برای تو می نویسم

وضعیت
موضوع بسته شده است.

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=2][/h]
هر زمان که بخواهی از کنارت خواهم رفت

تا بفهمی چه باشم چه نباشم ، عاشقم
هر کجا باشم در قلبم خواهی ماند و به عشق تو،
با یاد تو، با عکسهای تو، با مهری که از تو در دلم جا مانده
زنده خواهم ماند...
تا زمانی که نفس میکشی ، نفس میکشم به عشق نفسهایت
که هر نفس آرامش من است ،
هر نفس امیدی برای زندگی عاشقانه ی من است
وقتی نیستی گرچه سخت است سرکردن با اشکهایی
که میرزد از چشمانم
اما این عشق تو است که به من شوق اشک ریختن را ،
شوق غم و غصه لحظه های دور از تو بودن ،
شوق دلتنگی و انتظار را میدهد...
این عشق تو است که به من فرصتی دوباره میدهد
میترسم ، میترسم ، میترسم !
یک سوال در دلم مانده که میترسم از تو بپرسم!
میخواستم بپرسم که :
عزیزم هنوز مرا دوست داری؟؟؟؟؟
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خداوندا در گلويم ابر كوچكي است
كه خيال بارش ندارد............
ميشود مرا بغل كني؟
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
مینویسم
ارام بخند در این هیاهو زندگی
بودنت
ارامم میکند و نبودنت
دردم میدهد
تنها میخوام بگویم
عزیزم دوستت دارم
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
به چه میخندی تو
به چه اینگونه
مخندی
به لحظاتی که
کنارم نیست
کنارش نیستم
به لحظاتی که عشقش در قلبم هست
چطور باز هم میخندی
به حضورش که
هر لحظه زندگیش میکنم چطور باز هم میخندی
اما نه
فاصله اینگونه نخند
باور دارم
دستانمان
دوباره در هم قفل میشود
نگاهمان در هم قفل میشود
انوقت این
ما هستیم که
به بودن در کنار هم خواهیم خندید
و به تو که
امروز به ما خندیدی
فردا ما به تو خواهیم خندید
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت

دوســت دارم این روی ِ نوک ِ پنجه بلند شدن ها رو

و بوســــیدن لب هایِ تـــــــــو رو...
همون لحظه هایی که تو یک عالمه مــَــرد می شی...

و مــَـــــن یک عالمه زَن...
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت






آغوشتـــــــ را دوستـــــــ دارمـــــ

امــــا

از دوباره بــــی پناه شدن


می ترسمــــــ...!
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت

مـــ ـی تَرسَــ ـم با دَســ ــتان خُودم

تُـــ♥ ــو را شِعری کنُــ ــم کهـ قَــ ــرن ها وِرد زَبــ ــان مَردُم شَــ ــهر شَــ ــوی ...!
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت

روُِزی هِزار بـ ــار ...


بـ ـایَد بَــ رای دُوستانَــم توضـ ـیح بِِدََهَم ،



کــ ـه دَر دُنیای بیرون اَز مَتن هایــم



پــ ــای هیچ عِشقی وَسط نیســ ـت



بـ ـاوَر کهـ نِمی کنند ...



جــ ــآنِ تُــ ♥ ــو را قَسم مــ ـی خُورم !
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت


عجـــــــــایب هشت گانہ اَند...
"آغــــــــوشِ "تـــــــــو"

هیچ بُعـــــــدی ندارد ..

واردش کــــــــــہ شوی ،

زمــــــان بی معنــــــــا میشـود...

بی آنکـہ نفـــــس بکشی روحـــــــــــَت تآزه می شود ..
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت

مَــن رابــطه هــایــی را دوســـت دارَم کــه دو طَـــرَفــه اَنــد

هَـــر دو مــیکوشَـــنـد بَـــرای ادامـه دار شــدنَـش

هَـر دو خَــطـَر مـی کُــنَــنـد

هَـر دو وَقـــت مـی گُذارنــــد

هَـــزیــنـه مـی کُنــنــد

هَـر دو بَــــرای یــــک لَــحظـــه بیــشتَـــر،

دَر کــنـار هَــم بـودن بــا زَمـان هَـــم مــیجـنـگَند .

مَــن عـــاشق ِ رابـــطـه هـــای دو طَـــرفـه اَم

رابــطـه هـــایی کـه بَـــرای هَـــر دو طَــرَف ادامــه اَش
،
بـا اَرزش ـَتریــن چــیـز دُنــیـاســت ...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
سر بر شانه ات میگذارم
و دیگر هیچ چیز
را نمیبینم
جز تو را
جز اینکه
زندگی
یعنی
کسی را
دوست داشته باشی
کسی را
داشته باشی تا
بتوانی سر بر شانه اش بگذاری
و او با مهربانی کنارت بماند
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت


گاهی آنقدردلتنگت میشوم که اگربفهمی ازنبودنت

¤خجالــــت ¤

میکشی....!
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت



اوج تنــهایی را زمانی فهــمــیدم که دیدم مترسک به کــــلاغ گـــفـت:هر چقدر

دوســـت داری نــوکــم بـــزن .......اما تنهایم نگذار.........
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت

پسورد تمام چیزهایم

شماره ی تــــــ ــــــو شده است


و من دائم شماره ی تو را میگیرم


بدون آنکه صدایــــ ـــــــ ــــت را بشنوم...
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت


چیـزی نمیـخـوآهَم جـز . . .

یـکــ اتــآقِ تـآریک☁☀☁

یـکـ ♫ مـوسیقـے♫ بے کَلآم

یـکـ فنجـآن قهـوه بـهـ تَلخـی ِ زهـر !

وَ خـوآبـے بـه آرآمـے☠ یـکــ مـَرگ هَمیشـگـے☠
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت


[FONT=arial,helvetica,sans-serif]“ﻋـــــﺎﺷﻖ” ﺭﺍ ﮐـــﻪ ﺑــﺮﻋﮑــــﺲ ﮐﻨـــﯽﻣﯽ ﺷــــﻮﺩ “ﻗـــﺸﺎﻉ”

ﺩﻫﺨــــﺪﺍ ﺭﺍﻣﯽ ﺷــﻨﺎﺳﯽ؟
[/FONT] [FONT=arial,helvetica,sans-serif]

ﻟــــﻐﺖ ﻧــﺎﻣﻪ ﺍﺵ ﺭﺍﮐــــﻪ ﺑــﺎﺯ ﮐـــﺮﺩﻡ ﻧـــﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ :
[/FONT] [FONT=arial,helvetica,sans-serif]ﻗــــﺸﺎﻉ: ﺩﺭﺩﯼ ﮐﻪ آﺩﻡ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺭﻣـــــﺎﻥ ﻣﺎﯾــــﻮﺱ ﻣﯿﮑﻨﺪ...[/FONT]
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از تو
سکوت می‌ماند ...

از کوه
برفی که آب نمی‌شود ...

و از عشق
خاطره‌ای که دوستش ندارم !
 

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز
بیا تمام بغض هایم را قدم بزنیم.
بیا از
سر شب های دلتنگی
پاورچین پاورچین
رد شویم.
برای یک بار هم که شده
بگذار این" توهم " روزی حقیقی شود.
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
مینویسم
ارام بخوان
در سکوت بخوان
شاید کوتاه باشد
اما مینویسم
دوستت دارم
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خسته ام می کند متکلم وحده بودن...
خسته شدم از انتظار پاسخی که سوالی نداشته...
بی تعارف بگویم خسته ام کردی...
شاید
شاید
پیگیرت نشوم دیگر...
پ.ن:
حتی هذیان هایم در مورد کنار گذاشتنت قطعی نیست...
باز هم جدی ام نگیر!
 

abyss ocean

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
اگر روزگار هزار بار هم نبودنت را به من دیکته کند نمره من باز می شود صفر...نبودنت را یاد نمیگیرم!
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهی دلم را تحریم می کنم.

نمی فهمد
صلاحش را می خواهم!

من آخرِ این راه را می بینم...

منِ تنها
دلِ شکست خورده
خاطراتِ تلنبار شده
...

 

abyss ocean

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
کاش باران بگیرد هوا را تر کند
بگذرد ازهفت بند ما صدا را تر کند
قطره قطره رقص گیرد روی چتر لحظه ها
رشته رشته مویرگهای هوا را تر کند
بشکند در هم طلسم کهنه ی این باغ را
شاخه های خشک بی بار دعا را تر کند
مثل طوفان بزرگ نوح در صبح شگفت
سرزمین سینه ها نا کجا را تر کند
چترهاتان را ببندید ب ساحل مانده ها
شاید این باران ک می بارد
شما را تر کند..
 

abyss ocean

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
نباید شیشه را با سنـــــــــگ بازی داد ! نباید مست را در حال ِ مستــــــی . . . دست ِ قاضـــــــــی داد ! نباید بی تفاوت ! چتر ماتـــــــــــــــــم را . . . به دست ِ خیــــــــــــــــس ِ باران داد ! کبوترها که جز پرواز ِ آزادی نمی خواهند ! نباید در حصار ِ میـــــــــــــله ها . . . با دانه ای گنــــــدم . . . به او تعلیم ِ مانـــــــــــدن داد !
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت


عشق یعنی :اختیار بدی که نابودت کند

اما


اعتماد کنی که این کار را نمی کند . . .

 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت


آدمــای تـــنـها

آدمــای ســـختگــــیری نیســــــتن

، فقــــــــــط،

آدم "ســـخت" گـــــــیر میارن...!!!
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت


تنهایــے آבمــے را عــوض مے کنــב ؛

از تــو چیــزے مـے سازב که هیـچ وقــت نبــوבے . . .

گاهــے آنقـבر بـے تفـاوت مے شــوے که פـتـے اگر בر جایــے با هـــم בیـבیشـان

פـتـے پلـک هــم نــزنــے !

لباسهــایت בیگـر به تــو نمــے آینـــב

ساعــت ها به یک آهنــگ تکــرارے گــوش مـے کنــے

و هیــچ وقــت آهنــگ را פـفـظ نمے شــوے

شـب ها علامـت ســوال هاے ذهنــت را مـے شمــارے

و آפֿـــر هــم تا صبـح بیــבارے

تنهـایــے از تــو آבمــے مــے ســازב

کـه בیگـــر شبیــه "آבمــــــــ" نیســت . . .
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت


همیشه ساده رنجیدی…
همیشه سخت بخشیدی..
تورو میبخشم این لحظه..
شاید بازم منو دیدی…
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت


سنگینی این ثانیه ها

امانم را بریده . . .

این سختی ها می گذرند . . .!

اما...

از روی پل هایی که رویاهای من

به زیر آوار آنها مدفون می شوند . . .!

برای نجات رویاهایم

به شوک نیاز دارم . . .

شوکی از جنس

دستان تو ، احساس تو . . .!
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت


خیلی بده...

سنگ صبور باشی و همه بیان باهات درد و دل کنن،

توأم سعی کنی آرومشون کنی و آخرم بخندونیشون...

اما وقتی خودت دلت گرفت...

کسی نباشه که با حرفاش حداقل یکمی آرومت کنه ...
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا