من می دانم
من می دانم
محمد ارثی زاد
بوسه درد سر پایی است که من می دانم
لب بر آن درد دوایی است که من می دانم
مرگ از زندگی و زندگی از مرگ پر است
در بَرش روز جزایی است که من می دانم
دورتر می روم و پیش ترش می بینم
وصل ِ در هجر لقایی است که من می دانم
بی دعا دست بر آر و دو- سه آمینی گو
این...