نتایح جستجو

  1. مربوب

    دست‌نوشته‌ها

    اعتراض دارم اقاي قاضي! اعتراض دارم اقاي قاضي! چقدر اين ايام را دوست ميدارم هرچند محرم من از دحوالارض شروع شده كتاب قمشه اي را ورق ميزنم در اين بازار داغ مكر و ريا حسين چه بي ريا ميخواند اوازهاي بندگي را! مادرم تنپوش اسود تهتقاري را تنش ميكند ميگويد (سلام بر حسين لعنت بر يزيد) و من اشفته تر از...
  2. مربوب

    دست‌نوشته‌ها

    چرخِ فلك هم سر ناسازگاري دارد !! نميبيني سوار بر قطار وارونه برايت دست تكان ميدهد . بجاي برف باران ميبارد يا اين برف است از نوع تكنولو‍‍‍‍‍ژي:surprised: والا نخورديم نون گندوم ديديم كه دست مردم (برف را ميخورديم نمينوشيديم كه)جلل الخاق:question: باران ميبارد از نوع دهشتناكش!! سكوها رو يكي در...
  3. مربوب

    مشاعرۀ سنّتی

    وقتي سكوت ِ دهكده فرياد مي شود تاريخ ، از انحصار ِ تو آزاد مي شود تاريخ ، يك كتاب ِ قديمي ست كه در آن از زخم هاي كهنه ي من ياد مي شود
  4. مربوب

    مشاعرۀ سنّتی

  5. مربوب

    مشاعرۀ سنّتی

    در خواب ِ گریه های خودم غرق می شوم این رعد و برق هرشب و باران ِ عاشقی ای کاش بعد ِ مـُردن ِ من ، دوستان ِمن دفنم کنند در غزلستان ِ عاشقی
  6. مربوب

    مشاعرۀ سنّتی

    وقتش رسیده حال و هوایم عوض شود با سار ِ پشت پنجره جایم عوض شود هی کار دست من بدهد چشم های تو هی توبه بشکنم و خدایم عوض شود
  7. مربوب

    مشاعرۀ سنّتی

    یک سبد ستاره چیده ام برای تو یک سبد ستاره کوزه ای پُر آب دسته ای گل از نگاه ِ آفتاب یک رَدا برای شانه های مهربان تو!
  8. مربوب

    مشاعرۀ سنّتی

    دسته ای گل از نگاه ِ آفتاب یک رَدا برای شانه های مهربان تو! در شبان ِ سرد چارُقی برای گامهای پُر توان ِ تو در هجوم درد... من همان بلال ِ الکنم ، در تلفظ ِ تو ناتوان وای از این عتاب! آه....
  9. مربوب

    مشاعرۀ سنّتی

    در من ترانه های قشنگی نشسته اند انگار از نشستن ِ بیهوده خسته اند انگا ر سالهای زیادی ست بی جهت امید خود به این دل ِ دیوانه بسته اند ممنون اومدین!!:w16::w16::w16:
  10. مربوب

    مشاعرۀ سنّتی

    می تونی راه رسیدن به شبُ بلد باشی می تونی تو چار دیوار ِ غربت ِ دنیا بری می تونی هر جا بمونی ، می تونی هرجا بری امّا هرگـــز نمی تونی غمُ تنها بذاری
  11. مربوب

    مشاعرۀ سنّتی

    نبسته ام به کس دل نبسته کس به من دل چو تخته پاره ام من رها رها رها من
  12. مربوب

    مشاعرۀ سنّتی

    :w42:اخجون یکی اومد مشاعره!! ای آنکه زنده از نفس توست جان من آن دم که با تو‌ام، همه عالم ازان من آن دم که با توام، پُِرم از شعر و از شراب می‌ریزد آبشار غزل از زبان من
  13. مربوب

    مشاعرۀ سنّتی

    سلام من اون بالا یه شیطنت کردم:w15:شما تذکر دادین به روی چشم!!! اما من با همو تذکر شما مشاعره کردم که شما هم بیاین بازی!!!:w12:
  14. مربوب

    مشاعرۀ سنّتی

    نه ، شاهنامه نیست که تو پهلوان شوی این یک تراژدی ست ـ غم ِداستان من یک شب بیا و ضامن ِ من باش نازنین ! وقتی دخیـل ، بستـه به تو آهوان ِ من
  15. مربوب

    مشاعرۀ سنّتی

    در من ترانه های قشنگی نشسته اند انگار از نشستن ِ بیهوده خسته اند انگا ر سالهای زیادی ست بی جهت امید خود به این دل ِ دیوانه بسته اند ای بابا یکی بیاد مشاعره!!!!!!خوب تکی حال نمیده:w22:
  16. مربوب

    مشاعرۀ سنّتی

    هجوم لشکر چنگیزی... گواهت این غم تاتاری بیا و گریه نکن در خود که شانه های زمین خیسند مرا تحمل باران نیست؛ تو را شهامت خودداری همین که چشم خدا باز است به روی هرچه که پیش آید
  17. مربوب

    مشاعرۀ سنّتی

    همیشه طرح قدم هایت شبیه روز عزاداری تو می نشینی و بین ما نشسته پیکر مغمومی غریب وخسته و خاک آلود؛ به فکر چاره ناچاری شبیه جنگل انبوهی که گر گرفته از اندوهِ
  18. مربوب

    مشاعرۀ سنّتی

    تکیه آن به که بر این بحر معلق نکنیم گر بدی گفت حسـودی و رفیقی رنجید گو تو خوش باش که ما گوش به احمق نکنیم حافظ ار خصـم خطا گفت نگیریم بر او:w16:
  19. مربوب

    مشاعرۀ سنّتی

    در اتاقی که به اندازه یک تنهائیست دل من که به اندازه یک عشقست به بهانه های سادة خوشبختی خود مینگرد به زوال زیبای گلها در گلدان به نهالی که تو در باغچة خانه مان کاشته ای و به آواز قناری که به اندازه یک پنجره می خواند آه... سهم من اینست سهم من اینست
  20. مربوب

    مشاعرۀ سنّتی

    من پری گوچک غمگینی را میشناسم که در اقیانوسی مسکن دارد و دلش را در یک نیلبک چوبین مینوازد آرام، آرام پری کوچک غمگینی که شب از یک بوسه میمیرد و سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد.:w42:
بالا