بخدا دیگه حس هیچ جایی رو ندارم
فقط یه چیزی همش با خودم زمزمه میکنم
خودم کردم که لعنت بر خودم باد
سحر هموز وقتی حالمو میپرسه فقط شکایت میکنم بهش
اونم با صبوری فقط جواب میده
تقصیر خودم بود خودم باعث شدم ردش کنم و بفرستمش پی زندگیش
حالا که رفته دنبال بختش و سر زندگیش
دارم میمیرم...