دیروز قرار بود خواهرم با داییم اینا برن جایی خیلی عجله داشت از پنجره بالا منتظر بودیم بیان،برف شدیدی هم میبارید، یه ماشین اومد موند شبیه ماشین داییم،بعد چند دقیقه دیدم خواهرم خجالت زده وبا خنده داره میاد،نگو همون لحظه سریع میره پایین در ماشینو باز میکنه که میبینه ماشین همسایمونه با خانواده...