نتایح جستجو

زین شاخه به آن شاخه پریدن ممنوع ، در ذهن بجز تو آفریدن ممنوع غیر از تو ورود دیگران در قلبم ، عمرا ، ابدا ، هیچ ، اکیدا ، ممنوع! عشق

سلام خواهش میکنم.

زین شاخه به آن شاخه پریدن ممنوع ، در ذهن بجز تو آفریدن ممنوع غیر از تو ورود دیگران در قلبم ، عمرا ، ابدا ، هیچ ، اکیدا ، ممنوع!

زین شاخه به آن شاخه پریدن ممنوع ، در ذهن بجز تو آفریدن ممنوع غیر از تو ورود دیگران در قلبم ، عمرا ، ابدا ، هیچ ، اکیدا ، ممنوع!

زین شاخه به آن شاخه پریدن ممنوع ، در ذهن بجز تو آفریدن ممنوع غیر از تو ورود دیگران در قلبم ، عمرا ، ابدا ، هیچ ، اکیدا ، ممنوع!

خدا زمین را مدور آفرید تا به انسان بگوید آن لحظه ای که تصور می کنی به آخر دنیا رسیده ای درست در نقطه آغاز هستی . .

خدا زمین را مدور آفرید تا به انسان بگوید آن لحظه ای که تصور می کنی به آخر دنیا رسیده ای درست در نقطه آغاز هستی . .

خدا زمین را مدور آفرید تا به انسان بگوید آن لحظه ای که تصور می کنی به آخر دنیا رسیده ای درست در نقطه آغاز هستی . .

اگر آزاد بودم به دور دستها پرواز میکردم و نام تو را که زیباترین نام هاست بر روی گلها و سبزه ها و دریاها می نوشتم . . .

اگر آزاد بودم به دور دستها پرواز میکردم و نام تو را که زیباترین نام هاست بر روی گلها و سبزه ها و دریاها می نوشتم . . .

دوست دارم شب را به غم سر کنم دفتری را از اشک چشمم تر کنم نام آن دفتر نهم دیوان عشق عشق را عنوان آن دفتر کنم . . .

دوست دارم شب را به غم سر کنم دفتری را از اشک چشمم تر کنم نام آن دفتر نهم دیوان عشق عشق را عنوان آن دفتر کنم . . .

دوست دارم شب را به غم سر کنم دفتری را از اشک چشمم تر کنم نام آن دفتر نهم دیوان عشق عشق را عنوان آن دفتر کنم . . .

دوست دارم شب را به غم سر کنم دفتری را از اشک چشمم تر کنم نام آن دفتر نهم دیوان عشق عشق را عنوان آن دفتر کنم . . .

دوستی چیزی برای هدیه نیست طرح دریا و غروب گریه نیست دوستی یک کلبه ویرانه نیست صحبت از شمع و گل پروانه نیست دوستی تنهای تنها یک تب است بی تو ماندن در سکوت یک شب است . . .

گر ز جهان بگذرم از تو نخواهم گذشت سر رود از پیکرم از تو نخواهم گذشت مردمک چشم من نقش تو بر خود گرفت ور همه جا بنگرم از تو نخواهم گذشت

قربان وجودت که وجودم ز وجودت شده موجود !

من آن ابرم که میخواهد ببارد دل تنگم هوای گریه دارد دل تنگم غریب این در و دشت نمیداند کجا سر میگذارد . . .

من آن ابرم که میخواهد ببارد دل تنگم هوای گریه دارد دل تنگم غریب این در و دشت نمیداند کجا سر میگذارد . . .

چه رنجی است زیبایی ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه زندگی آزار دهنده ای است تنها بودن . . .