نتایح جستجو

با پیکان قلبم به سوی تو امدم که......بنزین تموم کردم وتوراه موندم:cry:

تورا چون موج دریا دوست دارم تورا چون عطر گلها دوست دارم بخند ای غنچه گلزار مستم که من خندیدنت را دوست دارم;)

خدایا نمیدونم چرا اینقدر دلم گرفته دیگه از این دنیا خسته شدم .کمکم کن من که جز تو کسی رو ندارم.:cry:

شب خاموش وسیاه دانه در فکر زمین لاله در حسرت آب قلب من در تپش یک گل سرخ و نگاهم پر از راز بهار کاش در همهمه اشک من و پروانه کاش در جوشش این شعر سپید کاش در لحظه ی بیداد سحر می فهمید ((رنگ چشمان محبت آبی ست)) کاش او میدانست دوری این گل سرخ پای ان کوه بلند درد سختی...

در دیر مغان امد یارم قدحی در دست مست از می ومیخواران از نر گس مستش مست

در این زمان لحظه ای که در کنار پنجره چشم دوختم به یک کنار منتظر نشسته ام به راه یار اشک حلقه میزند به چشم بی قرار در این زمان دلم پر از غم است لحظه ای دگر کوچه امید بسته است و داد میزنم در این زمان دلم شکسته است

نمک گیر چشم سیاهت شوم دل اشفته یک نگاهت شوم خدا خوش ندارد رهایم کنی و من لحظه لحظه تباهت شوم مرا لحظه ای از خودت وا مکن که قربانی اشتباهت شوم به هر شکل گویی در ایم اگر قبولم کنی دل بخواهت شوم تعجب مکن !دوست دارم عزیز! که پیراهن راه راهت شوم و کافی ست با یک تکان سرت پناهنده بی پناهت شوم

در بنفشه زار چشم تو من ز بهترین بهشت ها گذشته ام من به بهترین بهار ها رسیده ام ای غم تو همزبان بهترین دقایق حیات من لحظه های هستی من از تو پر شده

منم باید برم دیگه ...مواظب جنا باشین...;)

شما بلدی کسی رو هیپ کنی؟;)

میگم اقا لنتینکر و اقا فرامرزو جنا خوردن....:cry::cry::cry:

تو کوچه مامان بزرگم یه خونه قدیمی بود که به خونشون سنگ پرتاب میشد. مثلا مشغول خوردن غذا بودن که یهو یه سنگ از بالا میفته وسط سفره .سقفشون هم اصلا سوراخ نبوده.همسایه ها میرفتن خونشون همه تایید میکردن که از پشت بوم بهشون سنگ یا پاره اجر پرت میشده کسی هم رو پشت بوم نبوده تا اینکه یه روحانی رو میارن...

میترسم این همه از جن گفتیم الان یکیشون بیاد یقه مارو بچسبه...... راستی شنیدین که آدما جنارو به نمک قسم میدن تا افراد خانوادشونو اذیت نکنن؟:eek:

من که شنیدم میترسه.......مگه روحه که چاقو از تو شیکمش رد بشه؟:surprised:

نه حتما نسیمه یه جن بوده .چاقو که دم دست داری؟:eek:

اقا لنتینکر میگم الان سایت من جنی شد فکرکنم یه مطلب دیدم تو همین صفحه که اقای شریف زده بود تا اومدم بخونم کامی خاموش شد دوباره که میخواستم بیام تو سایت زده بود باید نام کاربری وارد کنید وقتی هم اومدم اون مطلبو بخونم دیگه نبود.:cry:بسم ا....فکر کنم الان موکلتون کنارتون وایساده. تو زیرزمینی دیگه...

میگم اقا لینکی طبع شعرتون خوبه ها;)چطوره امشب یه جن شاعر احضار کنیم:biggrin:

ببخشین شما خودت آذری بلدی؟;)

منم دوست دارم یاد بگیرم......;)

روزای اول که اومده بودیم این خونمون اگه یادتون باشه گفتم طبقه پایین هنوز خالی بود.شبا از اونجا صدا میومد.منم که اصلا خوابم نمیبرد.یه ترس عجیبی داشتم.تا به حال تو عمرم اینقدر نترسیده بودم.احساس میکردم شبا یه چیزی مثل جن اذیتم میکنه.یه بار خواب دیدم یه مرد وحشتناک پشت پنجره اتاقمه که رو به کوچه...