تفسیر نمونه آیه 26 سوره بقره
تفسیر نمونه آیه 26 سوره بقره
تفسیر نمونه آیه 26 سوره بقره
تفسیر نمونه آیه 26 سوره بقره




آيا خداوند هم مثال مى زند؟



- نخستين آيه مى گويد: ((خداوند از اينكه به موجودات ظاهرا كوچكى مانند پشه و يا بالاتر از آن مثال بزند هرگز شرم نمى كند (ان الله لا يستحيى ان يضرب مثلا ما بعوضة فما فوقها).
- چرا كه مثال بايد موافق مقصود باشد، و به تعبير ديگر، مثال وسيله اى است براى تجسم حقيقت ، گاهى كه گوينده در مقام تحقير و بيان ضعف مدعيان است بلاغت سخن ايجاب مى كند كه براى نشان دادن ضعف آنها، موجود ضعيفى را براى مثال انتخاب كند.
- مثلا در آيه 73 سوره حج مى خوانيم ان الذين تدعون من دون الله لن يخلقوا ذبابا و لو اجتمعوا له و ان يسلبهم الذباب شيئا لا يستنقذوه منه ضعف الطالب و المطلوب : ((آنها كه مورد پرستش شما هستند هرگز نمى توانند ((مگسى ))بيافرينند اگر چه دست به دست هم بدهند، حتى اگر مگس چيزى از آنها بربايد آنها قدرت پس گرفتن آن را ندارند، هم طلب كننده ضعيف است و هم طلب شونده )).
- ملاحظه مى كنيد در اينجا هيچ مثالى بهتر از مگس يا مانند آن نيست تا ضعف و ناتوانى آنها را مجسم كند.
و نيز در سوره عنكبوت آيه 41 وقتى كه مى خواهد ناتوانى بت پرستان را در تكيه گاه هائى كه براى خود انتخاب كرده اند مجسم سازد آنها را تشبيه به عنكبوتى مى كند كه آن لانه سست را براى خود انتخاب كرده است ، كه سستترين خانه ها در جهان خانه عنكبوت است . - مسلما اگر در اين گونه موارد بجاى اين مثالهاى كوچك مثلهاى بزرگى از آفرينش كواكب و آسمانهاى پهناور قرار داده شود، بسيار نامناسب خواهد بود، و هرگز با اصول فصاحت و بلاغت سازگار نيست .
- اينجا است كه خداوند مى فرمايد: ما ابا نداريم از اينكه مثال به پشه بزنيم و يا بالاتر از آن ، تا حقايق عقلانى را در لباس مثالهاى حسى بريزيم و در اختيار بندگان قرار دهيم .
خلاصه اينكه هدف رساندن مطلب است ، مثالها نيز بايد قبائى باشد درست متناسب قامت مطالب - در اينكه منظور از ((فما فوقها)) (پشه يا بالاتر از آن ) چيست مفسران دو گونه تفسير كرده اند:
- گروهى گفته اند منظور ((بالاتر از آن در كوچكى است ، زيرا مقام ، مقام بيان كوچكى مثال است ، و برترى نيز از اين نظر مى باشد، اين درست به آن مى ماند كه گاه به كسى بگوئيم تو چرا براى يك تومان اينهمه زحمت مى كشيد، شرم نمى كنى او مى گويد شرمى ندارد من براى بالاتر از آن هم زحمت مى كشى ، حتى براى يك ريال !
- بعضى ديگر گفته اند: مراد بالاتر از نظر بزرگى است ، يعنى خداوند هم مثالهاى كوچك را مطرح مى كند و هم مثالهاى بزرگ را، درست مطابق مقتضاى حال .
- ولى تفسير اول مناسبتر به نظر مى رسد سپس در دنبال اين سخن مى فرمايد: اما كسانى كه ايمان آورده اند مى دانند كه آن مطلب حقى است از سوى پروردگارشان )) (فاما الذين آمنوا فيعلمون انه الحق من ربهم ).
- آنها در پرتو ايمان و تقوا از لجاجت و عناد و كينه توزى با حق دورند.و مى توانند چهره حق را به خوبى ببينند، و منطق مثلهاى خدا را درك كنند.
- ((ولى آنها كه كافرند مى گويند خدا چه منظورى از اين مثال داشته كه مايه تفرقه و اختلاف شده ، گروهى را به وسيله آن هدايت كرده ، و گروهى را گمراه ؟!)) (و اما الذين كفروا فيقولون ما ذا اراد الله بهذا مثلا يضل به كثيرا و يهدى به كثيرا).
- اين خود دليل بر آن است كه اين مثلها از ناحيه خدا نيست ، چرا كه اگر از ناحيه او بود همه آن را پذيرا مى شدند!!
ولى خداوند در يك جواب كوتاه و قاطع به آنها پاسخ مى گويد كه تنها فاسقان و گنهكارانى را كه دشمن حقند به وسيله آن گمراه مى سازد (و ما يضل الا الفاسقين ). - بنابراين تمام اين سخنان ، سخنان خدا است و نور و هدايت است ، چشم بينا مى خواهد كه از آن استفاده كند، و اگر اين كوردلان به مخالفت و لجاج بر مى خيزند بر اثر نقصان و كمبود خودشان است ، وگرنه در اين آيات الهى نقصى وجود ندارد.