افتخاری برای زنان آلمانی.

bpcom

عضو جدید
کاربر ممتاز
دقیقا.
منم به زناشون میگم دمشون گرم.
ولی به نظر من مرد اگه مرد باشه وایمیسته از ناموسش دفاع میکنه. میجنگه و میمیره.
نه اینکه پشت زنش قایم بشه. واقعا که. یکی از اون زن ها ارزش داشته به یه قبیله از اون مردا

ممنون از تاپیکتون:gol::gol:

چرا دارید داستانو جور دیگه واسه خودتون تفسیر میکنید؟
دشمن حمله کرده همه رفتند تو قلعه پناه گرفتند . نفرات دشمن بیشتر و قلعه مطمئنا سقوط خواهد کرد . ولی فرمانده دشمن از روی مرام به زنها و بچه ها امان میده ولی مطمئنا قلعه رو میخواد رو سر مدافعین خراب کنه .. وقتی از زنها میخواد باارزش ترین چیزی رو که میتونند حمل کنند رو با خود از قلعه خارج کنند اونا شوهراشونو کول میکنند و از قلعه خارج میشند.
این وسط من نمیدونم چه ربطی به ناموس داشته ؟؟؟؟
تمام اون مردا برای حفظ ناموسشون با دشمن جنگیدند و در داخل قلعه پناه گرفته بودند.مطمئنا اگه فرمانده دشمن امان نمیداد جنگ شروع میشد و تمام اون مردا تا پای جون میجنگیدند چون در نهایت قرار بود کشته بشند سعی میکردند تا آنجا که میتونند از سربازای دشمن بکشند.انوقت داستان و حماسه تغییر میکرد و حماسه ای میشد از شجاعت مردان برای دفاع از نامووس و وطنشون...
چرا داستانو از زاویه ای میبینید که خیلی خارج از موضوع اونه ؟؟؟؟:razz:
 

panjere

عضو جدید
کاربر ممتاز
چرا دارید داستانو جور دیگه واسه خودتون تفسیر میکنید؟
دشمن حمله کرده همه رفتند تو قلعه پناه گرفتند . نفرات دشمن بیشتر و قلعه مطمئنا سقوط خواهد کرد . ولی فرمانده دشمن از روی مرام به زنها و بچه ها امان میده ولی مطمئنا قلعه رو میخواد رو سر مدافعین خراب کنه .. وقتی از زنها میخواد باارزش ترین چیزی رو که میتونند حمل کنند رو با خود از قلعه خارج کنند اونا شوهراشونو کول میکنند و از قلعه خارج میشند.
این وسط من نمیدونم چه ربطی به ناموس داشته ؟؟؟؟
تمام اون مردا برای حفظ ناموسشون با دشمن جنگیدند و در داخل قلعه پناه گرفته بودند.مطمئنا اگه فرمانده دشمن امان نمیداد جنگ شروع میشد و تمام اون مردا تا پای جون میجنگیدند چون در نهایت قرار بود کشته بشند سعی میکردند تا آنجا که میتونند از سربازای دشمن بکشند.انوقت داستان و حماسه تغییر میکرد و حماسه ای میشد از شجاعت مردان برای دفاع از نامووس و وطنشون...
چرا داستانو از زاویه ای میبینید که خیلی خارج از موضوع اونه ؟؟؟؟:razz:


اهالی وینسبرگ افسانه ای جالب در مورد این قلعه دارند که بازگویی آن مایه مباهات و افتخارشان است

اگه دو تا از این داستان های حماسی ! تو ادبیات ما بود .از کشورمون هیچی نمیموند.;)
من نمیدونم چه جور آدمایی(چه زن چه مرد) میتونن به این چیزا افتخار کنند.با فرهنگ و عقاید من که جور در نمیاد.
شما رو نمیدونم.:gol:
فکر کنم تو دنیا هم همین باشه . مثلا اگه فیلم ارباب حلقه هارو دیده باشی .اون قسمت که تو یه قلعه بین کلی دشمن گیر میوفتن .بعد با همون تعداد کم میزنن به دل دشمن (هر بار که این صحنه رو میبینم موی تنم سیخ میشه از شکوه) .تازه این مثال خارجی
تو مملکت خودمون مگه کمه.

حالا اینو مقایسه کن با یه سری مرد که رو پشت زناشون از جلو دشمن رد میشن .
تو این صحنه فقط کم مونده بگه مردا برا سربازای دشمن زبون و شکلک در میاوردن.تا افسانه کامل بشه:biggrin::biggrin::biggrin:
 

arman127_18

عضو جدید
چرا دارید داستانو جور دیگه واسه خودتون تفسیر میکنید؟
دشمن حمله کرده همه رفتند تو قلعه پناه گرفتند . نفرات دشمن بیشتر و قلعه مطمئنا سقوط خواهد کرد . ولی فرمانده دشمن از روی مرام به زنها و بچه ها امان میده ولی مطمئنا قلعه رو میخواد رو سر مدافعین خراب کنه .. وقتی از زنها میخواد باارزش ترین چیزی رو که میتونند حمل کنند رو با خود از قلعه خارج کنند اونا شوهراشونو کول میکنند و از قلعه خارج میشند.
این وسط من نمیدونم چه ربطی به ناموس داشته ؟؟؟؟
تمام اون مردا برای حفظ ناموسشون با دشمن جنگیدند و در داخل قلعه پناه گرفته بودند.مطمئنا اگه فرمانده دشمن امان نمیداد جنگ شروع میشد و تمام اون مردا تا پای جون میجنگیدند چون در نهایت قرار بود کشته بشند سعی میکردند تا آنجا که میتونند از سربازای دشمن بکشند.انوقت داستان و حماسه تغییر میکرد و حماسه ای میشد از شجاعت مردان برای دفاع از نامووس و وطنشون...
چرا داستانو از زاویه ای میبینید که خیلی خارج از موضوع اونه ؟؟؟؟:razz:
مطمئنی از روی مرام به زن ها امان داده؟ یه کمی فکر کن...
 
بالا