... من صدایت را مشق می کنم...
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
قلم شکست...

از بس مشق کردم نگاهت را...

اشکم در آمد...

از بس خیره شدم به باد...

این جا هیچ کس نمیداند که من

در پی صدایی آواره شدم،

فقط صدایت مانده در خاطرم... من صدایت را مشق می کنم...

این روزها به جای قاصدک صبح ها بر سر راهم پروانه می بینم...
پروانه های سپید تر از ماه هر شبم...
گمانم
وقت دیدار نزدیک است...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این روزها به جای قاصدک صبح ها بر سر راهم پروانه می بینم...
پروانه های سپید تر از ماه هر شبم...
گمانم
وقت دیدار نزدیک است...
زودتر بیا

من زیر باران نشسته ام

و انتظار تورا می کشم

چتری روی سرم نیست

می خواهم قدمهایت را با تعداد قطره های باران شماره کنم

تو قبل از پایان باران میرسی

یا باران قبل از آمدن تو به پایان می رسد؟
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زودتر بیا

من زیر باران نشسته ام

و انتظار تورا می کشم

چتری روی سرم نیست

می خواهم قدمهایت را با تعداد قطره های باران شماره کنم

تو قبل از پایان باران میرسی

یا باران قبل از آمدن تو به پایان می رسد؟

زمانش را تو بی استعاره بگو...
اگر واقعا توهم نیست!
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دوری مان ...

برای تو نمی دانم چگونه می گذرد ...

اما برای من .... !

انگار بر گلویم خنجر گذاشته اند و نمی‌بُرند .... !!!

برزخی است دوری و دوستی...
شاید آنکه ضرب المثلش کرده دوستی نداشته...
یا اگردوستی بوده دور نبوده از او...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
برزخی است دوری و دوستی...
شاید آنکه ضرب المثلش کرده دوستی نداشته...
یا اگردوستی بوده دور نبوده از او...

گاهی ارام بنشین
و به روزهایی بیاندیش که
دوستی نداشتی یا داشتی ولی
حواست پرت دیگران بوده
انوقت وقتی رفته تازه قدر بودنش را خواهی فهمید
گاهی اوقات
انسانها قدر نمیشناسند
ولی خوب بلدند تظاهر کنند به قدر دانستند
اما میدانی
من که
دیگر
یاد گرفته ام
با خودم
قلمم
خدایم
تنهاییم
و
در اخر
خیال عشقم
زندگی کنم
کسی را
هم به این خلوت
شمع و پروانه ام راه نمیدهم
اخر
میدانم
کسی معنای سخنان مرا هرگز نمیفهمد
پس
صرفا مینویسم
از حسم به عشقم
و تنها
برایش از لحظات دوریش میگویم
از لحظات ناامیدانه ای که هرگز کنار نمیماند میگویم
از لحظات شادی که کنارم بود میگویم
از لحظات دل تنگیم میگویم
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهی ارام بنشین
و به روزهایی بیاندیش که
دوستی نداشتی یا داشتی ولی
حواست پرت دیگران بوده
انوقت وقتی رفته تازه قدر بودنش را خواهی فهمید
گاهی اوقات
انسانها قدر نمیشناسند
ولی خوب بلدند تظاهر کنند به قدر دانستند
اما میدانی
من که
دیگر
یاد گرفته ام
با خودم
قلمم
خدایم
تنهاییم
و
در اخر
خیال عشقم
زندگی کنم
کسی را
هم به این خلوت
شمع و پروانه ام راه نمیدهم
اخر
میدانم
کسی معنای سخنان مرا هرگز نمیفهمد
پس
صرفا مینویسم
از حسم به عشقم
و تنها
برایش از لحظات دوریش میگویم
از لحظات ناامیدانه ای که هرگز کنار نمیماند میگویم
از لحظات شادی که کنارم بود میگویم
از لحظات دل تنگیم میگویم
اگر پزشک بودم
همه را به نوشتن درمان می کردم...
اگر همه را به آرامشی که من می رسم،برساند!
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من شادی تو را ز خدا خواهم هر زمان...
این است استجابت هر روزه دعا!!!
هر صبح دیدن پروانه ای به راه...
پروا ندارم اگر جز خدای خویش
هیچم به دست نیاید به اشتیاق..

 
بالا