نتایح جستجو
-
M
http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/81728-شکار-لحظه-ها-در-باشگاه-مهندسان/page506?p=4367861#pos...
http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/81728-شکار-لحظه-ها-در-باشگاه-مهندسان/page506?p=4367861#post4367861 :biggrin:- mec1386
- ارسال پروفایل
-
M
شکار لحظه ها در باشگاه مهندسان
اینم برا خودش شکاریه:biggrin::biggrin::biggrin::biggrin: خب راهنمایی کنید بنده خدارو!!!:D- mec1386
- ارسال #15,157
- تالار: گفتگوی آزاد
-
M
شکار لحظه ها در باشگاه مهندسان
اینم برا خودش شکاریه:biggrin::biggrin::biggrin::biggrin: خب راهنمایی کنید بنده خدارو!!!:D- mec1386
- ارسال #15,158
- تالار: گفتگوی آزاد
-
M
شکار لحظه ها در باشگاه مهندسان
اینم برا خودش شکاریه:biggrin::biggrin::biggrin::biggrin: خب راهنمایی کنید بنده خدارو!!!:D- mec1386
- ارسال #15,159
- تالار: گفتگوی آزاد
-
M
گلستـان شهـدای باشگاه مهندسان ایران ...
پرسيد«کجا بودي تا حالا؟» گفتم«داشتم غذا ميخوردم.» دست انداخت يقهام را گرفت و با خودش برد. يک پسر هفده ـ هجده ساله روي تخت دراز کشيده بود.مارا که ديد،ترسيد.دست و پايش را جمع کرد. ـ اينا چيه روي دستاي اين؟ يقهام هنوز دستش بود.نفسم بالا نميآمد.گفتم«…خون.» رو کرد به آن پسر،پرسيد«از کي اين جايي؟»... -
M
تمركز به روش ژاپني!
http://www.598.ir/fa/news/31684/تمركز-به-روش-ژاپني!- mec1386
- ارسال #2
- تالار: گفتگوی آزاد
-
M
لبخندهاي پشت خاكريز
دو تا بچه بسيجي ، غولي را همراه خودشان آورده بودند و هاي هاي مي خنديدند. گفتم : «اين كيه؟» گفتند : «عراقي» گفتم: «چطوري اسيرش كرديد ؟» مي خنديدند !!! گفتند:«از شب عمليات پنهان شده بود ، تشنگي فشار آورده با لباس بسيجي هاي خودمان آمده ايستگاه صلواتي شربت گرفته بود. پول داده بود ، اين طوري لو رفت... -
M
http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/331497-ناگفتههايي-از-سابقه-و-توانايي-ايران-در-جنگالكترون...
http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/331497-ناگفتههايي-از-سابقه-و-توانايي-ايران-در-جنگالكترونيك-(تاریخی!)?p=4365965#post4365965- mec1386
- ارسال پروفایل