او بالاتر از اندیشه هاست

zina20

عضو جدید
ای آنکه از پشت حجابها ی غیب بر پیدا و پنهان ما آگاهی و در ماورای نور و ظلمت اسرار ناگفته را میشنوی و ارتعاش اندیشه را در پرده های لطیف مغز می بینی.
ترا بیگانگی و عظمت میشناسم و بر آستان شکوه و قدرت تو پیشانی بندگی بر خاک میگذارم .
ترا با دیدگان بینا نمیبینند ، ولی نادیده ات نیز نمی انگارند . فروغ جمال تو در قلب ها و عواطف شعله عشق میافروزد ، اما جلوه ی دلبری تو از چشم انداز مستور است.
دستگاه خداوندی تو آنچنان بلند است که پرواز اندیشه از پیرامون آن محال باشد ، ولی دست دلنوازا و مهربان تو اعماق دریاها و خمیدگی دره ها کوچکترین و و پست ترین ذرات وجود را مشمول نوازش و مهربانی خود قرار می دهد.
خداوندا نه آن بلندی پر اوج و پنجه های ضعیف دست ما را از دامن لطف تو کوتاه می سازد و نه این رحمت عمیق و پهناور و پایه ی عرش الو هیت تو را فرو می آورد.
در فرازی که از فرود جدا نیست ، خانه داری و با دورترین فاصله از نزدیکترین نزدیکان با جان ما هم خانه و همسایه ای.
حکیم خردمند ترا میشناسد ، ولی از حقیقت وجود و اسرار الو هیت تو آگاه نیست. بدو عصایی چوبین بخشیده اند تا استدلال کند و در ظلمات اوهام راه را از چاه بازشناسد. اما آن شاهپر بلند پرواز ویژه ی پروانگان عشق باشد که تا سرادق جلال تو بال زنند و در گرداگرد شمع حقیقت بگردند و یک لحظه آسمیه سر تسلیم شعله ی وصال گشته در امواج بیکران نور و هستی شخصیت خود را محو سازند و پرتو آسا بخورشید بیزوال وحدت باز گردند.
ای پروردگار بزرگ ، هنگامیکه شب فرا می رسید و از گریبان خون آلوده ی شفق عفریت ظلمت سر بیرون می کشد ، ترا سپاس میگزارم و ترا میستایم .
در سپیده دم که پنجه های ظریفت آفتاب بر پریشانی افق با قلم طلا آیات نور می انگارد ، بیاد تو هستم و ترا میپرستم. هر آن ستاره ی فروزنده که از گوشه ی چادر شبرنگ سپهر یکدم آشکار و یکدم نهان میشود و دور نمای بدیع خود را بدین عشوه ها جذاب تر جلوه می دهد از بزرگی و قدرت تو غافل نیستم .
همه جمال تو می بینم ، چون دیدگانم بروی جهان باز شود ، و از پای تا بسر یک پاره قلب میمانم که عاشقانه با تو راز می گویم .
از هر در که سخن گویند ، فرسوده و خسته شوم ، ولی همینکه نبوت بحدیث تو افتد ، از نو گرفته و داستان را از سر آغاز کنم.
ترا میستایم و بدین ستایش همی خواهم که ابر های رحمت بر ما بسیار ببارد و در این موفقیت نعمت تو تکمیل گردد.
با این ستایش جان خود را پیشگاه عزت تو تسلیم می سازم و در حصار عصمت تو از لغزش و گناه پناه می جویم .
مرا به توانمندی خویش نیازمند کن ، اما از تو انگران بی نیاز ساز ، تو راه بنمای تا گمراه نشوم و تو دوست باش تا از فریب دشمنان ایمن بمانم.
حضرت علی (ع)
برگرفته از کتاب سخنان علی (ع)
 

Similar threads

بالا