جمعه باید برم خونه ماماخانومم. و دو ساعت به این فامیلای از دماغ فیل افتاده! مون لبخند بزنم
ینی واقعا حاضرم یه روز پشت سر هم برم خونه نشاطی اینا! ولی ی ثانیه این عمه زاده های ...افاده ام رو نبینم!
بیا اسماشونو برات بگم آشنا شی:
بابا نشاطی(ملقب ب بابا ماصر(ناصر!))
ننه نشاطی(ملقت ب "مامانی" و "سلیطه")
دایی ایدَر و زنش (ملقب ب "ماست")
و در نهایت ممد دایی:دی
لقبِشو بگم بام قطع رابطه می کنی:biggrin:
بعدم بت قول می دم ب محض این ک ببیننت تو رو برا مَمَد دایی (داداش کوچیکه ی زنداییم!) خواستگاری کنن!
ب قرعان سوژه می شه ها، فک کن!:w15::w15::w15::w15::w15::w15::w15:
من بادی جور کنم، ی جوری خونواده زنداییمو ببینی!
ب خدا ببینی شون حس می کنی دیگه هیچ آرزویی نداری، می تونی در همون لحظه با خیال آسوده ب رحمت ایزدی بپیوندی:دی
فقط مامانش کافیه برا این آرزو ها!:w06: