paeeizan
اخراجی موقت
پنجره ی ماشینُ تا ته میدم پایین باد با شدت میخوره تو صورتم
شال م از روی سرم سر میخورهُ میوفته دور ِ گردنم
عاشق این جاده ی خلوت و خوش منظره م که مجبور نیستم به
زور شالم و رو سرم نگه دارم
عاشق این جاده م به خاطر اون دشت پهنی که داره
عاشق این جاده م ...
به وسط های دشت که میرسم ماشین و پارک می کنم کنار جادهُ
تکیه میدم به ماشینُ زل میزنم به آسمونی که دلش هزار رنگ شده
درست عین دل خودم
همین جاست که دلم بی هوا واسش تنگ میشه...
شال م از روی سرم سر میخورهُ میوفته دور ِ گردنم
عاشق این جاده ی خلوت و خوش منظره م که مجبور نیستم به
زور شالم و رو سرم نگه دارم
عاشق این جاده م به خاطر اون دشت پهنی که داره
عاشق این جاده م ...
به وسط های دشت که میرسم ماشین و پارک می کنم کنار جادهُ
تکیه میدم به ماشینُ زل میزنم به آسمونی که دلش هزار رنگ شده
درست عین دل خودم
همین جاست که دلم بی هوا واسش تنگ میشه...