مدارا و خشونت در عصر حاضر
مدارا و خشونت در عصر حاضر
در عصر حاضر در ميان پيروان اديان بزرگ جهان مسلمانان بردبارترين آنان در برخورد با صاحبان ديگر اديان ميباشند، در حاليكه بزرگترين جنايات تاريخي از سوي سردمداران شعار صلح و امنيت و دموكراسي نسبت به مسلمانان انجام ميپذيرد. نمونههاي اين مسئله در بوسني و هرزگوين، فلسطين اشغالي، عراق، افغانستان و... مشاهده شده و ميشود.
دكتر سيد حسين نصر در اينباره مينويسد:
«... يهوديان، مسيحيان و مسلمانان در صلح و صفا و تسامحي چشمگير در اسپانياي زمان حاكميت مسلمانان در كنار هم زيستهاند... حتي همين امروز ميليونها مسيحي و نيز شمار كمي از يهوديان، زرتشتيان، بودائيان و هندوان، در گسترهاي از مغرب تا مالزي تحت حاكميت مسلمانان مشغول گذراندن زندگياند.
نه تنها بر آنها در مقام انسان، تسامح و مدارا روا داشته شده، بلكه بسياريشان در كشورهاي خود ثروتمندترين گروهها به شمار ميآيند، مانند قبطيان در مصر يا بوداييان چيني در مالزي. اين گروهها هرگز مشمول «تصفيه قومي» نشدهاند. در حاليكه، گذشته از جنايات دهشتناك آلمان نازي، مسلمانان و يهوديان در اسپانياي پس از 1942 يا تاتارها در روسيه تزاري و همين امروز نيز مسلمانان در بوسني مورد تصفيه قومي قرار گرفتهاند».[54]
همو ميگويد:
«عده زيادي درباره جهان اسلام چنان سخن ميگويند تو گويي اين جهان اسلام است كه ناو خود را در خليج مكزيك و به قصد تهديد آمريكا مستقر كرده است.
حال آنكه اين ناو آمريكاست كه بر خليجفارس و عمده منابع اقتصادي قاطبه ملل مسلمان در آن منطقه تسلط دارد».[55]
نگرش اسلامي و حقوق بينالملل
چنانكه گذشت راهبرد اساسي اسلام حفظ صلح و امنيت و منع توسل به زور، مگر در شرايط ضروري است.
اين مسئله در منشور ملل متحد با سرلوحه قراردادن «حفظ صلح و امنيت بينالمللي»[56] مورد توجه قرار گرفته و سپس اعلام ميدارد: «كليه اعضا، اختلافات بينالمللي خود را به وسايل مسالمتآميز، به طريقي كه صلح و امنيت بينالمللي و عدالت به خطر نيفتد، حل خواهند كرد.»[57] بنابراين اصل اوليه «خودداري از توسل به جنگ و فشار» مشترك در اسلام و حقوق بينالملل معاصر است؛ ليكن چند نكته در اين باب در خور توجه است:
1) پيشينه اين اصل در اسلام به 15 قرن قبل يعني آغاز ظهور اسلام بر ميگردد و از اين جهت اسلام قرنها از حقوق بينالملل معاصر پيشي گرفته است.
مارسل بوآزار محقق انستيتوي تحقيقات عالي بينالمللي در ژنو با تمجيد از ديدگاههاي جهاني اسلام و امتيازات خاص آن، مينويسد:
«... اسلام در صدد ساختن جهاني است كه همه مردم، حتي آنان كه به دين سابق خويش وفادار ماندهاند، با تفاهم و همكاري و برادري و برابري كامل زندگي كنند...»[58] او فراتر رفته و مينويسد: «بايد اذعان كنيم كه پيغمبر اسلام، بنيانگذار حقوق بينالملل بوده است».[59] و در جاي ديگر با اسوه خواندن پارهاي از آموزههاي حقوق بينالملل در اسلام ميگويد: «اين حقيقتي است بديهي كه حقوقدانان مسلمان ده قرن پيش از ژان ژاك روسو به دست دادهاند.»[60]
2) موارد استثناي اصل فوق در اسلام و حقوق بينالملل معاصر، تا حد زيادي بر هم منطبق است، هر چند تا حدودي نيز اختلاف وجود دارد، ليكن به نظر ميرسد كه جهتگيري حقوق بينالملل معاصر به سمت حقوق بينالملل اسلام ميباشد. پيدايش دكترينهاي مداخله بشردوستانه[61] و مشروعيت جنگ به منظور كسب آزادي ملي (مبارزه مشروع يا نهضتهاي آزاديبخش ملي)[62] شاهد بر اين مدعاست.[63]
3) آنچه در منشور ملل متحد آمده صرفاً نگاشتههايي نقش بر كاغذ است و پيشقراولان آن اولين ناقضان آن هستند. در حاليكه اصول عاليه اسلام توسط پيشواي آن يعني پيامبر(ص) و جانشينان او به خوبي رعايت گرديده و مسلمانان نيز در طول تاريخ پايبندي نسبتاً خوبي به آنها نشان دادهاند، اين مسئله چنانكه گذشت توسط برخي از انديشمندان منصف غربي مورد اعتراف و ستايش قرار گرفته است.
پينوشتها:
[1] ـ جهت آگاهي بيشتر بنگريد: حميد رضا شاكرين، خشونت، كانون انديشه جوان.
[2] ـ Fascism.
[3] ـ National Socialism.
[4] ـ Social Darvinism.
[5] ـ Milijhrism.
[6] ـ Racism.
[7] ـ جهت آگاهي بيشتر بنگريد: الف) حميدرضا شاكرين، سوسياليسم، فصلنامه انديشه سبز، شماره چهارم، پاييز 1383. ب) همو، فاشيسم، همان، شماره پنجم و ششم.
[8] ـ «وَإِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ لا إِلَهَ إِلا هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ»؛ بقره/ 163.
[9] ـ «إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا»؛ حجرات/ 13.
[10] ـ «الَّذِينَ يظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُو رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَيهِ رَاجِعُونَ، بقره/46؛ إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيهِ رَاجِعُونَ»؛ بقره، 156.
[11] ـ بقره/ 205 و 208.
[12] ـ مائده/ 64.
[13] ـ بقره/208.
[14] ـ ٱلعمران/ 63.
[15] ـ بقره/ 190و مائده/ 87 و مشابه آن اعراف/ 55.
[16] ـ حجرات/ 13.
[17] ـ نساء/ 90.
[18] ـ انفال/ 60 نيز بنگريد بقره / 192و193.
[19] ـ نساء/128، اين آيه اگر چه در مورد روابط خانوادگي است اما قابل تعميم به همه حوزههاي روابط انساني و اجتماعي است.
[20] ـ انفال/1، حجرات/ 9و10و... .
[21] ـ ممتحنه/ 8.
[22] ـ بقره/ 256.
[23] ـ نور/ 54، عنکبوت/ 18، نيز بنگريد: آلعمران/ 20 ، مائده/ 92 و99، رعد/ 40، نحل/ 35و82، يس/ 17، شوري/ 48، تغابن/ 12.
[24] ـ غاشيه/ 21و22.
[25] ـ قلم/ 4.
[26] ـ توبه/128.
[27] ـ آلعمران/ 159
[28] ـ محمصاني صبحي، القانون و العلاقات الدوليه في الاسلام، ص177، بيروت؛ دارالعلم، 1392.
[29] ـ قطب، سيد، زير بناي صلح جهاني، ترجمه خسروشاهي و قرباني، ص57، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ اول، 1355.
[30] ـ الرکابي، الجهاد في الاسلام ص43-44؛ دمشق، بيروت: حسيني، سيد ابراهيم، منع توسل به زور، ص97.
[31] ـ نجفي، محمد حسين؛ نکتههايي از فقه روابط بينالملل، مجله فقه (کاوشي نو در فقه اسلامي) ص8، قم: دفتر تبليغات اسلاميحوزه علميه قم، شماره10، سال3، زمستان1357. ق: همان ص86
[32] بقره/ 256.
[33] ـ جهت آگاهي بيشتر نگا: مطهري، مرتضي، جهاد، ص20-22، قم، صدرا، چاپ ششم،1374.
[34] ـ نيکبين، نصرالله، اسلام از ديدگاه دانشمندان غرب، ص55، درود، فارسيست، بيتا؛ به نقل از اسلام شناسي غرب، ص36.
[35] ـ نگا: الطبقات، ج2، بحارالانوارج20، تاريخ طبري ج3، مودودي ابوالاعلي، برنامه انقلاب اسلامي، ترجمه غلامرضا سعيدي ص43، چاپ دوم.
[36] ـ حميدالله، محمد، رسولاکرم در ميدان جنگ، ترجمه غلامرضا سعيدي، ص 15-20.
[37] ـ لاويان/ باب 24 آيه 16.
[38] ـ تورات، سفر تثنيه، باب سوم، آيه4-7.
[39] ـ همان، باب سيزدهم، آيه13-17.
[40] ـ انجيل تفسيري، متي باب دهم، آيات 34-36.
[41] ـ جهت آگاهي بيشتر نگا: مطهري، مرتضي، خدمات متقابل اسلام و ايران، ج1، ص77-107.
[42] ـ براون، ادوارد، تاريخ ادبيات ايران، ج1، ص299.
[43] ـ صاحبالزماني، ناصرالدين، ديباچهاي بر رهبري، ص255، ق: مطهري، خدمات متقابل اسلام و ايران.
[44]ـ T.W.Arnold
[45] ـ آرنولد، سر ت.و. الدعوه الي الاسلام، ترجمه: دکتر حسن ابراهيم حسن و ديگران، ص51.
[46] ـ همان، ص48.
[47] ـ جرجي زيدان، تاريخ تمدن اسلام، ج 4، ص 282.
[48] ـ خسروشاهي، فلسفه حقوق، ص117. ق: حسيني، سيد ابراهيم، منع توسل به زور، ص115
[49] ـ جان ديون پورت، عذر تقصير به پيشگاه محمد و قرآن، ص 206.
[50] ـ گوستاولوبون، تاريخ تمدن اسلام و غرب، ترجمه: سيدهاشم حسيني، ص142-147 (به نقل از:علي رباني گلپايگاني، تحليل و نقد پلوراليسمديني، ص57)
[51] ـ راوندي، مرتضي، تاريخ تحولات اجتماعي، ج2، نيز: عنان، محمد عبدالله، نهايه الاندلس، ص260-292، طبع قاهره. ق: قطب، سيد، زيربناي صلح جهاني،ص17.
[52] ـ آلبرماله و ژول ايزاك، تاريخ عمومي (تاريخ قرون وسطي)، ج 2 ، ص257.
[53] ـ اسلام و همزيستي مسالمت آميز، ص 77، ق: علي حجتي كرماني، اسلام آيين زندگي، ص 191.
[54]- Nasr ,Sayyed Hossein,Metaphysical Roots of Tolerance and Intolerance, An Islamic Interpretation” From Philosophy of Religion and the Question of Intolerance. ترجمه هومن پناهنده، دو ماهنامه کيان، ش45،صص38-46
[55] ـ همان.
[56] ـ بند1و2 ماده1.
[57] ـ بند3 ماده2.
[58] ـ بوازار، مارسل، اسلام و حقوق بشر، ترجمه محسن مؤيدي، ص 105؛ دانشپژوه مصطفي و خسروشاهي، قدرت الله، فلسفه حقوق، ص119.
[59] ـ بوازار، مارسل، اسلام در جهان امروز، ترجمه د. م. ي. ص 270.
[60] ـ همان، ترجمه مسعود محمدي، ص 107.
[61] ـ Humanitarian Interventions.
[62] ـ National Liberation Movements.
[63] ـ جهت آگاهي بيشتر نگا: حسيني، سيدابراهيم، اصل منع توسل به زور و موارد استثنايي آن در اسلام و حقوق بينالملل معاصر، بخش سوم، ص 169-317، قم نشر معارف، چاپ اول، 1382.
منبع ارسالهای گذشته سایت پرسمان دانشجویی معرف