نتایح جستجو

  1. HASTI28

    زیر بارون چه حسی دارین؟

    من دلم میخواست الان اینجا بودم
  2. HASTI28

    مشاعرۀ سنّتی

    از کوزه گری کوزه خریدم باری آن کوزه سخن گفت زهر اسراری شاهی بودم که جام زرینّم بود اکنون شده ام کوزه ی هر خمّاری
  3. HASTI28

    عاشق شدن و ولنتاین و ... همه چی تکراری شد.اگه میخوای عاشق بشی بخون

    دوست عزیز شما به یک هوای تازه احتیاج دارید امروز هوا واقعا عاشقانس:w16:
  4. HASTI28

    مشاعرۀ سنّتی

    ای رفته ز دل ، رفته ز بر ، رفته ز خاطر بر من منگر تاب نگاه تو ندارم !
  5. HASTI28

    مشاعرۀ سنّتی

    تو که آهسته می خوانی قنوت گریه هایت را میان ربنای سبز دستانت دعایم کن !
  6. HASTI28

    شیون مرگ....

    من این شعر کارو رو خیلی دوست دارم:w27::w27:
  7. HASTI28

    مشاعرۀ سنّتی

    يار ما را از جدايي غم نبود در غمش مجنون و عاشق کم نبود بر سر پيمان خود محکم نبود سهم من از عشق جز ماتم نبود
  8. HASTI28

    زیر بارون چه حسی دارین؟

    حس تازگی...
  9. HASTI28

    مشاعرۀ سنّتی

    يك نظر ديدن آن يار در اين حال بس است بلبلان را در قفس ، يک لحظه بوي گل بس است هوس نوش نداريم از آن چشم سياه گوشه چشمي هم مرا در اوج تنهايي بس است
  10. HASTI28

    مشاعرۀ سنّتی

    من همان به که ازو نیک نگه دارم دل که بد و نیک ندیدست و ندارد نگهش
  11. HASTI28

    زیر بارون چه حسی دارین؟

    باران را باید حس کرد....
  12. HASTI28

    سخنان بزرگان، جملات کوتاه و زیبا

    امام علی (ع) تلاش کن تا دوستی را بیابی که قلبی به وسعت دریا داشته باشد،در ان صورت برای وارد شدن به قلب او نیازی به کوچک کردن خود نداری.
  13. HASTI28

    مشاعرۀ سنّتی

    ور من به غم عشق تو نسپارم دل دل را چه کنم ؟بهر چه می دارم دل؟
  14. HASTI28

    مشاعرۀ سنّتی

    دوش رفتم به كوى باده‌فروش زآتش عشق دل بجوش و خروش محفلى نغز ديدم و روشن مير آن بزم پير باده‌فروش
  15. HASTI28

    مشاعرۀ سنّتی

    نی من منم و نی تو تویی . نی تو منی هم من منم و هم تو تویی . هم تو منی من با تو چنانم ای نگار ختنی کاندر غلطم که من تو ام یا تو منی
  16. HASTI28

    مشاعرۀ سنّتی

    منم که جنگلی بی زمین بودم به جرم کشف گل در اوین بودم کنار هم قفس تنها ترین بودم تو ساکت بودی و من واژه چین بودم
  17. HASTI28

    مشاعرۀ سنّتی

    تو کافر دل نمی بندی نقاب زلف و می ترسم که محرابم بگرداند خم آن دلستان ابرو اگر چه مرغ زیرک بود حافظ در هوا داری به تیر غمزه صیدش کرد چشم آن کمان ابرو
  18. HASTI28

    شعر نو

    وقتي آخر يه قصه، غصه ي تلخ فراقه خاطرات سبز و رنگي همشون يه مشت سرابه قلم از سکه ميفته، چشم ميشه يه رود پر آب دل اسير درد دلتنگي ميشه يه دشت مرداب يعني اون روزاي آبي بينمون فنا شد و رفت؟! يعني روزگار دلگير کار ما رو ساخت و در رفت؟! يعني باز موج جدايي ساحل عشق و خراب کرد؟! دوباره...
  19. HASTI28

    مشاعرۀ سنّتی

    ما درس سحر بر سر میخانه نهادیم محصول دعا در ره جانانه نهادیم در خرمن صد زاهد عاقل زند آتش این داغ که ما بر دل دیوانه نهادیم
بالا