استاد سرکلاس میخواست درمورد تجارت جهانی بگه که ایران خودش بکشه نمیزارن توی این بازار که یه سرش مثلا کلاس ماست و سر دیگش درد دانشگاه راه نمیدن
من هم رله گفتم استاد چرا اینقدر زور میزنه دست فروشی کنه که کلاس رفت رو هوا ....
خب سوتی من امروز بود نمیدونم هواسم کجا بودکه تو پلههای مترو انقلاب خوردم زمین دردم گرفت به چه شدت بیچاره پسره امد کمکم کنه گفت خانم حالتون خوبه گفتم چیزی نیست فکرم لیز خورد !!!
از من تو دانشگاه هی که کارشناسی میخوندم بگن تو اینجا چیکار میکنی ؟؟
فامیل بگن مگه تو درس نداری ول میچرخی؟
خانواده بگن دست بردار از این کارهات تو بیکاری ؟؟
ای بابا خب برنامه ریزی دارم
دلم تنگ میشه
منم جون دارم بخدا
اینو موافقم که دهه60ها از ازدواج خوششون نمیاد
ولی دهه 70 ها رو رو برم
این ترم به یه پسر 72 کار میکنم و یه دختر 71
دستای منو از پشت بستن
خییییییییییییییییییییییییییییییییللیییییییییییییییییی عباسین