اصطلاحات الفبایی صنایع غذایی(انگلیسی، فارسی، مفهوم)

"ALPHA"

دستیار مدیر مهندسی کشاورزی , صنایع غذایی
کاربر ممتاز
اصطلاح انگلیسی:absorbance
اصطلاح فارسی:جذب
مفهوم اصطلاح:تمایل یک ترکیب یا ماده به ترکیب یا ماده دیگر
اصطلاح انگلیسی:absorptiometer
اصطلاح فارسی:جذب نور سنج
مفهوم اصطلاح:دستگاهی که بوسیله آن جذب نور اندازه گیری میشود. بنابراین میتوان آنرا برای اندازه گیری کمی محلولهای رنگی به کار برد. اصطلاحا بطور غلط به آن colorimeters میگویند. بسیاری از مواد ، مواد معدنی ، ویتامینها ، اسیدهای آمینه با معرف بخصوصی واکنش نشان میدهند. در نتیجه آن تشکیل جسم رنگی پیچیده ای میدهند. میزان رنگ به مقدار ماده مورد آزمایش بستگی دارد ، که با absorptiometer یا کالرمتر ( رنگ سنج ) واقعی اندازه گیری میشود.
اصطلاح انگلیسی:accumulation
اصطلاح فارسی:انباشتگی
مفهوم اصطلاح:گردهم آمدن ذراتی با تمایل بالا نسبت به هم و تشکیل ذرات بزرگتر
اصطلاح انگلیسی:accuracy
اصطلاح فارسی:دقت‌ ، صحت‌
مفهوم اصطلاح:میزان نزدیکی و کم بودن انحراف معیار به میانگین
اصطلاح انگلیسی:acetate
اصطلاح فارسی:استات
مفهوم اصطلاح:نمک اسید استیک ، شکلی که در آن ریشه استیل CH3CO از ترکیبی به acetate active ترکیب دیگر منتقل میشود. مانند استیل COA (کوآنزیم A). متابولیزم گلوکز و چربیها سبب تشکیل استات فعال میگردد.
اصطلاح انگلیسی:acetic acid
اصطلاح فارسی:اسید استیک
مفهوم اصطلاح:یکی از ساده ترین اسیدهای آلی بفرمول CH3COOH همچنین به vinegar مراجعه کنید.
اصطلاح انگلیسی:aceto , glycerides
اصطلاح فارسی:استوگلیسریدها
مفهوم اصطلاح:با تری گلیسرولیدها متفاوت است دارای دو یا چند زنجیر اسید چرب بوده که به مولکول گلیسرول متصل اند که قابل تعویض بوسیله اسید استیک میباشد. سه نوع موجود عبارتند از:diaceto ، triglycerides مثل monostearin ، monoaceto ، triglycerides مثل diacetomonoaceto و monoaceto ، distearinmonoaceto مثل diglyserides ، monostearin که در آن یک گروه ئیدروکسیل مربوط به گلیسرول آزاد میباشد. نام دیگر آن partial glyceride eserters است. اینها روغنی (چرب) نیستند دارای نقطه ذوب پایینتر از تریگلیسریدها بوده و در صنعت روغنهای نباتی و اسپرها ، بعنوان لایه فیلمی پوشاننده مواد غذایی و روغنهای سخت بکار میرود.
اصطلاح انگلیسی:acetobacter
اصطلاح فارسی:استو باکتر
مفهوم اصطلاح:جنسی از باکتری از خانواده acetobacteria ، که الکل را به اسید استیک اکسیده میکند. acetobacter pasterurianus که به mycoderme aceti معروف است ، و bacterium aceti یا pasteruianum یکی از این نوع بوده و در صنعت سرکه سازی بکار میرود. همچنین به صورت film یا روکش نازکی روی جو خیسانده که تخمیر نشده ، wort نمک ترشیجات pickle brine و آب میوه ها بکار میرود.
اصطلاح انگلیسی:acetoin
اصطلاح فارسی:استوئین
مفهوم اصطلاح:پیشرو دای استیل طعم کره است. بوسیله باکتریها در مرحله رسیدگی کره تولید میشود ، همچنین به هنگام تخمیر توسط مخمر yeast به وجود می آید.

اصطلاح انگلیسی:acetylcholine
اصطلاح فارسی:استیل کولین
مفهوم اصطلاح:استیل مشتق از کولین که از نرونهای عصبی انتهایی cholinergic nerves آزاد شده و ماهیچه را تحریک میکند.
اصطلاح انگلیسی:acid number
اصطلاح فارسی:عدد اسیدی
مفهوم اصطلاح:با توجه به چربیها اندازه hydrolytic خرابی یا فساد rancidity چربیهاست. چنین تعریف میشود که مقدار میلیگرم های پتاسیم قلیایی لازم جهت خنثی کردن اسیدهای چرب آزاد در یک گرم از چربی است ، عدد اسیدی نیز acid value یا ارزش اسیدی خوانده میشود. که یک طریقه شناسایی کیفیت تصفیه است. در اثنای آن اسیدهای چرب آزاد حرکت کرده و عدد اسیدی به مقدار کم تقلیل می یابد. همچنین راهنمایی برای فساد در انبار می باشد.
اصطلاح انگلیسی:acidity
اصطلاح فارسی:حموضت‌ ، اسیدیته‌ ، ترشی
مفهوم اصطلاح:غلظت یون های H مثبت.
اصطلاح انگلیسی:actin
اصطلاح فارسی:اکتین
مفهوم اصطلاح:یکی از پروتئین های ماهیچه است.
اصطلاح انگلیسی:activators
اصطلاح فارسی:آکتیواتور
مفهوم اصطلاح:با توجه به آنزیمها ، موادی هستند که سبب افزایش فعالیت آنزیمها از طریق غیر ویژه میشوند. فعال کننده ها قبل از عمل آنزیم روی ماده فعالیت انجام میدهند ، موادیکه جزو واکنش هستند ولی هیچگونه عملی در فعالیت جسم مورد عمل آنزیمی ندارند ، کو آنزیم میباشند. بسیاری از ریشه های معدنی ، فعال کننده هستند مثل آمیلاز بزاق که بوجود کلر احتیاج دارد. پتاسیم ، کلسیم ، منیزیم و فسفات جز این گروهند.
اصطلاح انگلیسی:actomyosin
اصطلاح فارسی:آکتومیوزین
مفهوم اصطلاح:پروتئین قابل انقباض ماهیچه ها که از آکتین و میوسین تشکیل شده است. همچنین با آنزیمهای تجزیه ی ATP ، ATPase همراهند ، که انرژی در اثر این تجزیه آزاد میشود. این مراحل سبب تشکیل انرژی لازم برای ماهیچه ها میگردد.
اصطلاح انگلیسی:actual
اصطلاح فارسی:واقعی ، حقیقی
مفهوم اصطلاح:واقعی ، حقیقی
اصطلاح انگلیسی:additives
اصطلاح فارسی:افزودنی ها
مفهوم اصطلاح:شامل کلیه موادی که بطور عمدی وارد غذا کرده تا به آن وسیله حفظ و نگهداری ، خوشمزگی و ظاهر خوب غذا را سبب میشوند ، اینها عبارتند از امولسیفیرها emulsifiers ، (طعم) مطبوع کننده ها flavours ، قوام دهنده ها thickners ، نمک زننده ها curing agents ، مرطوب کننده ها huectants ، رنگها colours ، ویتامینها ، مینرالها (مواد معدنی) ، کپکها moulds ، مخمرها yeast ، و بازدارنده باکتریها bacterial inhibitors. اکثر اینها طبق قوانین در کشور مراعات میشود.
اصطلاح انگلیسی:adenosine
اصطلاح فارسی:ادنوزین
مفهوم اصطلاح:ترکیبی از باز (آدنین) ، با قند (رایبوز) میباشد. adenine ، ribose به صورتهای گوناگون مهم است مثل: Adenosine triphosphate که نقش مرکزی در تولید انرژی ماهیچه ای را دارد. به قسمتهای زیر: Adenosine diphosphate ، Adenosinetriphosphate ، Phpsphate bond ، energy rich و phosphokinase.
اصطلاح انگلیسی:adenosine diphosphate (ADP)
اصطلاح فارسی:ادنوزین دی فسفات
مفهوم اصطلاح:Adenine ، ribose ، phosphate

اصطلاح انگلیسی:ADI
اصطلاح فارسی:مصرف قابل قبول روزانه
مفهوم اصطلاح:acceptable daily intake: منظور مقدار لازم مواد شیمیایی جهت افزودن به مواد غذایی در کارخانه است

اصطلاح انگلیسی:adiabatic
اصطلاح فارسی:آدیاباتیک
مفهوم اصطلاح:فرایندی با تغییرات دما بدون انتقال حرارت

اصطلاح انگلیسی:adipose tissue
اصطلاح فارسی:بافت آدیپوز
مفهوم اصطلاح:بافت چربی در بدن را گویند.

اصطلاح انگلیسی:aerobic
اصطلاح فارسی:میکروارگانیسم های هوازی
مفهوم اصطلاح:میکروارگانیسم هایی که برای رشد به اکسیژن نیاز دارند.

اصطلاح انگلیسی:aflatoxin
اصطلاح فارسی:آفلاتوکسین
مفهوم اصطلاح:سمی که توسط برخی میکروارگانیسم ها مانند کپک ها تولید می شود.

اصطلاح انگلیسی:agar
اصطلاح فارسی:آگار
مفهوم اصطلاح:عصاه خشک شده برخی گیاهان دریایی که برای ایجاد ژل استفاده می شوند.

اصطلاح انگلیسی:aging
اصطلاح فارسی:عمل آوری آرد
مفهوم اصطلاح:الف ، اصطلاحی است که برای طرز عمل آرد با عاملهای اکسیدکننده بکار میرود. یعنی aging agents وقتیکه آرد آسیاب شده تازه به مدت چند هفته انبار شود ، اثر ماندگی میگیرد و حالت قویتر و بیشتر ارتجاعی خمیر و قرص نان برجسته تولید میکند و آرد به تدریج بی رنگ میشود ، عوامل شیمیایی بلافاصله این تغییرات را سبب میشوند. عوامل اکسید کننده مانند آمونیوم persulphate به مقدار 16ppm و برمات پتاسیم 2ppm, اصلاح کننده هستند ، اما بی رنگ نمیشوند. پراکسید ازت 5ppm پراکسید بنزول Novadelox20-40ppm بی رنگ میکنند اما اصلاح کننده نیستند. تری کلرور ازت 60ppm agene و دی اکسید کلر 30ppm Dyox, بی رنگ کننده و اصلاح کننده هستند. گزارشی که سال 1960 از Breed & flour Report آمده و توصیه میکند که فقط یک عامل بی رنگ کننده ، benzoyl peroxide بکار برده شود ، مقدارش بیش از 50ppm نباشد. هیچگونه محدودیتی در استفاده از عاملهای رساننده مانند اسید اسکوربیک بعمل نیامده است ، maturing و potassium agents: potassium bromate ammonium chlorine آرد کیک فقط chlorine chlorine, dioxide فقط آرد قهوه ای sulphur dioxide. ب ، در مورد رسیدگی شراب Wine aging در مورد عطر شراب bouquet و مطبوع بودن ملایم طعم snooth mellow, در اثر ماندن ، این عوامل بیشتر میشود ، همچنین زایل کردن تندی harsh و مزه مخمری yeasty taste در اثر اکسیداسیون آرام و تدریجی و تشکیل استرها. ج ، در مورد گوشت به قسمت Rigor mortis مراجعه نمایید.

اصطلاح انگلیسی:Agricultural
اصطلاح فارسی:زراعتی ، کشاورزی
مفهوم اصطلاح:به موضوعات و موارد مرتبط با زراعت و کشاورزی اطلاق می شود.

اصطلاح انگلیسی:aim
اصطلاح فارسی:هدف
مفهوم اصطلاح:هدف

اصطلاح انگلیسی:Airan
اصطلاح فارسی:آیران
مفهوم اصطلاح:شیر گاو ترش شده توسط لاکتوباسیلوس بولگاریکوس که در بلغارستان تهیته می شود.


اصطلاح انگلیسی:alanine
اصطلاح فارسی:اسید آمینه آلانین
مفهوم اصطلاح:یک نوع اسید آمینه غیر ضروری است

اصطلاح انگلیسی:albedo
اصطلاح فارسی:آلبدو
مفهوم اصطلاح:مغز سفید قسمت داخلی پوست مرکبات که به مزوکارپ نیز معروف است. 60-20 % تمام میوه است. شامل قندها ، سلولز ، پکتین ها ، بعنوان منبع پکتین در صنعت بکار میرود.

اصطلاح انگلیسی:albumins
اصطلاح فارسی:آلبومین
مفهوم اصطلاح:پروتئین ساده (یعنی فاقد ماده خارجی است) محلول در آب ، در اثر حرارت منعقد میشود ، مثال: ovalbumin در سفیده تخم مرغ ، serum ، albumin در سرم خون ، لاکتالبومین در شیر. آلبومین را اغلب به جای هر پروتئین دیگر به کار میبرند ، مانند:albuminuria وجود پروتئین در ادرار که بیشتر سرم آلبومین بوده و چندان ضروری نیست.

اصطلاح انگلیسی:alcohol
اصطلاح فارسی:الکل
مفهوم اصطلاح:ترکیبی متشکل از عناصر کربن هیدروژن و نیتروژن با وزن مولکولی پایین و فرار

اصطلاح انگلیسی:alimentary pastes
اصطلاح فارسی:فراوردههای آرد سمولینا
مفهوم اصطلاح:خمیر شکل گرفته شده خشک که از آرد گندم با آب semolina و بعضی اوقات شیر و تخم مرغ درست شده است. قسمت اعظم خمیر در هوای گرم خشک گردیده و سپس بقیه ی آن به آرامی خشک میشود. لوله ای شکل ، حدود ربع اینچ قطر دارد در 3/4 اینچ

اصطلاح انگلیسی:allicin
اصطلاح فارسی:آلیسین
مفهوم اصطلاح:ترکیب گوگردی که در سیر طعم را به وجود می آورد.

اصطلاح انگلیسی:almond
اصطلاح فارسی:بادام‌ ، درخت‌ بادام‌ ، مغز بادام‌
مفهوم اصطلاح:بادام‌ ، درخت‌ بادام‌ ، مغز بادام‌

اصطلاح انگلیسی:Amadori
اصطلاح فارسی:تغیر آرایش آمادوری
مفهوم اصطلاح:یک واکنش واسطه در واکنش های میلارد است.

اصطلاح انگلیسی:amount
اصطلاح فارسی:میزان ، مقدار
مفهوم اصطلاح:میزان ، مقدار

اصطلاح انگلیسی:amygdalin
اصطلاح فارسی:آمیگدالین
مفهوم اصطلاح:گلوکوسید در بادام ، زرد آلو ، گیلاس ، که به وسیله آنزیم ئیدرولیز میشود.


اصطلاح انگلیسی:amylase
اصطلاح فارسی:آنزیم آمیلاز
مفهوم اصطلاح:آنزیمی که نشاسته را هیدرولیز می کند.

اصطلاح انگلیسی:amylases
اصطلاح فارسی:آمیلاز
مفهوم اصطلاح:آنزیمهایی که نشاسته و گلیکوژن را به مالتوز ئیدرولیز میکند.

اصطلاح انگلیسی:amylograph
اصطلاح فارسی:آمیلوگراف
مفهوم اصطلاح:اندازه گیری غلظت خمیر آرد از موقعیکه در 25 درجه سانتی گراد حرارت داده تا 90 درجه سانتی گراد در نتیجه خاصیت ور آمدن خمیر آب را بخوبی اندازه میگیرد.

اصطلاح انگلیسی:amylopectin
اصطلاح فارسی:آمیلوپکتین
مفهوم اصطلاح:نشاسته شامل 25-20 درصد آمیلوز و بقیه آمیلوپکتین است.

اصطلاح انگلیسی:amylose
اصطلاح فارسی:آمیلوز
مفهوم اصطلاح:نشاسته از 2 بخش آمیلوز و آمیلو پکتین تشکیل شده است که بخش خطی تر و محلول تر آن آمیلوز نام دارد که با معرف های ید دار به رنگ آبی در می آید

اصطلاح انگلیسی:anabolism
اصطلاح فارسی:آنابولیسم
مفهوم اصطلاح:مرحله ای که در آن عملیات سازندگی صورت میگیرد.

اصطلاح انگلیسی:Analysis
اصطلاح فارسی:جداگری ، فرگشایی ، تجزیه‌ ، تحلیل‌ ،
مفهوم اصطلاح:جداگری ، فرگشایی ، تجزیه‌ ، تحلیل‌ ،

اصطلاح انگلیسی:annatto
اصطلاح فارسی:آناتو
مفهوم اصطلاح:رنگی که از بذر غلافها و Bixin به دست میآید. جهت رنگ آمیزی کره و پنیر و بر طبق قانون به کار میرود.

اصطلاح انگلیسی:anthocyanins
اصطلاح فارسی:آنتوسیانین
مفهوم اصطلاح:رنگهای بنفش ، قرمز ، آبی محلول در آب که در اکثر میوه ها ، گلها ، برگها یافت میشود.

اصطلاح انگلیسی:anti , staling agent
اصطلاح فارسی:ضد بیاتی در نان
مفهوم اصطلاح:موادی که ماندگی را در نان عقب میاندازد و نانهای کوچک و مغز نان را به وجود می آورد.


اصطلاح انگلیسی:antienzymes
اصطلاح فارسی:ضدآنزیم
مفهوم اصطلاح:موادی که روی آنزیمهای مخصوصی اثر گذاشته و از فعالیت آن جلوگیری میکند.

اصطلاح انگلیسی:antimycotics
اصطلاح فارسی:ضد کپک
مفهوم اصطلاح:موادی که از رشد کپک جلوگیری میکند. موادی مانند پروپیونات سدیم و کلسیم ، متیل هیدرو بنزوات ئیدروکسی بنزوات متیل

اصطلاح انگلیسی:antioxidant
اصطلاح فارسی:ضد اکسیداسیون
مفهوم اصطلاح:موادی که توانایی جوگیری یا مهار اکسیداسیون را دارند.

اصطلاح انگلیسی:antioxidants
اصطلاح فارسی:ضد اکسید کننده ها
مفهوم اصطلاح:موادیکه از اکسیده شدن و زنگ زدگی چربیها جلوگیری میکند.

اصطلاح انگلیسی:AOAC International
اصطلاح فارسی:آ ، او ، آک
مفهوم اصطلاح:سازمان شیمی دان های کشاورزی که در سال 1884 شکل گرفت و با شروع مطالعه روی بارور کننده ها کار خود را آغاز کردند.

اصطلاح انگلیسی:appertization
اصطلاح فارسی:آپرتیزاسیون
مفهوم اصطلاح:اصطلاحی است که به وسیله فرانسویان به مراحلی اطلاق میشود که طی آن تمام میکروارگانیزم های مهم در غذا از بین میروند.

اصطلاح انگلیسی:Apple
اصطلاح فارسی:سیب
مفهوم اصطلاح:میوه ای از درخت مالوس سیلوستریس

اصطلاح انگلیسی:Application
اصطلاح فارسی:درخواست‌ ، درخواست‌ نامه‌ ، پشت‌ کار ، استعمال‌
مفهوم اصطلاح:درخواست‌ ، درخواست‌ نامه‌ ، پشت‌ کار ، استعمال‌

اصطلاح انگلیسی:apricot
اصطلاح فارسی:زردالو
مفهوم اصطلاح:زردالو

اصطلاح انگلیسی:arachidonic acid
اصطلاح فارسی:اسید آراچیدونیک (آراشیدونیک)
مفهوم اصطلاح:زنجیر مستقیم اسد چرب که 20 اتم کربن و 4 باند دوگانه. اسید آراشیدونیک فقط در چربی حیوانات وجود دارد.

اصطلاح انگلیسی:arachin
اصطلاح فارسی:آراچین
مفهوم اصطلاح:یکی از gloubin از بادام زمینی است.

اصطلاح انگلیسی:arginase
اصطلاح فارسی:آرجیناز
مفهوم اصطلاح:آنزیمی است که آرجنین را به اوره و جهت نشاسته سیب زمینی که به عنوان غلیظ کننده در آبگوشت ، سس ها و غذاهای کنسرو شده به کار میرود.

اصطلاح انگلیسی:arginine
اصطلاح فارسی:آرجینین
مفهوم اصطلاح:اسید آمینه ای است که برای انسان بالغ ضروری است.

اصطلاح انگلیسی:arsenic
اصطلاح فارسی:آرسنیک
مفهوم اصطلاح:یکی از عناصر کمیاب که برای گیاه و حیوان ضروری نیست ، بلکه برای هر دو گروه سمی است حتی به مقدار خیلی ناچیز.

اصطلاح انگلیسی:artificial
اصطلاح فارسی:ساختگی ، مصنوعی ، بدلی
مفهوم اصطلاح:ساختگی ، مصنوعی ، بدلی

اصطلاح انگلیسی:ascorbic acid
اصطلاح فارسی:اسید آسکوربیک
مفهوم اصطلاح:ویتامین C که به نام L xyloascorbic که با ترکیب دیگری که خاصیت اسید آسکوربیکی کم دارد و بنام erthorbic acid دارای خاصیت احیا کنندگی زیادیست و به عنوان یک ضد اکسید کننده در غذاها و نیز به عنوان محافظ رنگ قرمز گوشت بکار میرود.

اصطلاح انگلیسی:ascorbic acid oxidase
اصطلاح فارسی:اسید آسکوربیک اکسیداز
مفهوم اصطلاح:آنزیم گیاهی که اسید آسکوربیک را به فرم dehydro تبدیل میکند.

اصطلاح انگلیسی:aseptic filling
اصطلاح فارسی:پرکردن بهداشتی
مفهوم اصطلاح:موقعیکه غذا جامد یا مایع در قوطی استرلیزه میشود.

اصطلاح انگلیسی:ash
اصطلاح فارسی:خاکستر
مفهوم اصطلاح:باقیمانده پس از سوختن مواد آلی

اصطلاح انگلیسی:asparagine
اصطلاح فارسی:آسپارژین
مفهوم اصطلاح:نوعی اسید آمینه غیر ضروری

اصطلاح انگلیسی:aspartame
اصطلاح فارسی:آسپارتام
مفهوم اصطلاح:نوعی شیرین کننده مصنوعی با شیرین کنندگی 200 برابر ساکاروز

اصطلاح انگلیسی:aspartic acid
اصطلاح فارسی:اسید آسپارتیک
مفهوم اصطلاح:اسید آمینه غیر لازم amino succinic acid آمید ان آسپاراجین است.

اصطلاح انگلیسی:Aspergillus
اصطلاح فارسی:کپک آسپرژیلوس
مفهوم اصطلاح:یکی از مهمترین انواع قارچ ها که گونه فلاووس آن تولید کننده سم آفلاتوکسین است.

اصطلاح انگلیسی:Attention
اصطلاح فارسی:توجه‌ ، مواظ‌بت‌ ، دقت‌ ، خاط‌ر ، حواس‌ ، ادب‌ و نزاکت‌
مفهوم اصطلاح:توجه‌ ، مواظ‌بت‌ ، دقت‌ ، خاط‌ر ، حواس‌ ، ادب‌ و نزاکت‌ ،

اصطلاح انگلیسی:attribute
اصطلاح فارسی:نشان‌ ، خواص‌ ، شهرت‌ ، افتخار ، نسبت‌ دادن‌ ، حمل‌ کردن‌
مفهوم اصطلاح:نشان‌ ، خواص‌ ، شهرت‌ ، افتخار ، نسبت‌ دادن‌ ، حمل‌ کردن‌

اصطلاح انگلیسی:available
اصطلاح فارسی:دردسترس‌ ، فراهم‌ ، قابل‌ استفاده‌ ، سودمند ، موجود
مفهوم اصطلاح:دردسترس‌ ، فراهم‌ ، قابل‌ استفاده‌ ، سودمند ، موجود

اصطلاح انگلیسی:average
اصطلاح فارسی:میانگین
مفهوم اصطلاح:میانگین

اصطلاح انگلیسی:avidin
اصطلاح فارسی:آویدین
مفهوم اصطلاح:پروتئین سفیده تخم مرغ که با ویتامین B تولید باند کرده. آنرا غیر قابل هضم میکند.

اصطلاح انگلیسی:avocado
اصطلاح فارسی:آوکادو
مفهوم اصطلاح:یا گلابیهای تمساح alligates pears بیشتر در نواحی استوایی آمریکا رشد میکند.

اصطلاح انگلیسی:aw
اصطلاح فارسی:فعالیت آبی
مفهوم اصطلاح:اصطلاحی که بیشتر در بخش خشک کردن مواد غذایی و میکروبیولوژی مواد غذایی کاربرد دارد و معنی آن میزان آب در دسترس در مواد غذایی است که مورد استفاده میکروارگانیسم ها قرار می گیرد.

اصطلاح انگلیسی:azeotrope
اصطلاح فارسی:آزوتروپ
مفهوم اصطلاح:مخلوطی از آب و حلالهای آلی که در اثر حرارت پایین تر از نقطه جوش تقطیر میشود.

اصطلاح انگلیسی:azotobacter
اصطلاح فارسی:ازوتو باکتر
مفهوم اصطلاح:جنسی از باکتریها از خانواده Azotobacteriaceae که ازت هوا را به ازت بافتهایشان تبدیل میکند.

اصطلاح انگلیسی:Azotobacter
اصطلاح فارسی:ازتوباکتر
مفهوم اصطلاح:جنس خاکزی خانواده باکتریاسه که نیتروژن خاک را با آمونیاک تبدیل می کند.


حرف A

 

"ALPHA"

دستیار مدیر مهندسی کشاورزی , صنایع غذایی
کاربر ممتاز
B

B

اصطلاح انگلیسی:b , galactosidase
اصطلاح فارسی:بتا گالاکتوزیداز
مفهوم اصطلاح:آنزیمی که بتا گالاکتان ها را هیدرولیز می کند.

اصطلاح انگلیسی:Babcock test
اصطلاح فارسی:تست بابکوک
مفهوم اصطلاح:تستی برای اندازه گیری چربی شیر

اصطلاح انگلیسی:Bacillus cereus
اصطلاح فارسی:باسیلوس سرئوس
مفهوم اصطلاح:باکتری اسپورزا در غلات به ویژه برنج که باعث تولید انتروتوکسین می شود.

اصطلاح انگلیسی:bacon
اصطلاح فارسی:بیکن
مفهوم اصطلاح:گوشت دودی شده عضله پشت خوک

اصطلاح انگلیسی:bacterial ring rot
اصطلاح فارسی:پوسیدگی حلقوی باکتریایی
مفهوم اصطلاح:نوعی پوسیدگی باکتریایی که در غده های سیب زمینی به ویژه هنگام فروش و پس از آن دیده میشود و عامل آن باکتری های مختلفی میتواند باشد.

اصطلاح انگلیسی:bacterial soft rot
اصطلاح فارسی:پوسیدگی نرم باکتریایی
مفهوم اصطلاح:نوعی فساد میوه و سبزی است که به صورت لزج و نرم شدن همراه با بوی نامطبوع دیده میشود. عامل این نوع فساد Ervinia carotovora و گونه های نزدیک به آن هستند که توانایی تجزیه پکتینها را دارند. Pseudomonas marginalis و انواع مختلفی از Clostridium و Bacillus نیز از این نوع فساد جدا شده اند.

اصطلاح انگلیسی:bacterial spot
اصطلاح فارسی:لکه باکتریایی
مفهوم اصطلاح:نوعی فساد باکتریایی گوجه فرنگی که به صورت لکه روی آن دیده میشود و عامل آن باکتری های مختلفی می توانند باشد.

اصطلاح انگلیسی:bactericidal
اصطلاح فارسی:باکتریوسیدال
مفهوم اصطلاح:ترکیباتی که باعث کشتن باکتری می شود.

اصطلاح انگلیسی:bactericide
اصطلاح فارسی:باکتری کش
مفهوم اصطلاح:به ماده شیمیایی گفته میشود که قادر به کشتن و از بین بردن باکتریهاست.

اصطلاح انگلیسی:bacteriocin
اصطلاح فارسی:باکتریوسین
مفهوم اصطلاح:پپتید های آنتی بیوتیک تولید شده توسط باکتری های اسید لاکتیک که باعث نابودی دیگر میکروارگانیسم ها می شود.

اصطلاح انگلیسی:bacteriophage
اصطلاح فارسی:باکتریوفاژ
مفهوم اصطلاح:ویروس هایی که با حمله به باکتری ها باعث مرگ آنها می شود.

اصطلاح انگلیسی:bacteriophage
اصطلاح فارسی:باکتری خوار
مفهوم اصطلاح:ویروسی که قادر به ایجاد عفونت در باکتری است یا به بیان دیگر ویروس ویژه باکتریها. ایجاد عفونت با باکتری خوارها کاملا اختصاصی است به طوری که یک باکتری خوار مشخص معمولا گونه و حتی سویه یا سویه های محدودی را مورد تهاجم قرار میدهد.

اصطلاح انگلیسی:bacteriostatic
اصطلاح فارسی:باکتری ایستا
مفهوم اصطلاح:ترکیب یا عاملی که از رشد و نمو باکتریها جلوگیری نموده بدون اینکه آنها را بکشد.

اصطلاح انگلیسی:bacteriostatic
اصطلاح فارسی:باکتریواستاتیک
مفهوم اصطلاح:شرایط یا ترکیباتی که باعث جلوگیری از رشد باکتری ها می شود.

اصطلاح انگلیسی:bacteroid
اصطلاح فارسی:باکتری واره
مفهوم اصطلاح:یاخته متورم و تغییر شکل یافته Rizobium که در غده های موجود در ریشه گیاهان تیره Leguminosae دیده میشود.

اصطلاح انگلیسی:bactoflash
اصطلاح فارسی:مایه فوری لبنیات
مفهوم اصطلاح:در صنایع تخمیری لبنیات به مایع لاکتیکی غلیظی گفته میشود که با روش انجماد فوری (نیتروژن مایع) به صورت یخ زده نگهداری و به همین صورت عرضه میشود. میزان 70 میلی لیتر از این مایه ترش برای تخمیر 1000 لیتر شیر در نظر گرفته میشود.

اصطلاح انگلیسی:bactofugation
اصطلاح فارسی:جداسازی مکانیکی باکتریها (باکتوفوگاسیون)
مفهوم اصطلاح:به حذف باکتری ها از مواد غذایی مایع به ویژه شیر با استفاده از نیروی گریز از مرکز گفته میشود.



اصطلاح انگلیسی:bactogen
اصطلاح فارسی:باکتوژن
مفهوم اصطلاح:نوعی دستگاه تخمیر مداوم آزمایشگاهی است که با تغذیه مداوم کشت با محیط کشت جدید عوامل میکروبی تخمیر را در مرحله لگاریتمی نشو و نما حفظ میکند.

اصطلاح انگلیسی:bagasse
اصطلاح فارسی:تفاله نیشکر
مفهوم اصطلاح:پس مانده حاصل از عصاره گیری از نیشکر که حاوی حدود 50 درصد سلولز ، 25 درصد همی سلولز و 25 درصد لیگنین است. برای مصرف حیوانات ، سوخت و ساز مقوا از آن استفاده میشود.

اصطلاح انگلیسی:baguette
اصطلاح فارسی:نان فرانسوی
مفهوم اصطلاح:نوعی نان فرانسوی است که حدود 60 سانتی متر طول و 250 گرم وزن و پوسته خشک و برشته دارد. معمولا برای تهیه ساندویچ مورد استفاده قرار میگیرد.

اصطلاح انگلیسی:baker's yeast
اصطلاح فارسی:مخمر نانوایی
مفهوم اصطلاح:واریته ای از Saccharomyces cerevisia که در نانوایی برای ور آوردن خمیر به جای خمیر مایه ترش سنتی مورد استفاده قرار میگیرد و برای این منظور هم انتخاب میشود.

اصطلاح انگلیسی:bakey taste
اصطلاح فارسی:طعم پختگی
مفهوم اصطلاح:طعمی است که در چای تهیه شده در دماهای بالا حاصل میشود و به آن طعم High fired نیز میگویند. البته طعم سوختگی نیست.

اصطلاح انگلیسی:baking powder
اصطلاح فارسی:پودر نانوایی
مفهوم اصطلاح:ماده ای است که عمدتا بی کربنات سدیم دارد و با ترکیبات دیگری چون اسید های آلی مخلوط شده است. در موقع تولید خمیر و طبخ محصولات نانوایی تولید گاز Co2 کرده باعث ور آمدن خمیر و اسفنجی شدن محصول میشود.

اصطلاح انگلیسی:Baking powder
اصطلاح فارسی:بیکینگ پودر
مفهوم اصطلاح:پودر خمیرمایه‌ که جهت ایجاد گاز و افزایش حجم در نان و کیک استفاده می شود.

اصطلاح انگلیسی:baking soda
اصطلاح فارسی:جوش شیرین
مفهوم اصطلاح:پودری است که بر اثر حرارت و ترکیب با اسیدها تولید گاز Co2 میکند و در نانوایی برای اسفنجی شدن محصولات نانوایی مورد استفاده قرار میگیرد. فرمول شیمیایی آن HCO3Na.

اصطلاح انگلیسی:banana
اصطلاح فارسی:موز
مفهوم اصطلاح:میوه درخت موسا

اصطلاح انگلیسی:bar code
اصطلاح فارسی:کالا رمز
مفهوم اصطلاح:خطوطی موازی است که برای محصولات بسته بندی شده مورد استفاده قرار میگیرد. این خطوط شماره کالا را مشخص میکند. که با دستگاه خاصی خوانده میشود و کامپیوتر حسابگر فروشندگان بقیه اطلاعات کالا و از جمله قیمت را به فروشنده میدهد.

اصطلاح انگلیسی: barley
اصطلاح فارسی: جو ، شعیر
مفهوم اصطلاح: یکی از سخت ترین غلات با نام علمی هوردئوم ولگار


اصطلاح انگلیسی: Barleysugar
اصطلاح فارسی: اب‌ نبات‌
مفهوم اصطلاح: اب‌ نبات‌


اصطلاح انگلیسی: Barleywater
اصطلاح فارسی: ماشعیر
مفهوم اصطلاح: ماشعیر


اصطلاح انگلیسی: barn
اصطلاح فارسی: انبار مزرعه
مفهوم اصطلاح: به انبارهایی در مزرعه برای نگهداری محصول اطلاق میشود.


اصطلاح انگلیسی: barophile
اصطلاح فارسی: فشارگرا
مفهوم اصطلاح: به موجود زنده ای اطلاق میشود که نشو و نمای بهینه آن در فشارهای بالا صورت میگیرد.


اصطلاح انگلیسی: barotolerant
اصطلاح فارسی: فشارپذیر
مفهوم اصطلاح: به موجود زنده ای اطلاق میشود که فشارهای بالا را تحمل میکند.


اصطلاح انگلیسی: barrier
اصطلاح فارسی: مانع‌
مفهوم اصطلاح: مانع‌


اصطلاح انگلیسی: base
اصطلاح فارسی: باز
مفهوم اصطلاح: ماده قلیایی که در محلول تولید یون هیدروکسی (OH) ، و با اسیدها تولید نمک میکند.


اصطلاح انگلیسی: base box
اصطلاح فارسی: واحد سطح ورق حلبی
مفهوم اصطلاح: واحد سطح ورق حلبی مورد استفاده در قوطی سازی کنسروها که معادل 31360 اینچ مربع است. برای مثال ورق شماره 90 بدین معنی است که صفحه ای فلزی با ضخامت مشخص و مساحت ذکر شده بالا بایستی 90 پوند در سیستم انگلیسی وزن داشته باشد.


اصطلاح انگلیسی:
basidiomycetes
اصطلاح فارسی: بازیدیومیستها
مفهوم اصطلاح: به رده ای از قارچها گفته میشود که علاوه بر هاگ غیر جنسی ، هاگ ویژه ای بنام Basidiospore (هاگ جنسی خارجی ، هاگ جنسی آزاد) تولید میکنند. بازیدیو میستها قارچهای خوراکی ، زنگها و سیاهکهای گیاهان را در بر میگیرند


اصطلاح انگلیسی: basidiospore
اصطلاح فارسی: بازیدیوسپور
مفهوم اصطلاح: نوعی اسپور جنسی است که قارچهای رده بازیدیو میست تولید میکنند. این اسپورها آزادند (در پوشش با کیسه ویژه ای محصور نیستند) و روی عضوی به نام بازیدی تشکیل میشوند.


اصطلاح انگلیسی: basidium
اصطلاح فارسی: بازیدیوم
مفهوم اصطلاح: عضوی در قارچهای رده بازیدیو میست که روی آن هاگهای جنسی به نام بازیدیو سپور (هاگ جنسی خارجی) تشکیل میشود کلمه بازیدیوم در جمع بازیدیا گفته میشود.


اصطلاح انگلیسی: batch
اصطلاح فارسی: مقدار نان‌ دریک پخت‌ ، دسته‌
مفهوم اصطلاح: مقدار نان‌ دریک پخت‌ ، دسته‌


اصطلاح انگلیسی: batter
اصطلاح فارسی: خمیر رقیق
مفهوم اصطلاح: خمیری است که برای پوشش محصولاتی چون قطعات ماهی استفاده میشود ، به خمیرهای رقیق که برای محصولاتی چون کیک مور استفاده قرار میگیرد نیز اطلاق میشود.


اصطلاح انگلیسی: baudouin test
اصطلاح فارسی: آزمایش روغن کنجد
مفهوم اصطلاح: روغن خام کنجد با اتانول و آمونیاک که به آن محلول ساکاروز اسیدی اضافه شود رنگ صورتی پر رنگ تولید میکند. این آزمایش میتواند مقدار جزیی روغن کنجد در روغنهای دیگر را مشخص کند. در ایتالیا برای تشخیص روغن کنجد در روغن زیتون و در هند برای تشخیص روغن کنجد در روغن حیوانی استفاده میشود.


اصطلاح انگلیسی: baume
اصطلاح فارسی: بومه
مفهوم اصطلاح: واحد ی است برای اندازه گیری چگالی مایعات. عبارتست است از ثقل ویژه مایعات سنگین تر از آب در دمای 60 درجه فارنهایت (حدود 15 درجه سانتی گراد). برای مثال 66.3 درجه بومه برابر 1.8424 میباشد و این عدد ثقل ویژه مایع در 60 درجه فارنهایت است.


اصطلاح انگلیسی: beaded can
اصطلاح فارسی: قوطی کنگره دار
مفهوم اصطلاح: قوطی کنسروی که در بدنه آن برجستگیهای قوسی خاصی برای استحکام بیشتر ایجاد شده است.


اصطلاح انگلیسی: bean
اصطلاح فارسی: باقلا ، لوبیا ، دانه‌ ، حبه‌ ، چیزکم‌ ارزش‌ وجزئی
مفهوم اصطلاح: باقلا ، لوبیا ، دانه‌ ، حبه‌ ، چیزکم‌ ارزش‌ وجزئی


اصطلاح انگلیسی: Beef
اصطلاح فارسی: گوشت‌ گاو ، پرواری کردن‌ و ذبح‌
مفهوم اصطلاح: گوشت تهیه شده از گاو نر


اصطلاح انگلیسی: beef tea
اصطلاح فارسی: جوشانده گوشت گاو
مفهوم اصطلاح: عصاره گوشت جوشانیده شده گوشت گاو.


اصطلاح انگلیسی: beefalo
اصطلاح فارسی: بیفالو
مفهوم اصطلاح: گوشت نژادی بین گاو و بوفالو

اصطلاح انگلیسی: beet root
اصطلاح فارسی: چغندر لبویی
مفهوم اصطلاح: گیاهی است دو ساله از خانواده Chenopediaceae که ریشه بزرگ آن خوراکی است.

اصطلاح انگلیسی: beizoic acid
اصطلاح فارسی: اسید بنزوئیک
مفهوم اصطلاح: اسید بنزوئیک

اصطلاح انگلیسی: belt conveyor
اصطلاح فارسی: تسمه نقاله
مفهوم اصطلاح: نقاله ایست که دارای یک تسمه ممتد است. تسمه روی سطح صاف و یا غلتکهایی تکیه دارد و با آن کیسه ها و مواد بسته بندی دیگر را منتقل میکنند. امکان حمل مواد فله ای با آن در شیب کم نیز وجود دارد.

اصطلاح انگلیسی: belt press
اصطلاح فارسی: عصاره گیر تسمه ای
مفهوم اصطلاح: دستگاهی که از دو تسمه نقاله درست شده است و خمیر میوه بین آنها قرار گرفته با رولرهای فشار دهنده پشت تسمه ها ، عصاره از خمیر میوه خارج میشود.

اصطلاح انگلیسی: beneficial effect
اصطلاح فارسی: اثرات سودمند
مفهوم اصطلاح: به مجموعه اثرات مثبت و موثر در راستای هدف اطلاق می شود.

اصطلاح انگلیسی: benign
اصطلاح فارسی: خوش خیم
مفهوم اصطلاح: نوع ملایم و بی خطر بیماری مخصوصا در ارتباط با سرطان.

اصطلاح انگلیسی: bentonite
اصطلاح فارسی: بنتونیت
مفهوم اصطلاح: نوعی خاک رس کلوئیدی است. که جذب کننده رنگیزه است و برای رنگبری مایعات غذایی از آن استفاده میشود.

اصطلاح انگلیسی: benzoic acid
اصطلاح فارسی: بنزوئیک اسید
مفهوم اصطلاح: یک نگهدارنده طبیعی که در آن نمک های سیدیم کلسیم و پتاسیم به کار رفته است و در سوسس ها به کار می رود.

اصطلاح انگلیسی: beri beri
اصطلاح فارسی: بری بری
مفهوم اصطلاح: نوعی بیماری ناشی از کمبود ویتامین ب ، 1 (تیامین) که به دو صورت بری بری خشک و بری بری مرطوب بروز میکند. نوع خشک آن با ضعف شدید ، اختلالات عصبی و لاغری همراه است در حالیکه در نوع مرطوب ، تورم و نارسایی قلبی مشاهده میشود.

اصطلاح انگلیسی: berry
اصطلاح فارسی: سته
مفهوم اصطلاح: به میوه های آبداری که دارای تخمها ی ریز هستند مثل تمشک ، شاه توت و گوجه فرنگی گفته میشود.


اصطلاح انگلیسی: beta particles
اصطلاح فارسی: ذرات بتا
مفهوم اصطلاح: ذرات یونیزه منفی که از هسته اتم ماده رادیو اکتیو با سرعت خیلی زیاد منتشر و در واقع به صورت الکترون در پرتو تابی یونیزه برای میکروب کشی استفاده میشود.


اصطلاح انگلیسی: beta rays
اصطلاح فارسی: اشعه بتا
مفهوم اصطلاح: جریانی از ذرات بتا که از اتم رادیو اکتیو با بار منفی و سرعت زیاد منتشر میشود.


اصطلاح انگلیسی: BHA
اصطلاح فارسی: هیدروکسی آنیزول بوتیلیت شده
مفهوم اصطلاح: نوعی آنتی اکسیدان که در غذاهای چرب به کار می رود و مقاومت دمایی بالایی دارد.


اصطلاح انگلیسی: BHT
اصطلاح فارسی: هیدروکسی تولوئن بوتیلیت شده
مفهوم اصطلاح: نوعی آنتی اکسیدان که در غذاهای چرب به کار می رود.


اصطلاح انگلیسی: bifid
اصطلاح فارسی: منشعب
مفهوم اصطلاح: به باکتری میله ای با یک یا هر دو انتهای منشعب گفته میشود. انشعابات مذکور ممکن است کوتاه و گرزی شکل و یا کوتاه و مدور با قطری بزرگتر از قطر بدنه اصلی سلول باشند.


اصطلاح انگلیسی: bifidobacteria
اصطلاح فارسی: بیفیدوباکتریا
مفهوم اصطلاح: نوعی باکتری که جزء پروبیوتیک ها است.


اصطلاح انگلیسی: Bifidobacterium spp.
اصطلاح فارسی: بیفیدوباکتریوم
مفهوم اصطلاح: باکتری های خانواده بیفیدوباتریوم که جزء پروبیوتیک ها طبقه بندی میشوند.


اصطلاح انگلیسی: bin
اصطلاح فارسی: کندو
مفهوم اصطلاح: در صنایع غلات به هر یک از واحد های سیلو که برای نگهداری محصولاتی چون گندم استفاده میشود گفته میشود.


اصطلاح انگلیسی: binding agent
اصطلاح فارسی: ماده چسباننده
مفهوم اصطلاح: ماده ای است که برای چسبانیدن ذرات مواد غذایی به هم و ایجاد گرانول استفاده میشود.


اصطلاح انگلیسی: bio , autographic method
اصطلاح فارسی: روش بیو اتوگرافیک
مفهوم اصطلاح: روشی است آزمایشگاهی که از آن به منظور جست و جو و جدا کردن میکروبهای مولد عوامل رشد یا آنتی بیوتیکها استفاده میشود. در این روش ، سویه حساس یا مورد نظر را که به منظور پیدا کردن میکروب مولد عوامل رشد و یا آنتی بیوتیک مورد استفاده قرار میگیرد در تشک پتری حاوی محیط آگار دار مناسبی کشت میدهند. در تشک پتری دیگری رقت مناسبی از خاک را در سطح محیط ژلوز دار مناسب کشت میکنند تا تعدادی پرگنه مجزا در سطح آن تشکیل شود. سپس محیط ژلوز دار دوم را روی محیط اول منتقل میکنند. نفوذ عوامل رشد از کشت دوم به کشت اول که در زیر آن قرار گرفته است باعث نشو و نمای سویه حساس میشود (در صورتی که عوامل رشد نفوذ میکنند) و یا در صورت نفوذ آنتی بیوتیک نشو و نما صورت نمیگیرد.


اصطلاح انگلیسی: bio , electerical impedance
اصطلاح فارسی: مقاومت الکتریکی زیستی
مفهوم اصطلاح: روشی است که با استفاده از مقاومت الکتریکی گوشت ، به مقدار چربی آن پی میبرند.


اصطلاح انگلیسی: bioconvertion
اصطلاح فارسی: زیست تبدیلی
مفهوم اصطلاح: به تغییر ساختمان شیمیایی مواد به وسیله میکروبها و یه آنزیمهای آنها گفته میشود. به عنوان نمونه تبدیل گلوکز را به فروکتوز میتوان مثال آورد که در واقع نوعی ایزومر سازی است ، ولی این تغییرات همیشه ساده نیست و ممکن است هر نوع تغییر شیمیایی را شامل شود.


اصطلاح انگلیسی: biodegradable
اصطلاح فارسی: تجزیه پذیر زیستی
مفهوم اصطلاح: قابل تجزیه به وسیله موجودات زنده. این اصطلاح معمولا در مورد ترکیبات آلی مصنوعی مثل حشره کشها ، مواد تمیز کننده و غیره به کار میرود.


اصطلاح انگلیسی: biological availability
اصطلاح فارسی: ارزش زیستی غذا
مفهوم اصطلاح: مقدار ماده مغذی که قابل استفاده برای بدن است. زیرا برخی از ترکیبات جذب نمیشوند و اثر زیستی ندارند. مثلا Avidin سفیده تخم مرغ میتواند از جذب بیوتین جلوگیری کند و Lysine میتواند از طریق ایجاد واکنش میلارد غیر قابل جذب شود.


اصطلاح انگلیسی: biological oxidation
اصطلاح فارسی: اکسیداسیون زیستی
مفهوم اصطلاح: اکسید شدن مواد آلی بر اثر فعالیت میکروارگانیسم های هوازی در محیطی حاوی مواد آلی که در آن ماده ای به ماده با ثبات تر تبدیل شود.


اصطلاح انگلیسی: biological value
اصطلاح فارسی: ارزش زیستی غذا
مفهوم اصطلاح: یکی از معیارهای ارزیابی کیفیت پروتئین ها که عبارتست از نسبت نیتروژن قابل استفاده در بدن به نیتروژن جذب شده از یک پروتئین بر حسب درصد.


اصطلاح انگلیسی: bioluminescence
اصطلاح فارسی: نورتابی حیاتی
مفهوم اصطلاح: نورزایی که موجودات زنده (مثل کرم شب تاب و بعضی میکرو ارگانیسمها) صورت میدهند.


اصطلاح انگلیسی: bioreactor
اصطلاح فارسی: واکنش گر زیستی
مفهوم اصطلاح: دستگاهی است که در آن مواد اولیه بر اثر میکروبها و یا آنزیمها به ترکیبات مورد نظر تبدیل میشوند.


اصطلاح انگلیسی: biotic phase
اصطلاح فارسی: بخش زنده
مفهوم اصطلاح: در دستگاه واکنش گر زیستی ، به توده میکروبی اطلاق میشود.


اصطلاح انگلیسی: biotin
اصطلاح فارسی: بیوتین ، ویتامین H
مفهوم اصطلاح: یکی از ویتامینهای ب ، کمپلکس که در تثبیت گاز کربنیک برای سنتز اسیدهای چرب دخالت میکند.


اصطلاح انگلیسی: biovar
اصطلاح فارسی: بیووار ، زیمونه
مفهوم اصطلاح: به واریته های سرولوژیک گفته میشود که تشخیص آنها بر اساس تخمیر قندهای مختلف استوار است.


اصطلاح انگلیسی: biscuit
اصطلاح فارسی: بیسکوئیت
مفهوم اصطلاح: محصول تهیه شده از آرد غلات که در دمای بالا پخته می شود.


اصطلاح انگلیسی: bitter
اصطلاح فارسی: تلخ
مفهوم اصطلاح: طعم تلخ که در وسط و عقب زبان حس میشود. مانند طعم تلخ سولفات کوئینین.


اصطلاح انگلیسی: bitty cream
اصطلاح فارسی: خامه بریده
مفهوم اصطلاح: قشر چربی که به صورت ذرات ریز روی شیر ظاهر میشود و علت آن خوب پاستوریزه نشدن شیر است. عامل آن آنزیم لسیتیناز است که از میکروارگانیسم Bacillus cereus تولید میشود.


اصطلاح انگلیسی: bitty cream
اصطلاح فارسی: انعقاد شیرین
مفهوم اصطلاح: پدیده ای که در اثر فعالیت باکتری باسیلوس سرئوس در شیر ایجاد می شود.


اصطلاح انگلیسی: bixin
اصطلاح فارسی: بیکسین
مفهوم اصطلاح: یک پیگمان رنگی که در گیاه آناتو وجود دارد.


اصطلاح انگلیسی: black mold rot
اصطلاح فارسی: پوسیدگی کپکی سیاه
مفهوم اصطلاح: نوعی پوسیدگی یا فساد بعضی از میوه ها و سبزیجات که عامل آن Aspergillus niger است. وجه تسمیه این نوع پوسیدگی وجود توده های اسپور قهوه ای تیره یا سیاه کپک مذکور است.


اصطلاح انگلیسی: black olive
اصطلاح فارسی: زیتون سیاه
مفهوم اصطلاح: زیتون سیاه


اصطلاح انگلیسی: black plate
اصطلاح فارسی: ورق سیاه
مفهوم اصطلاح: ورق فولاد دارای کربن بسیار کم جهت ساختن ورق های قلع دار قوطیهای حلبی کنسرو.



اصطلاح انگلیسی: black rot
اصطلاح فارسی: پوسیدگی سیاه
مفهوم اصطلاح: نوعی فساد یا پوسیدگی سیاه رنگ میوه و سبزی که عوامل آن انواعی از کپک Alternaria و گاهی Ceratostomella ، Physalospora و سایر جنسهای کپکی هستند.


اصطلاح انگلیسی: black spot
اصطلاح فارسی: نقطه سیاه
مفهوم اصطلاح: نوعی لکه سیاه رنگ که بر اثر Cladosporium herbarum و بعضی دیگر از کپکهای سیاه رنگ روی گوشت به وجود می آید.


اصطلاح انگلیسی: black spots
اصطلاح فارسی: لکه سیاه ، نقاط سیاه
مفهوم اصطلاح: لکه سیاه ، نقاط سیاه


اصطلاح انگلیسی: blackberry
اصطلاح فارسی: تمشک
مفهوم اصطلاح: میوه یک گیاه بوته ای از جنس rubus است که سیاه رنگ بوده و خوراکی است.


اصطلاح انگلیسی: blancher
اصطلاح فارسی: دستگاه آنزیم بری
مفهوم اصطلاح: دستگاهی است که با استفاده از آب یا بخار داغ به منظور آنزیم بری در کارخانه های مواد غذایی به ویژه کنسرو سازی مورد استفاده قرار میگیرد.


اصطلاح انگلیسی: blanching
اصطلاح فارسی: آنزیم بری
مفهوم اصطلاح: حرارت دادن تا حدود 95 درجه سانتی گراد که معمولا با آب یا بخار داغ جهت غیر فعال کردن آنزیمهای طبیعی موجود در سبزیها و میوه ها انجام میشود.


اصطلاح انگلیسی: blast freezing
اصطلاح فارسی: انجماد هوایی
مفهوم اصطلاح: روشی از یخ زدن مواد غذایی است. در این روش با فرستادن هوای 10-تا 40-درجه سانتی گراد به اطراف بسته غذا و یا قطعه غذا باعث یخ زدن آن میشوند.


اصطلاح انگلیسی: blastospore
اصطلاح فارسی: بلاستوسپور
مفهوم اصطلاح: هاگ غیر جنسی در قارچها که به روش بلاستیک و با تشکیل جوانه هایی روی یاخته رویشی یا اسپور قبلی به وجود می آید.


اصطلاح انگلیسی: bleaching
اصطلاح فارسی: رنگ بری
مفهوم اصطلاح: حذف رنگ در مواد غذایی به ویژه در آرد ها و روغن ها


اصطلاح انگلیسی: bleaching agent
اصطلاح فارسی: بی رنگ کننده
مفهوم اصطلاح: ماده ای برای سفید کردن یا پروراندن آرد نان برای به وجود آوردن ویژگیهای لازم رنگ و الاستیسیته بافت خمیر. گاهی در رنگ بری مواد غذایی نظیر روغن نیز به کار میرود.



اصطلاح انگلیسی: bleeder
اصطلاح فارسی: شیر خروج هوا
مفهوم اصطلاح: سوراخهای شیر داری که روی دستگاه های اتو کلاو و یا دستگاه های حرارتی دو جداره تعبیه میشودتا هوای داخل اتوکلاو را در ابتدای شروع خارج کند ، برای خارج کردن آب تقطیر شده بین دو جداره دستگاه حرارتی هم به کار برده میشود.


اصطلاح انگلیسی: blue milk
اصطلاح فارسی: شیر لکه آبی
مفهوم اصطلاح: نوعی آلودگی میکروبی در شیرکه به صورت لکه هایی به رنگ آبی یا متمایل به آبی در سطح شیر تظاهر میکند. نشو و نمای peseudomonas syncyanea به صورت کشت خالص در شیر باعث به وجود آمدن رنگ آبی ، خاکستری تا متمایل به قهوه ای میشود. ولی همراه با یک باکتری مولد اسید مثل Streptococcus lactis رنگ آبی سیر به وجود می آورند.


اصطلاح انگلیسی: blue mold rot
اصطلاح فارسی: پوسیدگی کپکی آبی
مفهوم اصطلاح: نوعی فساد میوه و سبزی که عامل آن penicillium digitatum و برخی دیگر از انواع پنیسلیوم هستند. رنگ سبز مایل به آبی هاگهای این کپکها وجه تسمیه این نوع پوسیدگی است.


اصطلاح انگلیسی: BOD
اصطلاح فارسی: بی. او. دی
مفهوم اصطلاح: biological oxygen demend


اصطلاح انگلیسی: body
اصطلاح فارسی: قوام
مفهوم اصطلاح: حالتی از طعم است که در دهان باعت احساس پر بودن و بافت داشتن میکند. این حالت نشانه کیفیت خوب است. یکی از خصوصیات خوب قهوه هم همین است.


اصطلاح انگلیسی: body flange
اصطلاح فارسی: لبه بدنه قوطی
مفهوم اصطلاح: خمیدگی لبه بدنه قوطیهای فلزی که لبه سر قوطی در آن قفل میشود.


اصطلاح انگلیسی: body hook
اصطلاح فارسی: قلاب بدنه
مفهوم اصطلاح: لبه خم شده (فلنج) قوطی کمپوت که در درز آن وارد میشود را قلاب بدنه میگویند.


اصطلاح انگلیسی: boil , in , bag
اصطلاح فارسی: کیسه مقاوم به حرارت
مفهوم اصطلاح: کیسه ای از جنس پلی استر است که به حرارت مقاوم است و مواد غذایی را در آن بسته بندی میکنند و قبل از مصرف ، آن را در آب جوش حرارت میدهند.


اصطلاح انگلیسی: boiled sweet
اصطلاح فارسی: خمیر پولکی
مفهوم اصطلاح: از حرارت دادن محلول شکر با کرم تار تار در دمای 155-149 درجه سانتی گراد شیره ای به وجود می آید که حدود 97 درصد ماده جامد دارد. این شیره دارای ساکاروز ، دکستروز و فروکتوز است و می توان آنرا به صورت پولکی در آورد.


اصطلاح انگلیسی: boiler scale
اصطلاح فارسی: رسوب دیگ بخار
مفهوم اصطلاح: رسوباتی هستند که در اثر تبخیر آب در دیگ بخار بر سطح داخلی بدنه آن میچسبند.


اصطلاح انگلیسی: boiling point
اصطلاح فارسی: نقطه جوش
مفهوم اصطلاح: دمایی که در آن مایع در فشار اتمسفر یک به جوش می آید.


اصطلاح انگلیسی: boiling water
اصطلاح فارسی: آب در حال جوشش
مفهوم اصطلاح:


اصطلاح انگلیسی: bolting
اصطلاح فارسی: الک کردن
مفهوم اصطلاح: جدا کردن ذرات درشت از ذرات ریز موادی چون آرد به وسیله الک یا پارچه


اصطلاح انگلیسی: Bond
اصطلاح فارسی: قید ، بند ، زنجیر ، (مج.) قرارداد الزام‌اور ، عهد
مفهوم اصطلاح: قید ، بند ، زنجیر ، (مج.) قرارداد الزام‌اور ، عهد


اصطلاح انگلیسی: bone charcoale
اصطلاح فارسی: زغال حیوانی
مفهوم اصطلاح: از حرارت دادن استخوان به نحوی که تمام مواد آلی آن بسوزد و فقط کربن باقی بماند تولید و برای تصفیه شربتها و مایعات استفاده میشود. ذغال حیوانی مواد رنگی و بعضی دیگر از ناخالصیها را جذب میکند.


اصطلاح انگلیسی: bone meal
اصطلاح فارسی: پودر استخوان
مفهوم اصطلاح: استخوان چربی گرفته است که پس از آسیاب شدن به عنوان منبع کلسیم و فسفر در غذای انسان و حیوانات و حتی به عنوان کود برای گیاهان مورد استفاده قرار میگیرد.


اصطلاح انگلیسی: boost
اصطلاح فارسی: ترقی ، بالارفتن‌ ، ترقی دادن‌ ، جلوبردن‌ ، بالابردن‌
مفهوم اصطلاح: ترقی ، بالارفتن‌ ، ترقی دادن‌ ، جلوبردن‌ ، بالابردن‌


اصطلاح انگلیسی: borax
اصطلاح فارسی: بوراکس
مفهوم اصطلاح: نمک سدیم بورات است که همراه با نمکهای دیگر از معادن بیابانهای کالیفرنیا استخراج میشود. تولید محلول قلیایی میکند. از این ماده برای سختی گیری آب به عنوا ن نگهدارنده مواد غذایی و ساخت شیشه آلات استفاده میشود. فرمول آن Na2B4O7 است.


اصطلاح انگلیسی: boric acid
اصطلاح فارسی: اسید بوریک
مفهوم اصطلاح: اسید آلی که برای نگهداری بیکن و مارگارین استفاده می شود.


اصطلاح انگلیسی: boron
اصطلاح فارسی: بور
مفهوم اصطلاح: در فارسی سفید رنگ معنی شده است. به صورت پودر یا بلورهای سفید رنگ است. اسید بوریک H3BO3 از آن ساخته میشود. ترکیبات نمکی این عنصر در سختی گیری آب ، صابون سازی و رنگبری استفاه میشود.


اصطلاح انگلیسی: Bottle
اصطلاح فارسی: بط‌ری ، شیشه‌ ، محتوی یک بط‌ری ، دربط‌ری ریختن‌
مفهوم اصطلاح: بط‌ری ، شیشه‌ ، محتوی یک بط‌ری ، دربط‌ری ریختن‌


اصطلاح انگلیسی: bottled tea
اصطلاح فارسی: نوشابه چای
مفهوم اصطلاح: نوعی نوشیدنی است که ماده اصلی آن چای است و مورد علاقه برخی اقوام است که به صورت بطری شده و آماده تولید میشود. کشور اندونزی نوعی نوشابه از چای سبز به صورت بطری شده آماده تولید میکند که 20 درصد از نوشابه آن کشور را تشکیل میدهد.


اصطلاح انگلیسی: bottom seam
اصطلاح فارسی: درز کف قوطی
مفهوم اصطلاح: درز دو کف قوطی کنسرو که کارخانه سازنده تعبیه میکند.


اصطلاح انگلیسی: bottom yeast
اصطلاح فارسی: مخمر کف زی
مفهوم اصطلاح: به سویه هایی از Saccharomyces cervisiae گفته میشود که دمای تخمیر هنگام استفاده از آنها 5 تا 10 درجه سانتی گراد است و ضمن تخمیر در ته ظرف رسوب میکنند.


اصطلاح انگلیسی: botulinum cook
اصطلاح فارسی: پخت بوتولینم
مفهوم اصطلاح: حرارت لازم برای از بین بردن کامل Clostridium botulinum که هاگ آن به حرارت مقاوم است. باکتری یاد شده تولید سم خطرناکی میکند.


اصطلاح انگلیسی: botulism
اصطلاح فارسی: مسمومیت بوتولیک ، بوتولیسم
مفهوم اصطلاح: نوعی مسمومیت غذایی است که زهرابه Clostridium botulinum به وجو می آورد. زهرابه این باکتری اگر مدت 10 دقیقه در دمای 80 درجه سانتی گراد قرار گیرد غیر فعال میشود. ولی در مواد غذایی مقاوم تر است و برای از بین بردن آن باید مواد غذایی را جوشانید و یا زمان بیشتری حرارت داد. اسپور میکروب فوق به حرارت بسیار مقاوم بوده و بایستی در 121 درجه و یا بیشتر از بین برود.


اصطلاح انگلیسی: bound water
اصطلاح فارسی: آب مقید
مفهوم اصطلاح: لایه هایی از مولکولهای آب که به شدت به آب تک لایه متصل هستند و قابل حرکت یا یخ زدن نیستند و همچنین ممکن است به صورت آب متبلور در شبکه بلورهای هیدراته وجود داشته باشند. مقدار این آب کمتر از آب چند لایه ای است.


اصطلاح انگلیسی: bowel
اصطلاح فارسی: روده بزرگ
مفهوم اصطلاح: آخرین قسمت دستگاه گوارش به روده بزرگ معروف است. در این قسمت مقدار کمی مواد غذایی ولی مقدار زیادی آب جذب خون میشود.


اصطلاح انگلیسی: braise
اصطلاح فارسی: بخارپز کردن
مفهوم اصطلاح: fricassee


اصطلاح انگلیسی: bran
اصطلاح فارسی: سبوس
مفهوم اصطلاح: لایه خارجی گندم که پس از آسیاب کردن آن را از آرد جدا میکنند


اصطلاح انگلیسی: Bread
اصطلاح فارسی: نان‌ ، قوت‌ ، نان‌ زدن‌ به‌
مفهوم اصطلاح: نان‌ ، قوت‌ ، نان‌ زدن‌ به‌


اصطلاح انگلیسی: bread improver
اصطلاح فارسی: بهبود دهنده نان
مفهوم اصطلاح: ماده یا مخلوطی از مواد است که به آرد اضافه میکنند تا کیفیت نان بهبود یابد. این ماده شامل ترکیباتی چون آسکوربیک اسید ، امولسیون کننده و آلفا آمیلاز است.


اصطلاح انگلیسی: bread molds
اصطلاح فارسی: کپکهای نان
مفهوم اصطلاح: به کپکهایی گفته میشود که در صورت وجود شرایط مساعد باعث فساد نان میگردند. از آن جمله میتوان از Rhizopus stolonifer (مترادف R.nigricans ) با میسلیوم سفید پنبه ای و هاگ دانهای سیاه نام برد.


اصطلاح انگلیسی: break point chlorination
اصطلاح فارسی: نقطه عطف کلر زنی آب
مفهوم اصطلاح: نقطه ای از منحنی کلر زنی آب که بیش از آن کلر به صورت آزاد و موثر وجود دارد و پایین تر از آن نقطه ، کلر موجود در آب به صورت ترکیبی یا ترکیب شده با مواد آلی است.


اصطلاح انگلیسی: breather
اصطلاح فارسی: روزنه دار
مفهوم اصطلاح: در صنایع غذایی معمولا به کنسروهایی گفته میشود که دارای سوراخهای بسیار ریزی هستند به طوری که هوا از آنها عبور میکند ولی ممکن است میکروبها از آنها عبور نکنند.


اصطلاح انگلیسی: breathing package
اصطلاح فارسی: بسته بندی تهویه ای
مفهوم اصطلاح: نوعی بسته بندی که به منظور تبادل یا خروج و ورود حرارت یا هوا ، در آن سوراخهایی ریز تعبیه میشود.


اصطلاح انگلیسی: breeding
اصطلاح فارسی: پرورش ، تولید مثل
مفهوم اصطلاح: پرورش ، تولید مثل


اصطلاح انگلیسی: bright tea
اصطلاح فارسی: چای خوشرنگ
مفهوم اصطلاح: به چایی که در فنجان رنگ خوب و شفاف دارد گفته میشود.


اصطلاح انگلیسی: brine
اصطلاح فارسی: آب نمک
مفهوم اصطلاح: محلول آب و نمک که ممکن است درصدی شکر نیز به همراه داشته باشد و برای قوطی کردن سبزیها از آن استفاده میشود. به عبارت دیکر به عنوان ماده پرکننده فضای خالی بین قطعات سبزی داخل قوطی از آن استفاده میشود.


اصطلاح انگلیسی: brisk tea
اصطلاح فارسی: چای غلیظ
مفهوم اصطلاح: چای غلیظی که بتواند طعم تند چای را مشخص کند. این خصوصیت در اثر تخمیر و فرآیند خوب حاصل میشود.


اصطلاح انگلیسی: brix
اصطلاح فارسی: بریکس ، درجه بریکس
مفهوم اصطلاح: مقدار کل مواد جامد محلول در آب که با دستگاه رفراکتومتر تعیین میشود.


اصطلاح انگلیسی: Brix
اصطلاح فارسی: غلظت مواد جامد
مفهوم اصطلاح: غلظت مواد جامد


اصطلاح انگلیسی: brix , acid ratio
اصطلاح فارسی: نسبت بریکس ، اسید
مفهوم اصطلاح: نسبت درجه بریکس به مقدار اسید در 100 گرم عصاره میوه یا شربت.


اصطلاح انگلیسی: brix hydrometer
اصطلاح فارسی: چگالی سنج بریکس
مفهوم اصطلاح: چگالی سنج شیشه ای مدرج برای اندازه گیری درصد ساکاروز در آب خالص در 20 درجه سانتی گراد.


اصطلاح انگلیسی: broad bean
اصطلاح فارسی: باقلا
مفهوم اصطلاح: گیاهی است یکساله از خانواده Leguminosae با نام علمی vicia faba. از دانه های آن به صورت طبخ شده و یا مخلوط با مواد غذایی دیگر استفاده میشود.


اصطلاح انگلیسی: broasting
اصطلاح فارسی: سرخ کردن فشاری
مفهوم اصطلاح: سرخ کردن مواد غذایی تحت فشار در داخل روغن. این روش ماده غذایی را نسبت به روش معمول سریعتر سرخ میکند. در این روش فشار باعث میشود دمای روغن افزایش یابد بدون اینکه پاشش روغن شروع شود.


اصطلاح انگلیسی: broasting
اصطلاح فارسی: براستینگ
مفهوم اصطلاح: یک روش حرارت دادن تحت فشار


اصطلاح انگلیسی: broccoil
اصطلاح فارسی: کلم گل سبز ، بروکلی
مفهوم اصطلاح: گیاهی است دو ساله از خانواده Cruciferar ، که دارای ساقه و جوانه های خوراکی است.


اصطلاح انگلیسی: broil
اصطلاح فارسی: کباب کردن
مفهوم اصطلاح: حرارت دادن مواد غذایی با شعله یا هوای بسیار داغ که منجر به سرخ شدن سطح آن و به اصطلاح کباب شدن میشود.


اصطلاح انگلیسی: broiling
اصطلاح فارسی: برویلینگ
مفهوم اصطلاح: نوعی روش حرارت دهی مستقیم زیر فشار


اصطلاح انگلیسی: bromelin
اصطلاح فارسی: بروملین
مفهوم اصطلاح: نوعی آنزیم تجزیه کننده پروتینهاست که در آب آناناس یافت میشود.


اصطلاح انگلیسی: broth medium
اصطلاح فارسی: محیط کشت مایع
مفهوم اصطلاح: محیطی است آبکی برای کشت میکروارگانیسمها.


اصطلاح انگلیسی: browing reaction
اصطلاح فارسی: واکنش قهوه ای شدن
مفهوم اصطلاح: چنانچه بر اثر فعالیت آنزیم پلی فنول اکسیداز انجام شود آنرا قهوه ای شدن آنزیمی گویند.


اصطلاح انگلیسی: brown flour
اصطلاح فارسی: آرد قهوه ای
مفهوم اصطلاح: آردی است حاوی قسمتهای مختلف گندم شامل سبوس و جوانه و رنگ آن متمایل به قهوه ای است.


اصطلاح انگلیسی: brown rot
اصطلاح فارسی: پوسیدگی قهوه ای
مفهوم اصطلاح: نوعی بیماری که باعث فساد میوه ها و سبزیها میشود و معمولا بر اثر گونه هایی ازجنس Monilia به وجود می آید.


اصطلاح انگلیسی: brown sugar
اصطلاح فارسی: شکر قهوه ای
مفهوم اصطلاح: از شربت درجه دو کارخانه تولید شکر درست میشود. میتوان از مخلوط کردن شکر سفید ملاس نیز به وجود آورد.


اصطلاح انگلیسی: brownian movement
اصطلاح فارسی: حرکت براونی
مفهوم اصطلاح: حرکت زیکزاکی هیدروکلوئیدها در محلول به سبب نیروهای متنوع سطحی.


اصطلاح انگلیسی: browning reactions
اصطلاح فارسی: واکنش قهوه ای شدن
مفهوم اصطلاح: واکنش شیمیایی که باعث قهوه ای شدن ماده غذایی می شود.


اصطلاح انگلیسی: brucellosis
اصطلاح فارسی: تب مالت
مفهوم اصطلاح: undulant fever


اصطلاح انگلیسی: brussels sprouts
اصطلاح فارسی: کلم تکمه ای
مفهوم اصطلاح: گیاهی است دو ساله از خانواده Cruciferae و با نام علمی Brassica oleracea که دارای جوانه های گرد و خوراکی است.


اصطلاح انگلیسی: bucket elevator
اصطلاح فارسی: بالابر سطلی
مفهوم اصطلاح: بالابری است دارای دو بال بالابر و پاییین تر که مواد داخل ظرفهایی قرار میگیرد و در داخل کانالی به بالا کشیده میشود. از این نوع نقاله در سیلوهای گندم و آسیابها استفاده میشود.


اصطلاح انگلیسی: buckling of cans
اصطلاح فارسی: کج شدگی درز قوطی ، پیچیدگی درز قوطی
مفهوم اصطلاح: حالتی در قوطیهای حلبی که در اثر فشار داخلی و در جهت درز در ، کج شدگی به وجود می آیدو خسارت دایمی پیدا میکند.


اصطلاح انگلیسی: budding
اصطلاح فارسی: جوانه زدن
مفهوم اصطلاح: در میکروب شناسی به نوعی تقسیم یاخته ای گفته میشود که در آن یاخته مادر همچنان هویت خود را حفظ میکند و یاخته جدید روی آن تشکیل میشود.


اصطلاح انگلیسی: buffer
اصطلاح فارسی: بافر
مفهوم اصطلاح: محلولی متشکل از یک اسید و نمک بازی همان اسید که قادر است از تغییرات شدید PH جلوگیری کند.


اصطلاح انگلیسی: bulb
اصطلاح فارسی: پیاز
مفهوم اصطلاح: تعداد زیادی برگهای ضخیم که روی هم قرار گرفته و ساقه کوچکی را احاطه کرده اند. در بسیاری از گیاهان در زیر خاک قرار میگیرد. مثل سیر و پیاز خوراکی.


اصطلاح انگلیسی: bulgarian buttermilk
اصطلاح فارسی: دوغ بلغاری
مفهوم اصطلاح: acid butter milk


اصطلاح انگلیسی: Bulgarian milk
اصطلاح فارسی: شیر بلغاری
مفهوم اصطلاح: فراورده شیری تخمیر شده و خیلی ترش که اغلب با لاکتوباسیلوس بولگاریکوس و یا همراه استرپتوکوکوس ترموفیلوس تهیه می شود و بیشتر در کشور بلغارستان یافت می شود.


اصطلاح انگلیسی: bulgur wheat
اصطلاح فارسی: بلغور گندم
مفهوم اصطلاح: گندم پخته و پوست گرفته ای که خشک شده باشد.


اصطلاح انگلیسی: bulk
اصطلاح فارسی: جسم ، توده ، انباشته کردن
مفهوم اصطلاح: جسم ، توده ، انباشته کردن


اصطلاح انگلیسی: bulk culture
اصطلاح فارسی: کشت حجیم (مایه ترش)
مفهوم اصطلاح: به کشت باکتریهای لاکتیک با حجم 50 لیتر گفته میشود.



اصطلاح انگلیسی: bulk density
اصطلاح فارسی: دانسیته توده
مفهوم اصطلاح: دانسیته توده


اصطلاح انگلیسی: bulking agent
اصطلاح فارسی: ماده حجم دهنده
مفهوم اصطلاح: ماده ای است که باعث ایجاد حجم در مواد غذایی میشود و اثر تغذیه ای زیادی ندارد ، مثل سلولز و ترکیباتی از آن.


اصطلاح انگلیسی: buni
اصطلاح فارسی: قهوه زیر درختی
مفهوم اصطلاح: قهوه ای است که روی درخت میماند و یا زیر درخت میریزد و در همان جا خشک میشود.


اصطلاح انگلیسی: burger
اصطلاح فارسی: کباب تابه ای
مفهوم اصطلاح: در انگلستان به تکه هایی از گوشت که درصد چربی آن کم باشد گفته میشود.


اصطلاح انگلیسی: burnt
اصطلاح فارسی: طعم سوختگی
مفهوم اصطلاح: طعمی است که در اثر سوختگی مواد غذایی در اثر حرارت دیدن بیش از حد در فرایند چای به وجود می آید.


اصطلاح انگلیسی: bursting stenght
اصطلاح فارسی: مقاومت در مقابل ترکیدن
مفهوم اصطلاح: قدرت یا مقاومت ماده در مقابل فشار بر حسب PSI که با دستگاه آزمون Mullen اندازه گیری میشود.


اصطلاح انگلیسی: butanediole
اصطلاح فارسی: بوتاندیول
مفهوم اصطلاح: ماده ای شیمیایی موجود در کره است طعم و بوی کره را باعث میشود.


اصطلاح انگلیسی: butter
اصطلاح فارسی: کره‌ ، روغن‌ ، روغن‌ زرد ، کره‌ مالیدن‌ روی ، چاپلوسی کردن‌
مفهوم اصطلاح: جزء نا محلول در آب شیر یا مواد غذایی چرب را گویند.


اصطلاح انگلیسی: butter cake
اصطلاح فارسی: کیک روغنی
مفهوم اصطلاح: نوعی کیک است که دارای خواص نرمی و لطافت بر اثر جزء چربی می باشد.


اصطلاح انگلیسی: butter fat
اصطلاح فارسی: چربی شیر
مفهوم اصطلاح: Milk fat


اصطلاح انگلیسی: butter milk
اصطلاح فارسی: دوغ کره
مفهوم اصطلاح: سرم یا مایعی که پس از تشکیل کره از خامه شیرین یا ترش جدا میشود و در روشهای سنتی از زدن ماست رقیق شده با آب و جدا کردن چربی حاصل میشود.


اصطلاح انگلیسی: butter spread
اصطلاح فارسی: کره نرم
مفهوم اصطلاح: کره ای که از نظر بافت به صورت خمیر نرمی تهیه و معمولا در کاسه های پلاستیکی بسته بندی میشود.


اصطلاح انگلیسی: buttermatic
اصطلاح فارسی: کره زن مداوم
مفهوم اصطلاح: دستگاهی است که در مدت کوتاهی خامه 30 تا 50 درصد چربی را به کره تبدیل میسازد.


اصطلاح انگلیسی: button colony
اصطلاح فارسی: پرگنه دکمه ای
مفهوم اصطلاح: به پرگنه کپکهایی گفته میشود که در سطح شیر غلیظ قند دار بسته بندی شده در قوطیهای کنسرو تشکیل میشود.


اصطلاح انگلیسی: butylated hydroxy anisole(BHA)
اصطلاح فارسی: بی. اچ. ا
مفهوم اصطلاح: ماده ضد اکسیداسیون است که در بسیاری از مواد غذایی استفاده میشود.


اصطلاح انگلیسی: butylated hydroxy toluene(BHT)
اصطلاح فارسی: بی. اچ. تی
مفهوم اصطلاح: ماده ضد اکسیداسیون است که در برخی مواد غذایی به عنوان نگهدارنده نیز از آن استفاده میشود.


اصطلاح انگلیسی: butyric acid
اصطلاح فارسی: اسید بوتیریک
مفهوم اصطلاح: اسید چرب غیراشباع کوتاه زنجیر


اصطلاح انگلیسی: butyric acid bacteria
اصطلاح فارسی: باکتریهای بوتیریکی
مفهوم اصطلاح: به باکتری هایی گفته میشود که ترکیب اصلی و نهایی تخمیر آنها اسید بوتیریک است


اصطلاح انگلیسی: butyrics
اصطلاح فارسی: باکتریهای بوتیریکی
مفهوم اصطلاح: butyric acid bacteria


اصطلاح انگلیسی: BV
اصطلاح فارسی: مقدار بیولوژیک
مفهوم اصطلاح: مقدار کیفیت پروتئین









حرف B








 

"ALPHA"

دستیار مدیر مهندسی کشاورزی , صنایع غذایی
کاربر ممتاز
اصطلاح انگلیسی:c enamel
اصطلاح فارسی:لاک سی
مفهوم اصطلاح:لاک مخصوص قوطی های فلزی که برای جلوگیری از سیاه شدگی غذاهای حاوی مواد گوگردی استفاده میشود. این لاک ترکیبات روی دارد که قبل از تشکیل سولفید آهن و سیاه شدگی سولفید روی سفید رنگ ایجاد و از سیاه شدن غذا در قوطی کنسرو جلوگیری میکند.

اصطلاح انگلیسی:CA
اصطلاح فارسی:اتمسفر کنترل شده
مفهوم اصطلاح:ترکیب گازهای موجود در هوا با نسبت های دلخواه

اصطلاح انگلیسی:ca sal
اصطلاح فارسی:مخلوط کازئین و لاکتالبومین
مفهوم اصطلاح:مخلوطی از کازیین و لاکتالبومین که در فراورده های صنایع مختلف غذایی نظیر شیر و گوشت استفاده و باعث بهبودی بافت و طعم و مزه محصول نهایی میشود.

اصطلاح انگلیسی:ca sec
اصطلاح فارسی:کازئینات کلسیم
مفهوم اصطلاح:نام تجاری کازئینات کلسیم که در صنایع غذایی مختلف استفاده میشود.

اصطلاح انگلیسی:cabbage
اصطلاح فارسی:کلم پیچ
مفهوم اصطلاح:گیاهی است دو ساله از خانواده چلیپاییان که دارا ی برگهای پیچیده به دور هم است.

اصطلاح انگلیسی:Cabbage
اصطلاح فارسی:کلم
مفهوم اصطلاح:برگ های گیاه براسیکا

اصطلاح انگلیسی:caculated per
اصطلاح فارسی:نسبت قابلیت پروتئین محاسبه ای
مفهوم اصطلاح:روشی غیر بیولوژیک برای سنجش پروتئینهای غذا از طریق پیش بینی نسبت قابلیت پروتئین

اصطلاح انگلیسی:cadaverine
اصطلاح فارسی:کاداورین
مفهوم اصطلاح:ترکیبی است آمینه ، غیر فرار ، غیر حلقوی با فرمول شیمیایی NH2-CH2)5 NH2 که از حذف عامل کربوکسیل اسیدآمینه لیزین بر اثر آنزیم دکربوکسیلاز به وجود میآید.

اصطلاح انگلیسی:caffeine
اصطلاح فارسی:کافئین
مفهوم اصطلاح:نوعی آلکالوئید موجود در چای و قهوه

اصطلاح انگلیسی:caffeine
اصطلاح فارسی:کافئین
مفهوم اصطلاح:اصلیترین آلکالوئید قهوه و چای است. تا 4 درصد برگ خشک چای را کافئین تشکیل میدهد. 80 درصد این ماده در موقع دم کردن وارد نوشابه چای میشود و مقدار آن دردم کرده چای به طور متوسط برابر 0/03 درصد است.

اصطلاح انگلیسی: Cake
اصطلاح فارسی: کیک
مفهوم اصطلاح: فراورده حرارت دیده حاصل از اختلاط آب ، آرد غلات ، و مواد افزودنی


اصطلاح انگلیسی: caking
اصطلاح فارسی: کیکینگ
مفهوم اصطلاح: نوعی تجمع غیر مطلوب در آرد در مجاورت رطوبت


اصطلاح انگلیسی: calciferol
اصطلاح فارسی: کالسیفرول
مفهوم اصطلاح: یکی از ویتامینهای قابل حل در چربی است که منشا گیاهی دارد و از تابش پرتو فرابنفش بر ارگوسترول به دست میآید. کمبود آن باعث نرمی استخوان میشود.


اصطلاح انگلیسی: calcification
اصطلاح فارسی: آهکی شدن
مفهوم اصطلاح: سخت شدن در اثر رسوب نمکهای کلسیم و منیزیم.


اصطلاح انگلیسی: calcium propionate
اصطلاح فارسی: پروپیونات کلسیم
مفهوم اصطلاح: نمک کلسیم اسید پروپیونیک است که به عنوان ماده ضد قارچ در محصولات غذایی مثل نان استفاده میشود.


اصطلاح انگلیسی: calcium stearate
اصطلاح فارسی: استئارات کلسیم
مفهوم اصطلاح: نمک کلسیم اسید استئاریک است که از کلوخه شدن مواد پودری جلوگیری میکند.


اصطلاح انگلیسی: calculated
اصطلاح فارسی: محاسبه شده ، اندازه گیری شده
مفهوم اصطلاح:


اصطلاح انگلیسی: calorie
اصطلاح فارسی: کالری
مفهوم اصطلاح: واحد اندازه گیری حرارت است و مقدار آن برابر با انرژی حرارتی مورد نیاز برای گرم کردن یک گرم آب 15 درجه به 16 درجه سانتی گراد و هزار برابر ان یک کیل کالری و کالری بزرگ نامیده میشود.


اصطلاح انگلیسی: calorimetry
اصطلاح فارسی: حرارت سنجی
مفهوم اصطلاح: اندازه گیری حرارت ایجاد شده در بدن یا از سوختن غذا که به طور مستقیم و غیر مستقیم انجام میشود.


اصطلاح انگلیسی: Camembert
اصطلاح فارسی: پنیر کاممبرت
مفهوم اصطلاح: نوعی پنیر نرم که به وسیله کپک ها می رسد و بیشتر در فرانسه تولید می شود.


اصطلاح انگلیسی: Campylobacter
اصطلاح فارسی: کامپیلوباکتر
مفهوم اصطلاح: باکتری بیماری زا که باعث زخم معده می شود.


اصطلاح انگلیسی: can body
اصطلاح فارسی: بدنه قوطی
مفهوم اصطلاح: قسمت استوانه ای قوطی کنسرو که با درز جانبی ایجاد شده.


اصطلاح انگلیسی: can body maker
اصطلاح فارسی: قوطی ساز
مفهوم اصطلاح: دستگاهی که قسمت بدنه قوطی کنسرو را شکل میدهد و نهایتا درز جانبی بدنه را پرس و لحیم میکند.


اصطلاح انگلیسی: can factory end
اصطلاح فارسی: ته قوطی
مفهوم اصطلاح: در صنایع غذایی به ته قوطیهایی کنسرو که در کارخانه قوطی سازی نصب و درز بندی میشود گفته میشود.


اصطلاح انگلیسی: can false seam
اصطلاح فارسی: درز معیوب قوطی
مفهوم اصطلاح: نقیصه ای در درز قوطی که قلاب در و قلاب بدنه در تماس هستند ولی در همدیگر درگیر یا قفل نشده اند.


اصطلاح انگلیسی: can flipper
اصطلاح فارسی: قوطی کم خلاء
مفهوم اصطلاح: به قوطی هایی از کنسرو اطلاق میشود که به اندازه کافی خلا در آنها ایجاد نشده و لذا دو سر قوطی صاف است ولی با ضربه و یا فشار دادن یا تغییر در دما و فشار محیط خارج قوطی متورم میشود و مجددا با فشار دادن دست به حالت اول بر میگردد.


اصطلاح انگلیسی: can initial temperature
اصطلاح فارسی: دمای اولیه قوطی
مفهوم اصطلاح: به متوسط دماهای نقاط سرد قوطی یا شیشه کنسرو قبل از استریل کردن در اتوکلاو گویند.


اصطلاح انگلیسی: can lid
اصطلاح فارسی: در قوطی
مفهوم اصطلاح: pakers end


اصطلاح انگلیسی: can liner
اصطلاح فارسی: آستر قوطی
مفهوم اصطلاح: در کنسرو سازی به پوشش داخل قوطی گفته میشود که از تماس غذا با ورق قوطی جلوگیری میکند


اصطلاح انگلیسی: candied fruit
اصطلاح فارسی: میوه آب نباتی
مفهوم اصطلاح: این محصول را با جا به جا کردن آبمیوه و محلول شکر در میوه تولید میکنند



اصطلاح انگلیسی: canner s end
اصطلاح فارسی: در قوطی کنسرو
مفهوم اصطلاح: open top can


اصطلاح انگلیسی: cannery
اصطلاح فارسی: کارخانه کنسروسازی
مفهوم اصطلاح: کارخانه یا محلی که در آن مواد غذایی در قوطی یا شیشه بسته بندی شده و به گونه ای فرایند میشود که مدتی سالم باقی بماند


اصطلاح انگلیسی: canning
اصطلاح فارسی: قوطی کردن
مفهوم اصطلاح: پر کردن قوطی یا شیشه از مواد غذایی و پاستوریزه یا استریل کردن آن را گویند


اصطلاح انگلیسی: canning
اصطلاح فارسی: کنسرو کردن
مفهوم اصطلاح: فرایندی برای نگهداری مواد غذایی


اصطلاح انگلیسی: canola
اصطلاح فارسی: کنولا
مفهوم اصطلاح: دانه های روغنی از خانواده براسیکا


اصطلاح انگلیسی: caper
اصطلاح فارسی: کپر
مفهوم اصطلاح: درختچه ای خاردار است از جنس capparis و در نواحی مدیترانه یافت میشود از جوانه های گل آن برای ترشی استفاده میشود


اصطلاح انگلیسی: cappy flavor
اصطلاح فارسی: طعم مقوایی
مفهوم اصطلاح: carboard flover


اصطلاح انگلیسی: capsid
اصطلاح فارسی: کپسید
مفهوم اصطلاح: پوشش پروتینی ویروس ها


اصطلاح انگلیسی: capsomere
اصطلاح فارسی: کپسومر
مفهوم اصطلاح: واحد ساختمانی پروتئین پوششی ویروس ها


اصطلاح انگلیسی: capsule
اصطلاح فارسی: پوشینه
مفهوم اصطلاح: در میکروب شناسی به قشر لعابی که بعضی از باکتری ها به صورت لایه ای فشرده در خارج از دیواره سلولی ترشح میکند در صنایع غذایی به پوشش لعابی یا صمغی گفته میشود که مواد غذایی یا اجزای تشکیل دهنده آنها را در آن قرار میدهند



اصطلاح انگلیسی: caramel
اصطلاح فارسی: کارامل
مفهوم اصطلاح: ماده ای قهوه ای رنگ متشکل از ترکیبات متعددی که با حرارت دادن خشک ساکاروز یا سایر قند های ساده به دست می آید


اصطلاح انگلیسی: caramelization
اصطلاح فارسی: کاراملیزه شدن
مفهوم اصطلاح: حرارت دادن قند های احیا کننده که منجر به قهوه ای و سیاه شدن قند میشود و ماده کارامل که حاوی رنگ های ملانوئیدی و طعم های مطبوع است تولید میشود


اصطلاح انگلیسی: caraway
اصطلاح فارسی: زیره سبز
مفهوم اصطلاح: گیاهی دو ساله از تیره جعفری که دانه آن دارای عطر و طعم خاص است در غذا به عنوان ادویه استفاده میشود


اصطلاح انگلیسی: caraway seed
اصطلاح فارسی: تخم زیره
مفهوم اصطلاح: بذر گیاه زیره است که انواع سیاه و سبز آن موجود است


اصطلاح انگلیسی: carbohydrate
اصطلاح فارسی: کربوهیدرات
مفهوم اصطلاح: دسته ای از ترکیبات موجود در مواد غذایی که به طور عمده از عناصر کربن ، هیدروژن و اکسیژن درست شده است برخی از آنها مثل نشاسته و ترکیبات قندی بخش مهمی از انرژی مورد نیاز انسان را تامین میکنند


اصطلاح انگلیسی: carbon dioxide deprivation
اصطلاح فارسی: محدودیت دی اکسید کربن
مفهوم اصطلاح: خسارتی است که در اثر پایین بودن بیش از حد دی اکسید کربن در هوای انبار و سردخانه به میوه و سبزی وارد میشود


اصطلاح انگلیسی: carbon dioxide injury
اصطلاح فارسی: آسیب دی اکسید کربن
مفهوم اصطلاح: خسارتی که در اثر زیاد بودن درصد دی اکسد کربن در هوای انبار و سردخانه به میوه و سبزی وارد میشود


اصطلاح انگلیسی: carbonated beverage
اصطلاح فارسی: نوشابه گازدار
مفهوم اصطلاح: در گذشته آب های معدنی که دارای گاز دی اکسید کربن بودند گفته میشد امروزه به نوشابه هایی که گاز دی اکسید کربن به آنها افزوده اند نیز اطلاق میشود


اصطلاح انگلیسی: carcase
اصطلاح فارسی: لاشه
مفهوم اصطلاح: به بدن حیوان ذبح شده گفته میشود.


اصطلاح انگلیسی: carcinogen
اصطلاح فارسی: سرطان زا
مفهوم اصطلاح: به هر ماده ای که سرطان ایجاد میکند گفته میشود.


اصطلاح انگلیسی: carcrase
اصطلاح فارسی: لاشه گوشت
مفهوم اصطلاح: لاشه گوشت


اصطلاح انگلیسی: cariogenic
اصطلاح فارسی: پوساننده دندان
مفهوم اصطلاح: ترکیباتی چون شکر و دیگر کربوهیدراتهایی که در اثر تخمیر در دهان تولید اسید میکنند و باعث پوسیدگی دندان میشود.


اصطلاح انگلیسی: carmosin
اصطلاح فارسی: کارموزین
مفهوم اصطلاح: نوعی ماده رنگی مصنوعی قرمز رنگ است که برای آب میوه ها و نوشابه ها استفاده میشود.


اصطلاح انگلیسی: carnetine
اصطلاح فارسی: کارنتین
مفهوم اصطلاح: کارنتین


اصطلاح انگلیسی: carnosine
اصطلاح فارسی: کارنوزین
مفهوم اصطلاح: کارنوزین


اصطلاح انگلیسی: carotene
اصطلاح فارسی: کاروتن
مفهوم اصطلاح: ترکیبی است زرد مایل به نارنجی از خانوده کاروتنوئیدها با فرمول بسته C40H56 که پیش ساز ویتامین E است و به مقدار فراوان در سبزیهای برگی که با رنگ سبز تیره و یا سبزیهای زرد تیره مانند هویج یافت میشود.


اصطلاح انگلیسی: carotene
اصطلاح فارسی: کاروتن
مفهوم اصطلاح: پیگمان های زرد و قرمز بسیاری از گیاهان


اصطلاح انگلیسی: carotenoids
اصطلاح فارسی: کاراتنوئید
مفهوم اصطلاح: رنگیزه های نارنجی ، قرمز و زرد که در هویج و سبزیها و میوه ها وجود دارد و برخی از آنها پیش ساز ویتامین A است.


اصطلاح انگلیسی: carrageenan
اصطلاح فارسی: صمغ کاراجینان
مفهوم اصطلاح: صمغ استخراج شده از جلبک دریایی Chondrous crispus و هترو پلی ساکاریدی است به وزن مولکولی 100000 تا 800000 که دارای گروههای سولفاته است.


اصطلاح انگلیسی: carrageenan
اصطلاح فارسی: کاراگینان
مفهوم اصطلاح: عصاره پلی ساکاریدی آلگ قرمز که به عنوان صمغ استفاده می شود.


اصطلاح انگلیسی: carrier
اصطلاح فارسی: انتقال دهنده ، حمال
مفهوم اصطلاح: برخی ترکیبات که به صورت محیطی جهت حمل میکروارگانیسمها یا غیره استفاده می شوند.


اصطلاح انگلیسی: carrot
اصطلاح فارسی: هویج‌ ، زردک ، زردک مانند ، موی قرمز
مفهوم اصطلاح: هویج‌ ، زردک ، زردک مانند ، موی قرمز


اصطلاح انگلیسی: case , hardening
اصطلاح فارسی: سطح سختی
مفهوم اصطلاح: پدیده ای که هنگام خشک کردن مواد غذایی شیرین جامد با هوای گرم و خشک به وجود میآید و علت آن سرعت بیشتر تبخیر سطحی نسبت به سرعت انتقال رطوبت داخل به سطح است. نتیجه آن انتقال مواد قندی و تشکیل قشر نازک سخت و غیر قابل نفوذی در سطح مواد غذایی است که از ادامه تبخیر و خشک شدن جلوگیری میکند.


اصطلاح انگلیسی: casein
اصطلاح فارسی: کازئین
مفهوم اصطلاح: پروتئین عمده و مرکب شیر که فسفو پروتئین است.


اصطلاح انگلیسی: casein
اصطلاح فارسی: کازئین
مفهوم اصطلاح: 75% پروتئین های شیر


اصطلاح انگلیسی: casein adhesive
اصطلاح فارسی: چسب کازئینی
مفهوم اصطلاح: چسبی که از پروتئین کازئین شیر گاو برای بسته بندیها و چسباندن درست میشود.


اصطلاح انگلیسی: caseinate
اصطلاح فارسی: کازئینات کلسیم
مفهوم اصطلاح: نمک کازئین با قلیاها مانند کازئینات کلسیم یا کازئینات سدیم.


اصطلاح انگلیسی: Casson fluid
اصطلاح فارسی: سیالات کاسون
مفهوم اصطلاح: نوعی سیال پلاستیک


اصطلاح انگلیسی: castor oil
اصطلاح فارسی: روغن کرچک
مفهوم اصطلاح: روغنی است که از دانه های گیاه کرچک با نام علمی Reciunus commonis استخراج میشود و حاوی گلیسریل استرهای رسینولئیک اسید است.


اصطلاح انگلیسی: catabolism
اصطلاح فارسی: زیست سوزی
مفهوم اصطلاح: واکنشهای که باعث شکسته شدن ترکیبات آلی در سلول زنده میشود و معمولا انرژی زا هستند.


اصطلاح انگلیسی: catabolism
اصطلاح فارسی: سوخت مواد غذایی
مفهوم اصطلاح: سوخت مواد غذایی


اصطلاح انگلیسی: catalyst
اصطلاح فارسی: واکنش یار
مفهوم اصطلاح: ماده ای که به مقدار کم قادر به تحریک و تشدید واکنش شیمیایی است بدون اینکه خود متحمل تغییری بشود.


اصطلاح انگلیسی: catchup
اصطلاح فارسی: کچاپ
مفهوم اصطلاح: ketchup


اصطلاح انگلیسی: catedrine
اصطلاح فارسی: کاتدرین
مفهوم اصطلاح: نوعی فلاونوئید که به آسانی باعث تغییر رنگ قهوه میشود.


اصطلاح انگلیسی: cation
اصطلاح فارسی: یون مثبت
مفهوم اصطلاح: اتمی که دارای بار الکتریکی مثبت است و به سمت قطب منفی یا کاتد حرکت میکند.


اصطلاح انگلیسی: cauliflower
اصطلاح فارسی: گل کلم
مفهوم اصطلاح: گیاهی است دوساله از خانواده cruciferae با نام علمی Brassica oleracea که از گلهای فشرده و سفید و ساقه های گل آن استفاده میشود.


اصطلاح انگلیسی: cauliflower
اصطلاح فارسی: گل‌ کلم‌
مفهوم اصطلاح: برگهای قابل خوردن گیاه براسیکا


اصطلاح انگلیسی: caustic soda
اصطلاح فارسی: سود سوزاور
مفهوم اصطلاح: ترکیب هیدروکسید سدیم است که برای تمیز کردن وسایل صنایع لبنیات هم به کار گرفته میشود.


اصطلاح انگلیسی: caviar
اصطلاح فارسی: خاویار
مفهوم اصطلاح: تخم ماهی ازون برون ، فیل ماهی و ماهیهای خاویاری دیگر که در کشورهایی چون ایران و روسیه تولید میشود.


اصطلاح انگلیسی: caviar
اصطلاح فارسی: خاویار
مفهوم اصطلاح: تخم نمک زده ماهی خاویار


اصطلاح انگلیسی: cavitation
اصطلاح فارسی: کاویتیشن
مفهوم اصطلاح: ایجاد حباب در غذا به وسیله التراسوند.


اصطلاح انگلیسی: cell
اصطلاح فارسی: سلول
مفهوم اصطلاح: واحد ساختمانی موجودات زنده. کوچکترین واحد زنده که با غشایی از محیط اطراف و سایر سلولها جدا میشود.


اصطلاح انگلیسی: cell membrane
اصطلاح فارسی: غشاء سلولی
مفهوم اصطلاح: لایه ای از جنس فسفولیپید یا غیره که اصراف دیواره سلولی را فراگرفته و اجازه عبور برخی ترکیبات را می دهد و نمی دهد.


اصطلاح انگلیسی: cellobiose
اصطلاح فارسی: سلوبیوز
مفهوم اصطلاح: دی ساکاریدی متشکل از واحد های گلوکز با پیوند 1به4 بتا


اصطلاح انگلیسی: cellophane
اصطلاح فارسی: سلوفان
مفهوم اصطلاح: لایه ای شفاف از جنس سلولز که برای بسته بندی استفاده میشود این ماده انعطاف پذیری خوبی دارد.


اصطلاح انگلیسی: cellulase
اصطلاح فارسی: سلولاز
مفهوم اصطلاح: آنزیمی که باعث هیدرولز سلولز می شود.


اصطلاح انگلیسی: cellulose
اصطلاح فارسی: سلولز
مفهوم اصطلاح: پلی ساکارید ساختمانی همگن و غیر قابل هضم در انسان که از قند گلوکز تشکیل شده است. تارهای ساختمانی گیاهان مانند پنبه از این ترکیب تشکیل شده است.


اصطلاح انگلیسی: cellulose
اصطلاح فارسی: سلولز
مفهوم اصطلاح: یک پلی ساکارید با پیوند های 1 به 4 بتا


اصطلاح انگلیسی: center filling
اصطلاح فارسی: مغز دار کردن
مفهوم اصطلاح: پر کردن شکلات و امثال آن با ماده دیگری مثل شربتهای غلیظ و غیره.


اصطلاح انگلیسی: centipoise
اصطلاح فارسی: سانتی پوآز
مفهوم اصطلاح: واحد گرانروی است در سیستم متریک و برابر یک صدم پویز است.


اصطلاح انگلیسی: centrifugal evaporator
اصطلاح فارسی: تبخیر کننده گریز از مرکز
مفهوم اصطلاح: دستگاه تغلیظ و دارای لوله مرکزی ورود مایع است. مایع از وسط روی صفحات مخروطی شکل که طرف دیگر آن بخار است هدایت میشود و با نیروی گریز از مرکز به طرف محیط میرود و گرم میشود. بخار آب از یک طرف و مایع تغلیظ شده از طرف دیگر خارج میشود.


اصطلاح انگلیسی: centrifuge
اصطلاح فارسی: سانتریفیوژ
مفهوم اصطلاح: وسیله ای به با سرعت چند هزار دور در دقیقه باعث جداسازی فازهای ماده می شود.


اصطلاح انگلیسی: centrifuge
اصطلاح فارسی: ماشین کره‌ گیری ، تفکیک کردن‌
مفهوم اصطلاح: ماشین کره‌ گیری ، تفکیک کردن‌


اصطلاح انگلیسی: cephalin
اصطلاح فارسی: سفالین
مفهوم اصطلاح: فسفولیپید موجود در مغز بافت عصبی ، زرده تخم مرغ و غیره


اصطلاح انگلیسی: cereal
اصطلاح فارسی: غلات ، حبوبات
مفهوم اصطلاح: غله‌ ، گیاهان‌ گندمی ، حبوبات‌ ، غذایی که‌ از غلات‌ تهیه‌شده‌ وباشیر بعنوان‌ صبحانه‌ مصرف‌میشود.


اصطلاح انگلیسی: chain conveyor
اصطلاح فارسی: نقاله زنجیری
مفهوم اصطلاح: تقاله هایی متشکل از صفحاتی که به یکدیگر لولا شده اند و برای جا به جا کردن بسته ها و ظروف مختلف مورد استفاده قرارد میگیرند


اصطلاح انگلیسی: chain reactions
اصطلاح فارسی: واکنشهای زنجیری
مفهوم اصطلاح: واکنش های شیمیایی که به طور زنجیره ای انجام میگیرد در این نوع واکنش ها معمولا هر واکنش زمینه را برای واکنش بعدی آماده میسازد


اصطلاح انگلیسی: chalky endosperm
اصطلاح فارسی: آندوسپرم آردی
مفهوم اصطلاح: به آندوسپرم نرم و سفید گندم هایی که سختی کمی دارند گفته میشود


اصطلاح انگلیسی: characterize
اصطلاح فارسی: توصیف کردن
مفهوم اصطلاح: توصیف کردن


اصطلاح انگلیسی: check
اصطلاح فارسی: ترک
مفهوم اصطلاح: ترک یا شکاف ریز در سطح میوه های مومی که در قلیا زنی با سود داغ رقیق ایجاد میشود و موجب تسریع در خشک شدن آنها میگردد



اصطلاح انگلیسی: Cheddar
اصطلاح فارسی: پنیر چدار
مفهوم اصطلاح: پنیر سخت با دورده رسیدن 6 ماه که بیشتر در انگلستان تولید می شود.


اصطلاح انگلیسی: cheddaring
اصطلاح فارسی: چداری کردن
مفهوم اصطلاح: در تولید پنیر چدار قرار دادن لخته آبگیری شده و فشرده حاصل از انعقاد شیر در تانک دو جداره و به پهلو گرداندن مکرر قطعات چند کیلو گرمی لخته هر 15 دقیقه یکبار تا تشکیل بافت مناسب برای آسیاب کردن آنها و مراحل بعدی تولید پنیر


اصطلاح انگلیسی: Cheese
اصطلاح فارسی: پنیر
مفهوم اصطلاح: پنیر


اصطلاح انگلیسی: Cheesemonger
اصطلاح فارسی: پنیر فروش
مفهوم اصطلاح: پنیر فروش


اصطلاح انگلیسی: chemical ice
اصطلاح فارسی: یخ شیمیایی
مفهوم اصطلاح: یخی است با ترکیبات نگهدارنده مثل آنتی بیوتیک که از آن برای نگهداری محصولاتی چون ماهی استفاده میشود


اصطلاح انگلیسی: chemical score
اصطلاح فارسی: ارزش شیمیایی
مفهوم اصطلاح: یکی از معیار های ارزیابی کیفیت پروتئین هاست


اصطلاح انگلیسی: chemoprophylaxis
اصطلاح فارسی: پیشگیری شیمیایی
مفهوم اصطلاح: استفاده از ترکیبات شیمیایی یا آنتی بیوتیک ها به منظور جلوگیری از عفونت یا بیماری


اصطلاح انگلیسی: chemostat
اصطلاح فارسی: دستگاه کشت مداوم
مفهوم اصطلاح: وسیله ای جهت اجرای کشت های مداوم که معمولا با تغییر مقدار ماده مغذی محدود کننده کنترل میشود


اصطلاح انگلیسی: chemotaxis
اصطلاح فارسی: شیمی گرایی
مفهوم اصطلاح: باکتری هایی که دارای حرکت آزاد هستند ممکن است به مواد شیمیایی گرایش مثبت یا منفی داشته باشد این پدیده شیمی گرایی نامیده میشود


اصطلاح انگلیسی: cherry
اصطلاح فارسی: گیلاس‌
مفهوم اصطلاح: گیلاس‌


اصطلاح انگلیسی: Chewiness
اصطلاح فارسی: قابلیت جویدن
مفهوم اصطلاح: خاصیتی که در بافت سنجی استفاده می شود.


اصطلاح انگلیسی: chewy
اصطلاح فارسی: دندانبر
مفهوم اصطلاح: خصوصیت فیزیکی غذا که باعث میشود در دهان مانده و مرتب جویده شود بدون آنکه حل یا خرد شود


اصطلاح انگلیسی: Chicken
اصطلاح فارسی: جوجه‌ مرغ‌ ، پرنده‌ کوچک ، بچه‌ ، مردجوان‌ ، ناازموده‌
مفهوم اصطلاح: جوجه‌ مرغ‌ ، پرنده‌ کوچک ، بچه‌ ، مردجوان‌ ، ناازموده‌


اصطلاح انگلیسی: chicory
اصطلاح فارسی: کاسنی تلخ
مفهوم اصطلاح: گیاهی است از خانواده کمیوزیته با نام علمی cichorium intybus که برگ های آن خوراکی است


اصطلاح انگلیسی: chile saltpeter
اصطلاح فارسی: نیترات سدیم
مفهوم اصطلاح: نام دیگری برای نیترات سدیم NaNo3


اصطلاح انگلیسی: Chilled
اصطلاح فارسی: سرد ، خنک
مفهوم اصطلاح: سرد ، خنک


اصطلاح انگلیسی: chilling injury
اصطلاح فارسی: سرمازدگی
مفهوم اصطلاح: تغییر خصوصیات فیزیکی مثل رنگ و بافت در اثر قرار گرفتن ماده غذایی در دمای پایین تر از حد مطلوب


اصطلاح انگلیسی: chilling injury
اصطلاح فارسی: سرمازدگی
مفهوم اصطلاح: صدمه فیزیکی به بسیاری از گیاهان و محصولات غذایی در نتیجه دمای پایین


اصطلاح انگلیسی: chiral carbon
اصطلاح فارسی: کربن نامتقارن
مفهوم اصطلاح: کربنی که به چهار گروه متفاوت متصل باشد


اصطلاح انگلیسی: chitin
اصطلاح فارسی: کیتین
مفهوم اصطلاح: پلی استیل گلوکزآمین که در پوسته خارجی سختپوستان وجود دارد.


اصطلاح انگلیسی: chitosan
اصطلاح فارسی: کیتوزان
مفهوم اصطلاح: در نتیجه دی استیلاسیون کیتن بدست می آید.


اصطلاح انگلیسی: chlamydospore
اصطلاح فارسی: کلامیدوسپور
مفهوم اصطلاح: نوعی هاگ غیر جنسی در قارچ ها که از جذب مواد غذایی در بعضی از سلول های رویشی میسلیوم و متورم شدن آنها به وجود می آید و دیواره ضخیمی آن را میپوشانند


اصطلاح انگلیسی: chlorination
اصطلاح فارسی: کلر زنی
مفهوم اصطلاح: افزودن ماده کلر دار فعال نظیر اسید هیپو کلرو به آب و وسایل مورد نظر برای ضد غفونی


اصطلاح انگلیسی: chlorine dosage
اصطلاح فارسی: دز کلر
مفهوم اصطلاح: مقدار ماده کلر دار تعیین شده ای است که بر حسب قسمت در میلیون به آب اضافه میشود و تا 24 ساعت قابل استفاده است


اصطلاح انگلیسی: chloroplast
اصطلاح فارسی: کلروپلاست
مفهوم اصطلاح: ذرات سبز رنگی در سیتوپلاسم برخی از آغازیان عالی و گیاهان حاوی کلروفیل که مقر فعالیت فتوسنتز هستند


اصطلاح انگلیسی: chocolate milk
اصطلاح فارسی: شیر کاکائو
مفهوم اصطلاح: شیر شکلاتی و یا شیری که پودر کاکائو را در آن حل کرده باشند


اصطلاح انگلیسی: chocolate spread
اصطلاح فارسی: کرم شکلات
مفهوم اصطلاح: محصولی است از مخلوط کاکائو کم چربی با محلول غلیظ شکر که شامل گلوکز ، قند انورت و ساکاروز است


اصطلاح انگلیسی: chocolate syrup
اصطلاح فارسی: شیره شکلات
مفهوم اصطلاح: شامل پودر کاکائو است که با محلول غلیظ شکر حرارت داده میشود


اصطلاح انگلیسی: cholesterol
اصطلاح فارسی: کلسترول
مفهوم اصطلاح: ترکیب شیمیایی حلقوی متعلق به گروه استرول ها که هم در منابع غذایی حیوانی موجود است و هم در بدن ساخته میشود


اصطلاح انگلیسی: cholesterol
اصطلاح فارسی: کلسترول
مفهوم اصطلاح: چربی بد در خون که باعت تصلب شرائن می شود.


اصطلاح انگلیسی: choline
اصطلاح فارسی: کولین
مفهوم اصطلاح: باز آلی نیتروژن دار با سه بنیان متیل که از آن در بعضی فعل و انفعالات بیو شیمیایی در متابولیسم بدن که متیل نیاز دارند استفاده میشود


اصطلاح انگلیسی: chroma
اصطلاح فارسی: خلوص رنگ
مفهوم اصطلاح: یکی از سه خصوصیت رنگ در سیستم کد گذاری رنگ توسط مونسل. این خصوصیت به خلوص یا درجه اشباع رنگ مربوط میشود


اصطلاح انگلیسی: chromatography origin
اصطلاح فارسی: مبداء کروماتوگرافی
مفهوم اصطلاح: خطی که روی آن ترکیبات مورد تجزیه در کروماتوگرافی تزریق میشود


اصطلاح انگلیسی: chromogenic
اصطلاح فارسی: رنگ زا
مفهوم اصطلاح: در میکرو شناسی به پرگنه هایی گفته میشود که تولید مواد رنگی میکنند


اصطلاح انگلیسی: chromoprotein
اصطلاح فارسی: پروتئین رنگی
مفهوم اصطلاح: پروتئین هایی است که دارای گروه های رنگ دار هستند مثل میو گلوبین


اصطلاح انگلیسی: chromosome
اصطلاح فارسی: کروموزوم
مفهوم اصطلاح: ذرات میکروسکوپی و میله ای شکل متشکل از نوکلئوپروتئین که حامل ژن های وراثتی است و عمدتا در داخل هسته سلول های هسته دار قرار میگیرند


اصطلاح انگلیسی: chuck
اصطلاح فارسی: غلتک دربند
مفهوم اصطلاح: قسمتی از دستگاه درزبند قوطی های فلزی که در قسمت سرو ته قوطی در هنگام درزبندی جفت و قالب شده و با نگهداری سر یا ته قوطی باعث میشود تا قرقره های پرس مراحل یک و دو درزبندی را انجام دهند


اصطلاح انگلیسی: churn
اصطلاح فارسی: دستگاه کره زنی
مفهوم اصطلاح: دستگاهی است که با آن خامه را میزنند و به کره تبدیل میکنند


اصطلاح انگلیسی: churning
اصطلاح فارسی: کره زنی
مفهوم اصطلاح: به زدن و تکان دادن خامه معمولا 30 تا 35 درصد چربی در گردونه های فلزی ضد زنگ یا آلومنیومی و یا چوبی گفته میشود


اصطلاح انگلیسی: chute
اصطلاح فارسی: ناودان انتقال
مفهوم اصطلاح: ناودان شیب دار که مواد روی آن سر میخورند و به نقطه ای پایین تر منتقل میشود


اصطلاح انگلیسی: chylomicron
اصطلاح فارسی: کیلو میکرون
مفهوم اصطلاح: نوعی مولکول بزرگ لیپوپروتین که بعد از مصرف غذای پر چربی در پلاسما و لنف به وفور یافت میشوند و در حقیقت فرم انتقال چربی در خون بعد از جذب است.


اصطلاح انگلیسی: cider
اصطلاح فارسی: آب سیب تخمیری
مفهوم اصطلاح: نوعی نوشابه تخمیر شده آب میوه است


اصطلاح انگلیسی: cinnamon
اصطلاح فارسی: دارچین
مفهوم اصطلاح: پوسته تنه درخت دارچین با نام علمی Cinnamomum Zeylanicum که جهت تهیه ادویه خشک و آماده میشود


اصطلاح انگلیسی: citric acid
اصطلاح فارسی: اسید سیتریک
مفهوم اصطلاح: یکی از انواع اسید های آلی


اصطلاح انگلیسی: citric acid cycle
اصطلاح فارسی: چرخه اسید سیتریک
مفهوم اصطلاح: چرخه کربس


اصطلاح انگلیسی: citrus fruit
اصطلاح فارسی: میوه مرکبات
مفهوم اصطلاح: nespridium


اصطلاح انگلیسی: CLA
اصطلاح فارسی: لینولئیک اسید کنژوگه
مفهوم اصطلاح: لینولئیک اسید کنژوگه


اصطلاح انگلیسی: clarified juice
اصطلاح فارسی: آب میوه صاف شده
مفهوم اصطلاح: آب میوه ای است که مواد معلق آن را که باعث رسوب کردن و ابری شدن آن میشود جدا کرده اند


اصطلاح انگلیسی: clarifier
اصطلاح فارسی: صافی مکانیکی
مفهوم اصطلاح: به دستگاه هایی از خط پاستوریزاسیون شیر اطلاق میشود که به کاسه های مخلوطی ناقص تجهیز گردیده و نحت عمل گریز از مرکز حول محوری ذرات خارجی شیر را جدا میسازد


اصطلاح انگلیسی: clarifier
اصطلاح فارسی: کلاریفایر
مفهوم اصطلاح: دستگاهی که برای جداسازی مواد جامد و آلودگی از مایعات به کار می رود.



اصطلاح انگلیسی: clarifying agent
اصطلاح فارسی: مواد شفاف کننده
مفهوم اصطلاح: موادی نظیر صمغ ، پکتین و یا ژلاتین که برای شفاف کردن آب میوه به کارمیرود


اصطلاح انگلیسی: clavacin
اصطلاح فارسی: پاتولین
مفهوم اصطلاح: patulin


اصطلاح انگلیسی: clavatin
اصطلاح فارسی: پاتولین
مفهوم اصطلاح: patulin


اصطلاح انگلیسی: claviformin
اصطلاح فارسی: پاتولین
مفهوم اصطلاح: patulin


اصطلاح انگلیسی: climate
اصطلاح فارسی: آب و هوا
مفهوم اصطلاح: آب و هوا


اصطلاح انگلیسی: climbing film evaporator
اصطلاح فارسی: تبخیر کننده لایه صعودی
مفهوم اصطلاح: نوعی دستگاه تغلظ است که مایع غذایی در لوله های آن به طرف بالا حرکت میکند و گرم میشود سپس در محفظه ای بخار آب از آن جدا و باعث تغلیظ آن میشود


اصطلاح انگلیسی: clone
اصطلاح فارسی: همسانه
مفهوم اصطلاح: مجموعه ای از یاخته ها که فقط از یک یاخته تنها به وجود می آیند.


اصطلاح انگلیسی: cloning
اصطلاح فارسی: همسانه سازی
مفهوم اصطلاح: در میکروب شناسی تشکیل یک همسانه را گویند. در علم وراثت به انتقال یک ژن و یا قطعه ای از DNA از سلولی به سلول دیگر و تکثیر آن به وسیله سلول دریافت کننده گفته میشود. بدین ترتیب یک کلون جدید شکل میگیرد.


اصطلاح انگلیسی: Clostridium
اصطلاح فارسی: کلستریدیوم
مفهوم اصطلاح: باکتری اسپورزا که در مواد غذایی تولید سم می کند


اصطلاح انگلیسی: closure
اصطلاح فارسی: درپوش
مفهوم اصطلاح: در شیشه کنسرو یا محل اتصال در شیشه به لبه آن.


اصطلاح انگلیسی: clot
اصطلاح فارسی: لخته شدن
مفهوم اصطلاح: دلمه شدن شیر با افزودن آنزیمهای لخته کننده یا اسیدها و یا کشت دادن میکروبهای لاکتیک و امثالهم. به انعقاد خون هم گفته میشود.


اصطلاح انگلیسی: CMC
اصطلاح فارسی: کربوکسی متیل سلولز
مفهوم اصطلاح: یکی از مشتقات سلولز که جهت بسته بندی و پوشش استفاده می شود.


اصطلاح انگلیسی: CoA
اصطلاح فارسی: کوآنزیم آ
مفهوم اصطلاح: جزء پروتئینی آنزیم


اصطلاح انگلیسی: coagulant
اصطلاح فارسی: لخته کننده
مفهوم اصطلاح: به ماده ای گفته میشود که با افزودن به مایعات باعث تغییر در خصوصیات فیزیکو شیمیایی ماکرومولکولهای آن میشود و آن را رسوب میدهد یا به صورت لخته در می آورد.


اصطلاح انگلیسی: coagulase
اصطلاح فارسی: آنزیم کواگولاز
مفهوم اصطلاح: آنزیمی که در شیر به وسیله برخی میکروارگانیسم ها تولید می شود.


اصطلاح انگلیسی: coagulation
اصطلاح فارسی: انعقاد
مفهوم اصطلاح: لخته شدن در اثر حرارت آنزیم یا عوامل دیگری نظیر اسید املاح و غیره.


اصطلاح انگلیسی: coating machine
اصطلاح فارسی: دستگاه پوشش دهنده
مفهوم اصطلاح: enrobing machine


اصطلاح انگلیسی: cob
اصطلاح فارسی: چوب بلال
مفهوم اصطلاح: قسمت مخروط وسط ذرت که دانه ها روی آن قرار دارند و برای انسان غیر خوراکی است.


اصطلاح انگلیسی: cobalamin
اصطلاح فارسی: کوآلبومین
مفهوم اصطلاح: ویتامین ب 12


اصطلاح انگلیسی: cobalamine
اصطلاح فارسی: کوبالامین
مفهوم اصطلاح: ترکیبی است که در آن یک اتم کبالت وجود دارد و قسمت اعظم ساختمان ویتامین B12 را تشکیل میدهد.


اصطلاح انگلیسی: cocarboxylase
اصطلاح فارسی: کوکربوکسیلاز
مفهوم اصطلاح: آنزیم یار یا کوآنزیمی است که از ویتامینهای B1 ساخته شده و به آنزیم کربوکسیلاز کمک میکند.


اصطلاح انگلیسی: cocarcinogen
اصطلاح فارسی: سرطان زا یار
مفهوم اصطلاح: ماده ای است که به تنهایی باعث سرطان نمیشود ولی باعث تاثیر گذاری روی ماده ای سرطان زا میشود.


اصطلاح انگلیسی: coccus
اصطلاح فارسی: باکتری کروی
مفهوم اصطلاح: به باکتریهای کروی شکل اطلاق میشود و جمع آن cocci است.


اصطلاح انگلیسی: cocoa bean
اصطلاح فارسی: دانه کاکائو
مفهوم اصطلاح: دانه میوه درخت Theobroma cacao میباشد میوه آن را به صورت پودر ، نوشابه و یا کره کاکائو استفاده میکنند.


اصطلاح انگلیسی: cocoa powder
اصطلاح فارسی: پودر کاکائو
مفهوم اصطلاح: پودری است که از کاکائو کم چربی تهیه میشود و ممکن است بین 8 تا 23 درصد چربی داشته میشود.


اصطلاح انگلیسی: coconut
اصطلاح فارسی: نارگیل
مفهوم اصطلاح: میوه نخل استوایی


اصطلاح انگلیسی: COD
اصطلاح فارسی: سی او دی
مفهوم اصطلاح: chemical oxygen demand


اصطلاح انگلیسی: cod
اصطلاح فارسی: ماهی سفید
مفهوم اصطلاح: ماهی سفید


اصطلاح انگلیسی: cod liver oil
اصطلاح فارسی: روغن جگر ماهی
مفهوم اصطلاح: روغن جگر ماهی کاد است که به عنوان منبع ویتامین د و ا مورد استفاده قرار میگیرد.


اصطلاح انگلیسی: code can
اصطلاح فارسی: کد قوطی
مفهوم اصطلاح: کد یا رمز قوطی که ممکن است سازنده قوطی در ته آن حک کند یا استفاده کننده از قوطی روی در آن بنویسد.



اصطلاح انگلیسی: codex
اصطلاح فارسی: فهرست حد مجاز افزودنیهای غذا
مفهوم اصطلاح: لیست استاندارد مواد شیمیایی افزودنی غذاها که حداکثر مجاز آن در مواد غذایی و و روشهای آنالیز آن را تعیین میکند.


اصطلاح انگلیسی: codon
اصطلاح فارسی: کلمه رمز
مفهوم اصطلاح: مجمو عه ای از سه بنیان پورین و پیریمیدین روی زنجیره DNA یا RNA پیام بر که رمز یک اسید آمینه ویژه است.


اصطلاح انگلیسی: coefficient of dilution
اصطلاح فارسی: ضریب رقت
مفهوم اصطلاح: به تعداد دفعاتی که محیط مشت در دستگاه تخمیر با محیط جدیدی در زمان معینی رقیق میشود اطلاق میگردد.


اصطلاح انگلیسی: coenzyme
اصطلاح فارسی: کوآنزیم
مفهوم اصطلاح: از عوامل کمکی لازم برای فعالیت آنزیمهاست.


اصطلاح انگلیسی: coenzyme A
اصطلاح فارسی: کوآنزیم آ
مفهوم اصطلاح: نوکلئوتیدی با ساختمان پیچیده است که در آن یکی از ویتامینهای گروه ب به نام اسید پنتونیک وجود دارد و با گروه استیل ترکیب میشود و آن را فعال میکند که بتواند وارد چرخه کربس شود.


اصطلاح انگلیسی: Coffee
اصطلاح فارسی: قهوه‌ ، درخت‌ قهوه‌
مفهوم اصطلاح: قهوه‌ ، درخت‌ قهوه‌


اصطلاح انگلیسی: coffee , berry
اصطلاح فارسی: دانه قهوه. بن قهوه
مفهوم اصطلاح: دانه قهوه. بن قهوه


اصطلاح انگلیسی: coffee , grounds
اصطلاح فارسی: تفاله قهوه
مفهوم اصطلاح: تفاله قهوه


اصطلاح انگلیسی: coffee , mill
اصطلاح فارسی: اسیاب قهوه. قهوه سای
مفهوم اصطلاح: اسیاب قهوه. قهوه سای


اصطلاح انگلیسی: coffee oil
اصطلاح فارسی: روغن قهوه
مفهوم اصطلاح: دانه های قهوه حدود 14 درصد روغن دارد.



اصطلاح انگلیسی: Cohesiveness
اصطلاح فارسی: چسبندگی
مفهوم اصطلاح: خاصیتی که در بافت سنجی استفاده می شود.


اصطلاح انگلیسی: Cola
اصطلاح فارسی: درخت‌ کولا ، ماده‌ شیرینی که‌ از برگ‌ ومیوه‌ کولا گرفته‌
مفهوم اصطلاح: درخت‌ کولا ، ماده‌ شیرینی که‌ از برگ‌ ومیوه‌ کولا گرفته‌


اصطلاح انگلیسی: cola drink
اصطلاح فارسی: نوشابه کولادار
مفهوم اصطلاح: نوشابه ای است که از شکر یا یک شیرین کننده مصنوعی ، اسید آلی (معمولا اسید فسفریک) و رنگ (معمولا کارامل) و اسانس و ادویه دیگر مثل مرکبات و عصاره دانه کولا ساخته شده است.


اصطلاح انگلیسی: cold , storage flavor
اصطلاح فارسی: طعم و بوی سرد خانه ای
مفهوم اصطلاح: طعم غیر عادی و نامطلوبی که ممکن است در اثر نگهداری مواد غذایی ، به ویژه تخم مرغ ، در سردخانه از مواد بسته بندی به وجود می آید.


اصطلاح انگلیسی: cold break
اصطلاح فارسی: سرد خرد
مفهوم اصطلاح: خرد کردن محصولات غذایی به قطعات کوچکتر در دمای معمولی به نحوی که به آنزیمهای موجود در ماده غذایی اجازه داده میشود در فاصله زمانی معینی فعال شوند و سپس حرارت داده میشود تا فعالیت آنزیمی از بین برود. این اصطلاح در مقابل داغ خرد استفاده میشود.


اصطلاح انگلیسی: cold chain
اصطلاح فارسی: زنجیره سرد
مفهوم اصطلاح: در صنایع غذایی اصطلاحا به زنجیره تولید و توزیع محصولات یخ زده اطلاق میشود.


اصطلاح انگلیسی: cold shortening
اصطلاح فارسی: سرد انقباضی
مفهوم اصطلاح: در صورتی که پس از ذبح حیوان گوشت آنرا بلافاصله سرد کنند ماهیچه ها در حالت انقباضی شدیدی قرار میگیرند که این موضوع روی تردی گوشت اثر نامطلوب دارد.


اصطلاح انگلیسی: cold sterilisation
اصطلاح فارسی: استرلیزاسیون سرد
مفهوم اصطلاح: منظور استرلیزاسیون با اشعه است.


اصطلاح انگلیسی: cold sterilization
اصطلاح فارسی: سرد سترون سازی
مفهوم اصطلاح: سترون کردن مواد با استفاده از پرتو به نحوی که بدون حرارت دادن ماده غذایی عاری از میکروب میشود. در این روش از پرتو گاما و الکترون بتا استفاده میکنند.


اصطلاح انگلیسی: cold storage
اصطلاح فارسی: نگهداری در شرایط سرد
مفهوم اصطلاح: یکی از روش های نگهداری مواد غذایی است که با کاهش دما از واکنش های نامطلوب شیمیایی و میکروبی جلوگیری می نمایند.


اصطلاح انگلیسی: coliform
اصطلاح فارسی: کلی فرم
مفهوم اصطلاح: به گروهی از باکتریهای خانواده Enterobacteriaceae گفته میشود.


اصطلاح انگلیسی: coliform bacteria
اصطلاح فارسی: کلی فرم
مفهوم اصطلاح: باکتری بیهوازی که توانایی تخمیر لاکتوز را دارد.


اصطلاح انگلیسی: colitis
اصطلاح فارسی: کولیت
مفهوم اصطلاح: التهاب مخاط روده بزرگ (کولون) را گویند.


اصطلاح انگلیسی: collagen
اصطلاح فارسی: کلاژن
مفهوم اصطلاح: نوعی پروتئین ساختمانی است که شبکه آلی استخوانی ، غضروف و بافت پیوندی را تشکیل میدهد. از این پروتئین ژلاتین تهیه میشود.


اصطلاح انگلیسی: collagen
اصطلاح فارسی: کلاژن
مفهوم اصطلاح: پروتئین موجود در بافت مو و ناخن و استخوان


اصطلاح انگلیسی: collapse temperature
اصطلاح فارسی: دمای سقوط
مفهوم اصطلاح: در خشک کردن انجمادی کمترین دما قبل از دمای متلاشی شدن آب در ماده غذایی


اصطلاح انگلیسی: colloid
اصطلاح فارسی: کلوئید
مفهوم اصطلاح: به پراکندگی یک ماده در ماده دیگر اطلاق میشود.


اصطلاح انگلیسی: colloid
اصطلاح فارسی: کلوئید
مفهوم اصطلاح: یک سیستم دوفازه از دیسپرسیون


اصطلاح انگلیسی: colloid mill
اصطلاح فارسی: آسیاب کلوئیدی
مفهوم اصطلاح: دستگاههی است که از سرعتهای زیاد جهت یکنواخت کردن یا برای امولسیون کردن ترکیبات مختلف استفاده میشود.


اصطلاح انگلیسی: colony
اصطلاح فارسی: پرگنه
مفهوم اصطلاح: توده ای قابل رویت از سلولها که از یک سلول تنها و یا تعداد معدودی سلول به هم پیوسته روی محیطهای جامد به وجود می آید.



اصطلاح انگلیسی: color
اصطلاح فارسی: رنگ
مفهوم اصطلاح: رنگ


اصطلاح انگلیسی: colostrum
اصطلاح فارسی: آغوز
مفهوم اصطلاح: مایعی که از چند روز اول زایمان از پستان مادر ترشح میشود.


اصطلاح انگلیسی: coloury
اصطلاح فارسی: خوشرنگ
مفهوم اصطلاح: مشخص کننده رنگ خوب چای است.


اصطلاح انگلیسی: columella
اصطلاح فارسی: ستونک
مفهوم اصطلاح: انتهای برجسته پایه هاگدان کپکهاست که معمولا داخل هاگدان میشود.


اصطلاح انگلیسی: combination
اصطلاح فارسی: ترکیب
مفهوم اصطلاح: ترکیب


اصطلاح انگلیسی: Combination
اصطلاح فارسی: ترکیب‌ ، امیزش‌
مفهوم اصطلاح: ترکیب‌ ، امیزش‌


اصطلاح انگلیسی: come up time
اصطلاح فارسی: زمان صعود دما
مفهوم اصطلاح: در صنایع غذایی به زمان رسیدن به اتوکلاو به درجه حرارت مورد نظر میگویند.


اصطلاح انگلیسی: commenalism
اصطلاح فارسی: همسفرگی
مفهوم اصطلاح: نوعی همزیستی بین دو موجود زنده به طوری که یکی از آندو از این ارتباط بهره میبرد و دیگری نه سود و نه زیان.


اصطلاح انگلیسی: commission
اصطلاح فارسی: ماموریت ، حق العمل
مفهوم اصطلاح: ماموریت ، حق العمل


اصطلاح انگلیسی: company
اصطلاح فارسی: شرکت
مفهوم اصطلاح: شرکت



اصطلاح انگلیسی: comparison
اصطلاح فارسی: مقایسه‌ ، تط‌بیق‌ ، سنجش‌ ، برابری ، تشبیه‌
مفهوم اصطلاح: مقایسه‌ ، تط‌بیق‌ ، سنجش‌ ، برابری ، تشبیه‌


اصطلاح انگلیسی: competence
اصطلاح فارسی: تغییر ژنتیکی
مفهوم اصطلاح: استعداد دریافت DNA خارجی از یک طرف یک سلول زنده و در نتیجه تغییر ژنتیکی.


اصطلاح انگلیسی: complement
اصطلاح فارسی: مکمل
مفهوم اصطلاح: در سرم شناسی به مجموعه ای از پروتئینهای سرم خون گفته میشود که به طور هماهنگ با پادتن ویژه ای در برخی از واکنشهای مربوط به پادگن ، پادتن عمل میکنند.


اصطلاح انگلیسی: complete protein
اصطلاح فارسی: پروتئین کامل
مفهوم اصطلاح: پروتئینی که دارای مقدار کافی از تمام اسید آمینه های اساسی باشد.


اصطلاح انگلیسی: conalbumin
اصطلاح فارسی: کونالبومین
مفهوم اصطلاح: ترکیبی است پروتئینی در سفیده تخم مرغ که با یونهای آهن موجود در آن ترکیب میشود و ترکیب پیچیده ای را به وجود میآورد و در نتیجه آهن را از دسترس میکروبهایی خارج میکند که به آن نیاز دارند.


اصطلاح انگلیسی: conalbumin
اصطلاح فارسی: کونالبومین
مفهوم اصطلاح: یکی از پروتئین های سفیده تخم مرغ


اصطلاح انگلیسی: concentrate
اصطلاح فارسی: متمرکز کردن کردن ، تغلیظ کردن
مفهوم اصطلاح: متمرکز کردن کردن ، تغلیظ کردن


اصطلاح انگلیسی: conching
اصطلاح فارسی: ورزدادن
مفهوم اصطلاح: مالش دادن شکلات در دستگاههای ورز دهنده تا مواد آن یکنواخت شود و بافت مطلوب پیدا کند.


اصطلاح انگلیسی: condensation
اصطلاح فارسی: تقطیر
مفهوم اصطلاح: تبدیل شدن بخار به مایع وقتی دمای آن در فشار مشخص از دمای بخار اشباع کمتر شود. از این روش برای بالا بردن غلظت هم استفاده میشود.


اصطلاح انگلیسی: condition
اصطلاح فارسی: حالت‌ ، وضعیت‌ ، چگونگی ، شرط‌ ، مقید کردن‌ ، شرط‌ نمودن‌
مفهوم اصطلاح: حالت‌ ، وضعیت‌ ، چگونگی ، شرط‌ ، مقید کردن‌ ، شرط‌ نمودن‌



اصطلاح انگلیسی: conditioning
اصطلاح فارسی: آماده سازی
مفهوم اصطلاح: در صنایع غذایی به آماده سازی بعضی از محصولات برای فرآیند گفته میشود.


اصطلاح انگلیسی: configuration
اصطلاح فارسی: پیکربندی
مفهوم اصطلاح: به شکل و ساختمان فضایی مولکولهای آلی و کمپلکس گفته میشود.


اصطلاح انگلیسی: congeal
اصطلاح فارسی: ژله ای شدن
مفهوم اصطلاح: حالتی که مایعات به طور نیمه جامد تغییر فاز میدهند و معمولا بافت ژله ای و سفتی را ایجاد میکنند.


اصطلاح انگلیسی: conidiophore
اصطلاح فارسی: کنیدیوفور
مفهوم اصطلاح: در قارچ شناسی به ریسه ای گفته میشود که کنیدی در انتهای آن قرار میگیرد.


اصطلاح انگلیسی: conidium
اصطلاح فارسی: کنیدیوم
مفهوم اصطلاح: نوعی هاگ غیر جنسی در قارچها و آکتینو میستها.


اصطلاح انگلیسی: conjugation
اصطلاح فارسی: جفت شدگی
مفهوم اصطلاح: پدیده ای در هسته داران عالی که در نتیجه آن سلولهای جنسی هاپلوئید با یکدیگر تداخل میکنند و تخم یا دانه دیپلوئید را به وجود می آورند.


اصطلاح انگلیسی: consequence
اصطلاح فارسی: نتیجه ، پیامد ، برامد
مفهوم اصطلاح: نتیجه ، پیامد ، برامد


اصطلاح انگلیسی: consistometer
اصطلاح فارسی: قوام سنج
مفهوم اصطلاح: وسیله ای است برای اندازه گیری قوام محصولاتی چون رب و یا سس گوجه فرنگی.


اصطلاح انگلیسی: constitutive enzyme
اصطلاح فارسی: آنزیم ساختاری
مفهوم اصطلاح: آنزیمی است که به طور دائم در دوره رشد و نمو سلول زنده ساخته میشود و نیاز به القا ندارد و تولید آن نیز تحت تاثیر عوامل مختلف قرار میگیرد.


اصطلاح انگلیسی: constitutive gene
اصطلاح فارسی: ژن ساختاری
مفهوم اصطلاح: به ژنی گفته میشود که دارای اطلاعات مربوط به تولید یک آنزیم و یا به طور کلی تر یک پروتئین است


اصطلاح انگلیسی: Consumer
اصطلاح فارسی: مصرف‌ کننده‌
مفهوم اصطلاح: مصرف‌ کننده‌


اصطلاح انگلیسی: contaminants
اصطلاح فارسی: آلودگی
مفهوم اصطلاح: ترکیبات نامطلوبی که در غذاها یافت میشومد.


اصطلاح انگلیسی: contamination
اصطلاح فارسی: آلودگی
مفهوم اصطلاح: بیشتر به آلودگی های میکروبی اطلاق می شود.


اصطلاح انگلیسی: Content
اصطلاح فارسی: گنجایش‌ ، حجم‌ ، مقدار ، مندرجات‌ ، مفاد ، خوشنود
مفهوم اصطلاح: گنجایش‌ ، حجم‌ ، مقدار ، مندرجات‌ ، مفاد ، خوشنود


اصطلاح انگلیسی: continuous culture
اصطلاح فارسی: کشت مداوم
مفهوم اصطلاح: به کشتی گفته میشود که با افزودن محیط کشت جدید و خارج کردن محیط مصرف شده با سرعت مناسبی همواره در مرحله لگاریتمی نشو ونما نگهداری میشود.


اصطلاح انگلیسی: controlled atmosphere
اصطلاح فارسی: اتمسفر کنترل شده
مفهوم اصطلاح: در نگهداری محصولات کشاورزی مانند سیب و گلابی از انبارهای با اتمسفر کنترل شده استفاده میشود.


اصطلاح انگلیسی: convectoradiat aven
اصطلاح فارسی: فر تشعشعی
مفهوم اصطلاح: در این گونه فرها از جریان هوای گرم و هم از تشعشع برای گرم کردن محصولات استفاده میشود.


اصطلاح انگلیسی: conversion
اصطلاح فارسی: تغییر و تبدیل
مفهوم اصطلاح: تغییر و تبدیل


اصطلاح انگلیسی: conversion coefficient
اصطلاح فارسی: ضریب تبدیل
مفهوم اصطلاح: عبارت است از مقدار بیوماس تولید شده بر حسب گرم به ازای هر گرم بستره مصرف شده


اصطلاح انگلیسی: cook chex
اصطلاح فارسی: معرف فرایند
مفهوم اصطلاح: برگه یا نواری که مشخص کننده دماست و در کنار سبد اتوکلاو قرار داده می شود تا با آن زمان لازم برای حرارت دادن قوطی را بررسی کنند


اصطلاح انگلیسی: cook chill
اصطلاح فارسی: پخت ، سرد
مفهوم اصطلاح: روشی که در آن غذا بلافاصله پس از پاستوریزه شدن و بسته بندی تا دمای 4 درجه سانتیگراد سرد می شود


اصطلاح انگلیسی: cook freeze
اصطلاح فارسی: پخت ، انجماد
مفهوم اصطلاح: فرایندی که شامل پخت و بلافاصله سرد کردن و یخ زدن است


اصطلاح انگلیسی: cooked flavor
اصطلاح فارسی: طعم پختگی
مفهوم اصطلاح: با حرارت دادن بیش از حد شیر این طعم در اثر تجزیه پروتئین لاکتوگلوبولین در شیر و کره ایجاد می شود


اصطلاح انگلیسی: coolmix system
اصطلاح فارسی: مخلوط کن توزینی
مفهوم اصطلاح: دستگاهی شامل قسمت های وزن کننده و سپس مخلوط کننده برای محصولات مختلف


اصطلاح انگلیسی: cord
اصطلاح فارسی: نرده ای
مفهوم اصطلاح: اصطلاحی است در مورد مایکوباکتریهایی که به دنبال هم و در کنار هم به صورت رشته های کم و بیش خمیده قرار می گیرند


اصطلاح انگلیسی: corn sheller
اصطلاح فارسی: دانه کن ذرت
مفهوم اصطلاح: دستگاهی که دانه های ذرت را از چوب بلال جدا می کند


اصطلاح انگلیسی: corn syrup solid
اصطلاح فارسی: شکر شربت ذرت
مفهوم اصطلاح: کریستالهای ایجاد شده از خشک کردن شربت تهیه شده از هیدرولیز نشاسته ذرت


اصطلاح انگلیسی: cortex
اصطلاح فارسی: پوست
مفهوم اصطلاح: لایه خارجی یک عضو مانند غدد فوق کلیوی یا لایه خارجی برخی از سبزیجات


اصطلاح انگلیسی: cover hook
اصطلاح فارسی: قلاب در
مفهوم اصطلاح: لبه برگردانده شده در قوطی حلبی


اصطلاح انگلیسی: cover wrinkle hook
اصطلاح فارسی: چروکیدگی قلاب در
مفهوم اصطلاح: مقدار چروکیدگی که در اثر درزبندی خیلی محکم در قلاب فلزی قوطی های فلزی ضمن پرس شدن پدیدار شود


اصطلاح انگلیسی: Cows’ milk
اصطلاح فارسی: شیر گاو
مفهوم اصطلاح: شیر گاو


اصطلاح انگلیسی: cracked wheat
اصطلاح فارسی: گندم شکسته
مفهوم اصطلاح: گندمی غیر از دوروم که پس از تمیز کردن کوبیده و خرد شده باشد


اصطلاح انگلیسی: cracker
اصطلاح فارسی: بیسکوئیت ترد
مفهوم اصطلاح: فراورده نازک و ترد که خمیر آن با استفاده از آرد ، مواد نگهدارنده و روغن قنادی تهیه می شود


اصطلاح انگلیسی: crane conveyor
اصطلاح فارسی: نقاله جرثقیلی
مفهوم اصطلاح: نقاله ای که روی یک ریل سقفی حرکت می کند و سیستم بالابر نیز دارد و در صنایع غذای برای انتقال سبد قوطی های غذا به داخل اتوکلاو عمودی از آن استفاده می شود


اصطلاح انگلیسی: cream
اصطلاح فارسی: لرد
مفهوم اصطلاح: رسوبی که با سرد شدن چای ظاهر می شود


اصطلاح انگلیسی: cream
اصطلاح فارسی: سرشیر
مفهوم اصطلاح: فاز چربی شیر


اصطلاح انگلیسی: cream
اصطلاح فارسی: سرشیر ، کرم
مفهوم اصطلاح: سرشیر ، کرم


اصطلاح انگلیسی: cream separator
اصطلاح فارسی: خامه گیر
مفهوم اصطلاح: دستگاهی مجهز به کاسه های مخروطی ناقص و سوراخ داری که حول محوری تحت نیروی گریز از مرکز چربی شیر را از سرم جدا می سازد


اصطلاح انگلیسی: creaming phenomenon
اصطلاح فارسی: پدیده خامه
مفهوم اصطلاح: پدیده ای که در آن ذرات چربی شیر با ایمنوگلوبولین A یا M مجتمع شده و خوشه های چربی تشکیل می دهند


اصطلاح انگلیسی: creatine
اصطلاح فارسی: کراتین
مفهوم اصطلاح: ترکیب نیتروژن دار موجود در عضله


اصطلاح انگلیسی: crepe
اصطلاح فارسی: کیک تابعی
مفهوم اصطلاح: کیکی که خمیر آن نسبتا شل است و در روغن داخل تابه پهن می شود


اصطلاح انگلیسی: criterion
اصطلاح فارسی: معیار
مفهوم اصطلاح: ضوابط استانداردی که جهت قضاوت مورد استفاده قرار می گیرد


اصطلاح انگلیسی: critical pressure
اصطلاح فارسی: فشار بحرانی
مفهوم اصطلاح: فشار بخار در شرایطی که فاز مایع و فاز گازی از هم قابل تشخیص نیست


اصطلاح انگلیسی: critical temprature
اصطلاح فارسی: دمای بحرانی
مفهوم اصطلاح: ماکزیمم دما یا درجه حرارتی که یک گاز یا بخار در اثر افزایش فشار می تواند به مایع تبدیل شود


اصطلاح انگلیسی: crop
اصطلاح فارسی: محصول ، حاصل
مفهوم اصطلاح: محصول ، حاصل


اصطلاح انگلیسی: cross linking
اصطلاح فارسی: پیوند عرضی
مفهوم اصطلاح: پیوندهای شیمیایی که مولکولهای آلی و پیچیده بالاخص پلی مرها را بطور جانبی به هم وصل می کند


اصطلاح انگلیسی: Crude
اصطلاح فارسی: خام ، زمخت ، نپخته
مفهوم اصطلاح: خام ، زمخت ، نپخته


اصطلاح انگلیسی: crude fiber
اصطلاح فارسی: فیبر خام
مفهوم اصطلاح: ماده ای که بعد از هضم ماده غذایی با اسید یا باز داغ باقی می ماند


اصطلاح انگلیسی: crude protein
اصطلاح فارسی: پروتئین خام
مفهوم اصطلاح: مقدار پروتئین غذا که از طریق تعیین نیتروژن و استفاده ضرایب مختلف تخمین زده می شود


اصطلاح انگلیسی: crumb
اصطلاح فارسی: مغز نان
مفهوم اصطلاح: قسمت های درونی نانها حجیم که برای تهیه آرد سوخاری هم استفاده می شود


اصطلاح انگلیسی: crunchy
اصطلاح فارسی: کروچی
مفهوم اصطلاح: خصوصیاتی از بافت عذا که در اثر فشار دندان غذا خرد و صدای مطلوب خرد شدن به نشانه تردی خاص آن ایجاد می شود


اصطلاح انگلیسی: crust
اصطلاح فارسی: پوسته
مفهوم اصطلاح: پوسته ای که روی محصولاتی مثل نان ایجاد می شود


اصطلاح انگلیسی: cryogenic freezing
اصطلاح فارسی: انجماد سریع
مفهوم اصطلاح: انجماد مواد غذایی با غوطه ور کردن در نیتروژن مایع یا پاشیدن نیتروژن مایع روی آنها


اصطلاح انگلیسی: cryovac
اصطلاح فارسی: سرماپسند
مفهوم اصطلاح: میکروبهایی که در دمای صفر درجه و کمتر قادر به رشد هستند


اصطلاح انگلیسی: crypyoxanthine
اصطلاح فارسی: کریپتوزانتین
مفهوم اصطلاح: رنگ زرد موجود در برخی مواد غذایی از گروه کاروتنوئیدها


اصطلاح انگلیسی: CSS
اصطلاح فارسی: شکر شربت ذرت
مفهوم اصطلاح: corn syrup solid←


اصطلاح انگلیسی: cucumber
اصطلاح فارسی: خیار ، هربوته‌ یا میوه‌ خیاری شکل‌
مفهوم اصطلاح: میوه کوکومیس ساتیوس


اصطلاح انگلیسی: cull
اصطلاح فارسی: حذفی
مفهوم اصطلاح: ویژگی محصولاتی است که به دلیل نامناسب بودن کیفیت حذف می شوند


اصطلاح انگلیسی: culture
اصطلاح فارسی: کشت
مفهوم اصطلاح: در میکروب شناسی به سویه یا گونه ای از میکروبها که در محیط آزمایشگاهی رشد کند


اصطلاح انگلیسی: cultured buttermilk
اصطلاح فارسی: دوغ کشت شده
مفهوم اصطلاح: فراورده ای شیری و تخمیر شده که به کمک پساب کره به عنوان ماده اولیه و مخلوطی از باکتریهای لاکتیک میاندوست حرارتی مانند استرپتوکوکوس لاکتیس و غیره تهیه می شود


اصطلاح انگلیسی: curd
اصطلاح فارسی: لخته
مفهوم اصطلاح: پروتئین منعقد شده شیر براثر رنین اسید یا..


اصطلاح انگلیسی: curd
اصطلاح فارسی: کشک ، شیربسته‌ شده‌ ، بستن‌ (در مورد شیر) ، دلمه‌ شدن‌
مفهوم اصطلاح: وقتی پروتئین شیر در اثر آنزیم رنین دلمه می بندد.


اصطلاح انگلیسی: cured meat
اصطلاح فارسی: گوشت پرورده
مفهوم اصطلاح: گوشتی که با افزودن مواد افزودنی شیمیایی مجاز مثل نیترات و.. و دود دادن و پختن از نظر بافت و مزه کامل می شود


اصطلاح انگلیسی: curing
اصطلاح فارسی: عمل آوری
مفهوم اصطلاح: فرایندی است که معمولا برای گوشت استفاده می شود که نمک یا شکر به عنوان افزودنی اضافه می شود تا عمرنگهداری بالا رود


اصطلاح انگلیسی: curve
اصطلاح فارسی: منحنی
مفهوم اصطلاح: منحنی


اصطلاح انگلیسی: custard
اصطلاح فارسی: سس شیرین
مفهوم اصطلاح: سس سنتی که در اثر حرارت دادن ترکیب شیر و تخم مرغ حاصل می آید.


اصطلاح انگلیسی: cut overs
اصطلاح فارسی: درز ناقص
مفهوم اصطلاح: نوعی درز ناقص در قوطی کنسرو که به علت فشردگی بیش از حد فلز در قوطی به هنگام دربندی به وجود می آید


اصطلاح انگلیسی: cutting back
اصطلاح فارسی: طعم برگردانی
مفهوم اصطلاح: برای آنکه آب میوه تغلیظ شده شبیه آبمیوه طبیعی باشد آن را کمی غلیظ می کنند و سپس به آن آب میوه تازه می افزایند


اصطلاح انگلیسی: cyclamate
اصطلاح فارسی: سیکلامات
مفهوم اصطلاح: قند مصنوعی بدون انرژی که مصرف آن در آمریکا و برخی کشورها ممنوع است


اصطلاح انگلیسی: cysteine
اصطلاح فارسی: سیستئین
مفهوم اصطلاح: اسید آمینه غیر ضروری است


اصطلاح انگلیسی: cystine
اصطلاح فارسی: سیستین
مفهوم اصطلاح: اسیدآمینه گوگرد دار غیراساسی


اصطلاح انگلیسی: cystine
اصطلاح فارسی: سیستین
مفهوم اصطلاح: دیمر سیستئین است.


اصطلاح انگلیسی: cytochrome
اصطلاح فارسی: سیتوکروم
مفهوم اصطلاح: آنزیم تنفسی و در سیستم انتقال الکترون به عنوان ناقل از آنها استفاده می شود


اصطلاح انگلیسی: cytoplasm
اصطلاح فارسی: سیتوپلاسم
مفهوم اصطلاح: ماده موجود داخل یاخته به غیر از هسته


اصطلاح انگلیسی: cytosine
اصطلاح فارسی: سیتوزین
مفهوم اصطلاح: یکی از بازهای آلی نیتروژن دار موجود در اسیدهای نوکلئیک

حرف C

 

"ALPHA"

دستیار مدیر مهندسی کشاورزی , صنایع غذایی
کاربر ممتاز
D

D

اصطلاح انگلیسی:D value
اصطلاح فارسی:عدد دی
مفهوم اصطلاح:زمان لازم برای کاهش 90% میکروارگانیسمها (یک سیکل لگاریتمی) در محیط مشخص

اصطلاح انگلیسی:D Value
اصطلاح فارسی:مقاومت حرارتی
مفهوم اصطلاح:زمان لازم برای کاهش میکروارگانیسم ها به میزان 90% یا یک سیکل لگاریتمی است.

اصطلاح انگلیسی:Dahi
اصطلاح فارسی:داهی
مفهوم اصطلاح:شیر ترش منعقد شده که فرایند های مکانیکی بیشتر در کشور هندوستان تهیه می شود.

اصطلاح انگلیسی:dairy industry
اصطلاح فارسی:صنعت لبنیات
مفهوم اصطلاح:یکی از صنایع اصلی در بخش فرآوری مواد غذایی که با شیر و فراورده های آن مرتبط است.

اصطلاح انگلیسی:dark
اصطلاح فارسی:تاریک ، تیره کردن
مفهوم اصطلاح:تاریک ، تیره کردن

اصطلاح انگلیسی: date
اصطلاح فارسی: خرما
مفهوم اصطلاح: خرما


اصطلاح انگلیسی: deaeration
اصطلاح فارسی: هوا زدایی
مفهوم اصطلاح: گرفتن هوا یا اکسیزن از محصولاتی مثل آبمیوه برای جلوگیری از اکسیداسیون آنها


اصطلاح انگلیسی: deamination
اصطلاح فارسی: آمین زدایی
مفهوم اصطلاح: گرفتن عاول عامینی از اسید آمینه و در نتیجه تبدیل اسید آمینه به اسید کتونی


اصطلاح انگلیسی: debrining
اصطلاح فارسی: نمک زدایی
مفهوم اصطلاح: خارج کردن نمک جذب شده در میوه ها و سبزیجات با قرار دادن آنها در آب شیرین


اصطلاح انگلیسی: decaffeinated
اصطلاح فارسی: چای بدون کافئین
مفهوم اصطلاح: چایی که کافئین آن با حلال خاصی استخراج شود


اصطلاح انگلیسی: decimal reduction time
اصطلاح فارسی: زمان کاهش ده دهی
مفهوم اصطلاح: زمان کاهش 90% میکروبها یا مواد مغذی و بیولوژیک بر حسب دقیقه در محیطی مرطوب و دمایی معین


اصطلاح انگلیسی: Deer
اصطلاح فارسی: گوشت آهو ، اهوی کوهی
مفهوم اصطلاح: گوشت آهو ، اهوی کوهی


اصطلاح انگلیسی: degamming
اصطلاح فارسی: صمغ زدایی
مفهوم اصطلاح: جداکردن ناخالصیهای روغن خام مثل کربوهیدراتها و..


اصطلاح انگلیسی: degoger
اصطلاح فارسی: مزه گیری
مفهوم اصطلاح: روشی که با آن طعم قوی سبزیها را کاهش می دهند


اصطلاح انگلیسی: degradation
اصطلاح فارسی: تجزیه تدریجی
مفهوم اصطلاح: به فساد شیمیایی ناشی از تجزیه گویند


اصطلاح انگلیسی: degradation
اصطلاح فارسی: پستی ، خفت‌ ، تنزل‌ رتبه‌
مفهوم اصطلاح: پستی ، خفت‌ ، تنزل‌ رتبه‌


اصطلاح انگلیسی: degumming
اصطلاح فارسی: صمغ گیری
مفهوم اصطلاح: جداکردن صمغ ، پروتئین و فسفولیپید از روغن را گویند.


اصطلاح انگلیسی: dehydration
اصطلاح فارسی: آب زدایی
مفهوم اصطلاح: بخ خشک کردن مواد از طریق تبخیر گویند


اصطلاح انگلیسی: dehydroascorbic acid
اصطلاح فارسی: دهیدرواسکوربیک اسید
مفهوم اصطلاح: فرم اکسید شده ویتامین ث است.


اصطلاح انگلیسی: dehydrocanning
اصطلاح فارسی: قوطی کردن مواد آب گیری شده
مفهوم اصطلاح: یکی از روشهای کنسرو کردن مواد غذایی است


اصطلاح انگلیسی: dehydrocanning
اصطلاح فارسی: آب گیری و کنسرو کردن
مفهوم اصطلاح: فرایندی که در آن 50 آب ماده غذایی خارج و سپس کنسرو می شود.


اصطلاح انگلیسی: dehydrocholesterol
اصطلاح فارسی: دی هیدروکلسترول
مفهوم اصطلاح: مشتقی از کلسترول موجود زیر پوست که تحت تاثیر اشعه فرابنفش به ویتامین د3 تبدیل می شود


اصطلاح انگلیسی: dehydrofreezing
اصطلاح فارسی: انجماد و آب گیری
مفهوم اصطلاح: فرایندی که در آن تا 50-60 درصد آب ماده غذایی با تغلیظ خارج شده و سپس منجمد می شود.


اصطلاح انگلیسی: dehydrogenase
اصطلاح فارسی: دی هیدروژناز
مفهوم اصطلاح: آنزیمی که با گرفتن اکسیژن از یک ترکیب و انتقال آن به ترکیب دیگر باعث اکسیداسیون می شود


اصطلاح انگلیسی: delinter
اصطلاح فارسی: دستگاه کرک گیر
مفهوم اصطلاح: دستگاهی در کارخانه روغن کشی برای جدا کردن کرکهای روی پنبه دانه


اصطلاح انگلیسی: Demand
اصطلاح فارسی: خواستارشدن‌ ، درخواست‌ ، مط‌البه‌ ، ط‌لب‌ ، تقاضا کردن
مفهوم اصطلاح: خواستارشدن‌ ، درخواست‌ ، مط‌البه‌ ، ط‌لب‌ ، تقاضا کردن


اصطلاح انگلیسی: denaturation
اصطلاح فارسی: دناتوره شدن
مفهوم اصطلاح: تغیر ساختار و خواص پروتئین بر اثر اسید قلیا و حرارت که حلالیت پروتئین تغییر می کند.


اصطلاح انگلیسی: dencimeter
اصطلاح فارسی: دانسیمتر
مفهوم اصطلاح: وسیله ای که با آن دانسیته یا وزن مخصوص مایعات را اندازه می گیرند


اصطلاح انگلیسی: denitrification
اصطلاح فارسی: نیترات زدایی
مفهوم اصطلاح: تبدیل نیترات به نیتروژن گازی تحت شرایط بی هوازی


اصطلاح انگلیسی: density absolute
اصطلاح فارسی: دانسیته مطلق یا جرم حجمی
مفهوم اصطلاح: مقدار جرم در واحد حجم را در یک ماده گویندکه وابسته به دما و فشار است.


اصطلاح انگلیسی: density, bulk
اصطلاح فارسی: دانسیته توده
مفهوم اصطلاح: مقدار جرم در واحد حجم را در یک ماده گویند که شامل فضای بین ذرات نیز است.


اصطلاح انگلیسی: density, particulate
اصطلاح فارسی: دانسیته ذره
مفهوم اصطلاح: همان دانسیته مطلق است. دانسیته هر ذره


اصطلاح انگلیسی: deodorization
اصطلاح فارسی: بوگیری
مفهوم اصطلاح: خارج کردن طعم و بوی نامطلوب مواد غذایی


اصطلاح انگلیسی: deodorization
اصطلاح فارسی: بی بو کردن
مفهوم اصطلاح: فرایندی که در صنایع تصفیه روغن به خارج کردن مواد بوزا از روغن گفته می شود.


اصطلاح انگلیسی: Department
اصطلاح فارسی: اداره‌ گروه‌ اموزشی ، قسمت‌ ، شعبه‌ ، بخش‌
مفهوم اصطلاح: اداره‌ گروه‌ اموزشی ، قسمت‌ ، شعبه‌ ، بخش‌



اصطلاح انگلیسی: depectinization
اصطلاح فارسی: پکتین زدایی
مفهوم اصطلاح: جدا کردن پکتین از عصاره میوه ها برای تولید عصاره شفاف


اصطلاح انگلیسی: Depend on
اصطلاح فارسی: وابسته بودن به
مفهوم اصطلاح: وابسته بودن به


اصطلاح انگلیسی: descriptive test
اصطلاح فارسی: ارزیابی حسی
مفهوم اصطلاح: تعیین خصوصیات حسی از قبیل بویایی ، چشایی و بافت غذا با استفاده از اندامهای حسی


اصطلاح انگلیسی: designate
اصطلاح فارسی: معین‌ کردن‌ ، تخصیص‌ دادن‌ ، برگزیدن‌
مفهوم اصطلاح: معین‌ کردن‌ ، تخصیص‌ دادن‌ ، برگزیدن‌


اصطلاح انگلیسی: detector
اصطلاح فارسی: ردیاب‌ ، یابنده‌ ، کشف‌ کننده‌ ، موج‌ یاب‌ ، اشکارگر
مفهوم اصطلاح: ردیاب‌ ، یابنده‌ ، کشف‌ کننده‌ ، موج‌ یاب‌ ، اشکارگر


اصطلاح انگلیسی: detergent
اصطلاح فارسی: پاک کننده
مفهوم اصطلاح: مواد شیمیایی پاک کننده چربی ها و..


اصطلاح انگلیسی: determination
اصطلاح فارسی: تعیین ، عزم ، هدف
مفهوم اصطلاح: تعیین ، عزم ، هدف


اصطلاح انگلیسی: dew point
اصطلاح فارسی: نقطه شبنم
مفهوم اصطلاح: دمایی که در آن بخار آب ، هوا یا گازهای دیگر به حالت اشباع برسد در نتیجه بخار به صورت قطرات مایع ظاهر می ظود


اصطلاح انگلیسی: dextransucrase
اصطلاح فارسی: دکستران سوکروز
مفهوم اصطلاح: آنزیمی که با بهم پیوستن مولکولهای گلوکز تولید دکستران می کند


اصطلاح انگلیسی: dextrin
اصطلاح فارسی: دکسترین
مفهوم اصطلاح: ترکیبات واسط حاصل از هیدرولیز ناقص نشاسته


اصطلاح انگلیسی: dextrose
اصطلاح فارسی: دکستروز
مفهوم اصطلاح: نام جایگزین گلوکز است


اصطلاح انگلیسی: dextrose equivalent value (DE)
اصطلاح فارسی: درجه قندی
مفهوم اصطلاح: مقدار درجه هیدرولیز نشاسته در شربت گلوکز


اصطلاح انگلیسی: DFD
اصطلاح فارسی: گوشت تیره نرم و خشک
مفهوم اصطلاح: ایجاد این حالت در گوشت بر اثر ایجاد استرس قبل از ذبح در حیوان ایجاد می شود.


اصطلاح انگلیسی: dhool
اصطلاح فارسی: برگ چای
مفهوم اصطلاح: به برگ چای بعد از برداشت و قبل از خشک شدن گویند


اصطلاح انگلیسی: diacetyl
اصطلاح فارسی: دی استیل
مفهوم اصطلاح: ترکیبی به نام دی متیل دی کتون با فرمول CH3-CO ، CO ، CH3. که عامل بوی مطبوع کره است. این ترکیب در اثر فعالیت تخمیری میکروبهای مختلفی از جمله استرپتوکوکوس در استی لاکتیس در محصولات تخمیری شیر از سیتراتها و اسید سیتریک تولید می شود


اصطلاح انگلیسی: diacetyl
اصطلاح فارسی: دی استیل ،
مفهوم اصطلاح: استیل متیل کربونیل ترکیب اصلی عامل عطر و طعم کره


اصطلاح انگلیسی: dialyzer membrance
اصطلاح فارسی: غشای دیالیز کننده
مفهوم اصطلاح: به غشایی گفته می شود که برخی ترکیبات محلول را از خود عبور داده و برخی را متوقف می سازد


اصطلاح انگلیسی: diameter
اصطلاح فارسی: ضخامت ، قطر
مفهوم اصطلاح: ضخامت ، قطر


اصطلاح انگلیسی: diastase
اصطلاح فارسی: دیاستاز
مفهوم اصطلاح: نام قدیمی آنزیم است


اصطلاح انگلیسی: diauxic growth
اصطلاح فارسی: رشد دومرحله ای
مفهوم اصطلاح: رشد و نمو در 2 مرحله مجزا را گویند که بین آنها یک مرحله کمون باشد


اصطلاح انگلیسی: dietary fiber
اصطلاح فارسی: فیبر غذایی
مفهوم اصطلاح: به گروهی از کربوهیدراتها مثل سلولز و پکتین که در سیستم گوارش قابل هضم نیستند


اصطلاح انگلیسی: dietary fibre
اصطلاح فارسی: فیبر رژیمی
مفهوم اصطلاح: فیبر رژیمی


اصطلاح انگلیسی: dietic food
اصطلاح فارسی: غذای رژیمی
مفهوم اصطلاح: غذایی که به منظور خاص و اثر گذاری خاص فیزیکولوژیکی مصرف می شود


اصطلاح انگلیسی: dietitian
اصطلاح فارسی: متخصص رژیم غذایی
مفهوم اصطلاح: متخصص تغذیه که رژیم غذایی مناسب برای افراد را تعیین می کند


اصطلاح انگلیسی: diffuse
اصطلاح فارسی: منتشر
مفهوم اصطلاح: ویژگی عارضه ای که در یک نقطه یا محل متمرکز باشد


اصطلاح انگلیسی: digestibility
اصطلاح فارسی: قابلیت هضم
مفهوم اصطلاح: میزان قابل جذب یک ماده مغذی نسبت به میران مصرف شده آن


اصطلاح انگلیسی: digestion
اصطلاح فارسی: هضم‌ ، گوارش‌
مفهوم اصطلاح: آماده سازی و نرم شدن مواد غذایی در محیط معده برای جذب در روده را گویند.


اصطلاح انگلیسی: digestion
اصطلاح فارسی: هضم
مفهوم اصطلاح: هیدرولیز عذا در دستگاه گوارش و تبدیل آن به مواد ساده تر


اصطلاح انگلیسی: diglyceride
اصطلاح فارسی: دی گلیسیرید
مفهوم اصطلاح: ماده ای که از تبدیل یک مولکول گلیسرول و 2 مولکول اسید چرب بدست آید


اصطلاح انگلیسی: dilatometry
اصطلاح فارسی: نسبت جامد ، مایع
مفهوم اصطلاح: به اندازه گیری رابطه دما و حجم روغن در فاصله دمای تغییر فاز روغن از جامد به مایع گفته می شود


اصطلاح انگلیسی: Dimensions
اصطلاح فارسی: ابعاد
مفهوم اصطلاح: ابعاد


اصطلاح انگلیسی: dip
اصطلاح فارسی: سس خمیری
مفهوم اصطلاح: سس غلیظی که همراه با سبزیجات خام مثل ساقه کرفس ، قطعات هویج و گاهی بیسکوئیت مصرف می شود


اصطلاح انگلیسی: dipicolinic acid (DPA)
اصطلاح فارسی: دی پی کولینگ اسید
مفهوم اصطلاح: اسید آلی و حلقوی و ناهمگن با نام شیمیایی پیریدین ، 2 و 6 اسید دی کربوکسیلیک


اصطلاح انگلیسی: disaccharide
اصطلاح فارسی: دی ساکارید
مفهوم اصطلاح: کربوهیدراتهایی که در اثر هیدرولیز به 2 قند ساده تبدیل می شوند


اصطلاح انگلیسی: dispersion
اصطلاح فارسی: پراکندگی
مفهوم اصطلاح: پخش شدن ذرات جامد در محلول


اصطلاح انگلیسی: distillate
اصطلاح فارسی: عصاره
مفهوم اصطلاح: عصاره


اصطلاح انگلیسی: divider
اصطلاح فارسی: چانه کن
مفهوم اصطلاح: دستگاهی که خمیر را به صورت قطعات هم وزن و مشخص تبدیل ی کند


اصطلاح انگلیسی: DNA
اصطلاح فارسی: دی اکسی ریبو نوکلئیک اسید.
مفهوم اصطلاح: مواد ژنتیکی در هسته سلول ها


اصطلاح انگلیسی: DNA cloning
اصطلاح فارسی: تجمع DNA
مفهوم اصطلاح: فرایند وارد کردن DNA حاوی یک یا چند ژن در باکتری یا پلاسمید و رشد در آن


اصطلاح انگلیسی: Domiati
اصطلاح فارسی: پنیر دومیاتی
مفهوم اصطلاح: نوعی پنیر که به رنگ سفید و دارای بافتی نرم و مزه ای ترش است. و بیشتر در مصر تولید می شود.



اصطلاح انگلیسی: Double
اصطلاح فارسی: دو برابر ، دوتا ، جفت‌ ، دولا ، دوسر ،
مفهوم اصطلاح: دو برابر ، دوتا ، جفت‌ ، دولا ، دوسر ،


اصطلاح انگلیسی: Dough
اصطلاح فارسی: خمیر
مفهوم اصطلاح: ماده نیمه جامد ویسکوز خاصل از ترکیب آرد و آب را گویند.


اصطلاح انگلیسی: dough development
اصطلاح فارسی: ورآمدن خمیر
مفهوم اصطلاح: leavening←


اصطلاح انگلیسی: DPA
اصطلاح فارسی: اسید دی پی کولینگ
مفهوم اصطلاح: dipiciolinc acid


اصطلاح انگلیسی: drinking yoghurt
اصطلاح فارسی: دوغ
مفهوم اصطلاح: ماست کم چربی که با آب رقیق شده و باشد یا ماستی که مواد جامد آن کم و چسبندگی آن آن کمتر از ماست معمولی است


اصطلاح انگلیسی: drip
اصطلاح فارسی: شیرابه ذوب
مفهوم اصطلاح: thaw exudate


اصطلاح انگلیسی: drop test
اصطلاح فارسی: آزمایش سقوط
مفهوم اصطلاح: آزمایشی است که برای اندازه گیری خصوصیات فیزیکی یک بسته و مقاومت آن


اصطلاح انگلیسی: drum dryer
اصطلاح فارسی: خشک کن غلطکی
مفهوم اصطلاح: خشک کنی که استوانه ای شکل و تو خالی است و با بخار آب فشار چند اتمسفر داخل آن داغ می شود و سطح سیقلی در تماس با مایع یا خمیر مواد غذایی را به دمای بیش از 120 درجه می رساندبه طوری که ماده غذایی به صورت لایه ای نازک خشک می شود


اصطلاح انگلیسی: Dry
اصطلاح فارسی: خشک ، بی اب‌ ، اخلاقا خشک ، خشک کردن
مفهوم اصطلاح: خشک ، بی اب‌ ، اخلاقا خشک ، خشک کردن


اصطلاح انگلیسی: dry curing
اصطلاح فارسی: عمل آوری خشک
مفهوم اصطلاح: روشی که معمولا برای فراورده های گوشت بکارمی رود


اصطلاح انگلیسی: dry frying
اصطلاح فارسی: سرخ کردن خشک
مفهوم اصطلاح: سرخ کردن بدون استفاده از روغن و با استفاده ترکیبات نچسب مانند سیلیکون


اصطلاح انگلیسی: dry ice
اصطلاح فارسی: یخ خشک
مفهوم اصطلاح: دی اکسید کربن جامد که برای سرد کردن و یخ زدن بعضی محصولات غذایی مورد استفاده قرار می گیرد


اصطلاح انگلیسی: dry ice
اصطلاح فارسی: یخ خشک
مفهوم اصطلاح: همان دی اکسید کربن جامد است که برای انجماد مواد غذایی حساس استفاده می شود.


اصطلاح انگلیسی: dry sterillization
اصطلاح فارسی: استرلیزاسیون گازی
مفهوم اصطلاح: استفاده از برخی گازها مثل متیل بروماید در کم کردن بار میکروبی ادویه


اصطلاح انگلیسی: dry weight basis (dwb)
اصطلاح فارسی: مقدار رطوبت بر پایه وزن خشک
مفهوم اصطلاح: نسبت مقدار رطوبت ماده غذایی به وزن خشک ماده غذایی


اصطلاح انگلیسی: Dryer
اصطلاح فارسی: ماشین‌ خشک کنی
مفهوم اصطلاح: ماشین‌ خشک کنی


اصطلاح انگلیسی: drying
اصطلاح فارسی: خشک کردن
مفهوم اصطلاح: خارج کردن آب از مواد غذایی به روش های مختلف و افزایش زمان ماندگاری آنها به علت کاهش فعالیت آبی


اصطلاح انگلیسی: drying agents
اصطلاح فارسی: ترکیبات خشک کن
مفهوم اصطلاح: ترکیبات جاذب الرطوبه ای که برای جذب رطوبت محیط استفاده می شوند.


اصطلاح انگلیسی: drying chamber
اصطلاح فارسی: اتاقک خشک کردن
مفهوم اصطلاح: بخشی که در سیستم های خشک کردن وجود دارد.


اصطلاح انگلیسی: drying oil
اصطلاح فارسی: روغن خشک
مفهوم اصطلاح: هر روغن به شدت غیر اشباعی که اکسیژن را جذب می کند.



اصطلاح انگلیسی: dryness
اصطلاح فارسی: خشکی
مفهوم اصطلاح: خشکی


اصطلاح انگلیسی: dunst
اصطلاح فارسی: سمولینای نرم
مفهوم اصطلاح: آرد ماکارونی که نشاسته زیاد دارد و نرمی آن در حد آرد نانوایی است


اصطلاح انگلیسی: dye binding capacity (DVS)
اصطلاح فارسی: ظرفیت رنگ گیری پروتئین
مفهوم اصطلاح: معیاری برای سنجش کمی و کیفی پروتئین غذا که برای تعیین آن از رنگهایی مث


حرف D

 

"ALPHA"

دستیار مدیر مهندسی کشاورزی , صنایع غذایی
کاربر ممتاز
E

E

اصطلاح انگلیسی:E. coli (Escherichia coli)
اصطلاح فارسی:اشرشیا کلی
مفهوم اصطلاح:باکتری که با تولید انتروتوکسین باعث مسمومیت غذایی می شود.
اصطلاح انگلیسی:EAA index
اصطلاح فارسی:اندیس اسید های آمینه ضروری
مفهوم اصطلاح:اندیسی از کیفیت پروتئین
اصطلاح انگلیسی:earth almond
اصطلاح فارسی:بادام زمینی
مفهوم اصطلاح:بادام زمینی
اصطلاح انگلیسی:earthy taste
اصطلاح فارسی:طعم نا ، طعم کپک
مفهوم اصطلاح:طعم نا ممطلوبی است که به علت کپک زدن در مواد به وجود می آید.
اصطلاح انگلیسی:ECHI viruses
اصطلاح فارسی:ویروس اکو
مفهوم اصطلاح:جنسی از ویروسهای بیماری زای گوارشی که ممکن است با مواد غذایی وارد دستگاه گوارش انسان شودو اغتشاشات معدی روده ای که اسهال یکی از علائم آن است به وجود آورد.
اصطلاح انگلیسی:economic
اصطلاح فارسی:اقتصادی
مفهوم اصطلاح:اقتصادی
اصطلاح انگلیسی:Economics
اصطلاح فارسی:علم‌ اقتصاد ، اقتصادیات‌
مفهوم اصطلاح:علم‌ اقتصاد ، اقتصادیات‌

اصطلاح انگلیسی:economy
اصطلاح فارسی:اقتصاد ، صرفه جویی
مفهوم اصطلاح:اقتصاد ، صرفه جویی

اصطلاح انگلیسی:edible
اصطلاح فارسی:قابل خوردن
مفهوم اصطلاح:قابل خوردن

اصطلاح انگلیسی:Edible oils
اصطلاح فارسی:روغن های خوراکی
مفهوم اصطلاح:به روغنهای استخراج شده از برخی دانه های روغنی گفته می شود که دارای مصارف خوراکی هستند.

اصطلاح انگلیسی:EDTA
اصطلاح فارسی:اتیلن دی امین تترا استیک اسید
مفهوم اصطلاح:یک ترکیب کیلیت کننده یون های فلزی است که به نام سکوئسترن هم نامیده می شود.

اصطلاح انگلیسی:EEC
اصطلاح فارسی:اشرشیا کلی بیماریزا
مفهوم اصطلاح:به گروهی از سویه های Escherchia coli گفته میشود که عامل اسهال کودکان و اسهال مسافرتی هستند.

اصطلاح انگلیسی:EFA
اصطلاح فارسی:اسید های چرب ضروری
مفهوم اصطلاح:اسید های چرب ضروری

اصطلاح انگلیسی:Effective
اصطلاح فارسی:موثر ، کارگر ، کاری ، عامل‌ موثر
مفهوم اصطلاح:موثر ، کارگر ، کاری ، عامل‌ موثر

اصطلاح انگلیسی:Efficient
اصطلاح فارسی:بهره‌ ور ، موثر ، کارامد
مفهوم اصطلاح:بهره‌ ور ، موثر ، کارامد

اصطلاح انگلیسی:efficiently
اصطلاح فارسی:ازروی کفایت ، بطورموثر
مفهوم اصطلاح:ازروی کفایت ، بطورموثر

اصطلاح انگلیسی:effluent
اصطلاح فارسی:پساپ
مفهوم اصطلاح:فاضلاب یا دیگر مایعاتی است که از یک فرآیند به خارج از آن راه پیدا میکند و ممکن است تصفیه شده یا تصفیه نشده باشد.

اصطلاح انگلیسی:egg bloom
اصطلاح فارسی:قشر پروتئینی پوسته تخم مرغ
مفهوم اصطلاح:به لعاب پروتئینی روی پوسته آهکی تخم مرغ گفته میشود که مانع ورود میکروب به داخل تخم مرغ میشود.

اصطلاح انگلیسی:egg colorles rot
اصطلاح فارسی:فساد بی رنگ تخم مرغ
مفهوم اصطلاح:فساد زرده تخم مرغ که به صورت متلاشی شدن و تجزیه آن ظاهر میشود و یا قشر سفید رنگی آنرا میپوشاند. و به آسانی نیز در آزمایش نور قابل رویت است.

اصطلاح انگلیسی:egg proteins
اصطلاح فارسی:پروتئین های تخم مرغ
مفهوم اصطلاح:گروهی از پروتئین ها شامل اوآلبومبن ، کنالبومین اووموکوئید و غیره

اصطلاح انگلیسی:Egg white
اصطلاح فارسی:سفیده تخم مرغ
مفهوم اصطلاح:محتوای مواد غذایی در تخم مرغ که به مصرف نطفه می رسد.

اصطلاح انگلیسی:Egg yolk
اصطلاح فارسی:زرده تخم مرغ
مفهوم اصطلاح:زرده‌ تخم‌ مرغ‌ ، (زیست‌ شناسی) محتویات‌ نط‌فه‌

اصطلاح انگلیسی:Eh
اصطلاح فارسی:ای ، اچ
مفهوم اصطلاح:علامت مشخص کننده پتانسیل اکسیداسیون ، احیا است که بر حسب میلی ولت اندازه گیری و بیان میشود.

اصطلاح انگلیسی:einkorn
اصطلاح فارسی:نوعی گندم
مفهوم اصطلاح:نوع وحشی گندم به نام تریتیکوم بوئوتیکوم

اصطلاح انگلیسی:elastin
اصطلاح فارسی:الاستین
مفهوم اصطلاح:پروتئین زرد رنگ قابل ارتجاع باف پیوندی

اصطلاح انگلیسی:electron microscope
اصطلاح فارسی:میکروسکوپ الکترونی
مفهوم اصطلاح:میکروسکوپی با قدرت بزرگنمایی بالا تر از میکروسکوپ های نوری

اصطلاح انگلیسی:electrophoresis
اصطلاح فارسی:الکتروفورز
مفهوم اصطلاح:جدا کردن مولکولها یا ذرات بار داربا استفاده از الکتریسیته. در این روش از الکترودهایی با بارهای مخالف استفاده میشود.

اصطلاح انگلیسی:electrophoresis
اصطلاح فارسی:الکتروفورز
مفهوم اصطلاح:تکنیکی برای جداسازی پروتئین ها و اسید های نوکلئیک به وسیله مهاجرت در یک محیط الکتریکی

اصطلاح انگلیسی:element
اصطلاح فارسی:عنصر
مفهوم اصطلاح:عنصر

اصطلاح انگلیسی:ELISA (enzyme , linked immunosorbent assay)
اصطلاح فارسی:
مفهوم اصطلاح:یک تکنیک آنالیتیکی حساس برای تعیین حضور آنالیتیک ها در محیط هایی بیولوژیک با غلظت پایین

اصطلاح انگلیسی:eluent
اصطلاح فارسی:محلول حامل
مفهوم اصطلاح:حلالی که در کروماتو گرافی باعث جداسازی و جابجایی ترکیبات هم خانواده میشود.

اصطلاح انگلیسی:elute
اصطلاح فارسی:خروج یا حذف ترکیبات
مفهوم اصطلاح:خروج یا جذب ترکیبات در کروماتوگرافی

اصطلاح انگلیسی:Emmenthal
اصطلاح فارسی:پنیر امنتال
مفهوم اصطلاح:پنیر سفت و دلمه بسته تحت فشار که بیشتر در سویس تولید می شود.

اصطلاح انگلیسی:emulsifier
اصطلاح فارسی:امولسیفایر
مفهوم اصطلاح:دسته بزرگی از ترکیبات هستند که عوامل فعال سطحی یا سورفکتانت نامیده می شوند. امولسیفایرها مواد چربی هستند که دارای خواص دو گانه ، لیپو فیلیک (چربی دوست )و هیدروفیلیک (آبدوست ) می باشند.

اصطلاح انگلیسی:emulsifiers
اصطلاح فارسی:امولسیفایر ، ترکیبات امولسیون کننده
مفهوم اصطلاح:ترکیباتی که هم در آب و هم در چربی قابل حل هستند و با کاهش کشش سطحی باعث اتصال 2 محیط به هم می شوند.

اصطلاح انگلیسی:emulsify
اصطلاح فارسی:امولسیون کردن
مفهوم اصطلاح:تعلیق یا پخش کردن یکنواخت ذرات مایع در مایع دیگر ، مانند امولسیون کردن ذرات چربی در آب و بالعکس.

اصطلاح انگلیسی:emulsifying salts
اصطلاح فارسی:نمک های امولسیون کننده
مفهوم اصطلاح:فسفات سدیم ، سیترات سدیم ، تاتارات سدیم که در شیرخشک شیرهای بازساخته و غیره استفاده می شوند.

اصطلاح انگلیسی:emulsion
اصطلاح فارسی:امولسیون
مفهوم اصطلاح:وقتی دو مایع مخلوط نشدنی به صورت ذرات ریز در هم منتشر میشوندامولسیون به وجود می آیدمانند امولسیون روغن در آب(شیر) یا امولسیون آب در روغن(کره و مایونز).

اصطلاح انگلیسی:emulsion
اصطلاح فارسی:امولسیون
مفهوم اصطلاح:سوسپانسیون کلوئیدی یک ماده (فاز پراکنده) در دیگری (فاز پیوسته).

اصطلاح انگلیسی:encapsulation
اصطلاح فارسی:ان کپسولاسیون
مفهوم اصطلاح:در کپسول کردن یا به تله انداختن موادی جامد یا مایع در سیستم غذایی که اگر قطر این کپسول کمتر از 50 پیکرومتر باشده به میکروان کپسولیشن معروف است.

اصطلاح انگلیسی:encapsulation
اصطلاح فارسی:پوشش دار کردن
مفهوم اصطلاح:استفاده از مواد شیمیایی آلی ککمپلکس برای پوشش دار کردن ذرات یا مولکولهای مواد غذایی یا دارویی. در صنایع غذایی از کپسولهای بسیار ریز جهت حفظ مواد فرار و رنگی خوراکی و امثالهم برای افزودن یکنواخت به سیستمهای غذایی استفاده میشود.

اصطلاح انگلیسی:endoplasmic reticulum
اصطلاح فارسی:شبکه اندوپلاسمی
مفهوم اصطلاح:شبکه های داخلی سلولی در موجودات عالی

اصطلاح انگلیسی:endosperm
اصطلاح فارسی:دندرون ، آندوسپرم
مفهوم اصطلاح:مواد غذایی ذخیره ای گیاه مثل قسمت آندوسپورم دانه غلات که ترکیبات غالب آن نشاسته و پروتئین است.

اصطلاح انگلیسی:endospore
اصطلاح فارسی:آندوسپور
مفهوم اصطلاح:اسپور باکتری که در داخل سلول باکتریهای مولد اسپور تشکیل میشود و نسبت به حرارت و سایر شرایط نا مساعد مقاومت زیادی دارد.

اصطلاح انگلیسی:enentiomer
اصطلاح فارسی:تصویر آیینه ای (ایزومری)
مفهوم اصطلاح:به ترکیباتی گفته میشود که از لحاظ چرخش نور پلاریزه فعال بوده و اثر آنها مخالف یکدیگر باشد.چنین ایزومرهایی تصویر آیینه ای یا قرینه یکدیگر هستند.

اصطلاح انگلیسی:Enterococcus faecium
اصطلاح فارسی:باکتری انتروکوکوس فاسیوم
مفهوم اصطلاح:یک باکتری سرما دوست است که شاخص آلودگی مواد غذایی منجمد می باشد.

اصطلاح انگلیسی:Enumber
اصطلاح فارسی:عدد E
مفهوم اصطلاح:عددی است که مشخص کننده قابلیت استفاده ماده ای در غذاست.

اصطلاح انگلیسی:enzymatic site
اصطلاح فارسی:جایگاه فعال آنزیم
مفهوم اصطلاح:به نقطه ای از سطح مولکول آنزیمی اطلاق میشود که بستره (سوبسترا) به آن میچسبد.

اصطلاح انگلیسی:enzyme
اصطلاح فارسی:آنزیم
مفهوم اصطلاح:یک پروتئین که واکنش متابولییک را کاتالیز می کند.

اصطلاح انگلیسی:enzyme activity
اصطلاح فارسی:فعالیت آنزیمی
مفهوم اصطلاح:مقدار فعالیت یک آنزیم روی سوبسترای خود

اصطلاح انگلیسی:enzyme inhibition
اصطلاح فارسی:ممانعت آنزیمی
مفهوم اصطلاح:ترکیباتی گه فعالیت آنزیمی را کاهش می دهند.

اصطلاح انگلیسی:EPA
اصطلاح فارسی:ایکوزاپنتانوئیک اسید
مفهوم اصطلاح:یک اسید چرب 20 کربنه با 5 پیوند غیر اشباع که جزء امگا 3 طبقه بندی می شود.

اصطلاح انگلیسی:epidemic
اصطلاح فارسی:اپیدمیک یا همه گیر
مفهوم اصطلاح:بیماری هایی که ناگهان کل جامعه را در بر می گیرد.

اصطلاح انگلیسی:epidemiology
اصطلاح فارسی:شناخت بیماری های همه گیر
مفهوم اصطلاح:مطالعه روی الگوی فراگیری بیماری های همه گیر

اصطلاح انگلیسی:epimer
اصطلاح فارسی:اپیمر (ایزومری)
مفهوم اصطلاح:ترکیباتی که از لحاظ ساختار فضایی حول محور یک کربن نامتقارن با هم اختلاف داشته باشند ، مانند گلوکز و مانوز ، گلوکز و گالاکتوز و غیره.

اصطلاح انگلیسی:epimerase
اصطلاح فارسی:اپیمراز
مفهوم اصطلاح:آنزیمی است که یک مونو ساکارید را به اپیمر آن (اپیمری شدن)تبدیل میکند. مانند تبدیل گلوکز به مانوز و بالعکس.

اصطلاح انگلیسی:equilibrium moisture content(EMC)
اصطلاح فارسی:رطوبت متعادل
مفهوم اصطلاح:مقدار رطوبت ماده (غذایی). این رطوبت با رطوبت نسبی فضای اطراف خود هیچگونه تبادلی در دمای ثابت انجام نمی دهد.


اصطلاح انگلیسی:equilibrium relative humidity(ERH)
اصطلاح فارسی:رطوبت نسبی متعادل
مفهوم اصطلاح:مقدار رطوبت نسبی اطراف ماده غذایی که هیچگونه تبادلی بین این رطوبت و رطوبت ماده در دمای ثابت انجام نمیشود.

اصطلاح انگلیسی:equipment
اصطلاح فارسی:تجهیزات
مفهوم اصطلاح:تجهیزات

اصطلاح انگلیسی:equivalent
اصطلاح فارسی:معادل‌ ، هم‌ بها ، برابر ، مشابه‌ ، هم‌ قیمت‌ ، مترادف‌ ، هم‌
مفهوم اصطلاح:معادل‌ ، هم‌ بها ، برابر ، مشابه‌ ، هم‌ قیمت‌ ، مترادف‌ ، هم‌

اصطلاح انگلیسی:ergostrerol
اصطلاح فارسی:ارگوسترول
مفهوم اصطلاح:ترکیبی استروئیدی است که عمدتا منشا گیاهی دارد(مثل جلبک دریایی) و در اثر تابش پرتو فرابنفش به آن تبدیل به ویتامین د ، 2 میشود.

اصطلاح انگلیسی:erucic acid
اصطلاح فارسی:اروسیک اسید
مفهوم اصطلاح:اسید چرب 22 کربنه تک غیر اشباع که جزء امگا 9 طبقه بندی می شود.

اصطلاح انگلیسی:especial
اصطلاح فارسی:مخصوص
مفهوم اصطلاح:مخصوص

اصطلاح انگلیسی:essential amino acid
اصطلاح فارسی:اسید آمینه اساسی
مفهوم اصطلاح:اسد آمینه ای که در بدن تولید نمیشود یا به مقدار ناچیز سنتز میشودو لذا باید با غذا به بدن برسد. در انسان 9 عدد وجود دارد که عبارتند از متیونین ، ایزولوسین ، لوسین ، لیزین ، والین ، فنیل آلانین ، تریونین ، تریپتوفان و هیستیدین.

اصطلاح انگلیسی:essential amino acid index(EAA , index)
اصطلاح فارسی:معیار اسید های آمینه اساسی
مفهوم اصطلاح:میانگین نسبتهای اسیدهای آمینه اساسی موجود در پروتئین غذا به اسیدهای آمینه اساسی موجود در پروتئین استاندارد(معمولا پروتئین تخم مرغ).

اصطلاح انگلیسی:essential fatty acid
اصطلاح فارسی:اسید چرب اساسی
مفهوم اصطلاح:به اسید چرب اسید لینولئیک گفته میشودکه حتما باید از راه غذا به بدن برسد. در گذشته به هر یک از اسیدهای چرب لینولنیک ، لینولئیک و اسید آراشیدونیکاسی چرب اساسی گفته میشد.

اصطلاح انگلیسی:essential oil
اصطلاح فارسی:اسانس
مفهوم اصطلاح:کنسانتره طعمی و عطری از ادویه و یا گیاهان که با استفاده از تقطیر تولید میشود. معمولا مولکولها ی فرار دارند.

اصطلاح انگلیسی:Establish
اصطلاح فارسی:تاسیس‌ کردن‌ ، دایرکردن‌ ، بنانهادن‌ ، برپاکردن‌ ، ساختن‌ ،
مفهوم اصطلاح:تاسیس‌ کردن‌ ، دایرکردن‌ ، بنانهادن‌ ، برپاکردن‌ ، ساختن‌ ،

اصطلاح انگلیسی:estimate
اصطلاح فارسی:براورد ، دیدزنی ، تخمین‌ ، تقویم‌ ، ارزیابی ، قیمت‌ ، شهرت‌ ،
مفهوم اصطلاح:براورد ، دیدزنی ، تخمین‌ ، تقویم‌ ، ارزیابی ، قیمت‌ ، شهرت‌ ،

اصطلاح انگلیسی:ethandioic acid
اصطلاح فارسی:اگزالیک اسید
مفهوم اصطلاح:اسیدی است که در خیلی از محصولات به مقدار کم وجود دارد. فرمول آن HOOC2OOH است که در برگهای اسیدی و اسفناج وجود دارد.

اصطلاح انگلیسی:ethyl alcohol
اصطلاح فارسی:اتیل الکل
مفهوم اصطلاح:جزء الکل ها طبقه بندی می شود.

اصطلاح انگلیسی:eutectic point
اصطلاح فارسی:نقطه یوتکتیک
مفهوم اصطلاح:eutectic temprature

اصطلاح انگلیسی:eutectic temperature
اصطلاح فارسی:دمای یوتکتیک
مفهوم اصطلاح:پایین ترین دمای ذوب ماده ای که در /ان کریستالهای منجمد و فاز مایع در حالت تعادل با هم وجود دارند بدون اینکه از هم جدا شوند. این حالت ممکن است برای یک مایع و یا مخلوطی از مایعات باشد.

اصطلاح انگلیسی:Evaporate
اصطلاح فارسی:تبخیر کردن‌ ، تبدیل‌ به‌بخارکردن‌ ، تبخیرشدن‌ ، بخارشدن‌ ،
مفهوم اصطلاح:تبخیر کردن‌ ، تبدیل‌ به‌بخارکردن‌ ، تبخیرشدن‌ ، بخارشدن‌ ،

اصطلاح انگلیسی:Evaporated Milk
اصطلاح فارسی:شیری که‌بوسیله‌ تبخیرغلیط‌ شده‌ است‌
مفهوم اصطلاح:شیری که‌بوسیله‌ تبخیرغلیط‌ شده‌ است‌

اصطلاح انگلیسی:evaporation
اصطلاح فارسی:تبخیر
مفهوم اصطلاح:به فرار مولکولهای ماده از سطح مایع در اثر خنثی شدن نیروی کشش سطحی و رفتن در فاز گازی گفته میشود.

اصطلاح انگلیسی:evidence
اصطلاح فارسی:شواهد و مدارک
مفهوم اصطلاح:شواهد و مدارک

اصطلاح انگلیسی:Evolution
اصطلاح فارسی:چرخش‌ ، حرکت‌ دورانی ، فرگشت‌
مفهوم اصطلاح:چرخش‌ ، حرکت‌ دورانی ، فرگشت‌

اصطلاح انگلیسی:exhausting
اصطلاح فارسی:تخلیه هوا
مفهوم اصطلاح:بیرمن راندن هوای موجود در لا به لای قطعات داخل قوطی و فضای بالای قوطی یا بسته های دیگر است که معمولا با حرارت دادن ، داغ پر کردن ، ایجاد خلا ، و بخار دادن بالای قوطی صورت میگیرد.

اصطلاح انگلیسی:experiments
اصطلاح فارسی:آزمایشات
مفهوم اصطلاح:آزمایشات

اصطلاح انگلیسی:exposure
اصطلاح فارسی:درمعرض‌ گذاری ، اشکاری ، افشاء ، نمایش‌ ، ارائه‌
مفهوم اصطلاح:درمعرض‌ گذاری ، اشکاری ، افشاء ، نمایش‌ ، ارائه‌

اصطلاح انگلیسی:extender
اصطلاح فارسی:حجم دهنده
مفهوم اصطلاح:افزودنی غذایی که باعث حجم دادن به ماده غذایی میشود ولی لزوما ارزش تغذیه ای آنرا بالا نمیبرد.

اصطلاح انگلیسی:Extension
اصطلاح فارسی:اضافی ، الحاقی ، کشش‌ ، تمدید ، بسط‌ ، توسعه‌ ، گسترش‌
مفهوم اصطلاح:اضافی ، الحاقی ، کشش‌ ، تمدید ، بسط‌ ، توسعه‌ ، گسترش‌

اصطلاح انگلیسی:extensograph
اصطلاح فارسی:کشش سنج خمیر
مفهوم اصطلاح:دستگاهی است که با کشیدن خمیر مقاومت آنرا در مقابل کشش اندازه گیری میکند و از روی آن به کیفیت نانوایی خمیر پی میبرند.

اصطلاح انگلیسی:extensograph
اصطلاح فارسی:اکتنسو گراف
مفهوم اصطلاح:دستگاهی برای اندازه گیری مقاومت به کشش خمیر

اصطلاح انگلیسی:Extract
اصطلاح فارسی:عصاره‌گرفتن‌ ، بیرون‌ کشیدن‌ ، استخراج‌ کردن‌ ، اقتباس‌
مفهوم اصطلاح:عصاره‌گرفتن‌ ، بیرون‌ کشیدن‌ ، استخراج‌ کردن‌ ، اقتباس‌

اصطلاح انگلیسی:Extraction
اصطلاح فارسی:عصاره‌گیری ، عصاره‌ ، اصل‌ ونسب‌ ، استخراج‌.
مفهوم اصطلاح:عصاره‌گیری ، عصاره‌ ، اصل‌ ونسب‌ ، استخراج‌.

اصطلاح انگلیسی:extraction (flour)
اصطلاح فارسی:استحصال (.آرد)
مفهوم اصطلاح:به مقدار آردی که از وزن معین گندم حاصل میشود.چون گندم حدود 82 درصد قسمت سفید نشاسته ای دارد حداکثر استحصال آرد سفید 82 درصد است.

اصطلاح انگلیسی:extraction rate
اصطلاح فارسی:درجه استحصال
مفهوم اصطلاح:به درصد استخراج آرد از گندم اطلاق میشود. مثلا اگر از گندم 13 درصد سبوس گرفته شود درجه استححصال آن 87 درصد است.

اصطلاح انگلیسی:Extractor
اصطلاح فارسی:استخراج‌ کننده‌
مفهوم اصطلاح:استخراج‌ کننده‌

اصطلاح انگلیسی:extruder
اصطلاح فارسی:اکسترودر
مفهوم اصطلاح:دستگاهی برای فرم دهی افزایش حجم و پخت فراروده های غذایی

حرف E

 

"ALPHA"

دستیار مدیر مهندسی کشاورزی , صنایع غذایی
کاربر ممتاز
F

F

اصطلاح انگلیسی:F value
اصطلاح فارسی:اثر کشندگی
مفهوم اصطلاح:اصطلاحی که در محاسبه دما و زمان لازم برای مرگ حرارتی میکروارگانیسمها استفاده می شود.
اصطلاح انگلیسی:fabricated food
اصطلاح فارسی:غذای فرموله شده ، غذای ساخته شده
مفهوم اصطلاح:غذایی است که از ترکیبات خاص درست میشود. مثل همبرگر که از پودر سویا درست میشود.
اصطلاح انگلیسی:facultative
اصطلاح فارسی:اختیاری
مفهوم اصطلاح:صفتی توصیفی که در میکروبشناسی برای مشخص کردن استعداد نشو و نما در مجاورت و یا دور از یک عامل محیطی استفاده میشود. مثال:(سرما دوست اختیاری)
اصطلاح انگلیسی:facultative thermophile
اصطلاح فارسی:گرما دوست اختیاری
مفهوم اصطلاح:گروهی از میکروبها که دما یمطلوب برای رشد آنها بین 37 و 55 درجه سانتی گراد است.
اصطلاح انگلیسی:FAD
اصطلاح فارسی:فلاوین آدنین دی نوکلئوتید.
مفهوم اصطلاح:فلاوین آدنین دی نوکلئوتید.
اصطلاح انگلیسی:falling film evaporator
اصطلاح فارسی:تبخیر کننده لایه نزولی
مفهوم اصطلاح:نوعی دستگاه تغلیظ مایعات غذایی است که در آن مایع در لوله هایی از بالا ب پایین حرکت میکند و گرم میشود.(اطراف لوله ها بخار است.)

اصطلاح انگلیسی:falling number
اصطلاح فارسی:عدد سقوط
مفهوم اصطلاح:عددی است که مشخص کننده فعالیت آلفا آمیلازی آرد میباشد. به وسیله دستگاه falling number به دست می آید.

اصطلاح انگلیسی:false yeast
اصطلاح فارسی:مخمر کاذب
مفهوم اصطلاح:به مخمر هایی گفته میشود که تولید آسکوسپور نمیکنند.و فقط با جوانه زدن و یا تقسیم شدن تکثیر میابد.

اصطلاح انگلیسی:FAO
اصطلاح فارسی:سازمان کشاورزی و غذای سازمان ملل
مفهوم اصطلاح:در سال 1943 در رم بنا شد.

اصطلاح انگلیسی:farinograph
اصطلاح فارسی:خمیر سنج
مفهوم اصطلاح:دستگاهی است که خصوصیات کیفی خمیر را از قبیل مقدار جذب آب توسط آرد ، مقاومت درمقابل مخلوط شدن و انرژی مصرفی برای خمیر شدن را اندازه گیری میکند.

اصطلاح انگلیسی:farsh
اصطلاح فارسی:خمیر کالباس
مفهوم اصطلاح:به مخلوط گوشت و روغن ، ادویه ها که به صورت ماده خمیری در آمده است گفته میشود.

اصطلاح انگلیسی:fat
اصطلاح فارسی:چربی
مفهوم اصطلاح:چربی

اصطلاح انگلیسی:fat depot
اصطلاح فارسی:بافت چربی
مفهوم اصطلاح:adipose←

اصطلاح انگلیسی:fat replacers
اصطلاح فارسی:جایگزین های چربی
مفهوم اصطلاح:موادی که ایجاد حالت کرمی یا چربی می کنند اما چربی نیستند.

اصطلاح انگلیسی:fatbloom
اصطلاح فارسی:سپیدک چربی
مفهوم اصطلاح:نوعی نقص در شکلات است که به صورت سپیدک چربی ایجاد میشود که در اثر متبلور شدن چربی به وجود می آید.

اصطلاح انگلیسی:fatty acids, essential (EFA)
اصطلاح فارسی:اسیدهای چرب ضروری
مفهوم اصطلاح:اسیدهای چرب ضروری

اصطلاح انگلیسی:favism(fabism)
اصطلاح فارسی:فاویسم
مفهوم اصطلاح:نوعی بیماری که در اثر مصرف دانه باقلا یا استنشاق دانه گرده گیاه باقلا در بعضی اشخاص حساس به وجود می آید.

اصطلاح انگلیسی:favon
اصطلاح فارسی:فاون
مفهوم اصطلاح:نوعی فلاونوئید است.

اصطلاح انگلیسی:FDA
اصطلاح فارسی:سازمان غذا و داروی آمریکا
مفهوم اصطلاح:سازمان غذا و داروی آمریکا

اصطلاح انگلیسی:Feed
اصطلاح فارسی:خوراک دادن‌ ، پروردن‌ ، چراندن‌ ، خوردن‌ ، خوراک ، علوفه‌
مفهوم اصطلاح:خوراک دادن‌ ، پروردن‌ ، چراندن‌ ، خوردن‌ ، خوراک ، علوفه‌

اصطلاح انگلیسی:Feeder
اصطلاح فارسی:خوراک دهنده‌ ، (غذا) خورنده‌ ، چرنده‌ ، (در جمع‌)
مفهوم اصطلاح:خوراک دهنده‌ ، (غذا) خورنده‌ ، چرنده‌ ، (در جمع‌)

اصطلاح انگلیسی:Feeding
اصطلاح فارسی:خورش‌ ، تغذیه‌
مفهوم اصطلاح:خورش‌ ، تغذیه‌

اصطلاح انگلیسی:Feedstuff
اصطلاح فارسی:خوراک حیوانات‌ ، علوفه‌
مفهوم اصطلاح:خوراک حیوانات‌ ، علوفه‌

اصطلاح انگلیسی:fermentation
اصطلاح فارسی:تخمیر
مفهوم اصطلاح:اکسیداسیون ترکیبات آلی بدون حضور گیرنده خارجی الکترون.

اصطلاح انگلیسی:fermentation
اصطلاح فارسی:تخمیر
مفهوم اصطلاح:در لغت به معنی فساد تدریجی است اما منظر نوعی عمل آوری هدایت شده است که منجر به تشکیل ترکیبات جدید برا اثر واکنش های شیمیایی و یا میکروبی می شود.

اصطلاح انگلیسی:Fermented Foods
اصطلاح فارسی:غذاهای تخمیر شده
مفهوم اصطلاح:مواد غذایی هستند که تحت تاثیر فعالیت میکروارگانیسم ها تحت شرایط کنترل شده ایجاد می شوند. این مواد غذایی دارای ارزش تغذیع ای بالایی هستند.


اصطلاح انگلیسی:fermentograph
اصطلاح فارسی:تخمیر نگار
مفهوم اصطلاح:دستگاهی است که مقدار گاز تولید شده از تخمیر را اندازه گیری میکند.

اصطلاح انگلیسی:fermentograph
اصطلاح فارسی:فرمنتوگراف
مفهوم اصطلاح:دستگاهی که تولید گاز را در خمیر اندازه گیری می کند.

اصطلاح انگلیسی:Feta
اصطلاح فارسی:پنیر فتا
مفهوم اصطلاح:نوعی پنیر که به رنگ سفید و دارای بافتی نرم است. و بیشتر در یونان تولید می شود.

اصطلاح انگلیسی:fiber
اصطلاح فارسی:فیبر غذایی
مفهوم اصطلاح:فیبر غذایی

اصطلاح انگلیسی:ficin
اصطلاح فارسی:فیسین
مفهوم اصطلاح:آنزیمی است که در شیره انجیر وجود داردو باعث تجزیه مولکولهای پروتئین و نرم شدن مواد پروتئینی میشود.

اصطلاح انگلیسی:fig
اصطلاح فارسی:انجیر
مفهوم اصطلاح:میوه فیکوس کاریکا

اصطلاح انگلیسی:figure
اصطلاح فارسی:شکل ، نمودار ، رقم
مفهوم اصطلاح:شکل ، نمودار ، رقم

اصطلاح انگلیسی:fill weight(syn:fill , in , weight)
اصطلاح فارسی:وزن خالص غذای قوطی شده ، وزن پر قوطی
مفهوم اصطلاح:وزن خالص مواد ریخته شده در قوطی غذا بدون محاسبه وزن قوطی و مواد پرکننده بین قطعات غذا.

اصطلاح انگلیسی:filled milk
اصطلاح فارسی:شیر خشک با جربی گیاهی
مفهوم اصطلاح:شیر خشکی است که از شیر پس چرخ مخلوط با روغن گیاهی خاصی تهیه میشود.

اصطلاح انگلیسی:film yeast
اصطلاح فارسی:مخمر سطحی
مفهوم اصطلاح:به گروهی از مخمرها که اکسید کننده اند و به صورت غشائ و یا پرده نازکی در سطح مایعات نشو و نما میکنند.

اصطلاح انگلیسی: filth test
اصطلاح فارسی: آزمایش بقایای خوراکی
مفهوم اصطلاح: روشی است برای تعیین مقدار مو و اندهم حشرات در مواد غذایی


اصطلاح انگلیسی: filtrate
اصطلاح فارسی: صافی. صاف کنی. پالونه. صاف شدن. زلال شدن. ردشدن. پالودن
مفهوم اصطلاح: صافی. صاف کنی. پالونه. صاف شدن. زلال شدن. ردشدن. پالودن


اصطلاح انگلیسی: fining agent
اصطلاح فارسی: مواد شفاف کننده
مفهوم اصطلاح: clarifying agent


اصطلاح انگلیسی: firming agent
اصطلاح فارسی: سفت کننده
مفهوم اصطلاح: ماده ای است که برای سفت کردن بافت بعضی از محصولات ب کار برده میشود مثل اضافه کردن کارور کلسیم به شیر برای انعقاد بهتر.


اصطلاح انگلیسی: firmness
اصطلاح فارسی: سفتی
مفهوم اصطلاح: سفتی


اصطلاح انگلیسی: first proof
اصطلاح فارسی: تخمیر اولیه
مفهوم اصطلاح: مرحله اول در تخمیر در تهیه خمیر نان.


اصطلاح انگلیسی: Fish
اصطلاح فارسی: ماهی ، (بصورت‌ جمع‌) انواع‌ ماهیان‌ ، ماهی صید کردن‌ ،
مفهوم اصطلاح: ماهی ، (بصورت‌ جمع‌) انواع‌ ماهیان‌ ، ماهی صید کردن‌ ،


اصطلاح انگلیسی: Fish Cake
اصطلاح فارسی: نان‌ شیرینی که‌ از ماهی خورد کرده‌ وپوره‌ سیب‌ زمینی
مفهوم اصطلاح: نان‌ شیرینی که‌ از ماهی خورد کرده‌ وپوره‌ سیب‌ زمینی


اصطلاح انگلیسی: Fish Meal
اصطلاح فارسی: ماهی خشک وخورد شده‌ که‌ بمصرف‌ کود وغذای حیوانات‌
مفهوم اصطلاح: ماهی خشک وخورد شده‌ که‌ بمصرف‌ کود وغذای حیوانات‌


اصطلاح انگلیسی: Fish Stick
اصطلاح فارسی: فیله‌ ماهی سرخ‌ کرده‌
مفهوم اصطلاح: فیله‌ ماهی سرخ‌ کرده‌


اصطلاح انگلیسی: fishm meal
اصطلاح فارسی: پودر ماهی
مفهوم اصطلاح: خشک شده و خرد شده قسمتهای مختلف بدن ماهی که در جیره غذایی بعضی حیوانات مثل مرغ استفاده میشود.


اصطلاح انگلیسی: fishy flavor
اصطلاح فارسی: بوی زهم ماهی
مفهوم اصطلاح: در اثر فساد چربیها خصوصا فساد شیمیایی اکسیداسیون لسیتین چربی با هیدرولیز و آزاد شدن کولین از لسیتین بوی تندی شبیه بوی زهم ماهی به وجود می آورد.


اصطلاح انگلیسی: flame peeling
اصطلاح فارسی: پوست گیری شعله ای
مفهوم اصطلاح: پوست گیری بعضی از سبزیها توسط شعله مستقیم یا گازهای داغ مثل سوزانیدن پوستهای نازک پیاز با شعله در دستگاه مخصوص پوست گیری شعله ای.


اصطلاح انگلیسی: flanke
اصطلاح فارسی: پرک
مفهوم اصطلاح: لایه نازک یاز خمیر یا ماده غذایی خشک شده با ضخامت چند دهم میلیمتر ، مثل پرک سیب زمینی که با خشک کن غلتکی تهیه میشود.


اصطلاح انگلیسی: flash , pasteurization
اصطلاح فارسی: پاستوریزه کردن به روش سریع
مفهوم اصطلاح: پاستوریزه کردن به روش سریع


اصطلاح انگلیسی: flash 18 process
اصطلاح فارسی: روش استرلیزاسیون 18
مفهوم اصطلاح: یکی از روشهای کنسرو کردن مواد غذایی که در آن کلیه عملیات قوطی کردن دربندی و خنک کردن نسبی در محفظه ای با فشار بالا (معمولا 18 پوند بر اینچ مربع)انجام میگیرد.


اصطلاح انگلیسی: flash pasteurization
اصطلاح فارسی: پاستوریزاسیون آنی
مفهوم اصطلاح: نوعی پاستوریزاسیون حرارتی غذا که در دمایی خیلی بالاتر از دمای معمول پاستوریزاسیون صورت میکیرد و در نتیجه زمان فرآیند بسیار کوتاه میشود.


اصطلاح انگلیسی: flat sour
اصطلاح فارسی: ترش بدون تورم ، ترش صاف
مفهوم اصطلاح: به حالتی از قوطی غذا گفته میشود که علی رغم فساد میکروبی و اسیدی شدن محتویات آن قوطی سالم به نظر میشود و دو طرف قوطی باد نکرده است.


اصطلاح انگلیسی: flavanol
اصطلاح فارسی: فلاوانول
مفهوم اصطلاح: از ترکیبات اصلی پلی فنلهاست که در چای وجود دارد و ممکن است تا ده درصد ماده خشک چای را تشکیل دهد.


اصطلاح انگلیسی: flavonoids
اصطلاح فارسی: فلاونوئید
مفهوم اصطلاح: ترکیبات پلی فنولیک در گیاهان که باعث ایجاد رنگ می شوند.



اصطلاح انگلیسی: flavonon
اصطلاح فارسی: فلاونون
مفهوم اصطلاح: نوعی فلاونوئید است.


اصطلاح انگلیسی: flavonon
اصطلاح فارسی: فلاون
مفهوم اصطلاح: نوعی فلاونوئید است.


اصطلاح انگلیسی: flavoprotein
اصطلاح فارسی: فلاووپروتئین
مفهوم اصطلاح: نوعی پروتئین مرکب که از پروتئین و فلاوین ساخته شده است و برای تنفس بافت مورد نیاز است.


اصطلاح انگلیسی: flavoproteins
اصطلاح فارسی: فلاوپروتئین
مفهوم اصطلاح: آنزیمی که باعث متابولیسم نقش دارد و حاوی ریبوفلاوین است.


اصطلاح انگلیسی: flavor
اصطلاح فارسی: مزه‌ وبو ، مزه‌ ، طعم‌ ، چاشنی ، مزه‌ دار کردن‌ ، خوش‌ مزه‌
مفهوم اصطلاح: مزه‌ وبو ، مزه‌ ، طعم‌ ، چاشنی ، مزه‌ دار کردن‌ ، خوش‌ مزه‌


اصطلاح انگلیسی: flavor enhancer
اصطلاح فارسی: تشدید کننده طعم
مفهوم اصطلاح: ماده ای که جهت ظاهر شدن و تشدید طعم موجود در غذا به آن اضافه میشود.


اصطلاح انگلیسی: flavor reversion
اصطلاح فارسی: طعم معکوس
مفهوم اصطلاح: بوی طبیعی نامطلوب مخصوص پروتئین سویا که شدت آن کمتر از تند شدن است و پدیده اکسیداسیونی که آنرا به وجود می آورد.


اصطلاح انگلیسی: flavor(flavour)
اصطلاح فارسی: طعم
مفهوم اصطلاح: خاصیتی است از ترکیب بو و مزه. البته خواص دیگری چون بینایی نیز در تشخیص آن موثر است. یکی از خصوصیات کیفی غذا است که با حواس چشایی و بویایی مشترکا تعیین میشود.


اصطلاح انگلیسی: Flavoring
اصطلاح فارسی: چاشنی ،
مفهوم اصطلاح: چیزی که‌ برای خوش‌ مزه‌ کردن‌ ومعط‌ر کردن‌ بکار می رود.


اصطلاح انگلیسی: flavour
اصطلاح فارسی: مزه‌ وبو ، مزه‌ ، طعم‌ ، چاشنی ، مزه‌ دار کردن‌ ، خوش‌ مزه‌
مفهوم اصطلاح: مزه‌ وبو ، مزه‌ ، طعم‌ ، چاشنی ، مزه‌ دار کردن‌ ، خوش‌ مزه‌


اصطلاح انگلیسی: flipper
اصطلاح فارسی: قوطی کم خلا
مفهوم اصطلاح: در کنسرو سازی اصطلاحا به قوطی غذایی گفته میشود که هر دو طرف آن صاف است ولی خلا کافی ندارد و با مختصر به بدنه قوطی برجستگی در قوطی ایجاد میشود.


اصطلاح انگلیسی: fluid
اصطلاح فارسی: سیال‌ ، روان‌ ، نرم‌ وابکی ، مایع‌ ، متحرک
مفهوم اصطلاح: سیال‌ ، روان‌ ، نرم‌ وابکی ، مایع‌ ، متحرک


اصطلاح انگلیسی: fluidized bed
اصطلاح فارسی: بستر سیال
مفهوم اصطلاح: وقتی قطعات مواد غذایی توسط جریان هوا یا یک سیال دیگر در بستری به صورت شناور یا معلق در آمده و در اثر حرکت و تماس با سیال ، خنک یا خشک میشود. اصطلاحا این بستر را fluidized bed میگویند.


اصطلاح انگلیسی: fluorescent
اصطلاح فارسی: فلورسنت
مفهوم اصطلاح: به موادی گفته میشود که در صورت فعال شدن با بعضی امواج قادر به انتشار نور با طول موج دیگری هستند.


اصطلاح انگلیسی: fluoridation
اصطلاح فارسی: فلوئور دار کردن
مفهوم اصطلاح: افزودن فلورید به آب (و بعضی از مواد غذایی) به منظور جلوگیری از بروز بیماری پوسیدگی دندان.


اصطلاح انگلیسی: foam
اصطلاح فارسی: کف
مفهوم اصطلاح: حبابهای گاز در داخل مایع که به صورت لایه ای اسفنجی شکل در آمده باشد.


اصطلاح انگلیسی: foam mat dryer
اصطلاح فارسی: خشک کن کف لایه ای
مفهوم اصطلاح: خشک کن نواری مخصوص خشک کردن مایعات غلیظ غذا (معمولا دارای 35 تا55 درصد کل ماده جامد.)


اصطلاح انگلیسی: foam spray drying
اصطلاح فارسی: خشک کردن کف پاششی
مفهوم اصطلاح: هنگامی که قبل از اتمیزه کردن شیر یا مایعات غلیظ شده دیگر به داخل برج خشک کن پاشنده ، گازهای بی اثری نظیر نیتروژن به داخل آن مایع تزریق کنند که در حین خشک شدن پس از اتمیزه شدن در برج ذرات پودر بافت اسفنجی پیدا کند و دارای حلالیت بسیار خوبی شود.


اصطلاح انگلیسی: foam theory
اصطلاح فارسی: تئوری کف
مفهوم اصطلاح: هنگام زدن خامه در اثر مخلوط شدن هوا در آن با وجود مواد پروتئینی در غشا خامه ایجاد کف میکند و ذرات خامه در سطح کف تجمع می یابند و در اثر تراکم کف بی ثبات شده و میشکند که باعث پاره شدن غشا خامه میشود و آنها را تبدیل به ذرات کره میکند.


اصطلاح انگلیسی: folacin(syn:folic acid)
اصطلاح فارسی: فولاسین ، اسید فولیک
مفهوم اصطلاح: یکی از ویتامینهای گروه ب که برای ساختن گلبولهای قرمز طبیعی مورد نیاز است و کمبود آن منجر به ایجاد کم خونی مگالوبلاستیک میشود.



اصطلاح انگلیسی: folic acid
اصطلاح فارسی: فولاسین ، اسید فولیک
مفهوم اصطلاح: folacin


اصطلاح انگلیسی: food , born intoxication
اصطلاح فارسی: مسمومیت غذایی
مفهوم اصطلاح: هر نوع مسمومیتی که در اثر ورود زهرابه های میکروبی و قارچی و یا سموم شیمیایی از راه مواد غذایی در انسان ایجاد میشود.


اصطلاح انگلیسی: food chilling
اصطلاح فارسی: سرد کردن غذا
مفهوم اصطلاح: گرفتن گرمای مواد و محصولات غذایی و تغییر دمای آنها به دماهای نزدیک به صفر درجه سانتی گراد.


اصطلاح انگلیسی: food efficiency(syn:food conversion efficiency)
اصطلاح فارسی: بهره وری غذا
مفهوم اصطلاح: معیاری برای ارزشیابی غذا که به یکی از دو طریقه زیر گزارش میشود: 1-نسبت افزایش وزن حیوان آزمایشگاهی به وزن غذای مصرفی 2-نسبت مقدار غذا به افزایش وزن حیوان آزمایشگاهی.


اصطلاح انگلیسی: food poisoning
اصطلاح فارسی: مسمومیت غذایی
مفهوم اصطلاح: مسمومیتهای ناشی از سموم میکروبی و غیر میکروبی در غذا.


اصطلاح انگلیسی: food preservation
اصطلاح فارسی: نگهداری غذا
مفهوم اصطلاح: به مجموعه عملیاتی گفته میشود که برای جلوگیری از فساد غذا و حفظ کیفیت طولانی تر آن به کار برده میشود.


اصطلاح انگلیسی: food processing
اصطلاح فارسی: فرآوری غذایی
مفهوم اصطلاح: مراحلی از عملیات تغییر ، تبدیل و نگهداری محصولات غذایی مانند درجه بندی ، شستشو خرد کردن آنزیم بری پختن پاستوریزه یا استریل کردن و بسته بندی مواد غذایی.


اصطلاح انگلیسی: food rheology
اصطلاح فارسی: رئولو‍ژی غذایی
مفهوم اصطلاح: تغیییرات بافت مواد غذایی و همچنین جریان مایعات و نیمه جامدهای غذایی در اثر وارد شدن نیروهای مختلف به آن.


اصطلاح انگلیسی: foodborne disease
اصطلاح فارسی: مسمومیت غذایی
مفهوم اصطلاح: ایجاد مسمومیت در اثر مصرف سم ایجاد شده توسط میکروارگانیسم ها


اصطلاح انگلیسی: Foodstuff
اصطلاح فارسی: ماده‌ غذایی ، خواربار
مفهوم اصطلاح: ماده‌ غذایی ، خواربار


اصطلاح انگلیسی: free , acid content
اصطلاح فارسی: محتوای اسید آزاد
مفهوم اصطلاح: محتوای اسید آزاد


اصطلاح انگلیسی: Free Fatty Acid
اصطلاح فارسی: اسید چرب آزاد
مفهوم اصطلاح: اسید چرب آزاد


اصطلاح انگلیسی: free gossypol
اصطلاح فارسی: گوسیپول آزاد
مفهوم اصطلاح: مقدار گوسیپولی که بدون هیدرولیز قبلی با محلول 70 درصد استون آبی از مغز پنبه دانه قابل استخراج باشد.


اصطلاح انگلیسی: freeza concentration
اصطلاح فارسی: تغلیظ انجمادی
مفهوم اصطلاح: روشی است که در آن آبمیوه و محصولات مشابه را سرد میکنند به نحوی که آب آزاد آنها به صورت کریستالهای یخ در آید. سپس با سانتریفیوژ عصاره تغلیظ شده را از ذرات یخ جدا میکنند. با این روش تا حد اکثر بریکس 50 میتوان تغلیظ کرد.


اصطلاح انگلیسی: freeza drying(syn:lyophilization)
اصطلاح فارسی: خشک کردن تصعیدی
مفهوم اصطلاح: خشک کردن مواد غذایی منجمد در سیستم با خلا شدید و پایین تر از نقطه سه گانه آب (فشار 4/58 میلیمتر جیوه و دمای صفر درجه سانتی گراد).


اصطلاح انگلیسی: freeze burn
اصطلاح فارسی: سرما سوختگی
مفهوم اصطلاح: وقتی مواد غذایی خوب بسته بندی نشده باشد و سطح آن در تماس با هوای خشک درون فریزر قرار گیرد رطوبت سطح آن خارج میشود و لکه های سفیدی روی آن ایجاد میشود. به این پدیده سرما سوختگی میگویند.


اصطلاح انگلیسی: Freeze drying
اصطلاح فارسی: خشک کردن انجمادی
مفهوم اصطلاح: یک روش نگهداری و حفظ باکتری هایی مانند باکتری های اسید لاکتیک است.


اصطلاح انگلیسی: freezing point
اصطلاح فارسی: نقطه انجماد
مفهوم اصطلاح: دمایی که در آن مایعی در فشار اتمسفر شروع به جامد شدن میکند.


اصطلاح انگلیسی: friction
اصطلاح فارسی: اصطکاک ، سایش
مفهوم اصطلاح: اصطکاک ، سایش


اصطلاح انگلیسی: frozen storage
اصطلاح فارسی: نگهداری به حالت منجمد
مفهوم اصطلاح: یکی از روش های اصلی نگهداری مواد غذایی به ویژه فراورده های گوشتی به منظور حفظ کیفیت و افزایش زمان ماندگاری


اصطلاح انگلیسی: fructose
اصطلاح فارسی: فروکتوز ، لوولوز
مفهوم اصطلاح: Levulose


اصطلاح انگلیسی: fruit
اصطلاح فارسی: میوه
مفهوم اصطلاح: میوه


اصطلاح انگلیسی: fruit drink
اصطلاح فارسی: نوشابه میوه ای
مفهوم اصطلاح: به نوشابه ای اطلاق میشود که بخشی از آن آب میوه کنسانتره و یا پودر آب میوه است.


اصطلاح انگلیسی: fruit juice
اصطلاح فارسی: آب میوه
مفهوم اصطلاح: عصاره بدون گوشت میوه است که طبیعی باشد و به آن آب یا مواد دیگر اضافه نشده باشد.


اصطلاح انگلیسی: fruity(tea)
اصطلاح فارسی: طعم میوه ای
مفهوم اصطلاح: طعمی نامطلوب است که بر اثر تخمیر بیش از حد یا آلودگی میکروبی قبل از حرارت دادن برکگ چای به وجود می آید.


اصطلاح انگلیسی: fudge
اصطلاح فارسی: شکلات نرم
مفهوم اصطلاح: نوعی شکلات که اساس آن تافی یا کارامل است. این شکلات شکر زیاد دارد به طوری که در فرآیند کریستاله میگردد.


اصطلاح انگلیسی: Fufu
اصطلاح فارسی: توفو
مفهوم اصطلاح: محصول حاصل از تخمیر کاساوا است که در کشورهای غرب آفریقا بیشتر تولید می شود.


اصطلاح انگلیسی: full (tea)
اصطلاح فارسی: طعم کامل
مفهوم اصطلاح: چای با رنگ مطلوب و طعم خوب که تلخی هم نداشته باشد.


اصطلاح انگلیسی: Functional Foods
اصطلاح فارسی: غذاهای عملگر
مفهوم اصطلاح: مواد غذایی که علاوه بر نقش تغذیه ای خود دارای خواص درمانی و سلامتی نیز می باشند.


اصطلاح انگلیسی: fungi
اصطلاح فارسی: قارچها
مفهوم اصطلاح: شاخه ای از موجودات زنده یک یا پر یاخته ای فاقد کلروفیل از گروه هسته داران که مواد غذایی مورد نیاز خود را از راه جذب به دست می آورند.


اصطلاح انگلیسی: furcellaran
اصطلاح فارسی: صمغ فورسلاران
مفهوم اصطلاح: صمغ استخراج شده از جلبک دریایی دانمارکی که از پلی ساکاریدهای هتروژن است. این صمغ به میزان خیلی کم در مواد غذایی باعث قوام و غلظت بهتر و در واقع باعث تثبیت سیستم مواد غذایی میشود.


حرف F
 

"ALPHA"

دستیار مدیر مهندسی کشاورزی , صنایع غذایی
کاربر ممتاز
G

G

اصطلاح انگلیسی:galactans
اصطلاح فارسی:بتا گالاکتان ها
مفهوم اصطلاح:ترکیبات پلی ساکاریدی هستند که در کاراگینان یافت می شوند.

اصطلاح انگلیسی:galactose
اصطلاح فارسی:گالاکتوز
مفهوم اصطلاح:منوساکارید 6 کربنه (هگزوز) که در کربن 4 دارای هیدروکسیل است.

اصطلاح انگلیسی:Gari
اصطلاح فارسی:گاری
مفهوم اصطلاح:نوعی فراورده تخمیری حاصل از کاساوا است.

اصطلاح انگلیسی:gas chromatograph
اصطلاح فارسی:بسته بندی گازی
مفهوم اصطلاح:دستگاه تجزیه ای که مواد شیمیایی را در ستون بسیار باریک بین 2 فاز ، یکی متحرک گازی خنثی و دیگری ثابت مایع یا جامد تفکیک می سازد

اصطلاح انگلیسی:gas storage
اصطلاح فارسی:گاز انباری
مفهوم اصطلاح:به معنی اتمسفر کنترل شده و اتمسفر اصلاح شده است

اصطلاح انگلیسی:gel permeation chromatography
اصطلاح فارسی:کروماتوگرافی ژله ای غربالی
مفهوم اصطلاح:در عملیات کروماتوگرافی اگر کواد داخل ستون از ترکیبات ژله ای باشد ترکیبات جدا شدنی مورد نظر براساس اندازه و وزن مولکولی در فضاهای بین مولکولی ژل وارد و یا خارج شوند که نهایتا باعث تقدم و تاخیر در حرکت آنها و لذا تفکیک آنها می گردد

اصطلاح انگلیسی:gelatinization
اصطلاح فارسی:ژله ای شدن
مفهوم اصطلاح:تبدیل بافت سلول به حالت ژله ای مثل ژلاتیناسیون هیدروکلوئیدها در آب

اصطلاح انگلیسی:gelatinization
اصطلاح فارسی:ژلاتینه شدن
مفهوم اصطلاح:به تشکیل شبکه ژلی توسط نشاسته گفته می شود.

اصطلاح انگلیسی:gelation
اصطلاح فارسی:ژله شدن
مفهوم اصطلاح:به فرم گرفتن ژله گفته می شود

اصطلاح انگلیسی: Gelation
اصطلاح فارسی: ژله شدن
مفهوم اصطلاح: به فرم گرفتن ژله گفته می شود.


اصطلاح انگلیسی: gellan gum
اصطلاح فارسی: صمغ ژلان
مفهوم اصطلاح: پلی ساکاریدی که با تخمیر براثر فعالیت باکتری سدوموناس الودی به وجود می آید


اصطلاح انگلیسی: gelometer
اصطلاح فارسی: ژله سنج
مفهوم اصطلاح: وسیله ای برای اندازه گیری زمان لازم برای بستن ژل


اصطلاح انگلیسی: germ carrier
اصطلاح فارسی: حامل میکروب
مفهوم اصطلاح: فردی که بدون نشان دادن علائم بیماری به طور دائم میکروب را در خود نگه دارد


اصطلاح انگلیسی: germ meal
اصطلاح فارسی: آرد جوانه دار
مفهوم اصطلاح: آردی که جوانه پخته شده به آن اضافه کرده اند


اصطلاح انگلیسی: giardiasis
اصطلاح فارسی: ژیاردیا
مفهوم اصطلاح: ورم روده و اسهال که که در اثر عفونت ناشی از انگل ژیاردیا لامبلیا ایجاد گردد


اصطلاح انگلیسی: gigantic acid
اصطلاح فارسی: پاتولین
مفهوم اصطلاح: patulin←


اصطلاح انگلیسی: gliadin
اصطلاح فارسی: گلیادین
مفهوم اصطلاح: قسمتی از پروتئین گندم که در گلوتن وجود دارد و در الکل محلول است


اصطلاح انگلیسی: gliadin
اصطلاح فارسی: گلیادین
مفهوم اصطلاح: پروتئینی که باعت ایجاد خواص چسبندگی در نان حاصل از آرد گندم می شود.


اصطلاح انگلیسی: globular protein
اصطلاح فارسی: پروتئین کروی
مفهوم اصطلاح: مولکول پروتئین انحلال پذیری که معمولا دارای ساختمان کروی توپی شکل است


اصطلاح انگلیسی: globulin
اصطلاح فارسی: گلوبولین
مفهوم اصطلاح: پرئتئین کروی که در آب و الکل نامحلول و در محلول رقیق نمک انحلال پذیر است


اصطلاح انگلیسی: glomerulus
اصطلاح فارسی: گلومرول
مفهوم اصطلاح: کلاف مویرگی واقع در کپسول بومن


اصطلاح انگلیسی: glucagon
اصطلاح فارسی: گلوکاگون
مفهوم اصطلاح: هورمون مترشحه از سلولهای آلفای جزایر لانگرهانس لوزالمعده که باعث عیدرولیز گلیکوژن و افزایش قند خون می شود


اصطلاح انگلیسی: glucitol
اصطلاح فارسی: سوربیتول
مفهوم اصطلاح: sorbitol←


اصطلاح انگلیسی: glucose effect
اصطلاح فارسی: پدیده گلوکز
مفهوم اصطلاح: catabolic repression


اصطلاح انگلیسی: glutamaic acid
اصطلاح فارسی: گلوتامیک اسید
مفهوم اصطلاح: اسید آمینه دارای 2 عامل کربکسیل


اصطلاح انگلیسی: glutamateT sodium
اصطلاح فارسی: گلوتامات سدیم
مفهوم اصطلاح: نمک سدیم گلوتلمیک اسید. آمینو اسیدی که باعث تشدید طعم بعضی غذاها می شود


اصطلاح انگلیسی: glutathione
اصطلاح فارسی: گلوتلتیون
مفهوم اصطلاح: تری پپتید موجود در بافتهای گیاهی و حیوانی و مرکب از 3 اسید آمینه گلایسین گلوتامیک اسید و سیستئن


اصطلاح انگلیسی: gluten
اصطلاح فارسی: گلوتن
مفهوم اصطلاح: پروتئین موجود در خمیر آرد گندم


اصطلاح انگلیسی: gluten
اصطلاح فارسی: گلوتن
مفهوم اصطلاح: نوعی پروتئین در گندم که از ترکیب گلوتنین و گلیادین تشکیل شده است و باعث خاصیت نانوایی در آرد گندم می شود.



اصطلاح انگلیسی: glutenin
اصطلاح فارسی: گلوتنین
مفهوم اصطلاح: پروتئینی که باعت ایجاد خواص الاستیک در نان حاصل از آرد گندم می شود.


اصطلاح انگلیسی: glyceride
اصطلاح فارسی: گلیسرید
مفهوم اصطلاح: استر یا نمک آلی ترکیب اسید چرب و گلیسیرول


اصطلاح انگلیسی: glyceryl mono stearate
اصطلاح فارسی: منواستئارات گلیسرول
مفهوم اصطلاح: امولسیون کننده عالی برای تافی و کارامل


اصطلاح انگلیسی: glycogen
اصطلاح فارسی: گلیکوژن
مفهوم اصطلاح: پلی ساکارید ساخته شده از گلوکز و موجود در بافت جگر و عضلات


اصطلاح انگلیسی: glycogen
اصطلاح فارسی: گلیکوژن
مفهوم اصطلاح: منبع ذخیره ای کربوهیدرات در بدن انسان و حیوانات


اصطلاح انگلیسی: glycolysis
اصطلاح فارسی: گلیکولیز
مفهوم اصطلاح: چرخه تجزیه گلوکز که به تشکیل اسید پیروئیک ختم می شود


اصطلاح انگلیسی: glycoprotein
اصطلاح فارسی: پروتئین قند دار
مفهوم اصطلاح: پروتئینی که دارای یک مولکول قند یا الیگوساکارید پیوند شده است مثل موسین


اصطلاح انگلیسی: glycoprotein
اصطلاح فارسی: گلیکوپروتئین
مفهوم اصطلاح: به نام پروتئوگلیکان هم شناخته می شود. پلی ساکاریدهایی که با پروتئین باند شده اند.


اصطلاح انگلیسی: glycoside
اصطلاح فارسی: گلیکوزید
مفهوم اصطلاح: ترکیبی متشکل از یک مولکول قند ساده و یک مولکول قند دیگر یا یک ترکیب غیر گلوسیدی


اصطلاح انگلیسی: glycoside
اصطلاح فارسی: گلیکوزید
مفهوم اصطلاح: ترکیبات شکر که با موکولهای دیگر اتصال یافته اند.


اصطلاح انگلیسی: GMP
اصطلاح فارسی: good manufacturing practice
مفهوم اصطلاح: good manufacturing practice


اصطلاح انگلیسی: goat
اصطلاح فارسی: گوشت بز
مفهوم اصطلاح: گوشت بز


اصطلاح انگلیسی: Gorgonzolla
اصطلاح فارسی: پنیر گورگن زولا
مفهوم اصطلاح: نوعی پنیر آبی ، سبز که بیشتر در ایتالیا تولید می شود.


اصطلاح انگلیسی: Gouda
اصطلاح فارسی: پنیر گواد
مفهوم اصطلاح: نوعی پنیر شیرین با بافتی نیمه سخت که بیشتر در کشور هلند تولید می شود.


اصطلاح انگلیسی: grading
اصطلاح فارسی: درجه بندی
مفهوم اصطلاح: درجه بندی


اصطلاح انگلیسی: grain
اصطلاح فارسی: حبوبات ، دانه ، گندم ، جو
مفهوم اصطلاح: حبوبات ، دانه ، گندم ، جو


اصطلاح انگلیسی: Grana (Permesan)
اصطلاح فارسی: پنیر گرانا یا پرمزان
مفهوم اصطلاح: نوعی پنیر دان دان و سخت که در ایتالیا تولید می شود.


اصطلاح انگلیسی: granule
اصطلاح فارسی: گرانول
مفهوم اصطلاح: دانه های تشکیل دهنده نشاسته که در اثر فشردگی در یک بخش جمع می شوند.


اصطلاح انگلیسی: grape
اصطلاح فارسی: انگور
مفهوم اصطلاح: انگور


اصطلاح انگلیسی: grapefruit
اصطلاح فارسی: میوه تو سرخ ، گریپ فروت
مفهوم اصطلاح: میوه تو سرخ ، گریپ فروت



اصطلاح انگلیسی: GRAS
اصطلاح فارسی: بی خطر
مفهوم اصطلاح: اصطلاحی که در علم مواد غذایی کاربرد دارد و به مواد غذایی عاری از ترکیبات سمی و خطر زا اطلاق می شود.


اصطلاح انگلیسی: GRAS (generally recognized as safe)
اصطلاح فارسی: افزودنی مجاز
مفهوم اصطلاح: افزودنی که مصرف آن در حد قابل تحمل برای انسان در غذا جایز بوده و ضرری برای انسان ندارد


اصطلاح انگلیسی: gray
اصطلاح فارسی: گری
مفهوم اصطلاح: واحد ی برای اندازه گیری مقدار تشعشع امواج الکترومغناطیس که برابر 100 راد است


اصطلاح انگلیسی: gray
اصطلاح فارسی: گری
مفهوم اصطلاح: در سیستم SI واحد اندازه گیری میزان پرتو است.


اصطلاح انگلیسی: gray mold rot
اصطلاح فارسی: پوسیدگی کپکی خاکستری
مفهوم اصطلاح: نوعی فساد خاکستری رنگ در میوه ها و سبزیجات بر اثر بوتریتیس سینه را


اصطلاح انگلیسی: green mold rot
اصطلاح فارسی: فساد کپکی سبز
مفهوم اصطلاح: نوعی فساد مواد گیاهی بر اثر کلادوسپوریوم


اصطلاح انگلیسی: green patch
اصطلاح فارسی: لکه سبز گوشت
مفهوم اصطلاح: لکه های سبز رنگ در نتیجه نشو و نمای گونه های پنی سیلیوم مثل اکسپانسوم


اصطلاح انگلیسی: green rot
اصطلاح فارسی: فساد سبز
مفهوم اصطلاح: نوعی فساد تخم مرغ بر اثر سدوموناس فلورسنس


اصطلاح انگلیسی: grill
اصطلاح فارسی: کباب کردن ، بریان کردن
مفهوم اصطلاح: کباب کردن ، بریان کردن


اصطلاح انگلیسی: grits
اصطلاح فارسی: بلغور
مفهوم اصطلاح: دانه پوست کنده و نیم کوب



اصطلاح انگلیسی: gross protein value (GPV)
اصطلاح فارسی: ارزش ناخالص پروتئین
مفهوم اصطلاح: معیاری بیولوژیک برای سنجش ارزش تکمیلی یک پروتئین روی یک رژیم پایه مبتنی بر غلات که برای تعیین آن معمولا از جوجه استفاده می کنند


اصطلاح انگلیسی: ground
اصطلاح فارسی: زمین‌ ، خاک ، میدان‌ ، زمینه‌ ، کف‌ دریا ،
مفهوم اصطلاح: میوه ویتیس وینیفرا


اصطلاح انگلیسی: growth curve of bacteria
اصطلاح فارسی: منحنی رشد باکتریها
مفهوم اصطلاح: منحنی تغییرات تعداد یا لگاریتم تعداد باکتریها را بر حسب زمان در مختصات دو بعدی منحنی رشد باکتریها


اصطلاح انگلیسی: growth factor
اصطلاح فارسی: عامل رشد
مفهوم اصطلاح: ترکیب مغذی که معمولا به مقدار خیلی کم مورد استفاده برای برخی موجودات زنده است


اصطلاح انگلیسی: growth rate
اصطلاح فارسی: سرعت رشد
مفهوم اصطلاح: تعداد تقسیم یاخته ای در واحد زمان


اصطلاح انگلیسی: guar gum
اصطلاح فارسی: صمغ گوار
مفهوم اصطلاح: صمغ گیاهی از دسته کربوهیدراتهای پلی ساکاریدی که به عنوان هیدروکلوئید و به مقدار کم در برخی غذاها استفاده می شود


اصطلاح انگلیسی: guar gum
اصطلاح فارسی: صمغ گوار
مفهوم اصطلاح: صمغ گیاهی با قدرت غلظت دهندگی 8برابر نشاسته که در نوشابه های میوه ای به کار می رود.


اصطلاح انگلیسی: gum acacia (GA) gum arabic
اصطلاح فارسی: صمغ آکاسیا
مفهوم اصطلاح: نوعی صمغ گیاهی است که از درخت آکاسیا تهیه می شود.


اصطلاح انگلیسی: gum arabic
اصطلاح فارسی: صمغ عربی
مفهوم اصطلاح: صمغی از درخت اقاقیا و از کربوهیدراتهای هتروپلی ساکارید پیچیده که به عنوان هیدروکلوئید به میزان کم در برخی مواد غذایی استفاده می شود


اصطلاح انگلیسی: gum tragacanth
اصطلاح فارسی: کتیرا
مفهوم اصطلاح: صمغی که از ریشه اصلی گون گرفته می شود. آهسته آب جذب می کند. در PH برابر 5 بیشترین ویسکوزیته را دارد.



اصطلاح انگلیسی: gumbo
اصطلاح فارسی: بامیه
مفهوم اصطلاح: بامیه

اصطلاح انگلیسی: Gumminess
اصطلاح فارسی: خاصیت صمغیت
مفهوم اصطلاح: خاصیتی که در بافت سنجی استفاده می شود.


حرف G

 

"ALPHA"

دستیار مدیر مهندسی کشاورزی , صنایع غذایی
کاربر ممتاز
H

H

اصطلاح انگلیسی:HACCP
اصطلاح فارسی:سیستم بازرسی هاسب
مفهوم اصطلاح:سیستم HACCP, Hazard Analysis and Critical Control Point ، استانداردی پایه ای است که به سازمانها و شرکتها این امکان را می دهد که ریسکهای مربوطه را شناخته و آنها را به طور اثر بخش از نظر ایمنی و صرفه اقتصادی مدیریت کنند.

اصطلاح انگلیسی:HACCP
اصطلاح فارسی:آنالیز خطر در نقاط نقاط کنترل بحرانی
مفهوم اصطلاح:تکنیکی برای تشخیص نقاط خطر در مراجل پروسس

اصطلاح انگلیسی:halal
اصطلاح فارسی:حلال
مفهوم اصطلاح:اصطلاحی برای غذاهای مجاز از نظر اسلام در کشور های مسلمان

اصطلاح انگلیسی:halophile
اصطلاح فارسی:نمک دوست
مفهوم اصطلاح:به میکروارگانیسمهایی گفته می شود که جهت نشو نما خود نیاز به مقادیر زیادی نمک طعام در محیط نشو ونمای خود دارند

اصطلاح انگلیسی:halphen test
اصطلاح فارسی:آزمون هافن
مفهوم اصطلاح:روشی برای تعیین وجود روغن پنبه دانه در روغنهای حیوانی یا گیاهی

اصطلاح انگلیسی:halvah
اصطلاح فارسی:حلوا
مفهوم اصطلاح:فراورده غذایی شیرینی که از حرارت دادن ترکیب شکر آرد کنجد و غیره بدست می آید.

اصطلاح انگلیسی:ham
اصطلاح فارسی:گوشت ران خوک
مفهوم اصطلاح:قسمت بالای ران خوک که با افزودن محلول نمک طعام نیتریت و دود دادن آن را می پرورانند

اصطلاح انگلیسی:ham
اصطلاح فارسی:گوشت خوک
مفهوم اصطلاح:گوشت کامل پای خوک

اصطلاح انگلیسی: hamburger
اصطلاح فارسی: همبرگر
مفهوم اصطلاح: گوشت چرخ کرده گاو که با نمک ، تخم مرغ و آرد ترکیب شده است.


اصطلاح انگلیسی: hammer mill
اصطلاح فارسی: آسیاب چکشی
مفهوم اصطلاح: نوعی آسیاب با چکشهای مستطیلی شکل


اصطلاح انگلیسی: hard swell
اصطلاح فارسی: تورم سخت
مفهوم اصطلاح: نوعی تورم در قوطی های کنسرو که فشار گاز در آنها بالاست و با فشردن زیر انگشتان دست برطرف نمی شود


اصطلاح انگلیسی: Hardness
اصطلاح فارسی: سفتی
مفهوم اصطلاح: خاصیتی که در بافت سنجی استفاده می شود.


اصطلاح انگلیسی: harsh
اصطلاح فارسی: طعم تند
مفهوم اصطلاح: طعم تند چای که دارای مزه تلخی است


اصطلاح انگلیسی: harvest
اصطلاح فارسی: محصول ، خرمن ، برداشت کردن
مفهوم اصطلاح: محصول ، خرمن ، برداشت کردن


اصطلاح انگلیسی: hay flavor
اصطلاح فارسی: طعم علفی
مفهوم اصطلاح: طعم ات مثل طعم علف خشک که به علت وجود فورفورال در بعضی محصولات مثل قهوه بوجود می آید


اصطلاح انگلیسی: HDL
اصطلاح فارسی: لیپوپروتئین سنگین
مفهوم اصطلاح: نوعی لیپوپروتئین موجود در خون که 50% آن پروتئین و بقیه مواد لیپیدی است


اصطلاح انگلیسی: HDL cholesterol
اصطلاح فارسی: کلسترول نوع خوب
مفهوم اصطلاح: کلسترول نوع خوب


اصطلاح انگلیسی: head space
اصطلاح فارسی: سر فضا
مفهوم اصطلاح: فضای خالی بالای قوطی کنسرو


اصطلاح انگلیسی: health food
اصطلاح فارسی: غذای حیات بخش
مفهوم اصطلاح: غذای خیلی مغذی و سالم.


اصطلاح انگلیسی: heat exchanger
اصطلاح فارسی: مبدل گرما
مفهوم اصطلاح: وسیله ای که انرژی گرمایی بین ماده گرم شونده و یا سرد شونده و سیال گرم کننده و سرد کننده ردوبدل می کند


اصطلاح انگلیسی: heat pump
اصطلاح فارسی: پمپ حرارتی
مفهوم اصطلاح: یک سیستم تولید گرما یا سرما یا هوا


اصطلاح انگلیسی: heat pump evaporator
اصطلاح فارسی: تبخیر کننده پمپ گرمایی
مفهوم اصطلاح: نوعی دستگاه تغلیظ لوله ای است که در آن از سیستمی شبیه دستگاههای سردکننده کمپرسی استفاده می شود


اصطلاح انگلیسی: heat transfer
اصطلاح فارسی: انتقال گرما
مفهوم اصطلاح: انتقال انرژی گرمایی در مواد به طریقه جابجایی هدایتی و تابشی


اصطلاح انگلیسی: heat transfer
اصطلاح فارسی: انتقال حرارت
مفهوم اصطلاح: پدیده منتقل شدن انرژی گرمایی از یک محیط به محیط دیگر


اصطلاح انگلیسی: Helicobacter pylori
اصطلاح فارسی: هلیکوباکتر پیلوری
مفهوم اصطلاح: باکتری که باعث زخم معده می شود.


اصطلاح انگلیسی: hemicellulose
اصطلاح فارسی: همی سلولز
مفهوم اصطلاح: پلی ساکاریدی غیر هموژن که عمدتا از قندهای زیلوز با اتصالات بتا 1و4 تشکیل می شوند


اصطلاح انگلیسی: hemicelluloses
اصطلاح فارسی: همی سلولوز
مفهوم اصطلاح: کربوهیدرات های پیچیده شامل فیبر رژیمی


اصطلاح انگلیسی: hemochromatosis
اصطلاح فارسی: هموکروماتوز
مفهوم اصطلاح: عارضه ای است که به علت جذب بسیار زیاد آهن در انسان بوجود می آید


اصطلاح انگلیسی: hemoglobin
اصطلاح فارسی: هموگلوبین
مفهوم اصطلاح: ترکیب رنگی پروتئین آهن دار گلوبولهای قرمز خون که نقش آن انتقال اکسیژن از ششها به بافتها و گاز کربنیک از بافت ها به ششهاست.


اصطلاح انگلیسی: heparin
اصطلاح فارسی: هپارین
مفهوم اصطلاح: کربوهیدرات پیچیده(گلیکوزآمینوگلیکان)


اصطلاح انگلیسی: heteropolysaccharide
اصطلاح فارسی: پلی ساکارید ناهمگن
مفهوم اصطلاح: پلی ساکاریدی که از چند نوع منوساکارید بوجود آمده است.


اصطلاح انگلیسی: high fructose corn syrup
اصطلاح فارسی: شربت ذرت با فروکتوز بالا
مفهوم اصطلاح: شربتی که از تجزیه نشاسته ذرت بوجود می آید


اصطلاح انگلیسی: high ratio protein
اصطلاح فارسی: آرد نول
مفهوم اصطلاح: آردی که از گندم خوب با استحصال کمتر از 50% بدست آید


اصطلاح انگلیسی: HLB value
اصطلاح فارسی: بالانس هیدروفیل ، لیپوفیل
مفهوم اصطلاح: تمایل ترکیبات به حالت آبدوستی و چربی دوستی در یک امولسیون


اصطلاح انگلیسی: Hollandaise
اصطلاح فارسی: سوس‌ مرکب‌ از کره‌ وزرده‌ تخم‌ مرغ‌ واب‌ لیمو وسرکه‌.
مفهوم اصطلاح: سوس‌ مرکب‌ از کره‌ وزرده‌ تخم‌ مرغ‌ واب‌ لیمو وسرکه‌.


اصطلاح انگلیسی: homogenisation
اصطلاح فارسی: هموژن کردن ، یکنواخت کردن ، هم اندازه کردن
مفهوم اصطلاح: عملی که باعث همگن شدن و یک اندازه شدن اجزای یک ترکیب می شود. این عمل در صنایع شیر کاربرد زیادی دارد و کی از فواید آن همگن شدن بافت شیر و عدم تجمع سرشیر روی شیر و دوفاز شدن شیر می باشد.


اصطلاح انگلیسی: homopolysaccharide
اصطلاح فارسی: پلی ساکارید ساده
مفهوم اصطلاح: پلی ساکاریدی که از یک نوع منوساکارید تولید شود


اصطلاح انگلیسی: honey
اصطلاح فارسی: عسل ، شهد
مفهوم اصطلاح: عسل ، شهد


اصطلاح انگلیسی: HPLC
اصطلاح فارسی: کروماتوگرافی مایع با عملکرد بالا
مفهوم اصطلاح: کروماتوگرافی مایع با عملکرد بالا


اصطلاح انگلیسی: HPLC (high performance liquid chromatography
اصطلاح فارسی: کروماتوگرافی مایع پیشرفته
مفهوم اصطلاح: HPLC←


اصطلاح انگلیسی: Hue angle
اصطلاح فارسی: زاویه رنگ
مفهوم اصطلاح: فاکتوری که در آزمایشات رنگ سنجی استفاده می شود و


اصطلاح انگلیسی: hull
اصطلاح فارسی: پوسته
مفهوم اصطلاح: پوسته روی دانه های جو شلتوک و..


اصطلاح انگلیسی: humectant
اصطلاح فارسی: نگهدارنده رطوبت
مفهوم اصطلاح: ماده ای که باعث حفظ رطوبت در غذا می شود


اصطلاح انگلیسی: humid volume
اصطلاح فارسی: میزان رطوبت در هوا
مفهوم اصطلاح: میزان رطوبت در هوا


اصطلاح انگلیسی: Hunter color Meter
اصطلاح فارسی: دستگاه رنگ سنج
مفهوم اصطلاح: دستگاهی که جهت اندازه گیری فاکتورهای رنگ مثل درخشندگی قرمزی و زردی به کار میرد.


اصطلاح انگلیسی: husbandry
اصطلاح فارسی: کشاورزی ، باغبانی
مفهوم اصطلاح: کشاورزی ، باغبانی


اصطلاح انگلیسی: husker
اصطلاح فارسی: دستگاه غلاف کن
مفهوم اصطلاح: وسیله ای برای جدا کردن پوست ذرت و محصولات مشابه


اصطلاح انگلیسی: hydrocolloid
اصطلاح فارسی: هیدروکلوئید
مفهوم اصطلاح: ترکیبات ماکرومولکول و پیچیده که به میزان خیلی کم در آب محلول است و باعث قوام و بهبود غلظت بافت ماده غذایی می شود



اصطلاح انگلیسی: hydrogen swell
اصطلاح فارسی: تورم هیدروژنی
مفهوم اصطلاح: نوعی تورم قوطی هیدروژن به علت تشکیل گاز هیروزن در آن


اصطلاح انگلیسی: hydrogenation
اصطلاح فارسی: هیدروژناسیون
مفهوم اصطلاح: تبدیل اسید چرب غیر اشباع به اشباع با اضافه کردن هیدروژن


اصطلاح انگلیسی: hydrolysis
اصطلاح فارسی: تجزیه آبی
مفهوم اصطلاح: به تجزیه پلی مر به واحد هی کوچکتر به نام مونومر در محیط آبی


اصطلاح انگلیسی: hydrophile
اصطلاح فارسی: آب دوست
مفهوم اصطلاح: آب دوست


اصطلاح انگلیسی: hydrophilic
اصطلاح فارسی: آب دوست
مفهوم اصطلاح: ویژگی موادی که آب را جذب می کنند و تمایل به جذب آب دارند


اصطلاح انگلیسی: hydrophilic
اصطلاح فارسی: آبدوستی ، میل به نزدیکی با آب
مفهوم اصطلاح: ناشی از آبدوستی و تمایل به پیوند با مولکول های آب


اصطلاح انگلیسی: hydrophob
اصطلاح فارسی: آب گریز
مفهوم اصطلاح: آب گریز


اصطلاح انگلیسی: hydrophobic
اصطلاح فارسی: آب گریز
مفهوم اصطلاح: ویژگی موادی که آب را دفع می کنند و تمایلی به جذب آب ندارند


اصطلاح انگلیسی: hydrophobic
اصطلاح فارسی: هیدروفوبیک ، آب گریزی
مفهوم اصطلاح: ناشی از اب گریزی تمایل به فاصله گرفتن از مولکول های آب


اصطلاح انگلیسی: hydroponics
اصطلاح فارسی: کشت هیدروپونیک
مفهوم اصطلاح: رشد گیاهان بدون خاک در نمک های معدنی



اصطلاح انگلیسی: hydrostatic sterllizer
اصطلاح فارسی: اتوکلاو ستون آبی
مفهوم اصطلاح: دستگاهی شامل محفظه بلند و عمودی که درون آن بخار 115 تا 130 درجه وجود دارد و فشار ستون آب بخار را در داخل محفظه نگه داشته است و دارای 3 قسمت ستون آب گرم بخار و آب سرد است


اصطلاح انگلیسی: hygiene
اصطلاح فارسی: بهداشت ، علم بهداشت
مفهوم اصطلاح: بهداشت ، علم بهداشت


اصطلاح انگلیسی: hygrometry
اصطلاح فارسی: رطوبت سنجی هوا
مفهوم اصطلاح: شاخه ای از علم فیزیک که به به اندازه گیری رطوبت هوا مربوط است


اصطلاح انگلیسی: hygroscopic
اصطلاح فارسی: نم گیر
مفهوم اصطلاح: موادی که رطوبت جذب می کنند


حرف H

 

"ALPHA"

دستیار مدیر مهندسی کشاورزی , صنایع غذایی
کاربر ممتاز
I

I

اصطلاح انگلیسی:ice cream
اصطلاح فارسی:بستنی
مفهوم اصطلاح:مخلوط یخ زده سیر شکر چربی و غیره

اصطلاح انگلیسی:icing suger
اصطلاح فارسی:پودر شکر
مفهوم اصطلاح:پودر یا محلول قندی غلیظ که برای براق شدن روی شیرینی می پاشند

اصطلاح انگلیسی:idiophase
اصطلاح فارسی:مرحله سکون
مفهوم اصطلاح:به مرحله توقف رشد باکتریها که به دنبال مرحله فعال رشد (تروفوفاز) حادث می شود گفته می شود

اصطلاح انگلیسی:IMF
اصطلاح فارسی:غذاهایی با رطوبت متوسط
مفهوم اصطلاح:غذاهایی با رطوبت متوسط

اصطلاح انگلیسی:immerse
اصطلاح فارسی:فرو بردن‌ ، زیر اب‌ کردن‌ ، پوشاندن‌ ، غوط‌ه‌دادن‌ ، غسل
مفهوم اصطلاح:فرو بردن‌ ، زیر اب‌ کردن‌ ، پوشاندن‌ ، غوط‌ه‌دادن‌ ، غسل

اصطلاح انگلیسی:immersion freezing
اصطلاح فارسی:انجماد غوطهوری
مفهوم اصطلاح:روش انجمادی که در آن ماده غذایی درون ماده منجمد کننده غوطه ور می شود و یخ می زند

اصطلاح انگلیسی: immunization
اصطلاح فارسی: ایمن سازی
مفهوم اصطلاح: ایجاد ایمنی در موجود زنده با تزریق پادتن


اصطلاح انگلیسی: Improvement
اصطلاح فارسی: بهبود ، پیشرفت‌ ، بهترشدن‌ ، بهسازی
مفهوم اصطلاح: بهبود ، پیشرفت‌ ، بهترشدن‌ ، بهسازی


اصطلاح انگلیسی: in vitro
اصطلاح فارسی: در شیشه
مفهوم اصطلاح: درمورد مطالعات میکروبی که در آزمایشگاه و در ظروف شیشه ای آزمایشگاهی و یا کشتهایی که در آزمایشگاه انجام می شود به کار می رود


اصطلاح انگلیسی: increase
اصطلاح فارسی: افزایش دادن
مفهوم اصطلاح: افزایش دادن


اصطلاح انگلیسی: increment
اصطلاح فارسی: افزایش‌ ، ترقی ، سود ، توسعه‌
مفهوم اصطلاح: افزایش‌ ، ترقی ، سود ، توسعه‌


اصطلاح انگلیسی: incubation period
اصطلاح فارسی: دوره کمون
مفهوم اصطلاح: به زمان خوردن ماده عذایی آلوده تا ظاهر شدن علائم بیماری اطلاق می شود


اصطلاح انگلیسی: indicator
اصطلاح فارسی: اندیکاتور ، نماینده‌ ، شاخص‌ ، اندازه‌ ، مقیاس‌ ، فشار سنج‌
مفهوم اصطلاح: اندیکاتور ، نماینده‌ ، شاخص‌ ، اندازه‌ ، مقیاس‌ ، فشار سنج‌


اصطلاح انگلیسی: induction
اصطلاح فارسی: القا
مفهوم اصطلاح: پدیده ای که در آن آنزیم در جواب به تحریک ترکیب خارجی ساخته می شود


اصطلاح انگلیسی: induction period
اصطلاح فارسی: طول عمر روغن
مفهوم اصطلاح: swift test life


اصطلاح انگلیسی: infection
اصطلاح فارسی: عفونت
مفهوم اصطلاح: رشد و نمو میکروب در بدن موجود زنده


اصطلاح انگلیسی: inflection
اصطلاح فارسی: خم‌سازی ، خمیدگی ، انعط‌اف‌ ، انحناء
مفهوم اصطلاح: خم‌سازی ، خمیدگی ، انعط‌اف‌ ، انحناء


اصطلاح انگلیسی: Inhibition
اصطلاح فارسی: بازداری ، جلوگیری
مفهوم اصطلاح: بازداری ، جلوگیری


اصطلاح انگلیسی: inhibition site
اصطلاح فارسی: محل بازدارنده
مفهوم اصطلاح: محل ویژه ای روی مولکول آنزیم که ترکیب جلوگیری کننده از فعالیت آن به آ« می چسبد


اصطلاح انگلیسی: initial
اصطلاح فارسی: نخستبن‌ ، اول‌ ، اولین‌ ، اصلی ، اغازی ، ابتدایی ، بدوی ،
مفهوم اصطلاح: نخستبن‌ ، اول‌ ، اولین‌ ، اصلی ، اغازی ، ابتدایی ، بدوی ،


اصطلاح انگلیسی: inositol
اصطلاح فارسی: اینوزیتول
مفهوم اصطلاح: یکی از شبه ویتامینهای ب کمپلکس است که الکل 6 کربنه حلقوی است که در غلات یافت می شود


اصطلاح انگلیسی: INQ
اصطلاح فارسی: ضریب کیفی تغذیه ای
مفهوم اصطلاح: به ارزش کلی تغذیه ای مواد غذایی اطلاق می شود


اصطلاح انگلیسی: inspection belt
اصطلاح فارسی: نقاله بازرسی
مفهوم اصطلاح: تسمه پهنی که بر روی آن مواد غذایی خام ریخته می شود و حرکت داده می شود تا کارگران دو طرف نوار را بازرسی کنند


اصطلاح انگلیسی: instant powder
اصطلاح فارسی: پودر فوری
مفهوم اصطلاح: پودر خشک که سریعا آب جذب می کند و با آب مخلوط می شود


اصطلاح انگلیسی: interferon
اصطلاح فارسی: اینترفرون
مفهوم اصطلاح: نوعی پروتئین که در نتیجه عفونت ویروسی تولید و مانع تکثیر ویروس مربوطه می شود


اصطلاح انگلیسی: invert suger
اصطلاح فارسی: قند انورت
مفهوم اصطلاح: مخلوط گلوکز و فروکتوز که در نتیجه هیدرولیز ساکاروز در اثر آنزیم انورتاز یا اسیدهای آلی حاصل می شود


اصطلاح انگلیسی: invertase
اصطلاح فارسی: اینورتاز
مفهوم اصطلاح: آنزیمی که باعث تجزیه ساکاروز به گلوکز و فروکتوز می شود


اصطلاح انگلیسی: investigate
اصطلاح فارسی: جستار کردن‌ ، رسیدگی کردن‌(به‌) ، وارسی کردن‌ ، بازجویی
مفهوم اصطلاح: جستار کردن‌ ، رسیدگی کردن‌(به‌) ، وارسی کردن‌ ، بازجویی


اصطلاح انگلیسی: iodine number
اصطلاح فارسی: عدد یدی
مفهوم اصطلاح: معیار تعیین درصد غیر اشباعی اسد چرب و عبارت است از مقدار ید مصرفی برحسب گرم به ازای 100 گرم روغن مایع مورد آزمایش


اصطلاح انگلیسی: iodized salt
اصطلاح فارسی: نمک ید دار
مفهوم اصطلاح: نمک طعام که دارای مقدار کمی ترکیبات یدات و یا یدید پتاسیم است و از ایجاد گواتر جلوگیری می کند


اصطلاح انگلیسی: ion exchange chromatography
اصطلاح فارسی: کروماتوگرافی تبادل یونی
مفهوم اصطلاح: روش کروماتوگرافی که در آن ترکیبات مورد تجزیه که طبیعت یونیزه شده دارند با یونهای موجود روی فاز ثابت شده ذرات ستون و با واکنش تبادل یونی تفکیک می شوند


اصطلاح انگلیسی: iron
اصطلاح فارسی: آهن
مفهوم اصطلاح: آهن


اصطلاح انگلیسی: irradiation
اصطلاح فارسی: پرتودهی
مفهوم اصطلاح: پرتوهایی مثل اشعه ایکس و گاما که باعت نابودی میکروارگانیسم ها می شوند.


اصطلاح انگلیسی: isoelectric point
اصطلاح فارسی: نقطه ایزوالکتریک
مفهوم اصطلاح: پی اچ خاصی در مورد ترکیبات و محلولهای پروتئینی که در آن مقدار بارهای مثبت و منفی با هم برابر شده است و درنتیجه خاصیت انتقال الکتریسیته و فشار اسمزی آن به حداقل می رسد


اصطلاح انگلیسی: isolation
اصطلاح فارسی: جداسازی ، قرنطینه کردن
مفهوم اصطلاح: اصطلاحی که به جداسازی و تفکیک و خالص سازی اشاره دارد


اصطلاح انگلیسی: isosaccharosan
اصطلاح فارسی: ایزوساکاروزان
مفهوم اصطلاح: ترکیبی حاصل از مراحل اولیه کاراملیزاسیون شکر


اصطلاح انگلیسی: isothermal
اصطلاح فارسی: ایزوترمال
مفهوم اصطلاح: فرایندی که در آن درجه حرارت ثابت نگه داشته می شود.

اصطلاح انگلیسی: isotop
اصطلاح فارسی: ایزوتوپ
مفهوم اصطلاح: عنصری شیمیایی که با عنصر شیمیایی دیگر دارای عدد اتمی مساوی و خواص شیمیایی یکسان ولی از نظر تعداد نوترون با آن متفاوت است

حرف I

 

"ALPHA"

دستیار مدیر مهندسی کشاورزی , صنایع غذایی
کاربر ممتاز
J

J

اصطلاح انگلیسی:jam
اصطلاح فارسی:مربا
مفهوم اصطلاح:محصولی است که از میوه پخته شده در حد مناسب و شکر با آب یا بدون آب تهیه میشود.

اصطلاح انگلیسی:jam
اصطلاح فارسی:مربا
مفهوم اصطلاح:پالپ میوه به همراه شکر که پس از حرارت دادن در ظروف شیشه ای یا فلزی ریخته می شود.

اصطلاح انگلیسی:Jamaican pepper
اصطلاح فارسی:فلفل جامایکایی
مفهوم اصطلاح:فلفل جامایکایی

اصطلاح انگلیسی:jar
اصطلاح فارسی:شیشه دهان گشاد
مفهوم اصطلاح:ظرف شیشه ای با دهانه گشاد که از آن معمولا برای بسته بندی و عرضه بعضی مواد غذایی استفاده میشود.

اصطلاح انگلیسی:jelly
اصطلاح فارسی:ژله
مفهوم اصطلاح:ماده ای نیمه جامد که از ترکیباتی مثل ژلاتین یا پکتین تشکیل شده است مواد به وجود آورنده آن عبارت اند از آب میوه ، شکر ، پکتین و اسید آلی

اصطلاح انگلیسی:joule
اصطلاح فارسی:ژول
مفهوم اصطلاح:واحد اندازه گیری انرژی در واحد متریک

اصطلاح انگلیسی:juice
اصطلاح فارسی:اب‌ میوه‌ ، شیره‌ ، عصاره‌ ، شربت‌ ، جوهر
مفهوم اصطلاح:اب‌ میوه‌ ، شیره‌ ، عصاره‌ ، شربت‌ ، جوهر
حرف J

 

"ALPHA"

دستیار مدیر مهندسی کشاورزی , صنایع غذایی
کاربر ممتاز
K

K

اصطلاح انگلیسی:karaya gum
اصطلاح فارسی:صمغ کارایا
مفهوم اصطلاح:صمغ بدست آمده از درخت استرکولیا آرنس در هندوستان

اصطلاح انگلیسی:Karl Fischer method
اصطلاح فارسی:روش کارل فیشر
مفهوم اصطلاح:روشی برای اندازه گیری رطوبت در غذاهای خشک

اصطلاح انگلیسی:kebab
اصطلاح فارسی:کباب
مفهوم اصطلاح:گوشت پخته شده گوسفند ، گاو خرگوش و غیره

اصطلاح انگلیسی:kefir
اصطلاح فارسی:کفیر
مفهوم اصطلاح:نوعی شیر اسیدی الکلی است که در کشورهای بالکان تولید می شود.

اصطلاح انگلیسی:Kefir
اصطلاح فارسی:کفیر
مفهوم اصطلاح:شیر تخمیر شده الکلی که توسط دانه های کفیر تهیه می شود و بیشتر در کشورهای آسیای شرقی مانند چین تولید می شود.

اصطلاح انگلیسی:keratin
اصطلاح فارسی:کراتین
مفهوم اصطلاح:نوعی پروتئین گوگرد دار انحلال ناپذیر است که پوست و ناخن و مو وجود دارد

اصطلاح انگلیسی:kerebs cycle
اصطلاح فارسی:چرخه کربس
مفهوم اصطلاح:tricarboxylic acid cycle

اصطلاح انگلیسی:kernel
اصطلاح فارسی:مغز ، هسته ، دانه
مفهوم اصطلاح:مغز ، هسته ، دانه

اصطلاح انگلیسی:ketchup
اصطلاح فارسی:کچاب
مفهوم اصطلاح:سس گوجه فرنگی که از پوره یا آب گوجه فرنگی ، شکر ، سرکه و ادویه و کتیرا تشکیل شده و پاستوریزه می شود.

اصطلاح انگلیسی:ketogenic diet
اصطلاح فارسی:رژیم کتون زا ، رژیم کم قند
مفهوم اصطلاح:نوعی رژیم غذایی که به علت کمبود کربوهیدرات ها باعث کیتوز می شود.

اصطلاح انگلیسی:ketose
اصطلاح فارسی:قند کتونی
مفهوم اصطلاح:نام عمومی منوساکاریدهایی که دارای عامل کتونی هستند.


اصطلاح انگلیسی:kilocalorie
اصطلاح فارسی:کالری بزرگ ، کیلو کالری
مفهوم اصطلاح:واحد اندازه گیری انرژی گرمایی در تغذیه. مقدار گرمای مورد نیاز برای افرایش دمای یک کیلوگرم آب به میزان 1 درجه سانتیگراد ( از 15.5 به 16.5 درجه)

اصطلاح انگلیسی:Kimchi
اصطلاح فارسی:کیمچی
مفهوم اصطلاح:غذای سنتی تخمیر شده مردم کره است. که از برنج پخته حاصل می شود.

اصطلاح انگلیسی:Kishk
اصطلاح فارسی:کشک
مفهوم اصطلاح:فراورده شیر تخمیر شده و خشک شده که حاوی ویتامین ها و مواد پروتئینی زیادی است.

اصطلاح انگلیسی:kiwifruit
اصطلاح فارسی:میوه کیوی
مفهوم اصطلاح:میوه کیوی

اصطلاح انگلیسی:Kjeldahl
اصطلاح فارسی:کلدال
مفهوم اصطلاح:کلدال

اصطلاح انگلیسی:Knuckle
اصطلاح فارسی:بند انگشت‌ (مخصوصا برامدگی پنج‌ انگشت‌) ، قوزک پا یا
مفهوم اصطلاح:دستگاهی که برای اندازه گیری پروتئین در مواد غذایی به کار می رود.

اصطلاح انگلیسی:koji
اصطلاح فارسی:کوجی
مفهوم اصطلاح:در ژاپن به مایه کپکی مورد استفاده در تولید برخی فراورده های غذایی سنتی مثل سس سویا میزو و.. کپک مورد نظر یعنی آسپرژیلوس اوریزه را روی مخلوطی از سویا ، سبوس گندم ، گندم ساییده کشت می دهند.

اصطلاح انگلیسی:kumiss
اصطلاح فارسی:کومیس
مفهوم اصطلاح:نوعی نوشابه اسیدی الکلی شیر است که در منشاء اصلی آن یعنی آسیای مرکزی از شیر مادیان (اسب ماده) تهیه می شود.

اصطلاح انگلیسی:Kumys
اصطلاح فارسی:کومیس
مفهوم اصطلاح:شیر مادیان تخمیر شده به وسیله لاکتوباسیلوس و مخمر

اصطلاح انگلیسی:kunitz inhibitore
اصطلاح فارسی:بازدارنده کونیتز
مفهوم اصطلاح:نوعی بازدارنده آنزیمهای پروتئولیتک است که در دانه سوژا یافت می شود و از یک پلی پپتید با 200 اسید آمینه تشکیل می شود و دارای وزن مولکولی 21000 دالتون است. این بازدارنده مانع عمل آنزیمهای تریپسین و کیموتریپسین می شود.

اصطلاح انگلیسی: kwashiorkor
اصطلاح فارسی: کواشیورکور ، بیماری کم پروتئینی
مفهوم اصطلاح: بیماری کم پروتئینی
حرف K

 

"ALPHA"

دستیار مدیر مهندسی کشاورزی , صنایع غذایی
کاربر ممتاز
L

L

اصطلاح انگلیسی:L , ascorbic acid
اصطلاح فارسی:ال اسکوربیک اسید
مفهوم اصطلاح:ال اسکوربیک اسید

اصطلاح انگلیسی:label
اصطلاح فارسی:برچسب
مفهوم اصطلاح:به هر گونه طرح و برگه نوشته شده یا نقاشی چاپ شده که روی بسته بندی غذا چسبانده یا نقش شود بر چسب گویند.

اصطلاح انگلیسی:labeling
اصطلاح فارسی:برچسب زنی
مفهوم اصطلاح:مشخص کردن انواع مواد اولیه و یا افزودنی به صورت چاپ یا برچسب روی پوشش یا ظرف بسته بندی شده.

اصطلاح انگلیسی:lacquer
اصطلاح فارسی:لعاب ، لاک
مفهوم اصطلاح:در صنایع غذایی به پوشش محافظ قوطیهای کنسرو گفته میشود که معمولا به طور یکنواخت و بسیار نازک بر سطح داخلی فلز قوطی پاشیده و قبل از تکمیل شدن قوطی در داخل کوره پخته و تثبیت میشود.

اصطلاح انگلیسی:lactalbumin
اصطلاح فارسی:لاکتالبومین (آلفا)
مفهوم اصطلاح:یکی از پروتئینهای موجود در شیر که مهمترین پروتئین بعد از کازئین است.

اصطلاح انگلیسی:lactase
اصطلاح فارسی:انزیم لاکتاز یا بتا گالاکتورونیداز
مفهوم اصطلاح:آنزیمی که باعث هیدرولیز لاکتوز به گلوکز و گالاکتوز می شود.

اصطلاح انگلیسی:lactenins
اصطلاح فارسی:لاکتنینها
مفهوم اصطلاح:به گروهی از ترکیبات ضد میکروبی طبیعی شیر اطلاق می شود که 3 نوع L1 L2 L3 دارد

اصطلاح انگلیسی:lactic acid
اصطلاح فارسی:لاکتیک اسید
مفهوم اصطلاح:اسید 3 کربنه ای است که در اثر تخمیر میکروبی لاکتوز در شیر ایجاد می شود

اصطلاح انگلیسی:lactic acid bacteria
اصطلاح فارسی:باکتریهای لاکتیک
مفهوم اصطلاح:به مجموعه ای از باکتریهای کروی و میله ای بدون هاگ ، گرم مثبت ، فاقد کاتالاز و بی هوازی اختیاری و بلاخره میکرو ائروفیل گفته می شو که ترکیب اصلی تخمیر آنها اسید لاکتیک است

اصطلاح انگلیسی:lactic butter
اصطلاح فارسی:کره ترش
مفهوم اصطلاح:به کره ای که از خامه ترش بر اثر باکتریهای لاکتیک تهیه شود.

اصطلاح انگلیسی:lactics
اصطلاح فارسی:باکتریهای لاکتیک
مفهوم اصطلاح:lactic acid bacteria

اصطلاح انگلیسی:Lactobacillus
اصطلاح فارسی:لاکتوباسیلوس
مفهوم اصطلاح:گروهی از باکتری ها که روی محیط اسید لاکتیک رشد می کنند.

اصطلاح انگلیسی:lactoperoxidase
اصطلاح فارسی:لاکتوپراکسیداز
مفهوم اصطلاح:یکی از مهمترین آنزیمهای شیر است.

اصطلاح انگلیسی:lactose
اصطلاح فارسی:قند شیر
مفهوم اصطلاح:دی ساکاریدی است که از گلوکز و گالاکتوز تشکیل شده است و تنها قند موجود در شیر است.

اصطلاح انگلیسی:lactose
اصطلاح فارسی:لاکتوز
مفهوم اصطلاح:قند شیر که از گلوکز و گالاکتوز تشکیل شده است.

اصطلاح انگلیسی:lag phase
اصطلاح فارسی:مرحله کمون
مفهوم اصطلاح:به اولین مرحله نشو و نمای میکروبها در محیطی جدید گفته میشود. این مرحله از زمان آلودگی یا تلقیح شروع میشود و تا شروع نشو و نمای واقعی ادامه مییابد.

اصطلاح انگلیسی:lamb
اصطلاح فارسی:گوشت بره
مفهوم اصطلاح:گوشت گوسفند جوان معمولا زیر یک سال.

اصطلاح انگلیسی:Lamb
اصطلاح فارسی:بره‌ ، گوشت‌ بره‌
مفهوم اصطلاح:بره‌ ، گوشت‌ بره‌

اصطلاح انگلیسی:Langfil
اصطلاح فارسی:لانگفیل
مفهوم اصطلاح:شیر تخمیر شده توسط لاکتئکوکوس که بیشتر در سوئد تولید می شود.

اصطلاح انگلیسی:Lard
اصطلاح فارسی:چربی خوک ، گوشت‌ خوک ، چربی زدن‌ ، ارایش‌ دادن‌ ، چرب‌
مفهوم اصطلاح:چربی خوک ، گوشت‌ خوک ، چربی زدن‌ ، ارایش‌ دادن‌ ، چرب‌

اصطلاح انگلیسی:layout
اصطلاح فارسی:طرح نصب
مفهوم اصطلاح:طرح ماشین آلات کارخانه تولیدی که به طور جداگانه از ابتدا تا انتهای خط تولید را به ترتیب واحد های مختلف و چگونگی ارتباط آنها را با هم مشخص میکند.

اصطلاح انگلیسی:Lb. acidophilus
اصطلاح فارسی:لاکتوباسیلوس اسیدوفیلوس
مفهوم اصطلاح:باکتری لاکتوباسیلوس اسیدوفیلوس از خانواده لاکتوباکتریاسه که جزء پروبیوتیک ها طبقه بندی میشوند.

اصطلاح انگلیسی:LDL cholesterol
اصطلاح فارسی:کلسترول نوع بد
مفهوم اصطلاح:کلسترول نوع بد

اصطلاح انگلیسی:leaky butter
اصطلاح فارسی:کره آبده
مفهوم اصطلاح:از عیوب فیزیکی کره است و علت آن غیر یکنواخت بودن ذرات معلق آب در بافت کره میباشد و اگر کره در دمای اتاق قرار داده شود قطرات آب روی سطح آ‌ن ظاهر میشود. علت آن مالش دادن ناقص کره در گردونه کره زنی میباشد.

اصطلاح انگلیسی:lean meat
اصطلاح فارسی:گوشت لخم
مفهوم اصطلاح:به قسمتهایی از گوشت قرمز بدون استخوان گفته میشود که چربی زیادی ندارد.

اصطلاح انگلیسی:leathor rot
اصطلاح فارسی:پوسیدگی چرمی
مفهوم اصطلاح:نوعی فساد در توت فرنگی که عامل آن phytophteran cactorum است.

اصطلاح انگلیسی:leavening
اصطلاح فارسی:ور آمدن
مفهوم اصطلاح:بالا آمدن خمیر بر اثر تخمیر. میکرو ارگانیسم عامل ساکارومایسس سرویزیه است.

اصطلاح انگلیسی:Leben
اصطلاح فارسی:لبن
مفهوم اصطلاح:شیر تخمیر شده که توسط باکتری های ماست در کشور عراق تهیه و مصرف می شود.

اصطلاح انگلیسی:lecithin
اصطلاح فارسی:لسیتین
مفهوم اصطلاح:فسفولیپیدی است که در بافت عصبی خون ، شیر زرده تخم مرغ و مرغ و برخی سبزیها وجود دارد. در صنایع غذایی نوعی امولسیون کننده است

اصطلاح انگلیسی:lectin
اصطلاح فارسی:لخته کننده گیلهی
مفهوم اصطلاح:phytohemagglutinin

اصطلاح انگلیسی:leek
اصطلاح فارسی:تره فرنگی
مفهوم اصطلاح:گیاهی دو ساله از خانواده سوسنیها و نام علمی Allium sativum و ساقه آن خوراکی است.

اصطلاح انگلیسی:lemon
اصطلاح فارسی:لیمو
مفهوم اصطلاح:میوه ای از خانواده سیتروس لمون

اصطلاح انگلیسی:length
اصطلاح فارسی:درازا ، طول
مفهوم اصطلاح:نوعی آنتی اکسیدان است.

اصطلاح انگلیسی:Leteal Rate
اصطلاح فارسی:ضریب مرگ حرارتی
مفهوم اصطلاح:اصطلاحی که در محاسبه دما و زمان لازم برای مرگ حرارتی میکروارگانیسمها استفاده می شود.

اصطلاح انگلیسی:levulose
اصطلاح فارسی:لوولوز ، فروکتوز
مفهوم اصطلاح:قندی است 6 کربنه ساده که قابلیت انحلال زیادی دارد و به سختی متبلور میشود. شیرینی آن از ساکاروز بیشتر است.

اصطلاح انگلیسی:liberate
اصطلاح فارسی:ازاد کردن‌ ، رها کردن‌ ، تجزیه‌ کردن‌
مفهوم اصطلاح:ازاد کردن‌ ، رها کردن‌ ، تجزیه‌ کردن‌

اصطلاح انگلیسی:light cream
اصطلاح فارسی:خامه رقیق
مفهوم اصطلاح:بین 30-18 درصد چربی دارد و با دستگاه خامه گیر از شیر پر چرب جدا میشود.

اصطلاح انگلیسی:lightness
اصطلاح فارسی:درخشندگی
مفهوم اصطلاح:پارامتری که در بررسی رنگ و ظاهر مواد غذایی کاربرد دارد.

اصطلاح انگلیسی:lignin
اصطلاح فارسی:لیگنین
مفهوم اصطلاح:پلیمری است پیچیده که همراه با سلولزو همی سلولز در مواد گیاهی فیبری مثل چوب وجود دارد و موجب محکم و سخت شدن سلول میشود.

اصطلاح انگلیسی:Limberger
اصطلاح فارسی:پنیر لیمبرگر
مفهوم اصطلاح:نوعی پنیر نیمه نرم با عطر و طعمی شدید که در بلژیک تولید می شود.

اصطلاح انگلیسی:limiting amino acid
اصطلاح فارسی:اسید آمینه محدود کننده
مفهوم اصطلاح:اسید آمینه ای که مقدار آن در مقایسه با مقدار مورد نیاز برای سنتز پروتئین در حدی است که به عنوان عامل محدود کننده عمل خواهد کرد.

اصطلاح انگلیسی:linoleic acid
اصطلاح فارسی:اسید لینولئیک
مفهوم اصطلاح:اسید چرب 18 کربنه غیر اشباع با 2 پیوند دوگانه است.

اصطلاح انگلیسی:linoleic acid
اصطلاح فارسی:لینولئیک اسید
مفهوم اصطلاح:اسید چرب اساسی مورد نیاز بدن انسان که برای رشد و حفظ سلامت پوست لازم است 18 کربنه و دارای دو اتصال مضاعف است.

اصطلاح انگلیسی:linolenic acid
اصطلاح فارسی:اسید لینولنیک
مفهوم اصطلاح:اسید چرب 18 کربنه غیر اشباع با 3 پیوند دوگانه است.

اصطلاح انگلیسی:lipase
اصطلاح فارسی:لیپاز
مفهوم اصطلاح:آنزیمی است که باعث آبکافت (هیدرولیز) چربیها میشود.

اصطلاح انگلیسی:lipase
اصطلاح فارسی:آنزیم لیپاز
مفهوم اصطلاح:آنزیم لیپاز

اصطلاح انگلیسی:lipid oxidation
اصطلاح فارسی:اکسیداسیون چربی
مفهوم اصطلاح:واکنش اکسیژن با چربی و تولید رادیکال پراکسید

اصطلاح انگلیسی:lipids
اصطلاح فارسی:چربیها
مفهوم اصطلاح:به ترکیباتی که شامل چربیهای خنثی ، روغنها ، اسیدهای چرب ، فسفولیپیدها ، کلسترول و غیره است اطلاق میشود.

اصطلاح انگلیسی:lipoic acid
اصطلاح فارسی:لیپوئیک اسید
مفهوم اصطلاح:یکی از ویتامینهای گروه ب که همراه با تیامین پیرو فسفات برای جدا کردن گروه کربوکسیل از اسیدهای آلفا ، کتو ، مانند اسید پیروویک ، عمل میکند.


اصطلاح انگلیسی:lipolysis
اصطلاح فارسی:لیپولیز
مفهوم اصطلاح:هیدرولیز یا تجزیه چربی را گویند.

اصطلاح انگلیسی:lipopolysaccharide(LPS)
اصطلاح فارسی:لیپوپلی ساکارید
مفهوم اصطلاح:به لیپیدی با ساختمان پیچیده اطلاق میشود که معمولا حاوی قندهای کمیاب و اسیدهای چرب است و در بسیاری از باکتریهای گرم منفی دیده میشود.

اصطلاح انگلیسی:lipoprotein
اصطلاح فارسی:لیپوپروتئین
مفهوم اصطلاح:پروتئین مرکب دارای مواد لیپیدی (تری گلیسرید ، کلسترول و فسفو لیپید)است که برای انتقال چربی در خون از آن استفاده میشود. مثال کیلو میکرون ، VLDL ، LDL ، HDL و غیره.

اصطلاح انگلیسی:liquid
اصطلاح فارسی:مایع ، آبگون
مفهوم اصطلاح:مایع ، آبگون

اصطلاح انگلیسی:liquid , liquid chromatography
اصطلاح فارسی:کروماتوگرافی مایع ، مایع
مفهوم اصطلاح:در کروماتوگرافی وقتی که فاز ثابت و متحرک هر دو مایع باشند که معمولا فاز ثابت مایع روی ذرات جامد به صورت لایه ای نازک تثبیت شده است و لذا ترکیبات جدا شدنی بین این فاز تثبیت شده و فاز متحرک در ستون کروماتو گرافی تفکیک میشوند.

اصطلاح انگلیسی:liquid , solid chromatography
اصطلاح فارسی:کروماتوگرافی مایع ، جامد
مفهوم اصطلاح:در کروماتو گرافی اگر فاز ثابت سطوح ذرات جامد در ستون و فاز متحرک مایع باشد ترکیبات جداشدنی بین فاز جامد تثبیت شده و متحرک مایع تفکیک میشود.

اصطلاح انگلیسی:liquid chromatograph
اصطلاح فارسی:کروماتوگراف مایع
مفهوم اصطلاح:دستگاه تجزیه ای که مواد شیمیایی را در ستون مناسبی بین دو فاز ، یکی متحرک(مایع) و دیگری ثابت (مایع یا جامد)تفکیک میسازد.

اصطلاح انگلیسی:liquid sugar
اصطلاح فارسی:شربت قند
مفهوم اصطلاح:به محلول شربت غلیظ ساکاروز تصفیه شده و یا مخلوطی از ساکاروز و قندهای انورت اطلاق میشود.

اصطلاح انگلیسی:liquorice paste
اصطلاح فارسی:شربت شیرین بیان
مفهوم اصطلاح:شربت یا سسی که از آرد گندم ، شکر ، شربت ، گلوکز ملاس کارامل مایع ژلاتین عصاره شیرین بیان نمک روغن و تخم بادیان درست میشود.

اصطلاح انگلیسی:Listeria monosytogenes
اصطلاح فارسی:باکتری لیستریا منوسیتوژنز
مفهوم اصطلاح:باکتری لیستریا منوسیتوژنز

اصطلاح انگلیسی:lipolysis
اصطلاح فارسی:لیپولیز
مفهوم اصطلاح:هیدرولیز یا تجزیه چربی را گویند.

اصطلاح انگلیسی:lipopolysaccharide(LPS)
اصطلاح فارسی:لیپوپلی ساکارید
مفهوم اصطلاح:به لیپیدی با ساختمان پیچیده اطلاق میشود که معمولا حاوی قندهای کمیاب و اسیدهای چرب است و در بسیاری از باکتریهای گرم منفی دیده میشود.

اصطلاح انگلیسی:lipoprotein
اصطلاح فارسی:لیپوپروتئین
مفهوم اصطلاح:پروتئین مرکب دارای مواد لیپیدی (تری گلیسرید ، کلسترول و فسفو لیپید)است که برای انتقال چربی در خون از آن استفاده میشود. مثال کیلو میکرون ، VLDL ، LDL ، HDL و غیره.

اصطلاح انگلیسی:liquid
اصطلاح فارسی:مایع ، آبگون
مفهوم اصطلاح:مایع ، آبگون

اصطلاح انگلیسی:liquid , liquid chromatography
اصطلاح فارسی:کروماتوگرافی مایع ، مایع
مفهوم اصطلاح:در کروماتوگرافی وقتی که فاز ثابت و متحرک هر دو مایع باشند که معمولا فاز ثابت مایع روی ذرات جامد به صورت لایه ای نازک تثبیت شده است و لذا ترکیبات جدا شدنی بین این فاز تثبیت شده و فاز متحرک در ستون کروماتو گرافی تفکیک میشوند.

اصطلاح انگلیسی:liquid , solid chromatography
اصطلاح فارسی:کروماتوگرافی مایع ، جامد
مفهوم اصطلاح:در کروماتو گرافی اگر فاز ثابت سطوح ذرات جامد در ستون و فاز متحرک مایع باشد ترکیبات جداشدنی بین فاز جامد تثبیت شده و متحرک مایع تفکیک میشود.

اصطلاح انگلیسی:liquid chromatograph
اصطلاح فارسی:کروماتوگراف مایع
مفهوم اصطلاح:دستگاه تجزیه ای که مواد شیمیایی را در ستون مناسبی بین دو فاز ، یکی متحرک(مایع) و دیگری ثابت (مایع یا جامد)تفکیک میسازد.

اصطلاح انگلیسی:liquid sugar
اصطلاح فارسی:شربت قند
مفهوم اصطلاح:به محلول شربت غلیظ ساکاروز تصفیه شده و یا مخلوطی از ساکاروز و قندهای انورت اطلاق میشود.

اصطلاح انگلیسی:liquorice paste
اصطلاح فارسی:شربت شیرین بیان
مفهوم اصطلاح:شربت یا سسی که از آرد گندم ، شکر ، شربت ، گلوکز ملاس کارامل مایع ژلاتین عصاره شیرین بیان نمک روغن و تخم بادیان درست میشود.

اصطلاح انگلیسی:Listeria monosytogenes
اصطلاح فارسی:باکتری لیستریا منوسیتوژنز
مفهوم اصطلاح:باکتری لیستریا منوسیتوژنز

اصطلاح انگلیسی:lysin
اصطلاح فارسی:لیسین
مفهوم اصطلاح:نوعی پادتن که قادر به فروپاشی سلولهای زنده است.

اصطلاح انگلیسی:lysine
اصطلاح فارسی:لیزین
مفهوم اصطلاح:اسید آمینه ضروری است.

اصطلاح انگلیسی:lysosome
اصطلاح فارسی:لیزوزوم
مفهوم اصطلاح:حبابهای داخل سلولی و حاوی آنزیمهای گوارشی است.

اصطلاح انگلیسی:lysozymes
اصطلاح فارسی:لیزوزیمها
مفهوم اصطلاح:لیزوزیمها عبارتند از بتا ، گلوکز امینیداز یا مورامیداز هایی که پلی ساکاریدهای دیواره یاخته بسیاری از باکتریها را هیدرولیز میکنند در نتیجه باعث مرگ آنها میشوند. در حیوانات و گیاهان هم دیده میشوند.
حرف L

 

"ALPHA"

دستیار مدیر مهندسی کشاورزی , صنایع غذایی
کاربر ممتاز
M

M

اصطلاح انگلیسی:macrolide
اصطلاح فارسی:ماکرولید
مفهوم اصطلاح:آنتی بیوتیکی که در ساختار شیمیایی آن یک حلقه بزرگ لاکتونیوجود دارد

اصطلاح انگلیسی:magness tylor pressure tester
اصطلاح فارسی:بافت سنج مگنس
مفهوم اصطلاح:وسیله ای برای اندازه گیری سفتی بافت میوه ها و سبزیجات که زمان مناسب برداشت را با آن تعیین می کنند

اصطلاح انگلیسی:magnitude
اصطلاح فارسی:بزرگی ، عظ‌مت‌ حجم‌ ، قدر ، اهمیت‌ ، شکوه‌
مفهوم اصطلاح:بزرگی ، عظ‌مت‌ حجم‌ ، قدر ، اهمیت‌ ، شکوه‌

اصطلاح انگلیسی:maillard reaction
اصطلاح فارسی:واکنش میلارد
مفهوم اصطلاح:گروهی از فعل و انفعالات آلی خصوصا بین اسیدهای آمینه و قندها ی احیا کننده

اصطلاح انگلیسی:Maillard reaction
اصطلاح فارسی:واکنش میلارد
مفهوم اصطلاح:نوعی واکنش قهوه ای شدن که بر اثر واکنش های شیمیایی در مواد غذایی ایجاد می شود.

اصطلاح انگلیسی:maintain
اصطلاح فارسی:نگهداری کردن‌ ، ابقا کردن‌ ، ادامه‌ دادن‌ ، حمایت‌ کردن‌
مفهوم اصطلاح:نگهداری کردن‌ ، ابقا کردن‌ ، ادامه‌ دادن‌ ، حمایت‌ کردن‌

اصطلاح انگلیسی:Maize
اصطلاح فارسی:ذرت‌ ، بلال‌ ، رنگ‌ ذرتی
مفهوم اصطلاح:ذرت‌ ، بلال‌ ، رنگ‌ ذرتی

اصطلاح انگلیسی:maize oil
اصطلاح فارسی:روغن ذرت
مفهوم اصطلاح:روغن ذرت

اصطلاح انگلیسی:malic acid
اصطلاح فارسی:اسید مالیک
مفهوم اصطلاح:اسید مالیک

اصطلاح انگلیسی:malt
اصطلاح فارسی:مالت
مفهوم اصطلاح:غلات جوانه زده خشک شده که در تکنولوژی غلات از خاصیت آنزیمی آن برای تبدیل نشاسته به قند استفاده می شود

اصطلاح انگلیسی:malt beverages
اصطلاح فارسی:نوشابه مالتی
مفهوم اصطلاح:نوشابه های الکلی و غیر الکلی که مستقیما از مالت تهیه می شود

اصطلاح انگلیسی:malt flour
اصطلاح فارسی:آرد مالت
مفهوم اصطلاح:از آسیاب کردن جو یا گندم جوانه زده درست می شود

اصطلاح انگلیسی:malt vineger
اصطلاح فارسی:سرکه مالت
مفهوم اصطلاح:سرکه تهیه شده از مالت و مورد استفاده برای تهیه انواع ترشی

اصطلاح انگلیسی:maltase
اصطلاح فارسی:مالتاز
مفهوم اصطلاح:نوعی آلفا گلوکوسیداز که مالتوز را هیدرولیز و به 2 مولکول گلوکز تبدیل می کند

اصطلاح انگلیسی:maltase
اصطلاح فارسی:مالتوز
مفهوم اصطلاح:آنزیمی که باعت هیدرولیز مالتوز می شود.

اصطلاح انگلیسی:Maltodextrin
اصطلاح فارسی:مالتودکسترین
مفهوم اصطلاح:پلیمری از ساکاریدهای فاقد طعم شیرین و محصول خشک شده یا تصفیه شده محلول های آبی ساکارید به دست آمده از نشاسته خوراکی یا ترکیب حاصل از هیدرولیز نشاسته می باشد.

اصطلاح انگلیسی:maltose figure
اصطلاح فارسی:عدد مالتوز
مفهوم اصطلاح:توان تولید مالتوز آرد می باشد. از این عدد در گذشته جهت ارزیابی قدرت آرد نسبت به تولید مالتوز استفاده می شد

اصطلاح انگلیسی:malty
اصطلاح فارسی:طعم مالت
مفهوم اصطلاح:یکی از طعم های خوب چای در محصول مرغوب چای

اصطلاح انگلیسی:mango
اصطلاح فارسی:انبه
مفهوم اصطلاح:میوه ای سفت با پوست ضخیم گوشتی با بافت زرد رنگ که از درخت بزرگ همیشه سبز از خانواده sumac با نام علمی mangifera indica تولید می شود

اصطلاح انگلیسی:mango
اصطلاح فارسی:درخت انبه ، میوه انبه
مفهوم اصطلاح:میوه درخت مانگیفرا ایندیکا

اصطلاح انگلیسی:margarine
اصطلاح فارسی:ماگارین
مفهوم اصطلاح:محصولی فرایند شده شبیه کره که امولسیون آب در روغن است. ترکیبات آلی شامل روغن ، شیر و ترکیبات طعمی و رنگی مانند بتاکاروتن و نمک است

اصطلاح انگلیسی:marinating
اصطلاح فارسی:در آب خوابانیدن
مفهوم اصطلاح:افزودن نمک و ترکیبات اسیدی مانند سرکه به ماهی جهت نگهداری بیشتر و طعم بهتر

اصطلاح انگلیسی:marmalade
اصطلاح فارسی:مارمالاد
مفهوم اصطلاح:نوعی مربا است که از خمیر گوشت میوه تهیه می شود

اصطلاح انگلیسی:Marolles
اصطلاح فارسی:پنیر مارولز
مفهوم اصطلاح:نوعی پنیر تهیه شده از شیر گاو که دارای دورده رسیدن 3-5 ماه است و بیشتر در فرانسه تولید می شود.

اصطلاح انگلیسی:martin HTST
اصطلاح فارسی:روش استرلیزاسیون مارتین
مفهوم اصطلاح:از روشهای استرلیزاسیون مواد غذایی است که در آن مخلوط مواد مایع و قطعات جامد مستقیما قبل از قوطی کردن تحت تاثیر بخار آب قرار می گیرد

اصطلاح انگلیسی:MAS
اصطلاح فارسی:نگهداری در اتمسفر اصلاح شده
مفهوم اصطلاح:نگهداری در اتمسفر اصلاح شده


اصطلاح انگلیسی:mass transfer
اصطلاح فارسی:انتقال جرم
مفهوم اصطلاح:جابجایی ماده در درون جسم مانند حرکت کردن مولکولهای آب از مرکز مواد غذایی به سطح یا از سطح به فضا در اثر انتقال حرارت

اصطلاح انگلیسی:Mast
اصطلاح فارسی:ماست
مفهوم اصطلاح:نوعی فراورده تخمیری شیر با ویسکوزیته بالا و طعم سوختگی که در ایران تولید می شود

اصطلاح انگلیسی:mastication
اصطلاح فارسی:جویدن
مفهوم اصطلاح:خرد کردن غذا در دهان با دندان

اصطلاح انگلیسی:material
اصطلاح فارسی:مادی ، جسمانی ، مهم‌ ، عمده‌ ، کلی ، جسمی ، اساسی ، اصولی ،
مفهوم اصطلاح:مادی ، جسمانی ، مهم‌ ، عمده‌ ، کلی ، جسمی ، اساسی ، اصولی ،

اصطلاح انگلیسی:maturation
اصطلاح فارسی:رسیدن
مفهوم اصطلاح:فرایندی که با گذشت زمان و در شرایطی مشخص باعث ایجاد کیفیت مناسب می شود

اصطلاح انگلیسی:mature
اصطلاح فارسی:بالغ‌ ، رشد کردن‌ ، کامل‌ ، سررسیده‌ شده‌
مفهوم اصطلاح:بالغ‌ ، رشد کردن‌ ، کامل‌ ، سررسیده‌ شده‌

اصطلاح انگلیسی:maturity
اصطلاح فارسی:رسیدگی
مفهوم اصطلاح:رسیدگی

اصطلاح انگلیسی:maturometer
اصطلاح فارسی:رسیدگی سنج
مفهوم اصطلاح:دستگاهی برای اندازه گیری درجه رسیدگی بعضی سبزیجات و میوه جات

اصطلاح انگلیسی:mayonnaise
اصطلاح فارسی:سس مایونز
مفهوم اصطلاح:نوعی سس است با امولسیون روغن در آب و با استفاده از زرده تخم مرغ سرکه و ادویه درست می شود

اصطلاح انگلیسی:mealy
اصطلاح فارسی:آردی
مفهوم اصطلاح:احساس حالت پودری در دهان


اصطلاح انگلیسی:Measurement
اصطلاح فارسی:اندازه‌ گیری ، اندازه‌ ، سنجش‌
مفهوم اصطلاح:اندازه‌ گیری ، اندازه‌ ، سنجش‌

اصطلاح انگلیسی:meat extract
اصطلاح فارسی:عصاره گوشت ، خونابه
مفهوم اصطلاح:آبی که از گوشت خارج می شود

اصطلاح انگلیسی:melanoidin
اصطلاح فارسی:ملانوئیدین
مفهوم اصطلاح:نوعی ترکیب شیمیایی قهوه ای رنگ که بر اثر واکنش میلارد حاصل می شود.

اصطلاح انگلیسی:melon
اصطلاح فارسی:طالبی
مفهوم اصطلاح:میوه گیاه کوکومیس ملو

اصطلاح انگلیسی:membrance permeation evaporator
اصطلاح فارسی:تبخیرکن غشایی
مفهوم اصطلاح:در این روش تغلیظ از غشایی نیمه تراوا استفاده می شود. یک طرف آن مایع گرم و در طرف دیگر آن خلاء نسبی وجود دارد

اصطلاح انگلیسی:menadione
اصطلاح فارسی:منادیون
مفهوم اصطلاح:ترکیبی مصنوعی که دارای فعالیت مشابه ویتامین کوچه می باشد

اصطلاح انگلیسی:merten effect
اصطلاح فارسی:پدیده مرتن
مفهوم اصطلاح:تداخل واکنش بین پروتئینهای شیر خصوصا کاپاکازئین و ایمنوگلوبولینها که در بالا آمدن ذرات چربی شیر اثر می گذارد و سرعت آن را کاهش می دهد یعنی از تشکیل خامه روی سطح شیر جلوگیری می کند

اصطلاح انگلیسی:mesophile
اصطلاح فارسی:معتدل دوست
مفهوم اصطلاح:میکروارگانیسمهایی که معمولا در دمای بدن حیوانات بخوبی رشد می کنند

اصطلاح انگلیسی:metabolism
اصطلاح فارسی:سوخت وساز
مفهوم اصطلاح:مجموع تغییر و تبدیلهایی که در موجودی زنده روی ترکیبات سازنده آن صورت می گیرد که به 2 گروه آنابولیسم و کاتابویسم تقسیم می شود

اصطلاح انگلیسی:metabolism
اصطلاح فارسی:سوخت و ساز ، دگرگونی
مفهوم اصطلاح:مجموعه فعالیت های سوختن برخی مواد و ساخته شدن برخی ترکیبات را گویند.

اصطلاح انگلیسی:metally flavor
اصطلاح فارسی:طعم فلزی
مفهوم اصطلاح:در اثر زنگ زدگی خطوط انتقال شیر طعم فلز و اکسید آهن در شیر و محصولات شیری ایجاد می شود

اصطلاح انگلیسی:metaloprotein
اصطلاح فارسی:پروتئین فلزدار
مفهوم اصطلاح:پروتئینی که دارای یک یا چند اتم فلزی مثل آهن یا منیزیم است

اصطلاح انگلیسی:methanol
اصطلاح فارسی:متانول
مفهوم اصطلاح:نوعی الکل که به عنوان حلال در استخراج مواد روغنی استفاده می شود.

اصطلاح انگلیسی:method
اصطلاح فارسی:روش ، شیوه ، راه ، اسلوب
مفهوم اصطلاح:روش ، شیوه ، راه ، اسلوب

اصطلاح انگلیسی:metionine
اصطلاح فارسی:متیونین
مفهوم اصطلاح:اسید آمینه گوگردداری که تامین کننده گروه متیل است

اصطلاح انگلیسی:microbial
اصطلاح فارسی:میکربی ، میکرب دار
مفهوم اصطلاح:میکربی ، میکرب دار

اصطلاح انگلیسی:microbial contamination
اصطلاح فارسی:آلودگی میکروبی
مفهوم اصطلاح:وارد شدن میکروارگانیسمهای ناخواسته در مواد غذایی و آلوده کردن آنها

اصطلاح انگلیسی:Microbiology
اصطلاح فارسی:میکرب‌ شناسی
مفهوم اصطلاح:میکرب‌ شناسی

اصطلاح انگلیسی:microflora
اصطلاح فارسی:فلور میکروبی
مفهوم اصطلاح:فلور میکروبی

اصطلاح انگلیسی:micron
اصطلاح فارسی:میکرون
مفهوم اصطلاح:micrometer←

اصطلاح انگلیسی:microstructure
اصطلاح فارسی:ریز ساختار
مفهوم اصطلاح:ریز ساختار

اصطلاح انگلیسی:microwave
اصطلاح فارسی:ریز موج‌ ، میکرو ویو
مفهوم اصطلاح:ریز موج‌ ، میکرو ویو

اصطلاح انگلیسی:microwave cooking
اصطلاح فارسی:پختن ماکروویو
مفهوم اصطلاح:پختن مواد غذایی با تابش امواج الکترومغناطیس

اصطلاح انگلیسی:Mildew
اصطلاح فارسی:پرمک ، کپک ، بادزدگی ، زنگ‌ گیاهی ، کپک زدن‌.
مفهوم اصطلاح:ایجاد حالتی خاص در اثر رشد کپک ها در شرایط مرطوب

اصطلاح انگلیسی:milk crumb
اصطلاح فارسی:پودر شکلاتی شیر
مفهوم اصطلاح:مخلوطی از پودر کاکائو ، شیر و شکر که بیشتر در کارخانجات تولید شیرکاکائو استفاده می شود

اصطلاح انگلیسی:milk fat
اصطلاح فارسی:چربی شیر
مفهوم اصطلاح:چربی خالص شیر که 97% از تری گلیسیریدها و بقیه از کتوگلیسیرید کلسترول منوگلیسیرید و.. تشکیل شده است

اصطلاح انگلیسی:milliequivalent
اصطلاح فارسی:میلی اکی والان
مفهوم اصطلاح:معیار اندازه گیری غلظت ماده ای در حجم یک لیتر که از تقسیم تعداد میلیگرم در لیتر بر وزن اکی والان بدست می آید. وزن اکی ولان عبارت است از وزن اتمی تقسیم بر ظرفیت

اصطلاح انگلیسی:milliliter
اصطلاح فارسی:میلی لیتر
مفهوم اصطلاح:میلی لیتر

اصطلاح انگلیسی:mineral
اصطلاح فارسی:ماده معدنی
مفهوم اصطلاح:ماده معدنی

اصطلاح انگلیسی:mineral water
اصطلاح فارسی:آب معدنی
مفهوم اصطلاح:آب معدنی

اصطلاح انگلیسی:minimal
اصطلاح فارسی:کمین
مفهوم اصطلاح:کمین

اصطلاح انگلیسی:Miso
اصطلاح فارسی:میسو
مفهوم اصطلاح:نوعی فراروده تخمیری سویا که به نام چیانگ در چین شناخته می شود.

اصطلاح انگلیسی:Mixer
اصطلاح فارسی:مخلوط کننده
مفهوم اصطلاح:دستگاهی که برای اختلاط و ترکیب کردن 2 یا چند نوع ماده با هم به کار میرود.

اصطلاح انگلیسی:mixograph
اصطلاح فارسی:خمیرسنج
مفهوم اصطلاح:دستگاهی که خصوصیات نانوایی آرد را اندازه گیری می کند که این خصوصیات در حین مخلوط کردن آرد با آب اندازه گیری می شود

اصطلاح انگلیسی:mobile phase
اصطلاح فارسی:فاز متحرک
مفهوم اصطلاح:در عملیات کروماتوگرافی مایع محلولی که از خارج ستون کروماتوگراف وارد و باعث جابجایی ترکیبات مورد تجزیه در داخل ستون می شود

اصطلاح انگلیسی:mobile water
اصطلاح فارسی:آب آزاد یا متحرک
مفهوم اصطلاح:مقدار آب قابل جدا شدن از مواد غذایی.

اصطلاح انگلیسی:modified atmosphere packaging
اصطلاح فارسی:بسته بندی تحت اتمسفر اصلاح شده
مفهوم اصطلاح:بسته بندی تحت اتمسفر اصلاح شده

اصطلاح انگلیسی:modified starch
اصطلاح فارسی:نشاسته اصلاح شده
مفهوم اصطلاح:نشاسته ای که روی آن تغییرات فیزیکی شیمیایی و یا ژنتیکی ایجاد می شود و برای مطلوب تر شدن خصوصیات تکنولوژیکی و کیفیت فیزیکی و شیمیایی بافت مواد غذایی استفاده می شود

اصطلاح انگلیسی:moisture
اصطلاح فارسی:رطوبت ، نم
مفهوم اصطلاح:رطوبت ، نم

اصطلاح انگلیسی:molass
اصطلاح فارسی:ملاس
مفهوم اصطلاح:مایعی تیره رنگ که پس از مراحل کریستالیزاسیون در تولید شکر باقی می ماند و دارای ترکیبات رنگی طعمی و معدنی همراه با مقادیر قابل توجهی از انواع قندهاست


اصطلاح انگلیسی:monoglyceride
اصطلاح فارسی:مونوگلیسیرید
مفهوم اصطلاح:استر حاصل از ترکیب گلیسرول و یک اسید چرب

اصطلاح انگلیسی:monolayer
اصطلاح فارسی:یک لایه
مفهوم اصطلاح:یک لایه

اصطلاح انگلیسی:monolayer water
اصطلاح فارسی:آب تک لایه
مفهوم اصطلاح:یک لایه آب با عمق مولکولی که به شدت به ماکرومولکولهای غذا جذب گردیده و به آسانی و با روشهای معمولی قابل جدا کردن نیست

اصطلاح انگلیسی:monosaccharide
اصطلاح فارسی:مونوساکارید
مفهوم اصطلاح:یک تک قندی که قابل هیدرولیز نباشد برای مثال گلوکز فروکتوز و..

اصطلاح انگلیسی:monosodium glutamate
اصطلاح فارسی:مونوسدیم گلوتامات
مفهوم اصطلاح:نمک سدیم اسید گلوتامیک است. مورد استفاده برای تشدید طعم بسیاری غذاها

اصطلاح انگلیسی:monotype
اصطلاح فارسی:مونوتیپ
مفهوم اصطلاح:سویه اولیه ای که به وسیله کاشف با صراحت مشخص شده

اصطلاح انگلیسی:mortem
اصطلاح فارسی:کشتار
مفهوم اصطلاح:کشتار

اصطلاح انگلیسی:mother culture
اصطلاح فارسی:کشت مادر
مفهوم اصطلاح:در صنایع تخمیری لبنیات به کشتهای لاکتیکی اولیه اطلاق می شود که میزان کل این کشت در 700تا1000 میلی لیتر شیر استریل تهیه گردیده است

اصطلاح انگلیسی:motility
اصطلاح فارسی:جنبندگی. قدرت حرکت
مفهوم اصطلاح:جنبندگی. قدرت حرکت

اصطلاح انگلیسی:mouth feel
اصطلاح فارسی:احساس دهانی
مفهوم اصطلاح:احساسی که از بافت غذا در دهان ایجاد می شود.


اصطلاح انگلیسی:MPN
اصطلاح فارسی:محتمل ترین عدد
مفهوم اصطلاح:عددی است که از آن جهت شمارش تعداد میکروبها در محیطهای مایع استفاده می شود.

اصطلاح انگلیسی:mucopolysaccharide
اصطلاح فارسی:موکوپلی ساکارید
مفهوم اصطلاح:نوعی هتروپلی ساکارید که با گروههای دیگری از ترکیبات مثل پروتئینها ترکیب شده باشد

اصطلاح انگلیسی:mullen tester
اصطلاح فارسی:مقاومت سنج مولن
مفهوم اصطلاح:دستگاهی برای اندازه گیری مقاومت کاغذ و مقوا به پاره شدن

اصطلاح انگلیسی:multilayer
اصطلاح فارسی:چند لایه
مفهوم اصطلاح:چند لایه

اصطلاح انگلیسی:multylayer water
اصطلاح فارسی:آب چند لایه
مفهوم اصطلاح:مجموع آبهای تک لایه و آب مقید بعلاوه چندین لایه آب دیگر روی آنها در مواد غذایی

اصطلاح انگلیسی:mung bean
اصطلاح فارسی:ماش
مفهوم اصطلاح:گیاهی یکساله علفی با نام علمی phaseolus aureus از تیره leguminosae دارای دانه های کروی سبز

اصطلاح انگلیسی:muscle
اصطلاح فارسی:ماهیچه
مفهوم اصطلاح:ماهیچه

اصطلاح انگلیسی:muscular
اصطلاح فارسی:عضلانی
مفهوم اصطلاح:عضلانی

اصطلاح انگلیسی:Mushroom
اصطلاح فارسی:قارچ‌ ، سماروغ‌ ، بسرعت‌ رویاندن‌ ، بسرعت‌ ایجاد کردن‌
مفهوم اصطلاح:قارچ‌ ، سماروغ‌ ، بسرعت‌ رویاندن‌ ، بسرعت‌ ایجاد کردن‌

اصطلاح انگلیسی:mushroom ketchup
اصطلاح فارسی:سس قارچ
مفهوم اصطلاح:این سس از قارچ سس سویا نمک و ادوه و کارامل تهیه شده است.

اصطلاح انگلیسی:mustard sauce
اصطلاح فارسی:سس خردل
مفهوم اصطلاح:سسی است که از پودر خردل درست می شود

اصطلاح انگلیسی:mutation
اصطلاح فارسی:جهش
مفهوم اصطلاح:تغییر ناگهانی ظاهری (فنوتیپی) موجود زنده به علت تفییر ژنتیکی که پس از واقع شدن به طور ارثی از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود

اصطلاح انگلیسی:mutton
اصطلاح فارسی:گوشت گوسفند
مفهوم اصطلاح:گوشت گوسفند

اصطلاح انگلیسی:myoglobin
اصطلاح فارسی:میوگلوبین
مفهوم اصطلاح:پروتئین آهن دار موجود در عضله که وظیفه انتقال اکسیژن را برعهده دارد

اصطلاح انگلیسی:myosin
اصطلاح فارسی:میوزین
مفهوم اصطلاح:پروتئین انحلال پذیر از نوع گلوبولین که 68 % پروتئین عضله را تشکیل می دهد
حرف M

 

"ALPHA"

دستیار مدیر مهندسی کشاورزی , صنایع غذایی
کاربر ممتاز
N

N

اصطلاح انگلیسی:native conformation(protein)
اصطلاح فارسی:ساختمان طبیعی پروتئین
مفهوم اصطلاح:حالت طبیعی پروتئین در سلول زنده پروتئین یکه در حالت طبیعی است و میتواند عمل طبیعی خود را انجام دهد.

اصطلاح انگلیسی:native protein
اصطلاح فارسی:ساختمان طبیعی پروتئین
مفهوم اصطلاح:native conformation ←

اصطلاح انگلیسی:natto
اصطلاح فارسی:ناتو
مفهوم اصطلاح:نوعی غذای تخمیر شده و مردمی در ژاپن است.

اصطلاح انگلیسی:Natto
اصطلاح فارسی:ناتو
مفهوم اصطلاح:نوعی فراورده تخمیری سیاه رنگ از سویا که در چین ، ژاپن و فیلیپین تولید می شود.

اصطلاح انگلیسی:Natural
اصطلاح فارسی:ط‌بیعی ، سرشتی ، نهادی ، ذاتی ، فط‌ری ، جبلی ، بدیهی ،
مفهوم اصطلاح:ط‌بیعی ، سرشتی ، نهادی ، ذاتی ، فط‌ری ، جبلی ، بدیهی ،

اصطلاح انگلیسی:natural conditioning
اصطلاح فارسی:گاز دار کردن طبیعی (نوشابه)
مفهوم اصطلاح:در صنایع تولید نوشابه به گازدار کردن طبیعی نوشابه در اثر فعالیت مخمر گفته می شود

اصطلاح انگلیسی:Natural Resources
اصطلاح فارسی:منابع‌ ط‌بیعی
مفهوم اصطلاح:منابع‌ ط‌بیعی

اصطلاح انگلیسی:nectar
اصطلاح فارسی:آب میوه مصنوعی
مفهوم اصطلاح:نوعی نوشابه میوه ای است که تا 20 درصد شکر دارد وجوهر میوه به آن اضافه میکنند

اصطلاح انگلیسی:net dietary protein value(NPV)
اصطلاح فارسی:ارزش خالص پروتئین غذایی
مفهوم اصطلاح:معیاری برای سنجش مقایسه ای پروتئینهای تغلیظ شده. حاصلضرب مقدار ناخالص پروتئین و npu اندازه گیری شده با رژیم 10% پروتئین

اصطلاح انگلیسی:net head space
اصطلاح فارسی:سر فضای خالص
مفهوم اصطلاح:فاصله فضای خالی بالای سطح ماده غذایی از سطح غذا تا سطح داخلی در قوطی یا شیشه در حالت ایستاده و دربسته.

اصطلاح انگلیسی:net protein ratio(NPR)
اصطلاح فارسی:بهروری جامع پروتئین
مفهوم اصطلاح:معیاری برای ارزیابی پروتئین و عبارت است از نسبت جمع قدر مطلقهای افزایش وزن موشهای تغذیه کننده از یک رِژیم پروتئینی و کاهش وزن موشهای استفاده کننده از رژیم غذایی بدون پروتئین بر مقدار پروتئین مصرفی توسط موشهای تغذیه کننده از غذای پروتئینی.

اصطلاح انگلیسی:net protein value(NPV)
اصطلاح فارسی:ارزش خالص پروتئین
مفهوم اصطلاح:معیاری برای سنجش مقایسه ای پروتئینهای تغلیظ شده. حاصلضرب مقدار ناخالص پروتئین وNPU اندازه گیری شده با رژیم 10 درصد پروتئین.

اصطلاح انگلیسی:net weight
اصطلاح فارسی:وزن خالص
مفهوم اصطلاح:در صنایع غذایی به مقدار ماده کنسرو شده داخل قوطی گفته میشود. که شامل شربت یا آب نمک نیز هست.

اصطلاح انگلیسی:neutralization
اصطلاح فارسی:خنثی سازی ، بیط‌رف‌ کردن‌
مفهوم اصطلاح:خنثی سازی ، بیط‌رف‌ کردن‌

اصطلاح انگلیسی:neutralize
اصطلاح فارسی:خنثی کردن‌ ، بط‌ور شیمیایی خنثی کردن‌
مفهوم اصطلاح:خنثی کردن‌ ، بط‌ور شیمیایی خنثی کردن‌

اصطلاح انگلیسی:NGL
اصطلاح فارسی:ضریب بازدهی نیتروژن
مفهوم اصطلاح:nitrogen growth in←

اصطلاح انگلیسی:nisin
اصطلاح فارسی:نی سین
مفهوم اصطلاح:نوعی نتی بیوتیک که از برخی سویه های استرپتوکوکوس لاکتیس ساخته میشود. پلی پپتیدی با وزن مولکولی 7000 که دارای 18 نوع اسید آمینه است. برای جلوگیری از رشد اسپور های باکتریها استفاده میشود.

اصطلاح انگلیسی:nitrate
اصطلاح فارسی:نیترات
مفهوم اصطلاح:نمک اسید نیتریت معمولا نیترات سدیم که به عنوان ماده نگهدارنده و تثبیت کننده رنگ گوشت و محصولات گوشتی استفاده میشود.

اصطلاح انگلیسی:nitrification
اصطلاح فارسی:نیتراتی شدن
مفهوم اصطلاح:در صنایع غذایی به فرآیندی گفته میشود که باعث اکسید شدن آمونیاک بر اثر باکتری ها و تبدیل آن به نیتریت و نیترات میشود.

اصطلاح انگلیسی:nitrite
اصطلاح فارسی:نیتریت
مفهوم اصطلاح:نمک اسید نیتروو معمولا نیتریت سدیم است. این ترکیب برای نگهداری محصولات گوشتی همراه با نیترات استفاده میشود.

اصطلاح انگلیسی:nitrogen balance
اصطلاح فارسی:موازنه نیتروژن
مفهوم اصطلاح:مقدار نیتروژن دریافتی در مقایسه با مقدار ازت دفعی در مدت زمانی معین.

اصطلاح انگلیسی:nitrosamine
اصطلاح فارسی:نیتروز آمین
مفهوم اصطلاح:نیتروز آمین ماده ای است که در گوشتهای دارای نیتریت ممکن است به وجود آید که ترکیبی سرطان زاست.

اصطلاح انگلیسی:noncoenocytic molds
اصطلاح فارسی:کپکهای فاقد دیواره عرضی
مفهوم اصطلاح:به کپکهایی گفته میشود که ریسه آنها به صورت رشته ای لوله مانند و فاقد دیواره عرضی است.

اصطلاح انگلیسی:nonenzymatic browning
اصطلاح فارسی:قهوه ای شدن غیر آنزیمی
مفهوم اصطلاح:قهوه ای شدن غیر آنزیمی

اصطلاح انگلیسی: NPU
اصطلاح فارسی: معیار پروتئین قابل استفاده در بدن
مفهوم اصطلاح: یکی از معیا های ارزیابی کیفیت پروتئین غذا که حاکی از مقدار ازت نگهداری شده در بدن موش آزمایشگاهی پس از مصرف پروتئین می باشد


اصطلاح انگلیسی:nucleotide
اصطلاح فارسی:نوکلئو تید
مفهوم اصطلاح:واحد سازنده اسید نوکلئیک. هر نوکلئوتید دارای یک باز پورین یا پیریمیدین و یک قند ریبوز یا دی اکسی ریبوز و فسفات است.

اصطلاح انگلیسی:nutrients
اصطلاح فارسی:مواد مغذی
مفهوم اصطلاح:ترکیبات شامل مواد قندی ، پروتئین ، چربیها ، ویتامینها و عناصر معدنی است که باعث رشد بیولوژیک میشود.

اصطلاح انگلیسی:Nutritional
اصطلاح فارسی:تغذیه ای
مفهوم اصطلاح:تغذیه ای

اصطلاح انگلیسی:nutritional drink
اصطلاح فارسی:نوشابه مغذی
مفهوم اصطلاح:به نوشابه ای گفته میشود که بخشی از نیاز های تغذیه ای انسان را تامین میکنند و میتوان انها را به گروههای زیر تقسیم کرد:دسته ای که دارای گلوکز زیاد و تامین کننده انرژی هستند ، دسته ای ویتامینها و مواد معدنی هستند ، دسته ای که قندهایی جذب ناشدنی دارند و برای افراد رژیمی مناسبند

اصطلاح انگلیسی:nutritional inhibitor
اصطلاح فارسی:بازدارنده تغذیه ای
مفهوم اصطلاح:ترکیب طبیعی موجود در مواد غذایی که باعث کاهش ارزش و جلوگیری از اثر تغذیه ای ماده غذایی میشود.

اصطلاح انگلیسی:nutritionist
اصطلاح فارسی:متخصص تغذیه
مفهوم اصطلاح:کسی که از علوم تغذیه استفاده میکند تا باعث بهبود سلامت جامعه با توجه به نیازهای بدن از نظر مواد مغذی شده و بیماریهای ناشی از کمبود مواد غذایی را کنترل کنند.

اصطلاح انگلیسی:nutritive
اصطلاح فارسی:مغذی
مفهوم اصطلاح:مغذی

اصطلاح انگلیسی:nutty taste
اصطلاح فارسی:طعم آجیلی
مفهوم اصطلاح:طعمی است که معمولا به علت نارس بودن دانه های قهوه در آن به وجود می آید و نامطلوب است.
حرف N

 

"ALPHA"

دستیار مدیر مهندسی کشاورزی , صنایع غذایی
کاربر ممتاز
O

O

اصطلاح انگلیسی:obigate thermophile
اصطلاح فارسی:گرمادوست اجباری
مفهوم اصطلاح:در میکروب شناسی به ان گروه از میکروبها اطلاق می شود که دمای رشد ایدآل آنها حدود 55 درجه است

اصطلاح انگلیسی:Objective
اصطلاح فارسی:قابل‌ مشاهده‌ ، بی ط‌رف‌ ، علمی و بدون‌ نظ‌ر خصوصی ، حالت‌
مفهوم اصطلاح:قابل‌ مشاهده‌ ، بی ط‌رف‌ ، علمی و بدون‌ نظ‌ر خصوصی ، حالت‌

اصطلاح انگلیسی:ochratoxin
اصطلاح فارسی:اوکراتوکسین
مفهوم اصطلاح:نوعی زهرابه قارچی که برخی از سویه های کپک آسپرژیلوس اکراکئوس تولید می کنند و در حیوانات مختلف ایجاد بیماریهای کلیوی و کبدی گوارشی و سقط جنین می کند

اصطلاح انگلیسی:odor
اصطلاح فارسی:عطر و بو
مفهوم اصطلاح:عطر و بو

اصطلاح انگلیسی:oil
اصطلاح فارسی:روغن
مفهوم اصطلاح:روغن

اصطلاح انگلیسی:okra
اصطلاح فارسی:گرم کردن مقاومتی
مفهوم اصطلاح:در این روش جریان الکتریسیته با ولتاژ پایین از مواد غذایی عبور می کند و مقاومت الکتریکی ماده غذایی باعث تبدیل انرژی الکتریکی به انرژی حرارتی در درون ماده غذایی می شود

اصطلاح انگلیسی:oleoresin
اصطلاح فارسی:بامیه
مفهوم اصطلاح:گیاهی است یکساله با نام علمی hibiscus esculentus از تیره malvaceaeبا میوه مخروطی شکل که نارس آن سبز رنگ است

اصطلاح انگلیسی:one , humped
اصطلاح فارسی:یک کوهانه
مفهوم اصطلاح:یک کوهانه

اصطلاح انگلیسی:onion
اصطلاح فارسی:پیاز
مفهوم اصطلاح:پیاز

اصطلاح انگلیسی:oolong
اصطلاح فارسی:اسانس ادویه
مفهوم اصطلاح:اسانس و کنسانتره طعم ادویه که با حلالهای آلی خوراکی استخراج شده

اصطلاح انگلیسی:oospore
اصطلاح فارسی:اواسپور
مفهوم اصطلاح:نوعی هاگ جنسی که کپکهای زیر رده اوومیست از رده فیکومیست تولید می کنند

اصطلاح انگلیسی:optical activity
اصطلاح فارسی:فعالیت نوری
مفهوم اصطلاح:توانایی برخی از ترکیبات و مخصوصا قندها نسبت به تغییر جهت دادن نور پلاریزه

اصطلاح انگلیسی:orange
اصطلاح فارسی:پرتغال ، نارنچ ، مرکبات
مفهوم اصطلاح:پرتغال ، نارنچ ، مرکبات

اصطلاح انگلیسی:organic acids
اصطلاح فارسی:اسید های آلی
مفهوم اصطلاح:اسید های آلی

اصطلاح انگلیسی:original
اصطلاح فارسی:اصیل‌ ، اصلی ، اصل‌ ، مبتکر ، ابتکاری
مفهوم اصطلاح:اصیل‌ ، اصلی ، اصل‌ ، مبتکر ، ابتکاری

اصطلاح انگلیسی:ornithine
اصطلاح فارسی:اورنیتین
مفهوم اصطلاح:اسید آمینه ای که در اثر جدا کردن اوره از آرژنین بدست می آید

اصطلاح انگلیسی:osmosis
اصطلاح فارسی:اسمز
مفهوم اصطلاح:عبور مولکولهای آب از غشایی نیمه تراوا که دو محلول با غلظتهای مختلف را از یکدیگر جدا می کند

اصطلاح انگلیسی:ostrich
اصطلاح فارسی:شترمرغ
مفهوم اصطلاح:شترمرغ

اصطلاح انگلیسی:oven
اصطلاح فارسی:تنور ، اجاق ، کوره
مفهوم اصطلاح:تنور ، اجاق ، کوره

اصطلاح انگلیسی:overlap
اصطلاح فارسی:همپوشی درز
مفهوم اصطلاح:انطباق کامل لبه سر و لبه بدنه قوطی های فلزی کنسرو پس از پرس کردن یا گذراندن مرحله دوم درزبندی

اصطلاح انگلیسی:overnutrition
اصطلاح فارسی:بیش تغذیه ای
مفهوم اصطلاح:مصرف زیادتر از نیاز مواد غذایی انرژی زا یا مواد مغذی

اصطلاح انگلیسی:overweight
اصطلاح فارسی:اضافه وزن
مفهوم اصطلاح:داشتن وزنی بیش از 10% وزن ایدآل برای سن

اصطلاح انگلیسی:ovotransferrin
اصطلاح فارسی:کونالبومین
مفهوم اصطلاح:conalbumin

اصطلاح انگلیسی:oxalic acid
اصطلاح فارسی:اگزالیک اسید
مفهوم اصطلاح:ethanedioic acid

اصطلاح انگلیسی:oxidation
اصطلاح فارسی:اکسیداسیون
مفهوم اصطلاح:ترکیب اکسیژن با ماده یا جدا شدن هیدروژن از ان را اکسایش گویند

اصطلاح انگلیسی:oxidation , reduction potential
اصطلاح فارسی:پتانسیل اکسیداسیون احیا
مفهوم اصطلاح:به خاصیت اکسید کنندگی یا احیا کنندگی یک محیط گفته می شود. در میکروبشناسی از اصطلاح پتانسیل اکسیداسیون احیا برای تعیین توان اکسید کنندگی یا احیا کنندگی یک محیط استفاده می شود

اصطلاح انگلیسی:oxygen flow
اصطلاح فارسی:جریان اکسیژن
مفهوم اصطلاح:جریان اکسیژن

اصطلاح انگلیسی:oxytocin
اصطلاح فارسی:اکسی توسین
مفهوم اصطلاح:هورمون مسئول ترشح شیر است که در هنگام تحریک پستان گاوهای شیری از قسمت عقبی هیپوفیز به خون می ریزد
حرف O

 

"ALPHA"

دستیار مدیر مهندسی کشاورزی , صنایع غذایی
کاربر ممتاز
P

P

اصطلاح انگلیسی:Package
اصطلاح فارسی:بسته‌ ، عدل‌ بندی ، قوطی ، بسته‌بندی کردن‌
مفهوم اصطلاح:بسته‌ ، عدل‌ بندی ، قوطی ، بسته‌بندی کردن‌

اصطلاح انگلیسی:packaging
اصطلاح فارسی:بسته بندی
مفهوم اصطلاح:بسته بندی

اصطلاح انگلیسی:palarisation
اصطلاح فارسی:پالاریزه کردن
مفهوم اصطلاح:روشی است که با تزریق خام 75 درجه سانتی گراد به داخل محفظه ای از بخار داغ 145 درجه سانتی گراد و نگهداری مخلوط شیر و بخار به مدت 3 ثانیه شیر استریل و بلافاصله تحت خلا خنک میشود

اصطلاح انگلیسی:palatability
اصطلاح فارسی:خوش خوراکی
مفهوم اصطلاح:مجموعه ای خصوصیات غذا شامل بو ، ‌ مزه ، ‌ بافت و غیره که در پسندیدن و خوش خوراکی غذا برای انسان موثر است

اصطلاح انگلیسی:palm
اصطلاح فارسی:نخل ، خرما
مفهوم اصطلاح:نخل ، خرما

اصطلاح انگلیسی:pantothenic
اصطلاح فارسی:پنتو تنیک اسید
مفهوم اصطلاح:یکی از ویتامین های گروه ب ، قسمتی از ساختمان کوآنزیم a.

اصطلاح انگلیسی:papain
اصطلاح فارسی:پاپایین
مفهوم اصطلاح:نوعی پروتئاز است که معمولا به مواد گوشتی افزوده میشود تا با هیدرولیز پیوندهای پپتیدی پروتئین های گوشت آنرا برای استفاده نرمتر سازد. این انزیم از گیاه خربزه درختی به دست می آید.

اصطلاح انگلیسی:parabens
اصطلاح فارسی:پارابن ها
مفهوم اصطلاح:پارابن ها استرهای پارا هیدروکسی بنزوئیک اسید هستند که به عنوان نگهدارنده جهت نگهداری برخی مواد غذایی استفاده میشود.

اصطلاح انگلیسی:paraline
اصطلاح فارسی:کارامل شکر
مفهوم اصطلاح:به ماده ای گفته میشود که در اثر حرارت دادن و ذوب شکر خشک حا صل میشود. حرارت دادن باید تا حدی باشد که شکر کاراملیزه شود و رنگ طلایی پیدا کند.

اصطلاح انگلیسی:parboiled rice
اصطلاح فارسی:برنج نیم پز
مفهوم اصطلاح:برنج نیم پز و خشک شده.

اصطلاح انگلیسی:part per milion(ppm)
اصطلاح فارسی:قسمت در میلیون (ppm)
مفهوم اصطلاح:معمولا یک میلی گرم در کیلوگرم بر پایه وزن را یک ppm میگویند.

اصطلاح انگلیسی:partition chromatogeraphy
اصطلاح فارسی:کروماتو گرافی تفکیکی
مفهوم اصطلاح:در این نوع کروماتو گرافی ترکیبات شیمیایی از یک دسته یا یک گروه بین دو فاز مایع ثابت و مایع یا گاز متحرک در یک ستون جدا میشوند و بسته به واکنش فیزیکو شیمیایی خاصی این ترکیبات بین دو فاز فوق از یکدیگر تفکیک و به طور انفرادی از ستون خارج و شناسایی میشوند.

اصطلاح انگلیسی:pasteurized
اصطلاح فارسی:پاستوریزه شده
مفهوم اصطلاح:پاستوریزه شده

اصطلاح انگلیسی:pastry
اصطلاح فارسی:محصولات نانوایی
مفهوم اصطلاح:محصولاتی چون کیک ، بیسکویت و نانهای مختلف را اصطلاحا محصولات نانوایی میگویند.

اصطلاح انگلیسی:pathogen
اصطلاح فارسی:بیماری زا
مفهوم اصطلاح:میکروارگانیسم های که با تولید سم یا عفونت در بدن ایجاد بیماری می کنند.

اصطلاح انگلیسی:pathogenic
اصطلاح فارسی:بیماریزا
مفهوم اصطلاح:ویژگی میکرو ارگانیسم ، ویروس یا ویروئید مولد بیماری. به هر عاملی که مولد بیماری باشد ، بیماریزا گفته میشود.

اصطلاح انگلیسی:patulin
اصطلاح فارسی:پاتولین
مفهوم اصطلاح:نوعی زهرابه قارچی است که بر اثر تعداد زیادی از کپکها تولید میشود این زهرابه کشنده خاصیت سرطان زایی و جهش دهندگی دارد.

اصطلاح انگلیسی:pectin
اصطلاح فارسی:پکتین
مفهوم اصطلاح:یکی از ترکیبات موجود در میوه هاست که در پوست سیب و مرکبات و جود دارد و جهت استفاده در ژله و مربا از آن استفاده میشود.

اصطلاح انگلیسی:pectin methyl esterase(PME)
اصطلاح فارسی:پکتین متیل استراز
مفهوم اصطلاح:آنزیمی است که پیوندهای اسری پکتین متیل استر را هیدرولیز و ایسد پکتیک و متانول تولید میکند.

اصطلاح انگلیسی:pectolytic enzymes(pectinase)
اصطلاح فارسی:پکتینازها
مفهوم اصطلاح:به آنزیمهایی گفته میشود که برای تجزیه پکتین آبمیوه ها به کار میرود برای این عمل آبمیوه را به دمهی 50-40 درجه میرسانند و آنزیمها را اضافه و برای 8-4 ساعت نگهداری مینمایند سپس آبمیوه را صاف میکنند.

اصطلاح انگلیسی:peeling
اصطلاح فارسی:پوست کنی
مفهوم اصطلاح:پوست کنی

اصطلاح انگلیسی:pellagra
اصطلاح فارسی:پلاگز
مفهوم اصطلاح:بیماری ناشی از کمبود ویتامین ب 3-نیاسین) که باعث ایجاد عوارض پوستی ، مجرای گوارشی و سیستم عصبی میشود.

اصطلاح انگلیسی:penicidin
اصطلاح فارسی:پاتولین
مفهوم اصطلاح:patulin

اصطلاح انگلیسی:penicillic acid
اصطلاح فارسی:پنسیلیک اسید
مفهوم اصطلاح:نوعی زهرابه قارچی است که بر اثر بعضی قارچها در دما های پایین 10-1 درجه سانتی گراد تولید میشود و دارای خاصیت سرطانزایی است.

اصطلاح انگلیسی:pepper
اصطلاح فارسی:فلفل‌ ، فلفل‌ کوبیده‌ ، فلفلی ، باضربات‌ پیاپی زدن‌ ، فلفل‌
مفهوم اصطلاح:فلفل‌ ، فلفل‌ کوبیده‌ ، فلفلی ، باضربات‌ پیاپی زدن‌ ، فلفل‌

اصطلاح انگلیسی:Peppercorn
اصطلاح فارسی:دانه‌ فلفل‌ ، فلفل‌ دانه‌ ، چیز کم‌ بها ، جزئی ، ناچیز
مفهوم اصطلاح:دانه‌ فلفل‌ ، فلفل‌ دانه‌ ، چیز کم‌ بها ، جزئی ، ناچیز

اصطلاح انگلیسی:Peppery
اصطلاح فارسی:فلفل‌ دار ، تند ، تند وتیز ، گرم‌ ، باروح‌
مفهوم اصطلاح:فلفل‌ دار ، تند ، تند وتیز ، گرم‌ ، باروح‌

اصطلاح انگلیسی:pepsin digest
اصطلاح فارسی:بهره وری پروتئین
مفهوم اصطلاح:نسبت مقدار اسید های آمینه حاصل از هیدرولیز یک پروتئین به وسیله پپسین به مقدار کل اسیدهای آمینه اساسی موجود در همان پروتئین

اصطلاح انگلیسی:pepton
اصطلاح فارسی:پپتون
مفهوم اصطلاح:ترکیب پروتئینی نسبتا سبک که از هیدرولیز پروتئین حاصل میشود.

اصطلاح انگلیسی:percent
اصطلاح فارسی:درصد
مفهوم اصطلاح:درصد

اصطلاح انگلیسی:performance
اصطلاح فارسی:عملکرد ، کارایی ، انجام
مفهوم اصطلاح:عملکرد ، کارایی ، انجام

اصطلاح انگلیسی:permeability
اصطلاح فارسی:نشت‌ پذیری ، قابلیت‌ نفوذ ، تراوایی ، نفوذ پذیری
مفهوم اصطلاح:نشت‌ پذیری ، قابلیت‌ نفوذ ، تراوایی ، نفوذ پذیری

اصطلاح انگلیسی:peroxisome
اصطلاح فارسی:پروکسی زوم
مفهوم اصطلاح:به اندامکهای میکروسکوپی داخل سلولی گفته میشود که در داخل آنها تنفس نوری صورت میگیرد و گلیکولات آزاد میشود.

اصطلاح انگلیسی:pet
اصطلاح فارسی:پلی اتیلن تریفتالات
مفهوم اصطلاح:پلی اتیلن تریفتالات


اصطلاح انگلیسی:phantom thermal death time curve
اصطلاح فارسی:شبه منحنی مرگ حرارتی TDT
مفهوم اصطلاح:منحنی یا خط تغییرات لگاریتم D بر حسب درجه حرارت را گویند. این خط موازی خط TDT و دارای همان شیب است ولی منطبق بر آن نیست در ضمن به هر خط یا منحنی هم شیب TDT اطلاق میشود.

اصطلاح انگلیسی:phase inversion theory
اصطلاح فارسی:تئوری برگشت فاز
مفهوم اصطلاح:تئوری تغییر حالت موادی مثل خامه که ذرات امولسیون چربی در آب هستند. که با این تئوری پس از پاره شدن غشا خامه در طول مدت کره زنی به حالت امولسیون ذرات آب در چربی تبدیل میشوند.

اصطلاح انگلیسی:phenolphthalein
اصطلاح فارسی:فنول فتالئین
مفهوم اصطلاح:فنول فتالئین

اصطلاح انگلیسی:phospholipase
اصطلاح فارسی:آنزیم لیپاز
مفهوم اصطلاح:آنزیم لیپاز

اصطلاح انگلیسی:phosphoric acid
اصطلاح فارسی:اسید فسفوریک
مفهوم اصطلاح:اسید فسفوریک

اصطلاح انگلیسی:phototaxis
اصطلاح فارسی:نور گرایی
مفهوم اصطلاح:حرکت بعضی موجودات زنده مثل میکرو ارگانیسم ها به سمت نور

اصطلاح انگلیسی:phototroph
اصطلاح فارسی:نور پرور
مفهوم اصطلاح:موجود زنده ای که انرژی مورد نیاز خود را از نور کسب کند

اصطلاح انگلیسی:photoxidation
اصطلاح فارسی:اکسیداسیون نوری
مفهوم اصطلاح:اکسید شدن در اثر اکسیژن فعال شده توسط ترکیبات رنگی مانند کلروفیل و هموگوبین و غیره

اصطلاح انگلیسی:phytase
اصطلاح فارسی:فیتاز
مفهوم اصطلاح:آنزیمی است که در آرد وجود دارد و اسید فتیک را به اینو سیتول تبدیل میکند در زمان تخمیر خمیر و اوایل پخت نان فعال بوده ممکن است تا 80 درصد اسید فیتیک موجود در خمیر را تجزیه کند اسید فیتیک باعث غیر قابل جذب شدن یون های چون آهن و کلسیم میشود

اصطلاح انگلیسی:phytic acid
اصطلاح فارسی:فیتیک اسید
مفهوم اصطلاح:ماده جذب کننده یون های فلزی است از نظر تغذیه ای قابل توجه بوده میتواند در روده ترکیبات معدنی مخصوصا آهن و کلسیم را به خود جذب کند و مانع جذب آنها به خون شود در سبوس گندم وجود دارد

اصطلاح انگلیسی:phytosterol
اصطلاح فارسی:استروئید گیاهی
مفهوم اصطلاح:استروئیدی است که در روغن های گیاهی یافت میشود

اصطلاح انگلیسی:pigment
اصطلاح فارسی:رنگیزه‌ ، رنگ‌ دانه‌ ، ماده‌ رنگی ، ماده‌ ملونه‌ ، باماده‌
مفهوم اصطلاح:رنگیزه‌ ، رنگ‌ دانه‌ ، ماده‌ رنگی ، ماده‌ ملونه‌ ، باماده‌

اصطلاح انگلیسی:pistachio
اصطلاح فارسی:پسته ، درخت پسته
مفهوم اصطلاح:یک نوع معرف رنگی که در آزمایشات مختلف شیمیایی و میکروبی استفاده می شود.

اصطلاح انگلیسی:plant
اصطلاح فارسی:کاشتن ، زرع کردن ، گیاه
مفهوم اصطلاح:اسید فسفوریک با فرمول H2SO4 جز قوی ترین اسید های معدنی به شمار می رود که در صنایع غذایی کاربردهای فراوانی دارد.

اصطلاح انگلیسی:plasmid
اصطلاح فارسی:پلاسمید
مفهوم اصطلاح:عضوی است توارثی و خارج کروموزومی ، معمولا در باکتری ها که فاقد نقش اساسی در رشد ونمو آنهاست ولی بسیاری از خواص آنها خصوصا فعالیت های ثانوی آنها به آن وابسته است پلاسمید ها معمولا همانند سازی مستقل و خود مختار دارند

اصطلاح انگلیسی:plate evaporator
اصطلاح فارسی:تبخیر کننده صفحه ای
مفهوم اصطلاح:دستگاه تغلظ و شامل صفحاتی است که در یک طرف آنها مایع و در طرف دیگر بخار حرکت میکند در این روش معمولا مایع در بعضی از صفحات به طرف بالا و در برخی دیگر به طرف پایین حرکت میکند مایع پس از عبور از صفحات حرارت میبیند و در محفظه ای بخار آن جدا تغلیظ میشود

اصطلاح انگلیسی:plate freezer
اصطلاح فارسی:یخ زن صفحه ای
مفهوم اصطلاح:نوعی یخ زن که در آن مواد غذایی در بسته ها یا جعبه های با قطر کم بسته بندی میشود و بین صفحات دستگاه قرار میگیرد تا منجمد شود

اصطلاح انگلیسی:poach
اصطلاح فارسی:آب پز کردن
مفهوم اصطلاح:در مایع با آب داغ پختن و نگه داشته به شکل ماده غذایی

اصطلاح انگلیسی:pod
اصطلاح فارسی:غلاف
مفهوم اصطلاح:پوشش دانه های محصولاتی چون لوبیا و نخود سبز که با شکاف هایی باز و دانه ها از آن خارج میشود

اصطلاح انگلیسی:poi
اصطلاح فارسی:پوآ
مفهوم اصطلاح:فراورده غذایی تخمیر شده ای است که منشا آن هاوایی است برای تهیه آن از ساقه های گوشتی و غده مانند زیر زمینی گیاهی به نام قلقاش یا گوش فیل (‌TARO) استفاده میشود

اصطلاح انگلیسی:pollards
اصطلاح فارسی:سبوس آندوسپرم دار
مفهوم اصطلاح:موادی که بعد از آسیاب کردن دانه هایی چون گندم ، از آرد جدا میشود و شامل سبوس و ذراتی از آندوسپرم است

اصطلاح انگلیسی:polymer
اصطلاح فارسی:پلیمر
مفهوم اصطلاح:جسمی که‌ از ترکیب‌ ذرات‌ متشابه‌ الترکیب‌ واز تکرار واحد های ساختمانی یکنوخت‌ایجاد شده‌ باشد ،

اصطلاح انگلیسی:polysaccaride
اصطلاح فارسی:پلی ساکارید
مفهوم اصطلاح:گروهی ازمواد قندی که از تعداد زیادی قند های ساده تشکیل شده اند مانند نشاسته ، گلیکوژن ، سلولوز و پکتین

اصطلاح انگلیسی:polyunsaturated
اصطلاح فارسی:چند غیر اشباعی
مفهوم اصطلاح:چند غیر اشباعی

اصطلاح انگلیسی:pomegranate
اصطلاح فارسی:انار ، درخت‌ انار
مفهوم اصطلاح:انار ، درخت‌ انار

اصطلاح انگلیسی:poor
اصطلاح فارسی:ناچیز ، بی پول
مفهوم اصطلاح:ناچیز ، بی پول

اصطلاح انگلیسی:population
اصطلاح فارسی:آلودگی
مفهوم اصطلاح:آلودگی

اصطلاح انگلیسی:population
اصطلاح فارسی:جمعیت ، نفوس
مفهوم اصطلاح:جمعیت ، نفوس

اصطلاح انگلیسی:Pork
اصطلاح فارسی:گوشت‌خوک
مفهوم اصطلاح:گوشت‌خوک

اصطلاح انگلیسی:porosity
اصطلاح فارسی:تخلخل
مفهوم اصطلاح:تخلخل

اصطلاح انگلیسی:portion
اصطلاح فارسی:بخش‌ ، جزء ، تکه‌ ، بهره‌ ، برخه‌ ، سهم‌ ، نصیب‌ ، سرنوشت‌ ،
مفهوم اصطلاح:بخش‌ ، جزء ، تکه‌ ، بهره‌ ، برخه‌ ، سهم‌ ، نصیب‌ ، سرنوشت‌ ،

اصطلاح انگلیسی:post , harvest
اصطلاح فارسی:پس از برداشت
مفهوم اصطلاح:پس از برداشت

اصطلاح انگلیسی:potassium bromate
اصطلاح فارسی:برومات پتاسیم
مفهوم اصطلاح:به عنوان ماده افزودنی به آرد نان اضافه میشود زیر این ماده اثربهبود دهندگی روی آرد دارد و کیفیت خمیر نان را بهتر میکند

اصطلاح انگلیسی:potato
اصطلاح فارسی:سیب زمینی
مفهوم اصطلاح:سیب زمینی

اصطلاح انگلیسی:potentiatior
اصطلاح فارسی:تشدید کننده طعم
مفهوم اصطلاح:ماده ای است که باعث شدت بخشیدن به طعم طبیعی مواد غذایی میشود

اصطلاح انگلیسی:poultry
اصطلاح فارسی:مرغ‌ وخروس‌ ، مرغ‌ خانگی ، ماکیان‌
مفهوم اصطلاح:مرغ‌ وخروس‌ ، مرغ‌ خانگی ، ماکیان‌

اصطلاح انگلیسی:powder
اصطلاح فارسی:پودر
مفهوم اصطلاح:پودر

اصطلاح انگلیسی:ppm
اصطلاح فارسی:یک در میلیون
مفهوم اصطلاح:یک واحد اندازه گیری در مقادیر کم می باشد.

اصطلاح انگلیسی:prebiotic
اصطلاح فارسی:پری بیوتیک
مفهوم اصطلاح:به مواد غذایی اطلاق میشود که بر روی حیات و فعالیت باکتری های مفید روده اثر مثبت دارند.

اصطلاح انگلیسی:preliminary
اصطلاح فارسی:مقدماتی
مفهوم اصطلاح:مقدماتی

اصطلاح انگلیسی:Presence
اصطلاح فارسی:پیشگاه‌ ، پیش‌ ، درنظ‌ر مجسم‌ کننده‌ ، وقوع‌ وتکرار ، حضور
مفهوم اصطلاح:پیشگاه‌ ، پیش‌ ، درنظ‌ر مجسم‌ کننده‌ ، وقوع‌ وتکرار ، حضور

اصطلاح انگلیسی:present
اصطلاح فارسی:حضور
مفهوم اصطلاح:حضور

اصطلاح انگلیسی:preservation
اصطلاح فارسی:نگهداری
مفهوم اصطلاح:در صنایع غذایی به هر فرایند فیزیکی یا شیمایی گفته میشود که باعث جلوگیری و یا تاخیر در فساد غذا میگردد

اصطلاح انگلیسی:Preservation
اصطلاح فارسی:نگهداری ، حفظ‌ ، محافظ‌ت‌ ، جلوگیری ، حراست‌
مفهوم اصطلاح:نگهداری ، حفظ‌ ، محافظ‌ت‌ ، جلوگیری ، حراست‌

اصطلاح انگلیسی:preservative
اصطلاح فارسی:نگهدارنده
مفهوم اصطلاح:در صنایع غذایی به هر ماده ای که قادر باشد فساد را به تاخیر اندازد یا کنترل کند ماده نگهدارنده میگویند

اصطلاح انگلیسی:pressure , filler , cooker(pfc)
اصطلاح فارسی:روش پی. اف. سی
مفهوم اصطلاح:یکی از روش های استریلیزاسیون مواد غذایی است که ماده غذایی را با بخار آب تحت فشار استریل و بلافاصله همچنان تحت فشار در قوطی های کنسرو توزیع نموده و دهانه آنها را میبندند عملیات حرارتی تا قبل از خنک کردن محصول همچنان ادامه دارد

اصطلاح انگلیسی:primary ripening (cheese)
اصطلاح فارسی:رسیدن اولیه (پنیر)
مفهوم اصطلاح:به مراحل اولیه رسیدن پنیر به هنگام نگهداری اطلاق میشود که در واقع کربوهیدرات ها از راه گلیکولیز ، پروتئین ها از راه پرتئولیزو چربی ها از راه لیپولیز تجزیه و به ترکیبات ساده تر تبدیل میشود

اصطلاح انگلیسی:probiotic
اصطلاح فارسی:پروبیوتیک
مفهوم اصطلاح:به مواد غذایی اطلاق می شود که علاوه بر نقش تغذیه ای بر علت همراه داشتن میکروارگانیسم های مفید در خود مانند بیفیدوباکتر و لاکتوباسیلوس خواص سلامت بخشی دارند.

اصطلاح انگلیسی:Probiotic Food
اصطلاح فارسی:غذاهای پروبیوتیک
مفهوم اصطلاح:غذاهای پروبیوتیک

اصطلاح انگلیسی:Process
اصطلاح فارسی:مراحل‌ مختلف‌ چیزی ، پیشرفت‌ تدریجی ومداوم‌ ، جریان‌ عمل‌ ،
مفهوم اصطلاح:مراحل‌ مختلف‌ چیزی ، پیشرفت‌ تدریجی ومداوم‌ ، جریان‌ عمل‌ ،

اصطلاح انگلیسی:productive protein value(ppw)
اصطلاح فارسی:بهره وری خالص ظاهری پروتئین
مفهوم اصطلاح:بهره وری خالص پروتئین که بدون توجه به مقدار نیتروژن درون زا اندازه کیری میشود.

اصطلاح انگلیسی:proenzyme
اصطلاح فارسی:پیش آنزیم
مفهوم اصطلاح:به فرم غیر فعال آنزیم اطلاق میشود مثل پپسینوژن ، کیمو تریپسینوژن.

اصطلاح انگلیسی:prolactin
اصطلاح فارسی:پرولاکتین
مفهوم اصطلاح:هورمونی که تحت فرمان هیپوتالاموس مغز پستانداران د رقسمت هیپوفیز پیشین ساخته میشود و برای فعالیتهای مربوطه و از جمله رشد غدد پستانی در هنگام شیر آوری به خون میریزد.

اصطلاح انگلیسی:prolonging
اصطلاح فارسی:افزایش طول عمر نگهداری
مفهوم اصطلاح:افزایش طول عمر نگهداری

اصطلاح انگلیسی:property
اصطلاح فارسی:ویژگی ، خاصیت
مفهوم اصطلاح:ویژگی ، خاصیت

اصطلاح انگلیسی:protein
اصطلاح فارسی:پروتئین
مفهوم اصطلاح:مولکولهای بزرگ و کاملا پیچیده ای هستند که از تعدادزیادی اسید آمینه درست شده اند. پروتئین ها از ترکیبات اصلی سازنده بافت بدن هستند. منابع اصلی آن گوشت ، مرغ ، ماهی و دیگر غذاهای دریایی و شیر و دیگر مواد لبنی تخم مرغ بقولات است.

اصطلاح انگلیسی:protein
اصطلاح فارسی:پروتئین
مفهوم اصطلاح:جزئی اصلی از مواد غذایی که از عناصر نیتروژن ، اکسیژن و کربن نشکیل شده است.

اصطلاح انگلیسی:protein breakdown
اصطلاح فارسی:تجزیه پروتئین
مفهوم اصطلاح:شکسته شدن و تجزیه پروتئین ها در مواد غذایی در طول زمان و بر اثر واکنش های شیمیایی و یا میکروبی

اصطلاح انگلیسی:protein efficiency rate(PER)
اصطلاح فارسی:بازده پروتئینی
مفهوم اصطلاح:روشی است که با آن ارزش بیولوژیک پروتئین را تععین میکنند. در این روش مقدار اضافه وزن موش آزمایشگاهی را به ازای هر گرم پروتئین مصرفی اندازه گیری و با توجه به آن بازده پروتئین را محاسبه میکنند.

اصطلاح انگلیسی:protein efficiency ratio(PER)
اصطلاح فارسی:نسبت قابلیت پروتئین
مفهوم اصطلاح:یکی از معیارهای ارزیابی کیفیت پروتئین مبتنی بر خواندن پروتئین مورد ارزیابی به موشهای آزمایشگاهی در حال رشد و اندازه گیری افزایش وزن آنها در مدت 4 هفته.

اصطلاح انگلیسی:protein quality index
اصطلاح فارسی:معیار کیفیت پروتئین
مفهوم اصطلاح:ارزش پروتئین غذا بر اساس قابلیت انحلال آن در حلالها و تجزیه آن با آنزیمهای مختلف.

اصطلاح انگلیسی:protein retention efficiency(PRE)
اصطلاح فارسی:توان ماندگاری پروتئین
مفهوم اصطلاح:عبارتست از نسبت قابلیت خالص پروتئین ضربدر شانزده

اصطلاح انگلیسی:protein value(PV)
اصطلاح فارسی:ضریب پروتئین
مفهوم اصطلاح:ضریب خطی که رشد را به میزان نیتروژن یا پرتئین مصرفی مرتبط میسازد

اصطلاح انگلیسی:proximate
اصطلاح فارسی:نزدیک ، مستقیم ، بدون فاصله
مفهوم اصطلاح:نزدیک ، مستقیم ، بدون فاصله

اصطلاح انگلیسی:psychropile
اصطلاح فارسی:سرما دوست
مفهوم اصطلاح:در میکروب شناسی به میکروارگانیسمی گفته میشود که قادر به رشد و نمو در دمای پایین است دمای بهینه آن حدود 15 الی 20 درجه سانتی گراد میباشد

اصطلاح انگلیسی:psychrotroph
اصطلاح فارسی:سرما پرور
مفهوم اصطلاح:در میکروب شناسی به میکروارگانیسمی گفته میشود کهدمای بهینه آن حدود 25 الی 30 درجه سانتی گراد میباشد ولی در حدود 0 درجه نیز قادر به رشد و نمو است

اصطلاح انگلیسی:PUFA ( polyunsaturated fatty acids )
اصطلاح فارسی:اسید های چرب با چند پیوند غیر اشباع که دارای حالتی مایع هستند و برای سلامتی بسیار مفید هستند و طی حرارت دیدن و هیدروژناسیون به اسید های چرب اشباع و جامد تبدیل می شوند.
مفهوم اصطلاح:اسید های چرب با چند پیوند غیر اشباع که دارای حالتی مایع هستند و برای سلامتی بسیار مفید هستند و طی حرارت دیدن و هیدروژناسیون به اسید های چرب اشباع و جامد تبدیل می شوند.

اصطلاح انگلیسی:Pure
اصطلاح فارسی:خالص‌ ، پاک ، تمیز ، ناب‌ ، ژاو ، (نژاد) اصیل‌ ، خالص‌ کردن‌ ،
مفهوم اصطلاح:خالص‌ ، پاک ، تمیز ، ناب‌ ، ژاو ، (نژاد) اصیل‌ ، خالص‌ کردن‌ ،

اصطلاح انگلیسی:puree
اصطلاح فارسی:پوره
مفهوم اصطلاح:در صنایع غذایی به ماده غذایی دارای گوشت میوه له و نرم شده اطلاق میشود این مایع غلیظ از تبدیل بافت های آبدار میوه ها و سبزی ها به حالت خمیری به وجود می آید

اصطلاح انگلیسی:purpose
اصطلاح فارسی:قصد ، هدف ، مقصود
مفهوم اصطلاح:قصد ، هدف ، مقصود
حرف P

 

"ALPHA"

دستیار مدیر مهندسی کشاورزی , صنایع غذایی
کاربر ممتاز
Q

Q

اصطلاح انگلیسی:qualitative
اصطلاح فارسی:کیفیت مقداری
مفهوم اصطلاح:کیفیت مقداری

اصطلاح انگلیسی:Quality
اصطلاح فارسی:چونی ، کیفیت‌ ، وجود ، خصوصیت‌ ، ط‌بیعت‌ ، نوع‌ ، ظ‌رفیت
مفهوم اصطلاح:چونی ، کیفیت‌ ، وجود ، خصوصیت‌ ، ط‌بیعت‌ ، نوع‌ ، ظ‌رفیت

اصطلاح انگلیسی:Quality Control
اصطلاح فارسی:کنترل‌ کیفیت‌
مفهوم اصطلاح:کنترل‌ کیفیت‌

اصطلاح انگلیسی:quantitative descriptive analysis (DQA)
اصطلاح فارسی:ارزیابی حسی غذا
مفهوم اصطلاح:روشی است که در آن چند خصوصیت غذا با هم بررسی میشود این خصوصیات درجه بندی و به آنها امتیاز داده میشود

اصطلاح انگلیسی:queensland fever(Qfever)
اصطلاح فارسی:تب کیو
مفهوم اصطلاح:نوعی عفونت گاوی که عامل آن نوعی ریکتسیا به نام کوکسسیالا برونتی است عامل بیماری همراه با شیر به انسان منتقل میشود و ایجاد نوعی تب مواج میکند

اصطلاح انگلیسی:quercetin
اصطلاح فارسی:کوئرستین
مفهوم اصطلاح:کوئرستین


حرف Q
 

"ALPHA"

دستیار مدیر مهندسی کشاورزی , صنایع غذایی
کاربر ممتاز
R

R

اصطلاح انگلیسی:rad
اصطلاح فارسی:راد
مفهوم اصطلاح:واحد تشعشع امواج الکترومغناطیس معادل جذب 100 ارگ در گرم ماده تشعشع یافته

اصطلاح انگلیسی:radapertization
اصطلاح فارسی:استرلیزاسیون تابشی
مفهوم اصطلاح:استریل کردن غذاهای بسته بندی شده در ظروف غیر قابل نفوذ با اشعه گاما

اصطلاح انگلیسی:radicidation
اصطلاح فارسی:پاستوریزاسیون تابشی
مفهوم اصطلاح:تابش اشعه یونیزه به غذا. مقدار آن باید در حدی باشد که باعث از بین رفتن تمام میکروارگانیسمهای غیر اسپورزا بشود

اصطلاح انگلیسی:radurization
اصطلاح فارسی:پاستوریزاسیون تشعشعی
مفهوم اصطلاح:نوعی روش تشعشعی که ماده غذایی را به منظور طولانی کردن عمر نگهداری تحت تاثیر اشعه قرار می دهند

اصطلاح انگلیسی:rancid
اصطلاح فارسی:طعم تند
مفهوم اصطلاح:طعم تندی که در اثر اکسیداسیون هیدرولیزی یا اتواکسیداسیون اسیدهای چرب کوتاه زنجیر در غذا بوجود می آید

اصطلاح انگلیسی:rapid
اصطلاح فارسی:تند ، سریع
مفهوم اصطلاح:تند ، سریع

اصطلاح انگلیسی:ratio
اصطلاح فارسی:نسبت
مفهوم اصطلاح:نسبت

اصطلاح انگلیسی:reason
اصطلاح فارسی:دلیل‌ ، سبب‌ ، علت‌ ، عقل‌ ، خرد ، شعور ، استدلال‌ کردن‌ ، دلیل‌
مفهوم اصطلاح:دلیل‌ ، سبب‌ ، علت‌ ، عقل‌ ، خرد ، شعور ، استدلال‌ کردن‌ ، دلیل‌

اصطلاح انگلیسی:recombination
اصطلاح فارسی:نوترکیبی
مفهوم اصطلاح:پدیده ای که با ترکیب عناصر توارثی دو یاخته باعث به وجود آمدن یاخته جدیدی با مجموعه توارثی جدید می شود

اصطلاح انگلیسی:reconstitute
اصطلاح فارسی:به هم پیوستن ، سر هم دادن
مفهوم اصطلاح:به هم پیوستن ، سر هم دادن

اصطلاح انگلیسی:reconstituted skim milk (RSM)
اصطلاح فارسی:شیر کم چرب بازآمیخته
مفهوم اصطلاح:مخلوط پودر شیر چربی گرفته با آب است که پس اختلاط به صورت شیر در می آید.

اصطلاح انگلیسی:red rot of egg
اصطلاح فارسی:گندیدگی قرمز تخم مرغ
مفهوم اصطلاح:نوعی فساد تخم مرغ است که عامل آن معمولا انواع مختلف سراتیا هستند

اصطلاح انگلیسی:reduced glutathione
اصطلاح فارسی:گلوتاتیون احیاء
مفهوم اصطلاح:تری پپتید متشکل از اسید گلوتامیک سیستئین و گلایسین

اصطلاح انگلیسی:reference protein
اصطلاح فارسی:پروتئین مبنا
مفهوم اصطلاح:پروتئینی که از آن به عنوان استاندارد یا مبنا برای تعیین کیفیت سایر پروتئینها استفاد می شود

اصطلاح انگلیسی:refractometer
اصطلاح فارسی:شکست سنج
مفهوم اصطلاح:وسیله ای که با آن در صد ماده جامد حل شده را اندازه گیری می کنند. این وسیله با نور کار می کند و براساس انحراف شعاع نور در اثر برخورد به مایع کار می کند

اصطلاح انگلیسی:Refrigerate
اصطلاح فارسی:خنک کردن‌ ، سرد کردن‌ ، خنک نگاهداشتن‌
مفهوم اصطلاح:خنک کردن‌ ، سرد کردن‌ ، خنک نگاهداشتن‌

اصطلاح انگلیسی:refrigeration
اصطلاح فارسی:سرد سازی ، خنک نگه داشتن
مفهوم اصطلاح:سرد سازی ، خنک نگه داشتن

اصطلاح انگلیسی:rendering
اصطلاح فارسی:روغن گیری
مفهوم اصطلاح:حرارت دادن و ذوب کردن روغن را گویند

اصطلاح انگلیسی:rennin
اصطلاح فارسی:رنین
مفهوم اصطلاح:آنزیم پروتئاز لخته کننده شیر که از شیردان نشخوارکنندگان جوان و شیرخوار اسخراج می کنند و در پنیرسازی مورد استفاده است

اصطلاح انگلیسی:repetition
اصطلاح فارسی:تکرار
مفهوم اصطلاح:تکرار

اصطلاح انگلیسی:resistant starch
اصطلاح فارسی:نشاسته مقاوم
مفهوم اصطلاح:وقتی نشاسته در دمای غیر اصولی حرارت داده می شود. بخشی از آن نسبت به هضم شدن و تجزیه معدی مقاوم می شود

اصطلاح انگلیسی:respectively
اصطلاح فارسی:بترتیب
مفهوم اصطلاح:بترتیب

اصطلاح انگلیسی:responsible
اصطلاح فارسی:مسئول‌ ، عهده‌ دار ، مسئولیت‌ دار ، معتبر ، ابرومند
مفهوم اصطلاح: مسئول‌ ، عهده‌ دار ، مسئولیت‌ دار ، معتبر ، ابرومند

اصطلاح انگلیسی: retorting
اصطلاح فارسی: اتوکلاو کردن
مفهوم اصطلاح: حرارت دادن بسته های غذا در داخل اتوکلاو به وسیله بخار آب داغ


اصطلاح انگلیسی:retrogradation
اصطلاح فارسی:بیاتی
مفهوم اصطلاح:بهم پیوستنزنجیره های آمیلوز و بعضا آمیلوپکتین با پیوندهای هیدروژنی در محصولات نشاسته ای در اثر پختن و یا ماندن

اصطلاح انگلیسی:retrogradation
اصطلاح فارسی:انحط‌اط‌ ، سیر قهقهرایی ، قفاروی ، پس‌ روی
مفهوم اصطلاح:بیاتی ، این اصطلاح در صنعت نان به کار می رود و به ازدست دادن رطوبت توسط نشاسته اطلاق می شود.

اصطلاح انگلیسی:retrograde
اصطلاح فارسی:برگشت‌ دهنده‌ ، انحط‌اط‌ دهنده‌ ، قفایی ، تنزل‌ کننده‌ ،
مفهوم اصطلاح:اصطلاحی که در محصولات نانی و کیک دیده می شود و به برگشت و تغیرر شکل نشاسته گفته می شود.

اصطلاح انگلیسی:reverse osmosis
اصطلاح فارسی:اسمز معکوس
مفهوم اصطلاح:در این روش ، افزایش فشار روی محلول غلیظ ، باعث عبور آب از غشای نیمه تراوا می شود

اصطلاح انگلیسی:rheopectic
اصطلاح فارسی:رئوپکتیک
مفهوم اصطلاح:در این مواد با افزایش سرعت یا نیروی برشی قوام و گران روی آن ها در طول زمان افزایش می یابد

اصطلاح انگلیسی:rhubarb
اصطلاح فارسی:ریواس
مفهوم اصطلاح:گیاهی است از خانواده polygonaceae با نام علمی rhem rhapontitcum که دمبرگ ضخیم و آبدار آن خوراکی است

اصطلاح انگلیسی:riboflavin
اصطلاح فارسی:ریبوفلاوین
مفهوم اصطلاح:ویتامین ب 2 یا ریبوفلاوین از گزوه ویتامین های محلول در آب است که در مواد غذایی مانند برنج به وفور بافت می شود و به همراه ویتامین ب1به عنوان عامل جلوگیری کننده از سفید شده مو رنگ شناخته می شود.

اصطلاح انگلیسی:Rice Flour
اصطلاح فارسی:آرد برنج
مفهوم اصطلاح:آرد حاصل از غلطک کردن و آسیاب کردن دانه های برنج

اصطلاح انگلیسی:rich
اصطلاح فارسی:غنی
مفهوم اصطلاح:غنی

اصطلاح انگلیسی:rigor mortis
اصطلاح فارسی:جمود نعشی
مفهوم اصطلاح:سفت شدن بافت حیوانی بعد از کشتار.


اصطلاح انگلیسی:ripening
اصطلاح فارسی:رسیدن
مفهوم اصطلاح:به وجود آمدن خصوصیات حسی در حدی که برای مصرف مطلوب باشد و این نوع رسیدگی مرحله ای است بعد از رسیدن فیزیکولوژیک یا maturity

اصطلاح انگلیسی:ripening
اصطلاح فارسی:رسیدن
مفهوم اصطلاح:رسیدن

اصطلاح انگلیسی:roentgen
اصطلاح فارسی:رونتگن
مفهوم اصطلاح:واحد تشعشع و عبارت است از مقدار تشعشعی از اشعه گاما یا ایکس که ایجاد یک واحد الکترواستاتیک بار الکتریکی مثبت یا منفی در یک سانتیمتر مکعب هوا در شرایط استاندارد می کند.

اصطلاح انگلیسی:Roquefort
اصطلاح فارسی:پنیر رگفورت
مفهوم اصطلاح:نوعی پنیر نیمه سخت که در فرانسه تولید می شود

اصطلاح انگلیسی:rosemary
اصطلاح فارسی:رزماری
مفهوم اصطلاح:رزماری

اصطلاح انگلیسی:rusk
اصطلاح فارسی:سوخاری
مفهوم اصطلاح:نانی که پس از پخت و ورقه ورقه کردن دوباره حرارت داده می شود تا خشک شود و به صورت برشهای خشک اسفنجی در آید

اصطلاح انگلیسی:rye
اصطلاح فارسی:چاودار
مفهوم اصطلاح:یکی از غلات که دارای گلوتن است و از آرد آن به صورت مخلوط با آرد گندم یا به صورت مستقل برای تولید نان استفاده می شود

حرف R

 

"ALPHA"

دستیار مدیر مهندسی کشاورزی , صنایع غذایی
کاربر ممتاز
S

S


اصطلاح انگلیسی: Safety
اصطلاح فارسی: ایمنی ، سلامت‌ ، امنیت‌ ، محفوظیت‌
مفهوم اصطلاح: ایمنی ، سلامت‌ ، امنیت‌ ، محفوظیت‌


اصطلاح انگلیسی: Safety Hazard
اصطلاح فارسی: مخاط‌ره‌ ایمنی
مفهوم اصطلاح: اطمینان ازعدم ایجاد مشکلات سلامتی


اصطلاح انگلیسی: Safety Valve
اصطلاح فارسی: دریچه‌ اط‌مینان‌
مفهوم اصطلاح: دریچه‌ اط‌مینان‌



اصطلاح انگلیسی: saffron
اصطلاح فارسی: زعفران
مفهوم اصطلاح: زعفران یا طلای سرخ یکی از گرانبهاترین انواع ادویه جات است که بیشترین مقدار تولید آن در ایران ایت


اصطلاح انگلیسی: Salmon
اصطلاح فارسی: ماهی ازاد ، قزل‌ الا
مفهوم اصطلاح: ماهی ازاد ، قزل‌ الا


اصطلاح انگلیسی: Salmonberry
اصطلاح فارسی: تمشک سرخ‌ خوراکی
مفهوم اصطلاح: تمشک سرخ‌ خوراکی


اصطلاح انگلیسی: Salt
اصطلاح فارسی: نمک
مفهوم اصطلاح: جزء باقی مانده بعد از تبخیر آب دریا را گویند.


اصطلاح انگلیسی: sample
اصطلاح فارسی: نمونه
مفهوم اصطلاح: نمونه


اصطلاح انگلیسی: Saponin
اصطلاح فارسی: ساپونین
مفهوم اصطلاح: ترکیبی که در سویا وجود دارد و از اکسیداسیون چربی جلوگیری می کند.


اصطلاح انگلیسی: satisfactorily
اصطلاح فارسی: بطور رضایت بخش ، موافق دلخواه
مفهوم اصطلاح: بطور رضایت بخش ، موافق دلخواه


اصطلاح انگلیسی: Sauerkraut
اصطلاح فارسی: ساورکرات
مفهوم اصطلاح: نوعی کلم تخمیر شده است.


اصطلاح انگلیسی: scavenge
اصطلاح فارسی: زدودن ، تنظیف کردن
مفهوم اصطلاح: زدودن ، تنظیف کردن


اصطلاح انگلیسی: secondary spoilage
اصطلاح فارسی: فساد ثانوی
مفهوم اصطلاح: فسادی که بعد از قوطی کردن و استریل کردن واد غذایی در نتیجه زنگ زدگی قوطی یا نفوذ هوا و یا آب در مواد غذایی کنسرو شده بوجود می آید


اصطلاح انگلیسی: seedsman
اصطلاح فارسی: بذرکار ، بذر افشان
مفهوم اصطلاح: بذرکار ، بذر افشان


اصطلاح انگلیسی: sensory evaluation
اصطلاح فارسی: ارزیابی های حسی
مفهوم اصطلاح: یکی از مهترین آزمون های کیفی در آزمایشات کنترل کیفیت مواد غذایی است.


اصطلاح انگلیسی: sensory properties
اصطلاح فارسی: ویژگیهای حسی
مفهوم اصطلاح: ویژگیهای غذا که توسط خواص 5 گانه تعیین می شود


اصطلاح انگلیسی: sesame
اصطلاح فارسی: کنجد ، بوته‌ کنجد ، سمسم‌
مفهوم اصطلاح: کنجد ، بوته‌ کنجد ، سمسم‌


اصطلاح انگلیسی: shearing force
اصطلاح فارسی: نیروی برشی
مفهوم اصطلاح: نیرویی که به ماده وارد می شود و اثر ان لرزاندن لایه ها روی آن است


اصطلاح انگلیسی: sheath
اصطلاح فارسی: غلاف
مفهوم اصطلاح: پوشش لیفی که از خارج دیواره یاخته ای را می پوشاند


اصطلاح انگلیسی: shelf , life
اصطلاح فارسی: زمان ماندگاری ، طول عمر نگهداری
مفهوم اصطلاح: زمان ماندگاری ، طول عمر نگهداری


اصطلاح انگلیسی: shelf life
اصطلاح فارسی: ماندگاری غذا
مفهوم اصطلاح: حدکثر زمان یا دوره نگهداری محصولات غذایی از زمان تهیه و تولید تا مرحله مصرف


اصطلاح انگلیسی: shelfish
اصطلاح فارسی: صدف
مفهوم اصطلاح: جاندار دریایی که برعکس ماهیها اسکلت و مهره های پشت ندارد و اغلب دارای پوسته محکمی است


اصطلاح انگلیسی: Shrimp
اصطلاح فارسی: میگو ، ماهی میگو ، روبیان‌
مفهوم اصطلاح: میگو ، ماهی میگو ، روبیان‌


اصطلاح انگلیسی: shrink packaging
اصطلاح فارسی: بسته بندی انقباضی
مفهوم اصطلاح: بسته بندی هایی از جنس پلی اتیلن ، پلی پروپیلن و یا مواد پلاستیکی مشابه که پس از گذاشتن موا د غذایی جامد در داخل آنها حرارت داده می شون تا جمع شده و به شکل ماده غذایی درآیند


اصطلاح انگلیسی: shrinkage
اصطلاح فارسی: انقباض ، چروک خودگی ، آب رفتگی
مفهوم اصطلاح: انقباض ، چروک خودگی ، آب رفتگی


اصطلاح انگلیسی: significant
اصطلاح فارسی: معنی دار ، مهم
مفهوم اصطلاح: معنی دار ، مهم


اصطلاح انگلیسی: single , cell , protein
اصطلاح فارسی: پروتئین تک سلولی
مفهوم اصطلاح: پروتئین حاصل از کشت میکروارگانیسمها بویژه مخمر ها که جهت تغذیه و یا تکمیل جیره غذایی انسان وگاهی برخی حیوانات مورد استفاده قرار میگیرند


اصطلاح انگلیسی: skim
اصطلاح فارسی: گرفتن‌ از ، سرشیر گرفتن‌ از ، تماس‌ مختصر حاصل‌ کردن‌ ،
مفهوم اصطلاح: گرفتن‌ از ، سرشیر گرفتن‌ از ، تماس‌ مختصر حاصل‌ کردن‌ ،


اصطلاح انگلیسی: Skyr
اصطلاح فارسی: اسکایر
مفهوم اصطلاح: نوعی فراورده شیری که با افزودن استارتر و رنت تهیه می شود. تولید این فراورده بیشتر در کشور ایسلند است.


اصطلاح انگلیسی: soft drink
اصطلاح فارسی: نوشابه غیر الکلی
مفهوم اصطلاح: به نوشابه گازدار یا بی گاز یا نوشابه ای که از عصاره میوه جات تهیه شده است


اصطلاح انگلیسی: solar
اصطلاح فارسی: خورشیدی
مفهوم اصطلاح: خورشیدی


اصطلاح انگلیسی: Solution
اصطلاح فارسی: چاره‌ سازی ، شولش‌ ، حل‌ ، محلول‌ ، راه‌ حل‌ ، تادیه‌ ، تسویه‌
مفهوم اصطلاح: چاره‌ سازی ، شولش‌ ، حل‌ ، محلول‌ ، راه‌ حل‌ ، تادیه‌ ، تسویه‌


اصطلاح انگلیسی: solvent
اصطلاح فارسی: حلال‌ ، مایع‌ محلول‌ ، قادر به‌ پرداخت‌ قروض
مفهوم اصطلاح: حلال‌ ، مایع‌ محلول‌ ، قادر به‌ پرداخت‌ قروض


اصطلاح انگلیسی: sorbitol
اصطلاح فارسی: سوربیتول
مفهوم اصطلاح: نوعی قند الکلی یا پلی الکل که جاذب الرطوبه است و آن را به مواد غذایی اضافه می کنند تا باعث نگهداری رطوبت در آنها شود


اصطلاح انگلیسی: sorted
اصطلاح فارسی: نگهداری شده
مفهوم اصطلاح: نگهداری شده


اصطلاح انگلیسی: source
اصطلاح فارسی: منبع
مفهوم اصطلاح: منبع


اصطلاح انگلیسی: soy sauce
اصطلاح فارسی: سس سویا
مفهوم اصطلاح: نوعی سس تخمیر شده شرقی است به رنگ قهوه ای ، شور تند که ممکن است مستقیما به عنوان یک سس و یا یکی از ترکیبات سازنده برخی سس ها مورد استفاده قرار گیرد


اصطلاح انگلیسی: soy sauce
اصطلاح فارسی: سس سویا
مفهوم اصطلاح: فراورده ای تخمیری که از سویا همراه با برنج یا جو به کمک باکتری ها یا کپک ها تهیه می شود.


اصطلاح انگلیسی: soybean meal
اصطلاح فارسی: کنجاله سویا
مفهوم اصطلاح: موادی که بعد از استخراج روغن از دانه سویا بجا می ماند


اصطلاح انگلیسی: soybean milk
اصطلاح فارسی: شیر سویا
مفهوم اصطلاح: مایعی شبیع شیرکه از پروتئن های سویا روغن گیاهی و آب تهیه شده است


اصطلاح انگلیسی: Soybeans
اصطلاح فارسی: سویا
مفهوم اصطلاح: سویا


اصطلاح انگلیسی: specific
اصطلاح فارسی: ویژه ، مخصوص ، معین
مفهوم اصطلاح: ویژه ، مخصوص ، معین


اصطلاح انگلیسی: spectrophotometer
اصطلاح فارسی: طیف سنج نوری
مفهوم اصطلاح: وسیله ای برای اندا


اصطلاح انگلیسی: sphericity
اصطلاح فارسی: کرویت
مفهوم اصطلاح: کرویت


اصطلاح انگلیسی: spice
اصطلاح فارسی: ادویه
مفهوم اصطلاح: موادی چون فلفل و دارچین که از قسمتهای مختلف گیاهان پس از خشک کردن بدست می آید


اصطلاح انگلیسی: Spice
اصطلاح فارسی: ادویه
مفهوم اصطلاح: از انواع مواد غذایی با رطوبت کم و مواد معطر و فرار زیاد که خواص دارویی زیادی دارند.


اصطلاح انگلیسی: spice oil
اصطلاح فارسی: اسانس ادویه
مفهوم اصطلاح: موادا موثر ادویه که از ان استخراج می شود و مقدار کم آنها می تواتد اثر مقدار زیادی ادویه را داشته باشد


اصطلاح انگلیسی: sponge cake
اصطلاح فارسی: کیک پف دار
مفهوم اصطلاح: کیکی که‌ با روغن‌ نباتی درست‌ میشود ، کیک پف‌ الود


اصطلاح انگلیسی: sporangiosphore
اصطلاح فارسی: اسپورانژبر
مفهوم اصطلاح: به ریسه باروری از کپک ها گفته می شود که هاگدان غیر جنسی در انتهای آن به وجود می آید


اصطلاح انگلیسی: sporangium
اصطلاح فارسی: اسپورانژیوم
مفهوم اصطلاح: نوعی هاگ غیر جنسی که در داخل کیسه ای به نام هاگدان تشکیل می شود و معمولا برخی از کپک ها آن را تولید می کنند


اصطلاح انگلیسی: spray dryer
اصطلاح فارسی: خشک کن افشانه ای
مفهوم اصطلاح: دستگاه خشک کنی که با پاشیدن مایعات در هوای داغ آنها را خشک می کند


اصطلاح انگلیسی: Spray drying
اصطلاح فارسی: خشک کردن پاششی
مفهوم اصطلاح: یکی از روش های خشک کردن مواد غذایی است که برای تهیه پودر های غذایی مانند شیر خشک کاربرد دارد.


اصطلاح انگلیسی: spraying
اصطلاح فارسی: پاشیدن ، اسپری کردن
مفهوم اصطلاح: پاشیدن ، اسپری کردن


اصطلاح انگلیسی: Springiness
اصطلاح فارسی: جهندگی ، خاصیت ، فنری ، ارتجاع
مفهوم اصطلاح: خاصیتی که در بافت سنجی استفاده می شود.


اصطلاح انگلیسی: sprouting
اصطلاح فارسی: جوانه زدن
مفهوم اصطلاح: جوانه زدن سیب زمینی ÷یاز و محصولات مشابه در انبار که از نظر نگهداری نامطلوب است


اصطلاح انگلیسی: squeeze
اصطلاح فارسی: فشردن ، آب میوه گرفتن
مفهوم اصطلاح: فشردن ، آب میوه گرفتن


اصطلاح انگلیسی: stability
اصطلاح فارسی: استواری ، استحکام‌ ، ثبات‌ ، پایداری
مفهوم اصطلاح: استواری ، استحکام‌ ، ثبات‌ ، پایداری


اصطلاح انگلیسی: stabilized flour
اصطلاح فارسی: آرد تثبیت شده
مفهوم اصطلاح: آرد تهیه شده از گندمی که با بخار آب حرارت داده شده است و برای نانوایی مناسب نیست وفعالیت آنزیمی ندارد


اصطلاح انگلیسی: stabilizer
اصطلاح فارسی: پایدار کننده
مفهوم اصطلاح: موادی که باعث ثبات و پایداری امولسیونها و محلولهای کلوئیدی می شود


اصطلاح انگلیسی: stack burn
اصطلاح فارسی: سوختگی انباری کنسرو
مفهوم اصطلاح: تیره شدن مواد کنسرو شده داخل قوطی در اثر انباشتن قوطی های داغ و سرد نشده روی هم


اصطلاح انگلیسی: stale
اصطلاح فارسی: بیات
مفهوم اصطلاح: نان کهنه


اصطلاح انگلیسی: standard protein
اصطلاح فارسی: پروتئین مبنا
مفهوم اصطلاح: پروتئینی با کیفیت بالا که به عنوان رفرنس در روشهای ارزیابی بیولوژیک مورد استفاده قرار می گیرد


اصطلاح انگلیسی: star marking
اصطلاح فارسی: ستاره گذاری
مفهوم اصطلاح: نوعی برچسب زنی که در آن یک ستاره مشخص کننده نگهداری در دمای 6-درجه و حداکثر زملن یک هفته است. 2 ستاره نشان دهنده 12-در جه و حداکثر زمان یک ماه و 3 ستاره مشخص کننده دما ی 18-درجه و و حداکثر زمان سه ماه است


اصطلاح انگلیسی: starch
اصطلاح فارسی: نشاسته
مفهوم اصطلاح: بخش کربوهیدراته در مواد غذایی ماند سسیب زمینی برنج و غیره را گویند.


اصطلاح انگلیسی: starter
اصطلاح فارسی: مایه میکروبی
مفهوم اصطلاح: یک یا چند نوع میکروب مفید مثل باکتریهای لاکتیک و یا مخمر ها ی دیگر که جهت عمل آوری و پروراندن محصولات غذایی استفاده می شود


اصطلاح انگلیسی: starvation
اصطلاح فارسی: گرسنگی ، قحطی
مفهوم اصطلاح: گرسنگی ، قحطی


اصطلاح انگلیسی: statistical
اصطلاح فارسی: آماری
مفهوم اصطلاح: آماری


اصطلاح انگلیسی: steam bath
اصطلاح فارسی: حمام بخار
مفهوم اصطلاح: حمام بخار


اصطلاح انگلیسی: steam trap
اصطلاح فارسی: تله بخار
مفهوم اصطلاح: وسیله ای که در قسمت خاروجی بخار گرم کننده تعبیه می شود که فقط بخار تقطیر شده از آن عبور می کند می کند و خود بخار را نگه می دارد


اصطلاح انگلیسی: sterigmatocystin
اصطلاح فارسی: استریگما توسیستین
مفهوم اصطلاح: زهرابه ای که کپک آسپرژیلوس ورزیکولر تولید می کند و از نظر ساختمان شیمیایی خیلی شبیه افالتوکسین است ولی خاصیت سرطان زایی آن احتمالا ضعیف تر است


اصطلاح انگلیسی: sterile
اصطلاح فارسی: سترون ، عقیم
مفهوم اصطلاح: محیط های فاقد هرگونه میکروب و هاگ


اصطلاح انگلیسی: sterilization
اصطلاح فارسی: سترون کردن
مفهوم اصطلاح: فرایندی که کلیه موجودات زنده را در محیط از بین می برد


اصطلاح انگلیسی: steroid
اصطلاح فارسی: استروئید
مفهوم اصطلاح: ترکیبات دارای ساختمان شیمیایی شبیه کلسترول ، از قبیل اسیدهای صفراوی ، هورمونهای جنسی و..


اصطلاح انگلیسی: sterol
اصطلاح فارسی: استرول
مفهوم اصطلاح: الکل حلقوی دارای وزن مولکولی بالا


اصطلاح انگلیسی: still report
اصطلاح فارسی: اتوکلاو ثابت
مفهوم اصطلاح: به اتوکلاو غیر مداوم و بدون حرکت جهت سترون سازی بسته بندی مواد غذایی گفته می شود


اصطلاح انگلیسی: Stilton
اصطلاح فارسی: پنیر استیلتون
مفهوم اصطلاح: پنیری سخت با طعمی ملایم که بیشتر در انگلستان تولید می شود.


اصطلاح انگلیسی: stimulation
اصطلاح فارسی: تحریک ، برانگیختن‌ ، انگیزش‌
مفهوم اصطلاح: تحریک ، برانگیختن‌ ، انگیزش‌


اصطلاح انگلیسی: storage
اصطلاح فارسی: ذخیره‌ سازی ، انبار کالا ، مخزن‌
مفهوم اصطلاح: ذخیره‌ سازی ، انبار کالا ، مخزن‌


اصطلاح انگلیسی: stored
اصطلاح فارسی: نگهداری شده
مفهوم اصطلاح: نگهداری شده


اصطلاح انگلیسی: stormy fermentation
اصطلاح فارسی: تخمیر طوفانی شیر
مفهوم اصطلاح: تشکیل گاز در شیر مایع که به صورت کف در سطح ان ظاهر می شود


اصطلاح انگلیسی: strain
اصطلاح فارسی: سویه
مفهوم اصطلاح: گروهی از افراد یک گونه که از جهت ژنتیکی همگن باشد. سویه های مختلف یک گونه ممکن است از لحاظ شدت بیماریزایی نشانه ها دامنه میزبانی سازگاری جنسی باهم متفاوت بتشند


اصطلاح انگلیسی: strecher degradation
اصطلاح فارسی: تجزیه استرکر
مفهوم اصطلاح: ترکیب دی کربونیلهای حاصل از واکنشهای غیر آنزیمی میلارد با آسید آمینه در مراحل آخر واکنش مذکور که باعث شکسته شدن اسیدهای آمینه می شود و حاصل آن آلدئید ها ، co2 و ترکیبات ÷یچیده است


اصطلاح انگلیسی: strength
اصطلاح فارسی: چای قوی
مفهوم اصطلاح: چایی که دارای خصوصیات دهان پرکنی و طعم قوی است


اصطلاح انگلیسی: Strengthen
اصطلاح فارسی: نیرومند کردن‌ ، قوی کردن‌ ، تقویت‌ دادن‌ ، تقویت‌ یافتن‌ ،
مفهوم اصطلاح: نیرومند کردن‌ ، قوی کردن‌ ، تقویت‌ دادن‌ ، تقویت‌ یافتن‌ ،


اصطلاح انگلیسی: strong
اصطلاح فارسی: آرد قوی
مفهوم اصطلاح: آردی با دصئ بالایی از پروتئین و مقدار کلوتن زیاد


اصطلاح انگلیسی: struvite
اصطلاح فارسی: بلور کنسرو ماهی
مفهوم اصطلاح: بلورهای ریزی که در برخی قوطیهای کنسرو ماهی پیدا می شوند و مواد کیلیت کنندهع از ایجاد آنها جلوگیری می کنند


اصطلاح انگلیسی: sturgeon,
اصطلاح فارسی: سگ‌ ماهی ، ماهی خاویار
مفهوم اصطلاح: سگ‌ ماهی ، ماهی خاویار


اصطلاح انگلیسی: substance
اصطلاح فارسی: جسم‌ ، ماده‌ ، شیی ، جنس‌ ، ماده‌ اصلی ، ذات‌ ، مفاد ، مفهوم‌ ،
مفهوم اصطلاح: جسم‌ ، ماده‌ ، شیی ، جنس‌ ، ماده‌ اصلی ، ذات‌ ، مفاد ، مفهوم‌ ،


اصطلاح انگلیسی: subtilin
اصطلاح فارسی: سوبتیلین
مفهوم اصطلاح: نوعی آنتی بیوتیک که سویه های مختلف باسیلوس سوبتیلیس تولید می کنند و و معمولا علیه باکتریهای گرم مثبت و برخی از باسیلهای مقاوم به اسید فعال است


اصطلاح انگلیسی: sucrase
اصطلاح فارسی: انورتاز
مفهوم اصطلاح: invertase


اصطلاح انگلیسی: sufu
اصطلاح فارسی: سوفو
مفهوم اصطلاح: فراورده تخمیری سویا که با میکروارگانیسم های موکور و رایزوپوس تهیه می شود.


اصطلاح انگلیسی: sugar
اصطلاح فارسی: ماده قندی ، شکر
مفهوم اصطلاح: ماده قندی ، شکر


اصطلاح انگلیسی: suger , tolerant microbes
اصطلاح فارسی: میکروبهای قند پذیر
مفهوم اصطلاح: میکروبهایی که غلظتهای بالای قند را در محیط نشو و نمای خود تحمل می کنند و معمولا از عوامل فساد شربتهای غلیط هستند


اصطلاح انگلیسی: suger bloom
اصطلاح فارسی: شکرک
مفهوم اصطلاح: نوعی نقص در شکلات که در اثر متبلور شدن شکر بوجود می آید


اصطلاح انگلیسی: suger replacer
اصطلاح فارسی: شبه قند
مفهوم اصطلاح: شیرین کننده هایی که به جای قند یا شکر استفاده می شوند و اغلب الکلهای پلی هیدریک هستند که بعضی از خصوصیات شکر یا گلوکز را دارند


اصطلاح انگلیسی: suitable
اصطلاح فارسی: درخورد ، مناسب‌ ، شایسته‌ ، فراخور ، مقتضی
مفهوم اصطلاح: درخورد ، مناسب‌ ، شایسته‌ ، فراخور ، مقتضی


اصطلاح انگلیسی: sunset yellow
اصطلاح فارسی: زرد سان ست
مفهوم اصطلاح: ماده ای به رنگ زرد پرتقالی که برای رنگ کردن مواد غذایی مختلف مورد استفاده قرار می گیرد


اصطلاح انگلیسی: Superficial
اصطلاح فارسی: صوری ، سط‌حی ، سرسری ، ظ‌اهری
مفهوم اصطلاح: صوری ، سط‌حی ، سرسری ، ظ‌اهری


اصطلاح انگلیسی: supply
اصطلاح فارسی: به کاربردن ، استعمال کردن
مفهوم اصطلاح: به کاربردن ، استعمال کردن


اصطلاح انگلیسی: surfactant
اصطلاح فارسی: ماده فعال سطحی
مفهوم اصطلاح: واژه ادغام شده از surface active agent و عبارت است از ماده ای که روی کشش سطحی اثر می گذارد


اصطلاح انگلیسی: Sweet
اصطلاح فارسی: شیرین‌ ، خوش‌ ، مط‌بوع‌ ، نوشین‌
مفهوم اصطلاح: شیرین‌ ، خوش‌ ، مط‌بوع‌ ، نوشین‌


اصطلاح انگلیسی: Sweet Corn
اصطلاح فارسی: ذرت‌ شیرین‌ ، ذرت‌ هندی
مفهوم اصطلاح: ذرت‌ شیرین‌ ، ذرت‌ هندی


اصطلاح انگلیسی: sweet curdling
اصطلاح فارسی: انعقاد شیرین شیر
مفهوم اصطلاح: فساد میکروبی شیر که در آن شیر ابتدا براثر مقادیر کمی اسید تولید شده از عوامل میکروبی منعقد می گردد و لخته حاصل سپس تجزیه و مجددا به صورت مایع در می آید


اصطلاح انگلیسی: sweetener
اصطلاح فارسی: شیرین کننده
مفهوم اصطلاح: ماده ای که باعث ایجاد طعم شیرین می شود.


اصطلاح انگلیسی: sweetness
اصطلاح فارسی: شیرینی
مفهوم اصطلاح: شیرینی


اصطلاح انگلیسی: swelling
اصطلاح فارسی: اماس ، باد ، ورم ، بادکننده ، متورم شونده ، غلنبه
مفهوم اصطلاح: اماس ، باد ، ورم ، بادکننده ، متورم شونده ، غلنبه


اصطلاح انگلیسی: swift test
اصطلاح فارسی: آزمایش مقاومت روغن به اکسیداسیون
مفهوم اصطلاح: روشی برای اندازه گیری مقاومت روغن به اکسیداسیون. روغن را تا 100 درجه حرارت داده و سپس هوا در آن دمیده می شود


اصطلاح انگلیسی: swift test life
اصطلاح فارسی: طول عمر روغن
مفهوم اصطلاح: مدت زمانی که روغن ÷س از تولید به اکسیداسیون مقاومت می کند


اصطلاح انگلیسی: symbiosis
اصطلاح فارسی: هم زیستی
مفهوم اصطلاح: هم یاری متقابل بین 2 یا چند موجود زنده مثل هم زیستی بین جلبک با قارچ در گلسنگ



حرف S

 

"ALPHA"

دستیار مدیر مهندسی کشاورزی , صنایع غذایی
کاربر ممتاز
T

T

اصطلاح انگلیسی:
Taette
اصطلاح فارسی:تایته
مفهوم اصطلاح:شیر تخمیر شده غلیظ که در نوروژ تولید می شود.


اصطلاح انگلیسی:tanalysisi sauce
اصطلاح فارسی:سس تاماری
مفهوم اصطلاح:نوعی سس ژاپنی است شبیه سس سویا که با تخمیر کوتاهی از سویا تهیه میشود.


اصطلاح انگلیسی:tansparent
اصطلاح فارسی:شفاف
مفهوم اصطلاح:ماده ای که شفاف به نظر می رسد و نور را کاملا از خود عبور میدهد


اصطلاح انگلیسی:taste
اصطلاح فارسی:چشیدن‌ ، لب‌ زدن‌ ، مزه‌ کردن‌ ، مزه‌ دادن‌ ، مزه‌ ، ط‌عم‌ ،
مفهوم اصطلاح:معمولا در آزمون های حسی این واژه کاربرد دارد.


اصطلاح انگلیسی:tea bag
اصطلاح فارسی:چای کیسه
مفهوم اصطلاح:چای در کیسه های کوچک سلولزی که آن را داخل لیوان چای قرار میدهند و آب جوشیده روی آن میریزند.


اصطلاح انگلیسی:Technology
اصطلاح فارسی:فن‌ شناسی ، تکنولوژی
مفهوم اصطلاح:فن‌ شناسی ، تکنولوژی


اصطلاح انگلیسی:tempeh
اصطلاح فارسی:تمپه
مفهوم اصطلاح:نوعی غذای اندونزیایی است که از دانه سویا تهیه میشود.


اصطلاح انگلیسی:Tempeh
اصطلاح فارسی:تمپه
مفهوم اصطلاح:نوعی فراورده تخمیری سویا که با مخمر رایزوپوس در اندونزی تولید می شود


اصطلاح انگلیسی:temper meter
اصطلاح فارسی:حالت سنج
مفهوم اصطلاح:در صنعت شکلات سازی وسیله ای است که برای رسم منحنی سرد شدن شکلات و محصولات مشابه استفاده میشود.


اصطلاح انگلیسی:temperate virus
اصطلاح فارسی:ویروس ملایم
مفهوم اصطلاح:به ویروسی گفته میشود که پس از آلوده کردن میزبان خود لزوما آن را متلاشی نمیکند ، بلکه در ماده توارثی میزبان خود جای میگیرد.


اصطلاح انگلیسی:temperature
اصطلاح فارسی:درجه حرارت ، دما
مفهوم اصطلاح:درجه حرارت ، دما


اصطلاح انگلیسی:tempering
اصطلاح فارسی:حالت دادن نرم کردن
مفهوم اصطلاح:در شیرینی سازی به فرایندی گفته میشود که طی آن مواد مخلوط شده برای شیرینی را به گونه ای سرد میکنند که حالت پلاستیکی برای فرم گرفتن پیدا کنند.


اصطلاح انگلیسی:temporary hardness
اصطلاح فارسی:سختی موقت آب
مفهوم اصطلاح:در صنایع غذایی به سختی مربوط به بیکربنلتها ی منیزیم و کلسیم آب اطلاق میشود که در اثر حرارت دادن تبدیل به کربنات شوند و رسوب میکنند و لذا آب ازنظر سختی سبکتر میشود.


اصطلاح انگلیسی:tenderometer
اصطلاح فارسی:تردی سنج
مفهوم اصطلاح:دستگاهی است برای تعیین تردی و یا سفتی بافتهای گیاهی و حیوانی.


اصطلاح انگلیسی:tercinin
اصطلاح فارسی:پاتولین
مفهوم اصطلاح:patulin


اصطلاح انگلیسی:tertiary butylated hydroxy quinone (TBHQ)
اصطلاح فارسی:تی. بی. اچ. کیو
مفهوم اصطلاح:ترکیبی از خانواده فنولها که برای به تاخیر انداختن اتو اکسیداسیون چربیهای خوراکی به کار میرود. این ترکیب معمولا با ضداکسیدانهای BHA ، BHT استفاده میشود.


اصطلاح انگلیسی:Test
اصطلاح فارسی:ازمون‌ ، ازمایش‌ ، امتحان‌ کردن‌ ، محک ، معیار ، امتحان‌
مفهوم اصطلاح:ازمون‌ ، ازمایش‌ ، امتحان‌ کردن‌ ، محک ، معیار ، امتحان‌


اصطلاح انگلیسی:texturometer
اصطلاح فارسی:بافت سنج
مفهوم اصطلاح:دستگاهی است که سفتی یا نرمی بافت بعضی از مواد غذایی را راه اندازی میکند.


اصطلاح انگلیسی:thallowy flavor
اصطلاح فارسی:طعم شعله
مفهوم اصطلاح:طعمی است که معمولا در نتیجه


اصطلاح انگلیسی:thamnidium taint
اصطلاح فارسی:بوی تامنیدیوم
مفهوم اصطلاح:نشو و نمای کپک ها روی گوشت و گاهی در مجاورت آن بوی ویژه ای به نام بوی کپک در آن ایجاد می کند که گاهی بو یا فساد ایجاد شده را به نام کپک عامل آن می شناسند


اصطلاح انگلیسی:theaflavin
اصطلاح فارسی:تیا فلاوین
مفهوم اصطلاح:رنگیزه ای قرمز متمایل به نارنجی چای است ضمن تخمیر در چای بوجود می آید


اصطلاح انگلیسی:thearubigin
اصطلاح فارسی:تیارو بیگین
مفهوم اصطلاح:دو گروه از رنگیزه ها که باعث ایجاد رنگ چای می شوند و به نام تئاروبیگین و تئافلاوین


اصطلاح انگلیسی:theraml death time(TDT)
اصطلاح فارسی:زمان مرگ حرارتی
مفهوم اصطلاح:زمان لازم برای از بین بردن کلیه یاخته ها در توده میکروبی و یا کلیه میکروبهای محیط در دمای معین


اصطلاح انگلیسی:thermal death point
اصطلاح فارسی:نقطه مرگ حرارتی
مفهوم اصطلاح:دمایی که کلیه میکروبها را در مدت 10 ذقیقه نابود می کند


اصطلاح انگلیسی:thermal death rate
اصطلاح فارسی:سرعت مرگ حرارتی
مفهوم اصطلاح:زمان لازم برای از بین بردن تعداد معینی از میکروبها در دمای معین


اصطلاح انگلیسی:thermization
اصطلاح فارسی:پاستوریزاسیون نسبی
مفهوم اصطلاح:حرارت دادن شیر تا دمای 65 درجه برای 5 تا 20 ثانیه و سپس سرد کردن سریع آن


اصطلاح انگلیسی:thermoduric
اصطلاح فارسی:مقاوم به گرما
مفهوم اصطلاح:میکروارگانیسمهایی که دمای بالا را تحمل می کنند


اصطلاح انگلیسی:thermoform extrusion
اصطلاح فارسی:شکل پذیری حرارتی
مفهوم اصطلاح:در تکنولوژی فراورده های سویا ، روشی است که از مخلوط پروتئین سویا و نمک اضافه شده به آن تحت حرارت و فشار رشته های پروتئینی سویا با بافت مناسب بدست می آورند و در کنسروهای گوشتی فرموله شده استفاده می شود


اصطلاح انگلیسی:thermophile
اصطلاح فارسی:گرما دوست
مفهوم اصطلاح:باکتریهایی که دامنه رشد و فعالیت آنها بین 40 تا 80 درجه سانتیگراد است


اصطلاح انگلیسی:thermostablization
اصطلاح فارسی:تثبیت حرارتی (تخم مرغ)
مفهوم اصطلاح:فروبردن تخم مرغ در آب داغ برای مدت کوتاهیاین عمل باعث انعقاد قشر نازکی از سطح خارجی آلبومن تخم مرغ می شود


اصطلاح انگلیسی:thiamine
اصطلاح فارسی:ویتامین ب 1-تیامین
مفهوم اصطلاح:یکی از ویتامین های گروه ب مورد نیاز برای سوخت وساز مواد گلوسیدی است


اصطلاح انگلیسی:thiobarbituric acid
اصطلاح فارسی:اسید تیوبار بیتوریک
مفهوم اصطلاح:اسید تیوبار بیتوریک


اصطلاح انگلیسی:thixotropic
اصطلاح فارسی:روان شدنی
مفهوم اصطلاح:ژله غذایی که در اثر تکان دادن و حرکت رقیقتر شده گرانروی آن کاهش می یابد و در صورت ساکن شدن مجدد دوباره غلظت و ویسکوزیته اولیه خود را باز می یابد


اصطلاح انگلیسی:tissue
اصطلاح فارسی:بافت ، نسج
مفهوم اصطلاح:بافت ، نسج


اصطلاح انگلیسی:titratable
اصطلاح فارسی:قابل تیتر کردن ، قابل‌ عیارگیری
مفهوم اصطلاح:قابل تیتر کردن ، قابل‌ عیارگیری


اصطلاح انگلیسی:tochopherol
اصطلاح فارسی:توکوفرول ، ویتامین ای
مفهوم اصطلاح:دسته ای از ویتامینهای محلول در چربی به نام ویتامین ای از نوع آلفا بتا گاما و دلتا که به عنوان ضد اکسیداسیون چربیها استفاده می شود


اصطلاح انگلیسی:tocopherol
اصطلاح فارسی:توکوفرول
مفهوم اصطلاح:نوعی آنتی اکسیدان که دارای انواع آلفا بتا گاما و غیره است و بیشتر در مواد غذایی مانند گندم و زیتون و غیره یافت می شود.


اصطلاح انگلیسی:toffe
اصطلاح فارسی:تافی
مفهوم اصطلاح:شکلاتهای نرم گویند که این محصول از جوشاندن شکر گلوکز شیر و روغن های گیاهی تولید می شود


اصطلاح انگلیسی:tofu
اصطلاح فارسی:پنیر سویا
مفهوم اصطلاح:soybean cheese


اصطلاح انگلیسی:top yeast
اصطلاح فارسی:مخمر سطحی
مفهوم اصطلاح:به سویه هایی از ساکارومایسس سرویزیه گفته می شود که ضمن تخمیر آبجو بخش اعظم یاخته های آنها به سطح می آید ، در نتیجه در مجاورت هوا به سرعت تکثیر می یابند


اصطلاح انگلیسی:total dissolved solids
اصطلاح فارسی:کل مواد جامد انحلال پذیر
مفهوم اصطلاح:کل مواد جامدی که در محلول حل می شوند و آن محلول همچنان شفاف بماند


اصطلاح انگلیسی:total soluble solid
اصطلاح فارسی:کل مواد جامد انحلال پذیر
مفهوم اصطلاح:total disolved solid


اصطلاح انگلیسی:total soluble solids
اصطلاح فارسی:مواد جامد محلول
مفهوم اصطلاح:اشنایی باصول‌ فنی ، فن‌ شناسی ، فنون‌ ، شگرد شناسی


اصطلاح انگلیسی:toxin
اصطلاح فارسی:زهرابه
مفهوم اصطلاح:ترکیبی که برخی میکروبها می سازند و می تواند علائم نامطلوبی در میزبان خود به وجود آورد


اصطلاح انگلیسی:Trahana
اصطلاح فارسی:تراهانا
مفهوم اصطلاح:محصولی که بیشتر در مصر تولید می شود و شیر تخمیر شده سنتی همراه با آرد گندم است.


اصطلاح انگلیسی:transduction
اصطلاح فارسی:ترارسانی
مفهوم اصطلاح:انتقال اطلاعات توارثی از یک یاخته به یاخته دیگر در میکروارگانیسمهاکه با واسطه ویروسها صورت می گیرد


اصطلاح انگلیسی:transferrin
اصطلاح فارسی:ناقل آهن ، ترانسفرین
مفهوم اصطلاح:پروتئین آهن دار ناقل آهن در خون


اصطلاح انگلیسی:transformation
اصطلاح فارسی:تراریختی ، تبدیل
مفهوم اصطلاح:انتقال اطلاعات توارثی از یاخته ای به یاخته دیگر در میکروارگانیسمها از طریق DNA استخراج شده از آنها


اصطلاح انگلیسی:translation
اصطلاح فارسی:ترجمه
مفهوم اصطلاح:پدیده ای در تشکیل پروتئینها که در ان رمز توارثی از RNA پیک به صورت تسلسل اسیدهای آمینه در ساختمان پروتئینها ترجمه می شود


اصطلاح انگلیسی:Treatment
اصطلاح فارسی:رفتار ، معامله‌ ، معالجه‌ ، ط‌رز عمل‌ ، درمان‌
مفهوم اصطلاح:رفتار ، معامله‌ ، معالجه‌ ، ط‌رز عمل‌ ، درمان‌


اصطلاح انگلیسی:trim
اصطلاح فارسی:لکه گیری
مفهوم اصطلاح:کرفتن قسمتهای خراب میوه و سبزی


اصطلاح انگلیسی:trimethylamine
اصطلاح فارسی:تری متیل آمین
مفهوم اصطلاح:ترکیب نیتروژن دار شاخه ای که مشخصه بوی زحم ماهی است و در اوائل فساد شیمیایی گوشت ماهی ظاهر می شود


اصطلاح انگلیسی:trimming
اصطلاح فارسی:ارایش ، زینت ، توری ، چین چینی ، مخلفات ، لوازم
مفهوم اصطلاح:ارایش ، زینت ، توری ، چین چینی ، مخلفات ، لوازم


اصطلاح انگلیسی:triple point
اصطلاح فارسی:نقطه سه گانه
مفهوم اصطلاح:شرایط خاصی از فشار ، دما که سه حالت یک ماده (مایع جامد و گاز) نسبت به هم در تعادل قرار گیرند


اصطلاح انگلیسی:true density
اصطلاح فارسی:دانسیته واقعی
مفهوم اصطلاح:دانسیته واقعی


اصطلاح انگلیسی:tryptophan
اصطلاح فارسی:تریپتوفان
مفهوم اصطلاح:از اسیذ آمینه های ضروری بدن انسان


اصطلاح انگلیسی:TSS
اصطلاح فارسی:کل مواد جامد انحلال پذیر
مفهوم اصطلاح:total disolved solid


اصطلاح انگلیسی:tubular evaporator
اصطلاح فارسی:تبخیر کننده لوله ای
مفهوم اصطلاح:دستگاه تغلیظ مایعات غذایی که در آن مایع از درون لوله ها عبور می کند و با بخار آب احاطه کننده اطراف لوله گرم می شود


اصطلاح انگلیسی:turkey
اصطلاح فارسی:بوقلمون
مفهوم اصطلاح:بوقلمون


اصطلاح انگلیسی:turkey poult
اصطلاح فارسی:جوجه بوقلمون
مفهوم اصطلاح:جوجه بوقلمون


اصطلاح انگلیسی:turmeric
اصطلاح فارسی:زرد چوبه
مفهوم اصطلاح:پودر ریشه گیاه curcurma longa است با رنگ نارنجی روشن که به عنوان ادویه استفاده می شود


اصطلاح انگلیسی:turnip
اصطلاح فارسی:شلغم‌ ، منداب‌
مفهوم اصطلاح:شلغم‌ ، منداب‌


اصطلاح انگلیسی:TVN
اصطلاح فارسی:کل نیتروژن فرار
مفهوم اصطلاح:مقدار نیتروژن فراری که در مواد غذایی پروتئینی بر اثر فعالیت میکروارگانیسم ها خارج می شود.


اصطلاح انگلیسی:two stages homogenizer (milk)
اصطلاح فارسی:دستگاه هوموژنیزه دو مرحله ای(شیر)
مفهوم اصطلاح:دستگاهی است با دو مجرای هموژنیزه کننده که ذرات شیر را در دو مرحله به ترتیب 1000 تا 2000 و 500 تا 1000 psi خرد و همگن می کند



حرف T

 

"ALPHA"

دستیار مدیر مهندسی کشاورزی , صنایع غذایی
کاربر ممتاز
U

U

اصطلاح انگلیسی:UHT , pasteurization
اصطلاح فارسی:فوق پاستوریزاسیون
مفهوم اصطلاح:ultraviolet irradiation

اصطلاح انگلیسی:ultrapasteurization
اصطلاح فارسی:فوق پاستوریزاسیون
مفهوم اصطلاح:حرارت دادن ماده غذایی (معمولا مایعات مثل شیر)در دماهای بین 88 تا 137/8 درجه سانتی گراد و گاهی بالاتر به مدت 2 تا 20 ثانیه.

اصطلاح انگلیسی:ultraviolet irradiation
اصطلاح فارسی:تابش ماورای بنفش
مفهوم اصطلاح:محدودهای از امواج الکترومغناطیس(180 تا 380nm ) که به علت نفوذ ناپذیری فقط به منظور میکروب کشی در سطوح یا هوا مورد استفاده قرار میگیرد.

اصطلاح انگلیسی:underprocessing
اصطلاح فارسی:فرایند ناکافی
مفهوم اصطلاح:در کنسرو سازی اگر نقطه سرد قوطی به دمای مطلوب استریزیلاسیون یا پاستوریزاسیون نرسد و یا اینکه زمان فر آیند کمتر از زمان تعیین شده باشد آن فر آیند ناکافی گویند.

اصطلاح انگلیسی:undulant fever
اصطلاح فارسی:تب مالت
مفهوم اصطلاح:نوعی بیماری است که در اثر خوردن شیر و یا لبنیات پاستوریزه نشده و یا نجوشیده از دام مبتلا به این بیماری به انسان منقل میشود.

اصطلاح انگلیسی:UNICEF
اصطلاح فارسی:یونیسف
مفهوم اصطلاح:حرفهای اول united nation international children childrens emergency fund و یکی از بخشهای سازمان ملل متحد است.

اصطلاح انگلیسی:unique
اصطلاح فارسی:یکتا ، یگانه ، منحصر به فرد
مفهوم اصطلاح:یکتا ، یگانه ، منحصر به فرد

اصطلاح انگلیسی:University
اصطلاح فارسی:دانشگاه‌
مفهوم اصطلاح:دانشگاه‌

اصطلاح انگلیسی:unsaturated bond
اصطلاح فارسی:پیوند غیر اشباع
مفهوم اصطلاح:به پیوندهای دوگانه و سه گانه ای که عناصر دو طرف آن میتوانند با مولکولهای دیگر تشکیل پیوند بدهند پیوند غیر اشباع میگویند. مثل پیوند بین دو کربن در مولکولهای اتیلن و استیلن.

اصطلاح انگلیسی:untreated milk
اصطلاح فارسی:شیر فرایند نشده
مفهوم اصطلاح:شیر خامی که عمل یا فرآیندی روی آن انجام نگرفته است.

اصطلاح انگلیسی:uperization
اصطلاح فارسی:سترون سازی
مفهوم اصطلاح:روشی از استریلیزه کردن غذاست که در آن با تزریق بخار آب تحت فشار دمای غذا را به 150 درجه سانتی گراد میرسانند ، سپس آب اضافه شده به غذا را در اثر تقطیر بخار تبخیر میکنند.

اصطلاح انگلیسی:uric acid
اصطلاح فارسی:اسید اوریک
مفهوم اصطلاح:ترکیب نیتروژن داری که از سوخت و ساز پورینها به دست می آید و از ادرار دفع میشود. در بیماری نقرس مقدار آن در خون افزایش می یابد.
حرف U

 

"ALPHA"

دستیار مدیر مهندسی کشاورزی , صنایع غذایی
کاربر ممتاز
V

V


اصطلاح انگلیسی: vaccreation
اصطلاح فارسی: پاستوریزه کردن خلایی
مفهوم اصطلاح: روشی است برای پاستوریزه کردن شیر که در سه مرحله انجام میگیرد. در مرحله نخست شیر را در فشار 600 تا 650 میلیمتر جیوه و دمای 96 درجه سانتی گراد به طور آنی پاستوریزه و سپس در مراحل بعدی در فشارهای 250 و 50 میلیمتر جیوه به ترتیب خنک و بوگیری میکنند.


اصطلاح انگلیسی: vacuum
اصطلاح فارسی: وکیوم ، خلاء
مفهوم اصطلاح: وکیوم ، خلاء


اصطلاح انگلیسی: vacuum cooling
اصطلاح فارسی: خنک کردن خلایی
مفهوم اصطلاح: این روش با استفاده از خلا تبخیر از سطح میوه ها و سبزیها را تشدید میکند و باعث خنک شدن محصول میشود. از این روش برای محصولات با سطح زیاد مثل کاهو و اسفناج استفاده میشود.


اصطلاح انگلیسی: vacuum drying
اصطلاح فارسی: خشک کردن خلایی
مفهوم اصطلاح: در این روش با استفاده از خلا تبخیر را تسریع میکنند که در نتیجه محصول در درجه پایینتری خشک میشود و کیفیت آن بهتر میشود.


اصطلاح انگلیسی: vacuum pack
اصطلاح فارسی: بسته خلایی
مفهوم اصطلاح: در کنسرو سازی به بسته هایی گفته میشود که بدون شربت یا آب نمک با خلا تولید شده با دستگاه مکانیکی بسته بندی میشوند.


اصطلاح انگلیسی: value
اصطلاح فارسی: ارزش ، قدر ، مقدار
مفهوم اصطلاح: ارزش ، قدر ، مقدار


اصطلاح انگلیسی: value(color)
اصطلاح فارسی: عمق رنگ
مفهوم اصطلاح: یکی از سه خصوصیت رنگ در سیستم کد گذاری رنکها توسط مو نسل است. این خصوصیت شدت سفیدی یا سیاهی و به عبارت دیگر درجه خاکستری بودن رنگ را مشخص میکند.


اصطلاح انگلیسی: variance
اصطلاح فارسی: واریانس ، مغایرت
مفهوم اصطلاح: واریانس ، مغایرت


اصطلاح انگلیسی: variety
اصطلاح فارسی: واریته ، نوع
مفهوم اصطلاح: واریته ، نوع


اصطلاح انگلیسی: various
اصطلاح فارسی: گوناگون‌ ، مختلف‌ ، چندتا ، چندین‌ ، جورواجو
مفهوم اصطلاح: گوناگون‌ ، مختلف‌ ، چندتا ، چندین‌ ، جورواجو


اصطلاح انگلیسی: vector
اصطلاح فارسی: ناقل
مفهوم اصطلاح: در میکروب شناسی به موجوداتی گفته میشود که قادر به انتقال عوامل بیماری زا از میزبانی به میزبان دیگر است.


اصطلاح انگلیسی: vee
اصطلاح فارسی: برجستگی لچکی
مفهوم اصطلاح: برجستگی مثلثی که شکل حرف Vانگلیسی را دارد و در درز قوطی های کنسرو به علت کوتاهی بیش از حد قلاب هنگام درز بندی آنها ایجاد میگردد. این حالت با لمس درز قوطی با ناخن قابل تشخیص است.


اصطلاح انگلیسی: vegan
اصطلاح فارسی: گیاهخوار
مفهوم اصطلاح: فردی که مواد گوشتی و یا محصولات حیوانی را مصرف نمیکند.


اصطلاح انگلیسی: vegetable
اصطلاح فارسی: سبزی ، نبات
مفهوم اصطلاح: سبزی ، نبات


اصطلاح انگلیسی: vegetation
اصطلاح فارسی: زندگی گیاهی
مفهوم اصطلاح: زندگی گیاهی


اصطلاح انگلیسی: venting
اصطلاح فارسی: تخلیه هوا (اتوکلاو)
مفهوم اصطلاح: در صنایع غذایی به خارج کردن هوای اتوکلاو بعد از باز کردن شیر بخار و قبل از استریل کردن قوطیهای کنسرو گفته میشود. این عمل یکی از مراحل استفاده صحیح از اتو کلاو جهت استریل کردن قوطیهای کنسرو است.


اصطلاح انگلیسی: Veterinary
اصطلاح فارسی: وابسته‌ بدامپزشکی ، بیط‌اری
مفهوم اصطلاح: وابسته‌ بدامپزشکی ، بیط‌اری


اصطلاح انگلیسی: Veterinary Surgeon
اصطلاح فارسی: جراح‌ دامپزشک ، بیط‌ار ، دامپزشک
مفهوم اصطلاح: جراح‌ دامپزشک ، بیط‌ار ، دامپزشک


اصطلاح انگلیسی: Villi
اصطلاح فارسی: ویلی
مفهوم اصطلاح: یکی از فراورده های شیر است که ظاهری شبیه ماست دارد ولی با ویسکوزیته بیشتر و و اغلب توسط باکتری های اسید لاکتیک و کپک ها تولید می شود.


اصطلاح انگلیسی: viscosity
اصطلاح فارسی: ویسکوزیته
مفهوم اصطلاح: مقدار گران روی یا مقاومت در برابر جریان را گویند.


اصطلاح انگلیسی: vitamin C content
اصطلاح فارسی: محتوا و میزان ویتامین ث
مفهوم اصطلاح: محتوا و میزان ویتامین ث


اصطلاح انگلیسی: volatile components
اصطلاح فارسی: ترکیبات فرار
مفهوم اصطلاح: ترکیباتی با وزن مولکولی کم که به صورت بخار از ماده غذایی جدا می شوند.


اصطلاح انگلیسی: volume
اصطلاح فارسی: حجم ، مقدار ، میزان
مفهوم اصطلاح: حجم ، مقدار ، میزان


حرف V

 

"ALPHA"

دستیار مدیر مهندسی کشاورزی , صنایع غذایی
کاربر ممتاز
W

W


اصطلاح انگلیسی: W/O emulsion
اصطلاح فارسی: امولسیون آب در روغن
مفهوم اصطلاح: تعلیق یا ثبات ذرات آب در چربی به طوری که ذرات آب فاز داخلی یا موقت و ذرات چربی فاز دائمی یا خارجی سیستم را تشکیل میدهد در این سیستم اگر روغن اضافه شود امولسیون آب در روغن به صورت هموژن باقی میماند


اصطلاح انگلیسی: warner , bratzler shear apparatus
اصطلاح فارسی: دستگاه برش وارنر ، براتزلر
مفهوم اصطلاح: دستگاهی است که با برش گوشت و مواد مشابه نرمی یا سفتی بافت آن را تعیین میکند


اصطلاح انگلیسی: warter hardness
اصطلاح فارسی: سختی آب
مفهوم اصطلاح: وجود املاح کلسیم و منیزیم مثل بی کربنات کلسیم و منیزیم و یا سولفات کلسیم و منیزیم در آب مورد مصرف در صنایع غذایی ، اندازه گیری آن بر اساس میزان معادل کربنات کلسیم بیان میشود


اصطلاح انگلیسی: washer
اصطلاح فارسی: دستگاه شستشو
مفهوم اصطلاح: دستگاهی که در صنایع غذایی برای شستشو محصولات مختلف و معمولا برای شستشو سبزی ها و میوه ها در کارخانه های کنسرو سازی به کار میرود


اصطلاح انگلیسی: water activity
اصطلاح فارسی: فعالیت آبی
مفهوم اصطلاح: معیاری است از آب قابل استفاده برای رشد میکرو ارگانیسم های درون مواد غذایی و عبارت است از نسبت فشار بخار آب غذا به فشار بخار آب خالص در شرایط مساوی از نظر فشار و دما


اصطلاح انگلیسی: water alkalinity
اصطلاح فارسی: قلیاییت آب
مفهوم اصطلاح: از خصوصیات شیمیایی آب کارخانه های مواد غذایی است و به کل املاح کربنات و بی کربنات در آب گفته میشود که با اسید سولفوریک 0/02 نرمال و معرف های فنول فتالئین و متیل اورانژ تعیین میشوند


اصطلاح انگلیسی: water holding capacity
اصطلاح فارسی: ظرفیت نگهداری آب
مفهوم اصطلاح: ظرفیت نگهدار ی آب به وسیله موادی مثل گوشت در مقابل فشار ، حرارت و غیره


اصطلاح انگلیسی: watery soft rot(fruits & vegetables)
اصطلاح فارسی: گندیدگی آبکی (میوه ها و سبزیها)
مفهوم اصطلاح: نوعی پوسیدگی میوه و مخصوصاً سبزی و عمل آن به ویژه اسکلروتینیا اسکلروتیوروم است


اصطلاح انگلیسی: wax
اصطلاح فارسی: موم
مفهوم اصطلاح: استرهای اسید های چرب سنگین و الکل های چرب که به صورت لایه ای در سطح برخی سبزی ها دیده میشود و از تبنخیر سریع رطوبت آنها جلوگیری میکند


اصطلاح انگلیسی: wax
اصطلاح فارسی: موم
مفهوم اصطلاح: موم


اصطلاح انگلیسی: waxy maize
اصطلاح فارسی: ذرت مومی
مفهوم اصطلاح: واریته ای از ذرت دانه ای که نشاسته آن فقط از مولکول های شاخه دار آمیلو پکتین تشکیل شده است و باعث پایداری بافت ژله ای غذا میشود


اصطلاح انگلیسی: Waxy rice
اصطلاح فارسی: برنج مومی
مفهوم اصطلاح: برنج اصلاح نژاد شده ای که تمام نشاسته آن از آمیلو پکتین تشکیل شده است.


اصطلاح انگلیسی: waxy rice flour
اصطلاح فارسی: آرد برنج مومی
مفهوم اصطلاح: آرد برنجی که نشاسته آن به طور تقریبا کامل از آمیلوپکتین تشکیل شده است.


اصطلاح انگلیسی: weak flour
اصطلاح فارسی: آرد ضعیف
مفهوم اصطلاح: آردی است که مقدار پروتئین آن کم و حدود %8 است و کیفیت نان آن ضعیف است.


اصطلاح انگلیسی: weedy (tea)
اصطلاح فارسی: طعم علفی چای
مفهوم اصطلاح: طعم علف خشک در چای که نشان دهنده کیفیت نا مطلوب است.


اصطلاح انگلیسی: Weight loss
اصطلاح فارسی: کاهش وزن
مفهوم اصطلاح: کاهش وزن


اصطلاح انگلیسی: whey
اصطلاح فارسی: آب پنیر
مفهوم اصطلاح: مایعی است که بعد از جدا کردن لخته پنیر از شیر باقی میماند. شامل پروتئینهای محلول لاکتوز املاح و بعضی دیگر از ترکیبات باقی مانده از شیر است.


اصطلاح انگلیسی: whey protein nitrogen index(WPNI)
اصطلاح فارسی: اندیس نیتروژن پروتئینی آب پنیر
مفهوم اصطلاح: شاخص شدت حرارت فرایند روی پروتئینهای سرم شیر در تولید شیر خشک و عبارتست از میزان پروتئینهای واسرشت نشده پودر آب پنیر در یک گرم پودر شیر خشک.


اصطلاح انگلیسی: white spot(spoilage)
اصطلاح فارسی: لکه سفید (فساد)
مفهوم اصطلاح: نشو و نمای برخی کپکها به ویژه اسپورو تریکوم کارنیس روی گوشت از عوامل این نوع فساد یا آلودگی است.


اصطلاح انگلیسی: whole meal flour
اصطلاح فارسی: آرد گندم کامل
مفهوم اصطلاح: آردی است که از تمام قسمتهای گندم تولید شده است و سبوس و جوانه آنرا نگرفته اند.


اصطلاح انگلیسی: whole milk
اصطلاح فارسی: شیر کامل
مفهوم اصطلاح: به شیر طبیعی گاو که حداقل 3/25% چربی داشته باشد میگویند.


اصطلاح انگلیسی: width
اصطلاح فارسی: عرض ، پهنا ، وسعت
مفهوم اصطلاح: عرض ، پهنا ، وسعت


اصطلاح انگلیسی: wild rice
اصطلاح فارسی: برنج وحشی
مفهوم اصطلاح: برنج قهوه ای رنگی که پوسته خارجی آن جدا شده ولی سبوس آن به آن چسبیده است.


اصطلاح انگلیسی: wild yeast
اصطلاح فارسی: مخمر وحشی
مفهوم اصطلاح: مخمر های غیر از مخمر مورد نظر در فرایند بیوتکنولوژی گفته میشود مخمر مورد استفاده در یک فرایند برای فرایند دیگر وحشی محسوب میشود.


اصطلاح انگلیسی: winterization
اصطلاح فارسی: زمستانه کردن
مفهوم اصطلاح: مرحله ای از فرایند تصفیه روغن که در آن مولکولهای روغن با نقطه ذوب بالا از روغن مورد نظر جدا میشوند این عمل با سرد کردن روغن صورت میگیرد


اصطلاح انگلیسی: wiped film evaporator
اصطلاح فارسی: تبخیر کننده لایه جارویی
مفهوم اصطلاح: این دستگاه دارای یک استوانه دو جداره عمودی است که در بین دو جدار استوانه بخار قرار دارد و در مرکز استوانه محوری قرار گرفته که دارای پره های شعاعی است مواد غذایی مایع داخل استوانه به حرکت در می آید و در اثر تماس با جدار داخلی استوانه گرم و تبخیر میشود بخار آب حاصل از تبخیر پس از خروج از دستگاه در محفظه ای از فاز مایع جدا و موجب تغلیظ آن میشود

اصطلاح انگلیسی: wort
اصطلاح فارسی: عصاره مالت
مفهوم اصطلاح: مایعی که در اثر آبکافت نشاسته و مواد نشاسته ای به کمک آنزیم های مالت به دست می آید و از آن برای تهیه نوشابه های مالتی مثل ماءالشعیر استفاده میشود

حرف W

 

"ALPHA"

دستیار مدیر مهندسی کشاورزی , صنایع غذایی
کاربر ممتاز
X

X

اصطلاح انگلیسی:X , ray
اصطلاح فارسی:اشعه گاما
مفهوم اصطلاح:پرتو تابشی با انرژی بالا و طول موج پایین که جهت آلودگی زذایی از مواد غذایی استفاده می شود.

اصطلاح انگلیسی:X factor
اصطلاح فارسی:عامل x
مفهوم اصطلاح:یکی از عوامل فرعی رشد مورد نیاز بعضی از انواع هموفیلوس قابل جایگزینی به وسیله همی یا سایر ترکیبات پرفرینی آهن که حرارت اتوکلاو را تحمل میکند

اصطلاح انگلیسی:xanthan gum
اصطلاح فارسی:صمغ زانتان
مفهوم اصطلاح:صمغ میکروبی تهیه شده از زانتاموناس کامپستریس.

اصطلاح انگلیسی:xanthine
اصطلاح فارسی:زانتین
مفهوم اصطلاح:یکی از ترکیبات حد واسط سوخت و ساز پورین ها است

اصطلاح انگلیسی:xerophilic
اصطلاح فارسی:خشکی خواه
مفهوم اصطلاح:موجوداتی که در محیطی با رطوبت کم قادر به ادامه حیات هستند

اصطلاح انگلیسی:xylose
اصطلاح فارسی:زیلوز
مفهوم اصطلاح:قند 5 کربنی آلدهیدی که در بدن تجزیه نمیشود
حرف X

 

"ALPHA"

دستیار مدیر مهندسی کشاورزی , صنایع غذایی
کاربر ممتاز
Y

Y

اصطلاح انگلیسی:Yakult
اصطلاح فارسی:یاکلت
مفهوم اصطلاح:شیر تخمیر شده با لاکتوباسیلوس کازئی و حرارت دیده در دمای بالا که در ژاپن تهیه می شود.

اصطلاح انگلیسی:yellow milk
اصطلاح فارسی:شیر زرد
مفهوم اصطلاح:به شیری گفته میشود که در لایه خامه سطحی آن لکه های زرد رنگی که معمولا عامل آنها سودوموناس سینزانتا است دیده میشود

اصطلاح انگلیسی:yellowness
اصطلاح فارسی:زردی
مفهوم اصطلاح:زردی

اصطلاح انگلیسی:yield point
اصطلاح فارسی:نقطه تسلیم
مفهوم اصطلاح:وقتی ماده ای تحت تاثیر تنش خاصی قرار گیرد متناسب با مقدار تنش کرنش مشخصی در ان به وجود می آید مقدرا تنش قبل از تنشی که بدون افزایش آن زیاد شدن کرنش ادامه یابد نقطه تسلیم میگویند

اصطلاح انگلیسی:yield value
اصطلاح فارسی:نیروی تسلیم
مفهوم اصطلاح:نیرویی که به مواد دارای خاصیت پلاستیک وارد میشود قبل از آنکه حرکت و جریان آغاز گردد

اصطلاح انگلیسی:Ymer
اصطلاح فارسی:یمر
مفهوم اصطلاح:نوعی شیر تخمیر شده که وی پروتئین آن خارج شده و پروتئین های شیر توسط لکونوستوک و لاکتو کوکسی ها بارور شده اند.

اصطلاح انگلیسی:yoghurt
اصطلاح فارسی:ماست
مفهوم اصطلاح:فرآورده تخمیر شده ای از شیر است که برای تولید آن از مایعی متشکل از استرپتوکوکوس ترموفیلوس و لاکتوباسیلوس بولگاریس و شیر فوق پاستوریزه و سرد شده استفاده میشود

حرف Y

 

"ALPHA"

دستیار مدیر مهندسی کشاورزی , صنایع غذایی
کاربر ممتاز
Z

Z

اصطلاح انگلیسی:Z Value
اصطلاح فارسی:حساسیت حرارتی
مفهوم اصطلاح:اختلاف دمایی لازم برای کاهش 90% D Value یا یک سیکل لگاریتمی است.
اصطلاح انگلیسی:Zabady
اصطلاح فارسی:زابادی
مفهوم اصطلاح:نوعی ماست طبیعی که در کشور های سودان و مصر تهیه می شود و طعم پختگی دارد.
اصطلاح انگلیسی:zein
اصطلاح فارسی:زئین
مفهوم اصطلاح:پروتئین ذرت است که به علت نقصان تریپتوفان و لیسین ارزش بیولوژیک پایین دارد
اصطلاح انگلیسی:zeleny index
اصطلاح فارسی:شاخص زلنی
مفهوم اصطلاح:sedimentation value
اصطلاح انگلیسی:zygospore
اصطلاح فارسی:زیگوسپور
مفهوم اصطلاح:نوعی هاگ جنسی است که قارچ های رده زایگومیست تولید میکنند


اصطلاح انگلیسی:zymogen
اصطلاح فارسی:پیش آنزیم
مفهوم اصطلاح:فرم مادری و غیر فعال آنزیم مانند پپسینوژن که فرم غیر فعال پپسین است

اصطلاح انگلیسی:α , tocopherol
اصطلاح فارسی:آلفا توکوفرول
مفهوم اصطلاح:نوعی آنتی اکسیدان طبیعی که در برخی مواد غذایی وجود دارد.


اصطلاح انگلیسی:7-dehydrocholesterol
اصطلاح فارسی:7 دهیدروکلسترول
مفهوم اصطلاح:ترکیب حدواسط در سنتز کلسترول
حرف Z

 
بالا