اسم یه شاعر بگو تا نفر بعدی یه شعر ازش بگه

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوستان گل من سلام


هر کسی که میاد اینجا یه شعر از شاعری که نفر قبلی اسم برده بگه و برای نفر بعدی هم یه شاعر تعیین کنه




نفر بعدی یه شعر از
پروین اعتصامی بگه

لطفا شعر را کامل بنویسید واز گذاشتن تک بیت و خلاصه خودداری کنید
 

M.Ghane

متخصص شطرنج باشگاه ورزشی
کاربر ممتاز
مست و هوشیار
محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفت
مست گفت ای دوست، این پیراهن است، افسار نیست

گفت: مستی، زان سبب افتان و خیزان میروی

گفت: جرم راه رفتن نیست، ره هموار نیست


گفت: میباید تو را تا خانه‌ی قاضی برم

گفت: رو صبح آی، قاضی نیمه‌شب بیدار نیست


گفت: نزدیک است والی را سرای، آنجا شویم

گفت: والی از کجا در خانه‌ی خمار نیست


گفت: تا داروغه را گوئیم، در مسجد بخواب

گفت: مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست


گفت: دیناری بده پنهان و خود را وارهان

گفت: کار شرع، کار درهم و دینار نیست


گفت: از بهر غرامت، جامه‌ات بیرون کنم

گفت: پوسیدست، جز نقشی ز پود و تار نیست


گفت: آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه

گفت: در سر عقل باید، بی کلاهی عار نیست


گفت: می بسیار خوردی، زان چنین بیخود شدی

گفت: ای بیهوده‌گو، حرف کم و بسیار نیست


گفت: باید حد زند هشیار مردم، مست را

گفت: هوشیاری بیار، اینجا کسی هشیار نیست



نفر بعدی 1 شعر از شهریار بگه در صورت امکان شعرش به زبان آذری باشه
 

علی حسنوند

عضو جدید
ایگیت لر یوردو قفقازیم، سنه مندن سلام اولسون

سنین عشقیندن ایراندا، هنوز صبری تالان واردیر

آنام تبریز منه گهوار ده سویلردی: یاوروم بیل!

سنین قالمیش اوتایدا خال لی تئل لی بیر خالان واردیر

آراز دشمن الینده بیر قلیچ تک اورتانی کسدی

اونون اولادی وارسا بیل، سنی یاده سالان واردیر

از استاد احمد شاملو شعر بگید
 

zahra.khosh

عضو جدید
سرمای درون
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]همه[/FONT] [FONT=arial, helvetica, sans-serif] لرزش دست و دلم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] از آن بود[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]که عشق[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] پناهی گردد[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]پروازی نه[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]گریزگاهی گردد.[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]آی عشق آی عشق[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]چهره ی آبیت پیدا نیست.[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif][/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]وخنکای مرهمی[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] بر شعله ی زخمی[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]نه شور شعله [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]بر سرمای درون.[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]آی عشق آی عشق[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]چهره ی سرخت پیدا نیست.[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif][/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]غبار تیره ی تسکینی[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] بر حضور وهن[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]و دنج رهایی[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] بر گریز حضور[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]سیاهی[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] بر آرامش آبی[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]و سبزه ی برگچه[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] بر ارغوان[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] آ[/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]ی عشق آی عشق[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]رنگ آشنایت[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]پیدا نیست.[/FONT]



از مولانا شغر بگین
 

M.Ghane

متخصص شطرنج باشگاه ورزشی
کاربر ممتاز
ناآمده سیل تر شدستیم .::. نا رفته به دام، پای بستیم
شطـــرنج ندیده ایم و ماتیم .::. یک جرعه نخورده ایم و مستیم
همچون شکن دو زلف خوبان .::. نا کرده مصاف، ما شکستیم
ما سایه آن بتیم و گویی .::. کز اصل وجود، بت پرستیم
سایه بنماید و نباشد .::. ما نیز چو سایه " نیست" هستیم

از استاد حسین پناهی شعر بگین
 

mehryas

عضو جدید
کاربر ممتاز
در انتهای هر سفر
در آیینه
دار و ندار خویش را مرور می کنم
این خاک تیره این زمین
پایوش پای خسته ام
این سقف کوتاه آسمان
سرپوش چشم بسته ام
اما خدای دل
در آخرین سفر
در آیینه به جز دو بیکرانه کران
به جز زمین و آسمان
چیزی نمانده است
گم گشته ام ‚ کجا
ندیده ای مرا ؟

از حافظ بگین
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند


من ار چه در نظر یار خاکسار شدم
رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند


چو پرده‌دار به شمشیر می‌زند همه را
کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند


چه جای شکر و شکایت ز نقش نیک و بد است
چو بر صحیفه هستی رقم نخواهد ماند


غنیمتی شمر ای شمع وصل پروانه
که این معامله تا صبحدم نخواهد ماند



نادر نادرپور بگین
 

yas87

اخراجی موقت
کاربر ممتاز
این دست گرم، دست تو بود ای عشق دست تو بود و آتش جاویدت

من مرغ کور جنگل شب بودم بینا شدم به سرمه ی خورشیدت

فاضل نظری
 

Similar threads

بالا