نتایح جستجو

این همه نام این همه نام دوشنبه محصور می کند خویش را با سه شنبه و هفته با سال . نمی شود بگسلد زمان با قیچی کسل کننده ات، و تمام نامهای روز را آب شب می شوید ! هیچ مردی نمی تواند بنامد خویش را : پیتر ؛ چنانکه هیچ زنی : رز یا ماری . ما ،همه، ماسه ایم و غبار ؛ ما ،همه ، بارانیم در...

مرا سفر به کجا می برد؟ کجا نشان قدم نا تمام خواهد ماند؟ و بند کفش به سر انگشت های نرم فراغت گشوده خواهد شد؟ "سهراب"

یه سر بزن اینجا اگه تونستی... http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?p=652455#post652455

سلام صدفی...چطوری خانم خوشگله؟ تولدت مبارک خانم! ایشالا هزار ساله بشی!:w33: برات سلامتی و سربلندی و عشق آرزو دارم! [IMG]

ملی... معلومه حس جواب دادن نداریا.... این چه مدلشه.... راس می گی رسا رایانه رو یادم نبود....:cry:آلزایمر گرفتم! می گم کلی از بچه ها هم اسم کاربریشون عوض شده! :cool:

سلام گلرخ جان! یه سر بیا اینجا.... http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?p=652530#post652530

سلام من منظورتو نفهمیدم.... کی نازه عزیزم؟

سروش همین بعد از ظهری تو باشگاه بود....;) چطوری افشین؟

دانی از زندگی چه می خواهم؟ من باشم و تو، پای تا سر تو زندگی گر هزار باره بود بار دیگر تو .... بار دیگر تو!

خب هرچی دوست داری محمد جان! من از اسم مستعار که واسم انتخاب کنن خیلی خوشم میاد!:w16: خوشحالم می کنی....

Nazanin رو من یادم نیست.... امین گاهی میاد افسون جان! خودم چند بار دیدمش.... ولی راست می گی خیلی کم شده اومدنش!:cry: اون موقع ها چه آتیشی می سوزوند!

مرسی.... اینجا همه به من می گن آسمان!:smoke: دوست دارم اسممو! مرسی بازم بابت عکس... انگار بچه ها رو دوست داری؟:huh::w12:

مدت زیادیه که قصد دارم این تاپیک رو بزنم! شنیدم که ما ایرانیا ، ذاتاً آدمایی هستیم که گذشته ها برامون با ارزشه! با خاطرات زندگی می کنیم....:w05: وقتی یه مدت از عضویتت توی باشگاه بگذره ، تبدیل می شه برات به یه پایگاه! پایگاه آرامش و دوستی.... چند وقت پیش با «نوش آفرین» عزیزم صحبت می...

یاد بگذشته به دل ماندو دریغ نیست یاری که مرا یاد کند! دیده ام خیره به ره ماندو نداد نامه ای تا دل من شاد کند! فروغ:gol:

کاشفان شیلی! کاشفان شیلی! آورد از آلماگروی شمالی قطار شراره هایش را ، و بر فراز سرزمین هایش در میانه انفجار سکوت در خود خمید روز و شب چنان که بر نقشه ای . سایه خارزار ، هاشور خاربن و موم ؛ اسپانیولی پیوست با شکل خشکش ، خیره بر رزم آرایی تیره خاک ! شب ، برف و شن بر آوردند ساختار...

من از دو چشم روشن و گریان گریختم در لابلای دامن شبرنگ زندگی رفتم که در سیاهی یک گور بی نشان فارغ شوم ز کشمکش و جنگ زندگی

شاعر شیلیایی ، متولد 1904 با نام اصلی «نفتالی ریکاردو ریس باسوالتو» در پارال شیلی ، در تموکو دوران جوانی و نوجوانی را گذراند . از 1920 به بعد نام «پابلو نرودا» را به احترام «یان نرودا» شاعر چک ( 1834 -1891) برای خود برگزید . در 1920 اولین کتابش به نام "گرگ و میش سپیده دم" و یکسال بعد...

تازه آهنگای خودشو نشنیدی..... صدای خان داداشم معرکس... می ذارم ایشالا! ترانشم خودش نوشته بودا! خوشگل بود نه؟

رسید بهنام جان! مرسی....جوابتو نوشتم!

من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید!