یه روز یه اصفهونیه تصادف میکنه... ماشینش درب و داغون میشه...
خونین و مالین با دست قطع شده میاد پایین داد و هوار و گریه که واااااای ماشینم وااااای بدبخت شدم ...
یکی بهش میگه بابا دستت قطع شده تو فکر ماشینتی؟!
نگاه میندازه بدستش داد می زنه واااای ساعتم کو؟!:biggrin:
(قابل توجه بعضیااااا...):)