آب در معماری منظر
چکیده :
پیوند ناگسستنی ادبیات فارسی و باغ ایرانی همواره مورد توجه بوده است. شعرای پارسی گوی، گاه به توصیف باغ ایرانی پرداخته اند و گاه بصورت نمادین جلوه های آن را بازتابی از جنت انگاشته اند. آثار مولوی، به عنوان یکی از موثرترین شاعران و عرفای ایرانی بر فرهنگ اسلامی- ایرانی، میتواند یاری بخش تفسیر باغ ایرانی باشد. تمثیل های مورد استفاده مولوی در مثنوی درطول سالیان مورد توجه اندیشمندان بوده و همچنین توسط عامه مردم در زندگی روزمره مورد استفاده قرار می گرفته است.
آب به عنوان عنصری پویا، در اشکال مختلفی چون جوی، حوض، فواره و ... در باغ ایرانی ظهور یافته است. این نوشتار می کوشد از دیدگاه مولوی به تحلیل آب بپردازد و معنای رمز گونه ای را که آموزه¬های مولوی به مخاطبش منتقل می کند، تحلیل کند. روش تحقیق در این مقاله تحلیلی توصیفی و بر اساس مطالعات کتابخانه¬ای است.
کلید واژه : منظر، باغ ایرانی، آب، ادبیات، مولوی، مثنوی.
مقدمه :
درک مفهوم آب در معماری، همان درک «معماری آب» است: درک قوانین فیزیکی رفتار آب، احساسات ما در تقابل کنش و واکنش آب، و مهم تر ازهمه، نقش و تمثیل و ارتباط آن با زندگی انسان ها. زمانی که در طراحی مکان، آب در نظر گرفته می شود، نقش تاریخ و نمادگرایی در استحکام رابطه ی بین مردم، آب و طبیعت به روشنی، قابل درک است. مردم نیازمند ارتباط با گذشته ها و اسطوره ها و مذاهب اند و با آنهاست که احساسی از جهان حاضر به دست می آورند. معماری تنها استفاده از مصالح یا ترکیب فرم های خالی نیست، چرا که فواره ها، باغ ها و بنا ها معنایی بیش از آنچه فواره ای پمپی برای چهار پایان تشنه داشته است، خواهد داشت. کاربرد آب در معماری باید منعکس کننده برداشت و تفکر طراحان، سازندگان و کاربران باشد. (مور، 1381، ص14 )
برای درک معنای آب طراحی شده در باغ ایرانی بررسی دیدگاه های بزرگان ادبی چون مولوی، به عنوان عامل تاثیر گذار بر فرهنگ و دیدگاه های طراحان و کاربران، یکی از راه های درک نمادها و مفاهیم فرهنگی این مردم است. جلال الدین محمد بلخی ، معروف به مولوی، در طی 14 سال، مثنوی را شامل مجموعاً 25632 بیت سرود. وی مثنوی را همواره به چشم یک کتاب زنده و یک مرشد معنوی و روحانی تلقی می کند. (زرین کوب، 1368،24)
جلال الدین همایی می گوید: "من بضرس قاطع و یقین جازم معتقدم که هیچ کتابی از ساخته های فکر و قلم بشری به اندازه مثنوی شریف مولوی افکار تازۀ ارزنده و مطالب زنده جاودانی ندارد." (همایی، 1360، 26) مولوی عارف و شاعری است که از جامعه دوری نگزیده است و در هر زمان با آوردن قصه ها و مثل های معمول بین مردم و تحلیل دوباره آن ها دید جدیدی به دنیای معنوی را برای مخاطبین خود می گشاید.
تمثیل در لغت به معنی مثال آوردن و تشبیه کردن است و در اصطلاح اهل ادب عبارت است از تشبیه امری به امری دگر تا از آن فایدتی معنوی حاصل آید. (زمانی، 1382،859)
اصولاً ذهن فطری بشر با تمثیل سازواری دارد، از این رو یکی از شیوه های تعلیمی کتب آسمانی و روش های تبلیغی و موثر پیامبران و مصلحان بشر، مثل بوده است. زیرا مثل بجا و گویا، از خشکی سخن می کاهد و ذهن مخاطب را به سوی مقصود گوینده می انگیزد. مولانا خصوصا در مثنوی از این شیوه بیانی به خوبی بهره جسته است.او در اکثر مسائل باریک و دور از فهم عموم به تمثیل دست یازیده است و هر اندازه که مسئله ای را دشواریافته بر مقدار تمثیل افزوده است تا بدانجا که مقصود آشکار آید. (زمانی، 1382،859)
این مثل چون واسطه است اندر کلام واسطه شرط است بهر فهم عام (مولوی، دفتر5، بیت 228)
آثار مولانا مخصوصا مثنوی شریف، لبریز از امثال و حکم است. جلال الدین همایی امثال مثنوی را دو قسم میداند، یکی امثالی که در محاوره و ادبیات مشهود بوده است و دیگری آنهایی که آفریده فکر و طبع خود مولوی است.(همایی، 1360، 1009)
مثنوی برآمده از فرهنگ عامه:
دو عنصر عمده ای که به زبان مثنوی جنبه خاص می بخشد، فرهنگ و لغت عامیانه از یک سوی و معانی و تعبیرات عالمانه از سوی دیگر است. در واقع فرهنگ و لغت عامیانه که محتوای ذهن مخاطب است، وسیله ای است تا چیری از معانی و تعبیرات عالمانه را که محتوای ذهن گوینده است به ذهن مخاطب القاء نماید و آنرا برای ذهن وی قابل درک و جذب سازد. (همایی، 1360، 171)
ای برادر قصه چون پیمانه ایست معنی اندر وی مثال دانه ایست(مولوی، دفتر دوم بیت 3622)
مولانا قصه را همچون پیمانه یی تلقی می کند و سّر باطنی را که در آن هست در حکم دانه ای می داند که درون ظرف می گنجد. (همایی، 1360، 279)
کریم زمانی بر این باور است که تمثیل بخش اعظم مثنوی را تشکیل می دهد. زبان تمثیلی مولانا شامل سه بخش است: حکایات کوتاه و بلند، امثال متداول در میان مردم و تمثیل های توجیهی و استدلالی که از تخیل قوی و سرعت انتقال ذهنی مولانا برون رهیده است. (زمانی، 1382، 859) در جای جای مثنوی جای پای فرهنگ عامه مردمان هم عصر مولوی را می بینیم، از طرز لباس پوشیدن، خوراک، مسکن، ابزار زندگی و مشاغل آن ها گرفته تا امثال اصطلاحات، باورهاو آداب و رسوم آنها. (بیهقی، 1372، 2)
فرهنگ برآمده از مثنوی:
تاثیر متقابل فرهنگ و آثار ادبی در همه فرهنگ ها انکار ناپذیر است. شاعری که کلامش از فرهنگ جامعه اش بر می آید، در صورت مواجه شدن با اقبال عمومی تاثیرات ژرفی نیز بر فرهنگ خواهد داشت. بخصوص در جامعه ای که اهل شعر و معنی است ورود اصطلاحات، و تعبیرات شاعران در قالب امثال و حکم بسیار اتفاق می افتد. نمونه های زیر از اشعار مولوی هستند که بصورت مثل در میان مردم رواج یافته اند و سندی هستند بر اثبات تاثیر متقابل وی و فرهنگ پارسی و اسلامی این سرزمین. بنابراین پی گیری دیگر مضامین نیز برای کشف اثار غیر کلامی و مفهومی افکار مولوی بر تعبیرات عامه مردم در مورد عنصر آب در باغ ایرانی دور از واقعیت نمی نماید.
پس زبان محرمی خود دیگر است همدلی از هم زبانی خوشتر است (مولوی،دفتر 1، بخش 66)
هر کسی را بهر کاری ساختند میل آنرا در دلش انداختند(مولوی،دفتر 3، بخش 68)
آن یکی خر داشت پالانش نبود یافت خر را دزد پالانش در ربود (مولوی،دفتر اول، بخش2)
آفتاب آمد دلیل آفتاب گر دلیلت باید از وی رو متاب(مولوی،دفتر اول، بخش 6)
ماهی از سر گنده گردد نی ز دم فتنه از میخانه خیزد نی ز خم(مولوی،دفتر سوم، بخش 144)
آب کم جو تشنگی آور به دست تا بجوشد آبت از بالا و پست (مولوی،دفتر سوم، بخش 151)
عاقبت جوينده بابنده بود که فرج از صبر زاینده بود (مولوي، دفتر شش بخش 17)
كی شود دریا به پوز سگ نجس كی شود خورشید از پف منطمس (مولوی،دفتر 6، بخش 72)
آخر هر گریه آخر خنده ای است مرد آخر بین مبارک بنده ای است (مولوی، دفتر اول ص 40)
گفت آری پهلوی یاران بهست لیک ای جان در اگر نتوان نشست(مولوی،دفتر 2، بخش 19)
آب در معماری ایرانی:
در آیین ایرانیان آب مانند گیاه از عناصر مقدس و مورد پرستش بوده و ایزد یار فرشته خاصی به نام آناهیتا برای نگاه داری و حفظ آب داشته است. در فرهنگ پیش تاریخ، ایران در هرجایی که آب وجود داشته باشد حضور آناهیتا را ( حتی اگرشده با آوردن گل لوتوس یا نیلوفر آبی و یا دانه انار) احساس خواهیم کرد. (کامیار، 346 ،1382) مرکزیت آب در معماری در دوران ساسانی از آتشکده آذر گشنسب و معبد آناهیتا بیشابور شروع شد. در دوران اسلامی ما شکل تکامل یافته مرکزیت آب در معماری را داریم. مفاهیم قرآن کریم از بهشت، چشمه های جوشان و نهرهای روان آن الگوی الهام بخش معماران شد. (علم الهدی، 1381) طبیعی است که تقدس آب گذشته از جهات دینی آن نزد ایرانیان تا حد زیادی نیز به اقلیم گرم و خشک و کم آب آن بستگی داشته است. (کامیار، 1382 ، 347)آب در تمامی کشور های خاور میانه نشانه لطف الهی بوده است و قرآن اعلام می کند که " من الماء کل شی حی" (سوره انیباء30) مولانا نیز این تصویر را به شکلهای گوناگون، و استادانه نقش می زند. (شیمل، 1375،8)
آب در باغ ایرانی:
عناصر تشکیل دهنده باغ ایرانی: زمین، آب، گیاهان، معماری
آب در شکل گیری باغ ایرانی نقش اصلی و درختان، گیاهان و گل ها بعد از آب مهم ترین نقش را دارند که جریان حضور آنها خود ریشه در آب دارد.آب در باغ شکل دهندۀ شخصیت محیط اطراف است، جاذبه زمین نمود خود را در گویشی از نهرها و آب نماها یافته و جریان آب راهنمای انسان در فضای باغ است. باغ های ایرانی مشحون از کاربردهای آب در قالب چشمه های و انهار، حوض ها و فواره ها و آبشار هایی است که زیبایی باغ های ایرانی را صد چندان می کند. (محمودی نژاد، 1388،8)
عناصر اصلی یا چهارگانۀ باغ های ایرانی، عناصر ساختمانی (مانند: سر در، کوشک، تالار، کلاه فرنگی، تخت، عمارت، ایوان و ..)، عناصر روشنایی، عناصر گیاهی و عناصر آبی هستند. (1388، ، ص 33) عناصر آبی شامل استخر، حوض، آب نما و آبشار، جوی آب، فواره، مظهر قنات و دریاچه ی مصنوعی است.
وجود آبنما و استخر در باغ های قدیمی ایران یکی از ضروری ترین عناصر ایجاد باغ بوده و استخر غالبا عمیق و دارای چندین فواره بوده است. (نعیما، 1385،46)
تمثیل های مولوی در مثنوی درباره
آب :
شاید به جرات بتوان آب را به عنوان مهم ترین عنصر باغ ایرانی نام برد. عنصری که هم کاربرد داشته و هم در ذهن استفاده کنندگان دارای باری معنایی بوده است. تمثیلات مولوی، از نسبتی ژرف میان معنا و لفظ حکایت می کند. آبی که در طبیعت جریان دارد، آبی که در جوی روان است، آبی که از کوه سرازیر می شود، آبی که با گل همراه است، آب باران، آب صاف، آب دریا، آب آبگیر و ... چشمه الهام مولوی در تبیین مفاهیم معنوی است.(تاجدینی 1383،9)
مفهوم آب در مثنوی را ابتدا بطور کلی فارغ از شکل و فرم، و سپس بر اساس ساکن و یا جاری بودن آن و شکل ظهور آن در باغ ایرانی بررسی می نماییم.
مفهوم آب فارغ از شکل و فرم:
1
. فیض خداوند
این اندیشه که فیض خداوند، یا حتی ذات خداوند، خود را در صدر خیال آب متجلی می سازد، یکی از موضوعات اصلی مورد بحث مولوی است. (شیمل، 1375،112) آب نشانه و تمثیل خداوند است، اما هر کس راز او را در نمی یابد. (شیمل، 1375،114)
اولم این جزر و مد از تو رسید ور نه ساکن بود این بحرای مجید هم از آنجا کاین تردد داریم
بی تردد کن مرا هم از کرم تا بکی این ابتلا، یارب مکن مذهبی ام بخش و، ده مذهب مکن(مولوی، دفتر ششم، بخش 4)
2
. سفر روحانی
جان مایه سفر روحانی، زمینه ایست برای خیال سیلی که به دریا باز می گردد.این خیال در جایی دیگر روشن تر بیان می شود و آن خیال بخاری است که از دریا بر می خیزد، مدتی در ابر جایگزین می شود و سپس به دریا باز می آید و اگر فیض الهی تعلق گیرد به گوهری گرانبها مبدل می شود: زیرا بنا بر باور شرقی ها، مروارید از قطرات باران بهاری که به درون صدف گزیده افتد، پرورش می یابد. مولوی "آب هوش" یا عقل کل را که از طریق آبراههای مختلف در درون آدمی توزیع می شود چون آب الهی جاری در باغ می بیند. (شیمل، 1375،118)
3
. حیات بخشی
عالم طبیعت به آب زنده است. مولوی به متابعت از قرآن ، معنی آب را تعمیم داده و آنرا سرچشمه حیات همه موجودات دانسته است. مطابق انچه همگان آب را مایه حیات می دانند، در کلام مولوی آب حیوانی مایه حیات جسمانی است و نشانه آن سرزندگی بوستان است. آب حیوان، قبله جان دوستان زآب باشد سبز و خندان بوستان (مولوی، دفتر5 بیت 4221) مولوی آب عشق رامایه حیات روحانی می داند و در جایی آن را آب ِآب می نامد. زآب حیوان هست هرجا را نوی لیک آب آب حیوانی توی (مولوی، دفتر5، بیت 4222) آب عشق تو چو ما را دست داد آب حیوان شد به پیش ما کساد (مولوی، دفتر 5، بخش 178)
4
. نماد روح
در جایی آب با وجود متعالی خود برای ظهور در دنیا نیازمند جوی می شود و نمادی از روح انسان که در جسم حلول می یابد. شه یکی جان است و لشکر پر از او روح چون آب است و این اجسام جو (مولوی، دفتر5، بیت 71)
مفهوم آب بسته به فرم آن در باغ ایرانی:
شکل ظهورآب در باغ در دو گروه اب ساکن و آب جاری قابل بررسی است.
آب ساکن:
آب های ساکن باغ ایرانی شامل دریاچه های مصنوعی، طبیعی و یا فصلی، استخر ها و حوض ها هستند که از منظر مولوی مورد بررسی قرار می گیرند. حوض و استخر به اندازه های متفاوت در باغ ایرانی ساخته شده است. حوض و استخر در قسمت های مختلف باغ، در مقابل ساختمان، یا کوشک میان باغ و در فضای داخلی وجود دارد. تصویر نبا در داخل حوض، و یا تصویر درختان در آب، همواره مورد پسند و توجه ایرانیان بوده است. (سمیعی، ص 175) «آب های راکد بطور طبیعی انعکاس دهنده تصاویر هستند و به دلیل انعکاس پذیری خود عامل تعیین کننده ای در ترکیب می باشند. سطح آیینه ای آنها محیط اطراف را می پذیرد و سپس منعکس می کند.آن ها منعکس کننده آسمان بی کران هستند، در واقع نماد آسمان بر روی زمین می باشند.» (سمیعی، 1386، 215) در استخر و یا حوض با آب ساکن می توان تصاویر محیط اطراف را دید. در واقع آب مانند آینه تصاویر را باز می تاباند. در نظر مولوی، آنچه ثابت است آسمان معانی است و آنچه تغییر می کند آبی است که انعکاس دهنده تصویر آن معانی است.
قرن ها بگدشت و این قرن نوی است ماه آن ماه است و آب، آن آب نیست آن مبدل شد درین جو چند بار
عکس ماه و عکس اختر بر قرار پس بنا اش نیست بر آب روان بلک اقطار عرض اسمان(مولوی،دفتر 6، بیت 3175)
هم به اصل خود رود این خط و خال دایما در آب کی ماند خیال جمله تصویرات عکس آب جوست چون بمالی چشم خود خود جمله اوست(مولوی، دفتر 6، بیت 3179)
برای مولوی نگاه به آب یادآور معانی زیادی است. وی با دیدن آب تذکر به عالم روح انسانی پیدا می کرده است. او با دیدن آب به یاد آیینه می افتد و نقش آیینگی حق را در وجود خلق باز می یافت. مولوی خلق را به آب تمثیل کرده است زیرا در خلق، صفات ذوالجلال متجلی است.(تاجدینی، 1383، 18)
خلق را چون آب دان صاف و زلال اند آن تابان صفات ذوالجلال علمشان و عدلشان و لطفشان چون ستارۀ چرخ در آب روان (مولوی، دفتر 6، بیت 3175)
دریاچه
در برخی باغ ها ایرانی آب تمام سطح باغ را در بر می گیرد و کوشک در میان آب ظاهر می شود. کوشک شاه گلی تبریز قبل از صفوی در وسط باغ آبی آب مربع شکل ظاهر شده و خیابان های باغ در اطراف دریاچه شکل گرفته اند. در باغ فرح آباد، باغ شاهی بهشهر کوشک در وسط دریاچه ای طبیعی در میان جنگل شکل گرفته است. (علم الهدی، 1381) دریاچه مصنوعی، استخر طراحی شده در باغ یا پارک می تواند یاد آور دریا و بحری باشد که مولوی مثال می¬زند و مفاهیم زیر را متذکر می شود.
1
. معنویت و حقیقت
در جایی دریا استعاره برای معنویت و حقیقت آمده است. و انسان را به شناکردن در بحر معنی دعوت می کند. مانند مرغابی که اگر چه در دامن مرغ خاکی بزرگ شده باشد اصلش از آب و است ماوایش آنجاست.
تخم بطی گرچه مرغ خانگی زیر پر خویش کردت دایگی مادر تو ب آن دریا بدست دایه ات خاکی بدو خشکی پرست میل دریا که دل تو اندر است آن طبیعت جانت را از مادر است دایه را بگذار بر خشک و بران اندرا در بحر معنی چون بطان (مولوی، دفتر 2، بخش 114)
2
. عالم غیب و اسرار
دریا استعاره ای برای عالم غیب و اسرار آن آمده است. که شخص نا آشنا را غرق می کند.
در خور دریا نشد جز مرغ آب فهم کن والله اعلم با الصواب او به دریا رفت و مرغابی نبود گشت غرقه دست گیرش ای ودود(مولوی، دفتر 3، بخش 162)
3
. اصل و مرجع رستگاری
بحر اصل و مرجع رستگاری و نجات انسان:
رفت آن ماهی ره دریا گرفت راه دور و پهنه پهنا گرفت رنج ها بسیار دید و عاقبت رفت آخر سوی امن و عافیت خویشتن افکند در دریای ژرف که نیابد حد آنرا هیچ طرف (مولوی، دفتر 4، بخش 85)
4
. فزونی و کرم
بحر کو آبی به هر جو می دهد هر خسی را بر سر و رو می نهد کم نخواهد گشت دریا زین کرم از کرم دریا نگردد پیش و کم(مولوی، دفتر 1، بخش 64)
5
. قدرت خداوند
دریا استعاره برای قدرت خداوند و سیل استعاره از قدرت انسانها است. سیلی که به دریا می ریزد نماد فنا و حالت جذبه ای است که منجر به مقام وصل در بارگاه ربوبی می شود. (تاجدینی، 1383: 574) برای نمونه جوی آبی که در باغ عباس آباد بهشهر به دریاچه فصلی آن می ریزد.
سیل چون آمد به دریا بحر گشت دانه چون آمد به مزرع، گشت کشت (مولوی، دفتر 1، بیت 1531)
در متون عرفانی خشکی نماد کثرت و عالم ماده و دریا نماد وحدت و عالم معنا است. در مثنوی خشکی رمز عالم صورت است و عالم رنگ و در مقابل، دریا عالم بی رنگی است. (تاجدینی،1383، 360)
حوض، استخر
حوض در طرّاحی فضای خارجی ما سمبل آب راکد بوده است، داخل این حوض جلوی بنا، تیره رنگ بوده تا مانند آیینه عمل می کند و نمای ساختمان را درون خود منعکس کند. این استفاده از آب یک مفهوم مذهبی با مضمون شبه وار بودن زندگی دنیوی را در خود دارد. حوض با آب راکد در فضای خارجی منعکس کنندۀ آسمان نیز هست و به دلیل سکوت متفکرانه و آرامش آب در آن دارای رمز و رازی مبهم است. (پوریان،1383 ص31) حوض بکار رفته در باغ ایرانی یا سنگ ابه های ورودی در بنا ها، می توانند یادآور مفاهیم زیر باشند.
1. پاک کنندگی
خصوصیت پاک کنندگی آب در عالم واقع، از آن برای مولوی نمادی ساخته که اعتبار پاک کنندگی خود را از حق تعالی می ستاند او انبیا و اولیا را آب صافی می خواند.
حق ببردش باز در بحر صواب تا بشستش از کرم، آن آبِ آب (مولوی، دفتر 5، بیت 201)
آب حوض و اثر پاک کنندگی به جهت اتصال به آب دریا است ای تنآلوده بگرد حوض گرد پاک کی گردد برون حوض مرد پاک کو از حوض مهجور اوفتاد
او ز پاکی خویش هم دور اوفتاد پاکی این حوض بیپایان بود پاکی اجسام کم میزان بود زانک دل حوضست لیکن در کمین
سوی دریا راه پنهان دارد این پاکی محدود تو خواهد مدد ورنه اندر خرج کم گردد عدد آب گفت آلوده را در من شتاب
گفت آلوده که دارم شرم از آب گفت آب این شرم بی من کی رود بی من این آلوده زایل کی شود (مولوی، دفتر 2، بخش ۲۶)
هین بیایید ای پلیدان سوی من که گرفت از خوی یزدان خوی من در پذیرم جملهی زشتیت را
چون ملک پاکی دهم عفریت را چون شوم آلوده باز آنجا روم سوی اصل اصل پاکیها رو (مولوی، دفتر 5، بخش ۸)
حوض متصل به منبع آب، مانند بسیاری از حوض ها در باغ ایرانی که به جوی ها متصل هستند و آب به آن ها می ریزد و از آن ها خارج می شود. مولوی بدن و قلب را به صورت دو حوض تصویر کرده است که هرکدام از طریق پنج لوله حس ظاهری و باطنی به بیرون از خود راه می یابند. این حوض دری به سمت خشکی دارد و دری به سمت دریا. (تاجدینی، ص 308)
آب روان و جاری
برای نمایش جریان حرکت روان آب، از نهر ها و جوی ها استفاده می شده است. (سمیعی، 1386، 216) در فرهنگ اسلامی آب روان نشانه پاکی است و قابل استفاده برای طهارت. در باغ ایرانی آب جاری به اشکال مختلفی دیده می شود. بطور کلی جاری بودن آب مفاهیم زیر را به ذهن مولوی جاری می کند.
1
. عمر و وقت
نشستن کنار جوی روان چه در باغ طراحی شده ایرانی و چه در دشت و دمن از تفریحات ایرانیان است و در این هنگام با دیدن آب روان، ذکر شعر حافظ یادآور گذران عمر بوده می شوند.
بنشین بر سر جوی و گذر عمر ببین کاین اشارت ز جهان گذرا ما را بس (حافظ)
از دید مولوی نیز عمری که از دست می رود چون آب جاری در جوی زمان و وقت است که قابل بازگرداندن نیست.
عمر چون آب است، وقت او را چو جو خلق باطن، ریگ جوی عمر تو (مولوی، دفتر اول، بیت 17)
در زمینه طراحی منظر انجا که طراح فضایی طراحی می کند و هدفش نشان دادن گذران وقت به کاربر است استفاده از آب روان در جوی موثر است.
2
. زیبایی، لطافت و سرسبزی
مولوی، آب مایه رحمت الهی را موجب سرسبزی و لطافت می داند.
هرکجا آب روان سبزه بود هر کجا اشکی روان رحمت شود (مولوی،دفتر اول بخش 39)
البته او، مایه لطافت را در خود آب نمی داند ( تاجدینی، 1383، 17)
آن لطافت پس بدان کز آب نیست جز عطای مبدع وهاب نیست (مولوی، دفتر دوم، بیت 1617)
3
. قدرت
توان آب در جابه جایی کاه و رساندن آن به بی نهایت و همچنین تاثیری که بر کوه می گذارد اشاره به توان ناپیدای آب است.
آب کاهی را به هامون می برد آب کوهی را عجب چون می برد(مولوی،دفتر اول بخش 65)
4
. عشق الهی
آب تمثیلی از رحمت و عشق الهی و قانون جذب و طلب برای یافتن مفهوم عشق و حقیقت، چونان طلب آب است که آب را به سوی طالب آن روان می کند. هر کجا مشکل جواب آنجا رود هرکجا کشتیست آب آنجا رود
آب کم جو تشنگی آور به دست تا بجوشد آب از بالا و پست (مولوی، دفتر 3، بخش 151)
آب در جو زان نمی گیرد قرار زانک آن جو نیست تشنه و آب خوار (مولوی، دفتر 2، بخش 13)
5
. آشکار کننده راز
آب آشکار کننده راز هاست چنانکه آب با کمک عناصر اربعه با شستن خاک آنجه را در دل زمین پنهان است آشکار می سازند.
آب و ابر و آتش و این آفتاب رازها را می برآرد از تراب (دفتر 5، بخش 170)
آبشار
در باغ های مطبق که به تبعیت از شیب زمین بنا می شوند و آب روی محور طولی به پایین سرازیر می شود، مانند باغ تخت شیراز، آب بر روی محور اصلی از حیاط بالا جاری شده و به استخر دریاچه مانندی در پایین می ریزد. (علم الهدی، 1381) زمانی که آب جوی ها از سطح بالا به سطح پایین تر می ریزد، طبیعی است که آبشار بوجود می آید. در کاخ هشت بهشت اصفهان، آب از اشکوب بالای ساختمان بر روی کاشی های طبقه هم کف می ریخته است. (نعیما،1385: 46) در باغ های ایرانی آب جاری در چهارباغ ها و جویبار ها و جوی های کم شیب و مارپیچ به حرکت در می آمده است و از آبشارهایی که کف آنها از تخته سنگی با تراش سینه کبکی تشکیل می شده است، فرو می ریخته و موجهای زیبا و ترنم دلنشین بهشتی را در باغ بوجود می آورده است. (محمودی نژاد، 1388 :8) آب آبشار با حرکت از بلندی به پستی یادآور تعبیر مولوی است که می گوید برای دریافت فیض و رحمت الهی باید تواضع پیشه کنی مانند آب رحمت الهی چنان که به سوی زمین های پست روان می شود به سوی تو بیاید.
هرکجا دردی دوا آنجا رود هرکجا پستیست آب آنجا دود
آب رحمت بایدت رو پست شو وانگهان خور خمر رحمت مست شو (دفتر دوم، بخش 40)
فوّاره
برای نمایش فورانی آب در باغ ها، معمول ترین ابزار فواره هایی هستند که از کف آب نما (جوی یا حوض) بر خواسته اند. (سمیعی، 1386، 176) فواره ها، در واقع، موسیقی فضا محسوب می شده اند؛ گاه کوتاه و زمرمه گر و مانند موسیقی متن، پر کننده و گاه با نشاط و پر هیاهو و شاداب کنندۀ فضای داخلی و خارجی بوده اند. فواره تمثیلی از فراز و فرود زندگی است.وقتی آب بر خلاف نیروی جاذبه در هوا بالا می رود، نمایانگر تسلط انسان بر عناصر طبیعت است. (علی پوریان، 1383)
فواره، نمایشگر آبی است که از پستی به بلندی می رود، در دیدگاه مولوی برای رسیدن به تعالی باید ابتدا متواضع شد و سپس به بلندی رفت چونان گندم که برای رشد و بلندی باید ابتدا به زیر خاک برود. آب نیز از بلندی به پستی می رود و آنگاه دوباره بالا می رود، اینجا می تواند اشاره به تبخیر آب باشد و یا یادآور آب فواره ها که از پایین به بالا می رود.
آب از بالا به پستی در رود آنگه از پستی به بالا بر رود
گندم از بالا به زیر خاک شد بعد از آن او خوشه و چالاک شد (مولوی، دفتر 3، بخش 13)
نهر
نقطه اوج تصویری که از بهشت در قرآن اشاره شده (جنات تجری من تحتها الانهار) می باشد و به معنی بوستان هایی است که از زیر درختان آن جوی ها ی آب جاری است. ( نعیما، 1385) نهر و جوی عامل اتصال دهنده دیگر عناصر آبی (حوض و فواره و ..) در باغ ایرانی، خودعامل حرکت است. و بسته به نوع باغ بر محور های مختلف شکل می گیرد. آب در چهار باغ ها بر روی دو محور اصلی به صورت نهر، آبشره یا آب نما و در محل تقاطع دو محور در حوض و فواره ظاهر می شود. این نظم در اکثر کوشک باغ های ایرانی بعد از اسلام دیده می شود. پاسارگاد چهار باغی است که آب در اطراف باغ و کوشک گردش می کند. باغ فین کاشان نمونه شاخص کوشک باغ های ایرانی در دوره صفوی است که بر روی دو محور اصلی، و کوشک اقامتی در محل تقاطع آنها شکل گرفته است. هشت بهشت، موزۀ عناصر معماری آب (آبشار، آبشره، حوض جوشان، حوض) فواره و آب نماهای گرداگرد کوشک خود یک چهار باغ است. باغ نظر شیراز از دوره زندیه، در تقاطع دو آب نمای مستطیل شکل بر روی دو محور کوشک زیبایی دارد و باغ را به چهار قسمت تقسیم کرده است. (علم الهدی، 1381)
و در باغ های مستطیل شکل، آب بر روی محور طولی در باغ ظاهر می شود، کوشک ورودی در ابتدای محور و محل قرار گیری کوشک اقامتی از وسط محور تا انتهای محور متغییر است. در باغ دلشگا شیراز از دورۀ تیموری روی محور طولی آب در دو نهر وسیع باغ، در حوض هشتی کوشک مرکزی و در استخر جلوی کوشک ظاهر شده است. از باغ های دوره صفوی که این گونه طراحی شده اند می توان از باغ های چهلستون قزوین و اصفهان و فرح آباد نام برد. (علم الهدی، 1381)
مولوی نسبت روح و جسم را به نسبت جوی و آب روان مانند کرده است
لفظ چون وکر است و معنی طایر است جسم، جوی و روح، آب سایر است
او روان است و تو گویی واقف است او دوان است و تو گویی عاکف است (مولوی، دفتر 2، بیت 3293)
چشمه
آب در باغ های ایرانی یا از مظهر قنات و یا از وجود چشمه ای که از دل زمین می جوشیده سیراب می شده اند. بعضی از باغ ها هم مشخصا باغ- چشمه نام نام می گرفتند مانند باغ و کوشک چشمه علی دامغان.که در کنار چشمه علی دامغان به سبب وجود چشمه به وجود آمده و معماری کوشک، ظهور آب را جشن می گیرد. در چشمه عمارت بهشهر آب در میان کوشک ظاهر و آنجا تقسیم شده و به طرف شهر روان می شود. (علم الهدی، 1381، ص4)
استجابت دعا
آب از درون زمین می جوشد در نظر عامه مردم پاک و مقدس است، در زبان مولوی جوشش آب پاک در پی کم بودن آن صورت می گیرد. از دید مولوی جوشش چشمه از زمینی خشک مانند استجابت دعاست که در پی طلب انسانی که تشنه و خواهان باشد به وقوع می پیوندد.
آب کم جو تشنگی آور به دست تا بجوشد آبت از بالا و پست (مولوی،0دفتر3، بیت 3212)
به نظر می رسد تعبیر مولوی از جوشیدن آب به استجابت دعا، همسان برخورد عامه مردم با چشمه های این مرز و بوم است که اب آنها را مقدس و مایه استجابت دعا می دانند و برایش نذر می کنند و دخیل می بندند.
الهامات ربانی
در قیاس جوی با چشمه، مولوی ارزش را به چشمه ای می دهد که منبع آب است نه چون جوی که آب خود را وامدار دیگریست. عقل اکتسابی مانند جویباری است که اگر راهش مسدود گردد خانه بدون آب می ماند، اما عقل موهبتی یا الهامات ربانی همچون چشمه ای است که در خانه جوشیدن گرفته است. (تاجدینی، 1383، 296)
عقل دیگر بخشش یزدان بود چشمه آن میان جان بود
چون ز سینه آب دانش جوش کرد نه شود گنده نه دیرینه نه زرد
ور ره نبعش بود بسته چه غم کو همی جوشد ز خانه دم به دم
عقل تحصیلی مثال جویها کآن رود در خانه ای از کویها
راه آبش بسته شد، شد بینوا از درون خویشتن جو چشمه را (مولوی،دفتر4، بیت1968)
نتيجهگيري
به دلیل حضور پر رنگ ادبیات و شعر در فرهنگ ایرانی، و شکل گیری امثال عامه از اشعار شعرای بزرگ، اشعار مولوی در کتاب مثنوی معنوی- که از تمثیل برای بیان مفاهیم بهره برده است- می تواند یکی از منابع اصلی برای شکل دادن به برداشت های عامه از شکل آب در باغ باشد.
آب به دو حالت کلی ساکن و روان ظهور می یابد. نمونه های آب ساکن در باغ ایرانی مانند دریاچه ها، استخر ها از منظر مولوی یاد آور قدرت خداوند، وحدت و عالم معنا، معنویت و حقیقت، عالم غیب و اسرار، مرجع رستگاری، فزونی و کرم است. و حوض ها در صورت اتصال به مرجع آب، پاک کننده روح و جسم است.
آب جاری در نهر یا جوی برای بیننده یادآور عمر و وقت، زیبایی، لطافت، سرسبزی، قدرت و عشق الهی است. آب در حرکت آشکار کننده راز است و در تعبیری دیگر جوی چون جسم و آب روان چون روح انسان است. جوشش آب پاک از چشمه در پی کم بودن آن صورت می گیرد و چشمه چون الهامات ربانی از درون می جوشد نه مانندآب جوی که مانند عقل اکتسابی اعتبار خود را وامدار دیگری است. فواره و آبشار دو گونه حرکت آب در جهت عمودی است که یکی از پستی به بلندی می رود و دیگری از بلندی به پستی. مولوی راه تعالی را تواضع و فروتنی می داند مانند آبی که در فواره از پستی به بلندی بر می آید و آب آبشار را که از بلندی به پستی می آید نماد رحمت و فیض الهی می داند.
فهرست تصاوير:
تصویر1: امامزاده کاشان،1388 ماخذ: نگارنده
تصویر2: جوی و دریاچه، باغ عباس آباد بهشهر،1388، ماخذ: نگارنده
تصویر3: استخر باغ عفیف آباد، شیراز،1388، ماخذ، نگارنده
تصویر4: حوض و نهر های متصل، باغ فین کاشان، 1388، ماخذ: نگارنده
تصویر5: آبشار و سینه کبکی در باغ ایرانی، باغ شاه بهشهر،1388، ماخذ: نگارنده
تصویر6: جوی و فواره، باغ فین کاشان، 1388، ماخذ: نگارنده
تصویر7: جوی آب، باغ فین کاشان،1388، ماخذ: نگارنده
تصویر8: چشمه علی دامغان، 1389، ماخذ: نگارنده
منابع:
1. بیهقی، حسینعلی. (1372) حکمت عامیانه در کلام مولانا، بحثی پیرامون فرهنگ عامه و مردم شناسی اثار مولوی، انتشارات اردشیر، تهران.
2. بوربور، داریوش و معظمی گودرزی، شروین. (1388) تأثیر باغ های ایرانی بر تزئینات ساختمانی اسلامی، نشریه پل فیروزه 18، تهران.
3. تاجدینی، علی. (1383).فرهنگ نماد ها و نشانه ها در اندیشۀ مولانا، چاپ سروش. تهران.
4. جعفری، محمد تقی. (1357) مولوی و جهان بینی ها در مکتبهای شرق و غرب، بعثت، تهران.
5. زرین کوب، عبدالحسین.( 1368) سرنی نقد و شرح تحلیل و تطبیق مثنوی جلد 1، انتشارات علمی، تهران
6. زمانی، کریم.(1382) مینا گرعشق شرح موضوعی مثنوی معنوی، نشر نی، تهران
7. سمیعی، کاوه. (1386) بررسی تطبیقی مفاهیم فرهنگی در باغ ایرانی و ژاپنی، پایان نامه کارشناسی ارشد معماری منظر دانشگاه تربیت مدرس، تهران.
8. سمیعی، کاوه. (1386) بررسی تطبیقی مفاهیم فرهنگی در باغ ایرانی و ژاپنی، پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه تربیت مدرس، تهران.
9. شاهچراغی، آزاده. (1383) پارادوکس باغ ایرانی، مجله معمار، شماره 27، تهران.
10. عبدالحکیمه، خلیفه.( 2536) عرفان مولوی، ترجمه: احمد محمدی، احمد میر علایی، شرکت سهامی کتابهای جیبی، تهران
11. علی پوریان، پونه(1383) عنصر آب در معماری ایرانی و معماری مدرن، نشریه معماری داخلی ص 31
12. کامیار، مریم. (1382) ابعاد تقدس در فضای معماری، پایان نامه کارشناسی ارشد معماری دانشگاه تربیت مدرس، تهران.
13. محمودی نژاد، هادی و صادقی، علیرضا. (1388) باغ ایرانی از منظر بهشت قرآنی، ماهنامه شهر و منظر شماره2.
14. مور، چارلز.( 1381) آب و معماری، ترجمه: هدی علم الهدی، سازمان میراث فرهنگی کشور، تهران.
15. مور، چالز ویلارد. (1381). آب و معماری، ترجمه: هدی علم الهدی ، کتاب ماه(هنر) 57-58 تهران .
16. مولوي، جلال الدين محمد.( 1381) مثنوي معنوي، تصحيح رینولد آ نيكلسون، هرمس تهران.
17. نعیما، غلامرضا. (1385) باغ های ایرانی که ایران چو باغی است خرم بهار، انتشارات پیام، تهران.
18. نرم افزار گنجور 1.62، اشعار مثنوی، /ganjoor.sourceforge.net/
19. همایی، جلال الدین. (1360) مولوی نامه- مولوی چه می گوید، نشر آگاه، تهران
20. mahshar.com/proverb/gaf.htm -----tebyan.net/index.aspx?pid=43331&FC=%D8%B0
نویسنده مقاله : هدا کاملی( کارشناس ارشد معماری منظر، دانشگاه شهید مدرس)
منبع : نشریه منظر - شماره 80 / پانزدهم آبان 91 - باغ ایرانی