آغاز بی پایان گریه های من

ملیسا

عضو جدید
کاربر ممتاز
:gol::gol::gol:آغاز بی پایان گریه های من:gol::gol::gol:




دوباره باز آغاز بی پایان گریه های من شروع می شود و دوباره باید رویای شکفته تو را از یاد ببرم.
دوباره باید آرام و بی صدا در ظلمت شب ازغم هجرانت گریه کنم تا تمام ستارگان و کهکشان ها صداقت کلامم را
با گریه هایم باور کنند. به راستی که چه کسی آواز جدایی را سر داد و من را از تو جدا کرد؟
لعنت بر تو ای روزگار بی وفا که ناقوس جدایی را
تو به صدا در آوردی و آهنگ جدایی را تو نواختی .
حالا چگونه این دل من با این فریاد دلخراش جدایی کنار برود.احساس می کنم که از جدایی نفرت دارم و مرغان
خوش آواز دگر بار ناقوس جدایی سر می دهند گویا آنان نیز از جدایی گریزانند ولی عزیزم تو را هرگز فراموش
نمیکنم اگر چه بین ما جدایی افتد .
باید همه بدانند که ما اسیر بازی سرنوشت شده ایم و
بی خودی در تکاپو هستیم و فردای ما را سرنوشت رقم می زند
 

ملیسا

عضو جدید
کاربر ممتاز
سکوتت را نمی خواهم، صدایم کن

سکوتت را نمی خواهم، صدایم کن

:gol:سکوتت را نمی خواهم، صدایم کن:gol:



صدایت مثل رویا، مثل ابریشم،
صدایت مثل معنای محبت مثل گل زیباست.
صدایت غرق خوبی هاست،
در این تنهایی غمگین صدایم کن.
برای شعرهای آشنای من،
صدای تو هزاران سطر جا دارد.
سکوتت را نمی خواهم، صدایم کن.
صدایت اشک هایم را صدا می کرد.
تمام اشک های من صدایت را دعا می کرد،
صدایت را دعا می کرد...
 

ملیسا

عضو جدید
کاربر ممتاز
می خواهم هر لحظه وهر کجا فقط رنگ تو باشد

می خواهم هر لحظه وهر کجا فقط رنگ تو باشد

:gol:می خواهم هر لحظه وهر کجا فقط رنگ تو باشد
:gol:
بی گمان تو همانی هستی
بی گمان تو همانی هستی که همیشه در تنهایی هایم بودنت را خواسته ام!

تویی که بی دریغ خود را وقف من کرده ای آری با توام با تویی که رفتنت مرابی وجود میکند همانگونه که در نبودت نبودم...
می خواهم هر لحظه وهر کجا فقط رنگ تو باشد فقط بودنت را میخواهم
اینگونه دست های خالیم پر میشود نفس هایم رنگ زندگی را میگیرد خیالم با یاد تو سرشار است ..
سرشار تا اوج .
میخواهم لحظه های خندیدنت را ببوسم ببویم در آغوشم بودنت را ابدی کنم
بی گمان تو همانی هستی که همیشه در تنهایی هایم بودنت را خواسته ام!
 

ملیسا

عضو جدید
کاربر ممتاز
شاید

شاید

:gol:شاید:gol:

همیشه همینگونه تلخ بود
یکی بود یکی نیود
یکی بود و دیگر نیست
شاید نمی خواهد باشد
مگر اینجا چه خوبی دارد که من نیز مانده ام
اما هر وقت که دیوار را نگاه می کنم
جای خالی عکس تو
اکنون دیرزمانیست که ساعتی قدیمی جای آن را گرفته است



هنوز هم فریادم را به خاطر دارم
داد میزدم نرو
ولی افسوس که نشنیدی
شاید نخواستی بشنوی
گفتی پرنده
و پرنده نیز خواهد مرد آری پرنده نیز خواهد پرید
او به شوق آسمان پر میگشاید تا دوباره به زمین بازگردد
ولی من چه
من بارها پریدم
هر بار بالاتر ولی هیچ نبود
باز هم یکی بود یکی نبود
ای کاش هیچ رفتنی خداحافظی نداشت
وای خدای من
تکه ئ دیگری از آسمان جدا شد
شاید امروز فصل بارشی دوباره باشد
ولی شاید امروز بازگردد
تمام فانوسهای شهر را روشن نگهدارید
شاید پرستوی من آشیانه اش را گم کرده باشد
 

ملیسا

عضو جدید
کاربر ممتاز
دادگاه عشق

دادگاه عشق

:gol:دادگاه عشق:gol:


در در دادگاه عشق ... قسمم قلبم بود وکیلم دلم و حضار جمعی از عاشقان و دلسوختگان ،
قاضی نامم را بلند خواند و گناهم را دوست داشتن تو اعلام کرد و سپس محکوم شد به تنهایی و مرگ کنار چوبه دار از من خواستند تا آخرین خواسته ام را بگویم
و من گفتم : به تو بگویند ... دوستت دارم
 

ملیسا

عضو جدید
کاربر ممتاز
باورکن

باورکن

:gol:باورکن:gol:

نگاهش می كنم.......... تلاقی نگاه ما؛ برای من؛ شروع قصه ای آسان و زیبا بود! سلام بر توکه؛ دوباره می آیی! این روزها نسیم خنکی که از سمت تو می وزد دلم را به شوق آمدنت و دوباره آمدنت تازه می کند! و مانند نوزاد تازه به دنیا آمده را می ماند! می بینمت! ایستاده بر درگاه زندگی! چشمها به روزنه آسمان دوخته! به دنبال چه هستی؟؟؟؟ به جستجوی که هستی ؟؟؟؟ باور كن؛ باور كن بزرگترین غم این وجود خسته این بوده كه نمی تواند تو را به آرزویت برساند: باور كن این رنجی دوچندان است! ولی برای تو حاضرم هر چیز را پذیرا باشم ...

نگاهش می كنم.......... تلاقی نگاه ما؛ برای من؛ شروع قصه ای آسان و زیبا بود! سلام بر توکه؛ دوباره می آیی! این روزها نسیم خنکی که از سمت تو می وزد دلم را به شوق آمدنت و دوباره آمدنت تازه می کند! و مانند نوزاد تازه به دنیا آمده را می ماند! می بینمت! ایستاده بر درگاه زندگی! چشمها به روزنه آسمان دوخته! به دنبال چه هستی؟؟؟؟ به جستجوی که هستی ؟؟؟؟ باور كن؛ باور كن بزرگترین غم این وجود خسته این بوده كه نمی تواند تو را به آرزویت برساند: باور كن این رنجی دوچندان است! ولی برای تو حاضرم هر چیز را پذیرا باشم ... حتی زندگی بدون تو ... بدون لرزش شرمگین صدایت ... بدون معصومیت گستاخ نگاهت و .... باور كن دل من هنوز هم تنهایی را حریف است آن هنگام كه غریبانه تنها نگاهت كردم و دیگر هیچ؛ به جز تصویری مبهم از تو هیچ ندارم ... روزها چرا اینقدردیرمی گذرند؟؟؟
 

Similar threads

بالا