نتایح جستجو

بگذاشتند ما را در دیده آب حسرت گریان چو در قیامت چشم گناهکاران ای صبح شب نشینان جانم ب طاقل امد از بس که دیر ماندی چون شام روزه داران چندین که بر شمردم از ماجرای عشقت اندوه دل نگفتم الا یک از هزاران سعدی ب روزگاران مهری نشسته بر دل بیرون نمیتوان کرد الا ب روزگاران

سنگ خارا توحید شمس 😭😭😭

خاکسترم کردی توحید شمس چ خوبه

میخای جهاد کنی؟

مگه عقربا روز خوب هم دارن؟

این حس من هم داشتم واقعیتش بعدها باهاش کنار اومدم چون فکر میکنم زندگی اونطور که هست برام جذاب نیس برای همین دیگه سخت نمیگیرم

از چی میترسی؟مگه ما زنده ایم؟

گفته بودی که چرا محو تماشای منی آن چنان مات که یک دم مژه برهم نزنی مژه برهم نزنم تا که ز دستم نرود ناز چشم تو، به قدر مژه برهم زدنی امان ای دل من ای خدا ای جان ای دل من ای خدا فغان ای دل من میخواهم و میخواستمت تا نفسم بود میسوختم از حسرت و عشق تو بسم بود عشق تو بسم بود که این شعله ی بیدار روشنگر...

هک که نیس ولی تخصصی که میخایم در همون حده ما ی گاری انجام میدیم به ی مشکلی خوردیم و چند ماهه تلاش میکنیم موفقیت کمی داشتیم

مثلا باشگاه مهندسانه همش تو زنگ تفریحیم یکم هم بیایید اینجا کمک کنید خخخ

به یک مهندس کامپیوتر اشنا به پروتکلهای شبکه جهت انجام یک پروژه نیازمندیم با تشکر

من دارم فکر میکنم بیچاره زن داداشت چی بکشه از دست تو خخخخ عقرب خاتون

دوس پسر منشیمون براش کادو اپل واچ گرفته بود دارم فگر میکنم ملت چه پولدار و سرخوشن

من عاشقی را، از خدا ياد ڪَرفتم همان لحظه ڪہ ڪَفت: صدبار اڪَر توبه شڪستی بازآ... #عشق

غیرِ رویَت هرچه بینَم نور چَشمَم کَم شود هر کسی را رَهْ مَدِه ای پَردهٔ مُژگان من سَختْ نازک گشت جانم از لطافت‌‌‌‌های عشق دلْ نخواهم, جانْ نخواهم آن من کو, آن من؟ #غزل_مولانا

بغلم کن که جهان کوچک و غمگین نشود

از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی تو بمان و دگران وای به حال دگران رفته چون مه به محاقم که نشانم ندهند هر چه آفاق بجویند کران تا به کران میروم تا که به صاحبنظری بازرسم محرم ما نبود دیده کوته نظران دل چون آینه اهل صفا می شکنند که...

ای ساقیا مستانه رو آن یار را آواز ده ..... ای ساقیا مستانه رو آن یار را آواز ده گر او نمی آیدبگو آن دل که بردی بازده افتاده ام درکوی تو پیموده ام برموی تو نازیده ام برروی تو آن دل که بردی بازده بنگر که مشتاق توام مجنون غمناک توام گرچه که من خاک توام آن دل که بردی بازده ای دلبر زیبای من ای سرو...

تو حسرت پنهان شده در خنده و زاری من.. رویای منی خواب منی در دل بیداری من......

...واما ابر بارانش گرفت در خیال روزهای روشنی کز دست رفتندم. سهراب سپهری