نتایح جستجو

[IMG]

[IMG]

[IMG]

[IMG]

[IMG]

[IMG]

[IMG]

آمده‌ام، آمدم ای شاه پناهم بده خط امانی زگناهم بده ای حرمت ملجا درماندگان دور مران از در و راهم بده ای حرمت ملجا درماندگان دور مران از در و راهم بده لایق وصل تو که من نیستم لایق وصل تو که من نیستم اذن به یک لحظه نگاهم بدهرضاجان

چند عملیات ناموفق داشتیم. گفت:علی رغم عملیات های قبلی توی این عملیات پیروزیم. خیلی اصرار کردم که از کجا می داند. دست اخر گفت:به ما فتند که پیروزم پرسیدم: کی به تو گفته؟؟ جواب داد: حضرت زینب(س) گفتم: تو خواب یا بیداری با خنده گفت:تو چکار داری، فقط بدون بی بی به من گفت شما توی این عملیات پیروز می...

[IMG] خدایا کاری کن تا تو بهار تابستون هوا سرد بشه و هیچ خونه ای بخاری نداشته باشه تا من مجبور نشم کلاهمو از سرم در بیارم

[IMG]

بار خدایا ... از کوی تو بیرون نرود پای خیالم .. نکند فرق به حالم .. چه برانی چه بخوانی چه به اوجم برسانی چه به خاکم بکشانی .. نه من آنم که برنجم ، نه تو آنی که برانی .

کوچیک تر که بودم فکر می کردم بارون اشک خداست ولی مگه خدا هم گریه می کنه؟!چرا باید دل خدا بگیره!!!! دوست داشتم زیر بارون قدم بزنم تا بوی خدا رو حس کنم اشک خدا را تو یه کاسه جمع کنم تا هر وقت دلم گرفت کمی بنوشم تا پاک و آسمانی شوم! آسمان که خاکستری می شد دل منم ابری می شد حس میکردم که آدما...

خیلی ناراحت بود. اکبر و حسین صادقی برنگشته بودند. موضوع را با حاج قاسم در میان گذاشت، حاجی گفت: به قرارگاه خبر بده. حسین گفت: اگر اجازه بدید الان خبر نمیدم امشب تکلیف شون رو روشن می کنم. روز بعد گفت: اکبر و حسین صادقی رو دیدم. اکبر جلو بود و حسین پشت سرش، یکی شب دوازدهم میاد و یکی شب سیزدهم...

قطاري که به مقصد خدا ميرفت در ايستگاه دنيا توقف کرد.. پيامبر رو به جهانيان کرد و گفت: مقصد ما خداست کيست که با ما سفر کند؟ کيست که رنج و عشق را توامان بخواهد؟ کيست که باور کند دنيا ايستگاهي است تنها براي گذشتن؟ کيست که... و قطار همچنان بسوي خدا مي رفت. قرن ها گذشت اما از بيشمار آدميان جز...

قطاري که به مقصد خدا ميرفت در ايستگاه دنيا توقف کرد.. پيامبر رو به جهانيان کرد و گفت: مقصد ما خداست کيست که با ما سفر کند؟ کيست که رنج و عشق را توامان بخواهد؟ کيست که باور کند دنيا ايستگاهي است تنها براي گذشتن؟ کيست که... و قطار همچنان بسوي خدا مي رفت. قرن ها گذشت اما از بيشمار آدميان جز...

قطاري که به مقصد خدا ميرفت در ايستگاه دنيا توقف کرد.. پيامبر رو به جهانيان کرد و گفت: مقصد ما خداست کيست که با ما سفر کند؟ کيست که رنج و عشق را توامان بخواهد؟ کيست که باور کند دنيا ايستگاهي است تنها براي گذشتن؟ کيست که... و قطار همچنان بسوي خدا مي رفت. قرن ها گذشت اما از بيشمار آدميان جز...

قطاري که به مقصد خدا ميرفت در ايستگاه دنيا توقف کرد.. پيامبر رو به جهانيان کرد و گفت: مقصد ما خداست کيست که با ما سفر کند؟ کيست که رنج و عشق را توامان بخواهد؟ کيست که باور کند دنيا ايستگاهي است تنها براي گذشتن؟ کيست که... و قطار همچنان بسوي خدا مي رفت. قرن ها گذشت اما از بيشمار آدميان جز...

قطاري که به مقصد خدا ميرفت در ايستگاه دنيا توقف کرد.. پيامبر رو به جهانيان کرد و گفت: مقصد ما خداست کيست که با ما سفر کند؟ کيست که رنج و عشق را توامان بخواهد؟ کيست که باور کند دنيا ايستگاهي است تنها براي گذشتن؟ کيست که... و قطار همچنان بسوي خدا مي رفت. قرن ها گذشت اما از بيشمار آدميان جز...

قطاري که به مقصد خدا ميرفت در ايستگاه دنيا توقف کرد.. پيامبر رو به جهانيان کرد و گفت: مقصد ما خداست کيست که با ما سفر کند؟ کيست که رنج و عشق را توامان بخواهد؟ کيست که باور کند دنيا ايستگاهي است تنها براي گذشتن؟ کيست که... و قطار همچنان بسوي خدا مي رفت. قرن ها گذشت اما از بيشمار آدميان جز...