s.zahra1371
عضو جدید
>
>استاد سختگیر فیزیک اولین دانشجو را برای پرسش فرا یخواند و سئوال را مطرح میکند:
>
>شما در قطاری نشسته اید که با سرعت هشتاد کیلومتر در ساعت حرکت میکند و ناگهان شما گرما زده شده اید، حالا چکار میکنید؟
>
>دانشجوی بی تجربه فورا ً جواب میدهد:
>من پنجره کوپه را پائین میکشم تا باد بوزد.
>
>اکنون پروفسور میتواند سئوال اصلی را بدینترتیب مطرح کند:
>حال که شما پنجره کوپه را باز کرده اید، در جریان هوای اطراف قطار اختلال حاصل میشود و لازم است موارد زیر را محاسبه کنید:
>محاسبه مقا ومت جدید هوا در مقابل قطار؟
>تغییر اصطکاک بین چرخها و ریل؟
>آیا در اثر باز کردن پنجره، سرعت قطار کم میشود و اگر آری، به چه اندازه؟
>حسب المعمول دهان دانشجو باز مانده بود و قادر به حل این مسئله نبود و سرافکنده جلسه امتحان را ترک کرد.
>همین بلا سر بیست دانشجوی بعدی هم آمد که همگی در امتحان شفاهی فیزیک مردود شدند.
>پروفسور آخرین دانشجو را برای امتحان فرا میخواند و طبق معمول سئوال اولی را میپرسد:
>شما در قطاری نشسته اید که با سرعت هشتاد کیلومتر در ساعت حرکت میکند و ناگهان شما گرما زده شده اید، حالا چکار میکنید؟
>این دانشجوی خبره میگوید؛ من کتم را در میارم.
>پروفسور اضافه میکند که هوا بیش از اینها گرمه.
>دانشجو میگه خوب ژاکتم را هم در میارم.
>هوای کوپه مثل حمام داغه.
>دانشجو میگه اصلا ً لخت مادر زاد میشم.
>پروفسور گوشزد میکند که دو آفریقائی نکره و نانجیب در کوپه هستند و منتظرند تا شما لخت شی.
>دانشجو به آرامی میگوید:
>میدانید آقای پروفسور، این دهمین بار است که من در امتحان شفاهی فیزیک شرکت میکنم و اگر قطار مملو از آفریقائیهای شهوتران باشد، من آن پنجره لامصب را باز نمیکنم.
>
>استاد سختگیر فیزیک اولین دانشجو را برای پرسش فرا یخواند و سئوال را مطرح میکند:
>
>شما در قطاری نشسته اید که با سرعت هشتاد کیلومتر در ساعت حرکت میکند و ناگهان شما گرما زده شده اید، حالا چکار میکنید؟
>
>دانشجوی بی تجربه فورا ً جواب میدهد:
>من پنجره کوپه را پائین میکشم تا باد بوزد.
>
>اکنون پروفسور میتواند سئوال اصلی را بدینترتیب مطرح کند:
>حال که شما پنجره کوپه را باز کرده اید، در جریان هوای اطراف قطار اختلال حاصل میشود و لازم است موارد زیر را محاسبه کنید:
>محاسبه مقا ومت جدید هوا در مقابل قطار؟
>تغییر اصطکاک بین چرخها و ریل؟
>آیا در اثر باز کردن پنجره، سرعت قطار کم میشود و اگر آری، به چه اندازه؟
>حسب المعمول دهان دانشجو باز مانده بود و قادر به حل این مسئله نبود و سرافکنده جلسه امتحان را ترک کرد.
>همین بلا سر بیست دانشجوی بعدی هم آمد که همگی در امتحان شفاهی فیزیک مردود شدند.
>پروفسور آخرین دانشجو را برای امتحان فرا میخواند و طبق معمول سئوال اولی را میپرسد:
>شما در قطاری نشسته اید که با سرعت هشتاد کیلومتر در ساعت حرکت میکند و ناگهان شما گرما زده شده اید، حالا چکار میکنید؟
>این دانشجوی خبره میگوید؛ من کتم را در میارم.
>پروفسور اضافه میکند که هوا بیش از اینها گرمه.
>دانشجو میگه خوب ژاکتم را هم در میارم.
>هوای کوپه مثل حمام داغه.
>دانشجو میگه اصلا ً لخت مادر زاد میشم.
>پروفسور گوشزد میکند که دو آفریقائی نکره و نانجیب در کوپه هستند و منتظرند تا شما لخت شی.
>دانشجو به آرامی میگوید:
>میدانید آقای پروفسور، این دهمین بار است که من در امتحان شفاهی فیزیک شرکت میکنم و اگر قطار مملو از آفریقائیهای شهوتران باشد، من آن پنجره لامصب را باز نمیکنم.
>