ايران فردا...

mehrname

عضو جدید
با وجود گذشت بيشتر از يكسال از انتخابات جنجالي سال ۸۸،هنوز اختلافات سياسي وجود دارد و اين امر آينه ي سياسي كشور را دچار ابهام كرده است.
من بر اين عقيده هستم كه ما بازيچه ي سياسي محمود احمدي نژاد و ميرحسين موسوي نشده ايم.اول آنكه هردونفر نماد گروه هايشان هستند و اينگونه نيست كه اگر موسوي كوتاه بيايد و يا احمدي نژاد،جنگ سياسي پايان يابد.همانطور كه افراطي هاي اصولگرا مدافع احمدي نژادند،اكثريت اصلاح طلبان هم پشت سر موسوي،كروبي و خاتمي ايستاده اند.اين نكته را هم نبايد از ياد برد كه گفتمان و تفكر اصلاح طلبي در يك شخص خلاصه نمي شود كه تمام آن را در موسوي ببينيم.همچنين جنبش سبز هم اينگونه نيست.از سوي ديگر اصولگرايي هم در گروه احمدي نژادي ها خلاصه نشده است.
جنگ سياسي بايد روزي در ايران شكل مي گرفت.ما نزديك به ۳۰ سال است كه انقلاب كرده ايم و هنوز به آرمان هايمان نرسيده ايم چون در اوايل انقلاب،انقلابي كار كرديم نه با تفكر.۳۰ سال گذشته و به نظر من اين اختلافات سياسي كه از سال ۷۶ و با ايجاد دولت اصلاحات در جامعه آشكار شد،بايد قبل تر از اين ها پديدار مي شد.البته اختلافات سياسي در همه ي كشورها وجود دارد و كشورهاي با حكومت دموكرات اين اختلافات را به جنگ و فتنه ربط نمي دهند.اما ديديم در كشور ما حاكميت به حذف اصلاح طلبان فكر كرد و اكثر مخالفان دولت را محارب خواند در حاليكه مي دانيم محارب كسي است كه در جهت برهم زدن امنيت عمومي دست به سلاح ببرد.در تظاهرات هاي پس از انتخابات سلاحي از معترضان ديده نشد و سلاح ها بيشتر بدست نيروهاي خود سر بودند.شايد بتوان جرم افرادي را كه در خيابان دست به تظاهرات زده اند،بغي ناميد كه در قانون مجازات اسلامي بغي حكم اعدام ندارد اما محارب دارد.حاكميت با محارب خواندن افراد فقط قصد حذف مخالفان را دارد و اين يعني ما در كشورمان دموكراسي نداريم و دموكرات نبودن هر حكومتي آفتي براي آن حكومت است.
ايران براي توسعه بايد از همه نظر توسعه يابد.يعني توسعه ي اقتصادي به تنهايي راهگشا نيست و توسعه ي سياسي هم به تنهايي قادر به حل مشكلات نيست.توسعه بايد همه جانبه باشد تا كشوري پيشرفت كند و توسعه ي همه جانبه در كشورهاي دموكرات راحت تر بدست مي آيد.محمود احمدي نژاد اگر فقط از توسعه ي اقتصادي مي گويد مطمئنا روزي درجا خواهد زد.اصلاح طلبان هم اين نكته را فراموش نكرده اند كه عامل شكستشان در انتخابات ۸۴ توجه صرف به توسعه ي سياسي بود.
به نظر من راه رسيدن به توسعه از دموكراسي مي گذرد و اين نظر را هم دارم كه دموكراسي نه تنها با اسلام ناسازگار نيست بلكه از دل اسلام بدست مي آيد.دموكراسي سه قاعده ي كلي دارد:۱.برابري ۲.آزادي ۳.حكومت اكثريت
اسلام هم با اين سه اصل بنيادين دموكراسي نه تنها ناسازگار نيست بلكه همينگونه عمل كرده است.دموكراسي مي گويد همه ي انسان ها،چه زن چه مرد،چه برده و چه غير برده،چه پولدار و چه فقير با هم برابرند.اسلام هم به كرات در كتابش از برابري انسان ها با هر دين و هر مسلكي خبر داده.پيامبر اسلام هم بسياري از يارانش برده هاي سابق بودن و بسياري از افراد مرفه هم از ياران پيامبر بوده اند و در كنار بقيه و با يك روش زندگي مي كردند.حكومت امام علي هم كه نماد عدالت است اين برابري را تصديق مي كند.
دموكراسي مي گويد انسان ها در تصميم هاي فردي تا آن جا كه به ديگران آسيبي نرساند آزادند.اسلام هم در قرآن بارها بر اختيار انسان تاكيد كرده است.اسلام به قدري انسان ها را آزاد گذاشته كه حتي انتخاب دين هم اجباري نيست.
دموكراسي مي گويد گروهي حاكم خواهد بود كه راي اكثريت را داشته باشد ولو اينكه آن گروه برحق نباشد.آيا ما داستان امير شدن حضرت علي را فراموش كرده ايم؟اما علي با آنكه مي دانستند حاكم برحق ايشانند اما تا زماني كه اكثريت مرد از وي نخواستند،ايشان حاكميت را قبول نكرد.
بدين ترتيب بايد اميدوار بود كه از اين نزاع هاي سياسي دموكراسي حاصل شود.البته تحليل زيادي هم در اين مورد وجود دارد كه در پست هاي بعدي در اين مورد بيشتر خواهم نوشت.
 
بالا