نتایح جستجو

همیشه عاشق تنهاست ودست عاشق در دست ترد ثانیه هاست و او وثانیه ها می روندآن طرف روز و او وثانیه ها بهترین کتاب جهان را به آب می بخشند وخوب می دانند که هیچ ماهی هرگز هزارویک گره رودخانه رانگشود سهراب

ای آهوی دشت روشن رویا مبادا در دام صیادان بی رویا بیافتی...

من پذیرفتم که عشق افسانه است این دل و درد اشنا دیوانه است میروم شاید فراموشت کنم با فراموشی هم اغوشت کنم می روم از رفتن من شاد باش از عذاب دیدنم ازادباش گر چه تو تنها تر از ما می روی ارزو دارم ولی عاشق شوی ارزو دارم بفهمی درد را تلخی برخوردهای سرد را

[IMG]

من عاشقانه میکنم نگاه بر دو چشم تو تو تازیانه می زنی به چشم و بر نگاه من چو آفتاب می شوم دمی که گرم و روشنت کنم چو ابر تیره می شوی که سد نهی به راه من خراب تر ازین کسی نمی شود که من شدم تو هرچه می کنی بکن ، سزات با خدای من

سلام دوستم خوبی؟ از اشناییت خوشوقتم

خنده ها و گریه هایم را روی هم می گذارم ... تا نردبانی شود به سقف آسمان ... اگر با هم بسازند ... حتما روزی به آسمان خواهم رسید ! . . . آن طرف آسمان چه رنگی ست ؟!... [IMG]

[IMG]

روزی از روزها ، شبی از شب ها ، خواهم افتاد و خواهم مرد ، اما می خواهم هر چه بیشتر بروم . تا هرچه دورتر بیفتم ، تا هرچه دیرتر بیفتم ، هرچه دیرتر و دورتر بمیرم . نمی خواهم حتی یک گام یا یک لحظه ، پیش از آن که می توانسته ام بروم و بمانم ، افتاده باشم و جان داده باشم ، همین .

خوبیم تو چطوری چیکارا میکنی

دارم دق میکنم تحمل ندارم دیگه خسته شدم دارم کم می آرم دلم تنگ شده و دیگه نا ندارم همش فکر توام همش بیقرارم دیگه اشکی برام نمونده که بخوام برات گریه کنم فدای تو چشام دلم داره واسه تو پر پر می زنه تو رفتیو هنوز خیالت با منه بدون تو کجا برم کنار کی بشینم تو چشمای کی خیره شم خودم رو توش ببینم...

ممنون در شبی تاریک که صدایی با صدایی در نمی امیخت وکسی کس را نمی دید از ره نزدیک یک نفر از صخره های کوه بالا رفت و به ناخن های خون آلود روی سنگی کند نقشی را واز آن پس ندیدش هیچکس دیگر شسته باران رنگ خونی را که از زخم تنش جوشیدو روی صخره ها خشکید, از میان برده است طوفان نقش هایی را که به جا ماند...

صدا کن مرا صدای تو خوب است صدای تو سبزینه ی آن گیاه عجیبی است که در انتهای صمیمیت حزن میروید در ابعاد این عصر خاموش من از طعم تصنیف در متن ادراک یک کوچه تنهاترم بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است. و تنهایی من شبیخون حجم تو را پبش بینی نمیکرد. و خاصیت عشق این است کسی نیست بیا زندگی...

هرگز ارزو نکرده ام یک ستاره در سراب آسمان شوم یا چو روح برگزیدگان همنشین خامش فرشتگان شوم هرگز از زمین جدا نبوده ام با ستاره ها آشنا نبوده ام با تنم چو ساقه ی گیاه باد و آفتاب و آب را میمکد که زندگی کند بارور زمیل بارور زدرد بر روی خاک ایستاده ام[ تا ستاره ها ستایشم کنند تا نسیم ها...

از دل افروز ترين روز جهان، خاطره اي با من هست. به شما ارزاني : سحري بود و هنوز، گوهر ماه به گيسوي شب آويخته بود . گل ياس، عشق در جان هوا ريخته بود . من به ديدار سحر مي رفتم نفسم با نفس ياس درآميخته بود . *** مي گشودم پر و مي رفتم و مي گفتم : (( هاي ! بسراي اي دل شيدا، بسراي . اين...

سلام کمند جون خوبی چیکار میکنی

سلام خوبی چطوری چیکار میکنی دلم برات تنگ شده بود..(

سلام معصوم جونم خوبی دلم برات تنگ شده بود.................

سلام حال شما خوبین؟

سلام میترا جونم خوبی چطوری دلم برات تنگ شده بود خوبی شرمنده دیر جوابتو دادم مهربون