می دونین یه بار ما رفته بودیم ویلای عموم اینا همه رفتن بیرون منو دختر عموم تنها بودیم ساعت دقیقا 1بامداد بود ما از اتاق خواستیم بیاییم حال یه دفه چیزی سیاه بود مثل گردباد از اون یکی اتاق خیلی سریع رفت اتاق بغلی :surprised:فکر کنین دوتامونم دیده بودیم اگه دچار توهم بودیم یکیمون میدید
بعد رفتیم...