دكتر رامز وقار
دكتر رامز وقار
دكتر رامز وقار ، شاگرد اول رشته مهندسي شيمي دانشگاه تهران و پدر متالورژي ايران با بيش از 35مقاله در مجلات داخلي و خارجي، داراي چندين عنوان کتاب در حوزه تخصصي خود است که بارها کتابهاي وي به عنوان کتاب سال جمهوري اسلامي ايران و کتاب برتر دانشگاه تهران انتخاب شده است.
دكتر وقار مقطع متوسطه را در دبيرستان البرز تهران تحصيل کرده و مهندسي شيمي دانشکده فني دانشگاه تهران اولين مدرک آکادميک اوست. وي به عنوان شاگرد اول رشته مهندسي شيمي دانشگاه تهران با بورس دولتي به بلژيک رفت و در سال 1346موفق به اخذ درجه دکتري شد.
اکنون 30سال از بازنشستگي وي از دانشگاه تهران مي گذرد، ولي باز هم حضور موثر خود را در دانشکده مواد و متالورژي حفظ کرده است.
پدر متالورژي ايران با بيش از 35مقاله در مجلات داخلي و خارجي داراي چندين عنوان کتاب در حوزه تخصصي خود است که بارها کتابهاي وي به عنوان کتاب سال جمهوري اسلامي ايران و کتاب برتر دانشگاه تهران انتخاب شده است.
کتاب آلودگي محيط زيست آخرين عنواني است که پروفسور وقار در دست تاليف دارد و در سال آينده به دست صاحبان آن مي رسد.
******************
* آقاي دكتر، لطفاً در ابتداي اين گفتگو كمي از سالهاي ابتدايي زندگي تان برايمان بگوييد، اين ايام چگونه گذشت؟
** من در سال 1310 در تفليس متولد شدم. با تغيير رژيم شوروي سابق به ما گفتند كه يا بايد به تابعيت آنجا در بياييد و يا آن كه اينجا را ترك كنيد و اين گونه بود كه ما به ايران آمديم. تحصيلات ابتدايي و متوسطه خود را در تهران گذراندم. دوره متوسطه را در دبيرستان البرز سپري كردم و پس از اين كه در كنكور دانشكده فني شركت كردم، به دانشكده فني رفتم و در رشته شيمي دانش آموخته شدم. چون نفر اول بودم، بورسي به من تعلق گرفت كه با آن به بلژيك رفتم و در آنجا در رشته متالوژي دوره دكترا را پشت سر گذاشته و تزم را در خصوص خواص ترموديناميكي گذراندم. در سال 1332 از دانشكده فني دانش آموخته شدم. بعد از آن، سه سال در معادن انارك كار مي كردم و در سال 1335 به بلژيك رفتم و سال 1340 دوباره به ايران بازگشتم. قبل از آن كارمند وزارت صنايع بودم و در همان سال 40، با رتبه يك دانشياري وارد دانشكده فني شدم و از آن تاريخ تاكنون به تدريس مشغولم.
* دوست داريم از دوران كودكي خود در ايران بشنويم. اين دوران چگونه سپري شد؟
** معمولاً آدم در دبستان و دبيرستان اهل تحقيق نيست. مثل همه بچه ها اهل بازيگوشي و گذران دوران كودكي بودم، اما دبيرستان البرز، مدرسه سخت گيرتري از ساير دبيرستانها بود. مرحوم دكتر مجتهدي رئيس آنجا بود و ايشان به اندازه كافي سختگيري مي كرد. در دوران دانشكده، توانستم رتبه اول را كسب كنم و به همين دليل بورسي به من تعلق گرفت و به اروپا اعزام شدم. در اروپا ابتدا دوره اي را گذراندم و چون رشته ام شيمي بود، آن را به متالوژي تغيير دادم، تز دكترايم 4 سال به طول انجاميد و به محض اخذ مدرك دكترا، مجدداً به ايران بازگشتم.
* از خانواده تان چيزي نگفتيد...
** ما دو خواهر و دو برادر بوديم كه متأسفانه يكي از خواهرانم فوت كرده است. خانواده متوسطي بوديم و از نظر مالي وضع نسبتاً خوبي نداشتيم، اما همه درسخوان بوديم. خواهرم پزشكي و برادرم فيزيك دانشكده علوم را گذراند و من هم از دانشكده فني دانش آموخته شدم. مادرم نقش و تأثير زيادي در درس خواندن ما داشت. او اصرار داشت درس بخوانيم و مدرك خوبي بگيريم. پدرم آن موقع در حوالي بروجرد دامداري و زراعت مي كرد و بنابراين سرپرستي ما را مادرم عهده دار گرديده بود.
* اولين اثرتان را در چه سني نوشتيد؟
** اولين كتابم را در سال 1347 نوشتم. اين اثر در مورد تهيه مواد معدني و فرآوري مواد معدني است. آن زمان دوره اي بود كه من دانشيار دانشكده فني بودم. در همان سال هم استادي خود را گرفتم. در سال 1352 و 53، دو كتاب در مورد متالوژي نوشتم و چند سال بعد از آن در سال 1368 كتاب متالوژي مس را نوشتم و سپس كتاب تهيه مواد اوليه براي كوره هاي بلند را منتشر كردم. بعد از آن كتابي را در خصوص هيدرومتالوژي و اخيراً هم كتاب بيوتكنولوژي را كه در حقيقت كاربرد ميكرو ارگانيسمها در صنعت متالوژي است نوشته و منتشر كردم. در حال حاضر هم مشغول نگارش كتابي در زمينه آلودگي محيط زيست ناشي از متالوژي هستم كه شايد تا يكي دو سال ديگر به اتمام برسد.
* از بين اين آثار كدام يك بيشتر مورد توجه خودتان است؟
** فكر مي كنم آخرين كتاب يعني بيوتكنولوژي. معمولاً اولين كتابها عاري از عيب و نقص نيست. تا آن زمان هيچ كتابي در مورد فراوري وجود نداشت و كتابي كه من نوشتم اولين كتاب در اين رشته بود. در آن زمان كتاب بسيار خوبي بود، اما آخرين كتابم كتاب جامعي است كه تصور مي كنم آن هم اولين كتابي است كه در اين مبحث نوشته شده است.
* كتابي كه اولين بار نوشتيد را ديگر اصلاح نكرديد؟
** نه، چون بحث فراوري را بعد از من آقاي دكتر نعمت اللهي تدريس مي كردند و ايشان كتابي را در همين رشته نوشته بودند.
* فكر مي كنيد منابعي كه در رشته متالوژي در دسترس دانشجويان قرار مي گيرد چقدر مفيد و ارزشمند است؟
** در متالوژي كتابهاي بسيار خوبي وجود دارد، اما در دوره اي كه ما وارد دانشكده شديم، يعني سال 1340 نه كتابي وجود داشت و نه امكان تهيه آن بود. امروز نسبت به آن روزها كتابهاي خيلي بيشتر و بهتري در متالوژي وجود دارد. اكثر اين كتابها جديد است، البته نسبت به آن روزهايي كه ما درس مي خوانديم و كمتر با كتابخانه كار داشتيم، امروز دانشجويان بيشتر با كتابخانه سروكار دارند.
* از استادانتان هم براي ما بگوييد كدام يك از آنها تأثير بيشتري در زندگي شما داشته اند؟
** در دبستان و دبيرستان آن قدر شاگرد زياد است كه معلم نمي تواند آن واقعيتهاي علمي اش را بروز دهد، ولي در دانشكده آقاي دكتر مجتهدي به ما درس مي دادند. آقاي دكتر صفوي و دكتر عابدي نيز از استاداني بودند كه در دانشكده فني تدريس مي كردند. در بلژيك هم مي توانم از آقاي دكتر بكرولي ياد كنم، ايشان نه تنها درس متالوژي را آموزش مي داد، بلكه نحوه چگونه زندگي كردن را نيز مي آموخت و خاطره او هيچ گاه از يادم نمي رود و مي توانم بگويم كه هر چه در خصوص استقامت در درس خواندن وپايداري در كار آموخته ام، از او فرا گرفته ام.
* شما پدر متالورژي ايران لقب گرفته ايد. مي خواهم در مورد متالورژي و يا متالوژي كه من دقيقاً نمي دانم واژه صحيح آن كدام است صحبت كنيد.
** متالورژي صحيح است. ما اصلاً متالوژي نداريم. آن چيزي كه مربوط به فن توليد فلز و نيز مصالحي كه از فلزات ساخته مي شود، متالورژي است. زماني كه به ايران آمدم، تنها فردي بودم كه تحصيلات خود را در رشته متالورژي گذرانده بودم و اصولاً ما متالورژيست به عنوان استاد نداشتيم. آقاي دكتر حايري در دانشكده فني متالورژي تحصيل مي كردند، ولي رشته ايشان متالورژي نبود.
* قدمت متالورژي چقدر است؟
** متالورژي به چند هزار سال قبل برمي گردد. در همان زمان هم فلزاتي مثل مس اولين فلزي است كه بشر از آن استفاده كرده است و سابقه آن به هفت هزار سال قبل از ميلاد برمي گردد. در حقيقت، مردمان آن روزها هم با متالورژي سروكار داشته اند و از فلزات استفاده مي كردند، اما آن چه امروز به نام متالورژي وجود دارد، شايد از سيصد سال پيش شروع شده باشد. آن موقع به صورت استاد كارهاي مختلف، فلزاتي را تهيه مي كردند و مصالحي را كه مي ساختند، از هر نظر قابل قبول است.
البته، اكثر اين وسايل شامل ادوات نظامي و يا وسايلي مربوط به امور روزانه مثل ظروف و... است. در نتيجه، اين رشته با آغاز تمدن بشري وجود داشته است.
* فرموديد آخرين اثر شما در خصوص ميكرو ارگانيسمها مي باشد، ممكن است در خصوص اهميت مكانيزم ميكرو ارگانيسمها برايمان بگوييد؟
** كاربرد ميكرو ارگانيسمها در متالورژي يك كاربرد نسبتاً جديد است، ضمن اين كه كاربرد ميكرو ارگانيست توسط بشر سابقه قديمي دارد. اولين سابقه ميكرو ارگانيستها در استفاده از تخمير بوده است. از حدود 150 سال قبل، از ميكرو ارگانيستها در صنعت براي تخمير نان استفاده شده است. مخمرهايي كه در نان استفاده مي شوند، دسته اي از ميكرو ارگانيستها و قارچهاي تك سلولي هستند. بعد از آن در كشاورزي و در جريان جنگ جهاني دوم نيز در پزشكي استفاده شد كه نتيجه آن پني سيليني بود كه جان بسياري از مجروحان را نجات داد. اما سابقه آن در متالورژي بيش از 50 سال نيست. در نتيجه، ما خيلي از دنيا عقب نيستيم، چون در دنيا نيز از 30 يا 40 سال قبل از ميكرو ارگانيستها در متالورژي براي حل كردن و يا بازيابي فلزات استفاده مي شود. در حال حاضر، كاربرد بسيار زياد ميكرو ارگانيستها در تصفيه پسابهاست كه تقريباً مي توان گفت در تمام دنيا از آن استفاده مي شود كه عملاً با هيچ روش ديگر قابل تصفيه نيستند. در حال حاضر، ميكرو ارگانيستها در توليد فلزات هم بسيار مورد استفاده قرار مي گيرند. ميكرو ارگانيستها بسياري از فلزات باطله قديمي را كه به صورت غيرقابل استفاده در اطراف معادن جمع شده بود، استخراج مي كنند. البته، ميكروارگانيستها براي خوشامد ما اين كار را انجام نمي دهند، بلكه به دليل ساختار خودشان و نياز ساختاريشان است كه سولفورهاي معدني را اكسيده مي كنند و فلز آن را به صورت محلول در مي آورند كه بعداً از محلول مي توان فلز را بازيابي كرد. ميكرو ارگانيست صنعت جواني است كه در دنيا به كار برده مي شود. در ايران و در مجتمع مس سرچشمه پايلوتي براي استخراج فلز توسط ميكرو ارگانيستها ايجاد شده است، اما هنوز شاهد توسعه همه گير آن در ايران نيستيم.
* شما پستهاي اجرايي مختلف در بخش صنعت داشته ايد. با توجه به اين ارتباط كاري اگر ممكن است بفرماييد رابطه صنعت و دانشگاه به ويژه در خصوص رشته اي كه شما در آن شاغل هستيد چگونه است؟
** متأسفانه صنعت ما هنوز به ارزش تحقيق پي نبرده است، صنعت ما به وارد كردن مجموعه اي از تجهيزات از خارج كشور محدود شده است، حال آن كه با توجه به اين كه تكنولوژي دايماً در حال تغيير و تحول است، به هيچ وجه درصدد تجديدنظر در تكنولوژي خود نيستيم. كارخانجات ما هنوز به همان تكنولوژي ابتداي تأسيس خود پايبندند و به همين دليل است كه صنعت ما به استثناي صنايع معدني قابليت رقابت با ديگران را ندارد. صنعت پارچه بافي ما در حال ورشكستگي است. محصولات آن با تكنولوژي 40 سال قبل كار مي كند كه نه كيفيت و نه قيمت مناسبي دارد و به همين دليل تمام پارچه هايي كه از طريق پاكستان وارد كشور مي شود، تمام بازار ما را اشغال كرده است. صنعت كشور هنوز تصور مي كند مي تواند با همان تكنولوژي كهنه و قديمي به حيات خود ادامه دهد، ولي اين مهم امكان پذير نيست، به همين دليل است كه صنايع ما اصولاً با دانشگاه ارتباطي ندارد.
* اجازه مي خواهم اختصاصاً وضعيت امكانات تحقيقاتي را در مورد رشته متالورژي و آن هم در مراكز آموزشي- تحقيقاتي سؤال كنم؟
** به تدريج وضع بهتر مي شود. ما امروز متالورژي مس را داريم كه به صورت نسبي خوب كار مي كند، در فولاد نيز وضعيت تا حدودي مناسب است، ولي بايد قبول كرد كه ما در صنعت خود هنوز سنتي هستيم، يعني در حقيقت مشكل مديريت داريم. مديريت در كشور ما به گونه اي است كه اگر چنانچه فردي در امري سرمايه گذاري كرد، شخص، خود مديرعامل آن واحد توليدي مي شود، در حالي كه مديريت بخش اساسي كار است و اينها اكثراً از اصول ابتدايي مديريت اطلاع زيادي ندارند و به همين دليل كارشان با مشكل مواجه مي شود. علاوه بر اين صنعت خود را از تحقيق بي نياز مي داند، در حالي كه صنعت بدون تحقيق هيچ وقت پيشرفت نكرده و نخواهد كرد و چون صنايع ما خود را بي نياز از تحقيق و دانشگاه مي داند رابطه زيادي هم با دانشگاه ندارند.
* با شما چطور، آيا واحدهاي توليدي با شما در خصوص پژوهش و پيش بردن امور پژوهشي مشورت مي كنند؟
** معمولاً هر يك از دانشگاهها، واحدي پژوهشي دارد كه كار پژوهشي را در آن انجام مي دهند، ولي اين پژوهش زماني مي تواند واقعي باشد كه با صنعت همكاري كند و در جهت پيشرفت صنعتي گام بردارد كه متأسفانه اين رابطه هنوز برقرار نشده است. گاهي وقتي برخي صنايع با مشكلي روبرو مي شوند به ما مراجعه مي كنند مشكل خود را مي پرسند و مي روند، اما اين كار اصولي نيست. بايد اين رابطه بسيار نزديكتر شود. صنعت براي تمام مواد اوليه خود هزينه مي كند، مواد اوليه و تجهيزات خود را خريداري مي كند، ولي به مهندساني كه دانشگاهها تربيت مي كنند هيچ نوع كمكي نمي كند. تجهيزات آزمايشگاهي دانشگاههاي ما حداقل مربوط به 30 يا چهل سال است و متأسفانه دانشگاهها بودجه اي را براي جديد كردن اين تجهيزات در اختيار ندارند، تنها گاهي اوقات برخي از دانشگاهها بودجه اندكي را صرف اين موضوع مي كنند، اما اين مقدار به هيچ وجه كفايت نمي كند. در همه جاي دنيا اين بخش صنعت است كه تجهيزات دانشگاهي را براي دانشگاهها تهيه مي كند و دانشگاهها براي آنها كار مي كنند، اما متأسفانه رابطه ما با صنعت بسيار محدود است.
* به نظر شما دانشجوياني كه از دانشگاه فارغ التحصيل مي شوند، چقدر سواد لازم را براي ارايه دانشهاي خود به بازار كار دارند؟
** ببينيد، متأسفانه رشته هايي مثل متالورژي، معدن و تا حدودي شيمي در جامعه شناخته نشده اند و در نتيجه در انتخاب پنجم و ششم دانش آموزان فارغ التحصيل قرار مي گيرند. تمام دانشجويان برجسته اي كه در كنكور رتبه هاي برتر را دارند ترجيح مي دهند رشته هايي چون برق و يا عمران را انتخاب كنند و دانشجوياني كه به رشته هايي چون متالورژي مي آيند. معمولاً دانشجوياني هستند كه رشته اول انتخابي آنها رشته ديگري بوده است. از سوي ديگر اكثر دانش آموختگان دانشگاه در اين رشته ها بيكارند، حال آن كه در دنيا بيكاران در سطح تكنسين و يا كارگر هستند، اما در كشور ما بيكاري در بين اقشار تحصيلكرده جامعه است. نبود شغل مناسب، كاهش تمايل دانشجويان به يادگيري را باعث شده است. در عين حال دانشجوياني كه از دانشگاهها فارغ التحصيل مي شوند، گر چه ممكن است از نظر علمي معلوماتي را داشته باشند، اما از نظر عملي نيز بايد تجربه لازم را پيدا كنند.
* در مراسمي كه در دانشگاه تهران در تجليل از شما برگزار شد، به اين نكته اشاره كرديد كه معلم نبايد به تدريس اكتفا كند و بايد رابطه اي معنوي را با دانشجويان ايجاد كند. اين رابطه را با دانشجويانتان چگونه ايجاد كرده ايد؟
** اين رابطه ها با تجربه به دست مي آيد، يعني مسلماً رابطه استادي كه امروز وارد دانشگاه مي شود با رابطه استادي كه بيست سال است تدريس مي كند، متفاوت است. اين تجربه است كه رابطه صميمي استاد و دانشجو را مي سازد و شكل مي دهد و اين مسأله به زمان نياز دارد. من فكر مي كنم لازم است دانشجويان با استاد خود رابطه اي معنوي داشته باشند و فكر مي كنم در مورد من اين ارتباط برقرار است. شما اگر از دانشجوياني كه با من درس داشته اند سؤال كنيد، تصور نمي كنم كسي از من بد بگويد. همه استاداني كه امروز وارد دانشگاه مي شوند 5 سال يا ده سال ديگر رابطه بهتري با دانشجوي خود خواهند داشت. هنوز بسياري از دانش آموختگان من به اينجا مي آيند و با همديگر صحبت مي كنيم. خلاصه اين كه نوع رفتار معلم در كلاس خود هنر است كه در يادگيري دانشجو نقش بسزايي دارد.
* همان طور كه گفتيد متالورژي و يا رشته هايي از اين دست هنوز نزد مردم ما ناشناخته است. پيشنهاد شما براي ترفيع جايگاه اين علم چيست؟
** بايد زمينه ارتقاي اين علم را از دبيرستانها شروع كرد؛ دانشجويي كه وارد دبيرستان مي شود بايد با صنعت آشنا شود. در دبيرستانهاي ما هنوز سيستم قديمي كه مبتني بر تئوري پردازي است رايج است و توجهي به كاربردي بودن علم نمي شود. امروز شيوه آموزش در دنيا كاملاً تغيير كرده است و در سالهاي پاياني دبيرستان، دانش آموز به خوبي مي داند كه صنعت چيست و چه مي كند. او حداقل اطلاعات لازم را دارد و آن را مي يابد و سپس بر اساس علاقه خود آن رشته را انتخاب مي كند. اما در كشور ما اين گونه نيست؛ زماني در كشور وضع شغلي دانش آموختگان رشته عمران خيلي خوب بود و همه مي خواستند به اين رشته بروند، امروز اين تمايل به سوي رشته هايي مثل برق و كامپيوتر گرايش يافته است. شايد اهميت رشته هاي ديگر براي جامعه كمتر از اين رشته ها نيست، اما مي بينيد از آن جا كه دانشجو اطلاع زيادي از آن ندارد، معمولاً اين رشته ها را در انتخاب آخر خود قرار مي دهد.
منبع
1-http://metallurgy.blogfa.com/post-43.aspx
2-http://www.qudsdaily.com/archive/1385/html/7/1385-07-10/page17.html