نتایح جستجو

  1. phalagh

    مشاعرۀ سنّتی

    دلی که غيب نمای است وجام جم دارد زخاتمی که دمی گم شود چه غم دارد به خط و خال گدايان مده خزينه دل به دست شاهوشی ده که محترم دارد
  2. phalagh

    مشاعرۀ سنّتی

    مرز درعقل و جنون باریك است ، كفر و ایمان چه به هم نزدیك است عشق هم در دل ما سردرگم ، مثل حیرانی و بهت مردم
  3. phalagh

    ترموديناميك و مذهب

    اسم فايلي كه دانلود كرديد رو عوض كنيد. و با حروف انگليسي بنويسيد.درست ميشه.مشكلي نداره.
  4. phalagh

    مشاعرۀ سنّتی

    مستم از باده‌ی مهر تو، مرا مست مهل رفتم از دست، دمی دست من از دست مهل دل ز شوق می لعل توچو خون شد مپسند پشتم از بار غم هجر تو بشکست، مهل
  5. phalagh

    مشاعرۀ سنّتی

    دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند واندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند بيخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند باده از جام تجلی صفاتم دادند
  6. phalagh

    مشاعرۀ سنّتی

    من امشب دیگه ادامه نمیدم. انگار حال همه رو گرفتم.. شب خوش..
  7. phalagh

    مشاعرۀ سنّتی

    تقصیر من نیست. تقصیر شاعره...
  8. phalagh

    مشاعرۀ سنّتی

    نه نمی شد گل کند حسی که پروازم دهد بس که آن شب خسته و افسرده بودم بر درخت آخرین گلبرگهای دفترم را باد برد مثل یک شاخه گل پژمرده بودم بر درخت
  9. phalagh

    مشاعرۀ سنّتی

    یک نفر یاد توی غمزده ی دیوانه بکند یا نکند چه تفاوت دارد که عزیز دل تو بعد از آن روز که خورشید گرفت چشم زیبای خودش را به توی نا بینا بدهد یا ندهد
  10. phalagh

    درخواست های مرتبط با | پرسش های درسی مهندسی شیمی

    نیما خوب چرا اذیتش میکنی. براش اپلود کن دیگه..
  11. phalagh

    مشاعرۀ سنّتی

    هان؟چه شد اي غم دل آب اين رود برايت شور است هيچ ديدي ز كجا مي آيد آب اين رود زلال غم اين دل كور است از همين كوه دل است چشمه ي اشك از اين كوه گران مي جوشد
  12. phalagh

    مشاعرۀ سنّتی

    دستهايم خالي است من برايت اي دوست از سر كوچه ي دل گل امّيد خودم را چيدم چه خطايي كردم من چه نا اميدم
  13. phalagh

    مشاعرۀ سنّتی

    بیا که در غم عشقت مشوشم بی تو بیا ببین که در این غم چه ناخوشم بی تو شب از فراق تو مینالم ای پری رخسار چو روز گردد گویی در آتشم بی تو ... ----------------- توی فیلم شبهای روشن میخوندش.یه فیلم پر از شعر های ناب..
  14. phalagh

    مشاعرۀ سنّتی

    در این سرای بی کسی ،کسی به در نمی زند به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند یکی ز شب گرفتگان چراغ بر نمی کند کسی به کوچه سار شب در سحر نمی زند ...
  15. phalagh

    شعر نو

    چقدر غمگینم چرا صدایی از آن سوی کهکشانها نیست؟ چرا صدایی نمی شنوم؟ به من نگاه کنید ای تمام گمشده ها به یاد روز بزرگ ستاره بارانم به یاد شبهایی که شعله های بلند هزارها خورشید به رنگهای بنفش و سپید و آبی و سبز میان دستم بود و دستهای من از شوق می لرزید همیشه می رفتم پر از...
  16. phalagh

    مشاعرۀ سنّتی

    دلم که خدمت زلف تو کرد چون گل سر نکرده پای گل‌آلود شانه باز آورد شد آب و خاکم بر باد هجر، باده‌ی وصل بیار، کاتش عشقت زبانه باز آورد خاقانی
  17. phalagh

    خلوتی با خدا

    خسته ام خدایا در این ماتمکده دل خسته ام روزگاری بود که خلوتکده ام پر از عطر یاس بوی اقاقی بود و حال دوباره در آستانه ی جنهم آرزوی مرگ مرا به خود می خواند تمام هستی ام را به تاراج می دهم فقط آرامش می خواهم به هزار در پناه بردم اما .................. نمی دانم کدامین آستان بر من گشاده می...
  18. phalagh

    مشاعرۀ سنّتی

    و آن که از گرگش خورد هر دم شکست گر چه انسان می نمایند، گرگ هست! و آن که با گرگش مدارا می کند، خلق و خوی گرگ پیدا می کند.
  19. phalagh

    شعر نو

    سالها رفت و هنوز یک نفر نیست بپرسد از من که تو از پنجره عشق چه ها می خواهی صبح تا نیمه شب منتظری همه جا می نگری گاه با ماه سخن می گویی گاه با رهگذران خبر گمشده ای می جویی راستی گمشده ات کیست؟ کجاست؟ صدفی در دریا است؟ نوری از روزنه فرداهاست یا خدایی است که از روز ازل پنهان است؟ بارها آمد و رفت...
  20. phalagh

    مشاعرۀ سنّتی

    نمیدانم چرا رفتی؟ نمیدانم چرا؟ شاید خطا کردم و تو بی آنکه فکر غربت چشمان من باشی نمیدانم کجا؟ تا کی؟ برای چه؟ ولی رفتی و بعد از رفتنت باران چه معصومانه می بارید و بعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت و بعد از رفتنت دریا چه بغضی کرد و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد ------------ کاش...
بالا