#افشین یدالهی

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد



زندگینامه: افشین یداللهی (۱۳۴۷-۱۳۹۵)

افشین یداللهی متولد دی ماه ۱۳۴۷ در اصفهان و بزرگ شده تهران بود. پدر او از بزرگان شهر ایزدخواست بود و مادر وی نیز اهل اسفرجان.
وي دكتر روانپزشك (متخصص اعصاب و روان) بود كه با وجود علاقه به شعر و ترانه به رشته تحصيلي‌اش وفادار مانده و معالجه بيماران را در اولويت كاري‌اش قرار داده بود.

یداللهی كار حرفه‌اي خود در ترانه‌سرایی را در سال 1376 با سرودن ترانه‌اي در باب شخصيت امام حسين(ع) شروع كرد كه با آهنگسازي فواد حجازي و خوانندگي خشايار اعتمادي در اركستر سازمان صداوسيما اجرا شد.

كار دوم وي، ترانه «از فارس تا خزر» با آهنگسازي شادمهر عقيلي و خوانندگي خشايار اعتمادي اجرا شد. وي براي بسياري از سريال‌هاي ماندگار تلويزيوني ترانه سروده است که آخرین آن ساخت ترانه برای سریال معمای شاه بود كه ترانه آن از سوی سالار عقيلي خوانده شد.

یداللهی همچنين با خوانندگان مطرح موسيقي ملي و پاپ در آلبوم‌هاي مختلف همكاري كرده است. ترانه سريال «شب دهم» ساخته حسن فتحي از جمله معروفترین ترانه‌هایی است که با آهنگسازی فردین خلتعبری و صدای علیرضا قربانی شهرت بسزایی یافت.

بخشي از ترانه شناسي افشين يداللهي:

-ترانه تيتراژ سريال تبريز در مه از سالار عقيلي
-ترانه تيتراژ سريال مسير زاينده رود از احسان خواجه اميري
-ترانه تيتراژ سريال كمربندها را ببنديم از فتحعلي اويسي
- ترانه تيتراژ سريال غريبانه از احسان خواجه اميري
-ترانه تيتراژ سريال ميوه ممنوعه از احسان خواجه اميري
-ترانه تيتراژ سريال مدار صفر درجه از عليرضا قرباني
-ترانه تيتراژ سريال پول كثيف از احسان خواجه اميري
-ترانه تيتراژ سريال شب دهم از عليرضا قرباني
و ترانه هاي براي آخرين بار، خيال تو، غريبانه، وقتي كه نباشي و... از آلبوم «براي اولين بار» احسان خواجه اميري-
ترانه هاي فال، تب تلخ، رفتن از آلبوم فصل تازه از احسان خواجه اميري
-ترانه هاي شانس، جدايي، تمومش كنم، باور نمي كنم و... از آلبوم سلام آخر احسان خواجه اميري
-ترانه شب نقاشي از آلبوم فقط نگاه مي كنم از حامي
-ترانه شب آفتابي از آلبوم نون و دلقك از محمد اصفهاني
-ترانه طعنه از آلبوم طعنه خشايار اعتمادي
-ترانه با من خطر كن از آلبوم با من خطر كن عليرضا بلوري

افشين يداللهي، در سال 1380 با همكاري يغما گلرويي، سعيد اميراصلاني، عباس سجادي، محمدرضا حبيبي، افشين سياهپوش، نيلوفر لاري و... جلساتي را تحت عنوان خانه ترانه به صورت مستقل و وابسته به هيچ ارگاني راه‌اندازي كرد. ابتدا اين جلسات در محافل دوستانه به صورت دوره‌اي برگزار مي‌شد كه به خواندن ترانه، نقد ترانه و جلسات كارگاهي مي‌گذشت و به تدريج با هماهنگي‌هايي جلسات خانه ترانه به فرهنگسراي قانون منتقل شد و به علت افزايش تعداد شركت كنندگان جلسات در سالن آمفي تئاتر فرهنگسرا برگزار شد. اما بهترين جلسات خانه ترانه از نظر كيفيت و كميت در فرهنگسراي شفق برگزار شده است تا جايي كه آهنگسازان مشهوري چون بابك بيات، داريوش تقي پور در آنجا حضور پيدا كردند كه فرهنگسرا بعد از مدتي به دلايل نامعلومي همكاري‌اش را با خانه ترانه قطع كرد و خانه ترانه، 9 ماه را در خاموشي به سر برد تا اينكه دوباره جلسات در سالن آمفي تئاتر بيمارستان امام خميني(ره) برگزار شد و بعد به ترتيب دوباره به فرهنگسراي شفق، دانشجو و... رفت و مدتی در مركز همايش‌هاي شهيد قندي در خيابان شريعتي و زمانی هم در فرهنگسرای ارسباران برگزار می‌شد.

افشين يداللهي هدف از گردهمايي خانه ترانه را اين گونه عنوان كرد: «هيچ گاه ترانه جدي گرفته نشده، نقد و بررسي انجام داده نشده، ما مي خواستيم بچه هاي علاقه مند و ترانه سراها دور هم جمع شوند، ترانه ها را بشنوند و از تجربيات ديگران استفاده كنند و در واقع به گردهمايي براي تبادل نظر بين ترانه سرايان تبديل شود و خوانندگان و آهنگسازان بتوانند بدون واسطه از خود شخص ترانه سرا، ترانه اي را كه علاقه مند هستند، بگيرند.»

افشین یداللهی صبح چهارشنبه ۲۵ اسفند و هنگام بازگشت از هشتگرد به تهران بر اثر سانحه تصادف اتومبیل درگذشت.

پ ن:روحش شاد تا همیشه

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
جدایی

اگه دستم به جدایی برسه

اونو از خاطره ها خط می زنم
از دل تنگ تمومه ادم ها
از شب و روز خدا خط می زنم

اگه دستم برسه به آسمون
با ستاره ها قیامت می کنم
نمی ذ ارم کسی عاشق نباشه
ماه و بین همه قسمت می کنم

وقتی گاهی من و دل تنها می شیم
حرفهای نگفتنی را میشه دید
میشه تو سکوت بین ما دوتا
خیلی از ندیدنی ها رو شنید

قصه جدایی ما آدم ها
قصه دوری ماست از خودمون
دوری من و تو از لحظه عشق
قصه سادگی گمشدمون

اگه دستم به جدایی برسه
اون از خاطره ها خط می زنم
از دل تنگ تموم آدم ها
از شب و ر وز خدا خط می زنم

اگه دستم برسه به آسمون
با ستاره ها قیامت می کنم
نمی ذارم کسی عاشق نباشه


 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
وقتی که چشمت تنهای تنها تو بستر اشک خوابش نمیبرد
من با تو بودم، امّا ندیدی
وقتی خیالت پروانه می شد، تا شعله می رفت اما نمی مرد
من با تو بودم، امّا ندیدی

شبی که در قفس باز بود و تو می تونستی بری و آبی بشی
دست کم تا لب تاریکی بیای، مثل یک حادثه آفتابی بشی

موندی و حتی رو اسم پرواز هم خط کشیدی
برای رفتن، من با تو بودم، من با تو بودم، امّا ندیدی

وقتی که چشمات غیر از نگاهت آیینه هم داشت

وقتی نگاهت تا بینهایت یه لحظه کم داشت
چشم انتظار اون لحظه بودم

آیینه دار اون لحظه بودم
امّا ندیدی
من با تو بودم، امّا ندیدی



 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
شب آفتابی

من از پشت شبهای بی خاطره
من از پشت زندان غم آمدم

من از آرزوهای دور ودراز
من از خواب چشمان نم آمدم


تو تعبير رؤيای ناديده ای
تو نوری كه بر سايه تابيده ای

تو يك آسمان بخشش بی طلب
تو بر خاك ترديد باريده ای


تو يك خانه در كوچه زندگی
تو يك كوچه در شهر آزادگی

تو يك شهر در سرزمين حضور
تويی راز بودن به اين سادگی


مرا با نگاهت به رؤيا ببر
مرا تا تماشای فردا ببر

دلم قطره ای بي تپش در سراب
مرا تا تكاپوی دريا ببر

 

bid-majnoon

عضو جدید
امروز
تمام نمی شود
تا شعری برای تو نگویم؛
خدا
برای ما
صبر خواهد کرد...


افشین یداللهی

مرسی مدیرجان بابت این تاپیک زیبا:gol::gol:
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
خدا
تو را که می ساخت
به رقص فکر می کرد
پیچ و خم تنت
انحنای رقصیست
که خدا با تو تصوّر کرده
بی حرکت هم که باشی
بدنت
رقص مجسّم است
و دیدنت
واجب ترین حرام ِ دنیا


 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
امروز
تمام نمی شود
تا شعری برای تو نگویم؛
خدا
برای ما
صبر خواهد کرد...


افشین یداللهی

مرسی مدیرجان بابت این تاپیک زیبا:gol::gol:

مرسی از شما به خاطر همراهیتون:gol:

از وقتی
تو
به دنیا آمدی
من
اتفاق افتادم
من
سالها پیش از تو
به دنیا آمدم
تو
سالها پیش از من
اتفاق افتادی

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
از نفس افتاده

نذار باور کنم تنهای تنهام
نمی خوام با کسی غیر از تو باشم

میخ وام از خوابی که لحظش یه ساله
برای دیدن روی تو پا شم


نذار باور کنم تنهای تنهام
نمی خوام با کسی غیر از تو باشم

میخ وام از خوابی که لحظش یه ساله
برای دیدن روی تو پا شم


اگه تو باشی و دنیا نباشه
میشه با تو همه دنیا رو حس کرد

همه دنیا بیاد و تو نباشی
دلم دق میکنه با این همه درد


تمام زندگیمو زیر و رو کن
که بی تو دلخوشی هامم گناهه

خودت باش و من و دیوانگی هام
فقط با تو دل من رو به راهه


بذار باور کنم اینو که با عشق
حقیقت میشه تو افسانه باشه

میشه افسانه ها رو زندگی کرد
اگه حق با من دیوانه باشه



 

bid-majnoon

عضو جدید
آمد و گفت روح بادم و رفت
عطر او ماند روی یادم و رفت

خود نفهمید در چه حالی بود
گریه می‌کرد و گفت شادم و رفت

تکه های دلی که عاریه بود
شعر کردم به عشق دادم و رفت

باز حوا گذاشت سیبش را
روی بار گناه آدم و رفت

کم نیاورده بودم اما گفت
از سر تو کمی زیادم و رفت


ترانه حوا - از آلبوم امشب کنار غزلهای من بخواب
با صدای همایون شجریان

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تب تلخ

خدا ما رو برای هم نمی ‏خواست
فقط می ‏خواست هم رو فهمیده باشیم

بدونیم نیمه ی ما ، مال ما نیست
فقط خواست نیمه ‏مون رو دیده باشیم


تموم لحظه‏ های این تب تلخ
خدا از حسرت ما با خبر بود

خودش ما رو برای هم نمی ‏خواست
خودت دیدی دعامون بی ‏اثر بود


چه سخته مال هم باشیم و بی هم
می ‏بینم می ری و می ‏بینی می رم

تو وقتی هستی اما دوری از من
نه می شه زنده باشم ، نه بمیرم


نمی گم دلخور از تقدیرم اما
تو می دونی چقدر دلگیره این عشق

فقط چون دیر باید می ‏رسیدیم
داره رو دست ما می ‏میره این عشق


تموم لحظه‏ های این تب تلخ
خدا از حسرت ما با خبر بود

خودش ما رو برای هم نمی ‏خواست
خودت دیدی دعامون بی ‏اثر بود


خدا ما رو برای هم نمی ‏خواست
فقط می ‏خواست هم رو فهمیده باشیم

بدونیم نیمه ی ما ، مال ما نیست
فقط خواست نیمه ‏مون رو دیده باشیم



افشین یداللهی
خواننده احسان خواجه امیری

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
این چند ماه
که منتظرت بودم
به اندازۀ چند سال نگذشت
به اندازۀ همین چند ماه گذشت
اما فهمیدم
ماه یعنی چه
روز یعنی چه
لحظه یعنی چه
این چند ماه گذشت
و فهمیدم
گذشتن ، زمان ، انتظار
یعنی چه

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
بهار
در تقویم
از راه رسیده
نوروز تعطیل است
و ما
آزادانه
پرچم ِ ایران را
روی تخم مرغ
نقاشی می کنیم

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
وقتی وطن به خون خودش تشنه می شود،
عشق است اگر نصیب رگم دشنه می شود


خون مرا بریز به رگهای میهنم،
هرگز به حرمت وطنم، دم نمی زنم... دم نمی زنم...





شعر ِ آواز ، در متن ِ سریالِ تبریز در مه
با صدای سالار عقیلی

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تیغ ِ رجز ، فرو بنه ، لاف زدن چه فایده؟
زخمه به جانِ من بزن ، زخم ِ بدن چه فایده؟

تُهمتِ عشق می زنی ، کیست شریکِ جُرم ِ من؟
در شبِ سردِ سایه ها ، همدم ِ کیست هُرم ِ من؟

خون گلوی کینه را،در رگ من روانه کن
تلخ ترین کنایه را،بوسهءعاشقانه کن

نیزه،بهانه ای شده،رقص کبوترانه را
اهل قفس نبوده ام،تا نکُشم ترانه را

خانه خرابم و خوشم،از چه بترسم؟ ازخطر!؟
سقفِ ستاره را ببین،خانه به خانه ام مبر
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تو که فک می کنی دنیا تو دستاته
خودت تو دست دنیایی نمیدونی

خیال کردی جهان تا هست تو هستی؟
جهان می مونه اما تو نمی مونی


تو که فک می کنی رنگین ترٍ خونت
از اونا که خدای تو خداشونه


خدارو چی تصور کردی چی دیدی؟
خیال کردی دعاشونو نمی خونه؟


اگه خونی به ناحق ریخت یا اشکی
نمی خشکه نمی میره غزل میشه


غرور و ظلم و بی رحمی یه روز آخر
نه با کینه فقط با عشق حل میشه


دعا کن بار خونو از رو دوش تو
خدا امروز با اشکات برداره


که فردا از چشایی که رو حق بستی
همین خونٍ که جای اشک می باره

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
از راه بزن بیرون، ای رندِ خطرپیشه!
از خاکِ سکون بَرکن! ای تیشه بر این ریشه!

در ترس چه می‌جویی؟ ای مدعیِ غیرت!
در شک و یقین خو کن، با لذتِ این حیرت!

من عاشقِ مطرودم! آواره‌گی‌ام! دودم!
اسطوره‌ی هرجایی، تاریخیِ نابودم!

حرمت‌شکنِ خویشم، آرامشِ تشویشم!
زندیقِ قسم‌خورده، با فاجعه هم‌کیشم!

با وحشیِ چشمانش، الهامِ جراحت شد!
تا قلبِ پرآشوبم، ویران شد و راحت شد!

آتش زد و رقصیدم، با ظلمت گیسویش
من نور شدم دیدم در مسلخِ ابرویش

این شرمِ نجیبانه در واژه نمی‌گنجد!
از شرم گذر کرده، در خانه نمی‌پاید!

طوفانیِ احساسش، خاشاکِ غزل برده
رندانه‌ترین داغش بر قلبِ خدا خورده

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
پاتوق

همین که پیش هم باشیم،همین که فرصتی باشه
همین که گاهی چشمامون،تو چشم آسمون واشه

همین که گاهی دنیار و با چشمای تو می بینم
همین که چشم به راه تو میون آینه می شینم

بازم حس می کنم زنده ام
بازم حس می کنم هستم
بگو با بودنت دل رو
به کی غیر تو می بستم

همین که میشه یادت بود،تو روزایی که درگیرم
که گاهی ساده می خندم،گاهی سخت دلگیرم

همین احساس خوبی که
دلت سهم منو داده
همین که اتفاق عشق
برای قلبم افتاده


بازم حس می کنم زنده ام بازم حس می کنم هستم
بگو با بودنت دل رو به کی غیر تو می بستم



خواننده :دکتر افشین یداللهی
موسیقی : امید کرامتی

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
افشین یداللهی ترانه سرای ایرانی در غم از دست دادن علی معلم درباره ی مرگ نوشته بود، غافل از این که مرگ چه قدر به او نزدیک بوده:




هر سال
یک بار
از لحظه ی مرگم
بی تفاوت گذشته ام
بی آنکه
بفهمم یک روز
در چنین لحظه ای
خواهم مُرد



■ بعضی مرگ ها غیرمنتظره است
با اینکه #مرگ ، غیرمنتظره نیست

■ هنوز چند روز به پایان سال 1395 مانده،
این سال پر مسافر، #کبیسه هم هست...


■ یاد جناب #علی_معلم عزیز هم گرامی...

#افشین_یداللهی
#afshinyadollahi
23 اسفند 1395
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تا آخر عمر
درگیر من خواهی بود
و تظاهر می کنی که نیستی
مقایسه تو را
از پا در خواهد آورد
من
می دانم به کجای قلبت
شلیک کرده ام
تو
دیگر
خوب نخواهی شد
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تو با قلب ویرانه ی من چه کردی
ببین عشق دیوانه ی من چه کردی
در ابریشم عادت آسوده بودم
تو با بالِ پروانه ی من چه کردی

ننوشیده از جام چشم تو مستم
خمار است میخانه ی من، چه کردی؟

مگر لایق تکیه دادن نبودم
تو با حسرتِ شانه ی من چه کردی؟

مرا خسته کردی و خود خسته رفتی
سفر کرده با خانه ی من چه کردی؟

جهان من از گریه است خیسِ باران
تو با سَقف کاشانه ی من چه کردی؟
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
گاهی مسیر جاده به بن بست می رود
گاهی تمام حادثه از دست می رود
گاهی همان کسی که دم از عقل میزند
در راه هوشیاری خود مست می رود
گاهی غریبه ای که به سختی به دل نشست

وقتی که قلب خون شده بشکست می رود
اول اگرچه با سخن از عشق آمده
آخر خلاف آنچه که گفته است می رود
گاه یه کسی نشسته که غوغا به پا کند
وقتی غبار معرکه بنشست می رود
اینجا یکی برای خودش حکم می دهد
آن دیگری همیشه به پیوست می رود
وای از غرور تازه به دوران رسیده ای

وقتی میان طایفه ای پست می رود
هرجند مضحک است و پر از خنده های تلخ

بر ما هرآنچه لایقمان هست می رود
این لحظه ها که قیمت قد کمان ماست
تیریست بی نشانه که از شصت می رود
بیراهه ها به مقصد خود ساده می رسند
اما مسیر جاده به بن بست می رود

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
وقتی گریبان عدم

با دست خلقت می درید

وقتی ابد چشم تو را


پیش از ازل می آفرید

وقتی زمین ناز تو را

در آسمان ها می کشید

وقتی عطش طعم تو را


با اشک هایم می چشید


من عاشق چشمت شدم

نه عقل بود و نه دلی


چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی


یک آن شد این عاشق شدن

دنیا همان یک لحظه بود

آن دم که چشمانت مرا


از عمق چشمانم ربود


وقتی که من عاشق شدم


شیطان به نامم سجده کرد!


آدم زمینی تر شد و

عالم به آدم، سجده کرد!


من بودم و چشمان تو

نه آتشی و نه گلی

چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد



از مرگت
ناراحت نمی شوم!
اگر قرار باشد
پیش من
که پیش از تو رفتم
بیایی...

"افشین یداللهی"


پ ن:چه پیش بینی عجیبی!
روحشون شاد تا همیشه




 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
چه کسی می توانست
مثل من
تو را
توصیف کند؟
این شعرها، تویی
تقصیر من نیست
اگر تو
ذاتا ممنوعه ای
بگذار اجازه ی چاپ ندهند
شعرهایی که برایت گفتم
در حافظه ی مردم
منتشر خواهد شد
و جاودانگی
جاودانگی ست
چه در تاریخ
چه در یک دفترچه
همه ی تو
جز نامت
در این شعرهاست
یک روز
همه
"تو" را خواهند شناخت
و اگر هم نشناسند
به "تو"ی این شعرها
حسادت خواهند کرد.




از کتاب: مشتری میکده ای بسته / انتشارات نگاه



 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ایران …
فدای اشک و خنده تو
دل پر و تپنده تو
فدای حسرت و امیدت
رهایی رمنده تو
رهایی رمنده تو

ایران …

اگر دل تو را شکستند
تو را به بند کینه بستند
چه عاشقان بی‌نشانی
که پای درد تو نشستند

کلام شد گلوله باران

به خون کشیده شد خیابان
ولی کلام آخر این شد
که جان من فدای ایران …

تو ماندی و زمانه نو شد

خیال عاشقانه نو شد
هزار دل شکست و اخر
هزارو یک بهانه نو شد

ایران …
به خاک خسته تو سوگند
به بغض خفته دماوند
که شوق زنده ماندن من
به شادی تو خورده پیوند
به شادی تو خورده پیوند

ایران …
اگر دل تو را شکستند
تو را به بند کینه بستند
چه عاشقانه بی‌نشانی
که پای درد تو نشستند
که پای درد تو نشستند



آهنگ ایران (تیتراژ ابتدایی سریال معمای شاه) با صدای سالار عقیلی


پ.ن: بسیار زیباست این آهنگ. شعر زیبای افشین یداللهی همراه با تنظیم عالی بابک زرین و صدای خوب سالار عقیلی اثری ماندگار رو خلق کرده.

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد


نگاهِ تو

گاهی نگاهت

آنقدر نافذ است
که خودم را نه
دیوار پشت سرم را
در چشمت می بینم.

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ایران به آتش می‌کشد خاموشی تاریخ را
هوشیار پایان می‌دهد مدهوشی تاریخ را

ایران به شوق زندگی در مرگ رویین‌تن شده
مرد و زنش تلفیقی از ابریشم و آهن شده

ایران پر است از عاشقان، این گنج‌های بی‌شمار
مرزی‌ست پر گوهر ولی، با رنج‌های بی‌شمار

در بند بنشانم ولی از بند‌ها آزاد شو
قلب مرا ویران کن با خون من آباد شو

ما قرن‌ها پای وطن پیدا و پنهان مانده‌ایم
ما پای فرهنگی کهن با نام ایران مانده‌ایم

ایران به آتش می‌کشد خاموشی تاریخ را
هوشیار پایان می‌دهد مدهوشی تاریخ را

ایران به شوق زندگی در مرگ رویین‌تن شده
مرد و زنش تلفیقی از ابریشم و آهن شده

ایران پر است از عاشقان، این گنج‌های بی‌شمار
مرزیست پر گوهر ولی، با رنج‌های بی‌شمار





------------------------------------------------------------



+ تیتراژ پایانی "سریال معمای شاه" با صدای سالار عقیلی



 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
🍁🍃تو چه راحت

شعر می ‌شوی ..

با تو برای شعر گفتن

نیازی به عشق نیست ...


#افشین_یداللهی

 
بالا