دوش ديدم كه به سرت محموت چسپيده است
آن محموت از روی تو ترسیده است
گر نمی جنبید او، من می زدم
بر سرت هر چیز که بر می آمد به دست
محموتک بر تو جسارت می نمود
لیک من کشتم آن محموتک
پس از آن آمد یکی دگر ز راه
از پس آن یک فزون شد دسته ای دیگر ز راه
با همکاری جمعی از دوستان و آشنایان :D