[ابنیه سنتی ایران] آتشکده ها

JMSBeta

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
سلام و درود بر دوستان ِ عزیز معماری ..

این تاپیک را برای
" آتشکده ها" افتتاح می کنیم ، و از این پس مطالب مرتبط را در اینجا قرار می دهیم .

موفق باشید...:gol:
.
.
.

قوانین این تاپیک :
1- لطفا ،در عنوان پست ِ خود ، نام ِ مکانی را که می خواهید ارائه و بررسی کنید ، بنویسید .
2- به خاطر احترام به قانون ِ نشر ، ذکر ِ منبع را فراموش نفرمایید .
3- عکسها را از سایتهای معتبر آپلود کنید، تا پست ها بعد از گذشت ِ زمان ، دچار مشکل نشوند .
4- لطفا جهت ِ حفظ ِ انسجام و تسلسل ، از دادن ِ پست های بی ارتباط با موضوع (اسپم) اکیدا خودداری نمائید .



فهرست مطالب:

آتشکده#1
نقد و بررسی فرضیه ی کاربری تقویمی چارطاقی نیاسر
#2
آتشکده نای ایسپیه مزگت #3
آتشکده ری#4-#20
چهارتاقی در معماری ایران #5
آتشكده آتشكوه، رباط ترک #6
آتشكده آمل #7
آتشكده الزين، طارم #8
آتشكده آذرگشسب یا آذرجشنس، تخت سلیمان #9
آتشكده آذرخش (مسجد سنگی)، داراب #10
آتشكده آتشگاه، اصفهان #11
آتشكده آذربرزین مهر، سبزوار #12
آتشكده بازه هور، تربت حيدريه #13
آتشكده بنديان، درگز #14
آتشكده برزو، اراك #15
آتشكده بیشابور#16
آتشكده پيرچم، گیلوان #17
آتشكده پیر همدان، آب بر #18
آتشكده چهارقاپی، قصر شیرین #19
آتشكده خير آباد، بهبهان #21
آتشكده ترشيز، کندر #22
آتشكده تشوير، طارم عليا #23
آتشكده خرم دشت، كاشان #24
آتشكده سمنان #25
آتشكده قصران، آهار #26
آتشكده فراشبند #27
آتشكده قمپ، فسا #28
آتشكده كازرون #29
آتشكده كوسان، بهشهر #30
آتشكده موشكان، سرابله #31
آتشكده گيلانكشه، طارم #32
آتشكده كرمان #33
آتشكده نير اعظم، اردبیل #34
آتشكده میر مظفر، سبزوار #35
آتشكده نويس، قم #36
آتشكده گل سرخدان، کهگیلویه#37
آتشكده نطنز #39
آتشكده نیاسر #40
آتشکده (چهار طاقی) سنگبر، مشهد #41
آتشکده آذرجو، داراب #42
آتشکده آتشدان سنگى، سميرم #43
آتشکده آتشکوه، محلات #44
آتشکده آغمیون، سراب #45
آتشکده آناهیتا (قلعه دختر)، کرمان #46
آتشکده آناهیتا (معبد آناهیتا) #47
آتشکده اردشیر (آناهیتا) #48
آتشکده کرکویه - سیستان و بلوچستان #49



برانگیختگی از اندوخته های فکری محیط ژرف نگری که ما را می پروراند، اندیشناک بودن از عوامل کارگزار و از پدیده هایی که می خواهند روز را بعدی تاریخی دهند و نیازمندی به گفت و شنودی در خور وقار که دیروز در عالم معنا وجود داشته تا فضای معماری فاخری آفریده شود، می توانند یک یک معماران را وا دارد تا پیش از ساختن به سنجش بنشینند و در این مهم، تا جایی که می توانند دوست داشته باشند به هر سوی بنگرند.
از این رو در این نوشتار، سعی در بازشناسی یکی از کالبدهای معماری ایران باستان شده، تا بر اساس مطالعات قبلی و اشتیاق برای شناختن مفاهیم و اندوخته های معماری گذشته، پا در راهی بگذاریم که عرصه ای بس فراخ و گستره ای پیچیده داشته است. راهی که تا رسیدن به مقصد می بایست، رو به آسمان کنیم و دستان خود را سایبانی در برابر اندشه های سوزان گذشته، به خورشید نگریست و آتش درونی خویش را شعله ور ساخته و به مراقبه و تزکیه پرداخت. به قداست خاک روی آورد و سوزش درون خویش را به او سپرد. آن هنگام است که او در این شور و شوق به پا خواهد خاست و چهار ستون و پایه استوار خویش را برخواهد افراشت و در میان دستان گره خورده خویش آسمان را حلقه خواهد کرد و آتش را پناه خویش خواهد گرفت.
● تلاقی مفهوم زمان با معماری آتشکده ها
ایرانیان باستان، که در سرزمین های شرق ایران بیشتر به اندیشه و تصویرهای کیهانی می پرداختند تا دیرتر در غرب، جهان رابطه های پر رمز و راز طبیعت را، به شکل هایی خواستند و دیدند و شناساندند که تا امروز شنیدنی و برانگیزاننده مانده است و آتشکده یکی از نمونه های این فضا است که در ارتباط با مقوله اصلی، خالص ترین ماده های سازنده اش « زمان » و « مکان» تجدید یافته اند.
ایرانیان باستان پیوستگی هایی میان مکان و زمان قایل بوده اند : آنگاه که « هرمزد آفریدگان را به صورت مادی آفرید» برای آن داد « از روشنی بیکران آتش، از آتش باد، از باد آب، از آب زمین و همه وجود مادی جهان» آفریدگار همه را در درون آسمان بیافرید چونان دژی و بارویی... بمانند خانه ای که هر چیز در آن بماند... آسمان بر مبنای شش جهت شکل یافت:« بن پایه آسمان را آن چند پهناست که آن را درازا است؛ او را آنچند درازا است که او را بالاست، او را آنچند بالاست که او را ژرفا است، با اندازه هایی برابر...» و آسمان الگوی زمین بود و زمین که پس از شادی و آب پدیدار گشت« گرد، دور گذر، بی نشیب و فراز» آفریده شد دارای «درازا، پهنا و پهنا با ژرفا برابر» بود و « درست میان این آسمان» جایگزین شد.
داده ها چنین می نمود مفهومی کالبدی برای زمان داشت و بی گذر روز و شب و ماه و سال. پس از این سومین آفریننده بزرگ که خود زاده اسرار کیهانی بود و خارج از زمان، فهم و تعریف نمی شد...
ایرانیان باستان برای زمان مفهومی بس والا قایل بودند و آن را برتر از موجودیت مادی جهان و روح حاکم بر آن می دانستند. برای آنان زمان بزرگترین و توانمند ترین آفریدگار بود، هم او بود که روزی خود هرمزد را زاده بود.
بماند که چگونه اندیشه های مربوط به زمان و به زمان بیکران زروان به دین زردشت راه یافت و در دگرگونی های مختلف عهد ساسانیان تا آن اندازه پابرجا ماند و الگوی اصلی فکر مانویه شد و این که چگونه تا امروز دست کم از راه فرقه های مذهبی خاصی مانند « دهریه» تداوم یافت و یا چگونه بر مکاتب ادب و هنر ایران اثر گذاری داشت، اما اندیشه های زروانی در بنای آتشکده هایی که ما آنها را به عنوان «آرکه تبپ» معماری ایران قلمداد می کنیم، اثرهایی هم مستقیم و هم غیر مستقیم داشته اند و آنچه با کمی غور و ژرف اندیشی اهمیت می یابد، تلاقی مفهوم زمان با مفاهیم شکل در فضای این گونه خاص معماری ایران یعنی آتشکده هاست.
● تاثیر مفهوم نیایش بر مفهوم فضا
ایرانیان که می توانسته شکل و کاربری های مکان را باز شناسد اما در شناخت دگرگونی هایش با اسراری شگرف روبرو بودند، بیشترین سهم تعیین سرنوشت خود و جهان مادی را برای «زروان» قایل شدند. زروان، زمان بیکرانه، از آغاز تا پایان عمر زمین پایدار دانسته می شد و آفریدگاری بود که همه چیز را آفریده بود و اهورامزدا و اهریمن را زاده بود، او آفریننده «زمان کرانمند» نیز شد زیرا بعد از اینکه اهریمن برخلاف آنچه خواسته شده بود پیش از اهورامزدا پای به جهان و نزد پدر خود زروان شد تا جای و مقام برادر خود را که همانا شهریاری جهان بود که زروان به فرزند نیک خوی خود وعده کرده بود برگیرد، بعد از آنکه توانست پیمان زروان را به خود او یادآور شود و خواستار مقام شهریاری شود چاره ای جز آن نیافت که برای دوره زمانی معین و به طول ۹ هزار سال، پاره ای از زمان بیکران را تجدید کند و این پاره را به شرط پیکار در جهت رستگاری اهورامزدا به این دو بسپارد.
داستان آفرینش از آنجا که به تاریکی و به روشنایی به شب و به روز، به پلیدی و به پاکی، به استقرار و به حرکت در فضای زندگی توجه خاص دارد و به آهنگ دگرگونی های زمان و مکان به قید مفاهیمی ژرف می نگرد حاوی نکته ها و عناصری است که به درک نقش معماری راه می دهند.
شناخت زمان بیکرانه عنوان نیروی لایزالی که برحسب روند معینی به آفرینش مدام می پردازد و دریافت همین نوع آفرینش به عنوان امری که نقطه پایانی یا فنایش در ذات جاودانه زمان بیکران، متجلی است، الزاما قدرت تصور و دامنه خیال ایرانیان را فزونی می بخشد و آنان را به تدریج از تیول زمان بیکران متکی بر عوامل کیهانی، دوره ای و طبیعی، دور می کند. هر چند قید قضا و قدر و سرنوشت از دست داده مشده و خلوصی که در آغاز در بینش معطوف به فضای ساخته شده برای نیایش وجود داشت، با این بینش جدید به شاخه و برگهایی آراسته می شود. مفهوم زمان مرحله بندی شده با همه وجه نمادین و اسطوره ای که برای خود حفظ می کند، در اندیشه تدوین فضای زندگی اثرگذاری می کند و تا آنجا که به فضای آتشکده ها یا پاک ترین گونه فضای نیایش مربوط می شود فضای معماری را دگرگونی می بخشد. رسیدن به قلب یا قطب فضای نیایش، به شکلی بی واسطه و مستقیم صورت نمی گیرد و بهره وری از آن همانند زندگی در آن تلقی می شود. برحسب چگونگی مرتبت ها و مرحله هایی برای در آغوش گرفتن مراد و مرحله ای برای جدا شدن از درخشنده ترین لحظه زندگی و پشت سرگذاردن آن است. گذر از مرتبت هایی تجسد یافته زیر پوشش یگانه ای که از سوی زروان بر سرتاسر راهی که باید پیمود، گسترده شده، به زاده شدن فضای معماری برخوردار از سلسله مراتبی همزاد با تجلیل و تکریم و تقدیس می انجامد. فضای باز طبیعت جایی که آتشکده در نقطه ای کم یا بیش مرتفع آن قرار می گرفت تا نیکو دیده شود، به تدریج و به مراحل تشرف و وداع مشروط می شود. حیاطها و ورودی ها، نمایشگاه های اولیه پدیدار می آیند و آداب و رسومی تازه، بر فضای نیایش مرتسم می شوند. بنای آتشکده ضمن برخوردار بودن از وحدتی موقر و فراگیر در بخش هایی مرتبت و تحدید شده و فاصله دار به وجود می آید و وحدت آن نیز به خداوند نسبت داده می شود.
در جمع بندی این نکات چنین نیز می توانیم عنوان داریم که زمان پس از به دنیا آوردن و شناسانیدن زمان کرانمند، وجه تمییزی بعدی را نیز پذیرا می شود. خواه بر سبیل تعبیر و تفسیر نمادین و خواه در پس روابط اجتماعی و فرهنگی تازه ای که در دوران ساسانیان به دگرگونی و شاخه و برگ دار شدن و گسترش یافتن می گراییدند، این وجه تمییز زمان به مرتبت هایی سه گانه، شکل کالبدی به خود می گیرد و در چگونگی آتشکده ها، هم در ویژگی های چونی و هم در ویژگی های چندی آنها، بازتاب پیدا می کند.
آتشکده به عنوان مکانی همگانی بنا می شد، ویژه به درگاه خداوند و آتش که ارزنده ترین نمادهای حیات ( اینجهانی، آنجهانی) انسانها به شمار بود- اقبال هوشنگ را به جاودانگی خورشید و ژرفای کره زمین را به بلندترین نقطه گنبد آسمان می پیوست- در مرکز آن قرار داشت و شعله هایش در راستای افراشتگی آن، روی کفه آتشدان، سر به آسمان می کشیدند، شعله ای که هرگز نمی بایست خاموش شود، خورشید همیشه گرمی بخش و همیشه روشنی بخش، را می نمود به مقیاس زندگی اینجهانی انسان و جاوید نگه داشتن، نمادی بود بیانگر تقدس زندگی آدمیان روی خاک. و نیز دیدیم که اندیشه های کیهان شناختی اولیه و اصیل ایرانیان باستان، در حیطه زندگی خود آنان و در اعصاری که هنوز از پیوندهای فکری با دیگر اقوام و ملل خبری نبود، به ابداع بنایی انجامید پر از مفهوم. آتشکده چهار گوشه داشت تا دورترین نقاط سطح زمین را، که دست نایافتنی بودند ولی در قالب جهان ملموس در بینهایت محسوس، بنمایاند؛ چهار جهت جغرافیایی ارض را در تقاطع دو محور ارض یابند. و شناخت خورشید به عنوان عنصری که سفیدی و سیاهی، روز و شب، نیکی و بدی، روشنی و تاریکی و سایه را هم در طول زندگی انسان به یکدیگر ندا می دهد و در حقیقت فراگیر آنها و پایداری اش است به امر نیایش و فضای نیایش شکل تازه ای می دهد. راستاهای کیهانی با مفاهیم نمادینی که می توانستند داشت به فضای معماری می یابند و هر شش آنها در پیکره کالبد آتشکده ها اثر گذاری می کنند. آتش با تقدیسی که هم ریشه در افسانه های کهن دارد –چه یادآور هوشنگ است- و هم نقش تازه در پایداری پیکار به سود روشنایی و نیکی سخت می اندیشد، در کانون آتشکده جایگزین می شود. جایگزینی آتش در میانه راه زمین و آسمان ( و در محور بنایی که به سوی آسمان برافراشته شده) و بنای جایگاه آتش در فضای باز طبیعت، زیر گنبد آتشکده به شکلی که از هر چهار جهت شمال و شرق و جنوب و غرب، از فاصله بتواند دیده شود) نمایانگر کاربد اندیشه ایست ژرف.
● الگوی نامکرر
به اعتبار آنچه تا بدینجا بیان شد، فضایی که ایرانیان در روزگاری بسیار دور از ما به دستان خویش می ساختند تا در آن به تنهایی یا به جمع، با تکیه بر داده و یافته های ذهنی، درونی، کیهانی خویش به عبادت و تعمیم و تمرین این مفاهیم بپردازند، تدوین شده بود و وجه ای شکلی، نمادی داشت. زیرا آفرینش هیچکدام از اجزای آن بدون پیش زمینه ای فکری و اندیشه ای نبوده و رو به سوی تکامل دارد. فضای انسان، فضای ساخته شده ( فضای معماری آتشکده ها) به هر گونه و ساختاری که باشد یک نقطه عطف اصلی و اساسی دارد: آتش و جای استقرار آن.
دستیابی به تحلیل و سنجشی که در رابطه های مادی و معنوی انسان با محیط طبیعی وی را بازمی شناسانند و بدین منظور، مهمترین و جامع ترین فراورده انسان را معماری وی را، به میان آوردیم. آتشکده مهمترین و جالبترین « پروتوتیپ» معماری ایران، چهار طاقی را درون خود دارد و از آن به مثابه یک «مکان عمومی» با مفهوم ثابت بهره می برد و آن را به هر صورت که فرض باشد و مشتق از متغیرهای محلی (چه اقلیمی، جغرافیایی، چه بوم شناختی و فرهنگی و و مدنی) دگرگونی می بخشد و می تواند الگوی آنها را تا مدتهایی بسیار طولانی و حتی پس از آنکه دلایل اصلی وجودی و ذاتی آتشکده ها از میان رفتند، به کار برد.



منابع:
۱- دکتر فلامکی، شکل گیری معماری در تجارب ایران و غرب، نشر فضا تابستان ۱۳۷۱.
۲- دکتر جلالی مقدم، آئین زروانی پائیز ۱۳۷۲.
۳- آندره گدار، یدا گدار، ماکسیم سیرو، آثار ایران، ترجمه ابوالحسن سرو مقدم ۱۳۶۵.
۴- ارباب کیخسرو شاهرخ، زرتشت پیامبری که از نو باید شناخت، تهران۱۳۸۰.
۵- سرافراز، علی اکبر، تخت سلیمان، انتشارات موسسه تاریخ و فرهنگ ایران ( دانشکده ادبیات و علوم انسانی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

m@hn@z.d

عضو جدید
کاربر ممتاز
نقد و بررسی فرضیه ی کاربری تقویمی چارطاقی نیاسر

نقد و بررسی فرضیه ی کاربری تقویمی چارطاقی نیاسر

پیش درآمد:در سال های اخیر، پس از ارائه فرضیه کاربری تقویمی چهارتاقی های ایران به ویژه چارتاقی نیاسر، درباره کاربری تقویمی چهارتاقی ها تردید ها و ابهامات بسیاری از سوی پژوهشگران نجوم و باستان شناسی ابراز شد. بر اساس این فرضیه "چارتاقی نیاسر و دیگر چارتاقی های منفرد ایران کارکردی تقویمی دارند و به گونه‌ای ساخته شده اند که طلوع و غروب خورشید در آغاز و میانه هر یک از فصل‌های سال از یکی از روزنه‌های آن دیده می‌شود". اما نتیجه پژوهش های اخیر نشان می دهد که فرضیه کاربری تقویمی چارتاقی ها از پایه و اساس مستحکمی برخوردار نیست. در همین مورد با مهندس یاغش کاظمی کارشناس ارشد مرمت و احیاء بناها و بافت های تاریخی که عضو هیات علمی گروه هنر و معماری دانشگاه رامسر است و در سال گذشته کتاب ارزشمند « آتشگاه اصفهان » از وی منتشر شد، گفت و گویی داشتم و نظرات او را درباره فرضیه کاربری تقویمی چهارتاقی ها به ویژه چارتاقی نیاسر جویا شدم. مهندس کاظمی با خوش رویی فرصت این گفت و گو را به من داد و پاسخ هایی مستدل و مستند برای پرسش هایم ارائه نمود. حاصل این گفت و گو را بخوانید:

پرسش نخست : آیا چارتاقی هایی که در نواحی مختلف ایران هستند کاربری آتشگاه داشته اند؟ چگونه این کار انجام می شده است ؟ آیا بناهای دیگری در پیرامون این چارتاقی ها وجود داشته؟ به چه دلیلی بیشتر چارتاقی ها باقی مانده اند و بناهای اطراف از بین رفته اند؟
پاسخ:نشانه های بسیاری را در این ارتباط می توان یافت، که به گزیده ای از آن ها اشاره می کنم: نخست، توصیفِ مستندی است که "فردوسی" در "شاهنامه" از بنای یک " آتشکده" ارائه می دهد؛ تصویری که شاهنامه ی فردوسی از "آتشکده ی آذرگشسب" ارائه می دهد؛ "آتشکده"ای که کیخسرو پس از گشودن "بهمن دژ" در آذربایجان برپا ساخت:

بفرمود خسرو بدان جایگاه / یکی گنبدی سر به ابر سیاه


درازا و پهنای او ده کمند / به گرد اندرش طاق های بلند


ز بیرون دو نیمی تگ تازی اسپ / برآورد و بنهاد آذرگشسپ


نشستند گرد اندرش موبدان / ستاره شناسان و هم بخردان


در آن شارسان کرد چندان درنگ / که آتشکده گشت با بوی و رنگ

آتشکده آذرگشسب درون دژی بنا شده که تا چند سده پیش هنوز زیست می شده؛ جز این آتشکده، کاخ ها و خانه هایی در اطراف دریاچه ای بنا شده بودند که در میان این دژ بوده اند. ویژگی های این آتشکده از سخن "فردوسی" چنین است:
1- بنای آتشکده درون دژ است.
2- " طاق های بلندی" دور بنای آتشکده و به فاصله از آن بنا شدند: بناهایی که به امور دیگری اختصاص داشته اند، سوای نیایش به درگاه ایزدی.
3- برش افقی (پلان آن) در مجاورت زمین، شکل چهارگوشه داشته و دارای "درازا" و "پهنا"ی برابر ( به اندازه "ده کمند")
4- " گنبدی تا به ابر سیاه" را روی چهارگوشه و یا به عبارتی روی طرح مربع بنا کرده اند. بلندی این "گنبد" به بیشترین اندازه ممکن آن روزگار بوده است.
پس " آتشکده آذرگشسب" به ترسیم "فردوسی" و به استنتاج ِ ما، در حقیقت امر، جز یک "چهارطاقی" نیست. (1)
اما مناسب است که همین جا، مروری داشته باشیم بر پژوهش های "رودلف ناومان" (سرپرست هیأت حفاری مؤسسه باستان شناسی آلمان در "تخت سلیمان") :
آتشکده " آذرگشنسب" وسیع ترین تأسیسات ساسانی است که تا کنون شناسایی و از زیر خاک بیرون آورده شده است. یک "آتشکده" دارای تعداد زیادی اتاق است: در مرکز بنای آتشکده معمولاً یک اتاق مربع به شکل یک چهارطاقی با محراب آتش ساخته می شود. دومین اتاق مهم «یَزشن-گاه» است که در آن آتش را وقتی برای نیایش در معرض دید نیست، شعله ور حفظ می کردند. حیاط ها، باغ ها، انبارها، سکونت گاه موبدان و اتاق های خزانه جایگاه مقدس، فضاهای دیگر آتشکده هستند.

چهارطاقی ِ A مرکز ِ جایگاهِ مقدس است. اتاقی با پلانِ مربع شکل به اضلاع ِ 8 متر که زمانی دارای سقفی گنبدی بوده است. در هر ضلع این اتاق، یک طاق ِ عریض قرار دارد که بنا به همین دلیل "چهارطاق" خوانده می شود. دور این اتاق مرکزی یک دالان امتداد پیدا می کند که زمانی بوسیله نرده های باریکی از اتاقِ مرکزی مجزا بوده است. در این اتاق بقایایی در ارتباط با مراسم نیایش بدست آمد.یک گودی ِچهارگوش در کف که در آن باید "آتشدان" قرارگرفته باشد و چهار سکو از سنگ ماسه با حفره هایی برای قرار دادن ِ بَرسَم. تعدادی نیمکت یا میز آجری برای آماده کردن مخلفات مربوط به نوشابه ای که در مراسم نیایش نوشیده می شده، قرار داشته است. مراسم نیایش مطمئناً بسیار جالب توجه بوده است. موبدان در کنار "آتشدان" دهان خود را می بستند تا آتش را با نفس خود آلوده نسازند و دستکشی به دست می کردند تا چوب های از قبل تطهیر شده در مراسم خاص را که با انبر روی آتش قرار می دادند، ملوث نکنند. این مراسم با سرودهای کهن اوستا و متن هایی از تعالیم زرتشت همراه بوده است.
معتقدان می توانستند از دالان دور اتاق ِ A از پشت موانعی مراسم نیایش را از فاصله مناسب مشاهده کنند. از یک در باریک در دالان شرقی می توان بهاتاق Bکه آن هم مربع شکل بوده و دارای چهارطاقی بدون دالانِ احاطه کننده، وارد شد.

اتاقِ B: این اتاق، شبیه اتاق A است. در وسط آن سکویی از آجر با چهار جایگاه برای آتشدان های سنگی به دست آمد که روی آن ها تخته سنگ هایی قرار داشته است (مانند تصاویری که روی سکه های ساسانی دیده می شود). وقتی آتش برای نیایش در اتاق A قرار نداشت. آن را در اتاق ِ B افروخته حفظ می کردند. در این اتاق یک آتشدانِ سنگی به دست آمد.
از مدخلی که در اتاق B رو به جنوب دارد، به مجموعه W.V.U وارد می شویم که احتمالاً باغ هایی را عرضه می داشتند. در این باغ ها درختانی قرار داشته است که بَرسَم مورد نیاز برای مراسم نیایش را از ترکه های آنها تهیه می کرده اند.
در شرق اتاق B دو اتاق ِ یک شکل C و D قرار دارند که هر یک از اتاق ها دارای چهار طاقنما ست. در این جا تعداد زیادی سکه ساسانی به دست آمد. این اتاق ها شاید خزانه های آتشکده باشند.

از طریق اثر مُهری متعلق به موبد موبدان آتشکده ساسانی آذرگشنسب (طی کاوش های سال های 1963 و 1964 ) که روی تعداد زیادی از قطعات گلین (بعضاً با اثر مهرهای مختلف دیگر) وجود داشت، اولینمدرک مکتوب برای تعیین جایگاه آتشکده مشهور آذرگشنسب در روی "تخت" (تخت سلیمان) عرضه شده است. با این یافته، مدرک مستدلی حداقل از قرن ششم میلادی برای تطبیق ِ محل ِ «شیز» (جایی که بر اساس روایات، آتش شاهی فروزان بوده و شاهان پس از تاج گذاری برای زیارت به آنجا می رفته اند) با "تخت" عرضه شده است. (2)

بنای "چهارطاقی" در زمان ساسانیان، با اندیشه و با مفهوم " آتشکده" آن اندازه تطابق داشت که خود آن بود و سپس هر روز بیشتر به درون فضای کالبدی ِ معابد ایرانیان کشیده شد و گویی جذب آن شد. "چهارطاقی" دارای چهار پایه است که آن را می توان کنایه از چهار عنصر پدید آورنده جهان دانست. چهار درگاه یا دهانه آن به چهار جهت گشوده است و به چهارسوی جهان اشاره دارد. نقشه مربع شکل آن بر روی زمین کنایه از زمین و استواری آن، و سقف گنبدی شکل آن تمثیلی از آسمان است.
در "شاهنامه فردوسی" جدا از مورد آتشکده " آذرگشسپ"، شواهد بسیاری بر انطباق فرم معماری ِ "چهارطاقی" با یک مکان دینی می یابیم. "گنبد ِ آذر" و "گنبد" بر روی " آذر" افراختن در اشعار زیر یادآور گنبد ِ فراز ِ آتش ِ فروزان ِ قلب ِ چهارطاقی ست:
پراگند اندر جهان موبدان / نهاد از بر آذران گنبدان
[پیدا شدن زردشت و پذیرفت گشتاسپ کیش او را ]
چهارم بدش نام نوشاذرا / نهادى کجا گنبد آذرا
[ آمدن جاماسپ نزد اسفندیار]
سوى گنبد آذر آرید روى / به فرمان پیغمبر راست‏گوى
[پیدا شدن زردشت و پذیرفت گشتاسپ کیش او را ]
بفرمود تا بر در گنبدش / بدادند جاماسپ را موبدش
[ باز آمدن گشتاسپ به بلخ‏ ]
صورت فضایی ِ "چهارطاقی" به گونه ای است که در هنگام برگزاری مراسم آیینی، امکان حرکت افراد در پیرامون و دور آتش میسر می شود؛ به دو صورت:
1- افراد در درون فضای چهارطاق به دور مرکز آن حرکت می کردند.
2- افراد در بیرون فضای چهارطاق در پیرامون آتش حرکت می کردند.
حالت اخیر سبب شد که در مواردی، فضای چهارطاق را درون فضایی دیگر که غالباً آن نیز نقشه ای مربع شکل داشت قرار دهند.
نمونه قاطع دیگری (بجز "آذرگشسپ") از فضای یک آتشکده با چهارطاقی وابسته اش را می توان در آتشکده خشتی کوه خواجه سیستان دید. در اینجا با یک چهارطاقی خشتی روبرو هستیم که گرداگرد گنبدخانه اش را دالانی فرا گرفته و این گونه علاوه بر جدا ساختن آن از فضای آلوده اطراف، طواف و حرکت پرستندگان نیز میسر می باشد. این دالان به نوبه خود با دری به اتاق ِ بسته و محفوظِ پشتی ارتباط دارد. "هرتسفلد" طی کاوش های خود، یک آتشدان سنگی در این محل یافته است. (3)


پرسش دوم : بنیان فرضیه کاربری تقویمی چهارتاقی ها بر چه استوار است؟ آیا در معماری چارتاقی های ایران مواری هست که ناقض فرضیه کاربری تقویمی چارتاقی ها باشد؟ لطفا در این مورد توضیح دهید؟
پاسخ: در شکل گیری و بنیان ِ این فرضیه، ارائه دهنده بر موارد زیر تأکید نموده است :
1- برخی چهارطاقی ها، در میانه شهر یا روستا و حتی در حاشیه آنها هم نیستند و بر کوه ها و دشت های دوردست و دور از نقاط مسکونی ساخته شده اند.
2- ساختار معماری چهارطاقی نمی تواند مانع از رسیدن پرتو خورشید و باد و باران و آلودگی به شعله های آتش باشد و تا به امروز در پیرامون هیچ یک از چهارطاقی ها، "اتاق ِ آتش" و حتی بقایایی از آن پیدا نشده است.
3- تناسب بین "پهنای پایه"ها به "طول هر ضلع" چهارطاقی، که نسبتی ثابت بین 1 (یک) به 2/3 (سه و دو دهم) تا 9/3 (سه و نه دهم) است، باعث می شود تا بین گوشه های پایه ها و خط دیدهایی که به موجب آنها تشکیل می شود، فاصله ای در حدود 5/23 (بیست و سه و نیم) درجه قوسی ایجاد گردد که با زاویه میل خورشید برابر است و به این وسیله با رصد خورشید از زوایای دید ِ یاد شده می توان به زمان های اعتدال بهاری و پاییزی و انقلاب های زمستانی و تابستانی پی برد. (4)
این موارد که برشمردم، چکیده مبانی ِفرضیه او را تشکیل می دهد که با ایرادات و اشکالات زیادی همراه است:
واقع بودنِ یک "چهارطاقی" در منطقه ای دور از سکونت، می تواند دلیلی بر رد کاربری ِ تقویمی و رصدخانه بودن ِ آن باشد و نه کاربری ِ مذهبی و دینی ِ آن. موارد بسیاری از این گونه خلوت نشینی های مذهبی، چه در شکل معماری آتشکده ها در دوران پیش از اسلام، و چه در شکل معماری ِ امامزاده ها در دوران اسلامی در ایران می توان مثال آورد. مثلاً آتشکده " فراز مرا آور خذایا " که "محمدتقی مصطفوی" نشانِ بنای "چهارطاقی" آن را بین راه ِ "بالاده" به "سرمشهد" در ناحیه "جره" فارس می دهد که دور از محل سکونت روستایی یا شهری، با یک مسیر دسترسی ِ سخت و تماماً کوهستانی است. موقعیت بنا بر فراز کوهسار و اختصاص داشتن ِ آن به "مهرنرسی" (ملقب به "هزاربنده" که خود و پدرش "برازه" و سه فرزندش "زروانداذ"، "کاردار" و "ماگشنسپ" شاغل مقامات مهم در دربار یزدگرد اول و بهرام پنجم و یزدگرد دوم بوده اند) همگی مؤید این است که وزیر نامبرده در جایگاهی بلند و دور از سر و صدا و جمعیت فراوان، برای نیایش و راز و نیاز با خدای خویش این بنا را ساخته و پرداخته است (یادآور ِ دعوت ِ "سروش" و نیایش ِ ابدی ِ "کیخسرو" به کوهسار به دور از آدمیان). (5)
یا مورد مشهور دیگری که به یکسان توسط "ابن اسفندیار" (در "تاریخ طبرستان") و "ظهیرالدین مرعشی" (در "تاریخ طبرستان و رویان و مازندران") در باب ِ تارکِ دنیا شدن ِ "باو" (بزرگ ِ "آل ِ باوند" در مازندران) طی دو زمان متفاوت، و به خلوت نشستن ِ او به دور از مردمان در آتشکده ای که جدّش "کیوس" در کوهستان ساخته بود، نقل شده است:
[... " آزرمی دخت" را بر تخت نشاندند. بزرگان پای تخت، آزرمی دخت را بر آن داشتند که "باو" را به خدمت خود خواند و سپاه را بدو سپارد. نزد او مثال نوشتند که به دیوان حاضر شود. "باو" جواب داد که به خدمت عورات جز مردم بی ثبات راضی نشوند. به آتشکده رفت و به عبادت مشغول شد.... مدت مقام و مکث او دراز شد، خبر واقعه ی غدر "ماهوی سوری" با "یزدگرد" بدو رسید ... "باو" سر بتراشید و به کوهستان به آتشکده ای بنشست.تا از جانب خراسان، ترکان سربرآوردند و از جانب عراق، عرب تاخت می کردند ...](6)
ضمن این که حداقل از عهد عیلامی، اخبار متقنی درباره "بیت آکیتو" یا مکان مقدسی به فاصله ای خارج از شهر و آبادی در جایی که تا حد ممکن تمام اطراف آن باز بوده است، داریم. جایی که ذاکران هر از گاهی به صورت دسته جمعی به آنجا می رفتند و تمثال های خدایان را با خود از شهر به آن مکان آورده و پس از خاتمه مراسم دوباره آنها را به معبد شهر باز می گرداندند. "رومان گیرشمن" در جلد دوم از کتاب "چغازنبیل" پس از نقل توصیفی که "گزنفون" از عهد "کورش" درباره اجرای مراسم دینی انتقال آتش مقدس به صورت دسته جمعی به سوی حصار خدایان (در "پاسارگاد") و انجام دادن ِ آیین ِ قربانی می دهد، آن را کاملاً مشابه مراسمی می داند که در عهد عیلامی در "بیت آکیتو" انجام می شده است و اضافه می کند که رد این مراسم را در عهد ساسانی در چهارطاقی های مجرد خارج از شهرها و روستاها می توان گرفت. یعنی معتقد است که در عهد ساسانی، با توجه به پس زمینه های فکری عهد عیلامی و مزدایی عهد هخامنشی، در برخی جشن و سرورهای مذهبی که جمعیت کثیری از مردم شهر یا روستا در آن حضور داشتند، یک مراسم دینی ِ انتقال آتش مقدس از آتشگاه شهر و روستا به مکان خارج از شهر و تخت نشینی ِ موقتی ِ آن زیر چهارطاقی انجام می شده و پس از پایان جشن مذهبی، دوباره آتش را از "چهارطاق" برداشته و به آتشگاه ِ روستا یا شهر باز می گرداندند.(7)
به عبارتی، چهارطاقی در مرکز یک محوطه وسیع، مرکز عبادت و بیانگر وحدت بوده است. مانند عملکردی که چهارطاقی ِ ساخته "پارسیان" در حاشیه شهر ِ باکو، موسوم به آتشگاه باکو در سده 18 میلادی به روشنی، نماینده آن بود و من می گویم که رد ِپای این فرضیه "گیرشمن" را حتی در عهد اسلامی ایران نیز می توان یافت و آن، توصیفی است که مسلمین از واژه "عیدگاه" یا "مُصَلّی" ارائه می دهند: محوطه محصوری در خارج از شهر که در آن نمازهای فوق العاده به مناسبت دو عید بزرگ "فطر" و "قربان" برگزار می شود.


فرضیه مشهور دیگر درباره دور از آبادی بودن برخی چهارطاقی ها و کاربری آنها، همان است که "آندره گودار" و "ماکسیم سیرو" و به تبع ِ آنها سایر پژوهشگران بر آن پافشاری دارند: این بناها آتشگاهِ نشانه یا علامت بوده و در مسیر راه های مهم تاریخی و باستانی قرار داشته اند.
" گودار" و "سیرو" در کتاب "آثار ایران" با آوردن نمونه هایی مانند بناهای "قلعه دختر" قم که بر فراز تپه ای مشرف بر جاده قم - اراک است و "قلعه دختر" شهرستانک که بر فراز کوهی مرتفع در مرز مشترک "آهار" و "شهرستانک" در شمال تهران است، بر این فرض تأکید دارند که آتش مقدس در ساعات نماز و عبادت در این بناها روشن می شده و ضمناً راه را نیز به مسافرین نشان می داده است.(8)


"محمدکریم پیرنیا" نیز بر این فرضیه تأکید دارد ولی با این ملاحظه که به تعمیم دادن عملکرد مذهبی و دینی بر بناهای چهارطاقی ایراد وارد می کند:
[ راه های پر پیچ و خم کوهستانی و جاده هایی که از میان ریگزارهای روان و دشت های فراخ و پر نشیب و فراز و جنگل های انبوه و تاریک می گذرد، بنای تعداد بی شماری میل راهنما را اجتناب ناپذیر می کرده است. هرچند که بعضی از آنها علاوه بر خاصیت اصلی در موارد دیگر هم مورد استفاده قرار گرفته باشند. در آثار پیش از اسلام، به تعداد زیادی "چهارطاق" یا کپه برمی خوریم که در کنار آبادی ها و بیشتر بر فراز تپه های مجاور بنا شده اند. به تازگی معمول شده است که تا "چهارطاق" کهنه ای را در جایی دورافتاده می بینند، بی آن که دودلی به خود راه دهند، نام " آتشکده" بر آن می گذارند، در صورتی که موقعیت اغلب آنها و همچنین طرح و نقشه آنها، خود نشان می دهد که " آتشکده" نبوده اند. اگر به نقشه یکی از شهرهای کهن مثلاً شهر یزد بنگریم، چند کَپه "چهارطاق" را می بینیم که اکنون به نام های گوناگون مانند "امامزاده" و "مُصلی" و "هَشتی" و مانند آن خوانده می شوند ولی ردیف آنها درست مسیر راه های کهن را نشان می دهند.](9)
در "شاهنامه فردوسی" نیز به مواردی برمی خوریم که به وضوح از ساختن گنبد و بنایی نشانه ای در بیرون از شهر و مشرف بر مسیر راه سخن گفته شده است. مثلاً در توصیف " فردوسی" در بخش ِ [باز آمدن کى‏خسرو به نزد نیا] می خوانیم: همه راه و بى‏راه گنبد زده / جهان شد چو دیبا بزر آزده‏ /همه مشک با گوهر آمیختند / ز گنبد بسرها فرو ریختند / چو بیرون شد از شهر کاوس کى / ابا نامداران فرخنده پى ...
همه راه و بى راه را "گنبد" زده بودند و از فراز آن "گنبدها" مشک و گوهر برآمیختند و بر سرها فرو ریختند. چون کِى کاووس به همراه آن نامداران فرخنده‏پِى از شهر بیرون رفت، کى خسرو- آن شاه نو- نیاى خود را از دور بدید ...
"محمدتقی مصطفوی" نیز در یک مطالعه تاریخی دقیق درباره چهارطاق های منطقه "جره" فارس (جنوب شرقی کازرون)، به نتیجه گیری مشابهی رسید. او چهارطاق های مشهور "جره"، "تون سبز" و "فراشبند" را در مسیر یک راه کهن تاریخی که "استخر" را به "فهلیان" می رسانده، دانسته است. ضمن این که به نقل از "طبری" (محمد ابن جریر طبری- 226 / 310 هـ ق) در کتاب "تاریخ الرسل والملوک" (تاریخ طبری)، این "چهارطاق" ها را "آتشگاه" هایی می داند که "مهرنرسی" بنا نموده است:
[ این مرد ( مهرنرسی ) در رستاق "دشت بارین" و رستاق "جره" ابنیه رفیعه بپا کرد و آتشکده ای در دیه "آبروان" ساخت که چند قرن پس از انقراض ساسانیان هنوز بپا بود و به نام بانی اش "مهرنرسیان" نامیده می شد. در نزدیکی ِ قریه " آبروان" چهار دیه دیگر آباد کرد و در هر یک آتشگاهی قرار داد. یکی را مخصوص به خود کرد و "فراز مرا آور خذایا" نامید. سه آتش دیگر را "زروانداذان"، "کارداران" و "ماگشنسپان" نامید به نام سه نفر برترین فرزندانش "زروانداذ"، "کاردار" و "ماگشنسپ". در همین ناحیه سه باغ ترتیب داد. در یکی 12 هزار اصله نخل، و در یکی 12 هزار اصله زیتون و در یکی 12 هزار سرو کاشت و تمامی ِ این دیه ها و باغ ها و آتشگاه ها تا کنون (قرن سوم هجری- زمان انشای "تاریخ طبری") با حسن حالات هنوز باقی و در دست قومی از پشت او بوده است].


نکته تاریخی دیگری را نیز باید همین جا درباره چرایی ِ ساخت ِ برخی چهارطاق ها و آتشگاه ها در مکان هایی پرت و دور افتاده به دور از چشم انظار از قول ِ "احمد کاتب" ( اواخر قرن نهم هـ ) در کتاب "یادگارهای یزد" متذکر شویم: [ بعد از غلبه اسلام، "آتش بهرام" به دهکده ای در 3 کیلومتری "عقدا" برده و حفظ شد، سپس به "ترک آباد" در نزدیکی "اردکان" برده شد و سپس به محلی به نام "اشکفت یزدان" در کوهستان های "عقدا" برگردانده شد و مدت طولانی در آنجا حفظ گردید].

نگاه داشتن آتش دور از آبادی و محل سکونتِ جمعی، یک راه پاسداشت دین و آیینی بوده که مورد مخاطره قرار گرفته است. اگر این قول "اصطخری" در "المسالک والممالک" در ذکر "آتشکده های پارس" را بخوانیم که: [هیچ ناحیتی و روستایی نیست که نه درو آتشگاهی هست ...] پس تکلیف ِ پاسداری از آتش این همه آتشگاه به طریقی مشابهِ مورد "یزد" نزد ِ زرتشتیانی که بر کیش کهن وفادار مانده اند، در جبر و خطری که جامعه شان را تهدید می کرد، مشخص است. (10)
فرضیه جنجالی ِ دیگری که درباره چهارطاقی های ِ مجرد خارج از شهر و آبادی مطرح شده است، بر نشان ِ مزار بودن آنها دلالت دارد. یعنی در ضدیت با رسم وندیدادی ِ نهادن نسا در دخمه های "خورشید نگرش" بر وجود مقبره های سنگی دوران ساسانی و انواع گورهای اشکانی و همچنین هخامنشی انگشت نهاده و "چهارطاق ِ مجرد خارج از آبادی" را نشانِ مزاری فراز کالبد موت یا امواتی که بر بستری از سنگ یا در تابوتی سنگی در زیر یا مجاورت چهارطاق قرار داده شده، می داند. این فرضیه را "روبرت هیلن براند" ( استاد هنر اسلامی دانشگاه ادینبورگ) به طور جدی در کتاب "معماری اسلامی" مطرح می نماید:
[یکی از عناصر تأثیرگذار در معماری ِ بناهایِ آرامگاهی (گونه های مربع گنبد پوش) می تواند گونه متداول "آتشکده" ساسانی یا "چهارطاقی" باشد. پلان مربع ِ هم کف ِ آن با چهار بازشدگی در دو محور متقاطع است که روی آن را گنبدی می پوشاند. پراکندگی گسترده این گونه بناها در سراسر ایران در زمان فتوحات اسلامی، این نوع معماری را برای مقابر اسلامی از پلانی مشابه در ایران سرمشق می سازد. اشتقاق مطرح شده از چهارطاقی زرتشتی مستلزم تغییر عملکرد ناگهانی و سریع بود.
شکل مقبره معروف سامانی در بخارا، به تاریخ 331 هجری، در واقع شکل غنی شده آتشکده ی ایرانی (چهارطاقی) از دوره ساسانیان است. " گنبد علی" ابرقو به تاریخ 448 هجری واقع در نقطه ای دور از منطقه ی مسکونی، در فضایی باز و بر لبه پرتگاه، به ناچار تداعی کننده دخمه ی زرتشتیان است. گنبد قابوس ( به تاریخ 398 هجری ) بار دیگر یک چنین پیوندهای زرتشتی را – هرچند در شکلی نو و تغییر ماهیت یافته - به طور انکار ناپذیری عرضه می دارد. بر کتیبه بدنه آن تقویم یزدگردی در کنار تقویم اسلامی استفاده شده است. مهم تر از آن، نحوه قرار دادن جسد در آن است. به گفته "جَنّابی" (مصطفی بن حسن/ درگذشته ی 997 ه.ق) جسد در تابوتی شیشه ای از سقف آویزان بود و سر آن به سوی تنها روزنه ای قرار داده شده بود که رو به طلوع خورشید باشد. اگر این گزارش درباره "گنبد قابوس" پذیرفته شود، پرهیز از به خاک سپردن می تواند یادآور دستورات زرتشتی باشد. تلاش بر این است که به همین طریق، انتخاب فراز ِ تپه دورافتاده ای را به این آرامگاه های نخستین ( نظیر گنبد علی در ابرقو، یا مقبره سامانی ) به عنوان اشاراتی به دخمه زرتشتی تعبیر و تفسیر شود.](11)
این فرضیه برای من همین طور یادآور ِ گورستان های ِ موسوم به "گبری" است که در شمال آنها را گَبَرگور می گویند و در بالای اکثر تپه های تاریخی پراکنده است، صورتی از دخمه گذاری که خواباندن جسد بر سطحی سنگی و سنگ چین کردن دورادور ِ آن است.
در "شاهنامه فردوسی" اشاراتی مشابه در این باره می توان یافت:
ز لشکر کسى کو بمردى براه / ورا دخمه کردى بران جایگاه / اگر باز ماندى ازو سیم و زر / کلاه و کمان و کمند و کمر / بد و نیک با مرده بودى به خاک / نبودى به از مردم اندر مغاک [سپاه کشیدن نوشین روان به جنگ قیصر روم ]
و این توصیف از به دخمه نهادن یک شاهزاده : "فرود ِ سیاوس": بفرمود تا دخمه شاهوار / بکردند بر تیغ آن کوهسار نهادند زیر اندرش تخت زر / به دیباى زربفت و زرین کمر /تن شاهوارش بیاراستند / گل و مشک و کافور و مى خواستند/ سرش را به کافور کردند خشک / رخش را به عطر و گلاب و به مشک/ نهادند بر تخت و گشتند باز / شد آن شیر دل شاه گردن فراز [کشتن جریره خود را]
"شاهنامه" اطلاعات دیگری نیز به ما می دهد: دخمه نهادن می تواند در "دشت" و "باغ" هم باشد و نه الزاماً "فراز تپه" و "کوه": به باغ اندرون دخمه‏یى ساختند / سرش را به ابر اندر افراختند / سر زخم آن دشنه کردند خشک / بدبق و به قیصر و به کافور و مشک بیاراستندش به دیباى زرد / قصیب زیر و دستى زبر لاژورد / مى و مشک و کافور و چندى گلاب / سکوبا بیندود بر جاى خواب ... بگفتند و تابوت برداشتند / ز هامون سوی دخمه بگذاشتند [ کشته شدن یزدگرد به دست خسرو آسیابان]
خانم "نسیم علی پور" در کتاب "دادگاه چم" تحقیقات جالبی درباره رسوم دخمه گذاری دارند. از جمله این که چون به باور زرتشتیان، روانِ فردِ درگذشته تا سه روز در اطراف تن می ماند و در صبح روز چهارم بدن را ترک می کند، "برج فانوس" یا ساختمانی با سکوی فوقانی که جایگاه افروختن آتش (با روغن و نه هیزم) است به فاصله 200 تا 300 متری (شعاعی که آلودگی به آتش نرسد) از محل دخمه گذاری (در خارج از شهر و روستا) بنا می کردند. "دخمه بان" موظف بود که هر شب آتش فانوس را در این برج روشن کند. بدین سان این "برج فانوس" علاوه بر این که مانند یک "میل راهنما" بود، از جنبه آیینی نور آتش ِ آن، ترس از مرگ و تنهایی را از روان مرده یا مردگان دور می کرد.(12)
در کتابِ "آتشگاه اصفهان" توضیحی کوتاه از "ویلیامز جکسن" ( طی بازدید از دخمه "ری") درباره واژه "سگری" آورده ام به چم و معنی محلی به فاصله ای از جایگاه مردگان که باید نور آتش و یا فانوسی پیوسته در آن فروزان باشد. حتی اکنون نیز که جامعه زرتشتی ایران، روش تدفین را پذیرفته (تابوتی که دورتادور آن با سنگ و سیمان پوشانده شود)، در همان جایی که جسد پیش از برده شدن به آرامگاه در منزل قرار داشته، تا سه شبانه روز چراغی روشن می نهند و تا سه شب، هر شب باید به وسیله بستگان درگذشته "سروش یشت سر ِ شب" خوانده شود.
رد ِپا و نشانِ این باور کهن را با کمی دقت در شمع هایی که شیعیان در امامزاده ها روشن می کنند می توان یافت. هنوز هم در برخی روستاهای بختیاری و کردستان رسم افروختن آتش در کنار قبر در سه شب اولِ درگذشت ِ عزیزی رواج دارد؛ با این تلقی که روح مرده از تاریکی می ترسد!
با این توصیفات، یکی از گمانه زنی های منطقی، یافتن ِ گور یا گورستانی کهن در شعاع 200 تا 300 متری چهارطاقی های مجردی است که در نقاط دور افتاده خارج از شهر و روستا و آبادی واقع اند. در "دینکرد" حداقل فاصله مُردار ِ مردم از چیز ِ مطهّر ، 30 گام ذکر شده است.



2- "ساختار معماری چهارطاقی نمی تواند مانع از رسيدن پرتو خورشيد و باد و باران و آلودگی به شعله های آتش باشد و تا به امروز در پيرامون هيچ يک از چهارطاقی ها، "اتاقِ آتش" و حتی بقايايي از آن پيدا نشده است."
بخش اولِ این سخن، درست است و اشاره به یک سنت مزدایی دارد که تأکید دارد نور آفتاب نباید مستقیم بر آتش تابیده شود، چون از قوت آتش کم می شود و همین طور آتش باید از هرگونه آلودگی و ریمنی دور نگاه داشته شود. ولی بخش ِ دوم کلام، نادرست است و مثال های نقض ِ فراوانی دارد. در مقاله "مهرین اصفهان" به کوتاهی به شرح این نادرستی پرداخته ام. (13)در آن مقاله، به نمونه سالمی از یک مجموعه "چهارطاقی ِ مجرد با اتاق بسته و سرپوشیده نگهداری آتش در مجاورش" واقع در 20 کیلومتری جنوب رستاق (شهرستان داراب فارس) موسوم به چهارطاقی ِ "قصر دختر" اشاره کرده ام و اکنون نیز فیلمی را که از این مجموعه تهیه کرده ام به پیوست این نوشتار در دسترس است.

در مقاله یاد شده، همین طور مورد مشابهی از چهارطاقی روستای "ده شیخ" ("دشت آب" کرمان) را مثال آورده ام و موارد بی شمار و متنوع دیگری نیز می توان مثال آورد. از جمله، نمونه هایی از "چهارطاقی با دالان محافظ آتش و فضاهایی متصل به ضلع ورودی که در صورت مسقف کردن به ایوان تبدیل می شده است". ترکیب ِ "چهارطاق" با "ایوان" یکی از ترکیب های جاودان در هنر معماری ایران است که در عهد اسلامی، به زیبایی بر معماری ِ مساجد می نشیند. چهارطاقی " کراته" یا " کراده" در شمال غربی "دوزه" فارس (مشرف بر راه میمند-جهرم ) از این گونه است. و مورد دیگری که البته از نزدیک ندیده ام ولی جای تأمل دارد، بنای موسوم به "آتشکده اسپاخو" در خراسان شمالى، مسیر جاده بجنورد - گلستان و غربِ شهر ِ آشخانه بر روى تپه اى مرتفع، در کنار دهکده " اسپاخو" است.



و نمونه بارز دیگر از این دست، بنای ِ موسوم به "چهارقاپو" در "قصر شیرین" ِ استان ِ "کرمانشاه" است که اکنون متأسفانه چندان از آن برجای نمانده، ولی به مدد تصاویر و گزارش های باستان شناسی پیشین، می توان آن را " آتشگاهی" اختصاصی در کنار کاخ ِ مجلل "خسروپرویز" معرفی کرد.


و نیز مواردی از "چهارطاقی با دالان محافظ آتش و حیاط مرکزی و اتاق های اطراف آن" مانند چهارطاقی ِ مجموعه " کُنارسیاه" (30 کیلومتری جنوب ِ "فیروزآباد" ِ فارس). در این جا با مدل بسیار کامل تری نسبت به چهارطاقی ِ سابق الذکر ِ "قصر دختر" روبروییم. آتش ِ مقدس در فضای گنبدی شکل ِ پوشیده و بسته A (چهارطاق ِ بسته) نگهداری می شد. همان مکانی که آن را آتشگاهِ مجموعه نامیده ایم و مردم عادی حق وارد شدن به آن را نداشتند. در عوض، چهارطاقی ِ B با گشودگی در چهارسوی دالان ِ محافظِ خود، به دیندارانی که بصورت دسته جمعی جهت بجا آوردن آداب دینی در اعیاد و ... در محوطه آتشکده گرد آمده بودند، اجازه می داد تا آتشی را که موقتاً در آن تخت نشین می شد، زیارت کنند.


و یا "چهارطاقی با ایوانِ متصل و حیاط مرکزی و اتاق های اطراف آن". مانند ِ مجموعه مشرف بر گورستانِ کهن ِ روستای ِ "رونی" یا "رهنی" در جنوب شرقی ِ "فراشبند" در بخش "فیروزآباد" ِ فارس.


3- تناسب بین "پهنای پایه"ها به " طول هر ضلع" چهارطاقی، که نسبتی ثابت بین 1 (یک) به 2/3 (سه و دو دهم) تا 9/3 (سه و نه دهم) است، باعث می شود تا بین گوشه های پایه ها و خط دیدهایی که به موجب آنها تشکیل می شود، فاصله ای در حدود 5/23 ( بیست و سه و نیم) درجه ی قوسی ایجاد گردد که با زاویه میل خورشید برابر است و بدین وسیله با رصد خورشید از زوایای دید ِ یاد شده می توان به زمان های اعتدال بهاری و پاییزی و انقلاب های زمستانی و تابستانی پی برد.
تناسب یا "پیمون" ِ یاد شده در ساخت ِ "چهارطاقی"ها تقریباً همین است. می گویم تقریباً، چون در فهرستی که "لوئی واندنبرگ" از تناسباتِ چهارطاقی های ایران ارائه داده است، چند مورد متفاوت نیز دیده می شود. (15)


خط دید طلوع خورشید از میانِ پایه های ِ چهارطاقی ِ "نیاسر" ِ کاشان در آغاز تابستان ( انقلاب تابستانی ) با خط دید آن در آغاز بهار و پاییز (اعتدالین) ، در زاویه ای قریب ِ 5/23 درجه است، ولی زاویه خط دید ِ طلوع ِ خورشید در آغاز زمستان ( انقلاب زمستانی ) با خط دید ِ اعتدالین نزدیک به 38 درجه است که علت آن را وجود مانعی طبیعی در افق ِ جنوب شرقی دانسته اند. یعنی یک مانع می تواند کل محاسبات ِ مورد اشاره را دشوار ساخته و به هم بریزد و رصد کننده نمی تواند در اولین لحظه طلوع ِ خورشید ِ آغاز زمستان، شاهد ِ آن باشد و باید این کار را زمانی پس از طلوع انجام دهد.
پرسش این است، اکنون که مطالعات ِ پی گردی ِ اکثر چهارطاقی های مجرد ِ ایران، به وجود یک دیوار و دالان ِ محیطی ِ تنگاتنگ ِ گنبدخانه آنها گواهی می دهد، تناسبات مورد اشاره بین ِ "پهنای پایه ها" به "طول هر ضلع" و تأکید بر زاویه 5/23 درجه ( زاویه میل خورشید ) چه سودی در فرضیه این گونه رصد کردنِ خورشید خواهد داشت؟
به نمونه هایی اشاره می کنم:
چارطاقی ِ نویس ِ تفرش (حاشیه روستای ِ نویس/ شمال شرقی ِ تفرش) زاویه خط دیدهای رؤیت خورشید در آغاز زمستان از میانِ پایه ها، با زمان ِ اعتدالین، نه 5/23 درجه بلکه 33 درجه است ( یعنی باز هم مانند انقلاب ِ زمستانی در "نیاسر" رصد ِ به هنگام ِ آغاز ِ فصل را از دست می دادند؟! ) و خط دید ِ انقلاب تابستانی نیز نه از میان ِ پایه ها، بلکه کاملاً از دهانه گشاده چهارطاقی قابل رؤیت است و نمی توان دیگر آن را رصد کردن خواند!

پی گردی های انجام شده توسط "لوئی واندنبرگ" و "دیتریش هوف" ما را با سبک ِ ساختمانی ِ شمار ِ زیادی چارطاقی، مشابه ِ چهارطاقی ِ"نویس"، آشنا می سازد: چارطاقی های ِ مجردی که زمانی دیواری محیطی و دالانی باریک گرداگرد مربع ِ گنبدخانه خود داشتند که هیئتی بسته و پوشیده برای ِ چهارطاقی فراهم می کرد. این که چرا اکثر این دیوارها از بنای چارطاق ها منفک و تخریب شده اند، پرسشی است که پاسخ به آن را علاوه بر علم ِ سازه باید در رَوَند ِ استفاده از چارطاق ها در عهد اسلامی جُست.
آنچنان که آقای ِ "گروسی" در مشاهدات ِ خود از بنای ِ یک چارطاقی در "خیر" شهرستانِ استهبان ِ فارس (مشرف به راه ِ روستای "ماه فرخان" به نیریز) به تخریب ِ دیوار بلندی که گرداگرد چارطاق را فرا گرفته بود توسط چوپانان و استفاده مجدد از مصالح ِ آن اشاره دارد. همین طور پس از صحبت با چوپانان و مردم محلی به اطلاعات شگفتی درباره بنای ِ چارطاقی دست می یابد. اینکه بنا به اعتقاد گذشتگانشان آن را "قبر مادر اردشیر" می خوانده اند و مورد احترام اهالی بوده و دیر زمانی پیشتر، هر کس که از آن ناحیه عبور می کرده، بنا بر نذر و نیازی که داشته پا برهنه دور آن طواف می کرده و قربانی می کرده است.(16)
زمانی که نخستین بار این گزارش را می خواندم، سریع به یاد ِ بقعه دانیال پیغمبر در "شوش" افتادم که "محمدتقی مصطفوی" طی مقاله ای از آتشدان ِ سنگی عهد سلوکی آن و احترام و نیازی که مردم بدین آتشدان می آورند خبر داده بود. و نیز برج ِ کوچکِ هشت وجهی ِ میانِ حسینیه ها و تکیه های ِ "یزد" که به آن "کلک" می گویند و و مردم به نذر بر آن شمع و آتش می افروزند.(17)

و یک مورد ِ بسیار سالم، چارطاقی ِ " نگار" که در نوزده ‌کیلومتری شمالِ "نگار" واقع است، که روستایی است در 56 کیلومتری جنوب غربی کرمان و در امتداد راهی کهن که از کرمان آغاز میشد و از مسیر ِ نگار-بافت-دشت آب-دولتآباد به سوی خلیج فارس میرفت. بنای چهارطاقی بر فراز تپۀ کوچکی مشرف بر بیابان است. در پیش گفتار ِ مقاله "مهرین ِ اصفهان" به این چهارطاقی پرداخته ام و آن را مثالی گویا در رد ِ فرضیه کاربری ِ تقویمی ِ عموم ِ چهارطاقی ها دانسته ام. نسبت پهنای پایهها به طول هر ضلع که در فرضیۀ تقویمی بودن چهارطاقی ها بر آن تأکید میشود، در اینجا و در همه نمونه های متنوع دیگری که به کوتاهی برشمردم، به کار نمیآید و خط دید ِ خورشید تنها با ورودی های تعبیهشده در دیوار محیطی ارتباط دارد که راهرویی باریک در اطراف گنبدخانۀ مرکزی ایجاد می‌کند.

صورتِ کلّی ِ پلان ِ این چهارطاقی، مشابه ِ پلانی است که "آندره گودار" پس از پی گردی ِ چهارطاقی ِ "آتشکوه" ِ "دلیجان" در سال 1938 گزارش کرده است. در اینجا نیز مانند ِ "آتشکوه" -که نامی است تأمل برانگیز به چم ِ کوهی که آتش بر آن فروزان است- فضای معماری ساده ای از سمت ورودی ِ اصلی به بنا ملحق است.


مورد دیگری که خاتمه بخش ِ این بحث قرار می دهم، چهارطاقی ِ " بازه هور" نزدیک ِ "رباط سفید"، بین تربت حیدریه و مشهد است. این چهارطاقی در عکس های سال 1938 که "آندره گودار" ارائه می دهد، هیئتی پوشیده و بسته به مانند ِ نمونه هایی که قبلاً برشمردم دارد ( بسیار مناسب برای کاربری ِ یک "آتشگاه" یا اتاق ِ محفوظ داشتن ِ "آتش" ). این چارطاقی را تقریباً همه دانشجویان ِ رشته حفاظت و مرمت بناهای تاریخی از توصیفاتی که "محمدکریم پیرنیا" درباره اش دارد، می شناسند. "پیرنیا" در وجه تسمیه مکانِ چارطاقی، "بازه هور" ( اعراب آن را "باز الحمراء" نیز نوشته اند که " الحمراء" به معنی ِ "شدت ِ گرما" باشد) چنین می گوید که "بازه" را دره یا زمین ِ هموار ِ بین ِ دو کوه گویند و "هور" نیز همان "خورشید" باشد و علت این نام گذاری، واقع بودن ِ این مکان بین دو بلندی و کوه است.


حال، ببینیم که فرضیه کاربری ِ تقویمی ِ این چارطاقی بر چه اساسی استوار شده است:
می گویند که در سوی شرقی ِ بنا، دیواری با ارتفاع و در فاصله‌ای معین ساخته بودند که در حکم شاخص بود ( با احتساب ِ این که خورشید در حین حرکت خود به اندازه 17 درجه از مشرق فاصله بگیرد) و موجب می‌شد تا وقت دقیق رصد را در زمانی بدانند که پرتوهای خورشید بامدادی بلافاصله از بالای دیوار و با عبور از روزنه شرقی ِ بنا به آفتاب‌سنج بنا بتابد. آفتاب‌سنج بنا را هم بخش داخلی پایه‌های غربی چارطاقی دانسته اند. در اعتدالین، خورشید پس از سر زدن از بالای دیوار، دقیقاً در امتداد روزنه شرقی و خط میانی بنا قرار می گرفت و سایه باریک و بلندِ شاخصی که در میانه داخلی ِ روزنه، مانند شاغولی آویزان و آونگ بوده، بر میانه چارطاقی واقع می‌شده و یا این که به جای آونگ از روزنه باریک ِ قیف مانندی در دیوار بهره می جستند.


جای ِ تعجب است که در اینجا ارائه دهنده فرضیه کاربری ِ تقویمی ِ چهارطاقی ها، یکی از ارکان ِ فرضیه در تناسبِ بین "پهنای پایه"ها به "طول هر ضلع" چهارطاقی و رصد ِ خورشید از خط دیدهای ایجاد شده میان ِ پایه ها را به راحتی کنار گذارده و به حکم ِ " الانسان جایزالنسیان" تعبیر خود را در جای دیگر فراموش نموده، تأویلی جز آن بر او بستهاست و با دستکاری ِ پلانی که " آندره گودار" از بنا ارائه داده، سعی دارد به خواننده چنین القا کند که دیوار محیطی ِ تنگاتنگ ِ این چارطاقی، در یکسو (سوی شرقی) حکم ِ شاخص ِ آفتابی را داشته است. واضع ِ فرضیه، از روزنی در دیوار شرقی سخن می راند که مرمتگران ِ بنا با دستکاری‌‌های نسنجیده آن را مسدود کرده‌اند!
برای خود من، با توجه به پلانی که "گودار" کشیده بود و جای ِ روزنی که در دیوار ِ شرقی مشخص کرده بود، زمان زیادی طول کشید تا بدانم آنچه که واضع ِ فرضیه فوق الذکر بر آن تأکید دارد، یک خیال پردازی است و نه سخنی مستند.
دو سال پیش، فرصتی دست داد تا این بنا را از نزدیک بررسی کنم (عکس ها و فیلمی که از آن تهیه کرده ام را پیشکش می دارم). به یاری ِ یکی از دوستان در "میراث" ِ مشهد، به گنجینه عکس های پیش از مرمتِ بنا نیز دست یافتم و برایم اثبات گشت که آنچه درباره دیوار شرقی ِ بنا به عنوان ِ شاخص آفتابی و آن روزن ِ کذایی گفته شده، یک تردستی بوده است.


پرسش سوم : می دانیم که کار گاهشماری را کسانی که کارشان نگه داشتن شماره روزها و تاریخ دقیق جشن ها و محاسبه لحظه آغاز سال و گرفتن کبیسه بوده انجام می داده اند و نه کشاورزان ساده در حاشیه یک روستای ساده، حال اگر بخواهیم کاربری تقویمی چارتاقی نیاسر را بپذیریم چه دلیلی داشته که این چارتاقی در کنار یک روستای کوچک ساخته شود؟ آیا شواهدی در دست هست که این جا محل استقرار درباریان و موبدان و افرادی که کار گاهشماری را برعهده داشتند، بوده است؟ درباره سایر چارتاقی ها نیز این موضوع مکان یابی در ساخت بنا چه تاثیری داشته است؟ آیا به اصطلاح امروزی این بناها برای " دسترسی محلی " به آتش ساخته شده اند یا مرکزیتی برای کار تقویمی و تعیین فصول داشته اند؟ اگر به منظور تعیین فصول ساخته شده اند چرا در مجاورت پایتخت و کاخ شاهی یا نشیمنگاه موبدان و گاهشماران یا به عبارت درست تر در مرکز حکومت ساخته نشده اند؟ آیا کار تعیین فصول را مردم عادی که عمدتا کشاورز بوده اند انجام می دادند؟ و آیا اصلا نیازی به این تعداد چارتاقی برای این منظور بوده؟
پاسخ:همان طور که گفتید دانش ِ ستاره شناسی و اخترشماری در ایران ِ باستان در اختیار عامه مردم نبوده است و جایگاه ِ اصلی ِ رصد کردن ِ وضعیت ِ اختران و بروج ِ دوازده گانه در مراکز ِ حکومتی و دینی بوده است. این گونه اشارات را بارها در "شاهنامه فردوسی" می خوانیم:
بفرمود پس شاه با موبدان / ستاره شناسان و هم بخردان / که جویند تا اختر زال چیست / بران اختر از بخت سالار کیست /ستاره‏شناسان هم اندر زمان / از اختر گرفتند پیدا نشان‏ [بازگشتن زال به زابلستان‏]
ز تیره شب اندر گذشته سه پاس / بفرمود تا شد ستاره شناس/ بپرسیدش از تخت شاهنشهى / هم از رنج و ز روزگار بهى‏ / منجّم بیاورد صلّاب را / بینداخت آرامش و خواب را/ نگه کرد روشن بقلب اسد / که هست او نماینده فتح و جد [ رفتن شاپور به روم و با پوست خر دوختن قیصر روم او را]
در نامه دینی ِ"دینکرد" نیز ضمن برشمردنِ نام ِ اختران یا بروج ِ دوازده گانه ( صُوَر ِ فلکلی ) و اشاره ای به گردش خورشید به گرد ِ آنها که چهار هنگام ِ سال را پدید می آورد و مهم بودنِ دانستن ِ بــِهـِنگام ِ این چهار هنگام برای شاهان و مردمان، چنین گفته می شود که: «ب ا فرمان ِ شهریار، دستیاران ِ اخترشماری، برای شناخت ِ چارهنگام ِ سال و اطلاع به مردمان برگمارده شده اند.»
البته مردم عادی نسبت به بناهایی با خصیصه های نجومی، بی تفاوت نبوده و با کنجکاوی به شرحی از آنها دست می یافتند. مورد بسیار مشهور، بنای موسوم به ایوان ِ " تخت ِ طاقدیس" است که به دست "خسروپرویز" پرداخت نهایی را یافت. تختی که به شکل طاق بود و به همین جهت آن را "طاقـدیس" می خواندند. این تخت، سایبان گنبد مانند متحرکی داشته که نقش سیارات سبعه و بروج دوازده گانه آسمان و صور مختلف ماه را داشته و در آتشکده گنزک بوده است. "فردوسی" چنین وصف اش کند که:
چو اندر بره خور نهادی چراغ / پسـش دشت بودی و در پیش باغ / چو خورشید در شیر گشتی درشت / مر آن تخت را سوی او بود پشت / چو هنگامه تیر ماه آمدی / گه میوه و جشنگاه آمدی / سوی میوه و باغ بودیش روی / بدان تا بیابد ز هر میوه بوی/ زمستان که بودی گه باد و نم / بر آن تخت بر، کس نبودی دژم .../ شمار ستاره ده و دو و هفت / همان ماه تابان به برجی که رفت/ چه زو ایستاده چه رفته ز جای / بدیدی به چشم سر، اخترگرای
و یا توصیفی که از تدقیقات ِ نجومی ِ باروی ِ "جی" و چهار دروازه آن در بسیاری از کتب می یابیم و زبانزد ِ اهل ِ تحقیق ِ اصفهان تا سده های نخستِ هجری بوده است. این بارو به فرمان ِ "پیروز" فرزند ِ "یزدگرد" (هیجدهمین پادشاه ساسانی/ 459-484 میلادی ) و به دست ِ "آذرشاپوران" ساخته شد، و چهار دروازه آن را در چهار روز ِ متوالی ِ"خور" ( روز ِ یازدهم ِ ماه ) و "ماه" و "تیر" و " گوش" ساخته و آنها را « درب ِ خور »، « ماه بَر »، « تیر بَر » و « گوش بَر » نامیدند. شرحی که " ابن رُسته" در اواخر ِ سده سوم هجری از آن می دهد، بسیار جالب توجه است:
[... بر باروی شهر "صد" برج وجود دارد و شهر دارای "چهار" دروازه است: دروازه خور ( به سمت ِ بازار) – دروازه اسفیج ( ماه بر )– دروازه طیره (تیر بر)– دروازه یهودیه (گوش بر)چهاردروازه شهر به طرف طلوع و غروب ستاره "جَدی" و طلوع و غروب ستاره "سرطان" باز می شود. باب ِ خور: وقتی آفتاب در اولین درجه از برج "جَدی" (دی ماه) باشد، موقع طلوع ستاره کاملاً با درها روبرو قرار می گیرد و خورشید مستقیماً بر آنها می تابد... بابِ یهودیه: در همان درجه و موقعیت به هنگام "غروب" ( نور خورشید بر درها می تابد ).
زمانی که آفتاب در اولین درجه از برج "سرطان" ( تیر ماه ) باشد، شعاع آن درست بر باب ِ " اسفیج" می تابد و دروازه مقابل درجه طلوع آفتاب می باشد .... و در همان درجه روبروی دروازه " طیره" غروب می کند.](18)
"مفضل بن سعد مافروخی" در کتاب "محاسن اصفهان" (سده پنجم هجری ) ضمن روایت ِ ساختِ باروی ِ "جی" ( بخش شهری ِ اصفهان عهد ساسانی ) توسط " آذرشاپوران"، از بنای ِ دهی خارج از بارو و دروازه شهر سخن می راند که " آذرشاپوران" در آن آتشکده ای ساخت و ده را بر آن وقف کرد.
پرسش این است که اگر این همه چهارطاقی در نقاط مختلف ایران بر حاشیه روستاها و راه ها عملکردی تقویمی داشته اند و انقلاب های زمستانی و تابستانی در آنها قابل ِ رصد بوده و اخترشماران یا مردم ِ آن روزگار برای دانستن زمان دقیق ِ آغاز فصل ها به آنها نیاز داشتند، چطور هیچ یک از مورخین و جغرافیا نویسان ِ قدیم بر این کاربری ِ تقویمی تأکید و اشاره ای ندارند؟ ! شمار فراوانِ چارطاقی های فارس به ویژه مرا همیشه به یاد ِ این گزارش ِ " ابوالقاسم بن احمد جیهانی" در کتاب "اشکال العالم" (سده چهارم هجری ) می اندازد که: «آتش خانه ها، بیشتر از شمار و حفظ است، زیرا که در هیچ شهری و قصبه ای نیست که در آن بسیار آتش خانه ها نیست.»
سال ها پیش، به سن و سال و عهدی که به قول ِ " ابراهیم پورداوود" شور و غرور جوانی و توسن سرکش نادانی و سر سودایی و دل شیداییهیچ کدام زود رام نمی شوند، مقاله ای در صفحه " ایران زمین" روزنامه " ایران" خوانده بودم که نویسنده آن مدعی بود "قدیمی ترین و دقیق ترین رصدخانه خورشیدی جهان را در نقش رستم ِ ایران یافته است". نویسنده یاد شده، بنای ِ موسوم به "کعبه زرتشت" در "نقش رستم" فارس را که روبروی ِ دخمه شهریاران ِ هخامنشی است ( و چقدر به قول ِ دوست ِ دانشمندم آقای ِ "فرید ِ شولیزاده" یادآور ِ "برج ِ فانوس" ِ روبروی ِ دخمه چم ِ یزد در عصری نزدیکتر به ما ) یک رصدخانه خورشیدی برای سنجش گردش خورشید و استخراج تقویم و تشخیص روزهای اول هر ماه خورشیدی و انقلاب های تابستانی و زمستانی و اعتدال های بهاری و پاییزی معرفی کرده و این کشف خود را گشاننده راز بسیاری از بناهای باستانی و مجهولات تاریخ علم در ایران و جهان باستان دانسته بود! (19)
به یاد دارم که پس از خواندن ِ آن مقاله بسیار شاد و هیجان زده شده بودم و بر درستی ِ آن سخنان تردیدی نداشتم ... حالتی شبیه به همان سرخوشی که "پورداوود" در جوانی اش پس از خواندن ِ کتاب ِ "دساتیر" داشت و در سال های بعد با افسوس از آن یاد می کرد:
[واژه های دساتیری را با هیاهوی "دهل" بهگوش این و آن می رساندم، چه پنهان گاهی اشعار خود را هم با آن لغات زینت می دادم و هیچروزنامه در انتشار آنها دریغ نداشت. من یگانه دلباخته نبودم. پیش از من بودند و هنوز همهستند کسانی که با "دساتیر" سر وکاری داشته و دارند ... با این همه نباید پنداشت که همه فریب "دساتیر"را خورده باشند و این نامه سراپا نادرست را درست پنداشته باشند.]
بحث در نادرستی ِ رصدخانه نامیدن ِ "کعبه زرتشت" و دیگر نادرستی های ِ آن مقاله مجالی دیگر می طلبد ولی از قضای ِ روزگار، همان کسی که دیروز "کعبه زرتشت" را دقیق ترین رصدخانه خورشیدی جهان می نامید، اکنون "چهارطاقی ِ نیاسر" را واجد ِ این خصیصه می داند و بی توجه به این که بنا به خصلت های ذاتی ِ پژوهش و الزامات ِ مخصوص ِ فرضیه پردازی باید آرام و متین باشد، به خصلت های غیر علمی و جنجال و هیاهو روی آورده است.
پرسش چهار: در چارتاقی نیاسر برای مشاهده پرتو های خورشید از میان پایه ستون ها چه نیازی به ساخت ستون هایی با این ضخامت و پهنا و با این سقف گنبدی و این محوطه سازی و کف سازی بنا بوده است؟ اگر کار تعیین فصول با این روش صورت می گرفته پس در مواقعی از سال که هوا ابری بوده یا در باد و بوران و برف در این مناطق کوهستانی به ویژه در پاییز و زمستان آیا کار تعیین فصول تعطیل می شده است؟
پاسخ: پیشتر درباره جدول ِ نظام ِ "پیمون" در چهارطاقی ها که "واندنبرگ" در سال 1965 میلادی ارائه داده بود سخن گفتم. آرایش اجزای معماری در یک طرح ایرانی، توسط تجزیه و ترکیب اندازه ها و معیارهای مشخصی انجام می گیرد که معمار به تناسب، فضاهای مورد احتیاج را به وجود می آورد و با کاستن و افزودن و جابجا کردنِ اجزاء ِ آن، طرح منظور را تهیه می کند. "پیمون" نه تنها در نقشه و اندازه پایه ها و ستون ها و عرض و طول فضاها اثر دارد، بلکه حالت و هیئت ِ نما و تناسب درگاه ها را نیز معین می کند و بیش از همه در پوشش ایوان ها و طاق ها و گنبدخانه ها تأثیر دارد. یعنی ارتفاع و شکل و انحنای "گنبد" بر حسب پیمون تعیین می شود و معمار می تواند با تضمین کافی با کاربرد پیمون، طرح و محاسبه و اجرا را در آن ِ واحد انجام دهد، بدون ِ آن که نگران ِ نا استواری یا نا موزونی ِ آن باشد.
پیمون های معماری ایرانی از کهن ترین روزگار تا کنون به کار می رفته و سینه به سینه از پدر به پسر می رسیده است. به پرسش ِ اصولی ِ شما باز می گردم که اگر قرار بود معمار ِ چهارطاقی ِ نیاسر، این بنا را به منظور رصد کردن خورشید از میانِ پایه هایش بسازد، چه نیازی به ساخت ِ گنبد بر زمینه مربعی ِ بنا (مربع ِ 11 × 11 متر) داشته تا ناچار شود برای تحمل ِ بار ِ آن بر حسب ِ نظام ِ پیمون، پایه های ِ قطور ِ 3/3 متری بسازد و مصالح و پول ِ کارفرمایش را هدر دهد؟!
در واقع، تناسب مورد تأکید بین "پهنای پایه"ها به "طول هر ضلع" چهارطاقی نیاسر (نسبتِ 1 به 3/3)، تناسبی است که به واسطه ساخت ِ گنبد بر پایه ها از سوی نظام ِ پیمون بر معمار تحمیل شده است و نه آن سان که ارائه دهنده فرضیه کاربری تقویمی ِ این چهارطاقی می پندارد: مساعد کردنِ رصد ِ خورشید از بین ِ پایه ها!


پرسش پنج : این که وانمود می شود گردهمایی در چارتاقی نیاسر برای دیدار طلوع خورشید در تقویم آفتابی مذکور، الگو برداری از گردهمایی هایی ایران باستان بوده چنان که در دفترچه موسوم به " سالنمای ایرانی" نوشته اند، بر مبنای کدام شواهد تاریخی و اسناد معتبر می باشد؟ در ضمن مشخص نیست که منظور از ایران باستان کدام دوره تاریخی است؟ و کدام گستره تاریخی و جغرافیایی از ایران باستان مورد نظر است؟ و چه کسانی در این گردهمایی شرکت می کرده اند و اصلا چرا مشاهده خورشید و تعیین فصول را گروهی انجام می داده اند؟
پاسخ: لابد به استناد ِ "دساتیر" که در نامه " ساسانِ نخست " می گوید: « اردشیرپاپکان با برپا ساختنآتشکده ها، سنجرستان ها ( بتکده ستارگان ) هم برپا کرد»!! می دانید که در کتاب ِ "قم نامه" چهارطاقی ِ نیاسر را آتشکده ای از آثار ِ "اردشیر بابکان" معرفی کرده اند!
به تازگی اظهار نظر دیگری هم شنیده ام، این که چهارطاقی ِ نیاسر یک نیایشگاه ِ زُروانی بوده است و قدمتِ آن از دوره اشکانی است! قدرت این خیال پردازی کم از خیال پردازی های ِ "آذر کیوان" در "دساتیر" نیست. اگر آن یک، می توانست از عهد صفوی تا زمان ِ "پورداوود" پیغمبری جعلی با نام ِ "ساسانِ پنجم" را با زبان ِ ساختگی اش به جانِ فرهنگ نویسان بیاندازد، این یک به عهد ما می تواند با تعابیر ِ خاص ِ " گردش خورشید" و "زمان" در آیین ِ زُروانی و مرتبط کردن ِ آن به تردستی هایش در چهارطاقی ِ نیاسر ِ کاشان، از آن یک نیایشگاه ِ زروانی در عهد ِ اشکانی بسازد و تحویل ِ اهالی ِ میراث فرهنگی دهد!!
این همه، آبِ شوری بود که این چند ساله به کام ِ پژوهشگرانی ریخته شد که در "شاهنامه" و "دینکرد" و ... نام ِ "ستاره شناسان" و "موبدان" را بارها در کنار هم دیده بودند و می خواستند نشانی از خصیصه های اخترشماری را در مکانی مذهبی بیابند. افسوس که پایه های لرزان و بی مایه فرضیه کاربری تقویمی ِ چهارطاقی ها (در شکل ِ فعلی اش ) به جای ِ آن که عطش ِ پژوهشگران را فرو نشاند، روز به روز بر تلخ کامی ها می افزاید.

http://www.savepasargad.com/2009-Feb/chartaghi.htm
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

مسیحای تالش

عضو جدید
آتشكده ها

آتشكده ها

نای ایسپیه مزگت باقیمانده یک آتشکده قدیمی و بزرگ در دیناچال تالش است. تمامی نشانه های معماری وکاربردی آن عملکرد مذهبی این بنا را تایید می کند.این بنا دردوران پس از اسلام احتمالا بعد ازقرن سوم هجری به مسجد تبدیل شد و ظاهرا تا مدتها ی مدید مورد استفاده قرار می گرفته است. گذشته از اهمیت تاریخی و معماری بنا اینکه در اطراف آن باید شهری بزرگ وجود داشته باشد. مشغله فکری بسیاری از اندیشمندان در گیر با این موضوع است. بازسازی این بنا وتعریف حریم حفاظتی و برنامه عملیاتی می تواند هویت آنرا روشنتر ساخته و مجددا زندگی را به این محل بازگرداند. بنای تاریخی اسپیه مزگت ایسپیه مزگت از دو کلمه “ایسپی “در زبان تالشی به معنای سفید و”مزگت” در زبان اوستا به معنای مسجد تشکیل شده است.ایسپیه مزگت در دهکده کیش خاله در شمال آبادی دیناچال از آبادیهای جنوب اسالم در فاصله حدود ۲۲کیلومتری جنوب شهر تالش واقع شده است.بنای مذکور در کرانه شمالی دیناچال رود و در یک و نیم کیلومتری شرق جاده تالش –انزلی واقع است. این بنا را می توان یکی از شگفت انگیزترین بناهای تاریخی گیلان دانست. این بنا که امروزه روی در خرابی وفنا دارد .باید روزی در محلی آباد ومعروف بنا شده باشد.اما در هیچ یک ازکتب تاریخی محلی و سفرنامه های خارجیان و ایرانیان .نامی از این بنا نیامده است.عجیبتر اینکه رابینو نیز این بنای تاریخی را ازقلم انداخته است.با این که درختان متبرک نیز در کتاب او فهرست شده است. در طی زمان دراز عوامل مختلف انسانی و طبیعی موجب تخریب ایسپیه مزگت شده اند.درختان جنگلی بزرگ بر بام آن رسته وریشه های خود را چون گوه ای میان دیوارها فرو برده و آنها را شکافته اند.رود خانه سیلابی دیناچال نیز.قسمت جنوبی آن را کنده وبرده است.بارندگی و رطوبت نیز گچکاری وسفید کاری وگچ بریهای آن را فرسوده کرده و تا حدود زیادی از میان برده است. مصالح اصلی بنا ی این اثر تاریخی آجرهایی به ابعاد ۶×۲۳×۲۳ سانتیمتر است. قطر دیوار آن ۱۷۵ سانتیمتر است. گوشه ای از این بنا که یک ضلع آن ۷۵/۱۶ متر است. فعلا بر پاست و دیوار یکی از دهلیزهای بنا می باشد.بر دیوار همین دهلیز است که پنج شش متر کتیبه کوفی ساده باقیمانده و کلمات “لم یخش الا الله فعسی اولعک ان یکونو امن المهتدین” روشن خوانده میشود. این کتیبه که ابتدای آن در همین دهلیز بوده ،روزی چهار دهلیز اطراف را تزیین می داده است. از اره دهلیزها نیز گچ بری عجیبی به ارتفاع ۱ متر داشته که فعلا ۲ متر از این از اره بر دیوار شمالی مشخص است. شاید بتوان از آنچه باقی مانده ، حدس زد که این بنا شامل یک رواق در وسط و چهار دهلیز در چهار طرف بوده است. درب ورودی تقریبا شمالی است و وارد دهلیز شمالی میشود و عرض آن بالغ بر۶/۱ متر است. ارتفاع طاق دهلیزها از کف کنونی ۷/۵ متر است. یک طرف دهلیزها دیوار خارجی بنا شده و طرف دیگر آنها پایه های هشت ضلعی است که محیط آن ۵/۵ متر است. پایه های که در چهار کنج هستند زاید ه های دارند. فاصله میان دو پایه ای که یکی از آنها زایده دارد ۳/۲ متر و فاصله میان دو پایه اصلی ۸/۲ متر است. بالای هر دو پایه ، طاقی با هلال شکسته زده شده است و سقف دهلیزها بر دیوارهای خارجی و این پایه ها استوار است. عرض هر یک از دهلیزها به ۴/۳ متر میرسد. شاید روزی رواق میان نیز سقفی گنبدی داشته است. اما شرفات بنا باید کم کم جمع شود تا برای زدن طاق آماده باشد. در حالی که شواهد ، این امر را نشان نمی دهد. سقف سراسر بنا ، سفال پوش بوده است ، اما بر خلاف بامهای سفال پوش امروزی گیلان ، سفال آن با ملاط بر روی طاقها چسبانده شده است و اندازه آنها به ۳۶×۵۰ سانتیمتر می رسد. آنچه بیش از هر چیز بیننده را به حیرت می اندازد، علت وجودی چنین بنای در این نقطه دور افتاده است. آن هم بنای با آن قدمت تاریخی که کتیبه کوفی بر آن گواهی می دهد. در اینکه اسپیه مزگت یک مرکزعبادی بزرگ بوده تردیدی نیست و این امر از وجود احتمالی یک مرکز شهری یا سایتی باستانی مدفون شده در حوالی این بنا خبر می دهد. شکل اسپیه مزگت که از چهار دهلیز و یک رواق چهار گوش تشکیل شده و امروزه قسمتی از آن از بین رفته است به آتشکده های زرتشتی پیش از اسلام شباهت دارد و احتمالا بعد از اسلام بدون تخریب بنای آن نحوه اداره آن تغییر کرده و به محل عبادت مسلمانان تبدیل شده است. از طرف دیگر نام فارسی مزگت به جای مسجد با ترکیب اسپیه به معنای سفید از نظر واژه شناسی Etymology) ) نیز می تواند کمکی به یافتن بنای اصلی اولیه این اثر تاریخی نموده و تا حدودی علت وجودی آن را روشن سازد. در کناربنای ایسپیه مزگت در کرانه جنوبی دیناچال رود، زمین وسیعی وجود دارد که روز سیزدهم فروردین هر سال محلی برای اجتماع و تفرج تعداد زیادی از افراد محلی و مسافران نوروزی است که برای بدر کردن سیزده نوروزاز اول صبح آن روز تا غروب در این محل گرد هم می آیند. در این اجتماع، مسافران و گردشگران می توانند انواع وسایل خوراکی، صنایع دستی و غیره را از فروشندگان سیار این محل تهیه کنند.همچنین چند نوع بازی توسط افراد بومی ، هیجان آنرا افزایش می دهد.بدون تردید ایسپیه مزگت باقیمانده یک آتشکده بزرگ در تالش است که در دوران بعد از اسلام به مسجد تبدیل شده است. رواق چهار گوش داخلی آن محل نگهداری آتش مقدس بوده و مردم برای عبادت در دهلیز های کناری آن می ایستادند. بنای اسپیه مزگت بدون هیچ تغییری به مسجد تبدیل شده و این در حالیست که در داخل آن محرابی وجود ندارد. این عدم تغییر و یا تخریب خود نشانی از حرمت و قداستی است که این مکان برای مراسم دینی در قبل و چه بعد از اسلام داشته است.
شاید نمونه ای این چنین که هم ویژگیهای معماری قبل وهم بعد از اسلام در یک بنا بر جای مانده باشد، در جای دیگر موجود نباشد.همین ویژگی اهمیت توجه به بازسازی آنرا بدون تغییر در استخوانبندی اولیه دو چندان می کند.
رئوس کلی برنامه های احیا و توسعه ایسپیه مزگت از دید معماری منظر
• تعیین حریم ایسپیه مزگت و قرار دادن زمین وسیع کرانه جنوبی دینا چال رود و مقداری از فضای جنگلی کرانه شمالی دینا چال رود در این حریم توسط سازمانهای متولی میراث فرهنگی و گردشگری.
• طراحی پارک تاریخی –عبادی ایسپیه مزگت.
• برقراری ارتباط فضای میان کرانه شمالی و جنوبی دینا چال رود با احداث پل و پیوند فعالیتهای دو طرف.
• تعریف مسیر سواره اصلی منتهی به پارک از سمت مسیر جنگلی موجود در شمال رودخانه دیناچال.
• اختصاص کرانه شمالی رود خانه به فعالیتهای پیک نیکی بدلیل وجود محیط جنگلی، سایه، محرومیت و سکوت و ارامش بیشتر.
• اختصاص کرانه جنوبی رودخانه به فعالیتهای خدماتی نظیر رستوران و بوفه، غرفه های فروش آثار سنتی و صنایع دستی.
• مکانیابی فضای ورزشهای بومی- محلی در کرانه جنوبی رود خانه برای توسعه و رونق این فعالیت در سایت با توجه به پیش زمینه آن در وضیعت موجود.
• مکانیابی دوم از جاده ارتباطی روستاهای جنوب رود خانه دیناچال .
• مرمت و بازسازی ایسپیه مزگت و اجرای برنامه کاوش در پیرامون آن جهت کشف راز و رمزهای این اثر باستانی منحصر به فرد در تالش و گیلان.
• نورپردازی ایسپیه مزگت برای دید در شب و تاکید بر آن و تلفیق آن با موسیقی محلی بمنظور تقویت عنصر درجه یک مجموعه.
• طراحی مسیرهای پیاده با عرضهای مختلف در سایت با استفاده از مصالح طبیعی بومی.
• طراحی و منظر سازی حاشیه دیناچال رود با استفاده از طراحی معماری و کاشت گیاهان تزیینی با احتساب حداکثردبی و حجم آب رودخانه.
• آموزش و تربیت افراد خاص بمنظر دادن اطلاعات و آگاهی موجود درباره ایسپیه مزگت و اجرای آن به بازدیدکنندگان.
• مکانیابی و طراحی آمفی تتاترمسقف نیمه باز در سایت اسپیه مزگت و برگزاری تعدادی از همایشهای فرهنگی تالش و تالش شناسی در آن.
• احداث تابلوی راهنمای پارک در کنار جاده تالش- انزلی برای ترغیب و تشویق مسافران و گردشگران به استفاده از مجموعه.
• جا نمایی پارکینگ درمجاور ورودی اصلی پارک در حاشیه شمالی آن.
• بهسازی و توسعه فضای سبز سایت با استفاده از گونه های درختی، درختچه ای، بوته ای و علفی سازگار و متناسب با فرم و کاربردی هر فضا و فعالیت.
• اختصاص بخشی از حاشیه شمالی سایت به اردوگاه دانش آموزی و دانشجویی شامل بخشهای آموزشی و اقامتگاهی که این قشر بازدیدکنندگان از بخشهای تفرجی پارک نیز بهره می برند. این بخش می تواند برای دانشجویان و پژوهشگران رشته های باستانشناسی، مردم شناسی، دیرین شناسی جغرافیایی، معماری، شهرسازی، معماری منظر، برنامه ریزی و طراحی محیط زیست و سایر رشته های مرتبط مورد توجه قرارگیرد. در این بخش منابع و پژوهشهای انجام یافته در زمینه اسپیه مزگت و سایر بناهای تاریخی تالش می تواند در اختیار پژوهشگران قرار گیرد.
• پیش بینی فضاها و فعالیتهای مرتبط با هویت پارک در نقاط مناسب آن در اراته طرح تفصیلی.
• ایمن سازی زیست محیطی و ساختاری کالبدی حاشیه دیناچال رود.
پیوند یادمانهای تاریخی فراموش شده و در معرض نابودی با معماری منظر این مزیت را دارد که موجب تبدیل این یادمانها به عنصری از مجموعه مورد طراحی می شود و قرار گرفتن آنها در این محدوده قرق شده، قانونمندی و دارای نظام مدیریت، آنها را از بی اعتنایی مزمن، تخریب طبیعی و انسانی نجات میدهد. هویت فرهنگی و هنری گمشده و غبارآلودآنها را احیاء کرده و طراوت می بخشد. علاوه بر اینها در تلفیق با سایر عناصر مجموعه پیامدهای اجتماعی روانی، اقتصادی، آموزشی، تربیتی و اکولوژی مثبتی را در پی خواهد داشت. از جمله مسایل خیلی مهمی که باید مورد توجه مجریان طرحهای تفرجگاهی- گردشگری قرار گیرد این است که در پیش بینی و مکانیابی فضاها و فعالیتها نهایت دقت انجام گیرد تا راهکارها و فعالیتها با ویژگیهای شاخص تر سایت انطباق بیشتری داشته باشند و بدلیل وجود سایتهای بالقوه زیاد در نقاط مختلف تالش، راهکارهای پیشنهادی نقش تشدید کنندگی برای یکدیگر داشته باشند نه نقش محدود کنندگی و این ممکن نیست مگر با انجام مطالعات پایه ای علمی، بررسی ارزشها و کمبودها و ارائه طرحهای اولویت دار و برنامه ریزی شده. بعنوان مثال با ارائه راهکارهای مناسب برای سایت های ایسپیه مزگت، جنگل و ساحل گیسوم، پارک سیاداران تفرجگاه ده ناله و سایت سلسال بدلیل هویت بخشی مجزا و منحصر بفرد به هر کدام، نه تنها سطح تقاضای تفرجگاهی برای هر کدام از آنها افزایش می یابد بلکه هر سایت نقش موثر و مفیدی در ترغیب بازدیدکننده به بازدید از سایت بعدی خواهد داشت.
منابع و ماخذ:
۱- کتاب گیلان، انتشارات گروه پژوهشگران ایران، تهران، ۱۳۷۴٫
۲- بابا پور شکردشت. رامین، ۱۳۷۷ ، تاریخ معماری و مهندسی فضای سبز(پروژه درسی) قلعه سلسال و اسپیه مزگت، دانشگاه تبریز.
۳- خوچکو، الکساندر، سهامی. سیروس، ۱۳۵۴ ، سرزمین گیلان، انتشارات پیام، تهران.
۴- ستوده. منوچهر، ۱۳۴۹، آثار و بناهای تاریخی بیه پس، از آستارا تا استارباد(جلد اول)، انتشارات انجمن آثار ملی،تهران.
۵- فصلنامه تحقیقات تالش شماره ۵ و



 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Seti.Star

عضو جدید
کاربر ممتاز
قدیمی‌ترین آتشکده ساسانی

قدیمی‌ترین آتشکده ساسانی

[h=1]قدیمی‌ترین آتشکده ساسانی

[/h]
اگر از جاده ورامین راهی شهرستان ری شوید، درست در مقابل روستای قلعه نو بر فراز تپه ای به ارتفاع 18 متر پایه های برجای مانده یك بنای چهار طاقی از آتشكده ری را می بینید که به عصر ساسانی تعلق دارد. یعنی زمانی به درازای هزار و 800 سال قبل! این بنای قدیمی بقایای آتشكده بزرگ ری و یكی از مهمترین آتشكده های پیش از اسلام است كه به روایت تاریخ طبری، قدیمی ترین آتشکده قبل از اسلام به حساب می آید.
آتشكده ها پیش از اسلام مهم ترین محل گردهمایی های مذهبی و زیارتی بوده که در شهرهای مهم کشور ساخته می شد. اردشیر بابكان موسس سلسله ساسانی كه اجدادش مغ‌های آتشكده و معبد آناهیتای استخر بودند و خود نیز از این آتشكده برخاسته بود توجه ویژه ای به مذهب از خود نشان داد و به همین علت نقش مذهب در آثار هنری و معماری ساسانیان پررنگ تر از دوره های دیگر به چشم می آید. عصری که در آن هنرگچ بری و حجاری نقش برجسته صخره ای شكوه زیادی پیدا كرد.

شهر ری هم به عنوان مهمترین كانون تحولات تاریخ و فرهنگی فلات مركزی ایران با پیشینه ای بالغ بر 8000 سال، یكی از قطب‌های مهم باستانشناسی درتاریخ، فرهنگ و تمدن سرزمین ایران بوده و هست که تاكنون 200 آثار تاریخی در آن شناسایی شده و از بین این تعداد، 34 اثر به ثبت ملی رسیده است.

آتشکده ری را به نام تپه میل هم می شناسند. مساحت کل تپه و آتشکده بیش از 2هزار متر مربع است‌ و باستان شناسان معتقدند که آتشکده پیش از این‌ دارای چهار طاق بزرگ به ارتفاع 20 متر بوده که هر یک بر سه پایه استوار بوده است‌. اما درحال حاضر دو طاق به طور کامل تخریب شده و دو طاق دیگر استوار مانده است‌.

جهت بنا به صورت شرقی و غربی است و این در حالی است که بیشتر قسمت‌های غربی بنا از میان رفته، در بخش زیرین مجموعه یک راهروی کم پهنا وجود دارد که سراسر طول بنا را طی می‌کند. بقایای معماری تپه معماری میل دارای ساختاری، تشکل از گل، خشت، لاشه سنگ، گچ است.

ارتفاع تپه و آتشکده ببش از 300 متر براورد می شود‌. قسمت وسیعی از بنای آتشکده تاچندی قبل در زیر خاک مدفون بود که اخیراً ،توسط باستان شناسان شناسایی و از زیر خاک بیرون آورده شده است‌.

این بخش از ساختمان که شامل دهلیزها و راهروهای تو در تو است‌ توسط راهرویی زیر زمینی به منتهی الیه غربی بنا، که همانا ضلع غربی تپه نیز محسوب می‌شود، متصل می‌گردد. تعداد زیاد سفالینه‌ها و ستون‌های به دست آمده از این مکان بیانگر اهمیت، ابهت و ارزش بسزای آن در دوران ایران باستان است‌. طبق روایات‌، این آتشکده احتمالاً توسط اسکندر مقدونی تخریب شده است‌.



فراوری: الهام مرادیبخش گردشگری تبیان

 

M I N A

دستیار مدیر مهندسی معماری
کاربر ممتاز
چهارتاقی در معماری ایران

چهارتاقی در معماری ایران

چهار تاقی" در معماری ایرانی، نامی است کلی برای یکی از فرم‌های مهم و بنیادینی که در تکامل این معماری نقشی اساسی داشته‌است. نام "چهار تاقی" تا حدی روشنگر فرم آن نیز هست. "چهارتاقی" به بنایی چهارگوش گفته می‌شود که روی چهار پایه یا دیوار محیطی آن قوس‌ها یا گوشواره‌هایی قرار دارد که به گنبد منتهی می‌شوند.

پیش از این با هم از نقش گنبدها در معماری و از نحوه تکامل آنها سخن گفتیم. پس از به وجود آمدن تکنیک گنبدسازی و پس از آن که معماران ایرانی توانستند پلان‌های مربع را به دایره تبدیل کنند، استفاده از فرم چهارتاقی مرسوم شد. متاسفانه اطلاعات ما از دوران اشکانی اندک است اما در دوره ساسانی، چهارتاقی‌ها به طور گسترده مورد استفاده قرار می‌گرفتند. در حقیقت چهارتاقی به یک "واحد" معماری تبدیل شد که می‌توانست به صورت مجزا و یا در ترکیب با چهارتاقی‌ها و عناصر دیگر در یک ساختمان مورد استفاده قرار بگیرد.

چهارتاقی ها و آتشکده ها



از آنجا که طرح و نقشه آتشکده‌هایی که از دوران ساسانی برجای مانده است، همین طرح چهارتاقی است، بسیاری اصطلاح "چهار تاقی" را برای مشخص کردن
آتشکده‌ها نیز به کار می‌برند. در حالی که چهارتاقی به عنوان یک عنصر یا واحد معماری، می‌تواند در هر ساختمانی به کار رود. با این حال بیشترین نمونه‌هایی که از دوران ساسانی از چهارتاقی برجای مانده است، مربوط به آتشکده‌هاست. خالص‌ترین فرم‌های چهارتاقی را می‌توان هم اکنون در چهارتاقی نیاسر کاشان، فیروز آباد، نطنز و بیشاپور یافت. آتشکده نیاسر را که در نزدیکی کاشان قرار دارد برخی منسوب به دوران اردشیر بابکان می‌دانند و برخی دیگر احتمال می‌دهند قدمت آن به دوران اشکانی نیز برسد. اما همان طور که گفتیم، این فرم معماری فقط مختص آتشکده‌ها نبوده و در ساختمان کاخ‌ها و قلعه‌ها نیز نمونه‌های آن را مشاهده می‌کنیم. به عنوان مثال در کاخ فیروز آباد، ردیفی از سه تالار با فرم چهارتاقی در کنار یکدیگر بنا شده‌اند. یا در مثالی دیگر از کاخ دامغان، فرم خالص چهارتاقی، یعنی گنبدی روی چهار ستون با دروازه باز مشاهده می‌شود.



دگردیسی پس از اسلام

قابلیت بالای چهارتاقی برای فضاسازی در دوره‌های بعدی نیز مورد استفاده قرار گرفت. شواهد زیادی در دست است که تعداد زیادی از چهارتاقی‌ها، بعد از حمله اعراب به ایران و پس از اسلام، به مسجد تبدیل شدند. در حقیقت چهارتاقی‌ها، هسته اصلی و تالار اصلی مساجد را تشکیل دادند، با این تفاوت که دیوار رو به قبله چهارتاقی مسدود شد و مهراب در آن جای گرفت. در تاریخ معماری ایران، مسجد جامع ایزدخواست، یکی از مشهورترین مثال‌های تبدیل یک چهارتاقی ساسانی به مسجد اسلامی است. این مسجد در زلزله سال ١٣١۵ از بین رفته است اما بنابر گزارش‌ها و تحقیقات ماکسیم سیرو، معمار و باستان شناس فرانسوی، این بنا جزو آتشکده‌هایی است که به مسجد تبدیل شده‌اند. در مسجد تاریخانه دامغان نیز این سنت معماری ساسانی تداوم پیدا کرده‌است. تاریخانه دامغان را یکی از کهن‌ترین مساجد ایران و مربوط به قرن دوم هجری قمری می‌دانند. به غیر از سیستم تاق‌های این مسجد، ستون‌های آجری آن نیز با کاخ ساسانی تپه حصار دامغان کاملا قابل مقایسه است.

فرم "چهارتاقی" را در مقبره امیر اسماعیل سامانی در بخارا نیز مشاهده می‌کنیم که از ابتدا با پیروی از این الگو ساخته شد. این آرامگاه به الگو و نمونه بسیاری از بناهای آرامگاهی در ایران تبدیل شد. در جریان تحول معماری مساجد در ایران و دور شدن از سبک مساجد شبستانی و نزدیک شدن به گونه مساجد ایوان دار و گنبدخانه دار، باز هم چهارتاقی نقش مهمی را برعهده داشت.

دو گنبد مهم در مسجد جامع اصفهان (مسجد عتیق) را نیز می‌توان تکامل فرم چهارتاقی به حساب آورد. گنبدهای تاج الملک و نظام الملک مربوط به قرن پنجم هجری و دوران سلجوقی هستند و احداث آنها به دو وزیر ملکشاه سلجوقی نسبت داده می‌شود. تاثیری که فرم چهارتاقی در ساخت این دو گنبد برجای گذاشته، برخی را به این اشتباه انداخته بود که شاید این‌ها نیز آتشکده‌هایی از دوره ساسانی باشند که پس از اسلام به مسجد تبدیل شده‌اند؛ اما کتیبه‌های دور گنبد که به سال ساخت و بانی آن اشاره دارند جای هرگونه تردیدی را از بین می‌برند.

مثال دیگری از تشابه فرم معماری مساجد با چهارتاقی‌ها مسجد کاج در حوالی اصفهان است. این مسجد که از آثار قرن هشتم هجری است و در کرانه شمالی زاینده رود واقع شده یک چهارتاقی عظیم گنبد دار است که از سه ضلع خود با بیرون مرتبط است و در دیوار جنوبی آن مهراب قرار دارد. "چهار تاقی"‌ها را یکی از بنیادی ترین فرم‌های معماری ایرانی به حساب می‌آورند که در گذر سالیان در بناهایی با کاربری‌های گوناگون به کار رفته‌اند و معماران هر دوره با توجه به نیازهای روزگار خود در آن ابداعاتی به وجود آورده‌اند.
منبع:memarinews.com
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
آتشكده آتشكوه، رباط ترک

آتشكده آتشكوه، رباط ترک

آتشكده آتشكو بر سر راه قديمي نيم ور به رباط ترك در استان مركزي قرار دارد و به دوره ساساني تعلق دارد. بنا در حاشيه رشته كوه و در جنوب روستاي آتشكده قرار گرفته و بر دشت نيم ور مشرف است و از دو بخش ايوان و چهار تاقي تشكيل شده كه ايوان آن بسياربلند است. آثار اتاقهاي جانبي نيز ديده ميشود. بر روي چهار تاقي گنبدي احتمالا از آجر داشته است. خصوصيت بارز اين بنا ضخامت ديوارها و ساخته شدن آنها از سنگ لاشه است. بناي اين آتشكده به شماره 311در فهرست آثار ملي به ثبت رسيده است.
منبع:irandeserts
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
آتشكده آمل

آتشكده آمل

آتشکده آمل مربوط به سدهٔ ۹ ه. ق. است و در آمل، محله پائین بازار، در خرابه‌های شهر قدیم واقع شده و این اثر در تاریخ ۶ اردیبهشت ۱۳۵۴ با شمارهٔ ثبت ۱۰۶۰ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است. بنا مربوط به قرن نهم هجري قمري بوده و از وسعت قابل ملاحظه نسبت به بناهاي دوره خود برخورداراست بقعه بصورت چهار گوشه و گنبد مخروطي است وگنبد آن دو پوش مي باشد كه هر دو پوش آن در اثر زلزله و عوامل جوي منطقه خراب شده است عمده تزيينات بنا طاق و قوس و قرنيسهاي آجري و كاشيكاري در قسمت فوقاني است.در طوماري كه در زمان صفويان نوشته است شمس آل رسول به نام ( امام زاده شمس آل رسول ) خوانده شده است. نکته جالب در بنای این برج ، کاربرد آجرهای با ابعاد و اندازه های مختلف است که تاریخ گذاری بنا را از راه مصالح شناسی دچار مشکل می کند ، اما با توجه به شکل کلی و شباهت بسیار آن با برجهای شناخته شده در منطقه ، از آثار قرن هشتم هجری دانسته شده است. این گنبد مدور و به شکل برجی است . جسد شمس آل رسول که عارف و محدثی بود و بازهد و تقوی می زیست در اینجا به خاک سپرده شده است مزار او در ( عوامه کوی ) که از کوی های شهر قدیم آمل بوده بنا شده است طاق این برج دو پوش بوده و گنبد خارجی و داخلی داشت که بر اثر زلزله خراب شد. که از این نطرات میتوان گفت اینجا مقبره محمد بن محمود آملی با نام کامل شمس الدین محمد بن محمود آملی از دانشمندان پزشکان شهیر ایرانی بوده است.

منبع:irandeserts
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
آتشكده الزين، طارم

آتشكده الزين، طارم

آتشکده الزین (الیز) مربوط به دوره ساسانیان است و در شهرستان طارم، بخش چورزق، روستای الزین واقع شده و این اثر در تاریخ ۱ مهر ۱۳۵۳ با شمارهٔ ثبت ۹۸۵ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است. آتشکده الزين يا اليز بنايي در محدوده شهرستان طارم است که قدمت آن به دوره ساسانيان مي رسد. اين بنا در زمان ساسانيان مقدس بود و به عنوان عبادتگاه مورد استفاده قرار مي گرفت. آتشكده الزين از سنگ و گچ ساخته شده و روي چهار تاقي سنگي در محوطه اي به نام قبرستان كه قدمت آن به دوره هاي اسلامي باز مي گردد. آتشكده الزين تنها بناي باستاني منطقه گيلان است كه تقريبا سالم مانده است و گنبد آن نريخته است.


منبع:irandeserts
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
آتشكده آذرگشسب یا آذرجشنس، تخت سلیمان

آتشكده آذرگشسب یا آذرجشنس، تخت سلیمان

یكی از مشهورترین و بزرگ ترین آتشكده های فلات ایران كه در آذربایجان غربی در ۴۹ كیلومتری شمال شرق شهر تكاب كنونی قرار دارد امروزه به آن تخت سليمان می گویند. در دوره شاهنشاهی اشكانیان مهم ترین پادشاه آذربایجان آریوبرزن و پسرش ارت وزد بوده است. بیشتر پادشاهان ایران پس از نشستن بر اریكه شاهنشاهی به نیایشگاه آذرگسشب آذربایجان می رفتند و به درگاه خداوند نیایش و سپاس و درود می فرستاده اند و سپس هدایایی تقدیم می كردند.
آتشكده شیر نیز همان آذرگشسب است كه خرابه های آن نزدیك تخت سلیمان است. ساخت این بنا به بیش از ۳۰۰۰ سال باز می گردد و در كتاب هفتم دینكرد در بند ۳۹ سازنده آن را كیخسرو پسر سیاوش شناخته شده است كه فر ایزدی به او رسیده بود.

آذرگشسب در كنار دریاچه چیچست قرار دارد و در گذشته كاخهای بسیار باشكوه و سترگ در اطراف آن بنا بوده است. این دریاچه به صورت خودجوش هر ثانیه ۴۴ لیتر آب از خود بیرون می دهد. آتشكده ساسانی وسیع ترین تاسیسات ساسانی است كه تاكنون شناسایی و از زیر خاك بیرون آورده شده است. یك آتشكده دارای تعداد زیادی اتاق است. در مركز بنای آتشكده معمولا یك اتاق مربع به شكل یك چهار طاقی با محراب آتش ساخته می شود. دومین اتاق مهم «یزشن گاه» است كه در آن آتش را وقتی برای نیایش در معرض دید نیست، شعله ور حفظ می كردند.

تخت سليمان محوطه اي باستاني است شامل چند كاخ ساساني و آتشكده آذرگشنسب.در نزديكي ‌آن دو مجموعه باستاني ديگر به نامهاي زندان سليمان و تخت بلقيس قرار دارد.در اطراف زندان سليمان آثاري از دوره مادها و سكاها بدست آمده و بر اساس اين كشفيات تاريخ منطقه را به هزار سال پيش از ميلاد نسبت مي دهند.برخي تاريخ نويسان اين مكان را محل تولد زرتشت دانسته اند
كاخ ساساني در زمين مرتفعي واقع است كه در پيرامون آن درياچه عميق بيضي شكلي قرار دارد.شمال درياچه آتشكده آذر گشنسب بر پا بوده و آتش آن تا قرن چهارم هجري روشن بوده است و از آن به عنوان يكي از سه آتشكده مهم ساساني ياد مي شود - آذر فرنبغ،آذر برزين،آذر گشنسب -اين محل در قرن هفتم هجري به صورت اقامتگاه تابستاني ايلخانان مغول در آمد .از اين آتشكده به نام آتشكده شيز نيز ياد شده است


بهرام گور و خسرو پرويز پس از پيروزي بر دشمنان غنائم جنگي را به اين آتشكده هديه ميكردند.اين آتشكده آنقدر اهميت داشت كه شاهان ساساني پس از تاج گذاري براي زيارت،پياده از تيسفون به آنجا مي رفتند.رستم فرخزاد فرمانده لشگر ساساني، پس از آنكه فرو پاشي سلسله ساساني را حتمي دانست در نامه اي به يزگرد سوم از او خواست با تمامي ثروت خود به تخت سليمان رود
مسعودي مي نويسد: و در آنجا تا كنون‌ آثاري شگفت از بنا و تصوير ، با رنگهاي جالب از صورت افلاك و نجوم وجهان از خشكي ودريا و آبادي و معدن و ويرانه و گياه و عجايب ديگر بجاست
ابودلف در سال 341 هجري از روشن بودن آتش آتشكده زرتشتيان در اين منطقه مي نويسد و در شگفت است كه اين آتش كه كانون آن از 700 سال پيش فروزان است چرا خاكستر ندارد. او مي نويسد بر بالاي گنبد اين آتشكده هلالي از نقره نسب شده كه طلسم آن به شمار ميرود و قابل تخريب نيست.ياقوت حموي و قزويني نيز چنين عباراتي را نقل كرده اند.اشپيگل مي نويسد : پس از آنكه هراكليوس به معبد شيز رسيد تصويري از خسرو پرويز را ديد كه نمايشي بود از آسمان با خورشيد، ماه، ستارگان و ايزدان و به كمك دستگاههاي مكانيكي آسمان ميتوانست بغرد و ببارد. قزويني مي گويد : آ تش ديگر آتشكده ها را از آتشكده شيز ميبردند
همچنين بقاياي يك معبد آناهيتا نيز در خرابه هاي ساساني تخت سليمان ديده ميشود. البته شهرت مذهبي اين محل مربوط به آتشكده آن است


در سه كيلومتري شمال غربي تخت سليمان،تپه اي قرار دارد كه در قله ‌آن حفره اي بزرگ به عمق حدود 100 متر ديده مي شود و آنرا زندان سليمان ناميده اند.در فاصله 7.5 كيلومتري شمال شرقي تخت سليمان كوهي به نام تخت بلقيس قرار دارد كه در آن آثار بنا هاي ساساني ديده مي شود .







منبع:irandeserts
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
آتشكده آذرخش (مسجد سنگی)، داراب

آتشكده آذرخش (مسجد سنگی)، داراب

در حدود پنج كيلومتري جنوب شرقي داراب بناي شگفت انگيزي در دامنه كوه با طرح چليپا وجود دارد كه امروزه به مسجد سنگي شهرت دارد.برخي معتقدند اين بنا در ابتدا يكي از معابد مهم مهر پرستان بوده و سپس در زمان ساساني به آتشكده تبديل شده است.در سال 652 ه ق دردوران محمد حسن مبارز، محرابي به اين آتشكده اضافه شد و بنا به مسجد تغيير كاربري داد.قسمتي از سقف اين بنا باز است و در زير آن حوض كم عمقي قرار دارد و راهروهايي با سقف مدور پيرامون آن مشاهده مي شود.در بيرون بنا اتاق كوچكي در كوه كنده شده كه احتمالا محل اقامت نگهبان آتشكده بوده است . آتشكده از راهروها و ستونهاي متعددي تشكيل شده است. مهمترين خاصيت معماري اين بنا اين است كه ديوارها و سقف آن در سنگ يكپارچه كوه تراشيده شده اند و كل بنا يك تكه است.پشت بام آن با خورده سنگ و گچ مسطح شده است. در محراب عبارت زير كنده شده است: به فرمان پادشاه زمان اتابكي ابومظفر ابوبكر بن اتابك سعد بن زنگي مظفري در ماه رمضان 652 ه ق محققان بر این عقیده‌اند که بنای اولیه مسجد سنگی معبدی مربوط به دوره ساسانیان بوده و در دوره اتابکان فارس، 652 هجری قمری، با تعبیه محراب و تغییراتی، به مسجد تبدیل شده است. بنای مسجد، عبارت از محوطه صلیبی شکلی است که در اطراف آن، دورتادور، رواقی با جرز، ستون و دهانه‌های طاقدار قرار گرفته است.پوشش چهار بازوی محوطه صلیبی شکل، به صورت طاق گهواره‌ای ساخته شده اما پوشش بخش میانی به صورت مربع بریده و فضای روبازی در نظر گرفته‌اند و در زیر آن و وسط تالار، حوض 4 گوش کم عمقی ساخته‌اند. طولانی‌ترین قسمت بنا، طول شرقی غربی است که از در ورودی شروع می‌شود. ورودی‌های آن در سمت جنوب شرقی قرار دارد و فاصله آن از ابتدای درگاه ورودی تا انتهای شمال غربی تقریبا 20 متر است.طول دو سوی دیگر مسجد که یکی در راستای جنوب غربی و دیگری در امتداد شمال شرقی قرار دارد حدود 18 متر است. به نظر می‌رسد که کار احداث این بنا با کندن کوه از بالای نورگیر شروع شده و به صورت یک چاه با پلان مربع به پایین رفته است و سپس از 4 سمت دیواره‌های چاه، ایوان‌های مسجد کنده شده‌اند که از نظر زمانی می‌تواند تاریخ اتمام آن را به یک چهارم کاهش دهد.این مسجد با پلانی چهار سو (چلیپا)، بنایی اسلامی است، که در کوه پهنا قرار دارد و سیاحان مختلف دیده و تفسیرهای مختلفی درباره آن ارائه داده اند. در قسمت ورودی، یک هشتی به ابعاد 78/2 و 60/9 متر وجود دارد، که البته با انحرافی که در این قسمت بوده، ابعاد آن اندکی متغیر است. دورتادور مسجد را رواقی به عرض 1 تا 10/1 متر همراه با جرزهایی احاطه کرده است، که در سمت محراب مسدود می شوند.سقف‌ها و جرزها، به جز در راهروهای گردشی اطراف، همگی قوس بیضی شکل نزدیک به جناغی دارند و در واقع همانند طاق آهنگ هستند. اغلب منابع و متون ایرانی که قدمت آنها از دوران قاجار تجاوز نمی کند، مسجد را یک بنای مربوط به دوره ساسانی می دانند که به مسجد تبدیل شده است. درگاه بیرونی مسجد سنگی، دارای 70/4 متر ارتفاع و 15/2 متر عرض است. نمای بیرونی مسجد سنگی، سردرهای مساجد اسلامی را تداعی می کند، که به صورت ستونها و در دو طرف ورودی تراشیده شده و متصل به دیوار مسطح بیرونی است. مسجد دارای قوس جناغی اسلامی است، که با قوسهای متداول دوره ساسانی و طاق‌های آهنگ داخل مسجد سنگی تفاوت آشکاری دارد. نمای بیرونی و ظاهری مسجد سنگی، بیشتر اسلامی نشان می دهند تا ساسانی. اما، از وجود عناصر ساسانی نیز در اینجا نباید غافل بود. داشتن محراب مقرنسکاری با خطوط کوفی، بویژه قطع شدن راهروها در دو طرف محراب و قرار گرفتن آن در سمت قبله و کتیبه های کوفی، دلایل اسلامی بودن بناست.کنار مسجد سنگی، یک اتاق با سقف طاقی شکل وجود دارد، که با 3 پلکان وارد کف آن می‌شود. این اتاق 8 متر طول، 15/3 متر عرض و 95/1 متر ارتفاع دارد. این مسجد در دو قسمت کتیبه دارد، یکی کتیبه محراب و دیگری کتیبه‌ای است که در قسمت بالای ورودی داخلی جلوخان و ابتدای ایوان شرقی در بالای درگاه و جرزهای طرفین آن قرار دارند. متن یکی از این کتیبه‌ها فرسوده و به مرور زمان دچار صدمه بسیاری شده و دیگری دارای متن کوتاهی است. کتیبه بالا ناخوانا است و کتیبه پایین تاریخ سال 652 را نشان می‌دهد. مسجد سنگی داراب با شماره 229 توسط سازمان میراث فرهنگی و گردشگری به ثبت تاریخی رسیده است.







منبع:irandeserts
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
آتشكده آتشگاه، اصفهان

آتشكده آتشگاه، اصفهان

در غرب اصفهان كوهي به نام آتشگاه قرار دارد و بر فراز آن آتشگاهي از دوران ساسانيان به جاي مانده است كه بعدها در دوران اسلامي نيز آثار ديگري به آن افزوده شده است. اين بنا از خشتهاي بزرگ با ملاط خاك رس ساخته شده است و پلان آن دايره است. ابن خرداد در قرن سوم از اين آتشگاه نام برده است. در قرن چهارم نيز ابن حقول در كتاب صوره الارض مينويسد :ماربين در مغرب اصفهان واقع است ..در اين بخش تل بزرگي مانند كوه است و بر آن قلعه اي بنا شده و در آن آتشگاهي است كه ميگويند آتش آن از آتشهاي ازلي است.مافروخي مورخ قرن پنج بناي آتشگاه را به مهر يزدان ملكي ازملوك طوايف ناحيه لنجان نسبت ميدهد.مسعودي در مروج الذهب ميگويد در اين محل بت خانه اي بوده كه گشتاسپ پس از اينكه دين مجوس را برگزيد بر جاي بت خانه آتشگاهي بنا نمود. حمد الله مستوفي قزويني احداث اين آتشگاه را به بهمن فرزند افراسياب نسبت ميدهد.
حمزه اصفهاني در كتاب اصفهان خود كه هم اكنون در دست نيست و فقط ميتوان اشاراتي به آنرا پيدا كرد آورده است : كه اين كوه را كه اكنون آتشگاه خوانند از جمله بيوت عبادات بوده است در عهد طهمورث، و آن را مينودز خوانده اند و بتان نهاده بودندي بسيار، چنان كه از جمله شهرهاي مشرق آنجا آمدندي به حج كردن تا روزگار گشتاسف، و اسفنديار به فرمان پدر آنرا از بتان خالي كرد و آتشگاه كردو هم بر آن بماند ، تا شاه اسكندر آنرا خراب كرد، و چنان آورده اند كه طهمورث آنجا نهاده است
علاوه بر آتشگاه در شمال و شمال شرقي كوه آثار اتاقهايي مشهود است. اين آتشگاه از بيرون به شكل دايره است و از داخل به صورت هشت ضلعي ديده ميشود. آتشكده آتشگاه در مسیر شهر نجف آباد به اصفهان قرار دارد و از معدود آتشگاههاي ساساني است كه از خشت و ملات كاه گل ساخته شده است. به همين علت نيز در حال تخريب ميباشد.اين بنا با خشتهاي قطور در قله كوه آتشگاه به ارتفاع تقريبي بيش از هزاروششصد متر از سطح دريا قرار دارد. اتاقك بر روي كوه محل نگه داري آتش مقدس بوده است. آتشگاه اصفهان از بناهای تاریخی اصفهان و از یادگارهای ایران باستان است. این بنا نزدیک رودخانه زاینده رود است و ساخت آن را به دوران ساسانی یا پیش از آن نسبت داده‌اند. آتشگاه اصفهان یکی از سه اثر قدیمی به جا مانده از دوران باستان و از نظر بزرگی سومین اثر موجود در شهر اصفهان است و یکی از 7 آتشکده بزرگ ایران در زمان قباد ساسانی می‌باشد.
بنای آتشگاه آتشدانی بزرگ و مدور است با دریچه‌های متعدد. این ساختمان از خشت‌های گلی خام به طول و عرض 40 سانتیمتر و قطر 14 سانتیمتر ساخته شده و مصالح خشت‌ها، گل و سنگ ریزه و نی‌های ساحل زاینده رود است. پایه‌های بزرگ و خشتی بنا تقریبا از میانه تپه آتشگاه آغاز می‌شوند و در بالا به ستون‌هایی محکم تبدیل می‌شدند که در گذشته اتاق‌هایی نیز روی آنها قرار داشته‌است.
در بالای تپه بنایی گرد وجود دارد و جز آن هیچ بنایی بلندتر ساخته نشده‌است. این بنا دارای 8 گوشه‌است و در هر گوشه یک پنجره هم رو به بیرون دارد. گفته می‌شود موبدان زرتشتی، آتش مقدس را در درون این اتاق قرار می‌داده‌اند. این مجموعه دارای اتاق‌ها و ساختمان‌هایی در 4 جهت تپه بوده که تا زیر اتاقک آتشگاه ادامه می‌یافته‌اند. در بافت ساختمان‌های این بنا می‌توان سوراخ‌های زیادی را دید که به دست گنج‌یابان کنده شده‌است.
در اطراف این آتشدان در سطحی پایین‌تر اتاق‌های زیادی ساخته بودند که به علت خام بودن خشت‌ها در مجاورت باد و باران به مرور زمان از بین رفته‌اند. بقایای این اتاق‌ها در شمال و شمال شرقی بر جای مانده است. این آتشدان دارای 7 پنجره بزرگ قدی و یک در ورودی است که آتش درون آن از تمامی جهات قابل دید بوده است . ارتفاع ورودی آن به اندازه چند پله از سطوح اطراف است و بطور کامل بر تمامی مجموعه و کوه وقوف دارد . در داخل آن در بالای در و تمامی پنجره‌ها طاقچه‌هایی قرار دارند.
مجموعه آتشگاه اصفهان در طول تاریخ به عنوان یکی از جایگاه‌های آتش مقدس و در دوران‌های اخیر به دلیل موقعیت مذهبی و تفریحی همواره مورد توجه مردم اصفهان و اطراف بوده است. آتشگاه اصفهان در سال 1330 و با شماره 380 در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسید. در سال‌های دهه 50 مرمت اساسی شد و در اوایل دهه 60 به جهت جلوگیری از ایجاد صدمات و تخریب، درهای ورودی ساختمان‌های آن بسته شد و بطور کامل استتار گردید.




منبع:irandeserts
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
آتشكده آذربرزین مهر، سبزوار

آتشكده آذربرزین مهر، سبزوار

اين آتشكده در دوره پيش از اسلام ، عهد ساساني در ناحيه ريوند قرار داشته و يكي از سه آتشكده مهم زرتشتيان به شمار مي آيد . وجود آتشكده برزين مهر حاكي از اين است كه اين شهر قبل از اسلام از جايگاه ويژه اي بر خوردار بوده است . احتمال ميرود این آتشكده همان آتشكده برزين مهر باشد. محل شهر باستاني كاملا مشخص نيست. اين آتشكده هم اكنون در ناحيه ريوند قرار دارد. در شاهنامه فردوسي نام اين منطقه به صورت ريونيز آمده است و قدمت آن 5000 سال بيان شده است. وجود اين آتشكده نشان از اهميت اين منطقه در گذشته هاي دور دارد. آتشکده آذربرزین ‌مهر یکی از سه آتشکده بزرگ دوره ساسانیان و آتشکده دهقانان ‌است. این آتشکده در ارتفاع ۲۰۶۱متری از سطح دریا و در کوهستان ریوند بین شاهرود ، سبزوار و در حوالی روستای فشتنق قرار دارد . آتشکده آذربرزین ‌مهر در زبان پهلوی به نام آتور بورگین میتر خوانده می‌ شود به معنی آتش مهر بالنده است . مکان آتشکده‌ برزین مهر ( به معنی آتش مهر بالنده ) را که ویژه ‌ی کشاورزان یا برزیگران بوده در کوه ریوند می ‌دانند .
تاریخ ساخت آتشکده آذربرزین‌ مهر بسیار کهن است به طوری که به زمان اشو زرتشت بازمی‌ گردد و در بند 8 از فصل 17 بندهش آمده است : آذربرزین مهر تا زمان گشتاسب در گردش بوده و پناه جهان تا اینکه اشو زرتشت اسپنتمان دین آورد و گشتاسب شاه دینش را پذیرفت ، آنگاه گشتاسب آتش مقدس را در کوه ریومند در آذر برزین مهر قرار داد .
در کنار این آتشکده گیاهی به نام ریواس وجود دارد که طبق مدارک و شواهد موجود در دوره آریایی‌ ها ( هزاره اول تا سوم قبل از میلاد ) از این گیاه نوشیدنی به نام هَومَه درست می ‌شد و در مراسم دینی و مذهبی آریایی‌ ها مورد استفاده قرار می ‌گرفت .
موبد اردشیر آذرگشسب درباره‌ ی آتشکده آذربرزین ‌مهر می ‌آورد که ‌: این همان آتشی است که به روایتی اشوزرتشت در زمان برگزیده‌ شدن به پیامبری در دست داشت و دست او را نمی‌ سوزاند . بهرام پژد و شاعر زرتشتی در زرتشت ‌نامه ‌ی خود در این ‌باره می ‌گوید :
که آن مهربرزین بی‌ دود بود – منور نه از هیزم و دود بود
در بند 8 از فصل 17 « بندهش » آمده است : « آذربرزین‌ مهر تا زمان گشتاسب در گردش بوده و پناه جهان تا این‌ که اشو‌زرتشت اسپنتمان دین آورد و گشتاسب شاه دینش را پذیرفت ، آن ‌گاه گشتاسب آتش سپند را در کوه ریومند در آذر‌برزین ‌مهر قرار دارد . »
در جایی دیگراز « بندهش » آمده است : « ریوند کوه در خراسان است ( که ) آذر بر‌زین مهر در آن قرار دارد . »
باز در بندهش آمده است : « کوه گنابد در همان پشت گشتاسبان است ، ( از ) آنجا به طرف ریوند ، که محل آذربر‌زین‌ مهر است ، نه فر‌سنگ است به سوی باختر . »
در بخشی از کتاب روایات پهلوی نیز چنین می‌ خوانیم که : « هرمزد ، آذربرزین‌مهر را بدان پاداش که گشتاسب به دین آهیخته شد به‌ گونه‌ ی آتش بهرام به پشته ‌ی گشتاسبان بنشاند » .
در کتاب بندهش هندی نوشته شده است که گشتاسب به کوه ریوند که پشته‌ی گشتاسبان گویند آن ( آذربرزین مهر ) را به دادگاه نشانید .
در هرصورت نام این آتشکده در ادبیات دینی زرتشتی ، همواره با گشتاسب همراه است .
به هر روی از این آتشکده به ‌جز در اندک‌ جاهایی ، چندان ، نام و نشانی در کتاب ‌های جغرافیایی و تاریخی نیست در حالی ‌که از آتشکده‌ ی آذر فرنبغ و آذر گشسب در نگاشته‌‌ های بسیاری یاد شده‌ است .
به گمان برخی ، از آن‌ روی از این آتشکده کمتر یادی دیده‌ایم که هنوز برای آن ، بنایی نیافته‌ اند اما برای دو آتشکده ‌ی آذر فرنبغ و آذر گشسب ، توانسته ‌اند بنا هایی را بیابند . البته شاید ملاحظات دینی نیز مطرح بوده و یا ممکن است بنای آذر‌برزین‌ مهر به وسیله‌ ی فاتحان مسلمان در نخستین سده‌ های ظهور اسلام از میان رفته باشد . همچنان که در تاریخ نیشابور می ‌خوانیم :
عبدالله عامر ، هنگام فتح شهر ، آتشکده ‌ی قهندز را ویران می ‌کند و به جای آن مسجدی جامع می‌ سازد . سپس به خواهش زرتشتیان شهر ، ساخت آتشکده ‌ای دیگر را دور از جامع اجازه می ‌دهد که به « کوچه ‌ی آتشکده » معروف می ‌شود ، موضوعی که در دیگر جا های کشور نیز فراوان سراغ داریم .
با توجه با اوستا و دیگر نگاشته‌ها، ریوند ناحیه ای میان نیشابور و سبزوار بوده ( که البته نیشابور را هم دربر می ‌گرفته است ) و چون اشاره به کوهستانی بودن محل قرار گرفتن آتشکده شده ، روستای « برزنون » در این منطقه می‌ تواند جایگاه این نیایشگاه بوده ‌باشد . چرا که این روستا کوهستانی است و گستره ‌‌ی کوهستانی و تپه‌ های بلند و مشرف بر دشت ‌های بزرگ می‌ تواند جایگاهی مناسب برای بنای یک آتشکده باشد و البته از سوی دیگر نام این روستا که اهالی منطقه آن را « برزنون » می ‌گویند شاید همان « برزین » بوده ‌باشد که با گذشت زمان به شکل « برزنون » درآمده است .
به‌ هر روی ، تا زمانی که سندی نوشتاری یا نشانه ‌ای از این نیایشگاه کهن یافت نشود ، گفته‌ ها از روی گمان بوده و هیچ یک ، سخن پایانی نخواهد بود .



منبع:irandeserts
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
آتشكده بازه هور، تربت حيدريه

آتشكده بازه هور، تربت حيدريه

يكى از كهن ترين نمونه هاى آتشكده گنبد دارى است كه احتمالا متعلق به زمان پارتيان است زمينه بناى سنگى موسوم به بازه هور به فاصله هفتاد كيلومترى از جنوب شهر مشهد در ضلع شرقى روستايى به نام رباط سفيد در ابتداى تنگه اى بازه هور واقع است. از نظر لغوى بازه در فارسى درى به قسمتى از ديواره كوه گفته مى شود كه خورشيد از ميانه باز آن بطرز باشكوه و زيبايى طلوع نمايد و شايد نام بازه هور از همين جا باشد. به لحاظ ويژگيهاى معمارى اين بنا نمايانگر بخشى از اجزا و عناصر ساسانى است كه آندره گدار آن را به قرن سوم ميلادى نسبت داده است. همچنين عده اى براين باورند بناى سنگى بازه هور آتشكده اى از دوره ساسانى است. بطور كلى معمارى اين بنا چهار طاقى است كه از چهار طرف باز بوده و عناصرى گنبدى بر فراز آن قرار گرفته است فضاى ورودى نيز داراى سه درگاهى بلند و عريض است كه احتمالا در حكم تالار ورودى به فضاهاى معمارى طرفين شمار مى آيد. اما ورودى اصلى بنا از ضلع غربى ايجاد شده كه درگاهى هاى همسان در اطراف، حاكى از الحاقات پيرامون آن است. در سطح فوقانى پلان مربع بنا چوبهايى بركنج آن نصب گرديده كه احتمالا گامهاى اوليه براى ايجاد گوشوار جهت ايجاد گنبد در بناها بوده است. اين بنا در واقع هسته مركزى يك مجموعه معمارى است به فاصله نزديكى از اين بنا. ويرانه هايى در قلعه تاريخى به نام دختر و پسر برفراز بلندى مشاهده مى شود. دو پژوهشگر معروف (هرتسفلد در كتاب ابنيه و آثار تاريخى ايران و آندره گدار در كتاب آثار ايران) اين بنا را از نزديك ديده اند و آن را از آثار دوره ساسانى ميدانند. بناى بازه هور داراى يك گنبد و سه ورودى و در گذشته از سمت مشرق به بناى ديگرى اتصال داشته و در دو سوى شمالى و جنوبى آن نيز الحاقياتى مانند راهرو و ايوان وجود داشته است. در مجموع اين بنا را مى توان هسته مركزى يك مجموعه معمارى كهن دانست. اين بناى قديمى و ارزشمند به فاصله حدود ۸۰ كيلومترى مشهد و در سمت شرق روستاى رباط سفيد واقع شده است.


منبع:irandeserts
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
آتشكده بنديان، درگز

آتشكده بنديان، درگز

محوطه باستانی بندیان در شهرستان درگز در استان خراسان رضوی ایران قرار دارد و شامل بزرگ‌ترین گچ‌بری یافت شده از دوران ساسانی است. این محوطه در سال ۱۳۶۹ در اثر کارهای تسطیح اراضی کشاورزی کشف شد و از سال ۱۳۷۳ تاکنون در دست حفاری و بررسی باستان‌شناسی است.کارهای باستان‌شناسی در منطقه در حال حاضر شامل بررسی معماری معبد ساسانی که در فصل‌های پیشین حفاری شده‌است. تپه دیگری در دست حفاری است. یاریم تپه در جوار آن هنوز مورد کاوش قرار نگرفته‌است. این محوطه باستانی مساحتی حدود هزار متر مربع را در بر می‌گیرد. این اثر تاریخی از بناهای دوره ساسانی محسوب می‌شود که در ۲کیلومتری شمال غرب شهرستان در کنار رودخانه درونگر واقع شده‌است وبه سبب آب بندی که در این ناحیه قرارداشته به بندیان معروف است.در نخستین فصل کاوش تالاری به ابعاد ۸×۱۰ متر خاکبرداری شد.که به احتمال زیاد دارای سقفی چوبی ومسطح بوده وبرفراز ستونها قرار داشته‌است.جالبترین قسمت تالار تصاویری است که به صورت گچبری دورتادور این تالار نقش شده‌است و کتیبه‌هایی به خط پهلوی نیز کشف گردیده‌است.این نقش‌ها وتصویرها موضوعات متعددی را بازگو می‌کنند از جمله شکار، جنگ، صحنه‌های مذهبی وتفویض قدرت که در همه آنها روح اعتقادی وایرانی متجلی است. آتشدان گچی زیبایی در مقابل تالار به آتشکده قرار دارد.اهمیت گچ‌بری‌های بندیان نه به طولانی بودن، بلکه به محتوای آن است. این گچ بری‌ها بیش از ۱۰۰ متر مربع وسعت دارند و بخش مهمی از تاریخ دوره بهرام گور را به تصویر کشیده‌اند. گچ بری‌های داخل تالار آتشکده، پادشاهی بهرام گور و غلبه وی بر پادشاه هپتالی‌ها، قوم مهاجم شمال خراسان، را به تصویر کشیده‌اند. گچ بری‌های بجا مانده از دوره ساسانی، عموماً جنبه تزیینی یا تک چهره دارند. در حالی که آثار نقش شده بر دیوار آتشکده بندیان، ورق‌هایی از تاریخ این دوره به شمار می‌روند. مجموعه آثار بندیان درگز، علاوه بر آتشکده، کارگاه صنعتی، سازه‌ای وسیع با کاربری احتمالی مذهبی و حکومتی و برج خاموشی به عنوان راهنمای مسافرین را نیز شامل می‌شود. يك آتشكده زيباي ساساني به همراه برج خاموشي در منطقه بنديان در گز مشاهده شده است ودر سالهاي اخير حفاري در آنجا صورت گرفته است. برج خاموشي محل تدفين زرتشتيان ، به شكل استوانه با ارتفاع سه متر و قطرحدودي 20 مترمي باشد. در آتشكده گچكاريهاي نفيس زيبايي از دوره ساسانيان بر جا مانده كه موضوعات آن عبارتند از پيروزي بهرام پنجم بر پادشاه هپتاليان، مراسم مذهبي در حضور آناهيتا ، معرفي افراد به شاه ، صحنه ضيافت تاج بخشي به شاه. درون آتشكده آتشداني زيبا يافت شده و پنج كتيبه به خط پهلوي در محراب آن قرار داشته است. حفاريهاي اين منطقه در سال 1373 آغاز شد. گچ بريها مربوط به سال 425ميلادي زمان سلطنت بهرام پنجم است كه در تاريخ طبري نيز از آن ياد شده است.
در اين كتاب ميخوانيم: بهرام شاهي خوش گذران بوده و اعتنايي به امور مملكتي نداشته است. همين امر باعث مي شود كه دولتهاي روم در غرب و هپتاليان در شرق به مرزهاي ايران چشم طمع پيدا كردند. با تذكر بزرگان دربار بهرام اعتنايي به تذكر بزرگان دربار نكرد و بزرگان از ترس حمله هپتاليان نماينده اي به سوي پادشاه هپتالي ميفرستند كه قصد حمله به ايران داشت و ميخواهند كه او را با دادن باج از حمله منصرف كنند. بهرام نيز به قصد آتشكده آذرگشنسب از تيسفون خارج گشت و اين تصور ايجاد شد كه او قصد فرار دارد. پادشاه هپتالي كه اين موضوع را ميشنود به نيروهاي خود استراحت داد و منتظر رسيدن خراج ايرانيان ميشود. بهرام در اين ميان مخفيانه با سپاهي اندك خود را به لشگرگاه هپتاليان رساند. به سپاهيانش دستور ميدهد پوستهاي گاوي را كه همراه داشتند را از ماسه پر كنند و بر گردن كره اسبها آويزان كنند. آنها گله عظيم اسبهايي را كه همراه داشتند به ميان سپاه هپتالي رم ميدهند و شبانه به آنها حمله كردند، سپاه هپتالي غافلگير شد و تعداد زيادي از آنان كشته شدند. بهرام پادشاه هپتالي را دستگير ميكند و زن او را براي كنيزي به معبد آذرگشنسب فرستاد.... چنين داستاني بر روي گچبر يهاي اين آتشكده نقش بسته شده است. افرادي كه زير پاي اسبان گچبري شده اند چهره هايي ايراني ندارند . آنها ريش كوسه،چشم بادامي،سبيل چخماقي دارند كه خاص نژاد هپتالي است. در صحنه اي ديگر اهورامزدا وآناهيتادر حضور بهرام پادشاه دست نشانده هپتالي را تاج بخشي ميكنند.

منبع:irandeserts
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
آتشكده برزو، اراك

آتشكده برزو، اراك

اين آتشكده در دوازده كيلومتري راهجرد در 65 كيلومتري شمال اراك قرار دارد. بناي آن در دوران ساساني ساخته شده است و معماري آن به صورت نمادين نشاندهنده يك آتشكده ساساني است. نمای آن از آجر و سنگ است و از آتشکده نیم ور کوچک تر است. از لحاظ ساختمانی مانند چهار طاقی*های این دوره در فارس و نقاط دیگر است.
منبع:irandeserts
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
آتشكده بیشابور

آتشكده بیشابور

چسبیده به قصر بزرگ بیشابور، بقایای آتشكده ای از همان زمان دیده می شود كه هر چند نقشه چهار گوش آن دارای سنت ایرانی است، از فنون ساختمانی روم بهره برداری كرده است. عناصر تزئینی آن از قبیل سرهای گاو نر پشت در پشت به روشنی از شوش یا تخت جمشید اقتباس شده است.

در بیشاپور تنها بناهای دولتی در بخش شمالی شهر از زیرخاك بیرون آورده شده اند. این بناها را كاخی با معبد مجاور آن تلقی كرده اند اما به احتمال زیاد همه مجموعه یك آتشكده بزرگ با یك حیاط ورودی مستطیل شكل در ضلع جنوب شرقی بوده است. این حیاط به ایوانی كه هوز حفاری نشده منتهی می شود و در پشت آن تالار بزرگ چلیپایی شكل قرار داشته كه زمانی بر بخش مركزی آن بزرگترین گنبد ساسانی (به قطر ۲۲ متر) زده شده بوده است. این بنا احتمالا مكانی مقدس بوده است.
شهر تاريخي بيشاپوردر كنار يكي از شاهراههاي ارتباطي كشور در زمان شاپور اول بنا شد، ويرانه‌هاي بيشاپور در بيست و سه كيلومتري غرب كازرون در استان فارس واقع است .ساخت بناي بيشاپور به دستور شاپور اول بعد از پيروزي او بر والرين امپراتور روم آغاز شد.طراح و سازنده شهر اپساي دبير،معمار بزرگ عصر خود بود. شهر 2 كيلومتر طول و 1 كيلومتر عرض داشته و چهار ضلعي است .بيشاپور از يك سو به كوه،كه دژي براي حفاظت از شهر بوده، و از سوي ديگر به رودخانه محصور شده و اطراف آنرا بارو و خندق فرا گرفته است.
وجه تسميه و تاريخ بناي شهر
بيشاپور يكي از شهرهايي است كه شاپور اول آنرا بنا كرده است. واژه بي بر سر نام شاپور آمده است،اين همان واژه به يا وه در زبان پهلوي است كه به معناي نيك است. محققان آنرا شهر زيباي شاپور دانسته اند.اين شهر در سال 260 م بنا شد.
از بافت شهر چنين پيداست كه زندگي محله اي در اين شهر معمول بوده است و هر محله اي حدودي معين داشته است.شهر مانند بيشتر شهرهاي امروزي ايران داراي دو خيابان اصلي بوده كه در مركز شهر همديگررا قطع ميكردند . مصالح بكار رفته در بناهاي شهر قطعه سنگهاي نتراشيده،قلوه سنگ ،آجر و خشت با ملاطي از گچ و ساروج است. كاخها در سمت شرقي شهر بنا شده بودند.تالار بزرگ كاخ ، مربعي به ضلع بيست ودو متر بوده كه گنبدي به ارتفاع بيست و پنج متر بر آن سوار بوده است،كه چهار ايوان سه اتاقه درپيرامون دا شته است. شست و چهار طاقچه گچبري شده ديوارهاي تالار اصلي را با رنگهاي سرخ و زرد و سياه زينت مي دادند .طرح اين گچبريها تا حدودي تحت تاثير هنر يونان بوده است.در حاشيه حياط موزاييكهايي با تركيبي از عناصر رومي و ايراني قرار داشته است. در نقشهاي اين موزاييكها تصويري از چند زن و مرد درباري و زني در حال نواختن چنگ به چشم مي‌خورد.هنر موزاييك سازي برگرفته از روم بوده كه با طرحهايي دلنشين از هنرمندان ايراني آميخته شده است . دركنار اين كاخ پرستشگاهي قرار دارد كه بايد ، با شناختي كه از بينش ساسانيان داريم ، معبدآناهيتا باشد در كتاب التنبيه و الاشراف مسعودي آمده است كه ماني در شهر بيشاپور توسط كرتير محاكمه و اعدام شد








منبع:irandeserts
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
آتشكده پيرچم، گیلوان

آتشكده پيرچم، گیلوان

روستاي پيرچم در كنار جاده آببر به گيلوان قرار دارد. در جنوب روستا بر روي يك تپه بنايي قرار داردكه پلان آن به شكل چليپا است. امروزه از اين بنا فقط ديوارهاي آن باقي مانده است. روستاييان اين بنا را به نام پير ميشناسند. این بنا احتمالا به دوره ساسانی تعلق دارد. این بنا از سنگ وساروج با پلان چهار طاقي وبا ابعاد 4×4 متر ساخته شده وپوشش آن گنبدي شكل وتماما" از لاشه سنگ اجرا گرديده اند. تركيب كلي آن به سبك آتشكده هاي دوران ساساني وبا آتشكده نياسر كاشان قابل مقايسه اند، با اين تفاوت كه براي عناصر اصلي در آن به جاي آجر، از لاشه سنگ استفاده شده است. بهر تقدير اين آتشكده در زمره عناصر جاذب تاريخي طبقه بندي مي شود. این آتشكده از دوران ساسانيان در فهرست آثار تاريخي ثبت گرديده است.



منبع:irandeserts
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
آتشكده پیر همدان، آب بر

آتشكده پیر همدان، آب بر

این آتشکده در شمال شرقی شهرآب بر در درون باغ های زیبا ودر میان ویرانه های به جای مانده از زلزله 1369 طارم و منجیل در محله پیر همدان ، بنای تاریخی و آتشکده ای قرار گرفته که از زلزله طارم در امان مانده است وقدمت آن به ۷ قرن می رسد. این بنا در نزدیکی بقعه ی امامزاده جعفر (ع) و در یک کیلومتری امام زادگان هاشم و عوف (ع) آب بر واقع شده این آتشکده از پی دارای 6 متر ارتفاع میباشد که در حال حاضر بر اثر جمع شدن خاک در اطراف بنا به ارتفاع 4 متر دیده میشود. این هشت ضلعی منتظم دارای 4 درب بوده که درب اصلی آن در قسمت جنوب غربی آن واقع شده است. این بنای تاریخی دارای 8 پنجره کوچک منحنی شکل نورگیر بوده. در داخل بنا آثاری از گچ بری های تزئینی در بالای دیوارها و نزدیکی سقف ایجاد شده که به علت عدم ثبت آنها معلوم نیست در چه دوره ای ایجا شده است. در بالای درب اصلی که دارای قوس منحنی میباشد طرحهای و گچ بری هایی کار شده است که شامل طرحهای اسلیمی و گل میباشد. نمایی از گچ بری های درب اصلی این بنا از مصالحی چون سنگ و گچ و خشت و آهک ساخته شده است. در داخل بنا بااستفاده ازگچ بیها و طرحهای اسلیمی و هندسی برروی رواقها ودرزیرخمیدگی آنها تزئینات قابل توجهی صورت گرفته است که مقداری از آنها بر اثر نفوذ آب باران و فرسودگی از بین رفته است. به گفته افراد محلی در زمانهای دور این بنا دارای گنبدی بوده که بر اثر بی توجهی در هنگام تعمیرات تخریب و سقف موجود به جای آن ایجاد شده است. در زیر این سقف و بربالای مقرنص ورواقها نشانه هایی از خمیدگی وامتداد قوسین سقف قدیمی دیده میشود. نمایی از سقف جدید آتشکده پیرهمدان نمونه هایی از طرحهای اسلیمی به کار رفته در داخل بنا را در زیر می آوریم که در آنها رنگهایی که به کار رفته را نیز مشاهده میکنید در این گچ بریها از رنگهایی مانند قرمز،نارنجی، زرد، و کمی هم سبز استفاده شده است. قابل ذکر است این بنای تاریخی بارها مورد دزدی غارت قرار گرفته و داخل آن مورد حفاریهای غیر قانونی نا اهلان قرار گرفته است که هنوز هم نشانه هایی از این حفاری ها در داخل بنا بر جای مانده و هر زمانی یک قسمت از آن مورد حفاری قرار میگیرد. به گفته افراد محلی و سخنانی که به صورت محاوره ای در میان مردم شنیده شده است این بنا از 2 طبقه تشکیل شده است که طبقه دیگر آن درزیرآن قرارگرفته ودرداخل آن کتابخانه ای با کتب تاریخی وجود دارد . ویا به گفته بعضی از مردم این زیر زمین حاوی اشیا قیمتی وسکه های طلای پادشاهان ساسانی می باشد. به همین دلیل گروهی مخفیانه جهت یافتن این موارد به حفر آن اقدام میکنند. که درمیان مردم این سخن پخش شده است که آنها پس از چند متر حفاری به لایه ای از ساروج رسیده اند که قابل نفوذ نبوده است و بسیار سخت می باشد. همانطور که میدانید ساروج مصالحی متشکل از مواد آهک و زرده تخم مرغ و مواد چسبندهی گیاهی و ........ است که به مرورزمان بر استحکامشان افزوده واز سنگ نیز سخت تر میگردد. آنچه در این میان توجه بازدید کنندگان را به خود خیره میکند این مسئله است که این بنای تاریخی بعد از گذت سالیان طولانی هنوز بر پا ایستاده و حتی از زلزله شدید طارم در سال 136۹ در امان مانده و استقامت کرده است. خانه ها و مسجد اطراف آن کاملا با خاک یکسان شدهاند و بنا در میان آوار جلوه نمایی می کند. و این نشان از استحکام ومقاومت آن دارد و شاید به مرور زمان و عدم توجه مسئولین تخریب شود و جالب اینجاست که تا کنون از سوی میراث فرهنگی هیچ اقدامی در جهت بازسازی و شناسایی قدمت آن انجام نگرفته است.




منبع:irandeserts
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
آتشكده چهارقاپی، قصر شیرین

آتشكده چهارقاپی، قصر شیرین

آتشکده چهار قاپي، چهار قاپو يا به معني چهار در، از جمله آتشکده‌هاي دوره ساساني است كه در شهر مرزي قصر شيرين قرار دارد.اين آتشکده از نوع آتشکده‌هايي است که داراي دالان طواف بوده و به مرور زمان رواق آن فرو ريخته است و تنها در برخي از قسمت‌ها، آثاري از آن ديده مي‌شود.آتشکده چهار قاپي، اتاقي مربع شکل به ابعاد 25×25 متر است و سقفي گنبدي شکل به قطر 16 متر داشت که متأسفانه اکنون اثري از آن باقي نمانده است و تنها بقاياي گوشواره‌ها در چهار گوشه آن ديده مي‌شود.اين اتاق مربع شکل داراي 4 درگاه ورودي است که به رواق اطراف فضاي مرکزي منتهي مي‌شوند.در اطراف اين بنا مجموعه اتاق‌ها و فضاهايي وجود دارد که بخش‌هايي از آن در نتيجه کاوش‌هاي باستان‌شناسي سال‌هاي اخير شناسايي شده است.اين بنا با استفاده از مصالح محلي از قبيل لاشه سنگ و ملاط گچ ساخته شده و گنبد آن آجري بوده است.آتشکده چهار قاپي از جمله بناهای تقویمی ایران بوده که جهت تشخیص شروع فصول سال از آن استفاده می‌شده است.این اثر تاریخی به جا مانده از دوره ساسانیان در نتیجه جنگ تحميلي دچار آسیب‌های فراوانی شد. آتشكده چهارقاپي درون شهر قصر شيرين قرار دارد و در كنار بناهاي ديگر ساساني معروف به كاخ خسرو ميباشد. ساختمان آن از نظر معماري شبيه آتشكده ورامين است.بناي آن مستطيل شكل با جهت شرقي غربي است.ورودي اصلي در جهت شرق است كه در كنار آن ساختمانهاي ديگر و حياط قرار دارد.چهارتاقي آتشكده بناي مربع شكل با ابعاد شانزده متري است كه در هر طرف دري به ابعادتقريبا سه متر دارد.روي ديوارها گنبدي با قطر شانزده متر واقع بوده كه هم اكنون خراب شده است و روي گنبد پنجره هايي قرار داشته است. در مورد كاركرد و زمان ساخت آن نمي توان نظر قطعي داد ولي احتمالا در اواخر دوره ساسانيان ساخته شده است. اين آتشكده هم اكنون محل امني براي تزريقيها ي هروييني است.




منبع:irandeserts
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
آتشكده ری

آتشكده ری

آتشكده ری یا «تپه میل» یادگاری از دوره ساسانیان و شاید قدیمی ترین آتشكده است.این بنای قدیمی بقایای آتشكده بزرگ ری است، یكی از مهمترین آتشكده های پیش از اسلام كه به روایت تاریخ طبری از آن قدیمی تر وجود ندارد.


بخشی از بنای آتشكده ری در زمان حمله اسكندر به ایران خراب شد و تنها قسمتی از بنای چهارطاقی و زیبای این آتشكده به صورت دو میل باقی ماند. از این رو بقایای به جای مانده از آتشكده ری را كه بر تپه ای واقع شده، تپه میل می خوانند.بنای آتشكده از سنگ و آجر با ملات ساروج است كه در ساختمان آن از خشت نیز استفاده شده است.
آنچه از پوشش بنا در زمان حاضر بر جاست، یك جفت قوس هلالی با نقطه بیضی است، در راستای محور اصلی تالار، راهروی كم عرض تونل مانندی سراسر طول تالار را از زیر طی می كند كه از منتهی الیه غربی، راهروی هم عرض دیگری بر آن عمود می شود و ورودی اصلی راهروی زیرین در جبهه شرقی، زیر ایوان اصلی است.
بنای چهارطاقی آتشكده دارای چهار دالان سرپوشیده بود كه آتش مقدس را برای حفاظت از آب، خاك و باد از این دالان ها عبور می دادند. در اكتشافات انجام شده تنها یكی از این دالان ها پدیدار شده است.در كتاب مروج الذهب مسعودی، ساخت آتشكده ری را به فریدون نسبت می دهد و راویان روایت كرده اند كه مسلمانان در فتح ری چون با مردم آنجا صلح كردند، آتشكده را باقی گذاردند.به جای ماندن قسمتی از طاق های این آتشكده در عصر حاضر گواهی است بر این كه آتشكده ری در زمان صدر اسلام خراب نشده است.
بلندی تپه میل از سطح دشت اطراف ۱۸ متر است و حدود ۲۵ متر پهنا و ۲۰ متر درازا دارد. پیرامون این تپه بلند تپه های كم ارتفاع كوچكتر پراكنده شده كه مشرف بر آنها قرار گرفته است. این مجموعه منطقه ای به وسعت ۸۰۰ در ۹۰۰ متر را شامل می شود.بر بالای تپه، بنای اصلی آتشكده در راستای شرقی غربی برپاست، طرح كلی بنا، تالار ستون داری بوده با دو ردیف ستون چهارگوشه سه تایی كه عملاً به ۳ بخش تقسیم شده است.
یك بخش مركزی عریض تر و دو بخش جانبی كم عرض تر، ورودی اصلی تالار آتشكده در جبهه شرقی از طریق یك ایوان چهارستونی مدور كه پایه های سر ستون های آنها در گوشه های شمال شرقی و جنوب به شرق ایوان برپاست.تپه میل حدود ۱۲ كیلومتری جنوب شرقی حرم حضرت عبدالعظیم (ع) و در ۲ كیلومتری جنوب قلعه نو بخش كهریزك شهرستان ری بر فراز تپه ای بلند در روستای قلعه نو قرار دارد.
برای نخستین بار در سال ۱۹۰۹ میلادی یك هیأت فرانسوی فعالیت خود را به منظور كاوش در محوطه باستانی تپه میل آغاز كرد، سپس هیأتی ایرانی از سال ۱۳۳۱ تا ۱۳۳۴ كار حفاری و مرمت قسمت هایی از این بنا را به عهده گرفت و آخرین دوره مطالعات باستان شناسی در این محل در سال ۱۳۷۸ انجام شد.
آثار به دست آمده در تپه میل گچبری هایی با نقوش اسلیمی و گیاهی مربوط به اواخر دوران ساسانی و اوایل دوره اسلامی است.از تپه میل به عنوان اثری بر جای مانده از یك آتشكده دوره ساسانی یاد شده كه در فهرست آثار ملی ایران نیز ثبت شده است.
آتشكده ري كه در بين اهالي به تپه ميل مشهور است دركنار جاده تهران به ورامين و بر روي تپه اي ما بين مزارع جو قرار دارد .در كتب مقدس زرتشتي به ري به عنوان يك مركز ديني اشارات بسياري شده است و شايد اين آتشكده مركز شهر ري باستان بوده است! در اين تپه در سالهاي اخير حفاري فعالي شده است و آثار بسياري از آن بدست آمده است.
بالاي تپه آتشكده بزرگي قرار دارد كه از دور مشخص است و آتش مقدس در آن هميشه روشن بوده است. در زيرآتشكده تونلي قرار دارد كه براي جابجا كردن آتش از آن استفاده ميكردندو دليل اين امر اين است كه بر طبق سنن زرتشتي نبايد آتش مقدس در مقابل نور آفتاب قرار گيرد. اين تونل دو طرف تپه را به هم وصل مي كند
در قسمت ديگر تپه بناهايي از دل خاك بيرون آمده است و در آنها گچبري هاي زيادي يافت شده است . در موزه اين تپه گنجينه زيبايي از گچبريهاي ساساني قرار دارد كه هنوز به موزه هاي خارجي فرستاده نشده است. از ديگر آثار ساساني نزديك آتشكده ميتوان به قلعه ايرج اشاره كرد

درتاريخ طبري ميخوانيم -به ري آتشگاهي بود كه از آن قديم تر نبود- همچنين در تاريخ طبري يزدگرد سوم پس از شكست از حلوان به ري آمد و آتش مقدس را برداشت و به مرو رفت
مسعودي نيز در مروج الذهب احداث آتشكده ري را به فريدون نسبت ميدهد. او ميگويد آتشكده ري قبل از ظهور زرتشت بوده است.ري قبل از زرتشت شهري مذهبي بوده است و چون اعراب در فتح ري با مردم آنجا صلح كردند آتشكده را باقي گذاشتند


منبع:irandeserts
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
آتشكده خير آباد، بهبهان

آتشكده خير آباد، بهبهان

این اثر در تاریخ ۲ اسفند ۱۳۲۷ با شمارهٔ ثبت ۳۷۱ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است. اين اثر تاريخي در سمت راست جاده دهدشت ـ بهبهان و در يک کيلومتري شمال روستاي «ده‏وه» خيرآباد و در طرف چپ رودخانه خيرآباد واقع شده که به دوره ساساني مربوط است . اين بنا که به چهارطاقي يا آتشکده خيرآباد شهرت دارد ، ساختماني است مربع شکل با اضلاع متساوي 11 متر که با استفاده از گچ و لاشه سنگ ساخته شده است . اين بناي تاريخي در چهارطرفاصلي داراي چهار طاق است که بر روي چهار پايه ساخته شده و بر فراز آن گنبدي وجود داشت که اکنون ديگر نيست . اين آتشکده يکي از قديمي‏ترين و معروف‏ترين آتشکده‏هاي اين منطقه و واجد ارزش‏هاي تاريخي و نيز زيارتگاهي براي زرتشتيان مي‏باشد .

منبع:irandeserts
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
آتشكده ترشيز، کندر

آتشكده ترشيز، کندر

از اين آتشكده اثري نمانده است و تنها با استناد به منابع تاريخي ميتوان به آن دست يافت .لسترينج در كتاب جغرافياي تاريخي سرزمين هاي خلافت شرقي شهر ترشيز قديم را در يك منزلي باختر شهر كنوني كندر نزديك دهكده كنوني عبدل آباد دانسته است. مستوفي نوشته است در ولايت ترشيز چند قلعه محكم است اول قلعه بردارود، دويم قلعه ميكاب ، سيم قلعه مجاهد آباد و چهارم قلعه آتشگاه و از اين ولايت غاه و ميوه به نيشابور و سبزه وار برند و ساير ولايات نيز برند .نزديك ترشيز دهستاني به نام كشمير قرار داشت.حمد الهه مستوفي مينويسد در قديم درختي سرو بوده چنانچه در عالم هيچ درختي از آن بلندتر نبوده چنين گويند كه جاماسب حكيم نشانده بود و در شاهنامه ذكر درخت كشمير آمده چنانكه گفته است. يكي شاخ سرو آوريد از بهشت به پيش در كشمير اندر بكشت
در ديه كشمير هرگز زلزله نيامده و در حدود آن در مواضع ديگر زلزله بسيار باشد. به گفته قزويني در سال 247 بفرمان متوكل خليفه عباسي سرو معروف كشمير را انداختند و آنرا قطعه قطعه كرده بار بر شتران نموده براي به كار بردن در ساختمان قصر جديد خليفه در سامره از ايران عبور دادند و اعتراض و خواهش و تضرع مجوسان در جلوگيري از اين عمل فايدتي نبخشيد اما وقتي سرو بكنار دجله رسيد كه متوكل خليفه عباسي به دست پسرش كشته شده بود.
منبع:irandeserts
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
آتشكده تشوير، طارم عليا

آتشكده تشوير، طارم عليا

این اثر در تاریخ ۱ مهر ۱۳۵۳ با شمارهٔ ثبت ۹۸۳ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است. در مسير راه جاده سرخه ديزج به گيلوان ( در طارم عليا ) روستاي تشوير قرار دارد. در سمت چپ جاده با فاصله 50 متري بقاياي پايه هاي دو بنا ديده مي شود و اطراف آن گورستان قرار گرفته است . پلان يكي از آنها به صورت چهار ضلعي و ديگري به صورت هشت ضلعي مي باشد . مصالح بكار رفته در بنا عبارتست از سنگ و گچ و ساروج . عده اي از محققين كلمه تشوير را به معناي جايگاه آتش معرفي كرده و وجود اين دو بنا را از دوران قبل از ورود اسلام به اين منطقه ذكر مي كنند . از اين دو بنا نيز فقط چهار جرزهاي آن باقي مانده است.



منبع:irandeserts
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
آتشكده خرم دشت، كاشان

آتشكده خرم دشت، كاشان

آتشکدهٔ خرم‌دشت در ۲۰ کيلومترى جنوب شرقى کاشان در کنار روستاى خرم‌دشت قرار گرفته است. اين چهارطاقى بر چهار پايهٔ اصلي، چهارطاقى شامل بر بخش زيرين ديوار سنگى به قطر ۸۰ سانتى‌متر و فاصلهٔ ۵/۲ مترى چهار سوى پايه‌ها است. آتشکدهٔ خرم‌دشت از آثار دوران ساسانى است. اين بنا از سنگ وگچ ساخته شده است و به دوره ساساني تعلق دارد. دور تا دور آتشكده را يك دهليز فرا گرفته است. این آتشکده شبیه بنای چهار طاقی نیاسر می باشد ( با این تفاوت که فاقد سقف است و سنگهای به کار رفته در آن متفاوت از چهار طاقی نیاسر می باشند و دچار تخریب و ویرانی های بسیاری شده است. وجود آتشکده های نیاسر، خرمدشت و نطنز، اشارات مولف تاریخ قم به مناطق باستانی چون نیاسر و نوش آباد، اخباری مربوط به یک شهرک دوره ساسانی به نام سارویه درمنطقه کاشان که به گزارش تاریخ نویسان تا دوره اولیه اسلامی نیز آثاری از آن برجای بوده است همگی گواهی بر این مدعاست.
منبع:irandeserts
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
آتشكده سمنان

آتشكده سمنان

در جنوب محلهٔ اسفنجان (اسپنژان) سمنان آتشگاهى وجود داشت که تا سالیان قبل، ‌ آثار ستون‌هاى ساختمان آن باقى بود. این ستون‌‌ها در میان حصارهاى سر به فلک کشیدهٔ متعلق به دوره‌هاى قبل از اسلام واقع بود. اصولاً آتشکده و آتشگاه مربوط به دوره‌هاى قبل از اسلام است و از این نظر مى‌توان پى به قدمت محلهٔ‌ اسفنجان و آتشگاه سمنان برد. در حال حاضر، خرابه‌هایى کوچک از منطقهٔ آتشگاه باقى مانده است، دیوارهاى کوتاه با تلى از خاک نمایانگر کوچک دورهٔ‌ احداث این بنا است. این منطقه و اطراف آن، هم اکنون با ساختن خانه‌هاى جدید، مسکونى شده و آثار باقى‌ماندهٔ آتشگاه نیز به تدریج در حال نابودى است.

منبع:irandeserts
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
آتشكده قصران، آهار

آتشكده قصران، آهار

اين بنا در شمال تهران در منطقه اي ميان آهار و شهرستانك قرار دارد. اين آتشكده در پهنه اي به مساحت صد و ده متر بنا شده است و ظاهرا دو طبقه بوده است. اين بنا را در محل به نام قصر دخترك يا قلعه دخترك ميخوانند و منظور از آن شايد اين باشد كه اين محل پرستشگاه آناهيتا بوده است. این آدران یکی از آتشگاه های گستره تهران است به روزگار ساسانی و بر فراز قله ای با بیش از سه هزار متر ارتفاع از سطح دریا در غرب آبادی شکراب و شرق شهرستانک و شمال توچال واقع بوده که اکنون آثار خراب شده بقای آن در محل باقی است. به روزگار آبادانی آدران قصران، روحانیون خدمتگزار آن در آبادی شکراب سکنی داشتند، یعنی این آبادی <آدریان> آدران قصران بوده است. تمامی این نام ها، نام هایی بوده است که بعد ها به <آدران قصران> داده اند. اکنون بسیاری از کوهنوردانی که با قلل مختلف شمیران آشنایی دارند آدران قصران را با نام <قلعه دختر> که در شمال قله توچال قرار دارد می شناسند، حال آنکه تمامی نام های یاد شده را در متون قدیم و نوشته های جدید می توان یافت. قلعه دختر در انتهای راه آسفالته ای است که از راه تهران فشم جدا شده و با گذشتن از اوشان، ماهیچال، باغ گل، ایگل، آهار و شکراب به گردند شهرستانک و قلعه دختر می رسد. قلعه دختر در عصر ساسانی و به فرمان اردشیر و به نام ناهید ایزد دختر زردشتی بنا شده است. ساختمان آن را دو طبقه و از سنگ و کلوخ ساخته اند که در آن تزئینات گچبری نیز به کار رفته است. آنچه اکنون از آن بنا دیده می شود بقایای دو تالا ر و یک دالا ن از طبقه اول است. طول تالا ر ها ۴ متر و ۶۰سانتیمتر و عرض تالا ر غربی ۳ متر و ۱۵ سانتیمتر و عرض تالا ر شرقی ۲ متر و ۶۰ سانتیمتر است. پهنه ای که آتشگاه روی آن ساخته شده به شکل مربعی است که اضلا ع آن هر یک حدود ۱۰ متر و شیب آن از جنوب به شمال قریب به ۸۰/۱ متر است که از مصالح فشرده سنگ و ملا ت گچ شیب را پر کرده اند. ابعاد کل این بنای مربع شکل ۱۰ متر و ۹۵ سانتیمتر در ۹ متر و ۹۰ سانتیمتر است.

منبع:irandeserts
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
آتشكده فراشبند

آتشكده فراشبند

این اثر در تاریخ ۱۵ دی ۱۳۱۰ با شمارهٔ ثبت ۸۸ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است. در كنار جاده فراشبند به فيروز آباد آثاري از يك آتشكده آسفالته ساساني وجود دارد كه از روي شواهد معماري ميتوان حدس زد مهر نرسي سازنده آن باشد. اين آتشكده مدتها به صورت طويله عشاير مورد استفاده قرار گرفته است و امروزه به تاق و تپه مشهور است. طبری معتقد است كه در رستاق جره پنج آتشكده به وسیله مهر نرسی ساخته شده است كه چهار طاقی یاد شده چهارمین آتشكده از این مجموعه می باشد. به گفته آندره گدارفرانسوی که در زمان قاجاریه از آن بنا دیدن نموده شباهت زیادی به قصر بهرام گور در سروستان دارد که این پادشاه چون سرحد و گرمسیر می کرده این احتمال وجود دارد که قصر زمستانی وی بوده باشد چون در منطقه سرمشهد در جنوب غربی فراشبند نقش زیبایی بر قسمتی از کوه حک گردیده است که تاجی میان دو شیر قرار دارد و بهرام گور آن را گرفته است که این دستان در تاریخ آمده است و تل بزرگی در نزدیکی بنای چهار طاق است که در آن ایام قلعه بوده است.




منبع:irandeserts
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
آتشكده قمپ، فسا

آتشكده قمپ، فسا

این اثر در تاریخ ۱۲ اسفند ۱۳۱۵ با شمارهٔ ثبت ۲۶۴ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است. در بيست كيلومتري شمال فسا در كنار درياچه كوچكي آثاري از دوره ساسانيان بر جا مانده است كه در ميان آنها يك آتشكده نيز ديده ميشود كه سقف آن ريخته است. در شمال فسا برکه ای کوچک وجود دارد که در لهجه محلی، قمپ خوانده می شود . اهالي محل اين آتشكده را به نام قربانگاه مي شناسند و آنرا به طهمورث پادشاه پيشداديان نسبت مي دهند. در كنار آتشكده آثار متفرقه اي از يك شهر ساساني ديده ميشود، از جمله سنگ سلمان كه دروازه ورودي يك بنا بوده است. مصالح این کاخ ساروج و سنگ لاشه می باشد که با روکشی از گچ پوشیده شده است. در سمت چپ غمپ و درست آن طرف جاده، سنگي چهارگوش و يكپارچه به بلنداي تقريبي دوگز استوار و محكم ايستاده و خود را از حوادث بي شمار روزگار مصون و محفوظ نگه داشته است. روي يكي از سطوح آن دايره اي حجاري كرده اند كه از نقوش دورن آن چيزي بر جاي نمانده است. در راس آن گودال كوچكي است كه احتمالاً آتشگاه اين آتشكده بوده است. اين سنگ متعلق به آتشكده دوره ساسانيان است كه پاره اي از زردتشتيان پارس در اينجا سكونت داشته و آيين هاي مذهبي خود را به انجام مي رسانده اند. آثاري كه در تپه هاي اطراف به جا مانده و همچنين سنگ نوشته هاي به دست آمده، گواه اين مدعاست. در ختان «مورد MURD» كه يكي از انواع درختان مورد تقدس زردتشتيان است در سراسر منطقه ديده مي شود و با اين كه در دل زمين هاي كشاورزي دهقانان قرار دارد ولي كندن و از ريشه درآوردن آنها را جايز نمي دانند. مجموعه غمپ و آتشكده ساساني تنگ كرم (تنگ كرم يكي از روستاهاي نزديك به آتشكده است) يادآور آتشكده با عظمت فيروزآباد پارس است.


منبع:irandeserts
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
آتشكده كازرون

آتشكده كازرون

آتشكده كازرون نيزيكي از پنج آتشكده ساخته شده به دست مهر نرسي است.اين بنا در ده كيلومتري جنوب كازرون قرار دارد. بناي آن از سنگ و ملات گچ ساخته شده است. در حال حاضر ويرانه اي از اين آتشكده باقي مانده است. آتشکده کازرون در سال ۱۳۱۸ و با شماره ۳۳۱ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده‌است. کاربری احتمالی بنا در زمان ساسانیان آتشکده بوده که با توجه به شواهد گوناگون، از جمله عدم تخریب آن در دوره‌های بعدی نظریات متعددی پیرامون کاربری آن مطرح می‌شود. مسیر جاده‌ای به سمت این آتشکده به شرح زیر است: از شهرستان کازرون به طرف منطقهٔ تفرجگاهی دریاچهٔ پریشان حرکت کرده، حدوداً ۲ کیلومتر مانده به دوراهی که یک طرف آن به دریاچه ختم شده و طرف دیگر جادهٔ جدید کازرون شیراز را پی می‌گیرد، در سمت راست و تقریباً در فاصلهٔ یک کیلومتری جاده بنایی چهارطاقی مربوط به دورهٔ ساسانیان قرار دارد. توضیحات بیشتر پیرامون این بنا را بصورت گزیده‌ای از مقالهٔ «بنای کوچک عصر ساسانی در نزدیکی کازرون» «ماکسیم سیرو» که در سال ۱۹۳۸ نوشته و در کتاب کازرونیه (مجموعه مقالات کازرونشناسی دفتر اول نشر کازرونیه ۱۳۸۱) مجدداً به چاپ رسیده‌است: نقشهٔ عمارت، بی‌نهایت ساده‌است: تالاری مربع که هر وجه آن با طاقی بیضی شکل به بیرون راه داشته و برفراز آن گنبدی نهاده بر گوشه‌بندی‌ها و فیل‌گوش‌ها. یکی از پایه‌ها و دوتا از طاقی‌ها ویران شده‌اند. (البته در حال حاضر دوتا از پایه‌ها و سه‌تا از طاقی‌ها ویران شده‌اند و همانگونه که در عکس می‌بینید تنها دو پایه و یک طاقی از بنای مذکور به جا مانده‌است.)
ابعاد خارجی بنا، ۳۰/۵×۳۰/۵ متر، ضخامت دیوارها یک متر و دهانهٔ طاق‌ها ۵۰/۲ متر است. پایه‌ها از قطعه سنگ‌هایی که ناهمواری‌های آنها را تراشیده‌اند، در چینه‌های منظم به کمک ملاطی ضخیم از گچ ساخته شده‌اند. این نحوهٔ سنگ‌چینی، به طوری که در ریزش‌های سمت جنوبی و غربی ملاحظه می‌شود، در داخل پایه‌ها نیز ادامه داشته‌است. ضربی طاقی‌های بیضی، (ارتفاع از زیر دهانه طاقی تا کف زمین حدود ۴۰/۲ متر) که یکی از آنها سالم باقی مانده، به کمک قلوه سنگ‌ها، که اندازهٔ خاصی ندارند، انجام شده. این ضربی‌ها را فقط ملاط گچی که در منطقهٔ کازرون کیفیت فوق‌العاده‌ای دارد برپا نگه‌داشته، ولی باید بگوییم این شیوه از ساختمان، استفاده از چوب‌بست و تخته‌بندی را ایجاب می‌کند. گوشه‌بندی‌های چهارگانه که بر فراز سطح فوقانی طاقی‌های بزرگ ساخته شده، گنبد را نگه داشته‌اند.
گنبد به کلی خراب شده و از آن چیزی باقی نمانده‌است و بنابراین نمی‌دانیم آجری بوده یا از قطعات سنگ ساخته شده. به هر حال این گنبد طوری ساخته شده که به قسمت زیرین خود اتصال نداشته و فقط روی آن نهاده شده‌است.
بر طبق نقشه این بنا یک چهارطاق است که احتمالاً نیایش‌گاهی بوده که مأمن و پناگاه یک محراب آتش بوده‌است. از آن جا که این بنا در میان حصاری از تپه‌های کم ارتفاع قرار گرفته‌است، از فاصلهٔ دور دیده نمی‌شود و به همین جهت ما تصور می‌کنیم آتشکدهٔ کوچکی بوده خاص اهالی محل.
به دلیل روشی که در ساختن این بنا به کار رفته و از روی مصالح آن در می‌یابیم که هم زمان با بنای سروستان ساخته شده‌است. باید بگویم که با دیدن این بنا در وهلهٔ اول گمان کردیم در مقابل یکی از چهار آتش‌گاهی که به گفتهٔ طبری توسط «مهرنارسه» ساخته شده و پروفسور هرتسفلد بدون آن که دقیقاً محل آنها را تعیین کند آنها را واقع در درّهٔ بین کازرون و فراشبند می‌داند، قرار گرفته‌ایم. به گفتهٔ هرتسفلد یکی از این چهار آتش‌گاه - که دوتا بزرگ و دو دیگر کوچک بوده‌اند که در زمرهٔ کوچک‌ها قرار داشته، آتشگاه فراشبند است که شباهت‌های زیادی با بنای یاد شده دارد. به حال این بنا چه یکی از چهار آتش‌گاه مذکور باشد چه نباشد (ما نتوانستیم در این مورد اطمینان حاصل کنیم) باید گفت از همان گروه و متعلق به همان زمان یعنی دوران سلطنت بهرام‌پنجم (گور) می‌باشد.


منبع:irandeserts
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
آتشكده كوسان، بهشهر

آتشكده كوسان، بهشهر

آتشکده کوسان مربوط به سده‌های اولیه دوران‌های تاریخی پس از اسلام است و در شهرستان بهشهر، روستای کوهستان واقع شده و این اثر در تاریخ ۲۵ اسفند ۱۳۸۰ با شمارهٔ ثبت ۵۴۱۰ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است. در جنوب غربي روستاي آسيابسربهشهر در بالاي كوه آتشكده اي قرار دارد. آتشكده‌ي كوسان در بهشهر از بيشمار آتشكده‌هايي است كه از روزگار شهرياري ساسانیان برجاي مانده‌است. ظهیرالدین از آن با نام «كوسان» یاد می‌كند و می‌گوید: پسر قباد آتشکده‌ای در آنجا بساخت.
بر پايه‌ي نوشته‌هاي ابن اسفندیار، در این جايگاه به دست تازيان:)اعراب)، پادگان نظامی ایجاد شده‌است. به هرروي پيدا شدن آثار باستانی و همچنین مجموعه‌ای از سكه‌های ساسانی در آن، همگی نشان از ارجمندي محل در روزگار ساسانی دارد.
اين آتشكده در 4 كیلومتری باختري:)غرب) بهشهر است. ابن اسفندیار از این آتشكده نام برده مي‌گويد، فیروزشاه و احتمالا فیروز ساسانی از آتشكده ديدار كرده‌است.
آتشكده در جنوب‌باختري روستاي آسيابسر و در بالاي كوهي كم ارتفاع است و با شماره‌ي 5410 در سياهه‌ي آثار ملي ايران،‌ثبت شده است.
بنا داراي نقشه‌‌اي مربعي در ابعاد 5/8 در 5/8 متر است. از سنگ و ساروج ساخته شده و بخش ظاهري ديوارها با سنگ‌هاي منظم هندسي چيده شده‌اند و درون ديوارها با لاشه‌سنگ و خاك پر شده است‌.
بهشهر شهری در بخش خاوري:)شرقي) استان مازندران است. روستای «کوهستان» در شش کیلومتری باختر شهرستان بهشهر است.
نام پيشين کوهستان «کوسان» بوده و قدمتش را به پیش از اسلام برآورد كرده‌اند.
به گواهی تاریخ کوهستان، زمانی «طوسان» نام داشته و به دست «طوس نوذر» از خاندان «کیانیان» بنیاد شده است.
در زمان قباد ساسانی چند جای از مازندران و طبرستان آباد شد از آن جمله آتشکده شهر کوسان بود که به دست کیوس فرزند بزرگ قباد و برادر انوشیروان در زمان شهرياري او در تبرستان و مازندران بنیاد شد. نقطه‌ای که آتشکده‌ي كوسان ساخته‌شده هنوز برجاي است و به همان نام خوانده می‌شود.


منبع:irandeserts
 

Similar threads

بالا