اگه بهتون خيانت شده بياين تو ...(تاپيك بي وفايي..!)
- شروع کننده موضوع mrha
- تاریخ شروع
يه روز زنگ زدينو يكي ديگه برداش گوشيرو؟
داستان زيباي خيانت!
داستان زيباي خيانت!
چند سالی میگذشت که دایره آبی قطعه گمشده خود را پیدا کرده بود. اکنون صاحب فرزند هم شده بود، یک دایره آبی کوچک با یک شیار کوچک.
زمان میگذشت و دایره آبی کوچک، بزرگ میشد. هر چقدر که دایره بزرگ تر میشد شعاع آن هم بیشتر میشد و مساحت شیار که دیگر اکنون تبدیل به یک فضای خالی شده بود نیز بیشتر.
آنقدر این فضای خالی زیاد شد و دایره ناراحت تر که ناچار برای کمک به سراغ پدر رفت و به او گفت: پدر شما چرا جای خالی ندارید؟
پدر گفت: عزیزم جالی خالی نه، قطعه گمشده. هر کسی در زندگی خود قطعه گمشده دارد من هم داشتم، مادرت قطعه گم شده‌ی من بود. با پیدا کردن او تکمیل شدم. یک دایره کامل.
پسر از همان روز جست و جوی قطعه‌ی گمشده خود را آغاز کرد. رفت و رفت تا به یک قطعه‌ای از دایره رسید شعاع و زاویه آن را اندازه گرفت درست اندازه جای خالی بود ولی مشکل آن بود که قطعه زرد بود.
داستان زيباي خيانت!
چند سالی میگذشت که دایره آبی قطعه گمشده خود را پیدا کرده بود. اکنون صاحب فرزند هم شده بود، یک دایره آبی کوچک با یک شیار کوچک.
زمان میگذشت و دایره آبی کوچک، بزرگ میشد. هر چقدر که دایره بزرگ تر میشد شعاع آن هم بیشتر میشد و مساحت شیار که دیگر اکنون تبدیل به یک فضای خالی شده بود نیز بیشتر.
آنقدر این فضای خالی زیاد شد و دایره ناراحت تر که ناچار برای کمک به سراغ پدر رفت و به او گفت: پدر شما چرا جای خالی ندارید؟
پدر گفت: عزیزم جالی خالی نه، قطعه گمشده. هر کسی در زندگی خود قطعه گمشده دارد من هم داشتم، مادرت قطعه گم شده‌ی من بود. با پیدا کردن او تکمیل شدم. یک دایره کامل.
پسر از همان روز جست و جوی قطعه‌ی گمشده خود را آغاز کرد. رفت و رفت تا به یک قطعه‌ای از دایره رسید شعاع و زاویه آن را اندازه گرفت درست اندازه جای خالی بود ولی مشکل آن بود که قطعه زرد بود.
دایره باز هم رفت تا اینکه به یک مثلث رسید که فضای خالی خود را با قطعه‌های رنگارنگ کوچک پر کرده بود.
دایره دیگر از جست و جو خسته شده بود تا اینکه به یک قطعه مربع گمشده رسید، به او گفت شما قطعه گمشده من را ندیدید؟
قطعه مربع گریه کرد و گفت: من هستم
- ولی شما مربع هستید و قطعه گمشده‌ی من قسمتی از دایره
- من اول قطعه‌ای از دایره بودم یعنی دقیقا بگویم قسمتی از شما و منتظرتان که یک مربع قرمز آمد. قطعه‌ی گمشده او مربع بود ولی من گول خوردم و خود را به زور داخل فضای خالی او کردم، به مرور زمان تغییر شکل دادم و به شکل فضای خالی مربع در آمدم .ولی او قرمز بود و من آبی، به هم نمی‌خوردیم. اکنون پشیمانم. من قطعه‌ی گمشده‌ی شما هستم.
دایره دیگر از جست و جو خسته شده بود تا اینکه به یک قطعه مربع گمشده رسید، به او گفت شما قطعه گمشده من را ندیدید؟
قطعه مربع گریه کرد و گفت: من هستم
- ولی شما مربع هستید و قطعه گمشده‌ی من قسمتی از دایره
- من اول قطعه‌ای از دایره بودم یعنی دقیقا بگویم قسمتی از شما و منتظرتان که یک مربع قرمز آمد. قطعه‌ی گمشده او مربع بود ولی من گول خوردم و خود را به زور داخل فضای خالی او کردم، به مرور زمان تغییر شکل دادم و به شکل فضای خالی مربع در آمدم .ولی او قرمز بود و من آبی، به هم نمی‌خوردیم. اکنون پشیمانم. من قطعه‌ی گمشده‌ی شما هستم.
دایره که دید قطعه گمشده خود را پیدا کرده سعی کرد او را در فضای خالی خود جا دهد اما نشد، بنا بر این او را با طناب به خود بست و خوشحال راه افتاد. حرکت کردن با یک قطعه که سبب بد قواره شدن دایره شده بود خیلی سخت بود ولی دایره تمام این سختیها را به جان خریده بود و با عشق حرکت میکرد.
رفت و رفت ولی ناگهان گودال را ندید و داخل آن افتاد و گیر کرد. بخت به او رو کرده بود که قطعه‌ی گمشده‌اش قسمت بالای او بود و گیر نکرده بود. قطعه گمشده به او گفت: من را باز کن تا بروم و کمک بیاورم.
قطعه‌ی گمشده رفت و هیچ وقت برنگشت. دایره هم سالها آنقدر گریه کرد تا بیضی شد (لاغر شد) و توانست از گودال بیرون بیاید. دلش شور میزد که نکند اتفاقی برای قطعه گم شده افتاده باشد. دنبال او به هر سو رفت. تا اینکه بالاخره او را پیدا کرد. کاش هیچ وقت او را پیدا نمی‌کرد.
گول تکه های گمشده دروغی رو نخورید
رفت و رفت ولی ناگهان گودال را ندید و داخل آن افتاد و گیر کرد. بخت به او رو کرده بود که قطعه‌ی گمشده‌اش قسمت بالای او بود و گیر نکرده بود. قطعه گمشده به او گفت: من را باز کن تا بروم و کمک بیاورم.
قطعه‌ی گمشده رفت و هیچ وقت برنگشت. دایره هم سالها آنقدر گریه کرد تا بیضی شد (لاغر شد) و توانست از گودال بیرون بیاید. دلش شور میزد که نکند اتفاقی برای قطعه گم شده افتاده باشد. دنبال او به هر سو رفت. تا اینکه بالاخره او را پیدا کرد. کاش هیچ وقت او را پیدا نمی‌کرد.
گول تکه های گمشده دروغی رو نخورید
Tabrizli Atila
اخراجی موقت
به من خیانت شده اسم من رو هم بنویسید
Tabrizli Atila
اخراجی موقت
ولی اونیکه به من خیانت کرد دیگه برنگشت
من دیــونه رو بشنــاس از تو دیـــونه شــدم من
منتی رو سرتو نیست خودم داغونت شدم من
شعر از علی احمدی
منتی رو سرتو نیست خودم داغونت شدم من
شعر از علی احمدی
Nooshin-M
عضو جدید
باهات همدردی میکنم؛من هم همینطوربهم خیانت نشده تاحالا.....
اما دلم گرفته که چراا هیشکی نیست که من دوسش داشته باشم.....
من کشیش اون همه گناه تو
پر تحمل پیش اعتــــــــراف تو
صد هزار بار توبه کردی پیش من
اما آخر کردی کـــار خودتـــــــــــو
بیا بازم توبه کن می بخشمت
از گناه لحظه ها می دزدمـــت
بیا باور میکـــــــــــنم دروغاتــو
تو فقط برگرد میبوسم سایتـو
شعر از علی احمدی
همیشه آرزوم بود
توی آغوش تو بودن
توی امتداد چشمات
بودن و همیشه بودن
تو رفتی پشت دیوار
توی آغوش غریبه
فکر نکردی من میدونم
عشق تازه تم فریبه
هنوزم من نشستم تا
یه روز برگردی پیش من
یه روز سرد و بارونی
که من باز پشت این شیشه ام
بیای مثله گذشته ها
تو اون کوچه خلوت
بترسی از صدای باد
بگیری دستمو آرومو راحت....
پر تحمل پیش اعتــــــــراف تو
صد هزار بار توبه کردی پیش من
اما آخر کردی کـــار خودتـــــــــــو
بیا بازم توبه کن می بخشمت
از گناه لحظه ها می دزدمـــت
بیا باور میکـــــــــــنم دروغاتــو
تو فقط برگرد میبوسم سایتـو
شعر از علی احمدی
همیشه آرزوم بود
توی آغوش تو بودن
توی امتداد چشمات
بودن و همیشه بودن
تو رفتی پشت دیوار
توی آغوش غریبه
فکر نکردی من میدونم
عشق تازه تم فریبه
هنوزم من نشستم تا
یه روز برگردی پیش من
یه روز سرد و بارونی
که من باز پشت این شیشه ام
بیای مثله گذشته ها
تو اون کوچه خلوت
بترسی از صدای باد
بگیری دستمو آرومو راحت....
آخرین ویرایش:
Tabrizli Atila
اخراجی موقت
یه سوال مهم
چی کار کنیم که دیگه بهمون خیانت نشه؟
چی کار کنیم که دیگه بهمون خیانت نشه؟
عالی بود مرسی
میشه یکی بی وفایی رو تعریف کنه؟
الان میشه بگی چی اینجا عالی بود؟؟؟
منظورش داستانه بود!
یه سر اینجا بزنید.
خیانت رو برسی کردیم.
http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/177347-%DA%86%D8%B1%D8%A7-%D8%AE%DB%8C%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%9F%D8%9F....?highlight=
خیانت رو برسی کردیم.
http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/177347-%DA%86%D8%B1%D8%A7-%D8%AE%DB%8C%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%9F%D8%9F....?highlight=
Tabrizli Atila
اخراجی موقت
به اندازه آدماي روي زمين جا داره!
منم همینطورچه داستان جالب و البته ناراحت کننده ای بود....
چقدر از خیانت بدم میاددددددددددد
Similar threads
Similar threads
-
اگه بدترین خبر زندگیتون بهتون برسه چه حالی یپیدا میکنین؟؟؟؟؟؟؟؟- شروع شده توسط vafaaa
- پاسخ ها: 51
-
اگه بهتون میگفتن تا فردا زنده ای روزه اخرو چه کارایی میکردی؟- شروع شده توسط smn_mrkz
- پاسخ ها: 19
-
اگه خدا بهتون قدرت پرواز بده، اولین جایی که پر می زنید، کجاست؟
- شروع شده توسط farshad1365
- پاسخ ها: 58
-
اگه بخوای به یه نفر بفهمونی که دوستش داری چیکار میکنی؟- شروع شده توسط ALIREZA.F.1988
- پاسخ ها: 43
-
