نتایح جستجو

  1. b A N E l

    دلم گرفته، دلم عجیب گرفته است. و هیچ چیز، نه این دقایق خوشبو، که روی شاخۀ نارنج می‌شود خاموش نه...

    دلم گرفته، دلم عجیب گرفته است. و هیچ چیز، نه این دقایق خوشبو، که روی شاخۀ نارنج می‌شود خاموش نه این صداقت حرفی، که در سکوت میان دو برگ این گل شب‌بوست نه، هیچ چیز مرا از هجوم خالی اطراف نمی‌رهاند. و فکر می‌کنم که این ترنمِ موزونِ حزن، تا به ابد شنیده خواهد شد. "چه سیب‌های قشنگی! حیات نشئۀ تنهایی...
  2. b A N E l

    با کدام بال مي‌توان از زوال روزها و سوزها گريخت با کدام اشک مي‌توان پرده بر نگاه خيرۀ زمان کشيد...

    با کدام بال مي‌توان از زوال روزها و سوزها گريخت با کدام اشک مي‌توان پرده بر نگاه خيرۀ زمان کشيد با کدام دست مي‌توان عشق را به بند جاودان کشيد با کدام دست... آري، آغاز دوست داشتن است گر چه پايان راه ناپيداست من به پايان دگر نينديشم كه همين دوست داشتن زيباست
  3. b A N E l

    اي غم تو، همزبان بهترين دقايق حيات من لحظه هاي هستي من از تو پر شده ست آه در تمام روز در تمام شب...

    اي غم تو، همزبان بهترين دقايق حيات من لحظه هاي هستي من از تو پر شده ست آه در تمام روز در تمام شب در تمام هفته در تمام ماه در فضاي خانه، كوچه، راه در هوا، زمين، درخت، سبزه، آب در خطوط درهم كتاب در ديار نيلگون خواب اي جدايي تو بهترين بهانۀ گريستن بي تو من، به اوج حسرتي نگفتني رسيده‌ام اي نوازش تو...
  4. b A N E l

    تو نيستي كه ببيني چگونه عطر تو در عمق لحظه ها جاريست. چگونه عكس تو در برق شيشه ها پيداست. چگونه...

    تو نيستي كه ببيني چگونه عطر تو در عمق لحظه ها جاريست. چگونه عكس تو در برق شيشه ها پيداست. چگونه جاي تو در جان زندگي سبز است. هنوز پنجره باز است، تو از بلندي ايوان به باغ مي نگري درخت ها و چمن ها و شمعداني ها، به آن ترنم شيرين، به آن تبسم مهر، به آن نگاه پر از آفتاب، مي نگرند. تمام گنجشكان كه...
  5. b A N E l

    لب‌ها مي‌لرزند.. شب مي‌تپد.. جنگل نفس مي‌کشد. پرواي چه داري، مرا در شب بازوانت سفر ده. انگشتان...

    لب‌ها مي‌لرزند.. شب مي‌تپد.. جنگل نفس مي‌کشد. پرواي چه داري، مرا در شب بازوانت سفر ده. انگشتان شبانه‌ات را مي‌فشارم و باد، شقايقِ دوردست را پرپر مي‌کند. به سقف جنگل مي‌نگري: ستارگان در خيسي چشمانت مي‌دوند. بي‌اشک، چشمان تو ناتمام است، و نمناکي جنگل نارساست. دستانت را مي‌گشايي، گرۀ تاريکي...
  6. b A N E l

    امضاي تازۀ من ديگر امضاي روزهاي دبستان نيست اي کاش آن نام را دوباره پيدا کنم اي کاش آن کوچه را...

    امضاي تازۀ من ديگر امضاي روزهاي دبستان نيست اي کاش آن نام را دوباره پيدا کنم اي کاش آن کوچه را دوباره ببينم آنجا که ناگهان يک روز نام کوچکم از دستم افتاد و لابه لاي خاطره ها گم شد آنجا که يک کودک غريبه با چشم هاي کودکي من نشسته است از دور، لبخند او چقدر شبيه من است! آه، اي شباهت دور! اي چشم...
  7. b A N E l

    کنار مشتي خاک در دوردست خودم، تنها، نشسته‌ام. مي‌ترسم، از لحظۀ بعد، و از اين پنجره‌اي که به روي...

    کنار مشتي خاک در دوردست خودم، تنها، نشسته‌ام. مي‌ترسم، از لحظۀ بعد، و از اين پنجره‌اي که به روي احساسم گشوده شد. برگي روي فراموشي دستم افتاد: برگ اقاقيا! بوي ترانه‌اي گمشده مي‌دهد، بوي لالايي که روي چهرۀ مادرم نوسان مي‌کند. از پنجره غروب را به ديوار کودکي‌ام تماشا مي‌کنم. بيهوده بود، بيهوده...
  8. b A N E l

    زندگي رسم خوشايندي است. زندگي بال و پري دارد با وسعت مرگ، پرشي دارد اندازۀ عشق. زندگي چيزي نيست،...

    زندگي رسم خوشايندي است. زندگي بال و پري دارد با وسعت مرگ، پرشي دارد اندازۀ عشق. زندگي چيزي نيست، که لب طاقچۀ عادت از ياد من و تو برود. زندگي جذبۀ دستي است که مي چيند. زندگي نوبر انجير سياه، در دهان گس تابستان است. زندگي، بعد درخت است به چشم حشره. زندگي تجربۀ شب پره در تاريکي است. زندگي حس غريبي...
  9. b A N E l

    غزل و قصیده

    مرغ دل سوی تو گر رخصت پرواز نداشت به پری خانه خورشید دری باز نداشت آفتاب ار نشود آیینه گردان سحر شبنم از دامن گل قبله پرواز نداشت باده در میکده از جوش جنون می‌افتاد کوچه در کوچه اگر مست سرانداز نداشت بی‌سرانجامی عاشق سخنی تازه نبود عشق چون کهنه کتابی است که آغاز نداشت...
  10. b A N E l

    سلام امیر جون چطوری؟ خوبی؟ ببخشید دیر جوابیدم..آخه نبودم..درسا هم خوبن، سلام دارن خدمتون:d...

    سلام امیر جون چطوری؟ خوبی؟ ببخشید دیر جوابیدم..آخه نبودم..درسا هم خوبن، سلام دارن خدمتون:d (دَرسا؛ یه وقت دُرسا نخونی! :redface:)
  11. b A N E l

    غزل و قصیده

    ديدي اي دل که غم عشق دگربار چه کرد چون بشد دلبر و با يار وفادار چه کرد آه از آن نرگس جادو که چه بازي انگيخت آه از آن مست که با مردم هشيار چه کرد اشک من رنگ شفق يافت ز بي مهري يار طالع بي شفقت بين که در اين کار چه کرد برقي از منزل ليلي بدرخشيد سحر وه که با خرمن مجنون دل افگار چه کرد ساقيا جام مي...
  12. b A N E l

    قطره‌های چکیده از قلم من (سروده‌هاي اعضاي تالار)

    تمنای نگاه تمنای نگاه محبوب من! اکنون که بر دل سنگت، مشق جانکاهِ عشقم، بدون نمره مانده ؛ کاش می‌دانستی دیگر دستان نحیفم، توان آن روزهای جنون را ندارد. کاش می‌دانستی چگونه آن شیدایی شدیدم را شکستی. دیگر نمی‌توانم با رویای گیسوانت، بر این طاق نیلگون، تابی بیاویزم. محبوب من! کاش قبل از آنکه...
  13. b A N E l

    قطره‌های چکیده از قلم من (سروده‌هاي اعضاي تالار)

    حرمت عشق حرمت عشق این روزها آهنگِ کمرنگِ ناله‌ی دلی را می‌شنوم... آهنگی خسته‌تر ازنجوای پنجره‌های نیمه بسته، آهنگی محزون، به شکل آوارگی باد. آهنگ بریده‌ی گریه‌ی کودکی، در امتداد کوچه باغ تنهایی. صدا کن، ای سرشت پاک! ای طبیعت غمناک! صدا کن مادر پاک عشق را. صدا کن که صدایم را عبوری نیست از...
  14. b A N E l

    در نهفته ترین باغ ها، دستم میوه چید. و اینک، شاخۀ نزدیک! از سر انگشتم پروا مکن. بی تابی انگشتانم...

    در نهفته ترین باغ ها، دستم میوه چید. و اینک، شاخۀ نزدیک! از سر انگشتم پروا مکن. بی تابی انگشتانم شور ربایش نیست، عطش آشنایی است. درخشش میوه! وسوسۀ چیدن در فراموشی دستم پوسید. دورترین آب ریزش خود را به راهم فشاند. پنهان ترین سنگ سایه اش را به پایم ریخت. و من، شاخۀ نزدیک! از آب گذشتم، از سایه بدر...
  15. b A N E l

    شب را نوشیده ام و بر این شاخه های شکسته می گریم. مرا تنها گذار ای چشم تبدار سرگردان! مرا با رنج...

    شب را نوشیده ام و بر این شاخه های شکسته می گریم. مرا تنها گذار ای چشم تبدار سرگردان! مرا با رنج بودن، تنها گذار. مگذار خواب وجودم را پرپر کنم. مگذار از بالشِ تاریکِ تنهایی سربردارم و به دامن بی تار و پود رؤیاها بیاویزم. او را بگو: نسیم سیاه چشمانت را نوشیده ام. نوشیده ام که پیوسته بی آرامم...
  16. b A N E l

    غزل و قصیده

    لب خاموش لب خاموش امشب به قصه ي دل من گوش مي كني فردا مرا چو قصه فراموش مي كني اين در هميشه در صدف روزگار نيست مي گويمت ولي توكجا گوش مي كني دستم نمي رسد كه در آغوش گيرمت اي ماه با كه دست در آغوش مي كني در ساغر تو چيست كه با جرعه ي نخست هشيار و مست را همه مدهوش مي كني مي جوش مي...
  17. b A N E l

    ما چون دو دریچه رو به روی هم ... آگاه زِ هر بگو مگوی هم :w13: هر روز سلام و پرسش و خنده ...

    ما چون دو دریچه رو به روی هم ... آگاه زِ هر بگو مگوی هم :w13: هر روز سلام و پرسش و خنده ... هر روز قرار روز آینده :w42: اکنون دل من، شکسته و خسته است ... زیرا یکی از دریچه‌ها بسته است :w22:
  18. b A N E l

    وقتی تو نیستی نه هستهای ما، چونان که بایدند..نه بایدها... مثل همیشه، آخر حرفم و حرف آخرم را با...

    وقتی تو نیستی نه هستهای ما، چونان که بایدند..نه بایدها... مثل همیشه، آخر حرفم و حرف آخرم را با بغض میخوانم عمریست لبخندهای لاغر خود را، در دل ذخیره میکنم..باشد برای روز مبادا ! اما در صفحههای تقویم، روزی به نام روز مبادا نیست آن روز هرچه باشد روزی شبیه دیروز روزی شبیه فردا روزی درست مثل همین...
  19. b A N E l

    فروغ فرخزاد

    نا آشنا نا آشنا باز ھم قلبی به پايم اوفتاد باز ھم چشمی به رويم خیره شد باز ھم در گیرودار يك نبرد عشق من بر قلب سردی چیره شد باز ھم از چشمه لب ھای من تشنه ئی سیراب شد، سیراب شد باز ھم در بستر آغوش من رھروی در خواب شد، در خواب شد بر دو چشمش ديده می دوزم به ناز خود نمی...
  20. b A N E l

    قطره‌های چکیده از قلم من (سروده‌هاي اعضاي تالار)

    زندگی در گذر است، چون رودی. چشمه نوپای کودکی را می‌کاود، سرازیری تند جوانی را می‌تازد، دشت هموار میانسالی را می‌روبد، در مرداب رخوتناک پیری می‌لغزد، و آخِر هم با شهامت در دل زمین مدفون می‌شود، تا بارانی دیگر..تا تولدی دیگر... ب.ن.ل
بالا