spring sis
عضو جدید
ما هنوز در برخی موارد برای یادگیری در ابتدای راه هستیم. شما میآیید در اینترانت و یک فضای گفتگو را فراهم میکنید، افراد میآیند و مطلب مینویسند، ولی خیلیها بدون نام یا با نام مستعار میآیند. پیام گذاشتن در سایت بدون اسم مثل زنگ در خانه مردم را زدن و فرار کردن است. مسلما شما برای پاسخگویی باید بدانید به چه کسی و با چه فرهنگی و با چه معلوماتی سخن میگویید.
محیط باید آماده شود، فرهنگ باید ایجاد شود. مثلا کار تیمی نیازمند کار مداوم و فرهنگسازی است. درست کردن تیم فلان و بهمان یا کمیته چی و چی گامهای ساختاری و اولیه است. ولی وقتی نمیتوانیم باهم گفتوگو کنیم؛ وقتی تا اختلاف سلیقه پیدا میکنیم قهر میکنیم و تیم و جلسه را به هم میزنیم. وقتی تیم را در صورتی قبول داریم که همه مثل من فکر کنند، معلوم است که نمیشود.
فقط یکی باید یک آیینه بگیرد جلویمان که جلوهای دیگر از این آفتهای کارتیمی را ببینیم و سعی کنیم خودمان را اصلاح کنیم. همه فکر میکنیم خدای همه چیزیم و بقیه اشتباه میکنند. مخصوصا اگر طرف مقابلمان یک مدیر باشد او میشود منشا همه کارهای بد و ما میشویم مظلومانی که حقمان را خوردهاند و مورد ستم واقع شدهایم.
کار تیمی محتاج این است که جوانان در سازمانهای کاری خود تمرین کار تیمی کنند. اگر مدیر در این کار ضعیف است، شما این کار را بکنید. میدان باز برای عمل است. همه ایده آلگرا هستیم، خیلی هم خوب است باید ایده آلگرا باشیم. ولی اشکال آنجاست که خودمان را ایدهآل میبینیم. خودمان میشویم خط کش؛ همه کارهای خوب و همه را با خودمان میسنجیم و هر کس را بر صراط غلط میبینیم.
دیگران را مسخره میکنیم، کسی از ما انتقاد کرد شدیدا در مقابلش موضع میگیریم. زمین و زمان را به هم میبافیم تا طرف را له کنیم تا دیگر جرات نکند از ما انتقادی بکند. ایدهآل گرایی خوب است اگر بیاییم از خود شروع کنیم برای اصلاح. اگر فکر میکنیم حرفی برای گفتن داریم بیاییم و بگوییم، مسلما گوشهایی برای شنیدن پیدا خواهد شد. زنگ نزنیم و برویم. بایستیم تا طرف در را باز کند