اخرین شمشیر زن شرق

Campus

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=2][/h]
بسیاری از ما ایرانیان نام لطفعلی خان زند راشنیده ایم دلاوری خوش صورت و زیبا و به گفته ی مورخان اخرین شمشیرزن ایران وبهترین شمشیر زن شرق
وقتی جعفر خان پدرش در شیراز ترور شد او در بوشهر بود .او با سیصد نفر از همراهانش به شیراز رسید و با دلاوری تمام کودتا
را سرکوب و بر تخت نشست.او شاهی شد که مردم را حاکم خود میدانست نه خود را حاکم مردم . هرگز لبخند از صورت او محو
نمی شد.
بنای سعدیه و حافظیه شیراز بازمانده ای از این شاه خوشنام ایران پس از اسلام است..
هرفورد جونز مورخ انگلیسی که در بهاری مهمان شاه جوان بود میگوید .در مهمانی به همه ی افراد دقت می کرد که همه حرف
بزنند و بخندند سپس انها را به شکار میبرد و در چادر هایی از انان با انواع کباب و لیمو و پرتقال پذیرایی میشد. هرفورد هنگام
برگشتن اسبی به نام خاصه با زین و برگ از لطفعلی خان یادگار میگیرد .3سال بعد که برای تجدید دیدار به شیراز می آید شاه
جوان اواره ای بود در صحرا که ابراهیم خان کلانتر دروازه های شهر را برویش بسته بود و زن و فرزندانش را به اسارت گرفته بود
هر فورد میگوید وقتی اورا یافتم در چادری بود میان صحرا .اما گویی که من را به کاخ خود دعوت میکرد .هنگام نهار دو گرده نان
و ظرفی دوغ غذایی بود که در توان شاه ایران بود برای پذیرایی اما چنان گرم انرا پیش رویم گذاشت که نمیتوان احساسی را
شبیه به ان مثال زد.
خواجه ی قاجار که با سپاه چهل هزار نفری به شیراز نزدیک میشد سدی در برابر خود دید با سه هزار سرباز که پیشاپیش
انها لطفعلی خان می تازید و به دلیل کمبود نفر او همواره با جنگ پارتیزانی به سپاه خواجه یورش میبرد و باعث کلافه شدن
انان در ماه ها ی بعد شده بود.
اما در اخر با یکصد نفر از وفادارانش که زنده مانده بودند به طبس رفت.در انجا دویست جنگجو به او ملحق شدند و با همین نیرو
ابرقو را متصرف شد و تعداد افرادش به هزارو پانصد تن رسید.بزرگان نرماشیر هم به او پیوستندو کرمانیان اورا پذیرفتند و او
کرمان را مرکز حکومت خود قرار داد.اقامحمد خان کرمان را محاصره کرد واین محاصره ی چهار ماهه باعث ایجاد قحطی در کرمان
شد. سپاه به شهر وارد شد اما شاه جوان با یاری اسب خود غران و با شمشیرش از میان سپاه دشمن عبور کرد و خودرا به بم
رساند اما اندکی بعد توسط حاکم بم در دام افراد قاجار افتاد . اما فقط زمانی که اسبش از پا درامد موفق شدند اورا اسیر کنند
او را به کرمان بردند در حالی که بدنش پر زخم بود در انجا او سلامی به خواجه نکرد و اورا خوار کرد. اقا محمد خان به دونفر از
اصطبل بانان ترکمن دستور داد به او تجاوز کنند.فردای ان روز اورا کشان کشان به نزد خواجه بردند اما باز در برابر او خم نشد
این کار خواجه را عصبانی کرد و امر کرد اورا نابینا کردند.عده ای گفته اند خود خواجه با دستان خود چشمان او را بیرون کشید
دستور دیگر او بیرون کشیدن استخوان های کریم خان از گور بود .انهارا به تهران اورد و در مقابل پلکان کاخش دفن کرد که هر
روز از روی ان رد شود .که در زمان رضا شاه پهلوی استخوانهای وکیل الرعایا با احترام از انجا خارج شد و به محل دیگری منتقل
گردید. از دستور های اقا محمد خان میتوان تجاوز به همسر باردار لطفعلی خان مریم و دخترش و بیرون کشیدن هفتاد هزار
جفت چشم از مردم کرمان .اخته کردن و کور کردن پسران لطفعلی خان . شاهدختان زند را به استراباد کوچاندن و انتقال
عده ای از زندیان به قلعه ای در بافت اباد تهران و شوهر دادن دختر کریم خان به یک قاطرچی یاد کرد. مدتی بعد در تهران
لطفعلی خان را کشتند .امروز مقبره ی اورا میتوان در بازار کفاشان تهران زیارت کرد.



 
Similar threads

Similar threads

بالا