omidvarshoei
عضو جدید
اینک مهار دانایی های عمومی، در حوزه های معینی از هستی و هویت اقوام کهن، و به طور کلی در علوم انسانی، به دست اورشلیم است و اگر محقق علیه اطلاعات کنونی، در مبانی و زیر بنای روابط بشری، دست به کار سنجش های نو نشود، چاره ای جز دنباله بافی رشته هایی از جعل و دروغ، در زمینه های مختلف علوم، به خصوص تاریخ و ادبیات ندارد. اگر بخواهیم پی آمد های فقط یکی از سر نخ های نادرستی در این زمینه ها را دنبال و شناسایی کنیم، کافی است مثلا به تبعات اثبات نیمه ساخت بودن ابنیه ی تخت جمشید بیاندیشیم: بلافاصله کرونولوژی و ادامه ی سلسله ی هخامنشیان، از پس پوریم به هم می ریزد و مهر باطله می خورد. آن گاه قصه ی لشکرکشی خشایارشا به یونان به مضحکه تبدیل می شود، سپس ماجرای حمله ی اسکندر به تخت جمشید و غارت و آتش زدن آن، صورت فکاهی به خود می گیرد و بالاخره نقل قول های متعدد این همه مورخ یونانی که در این باب شاهد گرفته و نقّال مطلب گرفته شده اند، چون بخار به آسمان صعود می کند، سپس حواشی و مباحث و نوشتارهای بی سر و ته موضوع، چون حضور زردشت و آناهیتا و مزدک و مانی و اوراق مجموعه تالیفاتی که به شرح و بسط این دروغ ها پرداخته، سر از دکان حلوا فروشی در می آورد و در نهایت دنباله ی این آشفتگی چنان گریبان هایی را خواهد گرفت، که تقریبا هیچ اهل نظری، در این زمینه، از آن در امان نخواهد ماند.
در این مرحله دیگر معلوم است که ارائه و عرضه ی ادله ی روشن و گوناگون و بی شمار، موجب نخواهد شد که صاحب نظران موجود، به آستان حقیقت سر خم کنند و برای دروغ های پیشین فاتحه بخوانند. پیچیدگی آن جا بروز می کند که هرچه مواجه شوندگان با تزهای تاریخی - اجتماعی «تاملی در بنیان تاریخ ایران»، صاحب تالیفات بیش تری باشند، نسبت به این داده های جدید خشمگین ترند و حتی از قبول احکام گریز ناپذیر یک مستند دیداری همه فهم، مانند «تختگاه هیچ کس» هم ابا دارند، زیرا قبول هر جزء و ذره ای از این مبانی جدید، با ابطال تمام مایملک فرهنگی آن ها، که عمری نانی در سفره شان چیده، برابر می شود و قمپزهای استادانه شان را شایسته ی تمسخر می کند. چنین است که دیدن مستند تختگاه هیچ کس را بر شاگردان و اطرافیان مظلوم خویش تحریم کرده اند و دلقکی کسانی در باکو و یا آذربایجان خودمان در این باب از همه سرگرم کننده تر است، زیرا که غالب آن ها مشق نگارش خویش را از ستایش هخامنشیان و تخت جمشید آغاز کرده و اغلب شاگردان انستیتوهای خاور شناسی یهود زده ی دوران اتحاد شوروی بوده اند. هنگامی که نقل و قیل و قال فحاشانه ی این گونه بی خردان و بی مایگان را، که ناگهان رسن این حقایق نو، دست و پا و گردن و قلم شان را بسته است، در باره ی مستند «تختگاه هیچ کس» می شنوم، بر من مسلّم می شود که مسیر را درست طی می کنم زیرا عیان است که مجموعه ای از مدعیان کنونی در سراسر عالم، جز فحاشی و سعی در اختفای امر، به قدر سطری پاسخ تردید ساز در صحت مبانی مطروحه در نوشته ها و آثار مرا ندارند. چنین است که آن گروه بدون تالیفات در این زمینه ها، که سند مکتوبی در صحه گذاردن بر دروغ های تاریخی یهود نوشته باقی نگذارده اند، در باز اندیشی نسبت به دریافت های پیشین خویش، سنجیده تر رفتار می کنند. حضرات بدانند که مهار اسب سرکش و تیزتک حقایق تاریخی و ادبی، از چنگ یهودیان خارج شده و اگر هنوز بر سر راه آن بمانند، زیر سم اش له خواهند شد و بدانند که دفتر عدالت عصر، پس از ۲۵ قرن، به خون خواهی نابود شدگان در پوریم برخاسته و منکران دروغ نویس مطلب، رسوا شده اند.
حالا یکی دو سالی است که دائرة المعارف دیگری در زمینه ی مسائل یهود و این بار با نام «دائرة المعارف کتاب مقدس» به زبان فارسی منتشر شده، که به نظر می رسد یک کار گروهی است. کتاب، مقدمه نویس و ویراستار و مسئول گروه چند نفری مترجمین را بدون هدایت بیش تر، بهرام محمدیان معرفی می کند که شاید آن صاحب مقام در مراکز رسمی آموزشی و یا همان نوکشیش ایرانی باشد و یا نباشد. دائرة المعارف موصوف دارای صدها مدخل است، که با توجه به معرفی گروه مترجمین، نمی تواند تالیفاتی مستقل شناخته شود، اما با کمال حیرت و خلاف عرف معمول، هیچ مدخلی مرجع ترجمه ندارد و به ظاهر کوشیده اند که به کار، در عین حال، شمایل یک تالیف را ببخشند.
«لغت نامه یا قاموس کتاب مقدس که برای سال ها تنها مرجع فارسی برای کمک به خوانندگان فارسی زبان کتاب مقدس بوده، به اهتمام و سعی آقای هاکس و همکاری آقا میرزا اسماعیل صدیقی نوذری تهیه شده و در سال ۱۹۲۸ میلادی به چاپ رسیده است. برای تهیه این لغت نامه ارزنده قریب به چهل سال وقت صرف گردیده و به حق که در آن زمان بسیار مفید بوده و کار ایشان شایسته تقدیر است. اما پس از گذشت حدودا هفتاد سال با توجه به تحقیقات و یافته های جدید و همچنین کاستی ها و نثر نامانوس قاموس موجب گردید تا نیاز به مرجعی کامل تر و دقیق تر برای تمام اشخاص که مشتاق مطالعه و تحقیق هستند، احساس شود. این نیاز ما را بر این داشت که شروع به تالیف و ترجمه این دایرة المعارف کنیم. در ارتباط با کتاب فوق اشاره به چند نکته ضروری است:
۱. این دایرة العمارف بر اساس ترجمه قدیمی کتاب مقدس فارسی تهیه شده است. علت این انتخاب دو مطلب است، اول این که ترجمه فوق که از زبان های اصلی صورت گرفته، از نظر تعلیمی بسیار دقیق بوده و نسبت به سایر ترجمه های تفسیری قابل استنادتر است. علاوه بر این از نظر ادبی اثری بسیار زیبا و در خور توجه است و در بین فارسی زبانان از جایگاه و محبوبیتی خاص برخوردار است». (گروه مترجمین، دایرة المعارف کتاب مقدس، مقدمه، ص ۱)
این توضیح در باب «دائرة المعارف کتاب مقدس» که در ابتدای دیباچه ی آن آورده اند، بلافاصله پرسشی پدیدار می کند که اگر دائرة المعارف را بر اساس نسخه ی فارسی تدوین کرده اند، پس گروه مترجمین، ضمائم اضافی آن را از کجا برداشته و چرا معرفی نکرده اند؟! در آغاز رجوع به این دائرة المعارف با فقدان مدخل های مهمی در آن رو به رو شدم که به گمانم از سر سهو نیامد، که مهم ترین آن ها مدخل کورش در عهد عتیق بود. به ناشر تذکر دادم و علت را پرسیدم. جواب معینی نگرفتم جز این که چندی بعد برگه ی کوچکی، مانند غلط نامه، برای کتاب تدارک دیدند و برای کتاب فروشان فرستادندکه بر روی آن آمده بود:
«کوروش: (دوم تواریخ ۲۲:۳۶) پادشاه نامدار و مشهور فارس (عیلام) که بابل را تسخیر کرده و آزادی یهودیان را اعلام نمود (عزرا۱:۱-۲). وی پسر کمبوجیه بوده و در سال ۵۹۹ ق. م. متولد و در سال ۵۵۹ ق. م. پادشاه فارس گردید. کوروش رهبر انتظامی قدرتمند و بزرگی بود که در سر تسخیر کل ممالک جهان را می پروراند. بابل در برابر ارتش او (۵۳۸ ق.م.) در شب ضیافت بلشصر شکست خورد (دانیال ۳۰:۵) و سپس سرزمین کهن آشور نیز به امپراتوری او اضافه گردید (۲:۲۱ ای عیلام برای). تا این زمان پادشاهان بزرگ جهان دشمنان یهودیان بودند، اما کوروش برای آن ها همچون «شبان» بود. خدا از او برای خدمت به قوم خود استفاده کرد. همچنین ممکن است که او در اثر تماس با یهودیان شناختی درباره ی خدای آنان پیدا کرده باشد. (۲ تواریخ۲۳:۳۶)
«سال اول کورش». (عزرا ۱:۱) کوروش در اکتبر ۵۳۹ ق. م. بابل را تسخیر نمود و سال اول حکومت کوروش بر بابل در مارس ۵۳۸ ق. م. آغاز گردید. بنیانگذار امپراتوری فارس بین سال های ۵۵۹ الی ۵۳۰ ق. م. سلطنت نمود. (اشعیا ۲۸:۴۴ و ۱:۴۵) از او به عنوان شبان و مسح شده ی خداوند سخن می گوید که آن چه را که خدا به زبان ارمیای نبی گفته است به انجام خواهد رسانید.(ارمیا ۱۰:۲۹، ۱۲:۲۵) اولین تبعید در سال ۶۰۵ ق. م. یعنی سومین سال سلطنت یهویاقیم پادشاه یهودا آغاز گردید (دانیال ۱:۱). در سال ۵۳۸ ق. م. تقریبا ۷۰ سال اسارت پایان یافته و قوم شروع به بازگشت نمودند. (دانیال ۲:۹). در ارتباط با مرگ کورش روایت های متفاوتی وجود دارد و احتمالا در سال ۵۲۹ ق.م. چشم از جهان فروبست. (گروه مترجمین، دایرة المعارف کتاب مقدس، برگه ی ضمیمه ی کتاب)
همین پخش عجولانه ی این برگه ی غلط نامه گونه، با متنی سراپا غیر منطبق با یادهای کورش در عهد عتیق، تقریبا مرا قانع کرد که با کاری پر زحمت ولی نه چندان موثق رو به رویم. نخست این که یاد کورش در عهد عتیق از ده مورد در می گذرد و منحصر به آیه ی ۲۲ فصل ۳۶ کتاب دوم تواریخ نمی شود. دوم این که پارس همان عیلام نیست، سوم این که بابل در شب ضیافت بلشصر به دست کورش سقوط نکرده و این دو واقعه کاملا بی ارتباط با هم است. چهارم این که در آدرس اشعیا ۲:۲۱ مطلبی در باب سرزمین آشور و افزوده شدن آن به امپراتوری کورش نیامده است. پنجم این که در ۲:۹ کتاب دانیال تنها یادآوری و دعای دانیال به یهوه در باب اتمام دوران اسارت قوم ثبت است و بازگشت قوم به اورشلیم مطلب دیگری است که پس از حمله ی کورش به بابل و پیروزی او تحقق می یابد و ...
«در سال اول داریوش بن اخشورش که از نسل مادیان و بر مملکت کلدانیان پادشاه شده بود، در سال اول سلطنت او، من دانیال، عدد سال هایی را که کلام خداوند درباره ی آن ها به ارمیای نبی نازل شده بود، از کتب فهمیدم که هفتاد سال در خرابی اورشلیم تمام خواهد شد». (عهد عتیق، دانیال، ۹: ۱ و ۲)
در این مرحله دیگر معلوم است که ارائه و عرضه ی ادله ی روشن و گوناگون و بی شمار، موجب نخواهد شد که صاحب نظران موجود، به آستان حقیقت سر خم کنند و برای دروغ های پیشین فاتحه بخوانند. پیچیدگی آن جا بروز می کند که هرچه مواجه شوندگان با تزهای تاریخی - اجتماعی «تاملی در بنیان تاریخ ایران»، صاحب تالیفات بیش تری باشند، نسبت به این داده های جدید خشمگین ترند و حتی از قبول احکام گریز ناپذیر یک مستند دیداری همه فهم، مانند «تختگاه هیچ کس» هم ابا دارند، زیرا قبول هر جزء و ذره ای از این مبانی جدید، با ابطال تمام مایملک فرهنگی آن ها، که عمری نانی در سفره شان چیده، برابر می شود و قمپزهای استادانه شان را شایسته ی تمسخر می کند. چنین است که دیدن مستند تختگاه هیچ کس را بر شاگردان و اطرافیان مظلوم خویش تحریم کرده اند و دلقکی کسانی در باکو و یا آذربایجان خودمان در این باب از همه سرگرم کننده تر است، زیرا که غالب آن ها مشق نگارش خویش را از ستایش هخامنشیان و تخت جمشید آغاز کرده و اغلب شاگردان انستیتوهای خاور شناسی یهود زده ی دوران اتحاد شوروی بوده اند. هنگامی که نقل و قیل و قال فحاشانه ی این گونه بی خردان و بی مایگان را، که ناگهان رسن این حقایق نو، دست و پا و گردن و قلم شان را بسته است، در باره ی مستند «تختگاه هیچ کس» می شنوم، بر من مسلّم می شود که مسیر را درست طی می کنم زیرا عیان است که مجموعه ای از مدعیان کنونی در سراسر عالم، جز فحاشی و سعی در اختفای امر، به قدر سطری پاسخ تردید ساز در صحت مبانی مطروحه در نوشته ها و آثار مرا ندارند. چنین است که آن گروه بدون تالیفات در این زمینه ها، که سند مکتوبی در صحه گذاردن بر دروغ های تاریخی یهود نوشته باقی نگذارده اند، در باز اندیشی نسبت به دریافت های پیشین خویش، سنجیده تر رفتار می کنند. حضرات بدانند که مهار اسب سرکش و تیزتک حقایق تاریخی و ادبی، از چنگ یهودیان خارج شده و اگر هنوز بر سر راه آن بمانند، زیر سم اش له خواهند شد و بدانند که دفتر عدالت عصر، پس از ۲۵ قرن، به خون خواهی نابود شدگان در پوریم برخاسته و منکران دروغ نویس مطلب، رسوا شده اند.
حالا یکی دو سالی است که دائرة المعارف دیگری در زمینه ی مسائل یهود و این بار با نام «دائرة المعارف کتاب مقدس» به زبان فارسی منتشر شده، که به نظر می رسد یک کار گروهی است. کتاب، مقدمه نویس و ویراستار و مسئول گروه چند نفری مترجمین را بدون هدایت بیش تر، بهرام محمدیان معرفی می کند که شاید آن صاحب مقام در مراکز رسمی آموزشی و یا همان نوکشیش ایرانی باشد و یا نباشد. دائرة المعارف موصوف دارای صدها مدخل است، که با توجه به معرفی گروه مترجمین، نمی تواند تالیفاتی مستقل شناخته شود، اما با کمال حیرت و خلاف عرف معمول، هیچ مدخلی مرجع ترجمه ندارد و به ظاهر کوشیده اند که به کار، در عین حال، شمایل یک تالیف را ببخشند.
«لغت نامه یا قاموس کتاب مقدس که برای سال ها تنها مرجع فارسی برای کمک به خوانندگان فارسی زبان کتاب مقدس بوده، به اهتمام و سعی آقای هاکس و همکاری آقا میرزا اسماعیل صدیقی نوذری تهیه شده و در سال ۱۹۲۸ میلادی به چاپ رسیده است. برای تهیه این لغت نامه ارزنده قریب به چهل سال وقت صرف گردیده و به حق که در آن زمان بسیار مفید بوده و کار ایشان شایسته تقدیر است. اما پس از گذشت حدودا هفتاد سال با توجه به تحقیقات و یافته های جدید و همچنین کاستی ها و نثر نامانوس قاموس موجب گردید تا نیاز به مرجعی کامل تر و دقیق تر برای تمام اشخاص که مشتاق مطالعه و تحقیق هستند، احساس شود. این نیاز ما را بر این داشت که شروع به تالیف و ترجمه این دایرة المعارف کنیم. در ارتباط با کتاب فوق اشاره به چند نکته ضروری است:
۱. این دایرة العمارف بر اساس ترجمه قدیمی کتاب مقدس فارسی تهیه شده است. علت این انتخاب دو مطلب است، اول این که ترجمه فوق که از زبان های اصلی صورت گرفته، از نظر تعلیمی بسیار دقیق بوده و نسبت به سایر ترجمه های تفسیری قابل استنادتر است. علاوه بر این از نظر ادبی اثری بسیار زیبا و در خور توجه است و در بین فارسی زبانان از جایگاه و محبوبیتی خاص برخوردار است». (گروه مترجمین، دایرة المعارف کتاب مقدس، مقدمه، ص ۱)
این توضیح در باب «دائرة المعارف کتاب مقدس» که در ابتدای دیباچه ی آن آورده اند، بلافاصله پرسشی پدیدار می کند که اگر دائرة المعارف را بر اساس نسخه ی فارسی تدوین کرده اند، پس گروه مترجمین، ضمائم اضافی آن را از کجا برداشته و چرا معرفی نکرده اند؟! در آغاز رجوع به این دائرة المعارف با فقدان مدخل های مهمی در آن رو به رو شدم که به گمانم از سر سهو نیامد، که مهم ترین آن ها مدخل کورش در عهد عتیق بود. به ناشر تذکر دادم و علت را پرسیدم. جواب معینی نگرفتم جز این که چندی بعد برگه ی کوچکی، مانند غلط نامه، برای کتاب تدارک دیدند و برای کتاب فروشان فرستادندکه بر روی آن آمده بود:
«کوروش: (دوم تواریخ ۲۲:۳۶) پادشاه نامدار و مشهور فارس (عیلام) که بابل را تسخیر کرده و آزادی یهودیان را اعلام نمود (عزرا۱:۱-۲). وی پسر کمبوجیه بوده و در سال ۵۹۹ ق. م. متولد و در سال ۵۵۹ ق. م. پادشاه فارس گردید. کوروش رهبر انتظامی قدرتمند و بزرگی بود که در سر تسخیر کل ممالک جهان را می پروراند. بابل در برابر ارتش او (۵۳۸ ق.م.) در شب ضیافت بلشصر شکست خورد (دانیال ۳۰:۵) و سپس سرزمین کهن آشور نیز به امپراتوری او اضافه گردید (۲:۲۱ ای عیلام برای). تا این زمان پادشاهان بزرگ جهان دشمنان یهودیان بودند، اما کوروش برای آن ها همچون «شبان» بود. خدا از او برای خدمت به قوم خود استفاده کرد. همچنین ممکن است که او در اثر تماس با یهودیان شناختی درباره ی خدای آنان پیدا کرده باشد. (۲ تواریخ۲۳:۳۶)
«سال اول کورش». (عزرا ۱:۱) کوروش در اکتبر ۵۳۹ ق. م. بابل را تسخیر نمود و سال اول حکومت کوروش بر بابل در مارس ۵۳۸ ق. م. آغاز گردید. بنیانگذار امپراتوری فارس بین سال های ۵۵۹ الی ۵۳۰ ق. م. سلطنت نمود. (اشعیا ۲۸:۴۴ و ۱:۴۵) از او به عنوان شبان و مسح شده ی خداوند سخن می گوید که آن چه را که خدا به زبان ارمیای نبی گفته است به انجام خواهد رسانید.(ارمیا ۱۰:۲۹، ۱۲:۲۵) اولین تبعید در سال ۶۰۵ ق. م. یعنی سومین سال سلطنت یهویاقیم پادشاه یهودا آغاز گردید (دانیال ۱:۱). در سال ۵۳۸ ق. م. تقریبا ۷۰ سال اسارت پایان یافته و قوم شروع به بازگشت نمودند. (دانیال ۲:۹). در ارتباط با مرگ کورش روایت های متفاوتی وجود دارد و احتمالا در سال ۵۲۹ ق.م. چشم از جهان فروبست. (گروه مترجمین، دایرة المعارف کتاب مقدس، برگه ی ضمیمه ی کتاب)
همین پخش عجولانه ی این برگه ی غلط نامه گونه، با متنی سراپا غیر منطبق با یادهای کورش در عهد عتیق، تقریبا مرا قانع کرد که با کاری پر زحمت ولی نه چندان موثق رو به رویم. نخست این که یاد کورش در عهد عتیق از ده مورد در می گذرد و منحصر به آیه ی ۲۲ فصل ۳۶ کتاب دوم تواریخ نمی شود. دوم این که پارس همان عیلام نیست، سوم این که بابل در شب ضیافت بلشصر به دست کورش سقوط نکرده و این دو واقعه کاملا بی ارتباط با هم است. چهارم این که در آدرس اشعیا ۲:۲۱ مطلبی در باب سرزمین آشور و افزوده شدن آن به امپراتوری کورش نیامده است. پنجم این که در ۲:۹ کتاب دانیال تنها یادآوری و دعای دانیال به یهوه در باب اتمام دوران اسارت قوم ثبت است و بازگشت قوم به اورشلیم مطلب دیگری است که پس از حمله ی کورش به بابل و پیروزی او تحقق می یابد و ...
«در سال اول داریوش بن اخشورش که از نسل مادیان و بر مملکت کلدانیان پادشاه شده بود، در سال اول سلطنت او، من دانیال، عدد سال هایی را که کلام خداوند درباره ی آن ها به ارمیای نبی نازل شده بود، از کتب فهمیدم که هفتاد سال در خرابی اورشلیم تمام خواهد شد». (عهد عتیق، دانیال، ۹: ۱ و ۲)