در ازدحام خاطره ها
با تو قراري دارم
پيراهن سبزم را مي پوشم
و گل هاي سرخ در دستم
آيينه به من مي خندد
من نيز
و دستي تكان ميدهم
..................................
سر كافه شلوغ است
با چهرهاي سرخي كه
شهوت از چشم هايشان
جاريست
و با خنده هايي
از شوق دوست داشتن
و حتي با سكوتي مرگبار كه
از ميز شماره...