در گذر تاریخ، آواز خواندن متداولترین و ملموسترین شیوهٔ ایجاد موسیقی بوده است. درام یونان باستان دربردارندهٔ ترانهخوانیهای جمعی بود و به گواهی کتاب مقدس، موسیٰ، مریم نبیه و قوم بنیاسرائیل نیز سرودهائی در ستایش پروردگار میسرائیدهاند. تبادل احساس میان آوازخوان و شنونده اندک مایهای از جادو دارد و چیزی بیواسطه و مسحورکننده است. دلیل آن شاید همسانپنداری شنونده با آوازخوان، که همچون ساز عمل میکند، باشد - انسانی همچون ما، که احساساتش را با صداها و واژهها به بیان درمیآورد. به سبب توانائی بیهمتای صدای انسان در تلفیق واژه با صداهای موسیقائی، در بسیاری از فرهنگها شعر و آواز جدائیناپذیر بودهاند. آواز میتواند واژهها را به یادماندنیتر کند و تأثیر حسی آنها را اعتلاء بخشد.
خوب آواز خواندن به دلایلی گوناگون دشوار است. در آواز، در قیاس با گفتار، گسترهٔ پهناورتری از زیر و بم و حجم صوتی را بهکار میگیریم و حروف صدادار را کشیدهتر ادا میکنیم. لازمهٔ آواز خواندن، داشتن نَفَس بیشتر و مهار کاملتر بر آن است. هوائی که از ریه خارج میشود توسط ماهیچههای بطنی زیرین و پردهٔ دیافراگم مهار میشود. هوا تارهای صوتی را به نوسان درمیآورد و ریهها، گلو، دهان و بینی همگی برای ایجاد صدائی مطلوب بهکار گرفته میشوند. زیر و بم صدای آوازخوان بسته به میزانکشیدگی تارهای صوتی تغییر میکند؛ هر چه این تارها کشیدهتر باشند صدا زیرتر است.
وسعت صدای آوازخوان بسته به میزان تعلیم دیدگی و نیز ویژگیهای فیزیکی او است. وسعت صدای یک فرد تعلیم ندیده بهطور معمول حدود ۵/۱ اُکتاو است، اما آوازخوانان حرفهای بر محدودهٔ ۲ اُکتاو یا حتی بیشتر نیز احاطه دارند. تارهای صوتی مردان طویلتر و ضخیمتر از تارهای صوتی زنان است و همین تفاوت، محدودهٔ صوتی بمتری را برای آنها سبب میشود. گروهبندی گسترههای آوازی زنان و مردان به ترتیب از زیر به بم چنین است (گسترههای آوازی اصلی عبارتند از سوپرانو (Soprano)، آلتو (Alto)، تنور (Tenor)، و باس (Bass):
شیوههای آوازخوانی به سبب تفاوت ذوق و پسند اقوام گوناگون، از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوت است. برای نمونه، آواز آسیائی تو دماغیتر از آواز غربی است. آوازخوانان کلاسیک غرب با قامتی افراشته آواز میخوانند، آوازخوانان در آفریقای باختری ایستاده به جلو خم میشوند و در هند بر زمین مینشینند. به واقع، در غرب نیز تفاوتهائی در سبک اجراء آواز دیده میشود: آواز کلاسیک، مردمپسند (پاپ)، عامیانه، جاز و راک هر یک به شیوهٔ متفاوتی اجراء میشود. برای نمونه، آوازخوانان کلاسیک بهطور معمول بر میکروفون خم نشده و بر آن تکیه نمیکنند اما آوازخوان راک چنین میکند، چرا که مقصود موسیقی راک تا اندازهای از راه تقویت صدا تأمین میشود.
موسیقی در فرهنگ غرب تا اواخر سدهٔ هفدهم بهطور عمده آوازی بوده است. در پایان سدهٔ هفدهم، موسیقی سازی از نظر جایگاه و اهمیت به رقابت با موسیقی آوازی برخاست. آهنگسازان از آن پس همچنان به خلق آثار آوازی - برای تکخوان یا گروه کُر - با یا بدون همراهی ساز ادامه دادهاند. در این میان، آثاری برای گروه کُر مردان، کُر زنان و یا تلفیقی از این دو را میتوان یافت که در آن بهطور معمول سوپرانوها، آلتوها، تنورها و باسها حضور دارند. بخش همراهیکنندهٔ آواز در این آثار، از سازهای تک مانند گیتار یا پیانو تا ارکسترهای کامل را دربر میگیرد.
منبع:aftabir
خوب آواز خواندن به دلایلی گوناگون دشوار است. در آواز، در قیاس با گفتار، گسترهٔ پهناورتری از زیر و بم و حجم صوتی را بهکار میگیریم و حروف صدادار را کشیدهتر ادا میکنیم. لازمهٔ آواز خواندن، داشتن نَفَس بیشتر و مهار کاملتر بر آن است. هوائی که از ریه خارج میشود توسط ماهیچههای بطنی زیرین و پردهٔ دیافراگم مهار میشود. هوا تارهای صوتی را به نوسان درمیآورد و ریهها، گلو، دهان و بینی همگی برای ایجاد صدائی مطلوب بهکار گرفته میشوند. زیر و بم صدای آوازخوان بسته به میزانکشیدگی تارهای صوتی تغییر میکند؛ هر چه این تارها کشیدهتر باشند صدا زیرتر است.
وسعت صدای آوازخوان بسته به میزان تعلیم دیدگی و نیز ویژگیهای فیزیکی او است. وسعت صدای یک فرد تعلیم ندیده بهطور معمول حدود ۵/۱ اُکتاو است، اما آوازخوانان حرفهای بر محدودهٔ ۲ اُکتاو یا حتی بیشتر نیز احاطه دارند. تارهای صوتی مردان طویلتر و ضخیمتر از تارهای صوتی زنان است و همین تفاوت، محدودهٔ صوتی بمتری را برای آنها سبب میشود. گروهبندی گسترههای آوازی زنان و مردان به ترتیب از زیر به بم چنین است (گسترههای آوازی اصلی عبارتند از سوپرانو (Soprano)، آلتو (Alto)، تنور (Tenor)، و باس (Bass):
|
شیوههای آوازخوانی به سبب تفاوت ذوق و پسند اقوام گوناگون، از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوت است. برای نمونه، آواز آسیائی تو دماغیتر از آواز غربی است. آوازخوانان کلاسیک غرب با قامتی افراشته آواز میخوانند، آوازخوانان در آفریقای باختری ایستاده به جلو خم میشوند و در هند بر زمین مینشینند. به واقع، در غرب نیز تفاوتهائی در سبک اجراء آواز دیده میشود: آواز کلاسیک، مردمپسند (پاپ)، عامیانه، جاز و راک هر یک به شیوهٔ متفاوتی اجراء میشود. برای نمونه، آوازخوانان کلاسیک بهطور معمول بر میکروفون خم نشده و بر آن تکیه نمیکنند اما آوازخوان راک چنین میکند، چرا که مقصود موسیقی راک تا اندازهای از راه تقویت صدا تأمین میشود.
موسیقی در فرهنگ غرب تا اواخر سدهٔ هفدهم بهطور عمده آوازی بوده است. در پایان سدهٔ هفدهم، موسیقی سازی از نظر جایگاه و اهمیت به رقابت با موسیقی آوازی برخاست. آهنگسازان از آن پس همچنان به خلق آثار آوازی - برای تکخوان یا گروه کُر - با یا بدون همراهی ساز ادامه دادهاند. در این میان، آثاری برای گروه کُر مردان، کُر زنان و یا تلفیقی از این دو را میتوان یافت که در آن بهطور معمول سوپرانوها، آلتوها، تنورها و باسها حضور دارند. بخش همراهیکنندهٔ آواز در این آثار، از سازهای تک مانند گیتار یا پیانو تا ارکسترهای کامل را دربر میگیرد.
منبع:aftabir
آخرین ویرایش: