آرزوھایی که حرام شدند

msmpaidar

عضو جدید
[FONT=Tahoma,Bold][FONT=Tahoma,Bold][FONT=Tahoma,Bold]امروز این شعر همه حال و هوای منو تغییر داد[/FONT][/FONT][/FONT]​


[FONT=Tahoma,Bold][FONT=Tahoma,Bold][FONT=Tahoma,Bold]آرزوھایی که حرام شدند[/FONT][/FONT][/FONT]

جادوگری که روی درخت انجیر زندگی میکند


به لستر گفت:
یه آرزو کن تا برآورده کنم

لستر ھم با زرنگی آرزو کرد

دو تا آرزوی دیگر ھم داشته باشد
بعد با ھر کدام از این سه آرزو
سه آرزوی دیگر آرزو کرد
آرزوھایش شد نه آرزو با سه آرزوی قبلی
بعد با ھر کدام از این دوازده آرزو
سه آرزوی دیگر خواست
که تعداد آرزوھایش رسید به ۴۶ یا ۵٢ یا





...

به ھر حال از ھر آرزویش استفاده کرد


برای خواستن یه آرزوی دیگر
تا وقتی که تعداد آرزوھایش رسید به




...

۵ میلیارد و ھفت میلیون و ١٨ ھزار و ٣۴ آرزو


بعد آرزو ھایش را پھن کرد روی زمین و شروع کرد به کف زدن و رقصیدن
جست و خیز کردن و آواز خواندن
و آرزو کردن برای داشتن آرزوھای بیشتر
بیشتر و بیشتر
در حالی که دیگران میخندیدند و گریه میکردند
عشق می ورزیدند و محبت میکردند
لستر وسط آرزوھایش نشست
آنھا را روی ھم ریخت تا شد مثل یک تپه طلا
و نشست به شمردنشان تا



......

پیر شد


و بعد یک شب او را پیدا کردند در حالی که مرده بود
و آرزوھایش دور و برش تلنبار شده بودند
آرزوھایش را شمردند
حتی یکی از آنھا ھم گم نشده بود
ھمشان نو بودند و برق میزدند
بفرمائید چند تا بردارید
به یاد لستر ھم باشید
که در دنیای سیب ھا و بوسه ھا و کفش ھا
ھمه آرزوھایش را با خواستن آرزوھای بیشتر حرام کرد




!!!



شعر از : [FONT=TimesNewRoman,Bold][FONT=TimesNewRoman,Bold][FONT=TimesNewRoman,Bold]شل سیلور استاین[/FONT][/FONT]


[/FONT]
 
آخرین ویرایش:

mahian90

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=Tahoma,Bold][FONT=Tahoma,Bold][FONT=Tahoma,Bold]امروز این شعر همه حال و هوای منو تغییر داد[/FONT][/FONT][/FONT]​



[FONT=Tahoma,Bold][FONT=Tahoma,Bold][FONT=Tahoma,Bold]آرزوھایی که حرام شدند[/FONT][/FONT][/FONT]

جادوگری که روی درخت انجیر زندگی میکند

به لستر گفت:
یه آرزو کن تا برآورده کنم

لستر ھم با زرنگی آرزو کرد


دو تا آرزوی دیگر ھم داشته باشد

بعد با ھر کدام از این سه آرزو
سه آرزوی دیگر آرزو کرد
آرزوھایش شد نه آرزو با سه آرزوی قبلی
بعد با ھر کدام از این دوازده آرزو
سه آرزوی دیگر خواست
که تعداد آرزوھایش رسید به ۴۶ یا ۵٢ یا






...

به ھر حال از ھر آرزویش استفاده کرد

برای خواستن یه آرزوی دیگر

تا وقتی که تعداد آرزوھایش رسید به







...

۵ میلیارد و ھفت میلیون و ١٨ ھزار و ٣۴ آرزو

بعد آرزو ھایش را پھن کرد روی زمین و شروع کرد به کف زدن و رقصیدن

جست و خیز کردن و آواز خواندن
و آرزو کردن برای داشتن آرزوھای بیشتر
بیشتر و بیشتر
در حالی که دیگران میخندیدند و گریه میکردند
عشق می ورزیدند و محبت میکردند
لستر وسط آرزوھایش نشست
آنھا را روی ھم ریخت تا شد مثل یک تپه طلا
و نشست به شمردنشان تا






......

پیر شد

و بعد یک شب او را پیدا کردند در حالی که مرده بود

و آرزوھایش دور و برش تلنبار شده بودند
آرزوھایش را شمردند
حتی یکی از آنھا ھم گم نشده بود
ھمشان نو بودند و برق میزدند
بفرمائید چند تا بردارید
به یاد لستر ھم باشید
که در دنیای سیب ھا و بوسه ھا و کفش ھا
ھمه آرزوھایش را با خواستن آرزوھای بیشتر حرام کرد







!!!



شعر از : [FONT=TimesNewRoman,Bold][FONT=TimesNewRoman,Bold][FONT=TimesNewRoman,Bold]شل سیلور استاین[/FONT][/FONT][/FONT]



:w27:
 

lastgoddess

عضو جدید
همیشه اینجوریه آدما از امکاناتی که دار استفاده نمیکنن.طمع میکنند و زندگیشون برای بدست اوردن نداشته ها تلف میکنند.وقتی متوجه اشتباهشون میشن که دیگه خیلی دیره.
 

jolie

عضو جدید
کاربر ممتاز
:w27:وقتی از خدا آرزویی میخای، اونو یادداشت کن نه واسه اینکه خدا فراموش میکنه چون تو یادت میره اون چیزی که الان داری آرزوی دیروزت بود...
 

msmpaidar

عضو جدید
چه شادیهایی که زیر پای انسان سرکوب شدند ،زیرا بیشتر افراد به آسمان توجه دارند و آنچه را که زیر پاهایشان است نادیده میگیرند !
گوته
 

Belle Fille

عضو جدید
ممنون دوست عزیز:w27:
من عاشق کارهای "شل سیلورستاین" هستم. تمام کتابهاش رو هم دارم.:heart: یک نابغه ی تمام عیار بود. نه تنها شاعر که کاریکاتوریست،‌ ترانه سرا، قصه گو،‌ خواننده و آهنگساز هم بود.
یک جور سادگی و طنز و لطافت شیرینی در تمام شعراش موج می زنه و حقیقت رو به ساده ترین شکل ممکن بیان می کنه:gol:
 

Similar threads

بالا