نتایح جستجو

  1. @ RESPINA @

    مي رفتيم‌، و درختان چه بلند ، و تماشا چه سياه ! راهي بود از ما تا گل هيچ . مرگي در دامنه ها...

    مي رفتيم‌، و درختان چه بلند ، و تماشا چه سياه ! راهي بود از ما تا گل هيچ . مرگي در دامنه ها ، ابري سر كوه ، مرغان لب زيست‌. مي خوانديم: «بي تو دري بودم به برون‌، و نگاهي به كران‌، و صدايي به كوير.» مي رفتيم‌، خاك از ما مي ترسيد، و زمان بر سر ما مي باريد. خنديديم‌: ورطه پريد از خواب ، و...
  2. @ RESPINA @

    مي رفتيم‌، و درختان چه بلند ، و تماشا چه سياه ! راهي بود از ما تا گل هيچ . مرگي در دامنه ها...

    مي رفتيم‌، و درختان چه بلند ، و تماشا چه سياه ! راهي بود از ما تا گل هيچ . مرگي در دامنه ها ، ابري سر كوه ، مرغان لب زيست‌. مي خوانديم: «بي تو دري بودم به برون‌، و نگاهي به كران‌، و صدايي به كوير.» مي رفتيم‌، خاك از ما مي ترسيد، و زمان بر سر ما مي باريد. خنديديم‌: ورطه پريد از خواب ، و...
  3. @ RESPINA @

    مي رفتيم‌، و درختان چه بلند ، و تماشا چه سياه ! راهي بود از ما تا گل هيچ . مرگي در دامنه ها...

    مي رفتيم‌، و درختان چه بلند ، و تماشا چه سياه ! راهي بود از ما تا گل هيچ . مرگي در دامنه ها ، ابري سر كوه ، مرغان لب زيست‌. مي خوانديم: «بي تو دري بودم به برون‌، و نگاهي به كران‌، و صدايي به كوير.» مي رفتيم‌، خاك از ما مي ترسيد، و زمان بر سر ما مي باريد. خنديديم‌: ورطه پريد از خواب ، و...
  4. @ RESPINA @

    مي رفتيم‌، و درختان چه بلند ، و تماشا چه سياه ! راهي بود از ما تا گل هيچ . مرگي در دامنه ها...

    مي رفتيم‌، و درختان چه بلند ، و تماشا چه سياه ! راهي بود از ما تا گل هيچ . مرگي در دامنه ها ، ابري سر كوه ، مرغان لب زيست‌. مي خوانديم: «بي تو دري بودم به برون‌، و نگاهي به كران‌، و صدايي به كوير.» مي رفتيم‌، خاك از ما مي ترسيد، و زمان بر سر ما مي باريد. خنديديم‌: ورطه پريد از خواب ، و...
  5. @ RESPINA @

    مي رفتيم‌، و درختان چه بلند ، و تماشا چه سياه ! راهي بود از ما تا گل هيچ . مرگي در دامنه ها...

    مي رفتيم‌، و درختان چه بلند ، و تماشا چه سياه ! راهي بود از ما تا گل هيچ . مرگي در دامنه ها ، ابري سر كوه ، مرغان لب زيست‌. مي خوانديم: «بي تو دري بودم به برون‌، و نگاهي به كران‌، و صدايي به كوير.» مي رفتيم‌، خاك از ما مي ترسيد، و زمان بر سر ما مي باريد. خنديديم‌: ورطه پريد از خواب ، و...
  6. @ RESPINA @

    مي رفتيم‌، و درختان چه بلند ، و تماشا چه سياه ! راهي بود از ما تا گل هيچ . مرگي در دامنه ها...

    مي رفتيم‌، و درختان چه بلند ، و تماشا چه سياه ! راهي بود از ما تا گل هيچ . مرگي در دامنه ها ، ابري سر كوه ، مرغان لب زيست‌. مي خوانديم: «بي تو دري بودم به برون‌، و نگاهي به كران‌، و صدايي به كوير.» مي رفتيم‌، خاك از ما مي ترسيد، و زمان بر سر ما مي باريد. خنديديم‌: ورطه پريد از خواب ، و...
  7. @ RESPINA @

    مي رفتيم‌، و درختان چه بلند ، و تماشا چه سياه ! راهي بود از ما تا گل هيچ . مرگي در دامنه ها...

    مي رفتيم‌، و درختان چه بلند ، و تماشا چه سياه ! راهي بود از ما تا گل هيچ . مرگي در دامنه ها ، ابري سر كوه ، مرغان لب زيست‌. مي خوانديم: «بي تو دري بودم به برون‌، و نگاهي به كران‌، و صدايي به كوير.» مي رفتيم‌، خاك از ما مي ترسيد، و زمان بر سر ما مي باريد. خنديديم‌: ورطه پريد از خواب ، و...
  8. @ RESPINA @

    مي رفتيم‌، و درختان چه بلند ، و تماشا چه سياه ! راهي بود از ما تا گل هيچ . مرگي در دامنه ها...

    مي رفتيم‌، و درختان چه بلند ، و تماشا چه سياه ! راهي بود از ما تا گل هيچ . مرگي در دامنه ها ، ابري سر كوه ، مرغان لب زيست‌. مي خوانديم: «بي تو دري بودم به برون‌، و نگاهي به كران‌، و صدايي به كوير.» مي رفتيم‌، خاك از ما مي ترسيد، و زمان بر سر ما مي باريد. خنديديم‌: ورطه پريد از خواب ، و...
  9. @ RESPINA @

    مي رفتيم‌، و درختان چه بلند ، و تماشا چه سياه ! راهي بود از ما تا گل هيچ . مرگي در دامنه ها...

    مي رفتيم‌، و درختان چه بلند ، و تماشا چه سياه ! راهي بود از ما تا گل هيچ . مرگي در دامنه ها ، ابري سر كوه ، مرغان لب زيست‌. مي خوانديم: «بي تو دري بودم به برون‌، و نگاهي به كران‌، و صدايي به كوير.» مي رفتيم‌، خاك از ما مي ترسيد، و زمان بر سر ما مي باريد. خنديديم‌: ورطه پريد از خواب ، و...
  10. @ RESPINA @

    مي رفتيم‌، و درختان چه بلند ، و تماشا چه سياه ! راهي بود از ما تا گل هيچ . مرگي در دامنه ها...

    مي رفتيم‌، و درختان چه بلند ، و تماشا چه سياه ! راهي بود از ما تا گل هيچ . مرگي در دامنه ها ، ابري سر كوه ، مرغان لب زيست‌. مي خوانديم: «بي تو دري بودم به برون‌، و نگاهي به كران‌، و صدايي به كوير.» مي رفتيم‌، خاك از ما مي ترسيد، و زمان بر سر ما مي باريد. خنديديم‌: ورطه پريد از خواب ، و...
  11. @ RESPINA @

    مي رفتيم‌، و درختان چه بلند ، و تماشا چه سياه ! راهي بود از ما تا گل هيچ . مرگي در دامنه ها...

    مي رفتيم‌، و درختان چه بلند ، و تماشا چه سياه ! راهي بود از ما تا گل هيچ . مرگي در دامنه ها ، ابري سر كوه ، مرغان لب زيست‌. مي خوانديم: «بي تو دري بودم به برون‌، و نگاهي به كران‌، و صدايي به كوير.» مي رفتيم‌، خاك از ما مي ترسيد، و زمان بر سر ما مي باريد. خنديديم‌: ورطه پريد از خواب ، و...
  12. @ RESPINA @

    مي رفتيم‌، و درختان چه بلند ، و تماشا چه سياه ! راهي بود از ما تا گل هيچ . مرگي در دامنه ها...

    مي رفتيم‌، و درختان چه بلند ، و تماشا چه سياه ! راهي بود از ما تا گل هيچ . مرگي در دامنه ها ، ابري سر كوه ، مرغان لب زيست‌. مي خوانديم: «بي تو دري بودم به برون‌، و نگاهي به كران‌، و صدايي به كوير.» مي رفتيم‌، خاك از ما مي ترسيد، و زمان بر سر ما مي باريد. خنديديم‌: ورطه پريد از خواب ، و...
  13. @ RESPINA @

    مي رفتيم‌، و درختان چه بلند ، و تماشا چه سياه ! راهي بود از ما تا گل هيچ . مرگي در دامنه ها...

    مي رفتيم‌، و درختان چه بلند ، و تماشا چه سياه ! راهي بود از ما تا گل هيچ . مرگي در دامنه ها ، ابري سر كوه ، مرغان لب زيست‌. مي خوانديم: «بي تو دري بودم به برون‌، و نگاهي به كران‌، و صدايي به كوير.» مي رفتيم‌، خاك از ما مي ترسيد، و زمان بر سر ما مي باريد. خنديديم‌: ورطه پريد از خواب ، و...
  14. @ RESPINA @

    مي رفتيم‌، و درختان چه بلند ، و تماشا چه سياه ! راهي بود از ما تا گل هيچ . مرگي در دامنه ها...

    مي رفتيم‌، و درختان چه بلند ، و تماشا چه سياه ! راهي بود از ما تا گل هيچ . مرگي در دامنه ها ، ابري سر كوه ، مرغان لب زيست‌. مي خوانديم: «بي تو دري بودم به برون‌، و نگاهي به كران‌، و صدايي به كوير.» مي رفتيم‌، خاك از ما مي ترسيد، و زمان بر سر ما مي باريد. خنديديم‌: ورطه پريد از خواب ، و...
  15. @ RESPINA @

    مي رفتيم‌، و درختان چه بلند ، و تماشا چه سياه ! راهي بود از ما تا گل هيچ . مرگي در دامنه ها...

    مي رفتيم‌، و درختان چه بلند ، و تماشا چه سياه ! راهي بود از ما تا گل هيچ . مرگي در دامنه ها ، ابري سر كوه ، مرغان لب زيست‌. مي خوانديم: «بي تو دري بودم به برون‌، و نگاهي به كران‌، و صدايي به كوير.» مي رفتيم‌، خاك از ما مي ترسيد، و زمان بر سر ما مي باريد. خنديديم‌: ورطه پريد از خواب ، و...
  16. @ RESPINA @

    مي رفتيم‌، و درختان چه بلند ، و تماشا چه سياه ! راهي بود از ما تا گل هيچ . مرگي در دامنه ها...

    مي رفتيم‌، و درختان چه بلند ، و تماشا چه سياه ! راهي بود از ما تا گل هيچ . مرگي در دامنه ها ، ابري سر كوه ، مرغان لب زيست‌. مي خوانديم: «بي تو دري بودم به برون‌، و نگاهي به كران‌، و صدايي به كوير.» مي رفتيم‌، خاك از ما مي ترسيد، و زمان بر سر ما مي باريد. خنديديم‌: ورطه پريد از خواب ، و...
  17. @ RESPINA @

    مي رفتيم‌، و درختان چه بلند ، و تماشا چه سياه ! راهي بود از ما تا گل هيچ . مرگي در دامنه ها...

    مي رفتيم‌، و درختان چه بلند ، و تماشا چه سياه ! راهي بود از ما تا گل هيچ . مرگي در دامنه ها ، ابري سر كوه ، مرغان لب زيست‌. مي خوانديم: «بي تو دري بودم به برون‌، و نگاهي به كران‌، و صدايي به كوير.» مي رفتيم‌، خاك از ما مي ترسيد، و زمان بر سر ما مي باريد. خنديديم‌: ورطه پريد از خواب ، و...
  18. @ RESPINA @

    سلام/ ببخشید دیر جواب دادم. مرسی عزیز

    سلام/ ببخشید دیر جواب دادم. مرسی عزیز
  19. @ RESPINA @

    شهريار

    الا ای نوگل رعنا که رشک شاخ شمشادی نگارین نخل موزونی همایون سرو آزادی به صید خاطرم هر لحظه صیادی کمین گیرد کمان ابرو ترا صیدم که در صیادی استادی چه شورانگیز پیکرها نگارد کلک مشکینت الا ای خسرو شیرین که خود بی‌تیشه فرهادی قلم شیرین و خط شیرین سخن شیرین و لب شیرین خدا را ای شکر پاره، مگر...
  20. @ RESPINA @

    رضا کاظمی

    بهار ... و این همه دلتنگی؟! نه ، شاید فرشته ای فصلها را به اشتباه ورق زده باشد.
بالا