استفاده از موبایل در خوابگاه دانشجوئی ممنوع می شود ...... طنز!

efa_67

عضو جدید
استفاده از موبایل در خوابگاه دانشجوئی ممنوع میشود ..... طنز

خوابگاه دانشجوئی دختران. ساعت پنج بعد‌ازظهر سه‌شنبه. دختر جوان دانشجوئی کارتش را به مامور دم در نشان می‌دهد و وارد راهرو ساختمان می‌شود. یک خواهر نتراشیده نخراشیده در راهرو پشت میزی نشسته. دختر دانشجو را صدا می‌زند:

خواهر:‌ بیا اینجا ببینم.
دختر: (کمی جا خورده به سمت او می‌رود) بله؟ کاری داشتید؟
خواهر: این چه طرز صحبت کردنه؟ موبایلت رو بده ببینم.
دختر: (حیرت زده) موبایلم؟
خواهر: آره دیگه. موبایلت. همراهت.
دختر: من موبایل ندارم.
خواهر: که نداری؟ هان؟ پس چطوری سر قرار با دوست پسرت می‌روی؟
دختر: دوست پسرم؟ من دوست پسر ندارم که.
خواهر: دوست پسر نداری؟ هان؟ (داد می‌زند) بده ببینم اون موبایلت رو.
دختر: (به گریه می‌افتد) گفتم که موبایل ندارم. پولم کجا بود موبایل بخرم؟ پدرم در ? کارمند بازنشسته آموزش و پرورش است. به‌زور حقوقش کفاف زندگی خودش و مادرم و دوتا برادرم را می‌دهد.
خواهر: موبایلت رو بده. همون موبایلی که دوست پسرت برایت خریده.
دختر: (جیغ می‌زند) گفتم که من دوست پسر ندارم.
خواهر: (با تحکم)‌ صدایت را بیاور پائین بببنم. الان همه چیز معلوم می‌شه. خواهرا! (از داخل توالت طبقه همکف، از درون اتاقک نگهبانی، از توی یکی از انبارهای طبقه اول سه خواهر دیگر در مایه‌های همان خواهر اول به چشم برهم زدنی ظاهر می‌شوند و دور دختر را می‌گیرند. دختر از ترس و ناباوری خشکش زده. خواهر اول کیف او را از دستش می‌گیرد و محتویاتش را روی میز می‌ریزد. چیز خاصی نیست. یک جفت دستکش، یک جفت جوراب پشمی، کلید‌های خوابگاه، کارت دانشجوئی، چندتا آدامس و یک بسته دستمال کاغذی، دوهزارتومان پول و کمی پول خرد. یک کتاب نو هم در کیف است. خواهر اول با غیظ به یکی از خواهران دیگر اشاره می‌کند و او دختر را تفتیش بدنی می‌کند)
دختر: گفتم که من موبایل ندارم.
خواهر: پس چطوری با دوست پسرت قرار می‌گذاری؟ لابد باهاش چرت می‌کنی هرشب؟ هان؟ با مارک و سافت؟ هان؟
دختر: (سعی می‌کند خنده‌اش را بخورد) من دوست پسر ندارم. خوابگاه هم که کامپیوتر ندارد.
یکی از خواهرها: لابد می‌رود سر کوچه از این تلفن عمومی به دوست پسرش زنگ می‌زند. حدود صد تومان پول خرد توی کیفش است.
خواهر: تو که می‌گوئی دوست پسر نداری پس این موقع شب بیرون چکار می‌کنی توی این سوز سرما؟
دختر: اولا که تازه ساعت پنج عصره. دوما رفته‌ بودم کتاب بخرم.
خواهر: توی این سرما؟
دختر: از اول ترم تا حالا پول نداشتم که بخرم،‌ وقت هم نمی‌کردم. امروز که کلاس‌ها بخاطر برف تعطیل بود رفتم.
خواهر: چرا صبح نرفتی؟ دوست پسرت ماشین باباش عصر دستش بود؟
دختر: (بی حوصله) صبح برف می‌آمد. گرفتم خوابیدم. ساعت یک بعد از ظهر که برف وا گذاشت رفتم.
خواهر: چرا حالا اومدی؟ چهارساعت رفته بودی یک کتاب بخری؟
دختر: حدود بیست‌تا کتاب‌فروشی را گشتم تا این را پیدا کردم. بعدش هم توی ترافیک موندم.
خواهر: ماشین دوست پسرت توی ترافیک موند؟
دختر: نخیر. اتوبوس‌مان توی ترافیک موند. گفتم که من دوست پسر ندارم. اهلش هم نیستم.
خواهر: حالا کتابت چی هست؟
دختر: خواص و نحوه بررسی مقاومت آلیاژهای گروه دوم جدول تناوبی نوشته پروفسور دیوید روک‌هام ترجمه دکتر سید محمد‌حسن علی‌دوست از انتشارات دانشگاه امام حسین
خواهر: (نگاهی به کتاب می‌کند. معلوم است که از هیچ‌چیز آن سر در نمی‌آورد) رشته‌ات چیه؟
دختر: فیزیک نظری.
خواهر: دوست‌پسرت هم هم‌رشته تو است؟
دختر: گفتم که من دوست پسر ندارم.
خواهر: اسم نویسنده این کتاب گفتی چیه؟
دختر: (کمی بی‌حوصله) روی جلدش نوشته. پروفسور دیوید..
خواهر: (به وسط حرف دختر می‌پرد. بُراق می‌شود) دیوید؟ یهودیه؟ صهیونیسته؟
دختر: من چه می‌دانم. استاد دانشگاهه توی استرالیا.
خواهر: همانجا که بغل انگلستانه؟ (اشاره می‌کند به خواهرها. دوتا از خواهرها بازوهای دختر را می‌گیرند) این کتاب باید بازبینی بشود. مطالبش صهیونیستیه. (خواهرها دختر را که داد و بیداد می‌کند با خودشان بیرون می‌برند. خودش می‌ماند و یکی از خواهرها)
همان یکی از خواهرها: ملیحه خانم می‌گویم خوب دخترک را ترساندیش‌ها. آفرین.
خواهر: (پشت چشم نازک می‌کند) ما در خدمت اخلاق جامعه‌هستیم دیگر. موبایل نداشت کتاب صهیونیستی که داشت.
همان یکی از خواهرها: راستی ملیحه‌جان، امشب که هستی پای درس حاجی؟
خواهر: من نباشم کی باشد؟
همان یکی از خواهرها: من فکر نمی‌کنم که باقی بیایند. هوا خیلی سرد است. ممکن است فقط همین من و شما و بدری باشیم.
خواهر: چه بهتر. کلاس حاجی خصوصی می‌شود (چشمکی حواله همان یکی از خواهرها می‌کند و با دست به پهلوی او می‌زند. هر دو زیر زیرکی می‌خندند) (ااز دم کیوسک نگهبانی دختر دیگری به سمت داخل می‌آید) بپر برو توی مستراح قایم شو ببینم. این یکی دیگر موبایل دوربین‌دار دارد. (خطاب به دختر) آهای بیا اینجا ببینم، موبایلت باید بازرسی بشه. دوست پسرت کجاست؟ ماشینش چیه؟ پژو ۲۰۶؟
دختر : (هاج و واج کیسه نان و تخم‌مرغ و تن‌ماهی را زمین می‌گذارد) چی گفتید؟
خواهر: موبایلت رو بده ببینم. دوست پسرت برایت خریده؟
دختر: من نه موبایل دارم و نه دوست پسر.
خواهر:?
?
 

pooneh12345

عضو جدید
کاربر ممتاز
والا تو خوابگاه ما که واقعا اینجوریه گوشیایی که بالاتر از1100 باشه به جروم داشتن دوربین و mp3 playerاز دانشجو گرفته می شه اگرم بیشتر از 2 دقیقه با گوشیت حرف بزنی می برنت حراست
 

masood kavosh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
والا تو خوابگاه ما که واقعا اینجوریه گوشیایی که بالاتر از1100 باشه به جروم داشتن دوربین و mp3 playerاز دانشجو گرفته می شه اگرم بیشتر از 2 دقیقه با گوشیت حرف بزنی می برنت حراست

مگه تو چه دانشگاهي درس مي خوني؟
 

bahareh85

عضو جدید
عزيزم شما افغانستان درس مي خونين؟
من كه اهوازم و بيشتر وقتا ميرم با دوستام همشون موبايل دوربين دار ،ساز ... دارن يه ماه قبل تولد بود با اينكه مجتمع ديوار به ديواره مجتمع آقايون تولد تو حياط بود كلي ساز زديمو
خونديم كسي هم با ما كاري نداشت
 

pooneh12345

عضو جدید
کاربر ممتاز
عزيزم شما افغانستان درس مي خونين؟
من كه اهوازم و بيشتر وقتا ميرم با دوستام همشون موبايل دوربين دار ،ساز ... دارن يه ماه قبل تولد بود با اينكه مجتمع ديوار به ديواره مجتمع آقايون تولد تو حياط بود كلي ساز زديمو
خونديم كسي هم با ما كاري نداشت
نه قربونت برم
چرا راه دور بریم
همین یزد خودمون درس می خونم خوابگا پسرا پردیسیه شرقیه ماها هم پردیسیه اصلی
والا فکر کنم اگه افغانستان بودیم کمتر بمون گیر می دادن
البته ناگفته نماند به طرز پوشش ایجاد سر و صدا( از جمله برگذاری جشن تولد )بعد از ساعت خاموشی چت کردن و حتی وب آپ کردنم گیر می دن شک داری بیا از بچه های خوابگاه لاله yazd uni بپرس
 

mohitlog

عضو جدید
شوخی جالبی بود درسته به وضع ظاهر گیر میدن
ولی من تازه شنیدم موبایل رو هم چک میکنن
 

archi_arch

مدیر بازنشسته
حقیقت که داره مال ما هم همین بود! البته اوایل (ترم اول و دوم!) بیشتر گیر میادن ولی بعدا دیگه کسی کاری نداشت! ولی از بعضی جهات کار خوبی بود ولی از نظر محدودیتی که ایجاد میکنه واقعا برای ادم تو اون جو غریب شهر و خوابگاه بخصوص اگه هم اتاقی هاتم خوب نباشن واقعا زجر اوره!!!! (مال ما استفاده از کامپیوتر و دیویدی و... هم فقط با اجازه نامه ی کتبی از حراست دانشگاه بود که اونم فقط به عزیز دوردونه هاشون میدادن!!!!!) جشن و تولد و ... هم بدون سرو صدا باید اجرا میشد!!!!! یعنی رسما خیال میکردن اسیر گرفتن!!!!
 

کالیگولا

عضو فعال
کاربر ممتاز
خداییش اگه تو دانشگاها به یکی هم گیر بدن دانشگاهو رسما ول میکنم!
 

magsod

كاربر فعال مهندسی كامپیوتر
کاربر ممتاز
نمیدونم موضوع چیه ولی یه چیزی میگم اگه بی ربط بود ببخشید.
خوب دموکراسی با طعم ایرانی یعنی همین .اما خداییش کار خوبیه.
 

magsod

كاربر فعال مهندسی كامپیوتر
کاربر ممتاز
خوب چرا میزنی . آقا غلط کردم
اما از شوخی گذشته این دانشجوها یه تیزر هایی میسازند که ادم شاخ در میاره .
 

کالیگولا

عضو فعال
کاربر ممتاز
خوب چرا میزنی . آقا غلط کردم
اما از شوخی گذشته این دانشجوها یه تیزر هایی میسازند که ادم شاخ در میاره .
عزیزم من کجاش زدم؟
خوب به خاطر چند تا -عذر می خوام- ابله و بی جنبه نمیشه به همه گیر داد که!
 

JU JU

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هر چی سر این دخترا بیارن حقشونه
اینقد نامردن که حد نداره
انقده بد شدن
موبایلشونو حتمن باید فرمت کنن + کل شماره های توی دفترچه ها و جاهای دیگه که قایم کردن
مغزشون هم فرمت شه بد نیست

این نازنین خانم کجاست بیاد ببینه هم رشتش چی بهش گفته :biggrin:

:cool:
 

mohammad_che_eng

عضو جدید
والا ما که دانمشگاه آزاد ماهشهر بودیم همچین چیزی ندیدیم

با دخترای خوابگاه هم که ارتباط داشتیم...بعضی وقتا تا 3ساعت هم صحبت میکردیم...

از این خبرا نبود....:eek:
 

Meisam007

عضو جدید
خوابگاه فقط خوابگاه های پسرا از هفت دولت ازاد :biggrin::biggrin:
تا 4 5 صبح هم بیرون بودیم کاری نداشتن
:biggrin:
البته جدیدا داشتن گیر دادنش زیاد می شد که از ما گذشت :D
 

pooneh12345

عضو جدید
کاربر ممتاز
هر چی سر این دخترا بیارن حقشونه
اینقد نامردن که حد نداره
انقده بد شدن
موبایلشونو حتمن باید فرمت کنن + کل شماره های توی دفترچه ها و جاهای دیگه که قایم کردن
مغزشون هم فرمت شه بد نیست

این نازنین خانم کجاست بیاد ببینه هم رشتش چی بهش گفته :biggrin:

:cool:
ما بد شدیم یا شما پسرا ؟
نزار بگما
اگه اینقد به ماها گیر می دن از صدقه سری شماهاست
نمیتونن شماهارو جمع کنن زورشون به ما رسیده
 
آخرین ویرایش:

pooneh12345

عضو جدید
کاربر ممتاز
والا ما که دانمشگاه آزاد ماهشهر بودیم همچین چیزی ندیدیم

با دخترای خوابگاه هم که ارتباط داشتیم...بعضی وقتا تا 3ساعت هم صحبت میکردیم...

از این خبرا نبود....:eek:
شما دانشگا آزادیا که ماشاالله بزنم به تخته
تو همه چیز از 7 دولت آزادین
فقط کم مونده تو دانشگاه پارتی بگیرین
 

mohitlog

عضو جدید
رکسانااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا این چه حرفی بود زدی
خب مگه بده تو دانشگاه هم بشه پارتی گرفت
بچه ها سر حال میان هر چند الان وضع دانشگاههای ازاد بهتر از دولتی هست در برخی موارد
 

JU JU

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این رکسانا خیلی دلش پره
بابا خودتون ندید بدیدین
با 100 تا پسر دوست میشین
میگفتن دخترا سادن
والا این پسرا سادن
میگی نه ببین
خودتون که دخترین
من الکی میگم ؟
ولی خداییش حقتونه
 

mohammad_che_eng

عضو جدید
شما دانشگا آزادیا که ماشاالله بزنم به تخته
تو همه چیز از 7 دولت آزادین
فقط کم مونده تو دانشگاه پارتی بگیرین



ببخشیدا خانوم خانوما...

نخیلی دانشگاههای دولتی اینطوری نیست....

نمونه ی کوچیکش علم و صنعت معروف به عشق و شهوت....

خیلی از دوستای من دانشگاههای به اصطلاح دولتی بودن...به اندازه ی کافی خبر دارم چه گندایی زده میشود اونجاها...
 
بالا